« نقش نيازهاى مادى و معنوى در ياد كردن خداونداقسام بدگمانی و وسوسه اندیشه »

آخرين يادگار كربلا ...

نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1391

 حقيقت اين استكه هرگاه از بلنداى قرون و عصرها به تاريخ توفنده تفكر شيعى نظر مى كنيم با حقايقىبزرگ و درخشنده و بر خاسته از عمق ميراث امامت بر خوريم كه تاريخ را به چرخه اىشگرف در آورده است انگاه به صلابت و استوارى ميراث جاودانه امامت خيره مى شويم وعقل و خرد را در چشمه حيرت و شرم تطهير مى كنيم ، مسير زندگى امامان شيعه و تاريخحركت و پويش الهى آنان در جاده هاى روشن يقين و عبوديت آنچنان شگفت و دشوار است كهابديت بلند قامت فكر را مبهوت خويش مى گرداند.

 امامان بزرگ شيعه در عصر و روزگارخويش هر يك به اقتضاى اوضاع و شرايط و گنجايش ادميان به گونه اى نگاهبان حريم حرمتو شكوهمندى عقل و وحى بوده اند، انچه در آغاز از تفاوت و گونه گونى عرصه هاى عمل وكلام و گفتار و رفتار امامان شيعه به چشم مى آيد اگر چه شايد از منظر تاريخى وبيرونى نا پيوسته و مختلف باشد او در باطن از سرانجام يكسان و محاسبه عقلانى وروحانى شگفت اورى برخوردار است ، چشمى كه مبانى و بنيادهاى توحيد و روشنگرى امامانرا به درستى ببيند از تيزبينى و آينده نگرى و ژرف كاوى آسمانى آنان به حيرت فروخواهد رفت . تصوير آينهسان امامت گاه در خود، صلح سرخ امام حسن ، اين پرشكوهتريننرمش قهرمانانه تاريخ را دارد و گاه قيام خونين حسين را نشان مى دهد، گاهى امامباقر و امام صادق در عرصه هاى علم و دانش و فقاهت و كلام به چشم مى خورند و گاهىامام جواد عليه السلام در حفظ و تداوم بخشيدن به رود جارى ولايت .
     
اينها همهجلوه هاى است ، امام در نهايت يكرنگ تاريخ حيات و زندگانى امامان شيعه است ، روشناست ان كسى كه به زندگانى ان بزرگان نظر مى كند اگر به اين تحول بالنده اگاه نباشدجز حيرت هيچ چيز فرا چنگ نخواهد آورد. اينك در اين سطور نمى از اقيانوس كرانناپيداى حيات پنجمين خورشيد فروزان آسمان امامت ولايت وجود مقدس امام محمد باقرعليه السلام را پيشكش ارباب معرفت و دلسوختگان وادى ولايت مى اوريم شايد كه روحخويشتن را در شط اگاهى زلال امامت تطهير كنيم .

 حضرت امام محمد باقر عليه السلامدر دوران كودكى با بزرگترين مصيبت تاريخ اسلام يعنى واقعه كربلا روبرو شد، او باچشمان معصوم خود مشاهده كرد كه شجره خبيثه بنى اميه چگونه فرزند فاطمه زهرا ويادگار مصطفى يعنى حسين عليه السلام را همراه با عده اى از بنى هاشم و بهترين اصحاب اباعبدالله با كمال قساوت شهيد كردند و بازماندگان از خاندان رسالت را به اسارتبردند.

 امام پنجم عليه السلام ، همگام با اسيران پيروز كربلا غمها و محنتها رامى چشيد و شاهد اهانتها، جسارتها، قتل و غارتها و… بود. ايشان حمله دژخيمان واصحاب شيطان را به مدينه الرسول ديد و شاهد بود كه چگونه كينه توزان بدر و احد بهحرم رسول خدا حمله كردند و كشتند و سوزاندند و بيحرمتيها نمودند، امام پنجم مى ديدكه بنى اميه در پى محو اثار وحى و نبوتند و با هر چه كه وابسته به خاندان رسالت استبه مبارزه اى بى امان برخاسته اند مى فرمودند:

 ناخوشايندى اين مردم از ما تنهابه خاطر ان است كه ما اهلبيت رحمت و شجره نبوت و معدن حكمت و محل نزول وحى هستيم . امام باقر عليه السلام در چنين اوضاعى پس از شهادت امام زين العابدين عهده دار مقامامامت مى شوند سن مباركشان در آغاز مقام امامت چهل سال بود حضرت به دنبال سيره پدرارجمندش حضرت سجاد عليه السلام به سر پرستى ايتام و تفقد از ضعفاء و محرومين شيعهپرداخته و حتى الا مكان به وضع اقتصادى آنان سرو سامان مى دهند حضرت به موازاتفعاليتهاى ديگر خويش به مبارزه با احياى جاهليت و انحرافات فرهنگى جامعه مىپردازد.

 و آنچنان در اين قسمت فعاليت مى كنند كه به اندك مدتى شعله هاى فتنهفرهنگى دشمن را مهار كرده و سعى در خاموش كردن ان مى نمايند خود حضرت مىفرمايند:

 ما خزانه دار گنجينه هاى علم الهى و عهده دار مقام ولايت هستيم .

 محصلين مدرسه اى كه آنروز امام باقر و امام صادق بنيان نهادند تا به امروز وبزرگوار توانستند بيش از سى هزار حديث پيرامون معارف اسلام به خصوص ‍ فقه واردفرهنگ جامعه نمايند و با هجوم ويرانگر احاديث جعلى كه زا زاويه متعفن ظلمتكده اهلغضب نشات مى گرفت ، مبارزه اى جدى و قاطع نمايند و از طرفى شاگردانى امثال زر اره ،محمد بن مسلم ، ابو بصير، ابان ابن تغلب و… تربيت نمودند كه هر كدام در قلمروخويش چراغ هدايتى شدند كه هنوز نور ان از لابلاى كتب حديث و اخبار مى درخشد حال درپايان اين مقاله به فراز سخنى از سخنان گوهر بار ان امام گرامى مى پردازيم تا بازلال سخنش كوير جانمان را طراوت و حيات مجدد ببخشيم .

هنگامى كه جابر به خدمتاما باقر عليه السلام ، مشرف شد حضرت فرمود: اى جابر در چه حالى هستى ؟

 جابر كه بهضعف پيرى مبتلا شده بود، گفت : حالى دارم كه پيرى را بر جوانى ، بيمارى را برتندرستى ، مردن را بر زيستن ترجيح می دهم امام عليه السلام در مقام آگاه كردن او برآمد و فرمود: جابر، ما اهلبيت چنين نيستيم اگر حق تعالى پيرى دهد، پيرى را، اگرجوانى دهد، جوانى را، اگر بيمارى دهد بيمارى را، اگر شفا دهد شفا را، اگر حياتبخشد، حيات را و اگر موت دهد، موت را ترجيح مى دهيم (يعنى جابر در مقام صبر بود وحضرت در مقام رضا كه بالاترين مراتب است ) پس جابر دست آن حضرت را بوسيد و ارادهپابوس نيز نمود كه آن حضرت مانع شد جابر گفت : صدق رسول الله راست گفت پيامبر كهفرمود: بزودى تو فرزندى از فرزندان مرا دريابى كه نام او نام من باشد و مسائل علمى را مى شكافد و به عمق ان مى رسد.

 در اين حديث نكاتى به چشم مى خورد كه مى توانبراى ارباب بصيرت موثر افتد، انسان هر چقدر هم كه بزرگ و پر تجربه و استاد ديدهباشد باز هم بى نياز از استاد نيست جابر از معدود كسانى است كه عمر طولانى و پربركت خويش را در محضر چند از معصومين عليه السلام سپرى كرده است . رسول خدا را درككرده و از ان حضرت دانشها اموخته ، به خدمت حضرت على رسيده و كسب فيض كرده ، ازمحضر امام حسن درسها اموخته ، از مجالست با سالار شهيدان بهره ها برده است و اولينزائر قبر حسين محسوب مى شود، با امام سجاد عليه السلام همنشين بوده و علم اموخته ،اما با اينهمه در يك برخورد كوتاه و ساده برايش معلوم شد كه هنوز نا اموخته هاىفراوانى دارد و اين درسى است به همه پويندگان راه علم و فضيلت كه هيچگاه از تعلم وتربيت فارغ التحصيل نخواهند شد.

 شهادت آن امام همام برپويندگان راهش تسليت باد.

 

از عاشورا تا غدير/ محمد عسكرى

صفحات: · 2


فرم در حال بارگذاری ...