« مقتدر مظلومجنبش سفيانى یا داعش »

بازسازى فرهنگى

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1393

در شرايط كنونى جامعه ما بيش از حد نيازمند فعاليت هاى فرهنگى است. عليرغم منافع غنى فرهنگى، بزرگترين كمبود انقلاب ما كمبود فرهنگى است. متأسفانه عوامل گوناگونى چه پيش از انقلاب و چه پس از آن موجب شده اند كه حركت فرهنگى لازم در جامعه ما به وجود نيايد. شايد بهترين عامل آن پس از انقلاب وقوع جنگ تحميلى بود كه ضرورتاً تمام توان و نيروى فعال جامعه ما را به سوى خود متوجه ساخت، ولى اكنون كه دوران جنگ سپرى شده و بسيارى از فتنه هاى داخلى كه در ابتداى پيروزى انقلاب چنگ و دندان نشان مى دادند نابود گرديده است، موقع آن رسيده كه به چيزى بپردازيم كه از روز اول پيروزى بايد بدان مى پرداختيم و آن مسئله بازسازى فرهنگى است.

هر چند جامعه ما در تمامى زمينه ها كمبود و نارسائى دارد، در زمينه اقتصادى، فرهنگى، نظامى …… صنعتى، ادارى و غيره و در تمام آنها احتياج به بازسازى هست، ولى آنچه بيش از هر چيز بايد مورد توجه واقع شود كمبود فرهنگى و بازسازى فرهنگى است. هر كس در هر نهادى به اندازه توانش بايد به اين بازسازى كمك كند. كمبود و بازسازى فرهنگى مسئله اى است كه تنها در انقلاب ما نقش مهمّى را ايفا مى كند، در حركت انبياء الهى نيز اين مسئله در رأس همه امور بوده. و به يقين مى توان گفت حركت انبياء در طول تاريخ بشر بيش از هر چيز صبغه فرهنگى و الهى داشته است، سر و كارش با عقل و دل و فكر و انديشه مردم بوده است، و ساير مسائل از قبيل مسائل اقتصادى، روابط اجتماعى و غير ذلك نقش ابزار يا مقدمه را داشته اند.

خط اصلى حركت انبياء خط فرهنگى است، و اين انقلاب هم كه دنباله حركت انبياء و ائمه اطهار سلام الله عليهم مى باشد، بر همين اساس بنا شده است. امروز ما موظف ايم كه مردم خود را از نظر فكرى تغذيه كرده بينش هاى صحيح اسلامى را به آنها ارائه دهيم و ارزش هاى اسلامى را ترويج نموده زنده كنيم، بنابراين اساس تبليغ، در اين دوره بازسازى و نيز در دوره هاى آنى مى بايست بر تبيين حقايق اسلام و ترويج ارزشهاى آن، و در يك كلام بر پايه بازسازى و ارائه فرهنگ اصيل اسلامى استوار گردد.

 

عرصه فرهنگ و سلاح فرهنگى

عرصه فرهنگ عرصه فكر و انديشه است، عرصه اعتقاد و گرايش است، عرصه جلوه گرى انواع مكاتب حق و باطل است، بنابراين بازسازى فرهنگى نيز به معناى مبارزه با انديشه هاى باطل، برداشت هاى نادرست، گرايش هاى شيطانى، روش هاى غلط و مكاتب انحرافى و جايگزينى حق و صواب است. پيدا است كه چنين مبارزه اى، با زور سلاحهاى سرد و گرم و بكارگيرى تكنولوژى پيشرفته و بسيج نيروهاى فيزيكى ميسر نيست. اگر مردم دنيا دست به دست هم دهند و مدرن ترين تكنولوژى را بكار گيرند تا يك فكر غلط را از ذهن يك فرد بزدايند نخواهند توانست.

اين مبارزه سلاح ديگرى نياز دارد. در اين عرصه تنها سلاح مؤثر علم است، فقط با منطق صحيح است كه مى توان غلط را نابود ساخت، نه با زور و يا شعار. البته شعار و زور نيز هر يك در جاى خود مؤثر است و بايد از آن استفاده نمود اما ميدان انديشه و فرهنگ، ميدان منطق و علم است، عقل بايد تجلى كند، فكر بايد بكار افتد، حقايق بايد روشن شود تا دشمن فرهنگى مغلوب گردد. پس بايد با سلاح منطق و استدلال، با سلاح تفكر و تحقيق، با سلاح دانش و علم مجهز شويم تا بتوانيم در دنياى انديشه هاى متضاد و مكاتب متقابل، حق را از باطل، سره را از ناسره جدا نموده هر يك را به جاى خود نشانيم. اين وظيفه ماست، اين نبرد اگر چه مثل نبرد نظامى درگيرى مشهود و محسوسى ندارد، انسان تماشاگر صحنه اى كه هزاران كشته و زخمى در آن باشد نيست، ولى اهميت آن به مراتب بيش از نبردهاى نظامى است، و آثار مطلوب يا نامطلوب آن در دراز مدت گسترده تر عميق تر از آثار نبردهاى نظامى است. بايد اعتراف كرد كه اين حقيقت در گذشته آنچنان كه مى بايست شناخته نشده و هم اكنون نيز آن گونه كه در خور و شايسته آن است مورد توجه نيست.

در مبارزه نظامى معمولا دشمن كاملا شناخته مى شود قيافه و جهت گيرى اش مشخص است. انسان مى بيند گلوله و بمب و موشك از چه سوئى مى آيد و چه سوئى را هدف قرار مى دهد. به راحتى نوع سلاح بكار رفته را مى توان تشخيص داد، اما در مبارزه فرهنگى اين گونه نيست. نه دشمن به راحتى قابل شناخت است و نه عرصه مورد هجوم وى و مزارع سلاح بكار رفته. چه بسا در زير ماسك دلسوزى براى اسلام سالها و شايد قرنها فعاليت كند و زير پوشش آن، ضربه هاى كارى بر پيكر آن وارد سازد.

چنان وانمود كند كه از دلسوختگان اسلام و دلباختگان اين مكتب است، حتى كارهاى به ظاهر خوب و رياكارى هاى نسبتاً چشمگيرى نيز در اين زمينه انجام دهد ولى در لابلاى همين كارها زهر خود را به پيكر اين فرهنگ تزريق نمايد به طورى كه اكثر مردم و گاهى همه آنها جز نوادرى نفهمند كه اين خوراك فرهنگى حاوى چه زهر خطرناكى است، و چه بسا چهره پر فريب و رياى دشمن آن قدر زيركانه گريم شده باشد كه مردم آن را به عنوان كسى كه لياقت رهبرى فرهنگى دارد بپذيرند.

برگرفته از سخنرانى هاى استاد
محمد تقى مصباح يزدى


فرم در حال بارگذاری ...