« پرهیز از مواضع تهمت و رازداریآیت‌الله خامنه‌ای با مهارت اوباما را کنترل کرد »

سر سجاده دوره اش کردند

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

روضه حضرت امام صادق علیه السلام

پیرِمردى که بینِ سجاده

همه دم ذکرِ او خدا مى بود

کنجِ این خانه ى پُر از ماتم

روحِ او از تنش جدا مى بود

روضه هاى مدینه را مى خواند

روضه ى کوچه و درو دیوار

در خودش سخت مى شکست آقا

تا که مى گفت از در و مسمار

ناله مى زد از ته جگرش

گریه هایش چه گریه آور بود

نفسش حبس مى شد و مى گفت

مادرم نوبهارِ حیدر بود

شبى اما به ناگهان دشمن

به درِ خانه اش شراره کشید

او که سرگرمِ ذکرِ یارب بود

شعله ها را به چشم خود مى دید

سر سجاده دوره اش کردند

دردلش اضطراب عالم بود

کودکانش به گریه اُفتادند

چهره اش بى قرار و درهم بود

دورِ دستش طناب را بستند

نه عبایى و نه عصایى داشت

پا برهنه بدونِ نعلینش

به دلش یادِ ماجرایى داشت….

که همه جانِ او به درد آورد

به گمانم خراب مولا شد

این مدینه چقدر بى رحم است

تازه داغِ طناب مولا شد

نانجیبی به نام ابن ربیع

به سرش نعره زد که حرکت کن

پشت مرکب دوان دوان با من

تو بیا و اداى غربت کن

پشت مرکب زمین فتاد آقا

اى حرامزاده!کمى آرام

پا برهنه که مى برید او را

از چه رو مى دهى به او دشنام؟

یادِ یک ماجرا دلش سوزاند

ماجرایى که ماجرا دارد

ماجراى سه ساله و عمه

داغِ شام و خرابه ها دارد

یاد آن لحظه اى که عمه ى او

بین نامحرمان گذر مى کرد

هر زمان که سه ساله مى ترسید

عمه اش جسم خود سپر مى کرد


فرم در حال بارگذاری ...