« مردی که با همسر خود تندی و تلخ‌زبانی می کند! - حدیث زندگینگاهی کوتاه به فلسفه شیخ اشراق »

از کجا آمده ایم و به کجا می رویم؟

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مرداد, 1394

گفتاری از استاد فرهیخته حضرت آیت الله جوادی آملی:

از کجا آمده ایم و به کجا می رویم!.

انبیا آمدند خبر بدهند و بهترین خبر را نیز آوردند. منتهی خبر مربوط به این نیست که زید یا عمرو چه چیزی گفت.

مهم ترین خبر آن است که ما از کجا آمدیم و به کجا باید برویم!

بشر بسیار موجود خوبی است؛ منتهی اکنون باید به او رحم کرد.

اگر این ترحم ما ثمر بخش بود به آن ها احترام می کنیم. نخست باید به جامعه ترحم و سپس احترام کرد. ترحم کردن به این است که میان خبر و فرهنگ، خبر و علم، خبر و واقعیت و گزارش و حقیقت فرق بگذارند.

مرگ پوسیدن نیست، از پوست بیرون آمدن است

برخی ها می گویند ما کار نداریم چه چیزی حقیقت است. می خواهیم بدانیم چه چیزی گفته شد. این چنین نیست. ما یک خبر بیشتر نداریم: این که از کجا آمدیم و به کجا باید برویم. مهم ترین خبر مسافر این است که بداند به کجا می رود. اگر خدای ناکرده مرگ پوسیدن بود گفته همین افراد درست بود. ولی اگر ثابت شد مرگ از پوست در آمدن است نه پوسیدن و تمام خبر بعد از مرگ است؛ ما ناچار هستیم خبر اصیل را از کسانی که از عالم دیگر خبر دارند، فرا بگیریم.

خبر مهم این است که مرگ از پوست به در آمدن است. آن چه در جهان کنونی می گذرد علوم تجربی و کارهای تجربی است و این علوم و کارهای تجربی در عالم پس از مرگ خریدار نداشته و کار آمد نیست. ما به جایی می رویم که خبری از هیچ یک از علوم تجربی در آن نیست.

فرزندان حضرت آدم علیه السلام در ابتدا حتی مسائل ساده را نمی دانستند. روزی بر بشر گذشت که از ساده ترین مطلب خبر نداشت، ولی انبیا آمدند و گفتند زشتی، زیبایی، حق، باطل و صدق و کذبی وجود دارد و این راه شما است که اگر این کارها را انجام بدهید پس از مرگ در رفاه هستید و اگر انجام ندهید در آسیب و زیان هستید.

دین بدون عقل سبب تفتیش عقاید می شود

با توجه به آیه شریفه «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» ما خبر را باید چیزی قرار دهیم که عین فرهنگ ما است؛ یعنی خبر ما جامعه بشری است. اگر این بشر بفهمد مسافر بوده و به جایی می رود که نمی شود با دست تهی سفر کند؛ خود را با رهآورد انبیا تطبیق می کند و پس از این ما به انسان به منظر احترام نگاه می کنیم نه ترحم. مانند کودک. کودک ابتدا مورد ترحم است تا رشد کند وقتی رشد کرد و دانشمند شد؛ انسان از منظر احترام به او نگاه می کند.

اکنون بسیاری از افراد در جامعه ما استحقاق ترحم دارند. البته بگذریم از کسانی که بیراهه رفته یا راه کسانی را بستند. ما می خواهیم علمی در کنار دین و دینی در کنار علم داشته باشیم. یک دین عقلانی داشته باشیم و عرضه کنیم. چرا که عقل بدون دین و دین بدون عقل هر دو، خطر، تحمیل کردند. دین بدون عقل سبب تفتیش عقاید، سوزاندن گالیله و یا قرآن می شود.

علم بدون دین هم نیز سبب راه اندازی جنگ جهانی می شود. همان گونه که دو جنگ جهانی به راه انداخته شد. جنگ های جهانی در آسیا و میان مسلمانان نبود. غربی ها به ما تحمیل کردند. همین افرادی که خبرهای کذایی دستشان است؛ همین ها که تمام امکانات مادی در دستشان است.

فاصله جنگ جهانی اول با جنگ جهانی دوم کم بود ولی با این وجود گفته شده هشتاد میلیون نفر را در این مدت کوتاه همین افراد کشتند و این نتیجه علم بدون دین است.

علم بدون دین یعنی این که سلاح، اتم، قدرت و همه امکانات است؛ ولی عقل نیست. اگر خدای ناکرده علم باشد و دین نباشد و جنگ جهانی سوم نیز تحمیل شود؛ دیگر در این جا سخن از کشته شدن هشتاد میلیون نفر نیست، بلکه هفتصد یا هشتصد میلیون کشته می شود و دلیل این که اکنون این افراد آرام هستند این است که دست تمام آن ها بر روی ماشه اتم است و می ترسند اگر یک جا شروع شود دیگری نیز حمله کند.

ترحم به معنای برآورده کردن تمام خواسته ها نیست

به بشر باید خبر رساند که شما مسافر هستید. شما با مرگ نمی پوسید بلکه از پوست بیرون می آیید و اگر این گونه شد، انسان بیراه نمی رود و راه را بر کسی نمی بندد.

در موقع ترحم نباید آن چرا که بشر می خواهد به او داد بلکه باید آن چرا که مورد نیاز و خوب است داده شود. یک پدر مهربان و مادر خردمند هرگز به جای مواد غذایی سالم به کودک خود تنقلات نمی دهد. هر چند ممکن است این تنقلات شکم کودک را سیر کند ولی والدین مهربان با تنقلات مواد غذایی کودک را تأمین نمی کنند؛ چرا که عاقل هستند.

علما که کشتی هدایت انسان ها را به عهده دارند؛ برای این که نخست ترحم داشته باشند و به حوزه احترام برسند؛ باید بدانند با عوام و خردمند ها چگونه رفتار کنند و همان کاری که برای خرمندان می کنند برای توده مردم نیز در قالب هنر انجام دهند. چرا که اگر بخواهند برای توده مردم همانند خردمندان بیان کنند قابل هضم نیست.

در فضای حوزه و دانشگاه نخستین قدم تعلیم و قدم دوم تحلیل بوده و هر دو، برکت به شمار می آیند. مشکل توده مردم این است که تبلیغ را با تحلیل اشتباه می گیرند. یعنی اگر سخن غیر عالمانه را یک بار برای کسی بگویی خیال می کند مطلب علمی است و وقتی چند بار تکرار شود به جای تحلیل می نشیند.

باید جامعه را به سوی عالمانه شدن هدایت کرد

تعلیم و تحلیل کار حوزه و دانشگاه است. ولی در فضای عام یک تبلیغ و یک تکرار داریم. برای نمونه حرف هایی که رسانه ها یک بار می گویند؛ برخی، می پذیرند. ولی وقتی چندین بار گفته شود؛ برای آن ها ملکه می شود. ما باید پرهیز کنیم از تبلیغ بدون تحلیل. چرا که می خواهیم جامعه عالمانه باشد. ما با این جامعه هم بهتر زندگی می کنیم و هم از منظر احترام نگاه کرده و مشکلاتش را حل می کنیم. از این رو کمک به جامعه در دادن خبر فرهنگی، علمی، عقلی و دینی و همانند آن، این است که خبر ما «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» شود. چرا که مهم ترین خبر است که مسافر بداند به کجا باید برود.


فرم در حال بارگذاری ...