موضوع: "آیت الله جوادی آملی"

سکوت مثبت و سکوت منفی

نوشته شده توسطرحیمی 20ام خرداد, 1394

 

درسی برای آموختن

سکوت مخاطبانه و منتظرانه و جویا در برابر قرائت کتاب خداوند تا صدای تسبیح فرشتگان و سایر موجودات نظام کیانی با سمع دل شنیده شود چنان سکوتی، ذکر و فکر و شکر خداست.

واژه «عبادت» در اصل به نظر بسیارى از واژه شناسان به معناى «خضوع» است و طبرى در تفسیر «جامع البیان» مى‌گوید:

اصل عبودیت که به نظر او شامل عبادت نیز مى‌شود، نزد همه عرب به معناى ذلت و خاکسارى است.

آگاهی عمیق و بصیرت و اندیشه در دین، رمز ارزشمندی کارها و عبادات است و بدون آن عمل، فاقد ارزش لازم است لذا یکی از مواردی که می‌تواند ما را در انجام عبادت، راغب کند پی‌بردن به حکمت عبادات است.

آیت‌الله جوادی آملی از جمله کسانی است که به طور مفصل درباره حکمت و فلسفه اعمال عبادی دین مبین اسلام سخن گفته است. آنچه در ادامه می‌خوانید به بیان «محفوف بودن ذکر ذاکر به دو ذکر خدا» می‌پردازد که برگرفته از بیانات این عالم فرزانه است.

ادامه »

«ذکر» به چه معناست/ آیا فقط با زبان می‌توان ذکر خدا را گفت؟

نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1394

 

گاهی یک فعل از آن جهت که یادآور خداست ذکر نامیده می‌شود گر چه آن فعل با دست یا پا یا سایر اعضا انجام شده باشد؛ چراکه ذکر به معنای یاد خداست و اختصاص به قلب ندارد.

 

واژه «عبادت» در اصل به نظر بسیارى از واژه شناسان به معناى «خضوع» است و طبرى در تفسیر «جامع البیان» مى‌گوید: اصل عبودیت که به نظر او شامل عبادت نیز مى‌شود، نزد همه عرب به معناى ذلت و خاکسارى است.

آگاهی عمیق و بصیرت و اندیشه در دین، رمز ارزشمندی کارها و عبادات است و بدون آن عمل، فاقد ارزش لازم است لذا یکی از مواردی که می‌تواند ما را در انجام عبادت، راغب کند پی‌بردن به حکمت عبادات است.

آیت‌الله جوادی آملی از جمله کسانی است که به طور مفصل درباره حکمت و فلسفه اعمال عبادی دین مبین اسلام سخن گفته است. آنچه در ادامه می‌خوانید به بیان «ذکر و انواع آن» می‌پردازد که برگرفته از بیانات این عالم فرزانه است.

عبادت خداوند که در چهره‌های گونه‌گون تجلی می‌کند، در صورت «ذکر» نیز به عنوان خاص ظهور دارد به طوری که ذکر خدای سبحان از بارزترین مصادیق پرستش اوست.

ادامه »

از محاسبه نفس غافل نشویم!

نوشته شده توسطرحیمی 26ام اسفند, 1393

 
نباید هیچ گاه از حساب خود غافل بود.
در هر حركتی گرچه كوچك باشد، اگر باطل را تقویت كردیم به همان اندازه از دین خدا فاصله گرفته‌ایم.
خدای سبحان می‌فرماید: «ویل لكل همزه لمزه» قرآن روی حركت لبهای ما تكیه می‌كند كه مبادا به گونه ای حركت دهیم كه كسی را بیازارد و یا تحقیر كند. چنانكه روی حركت چشم و نحوه دیدن ما نیز حساب می‌كند: «یعلم خائنه الاعین» پس نبایداز محاسبه خود غافل بود.
انسان در همان لحظه كه باطل را یاری می‌كند از دین خدا غافل است. چون دین خدا با هیچ باطلی سازش ندارد. «قل جاء الحق و ما یبدء الباطل و ما یعید» بگو حق آمد و جا برای هیچ باطلی نیست.‏
شیطان هر كسی را با تكاثر در رشته خاص او فریب می‌دهد. اگر كوثر نصیب انسان شد، به تكاثر تن درنمی دهد و افراد كمی دارای این مقام هستند.
انسان شب و روز كار می‌كند؛ یا مشغول آبیاری درخت پر خار و تیغ دار است، یا ریستن پارچه های پرنیانی و ابریشمی. اگر بعد از مرگ رنج می‌برد، برای آن است كه عمری زحمت كشیده و درخت خار را آبیاری كرده است.
بدزبانی، بددهانی، بدقلمی، آزردن این و آن، همه خار است. گناه و ظلمی كه می‌كند مانند آبی است كه پای درختهای پر خار خود ریخته است. وقتی به حقیقت پی می‌برد كه تمام خارهای این درخت علیه او به كار گرفته می‌شود.
بنابراین باید دید آیا گرفتار تكاثریم یا از كوثری، كه باطن این عالم است چشیده‌ایم؟
آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)

علمی نافع است که چراغ‌افروز باشد نه دودمان‌سوز

نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1393

حضرت آیت الله جوادی آملی بیان داشتند:

در تبيين سخنان نوراني امام مجتبي(صلوات الله و سلامه عليه) طبق نقل مرحوم کليني که فرمود:

«کُونُوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيحَ الْهُدَي»، اين هماهنگي استنباط مي‌شود که انسان بايد هم چراغ علم داشته باشد و هم چراغ هدايت؛ چراغ علم داشته باشد که راه خود را ببيند و چراغ هدايت که راه ديگران را نبندد و به ديگران راه بدهد؛ ولی هماهنگي علم و عمل در اين است که آن چراغ به دست همين علم افروخته مي‌شود، روغن زِيت و زيتونه ی آن را بايد همين علم فراهم کند. بنابر این سه مطلب را از بيان نوراني امام مجتبي(علیه السلام) مي‌شود استفاده کرد:

يکي تحصيل علم، دوم افروختن چراغ و سوم اينکه چراغ‌افروزي به برکت همان علم بايد باشد.

حال اگر علمي باشد که چراغ‌افروز نباشد اين علم، دودمان‌سوز است نه چراغ‌افروز«أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ» لذا اگر علمي باشد که «زيتونه» فراهم نکند، «مشکاة» فراهم نکند، «مصباح» فراهم نکند، «زجاجه» فراهم نکند، ديگر ﴿نُّورٌ عَلَي نُورٍ﴾ و مصباح هدايت نخواهد بود و اگر در نماز و تعقبيات نماز به ما گفته اند بگوييد:

خدايا به ما علم نافع بده! از همين قبيل است.

برگرفته از برنامه تلويزيوني “دانش هدايتگر از منظر امام حسن مجتبي (عليه السلام)” ،حضرت آیت الله جوادی آملی،جلسه دوم

دانلود متن، صوت و فیلم برنامه

ادامه »

شاخصه‌هاي برتري رسول اکرم صلی الله علیه وآله بر پيامبران

نوشته شده توسطرحیمی 13ام دی, 1393

به مناسبت میلاد مسعود حضرت رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و آغاز هفته وحدت به شاخصه های برتری پیامبر اعظم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله بر سایر انبیای بزرگ خدا که با دلایل مختلف قرآنی، روایی و عقلی ثابت می‌شود، اشاره می شود.


در این نوشتار، برخی دلایل قرآنی این مسأله را از زبان و قلم استاد گرانقدر آیت‌الله العظمی جوادی آملی که در کتاب سیره رسول اکرم در قرآن، آمده است، را از نظر می گذرانیم . ایشان آورده اند که با بررسی چند مطلب، برتری پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بر سایر پیامبران اولواالعزم اثبات می‌‌شود.
1. بشارت حضرت مسيح
2. هیمنه قرآن بر کتب انبیای پیشین
3. خاتميت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم
4. عبوديت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم
5. کلام و سکوت آن حضرت، مظهر کلام و سکوت خداست
6. پیامبر گرامی اسلام، قرآن ممثل
7. تجليل خداوند در خطاب به آن حضرت
8. عظمت در اخلاق
9. رسالت پيامبر براي همه انسانها تا روز قيامت هست
10. رأفت و رحمت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم


1. بشارت حضرت مسيح
خداي سبحان از زبان حضرت عيسي (عليه السلام) مي‏فرمايد:

«… وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ…»(الصف/6)

: به شما بشارت مي‏دهم وجود پيامبري پس از خود را که نام [مبارک] او احمدصلي الله عليه و آله و سلم است.

اگر پيغمبر خاتم در سطح انبياي گذشته يا در سطح رسالت عيساي مسيح (عليه السلام) سخن گفته باشد اولاً نيازي به آمدن پيغمبر نبود، ثانياً مجالي براي بشارت نبود چون پيغمبر جديد سخن تازه‏اي نمي‏آورد تا حضرت عيسي(عليه السلام) به آمدنش بشارت دهد.

سخن عيساي مسيح که من کتاب آسماني پيامبر گذشته را تصديق مي ‏کنم و آمدن پيامبري را در آینده بشارت مي‏دهم، نشان می دهد که رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از حضرت عيسي(عليه السلام) افضل و قرآن از انجيل بالاتر و ره‏آورد پيغمبر اسلام بيش از ره‏آورد مسيح (عليه السلام) است تا معناي بشارت تحقّق يابد.

ادامه »

تبیین سرّ اشتهار حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) به عقیلة بنی هاشم

نوشته شده توسطرحیمی 13ام دی, 1393

برخی عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به صورت حال است، یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ یک وصف مَلکه است؛ و برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است.


حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در باب سرّ اشتهار حضرت زینب به عقیله بنی هاشم فرمودند: در باب سرّ اشتهار آن بانو به عقیلۀ بنی هاشم باید توضیحی عرض کنم. برخی عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به صورت حال است، یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست؛ برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ یک وصف مَلکه است؛ و برخی عاقلند و عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است.

کسانی که عقل برای آن ها به منزلۀ فصل مقوّم است، بتمام معنای کلمه، عقیله اند. حسین بن علی (سلام الله علیهما) “عقیلة بنی هاشم” است و زینب کبرا (سلام الله علیه) نیز “عقیلة بنی هاشم”؛ این “تاء"، “تا"ی مبالغه است، نه “تا"ی تأنیث. وقتی می گویند انسان خلیفةالله است به همین صورت است. آدم خلیفةالله است نه خلیف الله، چرا؟ برای این که این “تاء"، “تا"ی مبالغه است. همان طور که می گوییم فلان شخص علامه است. بنابراین هم وجود مبارک حسین بن علی (سلام الله علیهما) عقیلۀ بنی هاشم است و هم وجود مبارک زینب کبرا؛ عقل برای این ها به منزلۀ فصل مقوّم بود. اگر عقل برای کسی، فصل مقوّم باشد، کمالات از او نشأت می گیرد؛؛ مقهور اوست و نه مسلّط بر او. کسانی هستند که کمال، آن ها را حفظ می کند [اما] برخی از افراد، حافظ کمالند؛

ذات اقدس الاهی دربارۀ وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نفرمود تو دارای خُلق عظیمی یا متخلّق به خلق عظیمی؛ بلکه فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛[1] برای این که آن حضرت مسلّط بر عدل و فضیلت بود. کسانی می کوشند که فضیلت، آن ها را رها نکند و برخی از افراد می کوشند که فضیلت را حفظ کنند. اگر ذات، بالا بیاید و خلیفۀ خدا شود و نورانی شود، از ذات نورانی وی، خُلق عظیم نشأت می گیرد. فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ» یعنی تو بر خُلق، مسلّطی و خُلق در اختیار تو است؛ نه آن که تو بخواهی با اخلاق، کامل شوی. کمالِ اخلاق در این است که از تو نشأت می گیرد.

دربارۀ بعضی کسان قرآن کریم فرموده است: «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ»؛[2] منظور این آیه کسانی است که با نور حرکت می کنند مثل افراد عادی که با چراغ حرکت می کنند؛ اما برخی از افراد، نورانی اند و هر جا آن ها باشند، نور هست. دربارۀ آن گونه افراد، تعبیر قرآن کریم این است که «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ» که نور زیر پای این ها است؛ نور مرکب و مرکوب این ها است و این ها سوار بر نورند.

ادامه »

غرب یک باغ وحش منظم است!

نوشته شده توسطرحیمی 10ام دی, 1393

جمعی از مدیران و کارشناسان ارشد وزارت امور خارجه با حضور در محل بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء ضمن اقامه نماز ظهر و عصر به امامت حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی با معظم له دیدار و به طرح پرسش هایی در خصوص روابط بین الملل از منظر اسلام از محضر ایشان پرداختند.

در ابتدای این دیدار حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در سخنانی، دستورات اسلام در خصوص تعامل با دیگر کشورها و جوامع را دارای تقسیم بندی سه گانه دانستند و فرمودند:
اسلام در خصوص تعامل مسلمانان با دیگران در سه حوزه دستورات و سفارشاتی دارد. نخست حوزه اسلام و مسلمین هستند که با آنها دارای اشتراکات متعدد دینی و فرهنگی هستیم، حوزه دوم حوزه موحدان عالم است که با انها در اصل توحید و برخی دیگر از موارد دارای اشتراک هستیم و سوم حوزه انسانیت است که شامل همه افراد غیر مسلمان و غیر موحد می باشد که با آنها در اصل انسانیت مشترکیم.

معظم له خاطر نشان کردند:
در دستورات دین، دو عنصر مشترک در خصوص تعامل با این سه حوزه وجود دارد و آن دو عنصر عبارتند از عنصر عقل و عدل؛ یعنی در بخش انگیزه و رفتار عادلانه و در بخش اندیشه عاقلانه رفتار کنیم.

ادامه »

دیرکرد حرام قطعی است.!!!

نوشته شده توسطرحیمی 15ام آذر, 1393

دانلود فایل صوتی زمان فایل:۰:۰۲:۰۶ حجم فایل:۲.۰۲MB

اگر کسی گرفتار یک بانک شد که حالا روز جمعه بود و نرسید بدهد ،فردا چون یک روز تأخیر شد خسارتش تأخیر «تأدیه» دارد یا در ترافیک گیر کرده آن روز نرسیده خسارت تأخیرش را باید دهد، این‎جاست که آن روایات غلیظ و شدید وارد است.

در کارهای مهم یک بایع داریم، یک مشتری داریم، یک شاهد داریم، یک سند داریم، این کارهای مهم است؛ این طایفه از روایات می‌فرماید که در خرید و فروش ربوی بایع ملعون است، مشتری ملعون است، سند نویس ملعون است، شاهد ملعون است، همه را لعنت کرده است و این قاعده فقهی را هم که همه شما مستحضرهستید «إِنَّ اللَّهَ إِذَا حَرَّمَ شَیْئاً حَرَّمَ‏ ثَمَنَهُ».

این بانکدارهای بیچاره وقتی که بدانند این فاکتور بازی است و این روحش رباست، کار اینها می‌شود حرام؛ وقتی کار اینها حرام شد، حقوق اینها می‌شود حرام، چرا عمداً به جهنم می‌روند؟!

حقوق در برابر یک کار حلال است، مگر کسی کار حرام کند، حقوق می‌تواند بگیرد ؟

«إِنَّ اللَّهَ إِذَا حَرَّمَ شَیْئاً حَرَّمَ‏ ثَمَنَهُ» این از قواعد متقن فقهی ماست.

مجلس شورای اسلامی خدا حفظشان کند که تلاش و کوشش کردند و تصویب کردند، شورای محترم نگهبان تصویب کردند و همه را اسلامی کردند، ما داریم با فاکتور این مسئله را «کأن لم یکن» می‌کنیم و می‌دانیم که این فاکتور بازی است و این روحش رباست. اگر آنکه مصوبه مجلس است و آنکه مصوبه شورای نگهبان است، همان عمل شود که مشکلی نیست و ربایی در کار نیست یا مضاربه است یا عقود دیگر که اسلامی است، اما اگر به صورت فاکتور بازی باشد، طرفین بدانند، بگوید ما کار نداریم برو فاکتور بیاور، این می‌شود کار ربا و وقتی کار حرام شد، حقوق آن هم می‌شود حرام، ما هم مرگ را فراموش کردیم، هم خطوط کلی فقه را فراموش کردیم و نمی‌دانیم کجا داریم می‌رویم؛ این «…بِمَا نَسُوا يوْمَ الْحِسَابِ»(ص/26) خطری است که دامن‎گیر همه ماست. بنابراین در این روایات باب همه؛ یعنی بایع، مشتری، سند نویس، کاتب و مشاهد همه را لعن کرده است. اینکه در پایان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود کاری که می‌کنید «…وَلْيكْتُبْ بَينَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ …»(البقرة/282) وام می‌دهید یا تجارت می‌کنید، سند تنظیم کنید و شاهد بیاورید «… إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَينَكُمْ …»(البقرة/282) حالا یک مقدار پیاز، یک مقدار سیب زمینی، یک بسته نان، یک بسته آب دارید می‌خرید این دیگر سند نمی‌خواهد ﴿إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً حاضِرَهً تُدیرُونَها بَیْنَکُمْ﴾؛ یک تجارت دایر و رایج و دارج روز سند نمی‌خواهد، اما خرید و فروش‎های مهم سند می‌خواهد؛ همه اینها را در آن آیات و روایات لعن کرده است.

دینی که می‌خواهد جامعه مقاوم باشد، دینی که می‌خواهد جامعه کریم باشد، روی پای خودش بایستد، مزدور کسی نباشد و نان مزدوری نخورد، این دین شریف پرور و کریم پرور است؛ شرع و شرف را به هم آمیخت که ملت متشرع شریف خواهد بود.

منبع: درس بیع ربا جلسه۵(۹۳/۰۱/۱۶)

معراج مؤمن در پرتو ادای نماز واقعی

نوشته شده توسطرحیمی 14ام آذر, 1393


در كتاب‌هاي اسرارالصلاة ملاحظه فرموديد که مي‌گويند:

معناي مسح سر اين است كه خدايا هر خاطره باطلي كه من در سر پروراندم الآن دارم آ‌ن را تطهير مي‌كنم و شستشو مي‌كنم تا با مغز پاك، سر پاك، خاطرات پاك به حضور تو بيايم ؛ با مسح پا هم عرض مي‌كند خدايا هر جايي كه نبايد مي‌رفتم و قدم گذاشتم، هر قدمي كه نبايد برمی‌داشتم و برداشتم هر اقدامي كه مرضيّ تو نبود به سويش رفتم من دارم اين پا را از آنها تطهير مي‌كنم تا به زيارت تو بيايم گفتند معناي وضو اين است معناي مسح سر اين است معناي مسح پا اين است.

حال اگر كسي بعد از گذشت مدت‌ها نماز خواندن در خود عروجي احساس نكرد بداند در جاي ديگر مشكل دارد.نماز ﴿إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَر) است يا رفع است و يا دفع، يا نمي‌گذارد انسان به تباهي تن در بدهد يا اگر آلوده شد او را تطهير مي‌كند.

اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ با خواندن نماز نه از رفع خطر بهره‌اي برد نه از دفع خطر، او هنوز به مرحله ﴿تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾ نرسيده اين نماز ديگر «الصلاة معراج المؤمن» نيست؛ اگر ـ ان‌شاءالله الرحمن ـ توانست از فحشا و منكر برهد، آلوده نباشد، با زبان طيّب و طاهر با چهره طيّب و طاهر با سر طيّب و طاهر با پاي طيّب و طاهر به زيارت خداي سبحان برود آن وقت نماز او مي‌شود «الصلاة معراج المؤمن»

 

حضرت آیت الله جوادی آملی،درس اخلاق92/03/09

شب زنده‌داری در حقيقت آموزش و پرورش روز است!

نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1393

بيان نوراني امام عسکري سلام الله عليه اين است که وصول به خدا و نِيل به مقام قُرب الهي يک راه طولاني است و پیمودن این راه طولانی مرکب مي‌خواهد و بهترين و راهوارترين مرکب اين سفر، نماز شب است. جريان شب زنده‌داري در حقيقت آموزش و پرورش روز است، براي اينکه وقتي ما شب برخاستيم و حداقل چهل نفر را دعا کرديم، روز هم حداقل به فکر حلّ مشکلات چهل نفر هستيم، اگر کسي شب برخيزد و از خداي سبحان حل مشکلات چهل نفر را طلب کند يقيناً روز به فکر آن چهل نفر هم است، چنين انساني نه بيراهه مي‌رود نه راه کسي را مي‌بندد، آن وقت اين نظام مي‌شود نظام ولايي، مي‌شود نظام قرآن و عترت و منشأ برکت. 

بر گرفته از درس اخلاق حضرت آیت الله جوادی آملی 19/10/92