« پیمان شکنی (ترجمه و شرح خطبه 4 نهج البلاغه)بهترین معبود »

تفاوتهاى زن و مرد در اسلام

نوشته شده توسطرحیمی 12ام تیر, 1397

 

 آفرينش انسان  

از ديدگاه قرآن، انسان كه يكى از جهانيان و عضو شاخص جهان مى باشد، به همين منوال بوده و به زيباترين صورت آفريده شده و آنچه كه لازمه وجودى او بوده است خداى متعال به او داده و ارزانى داشته است:

«لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم» (1)

(در حقيقت ما انسان را در نيكوترين شکل آفريده ايم).

خداى متعال انسان را چه زن و چه مرد به زيباترين و بهترين صورت به تصوير كشيده است و نقصى در آفرينش آنها نيست . «و صوّركم فأحسن صوركم» (2)

بنابراين صحبت از تساوى و تفاوت زن و مرد، صحبتى است نا آگاهانه و مقايسه اين دو حاكى از عدم درك صحيح از جهان آفرينش و نظام خلقت است كه آنچه را كه خداى جميل آفريده است ، زيبائى است و جمال ، و تساوى تفاوت لازمه آفرينش آنها و هر دو زيبا هستند.

 

زيبائى و تكامل به تفاوتها بستگى دارد

شكوفه، گل و شاخه را در نظر بگيريد. شاخه جمسى نسبتا خشن و ستبر دارد ولى گل و شكوفه از ظرافت و نرمش ويژه اى برخوردار است. زيبائى، خود آرائى و خودنمائى گل چشمگير و استحكام و توانمندى شاخه غير قابل انكار است، اگر شاخه چنين نباشد، گل پشتوانه محكوم و جايگاه مستحكمى براى خودنمائى نخواهد داشت و اگر گل چنان نمى بود، شاخه قادر به ابراز وجود و اميد به آينده و ميوه و ثمر نداشت ، گل نشانگر زندگى و حيات درخت و شاخه است و شاخه و درخت پشتيبان و نگهدارنده گل .

در اينجا صحبت از تساوى يا تفاوت بى معنى است و اینكه بكوشيم شاخه و گل را مساوى معرفى كنيم، غير علاقلانه است؛ زيبائى شاخه و گل و همين است كه هستند و نظام خلقت به بهترين وجه آنها را تنظيم نموده است .

اصولا هميشه مساوات، مساوى با حق و عدل نيست و تفاوت نيز همواره ظلم و ستم نمى باشد. در اينجا اگر شاخه و گل يكسان و مساوى بودند، خلاف عدالت بود و اگر تفاوت نداشتند بى عدالتى مى بود.


نظام حكيمانه طبيعت براى گياهان كوهستان، كركهاى خاص و ضخامت ويژه اى را قرار داده است تا بتواند از كمى آب و باران استفاده نموده با زندگى سخت و خشن كوهستان بسازند ولى مقابل نور خورشيد و باد و طوفان كم مقاومت هستند، اكنون اگر بخواهيم طبق قانون مساوات بگوئيم چرا گياهان لب جوى بيش از گياهان كوه از آب برخوردار شوند، ما اينها را نيز به كوهستان ببريم و در كنار گياهان كوه بنشانيم تا مساوات اجرا گردد يا برعكس، سخنى است غير عادلانه و غير عاقلانه و اينجا مساوات نشانگر عدالت و حق نيست، بلكه قطعا ظلم و تجاوز به آنها خواهد بود.

پيرامون زن و مرد، در نظام خلقت نيز چنين است . اصرار ورزيدن كه اينان را مساوى مساوى يا متفاوت بدانيم ، كارى است بر خلاف طبيعت قدم براشتن ، و اگر يك صورت آن را درست و به صلاح زن و ديگر را نادرست و به زيان او تلقى كنيم ، از روى غرور و جهالت سخن گفتن است .

بى ترديد، زن و مرد، در بسيارى از جهات مانند جنبه هاى وجودى و حيات تدبير امور و شئون زندگى و آنچه كه عامل قوام حيات انسانى است مساويند و هيچگونه تفاوتى ندارند و قرآن مجيد مى فرمايد:

«… انى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر أو انثى، بعضكم من بعض» ‍(3)

(من كار و عمل هيچ كار كننده و عاملى از شما چه زن و چه مرد را ضايع نمى سازم كه برخى از شما از برخى ديگر هستند (تفاوتى در سنخ وجود نداريد.)

و خطاب به انسان مى فرمايد:
«الذى خلقك فسوّيك فعدلك» (4)
(خدائى كه تو را آفريد و به بهترين وجه كمال بيار است و معتدل و موزونت ساخت .

اين خطاب به نوع انسان است و در نوع انسان بودن هم در فرهنگ قرآن ، زن و مرد يكى هستند و اين آفرينش و خلقت هر دو را، آفرينشى زيبا و موزون و معتدل معرفى كرده است.

زن و مرد يكسان نيستند  

فرهنگهاى مادى كه استعمار نيز همراه مبلغ آن بوده و هست بر اثر دفاعهاى غير منطقى و خلاف طبيعت ، كار را به جائى رساندند كه گاهى زن آرزو كرد مرد باشد و گاهى مرد خويشتن را به شكل زن در آورد، يا گاهى مردها گفتند خدا را شكر كه زن نيستيم و… .
اين سخن بدان مى ماند كه در مثال بالا، شكوفه ها و گلها آرزو كنند كه كاش ‍ شاخه مى بودند و يا شاخه به زيبائى گل حسرت مى خورد و آرزو داشت كه همچون او ظرافت و زيبا مى بود.
و يا به نوعى ديگر، شاخه غرورآميز، ستبرى و خشونت خود را به رخ گل مى كشيد و گل به درشتى او مى خنديد و لطافت خود را به نمايش ‍مى گذاشت كه هيچ كدام چنين نكرده و نمى كنند، اين انسان مغرور است كه هرگاه از مسير حق خارج شده، از همه موجودات پست تر مى گردد تا آنجا كه بر خلاف آفرينش و طبيعت سخن مى گويد و با ديد محدود خود به هر حقى تجاوز مى نمايد.

زن و مرد از جهات بسيارى مساوى اند، اما مانند هم نيستند و در بسيارى از امور، تفاوتهاى فراوانى دارند و اين تساوى و تفاوت، زمينه اختصاص حقوق ويژه اى را براى هر كدام فراهم مى كند.

 

قرآن مجيد مى فرمايد:
«ولا تتمنّوا ما فضّل الله به بعضكم على بعضى للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن واسئلوا الله من فضله ان الله كان بكلّ شىء عليما» (5)

(و آنچه را كه خدا بواسطه آن برخى از شما را بر برخى ديگر برترى و فضيلت داده است ، آرزو مكنيد (كه) براى مردان نصيب و بهره از چيزى است كه خود كوشيده و به دست آورده اند و براى زنان نصيب و بهره از آن است كه خود با سعى و كوشش به دست آورده اند).

يعنى اقتضاى وجودى هر كدام از زن و مرد، در نظام حكيمانه آفرينش و خلقت نوعى خاص و داراى ويژگيهائى است و ساختمان وجودى هر كدام عملكرد وظيفه ، مسئوليت و زيبائى خاص را قضا مى كند تا هر دو جاى خويشتن را در واحد جهان به نحو احسن پر كنند و (نظام احسن) جهان عرضه و ارائه شود.

بديهى است كه زن و مرد از جهات بسيارى مساوى اند، اما مانند هم نيستند و در بسيارى از امور، تفاوتهاى فراوانى دارند و اين تساوى و تفاوت، زمينه اختصاص حقوق ويژه اى را براى هر كدام فراهم مى كند و هر كدام وظيفه اى متناسب با شرايط وجودى و ساختمان جسمى و خصايص روحى خود را دارا خواهند بود.

تفاوتهاى زيبا و متناسب  

از آنجا كه بحث پيرامون برخى از تكاليف، وظايف و مسئوليتها و حقوق زن و مرد، بستگى به اين دارد كه چگونگى تساوى و تفاوتهاى آنها را بدون افراط و تفريط در نگرش و با واقع بينى، در نظر بگيريم، و ساختمان وجودى آنان را آنطور كه هست بشناسيم. به همين جهت به برخى از ظرافتهاى طبيعى و ريزه كاريهاى آفرينش اشاره مى كنيم.

تفاوتهای جسمى  

به همان تناسب و زيبائى تفاوت در برگ گل و شاخه درخت، اندام و پيكره زن و مرد با يكديگر تفاوت بسيارى دارند:
1- مردها به طور نسبى ، معمولا بلندقدتر و زنان كوتاه ترند.
2- رشد عضلانى مرد بيشتر از زنان است و طبعا مردها داراى عضلاتى نيرومند و برجسته هستند و در اين مورد نيز، زنان از ظرافت ، لطافت و نرمش خاصى برخوردارند.
3- جسم و اندام مرد، داراى خشونت ويژه اى است كه از سر و رويش ‍ مشخص است و آفرينش در رويش مو، در صورت مرد و درشتى عضلات ، به خوبى اين حقيقت را ارائه داده است، در صورتى كه زن چنين نيست و همان ظرافت و لطافت مخصوصى به خود را دارا مى باشد.
4- صداى مرد متناسب خود، كلفت و خشن و از زن نازك و ظريف مى باشد.
5- در آغاز، رشد بدنى زن سريعتر از مرد است و دختران از پسران ، زودتر رشد مى كنند.
6- بدن مردان داراى توان و نيروى بيشتر از بدن زنها است .
7- زنان در برابر بسيارى از بيماريها و مصائب ، از مردان مقاوم ترند.
8- زن زودتر از مرد به بلوغ مى رسد و از جهت توليد مثل نيز زودتر از مرد از كار مى افتد.
9- دختران ، معمولا زودتر از پسران به سخن مى آيند.
10- مغز متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگتر است .
11- قدرت تنفس در ريه مردها بيش از ريه زنها است .
12- سرعت ضربان و تپش قلب در زنها زيادتر از مردها است.

اينها مختصرى از تفاوتهاى جسمى زن و مرد بود، اكنون بينديشيم كه آيا اين تساويها و تفاوتها را مى توان دليل خوبى يا بدى كسى دانست؟ و اگر اين تفاوتها نبود، زيبائى معنى داشت؟

بلکه همه اين زيبائيها نشانگر آن است كه آفرينش جهان، با تدبير، حكمت، نظم، عقل و اراده خلل ناپذيرى انجام گرفته و لازمه وجودى و تكامل هر چيز را به آن عطا كرده است و بالاخره همه اينها زيبائى و زيبائى است و زن بايد چنين باشد كه هست.

تفاوتهاى روانى

تفاوتها، رمز نازها و نيازها هستند. اين تفاوتهاى زيبا است كه نتايجى زيبا به بار مى آورد و عامل جذبه ها، كشش ها و كوشش ها مى گردد. اگر تفاوت هاى متناسب ميان زن و مرد نبود، تنوع و جذب و انجذاب در زندگى اين دو مفهومى نداشت و به يك زندگى سرد و بى روح مبدل مى گشت.
ويژگيها و تفاوتهاى اين اين دو موجب گشته است كه هر دو مطلوب و طالب و معشوق و عاشق يكديگر باشند و هر كدام به شيوه مخصوص به خود، در مقام جذب ديگرى و آرامش جوئى از او برآيند. براى هر محققى مسلم است كه اين جذب و انجذاب تنها از طريق غريزه جنسى و اقناع آن نيست ، كه بالاتر از آن و با شكوه تر از آن مى باشد.

1. مرد، پناهگاه است و زن آرامش بخش  

زن و مرد از تفاوتهاى لطيف و زيباى روحى برخوردارند كه اگر اينها نبودند اين دو موجود نمى توانستند كامل گردند زيرا آنان مكمل يكديگرند و هر كدام بدون ديگرى ناقص است.
زن علاوه بر ويژگيهاى خود و علاوه بر غرائز گوناگون ، آرزو دارد كه در پناه مردى قرار گيرد و آن مرد هم مخصوص به او باشد. به همين جهت از هنر دلبرى برخوردار است و در صدد صيد قلب مرد برمى آيد و اگر داراى اين خصيصه روحى و هنر نبود نمى توانست دل مرد را شكار كند و تسخير نمايد، اين خصيصه يك ويژگى زنانه است و از او زيبا.
مرد علاوه بر غرائز مختلف ، دوست مى دارد كه قهرمان باشد و او را به اين جهت بپذيرند، و نيز مرد در طوفان هاى زندگى ، به آرامش دل و نيروئى كه او را راحتى جان ببخشد، نيازمند است كه اين هر دو نياز، به وسيله زن، رفع مى گردد و آفرينش با حكمت و تدبير، همه اين تفاوت ها نبود و اگر مرد حالت زنانه داشت ، نمى توانست قهرمان زندگى زن باشد و اگر زن همچون مردان بود هرگز قادر به تسخير دل مرد نمى گشت.
اين جهت را قرآن مجيد تصريح كرده و مى فرمايد:
«و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودّة و رحمة» (6)
(… و از آيات و نشانه هاى او اين است كه براى شما از نفس و جان خودتان زوج آفريده است تا آرامش دل بجوئيد و در ميان شما مودت و رحمت قرار داده است .)
اين مودت و رحمت ، همان حالت روحى است كه زن و مرد، نسبت به يكديگر دارند و بديهى است كه غير از غريزه استخدام و غريزه جنسى و ساير غرائز مى باشد، تا آنجا كه در مقابل هم و براى هم ايثار و فداكارى مى كنند و حتى براى حفظ هم دفاع از يكديگر از همه منافع شخصى گذشته ، از جان نيز مى گذرند.
همه احساسات و عواطفى كه زنى را به مرد مى پيوندد از دواعى جسمى بر نمى خيزد، بلكه از غرايز انقياد و تسليم (تحت حمايت مرد قرار گرفتن ) سر مى زند و اين غرايز براى انطباق با اوضاع به وجود آمده است .
ويل دورانت مى گويد: طبيعب زن بيشتر پناه جوئى است .
خانم كليودالسون مى گويد: به عنوان يك زن روانشناس، بزرگترين علاقه ام روحيه مردها است، چندى بيش به من مأموريت داده شد كه تحقيقاتى درباره روانى زن و مرد به عمل آورم و به اين نتيجه رسيده ام كه:
1- تمام زن ها علاقمندند كه تحت نظر شخصى ديگرى كار كنند و به طور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئيس كار كردن ، بيشتر خوششان مى آيد.
2- تمام زنها مى خواهند احساس كنند كه وجودشان مؤ ثر و مورد نياز است.

2. دليرى و دلبرى  

همچنانكه اين مصرع معروف ، يكى از مثل هاى رايج و زيبا گشته و يك حقيقت قطعى را بيان مى دارد كه: «از شير حمله خوش بود و از غزال رم»، تفاوت زيبا ميان زن و مرد نيز به همين گونه است ، زن داراى هنر دلبرى و مرد واجد خاصيت دليرى است و هردو ويژگى، از هر دو زيبا و پسنديده است و به گفته ويل دورانت: دليرى و توانائى، دلهاى نرم را به تپش وا مى دارد و نرمى و لطافت ميل و كشش زورمندان را برمى انگيزد. اگر اين تفاوت ها نمى بود، اين كشش ها و كوشش ها نيز مفهومى نداشت .
زن از مرد و آنچه را كه از همه چيز بيشتر مى پسندد و شيفته آن مى گردد ويژگى هاى مردانگى او است و از آن ويژگى ها، دليرى و نوعى خشونت مردانه است. اين حالت از بهترين جاذبه هاى مردان براى زنان است!
زنان از مردى كه زن صفت باشد و حتى در نظافت و آرايش زياده روى كند، آنرا لوس و فاقد ارزش مردانگى مى دانند و از او بدشان مى آيد! تا آنجا كه با اينكه برخى از زنان بر اثر عوامل تربيتى و محيطى، رياست طلب مى گردند و در صدد بر مى آيند تا در صيد شكار مرد افراط كرده تا حد تسلط كامل بر او پيش بروند و اختيارات كامل را در دست بگيرند، در عين حال پس از موفقيت در اين عمل ، تدريجا از همسر خويش متنفر مى گردند و از او بدشان مى آيد و سخنشان اين است كه اين مرد، مرد نيست ! و آرزوى زنانى را مى كشند كه داراى همسرى با جربزه مردانگى هستند. و مردى را كه زن بر او كاملا تسلط باشد لايق همسرى و پناهگاه بودن نمى دانند!…

براى مرد نيز دلبرى و حجب و عفاف طبيعى زن ، نيرومندترين جاذبه است و از زنانى كه حركات مردانه دارند و در سخن گفتن بى قيد و در حركات و سكنات از آزادى بى حد استفاده مى كنند، نفرت دارند، حتى مردانى كه تقيدات دينى نداشته و خود در روابط، بى بند و بار هستند، هنگام انتخاب همسر، زنى را لايق اين جهت مى دانند كه حتى در نگاههايش پاكى و حيای طبيعى و آرامش محجوبانه اى باشد.

اين تفاوتها را نظام آفرينش با حكمت، تدبير و عقل، ميان زن و مرد قرار داده است و اين تفاوتها نه تنها نقص نيست كه اگر نبودند، زيبائى و جمال و كمال به دست نمى آمد.

3. احساسات متفاوت  

زن و مرد، حتى در احساس ها و طرز برداشتها از حقايق و واقعيات متفاوتند تا آنجا كه در چگونگى عشق و علاقه به يكديگر كاملا تفاوت دارند با اينكه جذب و انجذاب طرفينى است ، معذلك نوع علاقه شان به يكديگر مانند هم نيست . نظام حكيمانه آفرينش، مرد را مظهر طلب، عشق، تقاضا و نياز آفريده است و زن را مظهر محبوب بودن، معشوق شدن و جلوه و ناز قرار داده است و احساسات مرد طلب انگيز و احساسات زن ناز آميز است.

معمولا زن، هنگامى احساس شكست مى كند كه مرد او را دوست نداشته و او نتوانسته است محبوب وقع گردد، در صورتى كه مرد، موقعى احساس ‍ شكست مى كند كه زن و همسر دلخواهش را نيافته يا پس از يافتن نتوانسته است او را در اختيار داشته باشد.

باز ويل دورانت مى گويد اگر مزيت دخترى فقط در دانش و انديشه باشد و نه در دل انگيزى طبيعى و نيمه آگاهش، در پيدا كردن شوهر چندان كامياب نخواهد شد، شصت در صد زنان دانشگاهى بى شوهر مى مانند.

اصولا زن تابع احساسات و مرد تابع خرد و عقل است. خانم كليودالسون دانشمند و روانشناس ، پس از تحقيقات بسيار مى گويد:

به عقيده من نيازهاى روحى زن از اينجا سر چشمه مى گيرد كه خانمها تابع احساسات و آقايان تابع عقل هستند. بسيار ديده شده كه خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابرى مى كنند بلكه گاهى در اين زمينه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانمها فقط احساسات شديد آنها است، مردان هميشه عملى تر فكر مى كنند، بهتر قضاوت مى كنند، سازمان دهنده بهترى هستند و بهتر هدايت مى كنند. خانمها به علت اينكه حساستر از آقايان هستند، بايد اين حقيقت را قبول كنند كه به نظارت آقايان در زندگيشان احتياج دارند.
گرچه علل و عوامل بى همسر ماندن بعضى از دختران دانشگاهى زياد است ولى بدون ترديد، يكى از عوامل اين است كه برخى اين دختران خواسته اند از حالت زيباى طبيعى بيرون آمده و گاهى حجب و نرمش زنانه را از دست بدهند و با معاشرتهاى پسرانه و مردانه با ديگران از ارزش زن بودن محروم مانند و در نتيجه فاقد جلوه ها و جذبه ها طبيعى گردند. كه سرانجام به جاى اينكه محبوب مردى لايق شوند، در نظر او منفور و چيزى غير طبيعى محسوب گردند و خنده ها و قهقهه يك دختر و بى پروائى او، براى يك مرد بزرگوار، چندش آور و حجب ذاتى و حياى فطرى و طبيعى او عامل جذب مرد مى گردد.

 

قيم و سرپرست خانواده

قانونگذارى در آئين اسلام ، بر پايه فطرت و طبيعت بنا نهاده شده و از سوى خالق و آفريدگار جهان (كه آگاه به همه آفريدگان و به صلاح و فسادشان عالم مى باشد) اعلام گشته است.(7) هر قانون يا هر حق و يا هر تكليف به مقتضاى طبيعت هر فرد يا افراد، قانونگذارى و ابلاغ مى گردد.
در مورد زن نيز همه حقوق و تكاليف ، طبق طبيعت او و فطرت و سرشت او به وى به اعطا شده و آنچه را كه لازمه تكامل وجودى و رشد و هدايت او و ضامن سعادت و نيكبختى او باشد، از جهت تكوين و تشريع به او داده شده است.
زن و مرد، از آنجا كه در بسيارى از جهات وجودى و طبيعى يكسان هستند بسيارى از حقوق ، وظايف و تكاليفشان يكسان است و تفاوتى با يكديگر ندارند، مثلا در اصول مواهب وجودى مانند فكر و اراده صاحب اختيار و تصميم و انتخاب می باشند و در شئون زندگى فردى و اجتماعى، به گونه مستقل دخل و تصرف نمايند. در مورد زن قرآن مجيد تصريح كرده مى گويد:
«ولا جناح عليكم فى ما فعلن انفسهن بالمعروف» (8)
(و بر شما باكى نيست (و به شما ربطى ندارد) در آنچه كه زنان نسبت به خودشان در مسير خوبى و صحيح انجام مى دهند.)
يعنى در راه صحيح و دفاع از حق و جذب و جلب منافع و مصالح آزادند و كسى نمى تواند مانع آنها باشد. و در همه خطاب ها زن و مرد به طور يكسان مخاطب قرآن مجيد بوده و از آنان تكليف خواسته شده است.
ولى در آنچه كه زن و مرد تفاوت دارند طبيعى است كه موفقيت آنان و وظائفشان نيز طبق طبيعت و سرشتشان متفاوت باشد تا مصالحشان محفوظ بماند و هيچگونه ستمى به آنان نشود، چنانكه ادامه همين آيه يادآور مى شود كه: «… وللرجال عليهن درجه» و براى مردان بر زنان درجه است و با اين جمله به تفاوت زن و مرد تصريح نموده است.
با توجه به تفاوتهاى بسيارى كه در گذشته نيز يادآورى كرديم (و خوشبختانه دانشمندان و محققان جهان نيز آن را ادراك كرده و پذيرفته اند) در برخى از امور طبعا وظيفه مرد چيزى غير از وظيفه زن مى باشد و وظيفه زن چيزى جز از وظيفه مرد. و اين عين عدالت است.

 

چه كسى سرپرست و ناظم باشد؟  

با توجه به گفته هاى بالا و تفاوتهائى كه در ميان زن و مرد هست ، قرآن مجيد، مرد را قيم و سرپرست زن قرار داده و او را مسئول دفاع از وجود زن و حافظ مصالح او معرفى كرده است . و مى فرمايد:
«الرجال قوّامون على النساء…» (9) (مردان ، قيم و سرپرست زنان هستند.)
برخى از غرب زدگان يا كج انديشان ، اين مطلب را نوعى توهين به مقام زن معرفى كرده اند. در صورتى كه وجدانشان آن را پذيرفته و دليلى خردپسند بر مدعاى خويش ندارند.
بديهى است كه كانون خانواده ، يك واحد كوچك اجتماعى است و اين واحد نيز مانند خود اجتماع ، نياز به رهبر، مدير، سرپرست و رئيس دارد، اكنون چه كسى اين مسئوليت را به عهده داشته باشد؟
در ميان عقلا مخصوصا در زمان ما، حتى هيأتهاى دو نفره اى كه مسئوليتى مى يابند يكى از آنان رئيس و ديگرى معاون يا عضو مى گردد وگرنه كار به هرج و مرج و بى نظمى كشيده مى شود. در خانواده نيز يك نفر بايد عنوان بزرگ و سر پرست را داشته باشد. قرآن مجيد، طبق طبيعت مردانگى مرد و خشونت خاص او و طبيعت ظريفانه زن ، و نيازهاى روحى و جسمى وى ، مرد را مسئول اين امر قرار داده است كه آفرينش و طبيعت نيز همين را ايجاب مى كند.

 

ترجيح خرد و عقل بر احساسات  

قرآن، همواره لطائف عاطفى و احساسى را مورد عنايت و توجه قرار داده و طريق گوناگونى را براى رشد عواطف انسانى ارائه داده است و آئين اسلام آئين مهر و محبت معرفى شده و پيامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بى محبت را دوزخى و نامسلمان معرفى نموده است.
قرآن، محبت و رحمت را از صفات مسلمانان معرفى كرده (10) و زندگى زناشوئى را با آرامش و مودت و رحمت پايه گذارى كرده (11) و آنچه را كه مخصوصا در كانون خانواده موجب گرمى و حرارت و محبت گردد سفارش و تجويز نموده است . (12) در عين حال هميشه خرد و عقل را بر عواطف و احساسات ، ترجيع داده و آنچه را كه بر تعقل ، انديشه و خرد انسان لطمه بزند، محكوم و ممنوع نموده است؛ مانند منع مشروبات الكلى و مواد مخدر و افراط در پيروى از هواهاى نفسانى و… و عواطف و احساسات را هم به وسيله عقل و خرد، تعديل و متعادل نموده است.
به همين جهت در موضوع سرپرستى در كانون خانواده فرموده است : «الرجال قوامون على النساء» و جانب عقل را گرفته است. بى ترديد همچنانكه در بخشهاى پيش يادآورى شديم، مرد جنبه عقلانى قوى ترى دارد و زن جنبه عاطفى و احساسى نيرومندتر. پس بايد آن كه جنبه عقلانيش قويتر است مسئوليت قيموميت و سر پرستى را به عهده بگيرد.

 

ترجيح تفكر و انديشه  

قرآن در موارد مختلف به اهميت انديشه و تفكر توجه عميق داشته در فرهنگ اسلام يكى از بزرگترين و بهترين وسايل وصول به قرب و تكامل ، تفكر و انديشيدن معرفى شده است و بى ترديد اين حالت ، نتيجه و ثمره عقل و خرد انسان مى باشد، و در مقايسه زن و مرد اين حقيقت غير قابل انكار است كه مرد عقلانى تر و زن عاطفى و احساسى تر است . و شايد مراد از «بما فضّل الله بعضهم على بعض» در ادامه آيه شريفه «الرجال قوامون على النساء» اين باشد. يعنى مردان بر زنان قيم و سرپرست هستند، به واسطه آن چه كه خدا بعضى از آنان را بر برخى ديگر برترى داده است.

 

بنيه و نيروى جمسى  

كسى كه مسئوليت سرپرستى و قيوميت دارد بايد توان نيروى دفاع را داشته باشد. بعلاوه اين روحيه را نيز دارا باشد كه آفرينش، اين حالت را به مرد داده وظيفه پاسدارى و نگاهبانى را به او سپرده است و باز اين حقيقت نيز از آيه مباركه استفاده مى شود.

 

تعهد در برابر افراد خانواده  

قرآن مرد را متعهد اداره امور و مخارج، در واحد اجتماعى خانواده قرار داده است و مسئوليت دارد كه نيازهاى مادى آنها را نيز مرتفع نمايد و خرج و مخارج زن بر مرد واجب است و به قدر ممكن بايد وسايل رفاه و آسايش ‍او را فراهم نمايد.

اكنون طبيعى است كه در مقابل اين مسئوليت، بايد نظارت و قيموميت نيز داشته باشد و اين امر نيز از آيه شريفه به خوبى استفاده مى گردد كه:

«الرجال قوامون على النساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم» (13)

(مردان بر زنان سر پرست و قيم هستند به واسطه آنچه كه خدا برترى داده بعضى از آنان را بر بعضى ديگر و براى اينكه از اموالشان انفاق مى كنند.)

لازم به يادآورى است كه چنانچه زنى را استثنائا ببينيم كه همه يا اكثر اين مطالب در مورد او و همسرش برعكس است و زن از شايستگى و لياقت بيشترى برخوردار مى باشد، ناگفته پيدا است كه طرح و تحليل اينگونه مطالب، در مورد كلى است و استثناءها به مطالب كلى لطمه اى نمى زنند و خواننده گرامى، حقايق را با مواردى اندك نقض نمى نمايد.

نكته ديگرى كه قابل ذكر مى باشد اين است كه همه اين تفاوتها زيبا و در نظام آفرينش عين زيبائى است و هيچكدام اين مطالب دليل بر بهتر بودن و برتر بودن نيست كه اگر چنين نبود زن، زن نمى شد و مرد، مرد نمى گشت و آيه مباركه «… و للرجال عليهن درجة»، بيانگر اين حقيقت است.

____________________________
پی نوشت:

1- تين / آيه 4.
2- تغابن / آيه 3.
3- آل عمران / آيه 195.
4- انفطار / آيه 7.
5- نساء / آيه 32.
6- روم / آيه 21.
7- «فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيم» (روم / آيه 30).
8- بقره / آيه 234.
9- سوره نساء / آيه 34.
10- رحماء بينهم / سوره الفتح / آيه 29.
11- «لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودة و رحمة» / (سوره روم / آيه 21).
12- «قل من حرّم زينة الله التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق» / (سوره اعراف / آيه 32).
13- سوره نساء / آيه 34.

 

شخصيت زن از ديدگاه قرآن
نويسنده: هادى دوست محمدى





فرم در حال بارگذاری ...