« مشکی یعنی آرامشبهشت پاداش کسی که ... »

تفاوت حلم و صبر درکلام آیت الله العظمی جوادی آملی

نوشته شده توسطرحیمی 24ام مرداد, 1394

حلم و بردباري چيزي است که کاملاً مرز آن از صبر جداست، حادثه سنگيني که در درون انسان غضب کرده پيدا شد،اگر بتواند اين بار را ببرد؛ در چنين حالتي مي‌گويند اين شخص حليم است و صبر کاري است که در بيرون بر انسان وارد مي‌شود و انسان بايد در برابر آن خويشتن‌داري کند.

در بخشی ازتفسیر سوره فصلت دربیان آیت الله العظمی جوادی آملی که به تفاوت اساسی حلم و صبر پرداخته اند آماده است.


*تفاوت حلم و صبر

   فرق اساسي حلم و صبر در اين است، صبر کاري است که در بيرون بر انسان وارد مي‌شود و انسان بايد در برابر آن خويشتن‌داري کند؛ يعني مشکل را حل کند و آن يا صبر «عَلَی الطَّاعَةِ» است، يا صبر «عِنْدَ الْمُصِيبَةِ» است، يا صبر «عَنِ الْمَعْصِيَة»؛[1]

يعني يا بايد طاعتي را انجام دهد که دشوار است،

روزه ماه مبارک رمضان را مي‌گيرد, اعتکاف را انجام می هد, اين صبر در طاعت است.

يک وقت است که خداي ناکرده مصيبت سختي بر انسان وارد مي‌شود که اين صبر «عِنْدَ الْمُصِيبَةِ» است. کساني که ﴿إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ﴾[2] اينها کساني هستند که ﴿أُولئِکَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾،[3]

صبرِ «عَنِ الْمَعْصِيَة» نه «عِند الْمَعْصِيَة»، مثلا جواني، خيال کرده خطري در پيش هست، فوراً صبر کرده، ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ﴾[4] را رعايت کرده، اين صبر «عَنِ الْمَعْصِيَة» است. اين معني صبر است؛ امّا اگر برای انسان حادثه‌اي پيش آمد و او عصباني نشد، اين جزء صبر نيست، اين جزء حلم است. بار سنگين غضبي بر روي او پيدا شد، اگر اين غضب او را وادار کرد که خلاف بگويد و دست به خلاف بزند، معلوم مي‌شود حليم نيست، اين بار را نتوانست ببرد؛ امّا اگر «عندالغضب» آن «طيش» و حمله و خشم را مهار کرده است و اين بار سنگين غضب را بُرد، مي‌گويند او شخصی حليم است؛ در تعبيرات فارسي مي‌گويند بردبار است. کلمه‌اي که به تنهايي معناي حلم را برساند ما در فارسي نداريم، يا پيدا نکرديم، اين نظير صبر نيست، صبر کاملاً از مسئله حلم بيرون است، حلم کاملاً از مسئله صبر جداست.

*حلم از اوصاف برجسته الهي

حلم از اوصاف برجسته و اسماي حسناي ذات اقدس الهي است که خدا حليم است. درباره انبياء و درباره اهل بيت(عليهم السلام) همین طور است و به عالمان دين هم دستور دادند که علم فراهم کنيد و وزير علم را که حلم است تهيه کنيد. وزير به کسي مي‌گويند که وِزر, سنگيني آن بار را به دوش بکشد. در بخش پاياني سوره مبارکه «فتح» فرمود ملّت مسلمان ملّتي است که وزير سرِ خود دارد، وزيرِ او از خود اوست، مثل خوشه گندم، اين خوشه گندم وزيرش از خودش است، فرمود: ما امّت اسلامي را در تورات و انجيل معرفي کرديم که امت اسلامي چگونه هستند ﴿کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوي‏ عَلي‏ سُوقِهِ﴾،[5] مثل يک خوشه گندم هستند که اين خوشه گندم؛ نظير خوشه گُل نيست که به فکر ظرافت و شَفّافي باشد، بلکه چنین مي‌گويد: من مي‌خواهم بار بدهم, ميوه بدهم, روي پاي خودم بايستم، و ساق داشته باشم، من تا کمربند از خودم نداشته باشم که نمي‌توانم بايستم و ميوه بدهم، آن‌که مي‌خواهد گُل دهد خيلي به اين فکر نيست که حالا کمربند داشته باشد، مي‌بينيد اين شاخه صاف مي‌رود بالا؛ امّا خوشه گندم و جو و برنج و اينها بعد از چند سانت فوراً کمربند محکمي از خودشان مي‌زنند اين را مي‌گويند وزير, فرمود: ﴿فَآزَرَهُ﴾ اين ﴿فَآزَرَهُ﴾؛ يعني وزير درست کرده، ثِقل و وزانت و سنگيني خود را خودش تهيه کرده، از خود وزير دارد، وزيرِ خودي دارد نه بيگانه, به چوب و به قيّم و مانند آن تکيه نمي‌کند، تا اگر باد وزيد و آنها کنار رفتند اين بيفتد، لذا احساس می کند اگر کمربند نداشته باشد و خودکفا نباشد، ممکن است کسي تحريمش کند، آن چوب را از او بگيرد و چون مي‌خواهد ميوه دهد. ﴿فَآزَرَهُ﴾ وقتي وزير از خود داشت, کمربند از خود داشت, گِره از خود داشت، ﴿فَاسْتَغْلَظَ﴾ نيرومند مي‌شود، آن وقت ﴿فَاسْتَوي‏ عَلي‏ سُوقِهِ﴾ روي ساق خودش مي‌ايستد، آن وقت ميوه خودش را مي‌دهد. فرمود ما مسلمان‌ها را در تورات و انجيل اين‌چنين معرفي کرديم؛ اين يک جمله خبريه است که به داعي انشا القا شده؛ يعني مسلمانان اين‌چنين باشيد، ما شما را اين‌چنين معرفي کرديم؛ يعني مسلمان آن است که روي پاي خودش بايستد. به هر تقدير حلم و بردباري چيزي است که کاملاً مرز آن از صبر جداست، حادثه سنگيني که در درون انسان غضب کرده پيدا شد اگر بتواند اين بار را ببرد؛ در چنين حالتي مي‌گويند اين شخص حليم است؛ پس صبر چيز ديگر است و حلم چيز ديگر.

پرسش: ببخشيد حليم و کريم..

پاسخ: آن «کظيم» «کظم غيظ» است، «غيظ» با همان حلم سازگارتر است، آن فرونشاندن حرف ديگر است و بردن اين بار که به مقصد برساند و به‌جا مصرف کند، حرف ديگر است. يک وقت است کسي از هر نظري بي‌تفاوت است، يک وقت است نه, اين خشم خود را به کار مي‌برد، فرمود: ﴿وَ لْيَجِدُوا فيکُمْ غِلْظَةً﴾[6] يا به وجود مبارک پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: ﴿جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾،[7] کجا اين خشم را به کار ببرد، کجا به کار نبرد، اين با حلم سازگار است.

[1]. الکافي(ط ـ الإسلامية)، ج 2، ص91.

[2]. سوره بقره, آيه156.

[3]. سوره بقره, آيه157.

[4]. سوره نور, آيه30.

[5]. سوره فتح, آيه29.

[6]. سوره توبه, آيه123.

[7]. سوره توبه, آيه73؛ سوره تحريم, آيه9.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی اسرا


فرم در حال بارگذاری ...