« اثر سوء بی‌حرمتی به علمای دینشب آرزوها در پیش است »

بی‌تو یاصاحب‌الزمان دردیم

نوشته شده توسطرحیمی 6ام فروردین, 1396

ای نمی از عنایتت دریا
قطره‌ای از حکایتت دریا
دست ما خالی و لبت سرشار
واژه‌های روایتت دریا
پشت دیوار تشنگی ماندم
کاسه‌ی لطف آیتت دریا

ما نفس‌های عافیت سوزیم
که به دست تو چشم می‌دوزیم

بی‌تو یاصاحب‌الزمان دردیم
مثل پاییز خسته و زردیم
پیشکش در مسیر آمدنت
دل سرشار غصه آوردیم
بلکه با یک نگاه پر مهرت
به سر راه نور برگردیم

به دل تنگ ما نگاهی کن
عاشقت را به جاده راهی کن

منتظر مانده‌ایم برگردی
شعرها خوانده‌ایم برگردی
در هوای ظهور موعودت
اشک افشانده‌ایم برگردی
هرچه غیر از غم محبت را
از درون رانده‌ایم برگردی

کاش این روزها ظهور کنی
سهم ما جلوه‌ی حضور کنی

دست ما را بگیر آقا جان
جان ندبه… مجیر… آقا جان
ما گرفتار حب دنیاییم
لطف کن بر اسیر آقا جان
من گدایی که سخت محتاجم
تو امیری امیر آقا جان

می‌سزد سهم من دعا بشود
بوسه بر خاک کربلا بشود

کربلا معنی عزای دلت
اشک خون رمز کربلای دلت
زلف پر گرد و خاک حادثه‌ها
وزد از سمت کربلای دلت
تا ز عباس روضه می‌خوانند
می‌کنم یاد ضجه‌های دلت

نظری کن که روسفید شوم
و چه خوشتر اگر شهید شوم

 مصطفی کارگر


فرم در حال بارگذاری ...