« آیات آخر سوره حشر نفس را اصلاح می کندنمی‌توان با دروغ و پول دادن‌ به مردم کشور را اداره کرد. »

حكمت خواندن قرآن در نماز

نوشته شده توسطرحیمی 5ام اردیبهشت, 1392

     پس از گفتن تكبيرة الاحرام، واجب است نمازگزار سوره حمد و سوره اى ديگر از قرآن را بخواند. البته به اعتقاد شيعيان، نمازگزار نمى تواند سوره هايى را كه سجده واجب دارند در نماز بخواند. در اينجا دو سؤال مطرح مى شود:

سؤال اول اينكه چرا واجب است مردم در نماز قرآن بخوانند؟

سؤال دوم اينكه چرا قرائت قرآن در نماز با سوره حمد آغاز مى شود؟

اتفاقاً برخى اين دو سؤال را در محضر امام رضا(عليه السلام) مطرح كردند و آن حضرت در پاسخ سؤال اول فرمودند:

«حكمت خواندن قرآن در نماز اين است كه مردم قرآن را كنار ننهند و ضايع نسازند، بلكه ارتباط مردم با قرآن حفظ شود و مردم از آن درس بياموزند تا در نتيجه قرآن مهجور نماند»(1).

يعنى آنان هر روز بخشى از قرآن را بخوانند و بدانند كه به دليل اهميت ارتباط با قرآن و حفظ پيام و رسالت آن، خداوند واجب كرده كه نمازگزاران روزانه ده بار در نماز قرآن بخوانند.

اگر جز اين مى بود و خواندن قرآن در نماز واجب نمى شد، چه بسا ارتباط بسيارى از مسلمانان با قرآن كه بهترين تحفه و نعمت خداوند براى انسان ها و عالى ترين راه رسيدن به سعادت دنيا و آخرت است قطع مى گرديد. پس مسلمانان با اختلاف مراتبى كه دارند، ناگزيرند ارتباط ثابتى با قرآن داشته باشند. طبيعى است كه وقتى ارتباط با قرآن برقرار گرديد، كم كم با زبان و قرائت قرآن آشنا مى شوند و همچنين زمينه درك مفاهيم قرآن در آنها پديد مى آيد و مسير عمل به قرآن نيز هموار مى گردد؛ اما اگر خواندن قرآن در نماز واجب نمى شد و خواندن آن تنها مستحب بود، بسيارى از افراد انگيزه اى براى خواندن قرآن نداشتند و با مسدود شدن اين راه، عملا حكمت نزول قرآن كه هدايت انسان هاست، تحقق نمى يافت.

در پاسخ به سؤال دوم كه چرا خداوند واجب كرده كه هر روز ده بار سوره «فاتحة الكتاب» را در نمازهايمان بخوانيم، حضرت فرمودند: «چون در هيچ سوره اى از قرآن به اندازه سوره حمد سخنان حكمت آموز و نيك جمع نشده است»(2).

از فرمايش آن حضرتْ هم اهميت ارتباط با خداوند استفاده مى شود و هم اين نكته كه ارتباط ضرورى با قرآن، از رحمت و لطف الهى در حق ما سرچشمه مى گيرد تا بدين وسيله از معارف و حقايق بى كران قرآن در جهت سعادت و نيل به كمال بهره گيريم. چه بسا اگر خداوند اجازه مى داد كه در نماز تنها دعا بخوانيم، از بركات قرآن محروم مى مانديم؛ اما ما به عنوان مسلمان با خداوند پيمان بسته ايم كه در جهت كسب رضا و خواست او حركت كنيم و راه او را براى رسيدن به سعادت خويش برگزينيم؛ و خداوند تنها راه ارتباط با خود را قرآن قرار داده تا در پرتو استفاده و عمل به اين كتاب آسمانى، به مقام قرب او دست يابيم.
كسانى كه به اين حقيقت توجه داشته باشند، هيچ گاه قرآن را از مقام و عظمتى كه دارد، تنزل نمى دهند و آن را نقدپذير نمى دانند. امروزه كسانى داعيه مسلمانى دارند؛ اما قرآن را در رديف كلام عادى بشر قرار مى دهند و مى گويند بخشى از آموزه هاى قرآن صحيح نيست و بايد به نقّادى آن پرداخت. آنان مى گويند: بايد آموزه هاى قرآنى را با دستاوردهاى علوم بشرى سنجيد و هر بخش از قرآن را كه هماهنگ با آنهاست، پذيرفت و آن بخش از قرآن را كه با علم و دستاوردهاى علوم بشرى هماهنگ نيست، رد كرد و معتقد شد كه زمان آن آموزه ها سر آمده است! اگر ارزش، از آنِ علم است و قرآن فروتر از علم به حساب مى آيد و براى تشخيص درستى و نادرستى آن بايد آموزه هاى آن را با علم تطبيق داد، چه ضرورتى دارد كه ما سراغ قرآن برويم و آن را فرا گيريم؟ از ابتدا سراغ علم مى رويم؛ همان طور كه ديگران دين را كنار نهادند و تنها به سراغ علم رفتند. اساساً چرا ما مسلمان باشيم و زحمت بكشيم كه قرآن را نقادى كنيم تا دريابيم چه بخشى از آن درست و چه بخشى نادرست است، بلكه قرآن و مسلمانى را كنار مى گذاريم و با همه وجود تسليم علم و دستاوردهاى بشرى مى شويم!

—————————————————

1. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 1، ص 260.

2. همان

به سوي تو/آية اللّه محمدتقى مصباح يزدى


فرم در حال بارگذاری ...