موضوع: "آیت الله جوادی آملی"

منظور اسلام از ازدیاد اولاد چیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 31ام فروردین, 1392

منظور اسلام از افزایش اولاد، تربیت خلیفه‌الله است.

به گزارش ادیان نیوز ، آیت‌الله عبدالله جوادی آملی در دیدار مدیر و اعضای هیئت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده وابسته به مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران با بیان اینکه با پیروزی انقلاب اسلامی دروازه ایران به روی شرق و غرب باز شد، اظهار داشت:

ره‌آورد این ارتباط هم از نظر علمی، حسی و تجربی و هم از نظر عملی قابل بررسی است.

وی با بیان اینکه محور بحث در انسان‌شناسی، علوم تجریدی است افزود: آنچه به خورد ما دادند یا به دنبال آن رفتیم علوم تجربی بود و چه بسیار همایش‌ها که به بیماری‌های مشترک بین انسان و دام اختصاص یافت،‌ اما ما به دنبال انسان‌پروری هستیم نه دامپروری.

استاد برجسته حوزه علمیه ادامه داد:

وقتی سوره احزاب را می‌خوانی که آن گاه که مرد نامحرم زن نامحرم را نگاه کرد و طمع کرد آن گاه قلبش مریض است،‌ آن که به دنبال بیماری‌های مشترک انسان و دام می‌رود، نمی‌داند این مریضی قلب چیست.

آیت‌الله جوادی آملی اضافه کرد: موضوع بحث انسان‌پروری، خلیفه‌اللهی است، حرمتی که قرآن برای انسان قائل شد این بود که گفت می‌خواهم خلیفه تعیین کنم و نفرمود می‌خواهم «خلیف» تعیین کنم؛ این «ه» مربوط به تانیث نیست، «ه» مبالغه است مانند علامه یعنی باید خیلی جانشین باشد،‌ البته انبیا و اولیا قله خلافت را دارند و سایر انسان‌ها سایر مراحل خلافت را کسب می‌کنند.

وی گفت: در انسان‌پروری اول طرح و برنامه مهم است و بعد اجرائیات.

استاد حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه نیمی از جامعه را بانوان تشکیل می‌دهند افزود: مردان جامعه همان احتیاجاتی را دارند که زنان دارند و به منظور پرهیز از اختلاط باید خانم‌ها اداره امور مربوط به خود را به دست گیرند و تمام نیازهای مربوط به زن‌ها را خود زن‌ها انجام دهند.

وی با اشاره به وعده قرآن به حضرت نوح افزود: قرآن می‌فرماید اگر راه راست را پیش گرفتید و به بیراهه نرفتید خداوند شما را با اولاد یاری می‌کند،‌ طریقه استفاده از این مدد استغفار است.

آیت‌الله جوادی آملی با بیان اینکه خانم‌ها باید مطالبات خود را بفهمند اظهار داشت: زنان باید این واجب مطلق را که مقدمات آن تحصیلی است به دست آورند و این مطالبه رسمی جامعه زنان شود.

وی گفت: مادر شدن مسئولیتی است بر عهده زنان و دولت باید در این راه گام بردارد.

این مفسر قرآن کریم کلمه «استعمار» را یکی از مقدس‌ترین واژه‌های قرآنی دانست که اکنون به صورت نحس‌ترین کلمات درآمده است و افزود: استعمار قرآنی به این معنا است که خداوند همه امکانات و هوش و خرد را به انسان عطا کرد و سفره‌ای را برای انسان چید، تا انسان زمین را آباد کند، بیگانه‌ای را در این سفره راه ندهد و خود آقا و سرور خود باشد.

وی گفت: آباد کردن زمین به داشتن فرزند صالح و سالم است،‌ این مطالبه خدا از ما است که راه آن نیز برای ما مشخص است.

آیت‌الله جوادی آملی با بیان اینکه سکینت جامعه بر عهده زنان است، ادامه داد: اگر زن نتواند سکینت جامعه را تأمین کند، رسالت الهی خود را انجام نداده است.

وی با اشاره به حدیثی از حضرت زهرا(س) که زینت زن را در ندیدن هیچ مردی و ندیدن او از سوی هیچ مردی بیان کرده است، گفت: معنای این سخن آن نیست که زن از منافع جامعه محروم شود، بلکه آن است که همه کارهای خود را به وسیله خود انجام دهد.

استاد حوزه علمیه قم با اشاره به فرار مغزها از کشور به دلیل برخی کمبودها گفت: اگر در کارهای اجتماعی که واجب کفایی است کوتاهی کنیم همه در روز قیامت مسئولیم.

وی با بیان اینکه ما تا ابد نیازمند اعقاب خود هستیم، اضافه کرد: بسیاری تصور می‌کنند مردن پوسیدن است،‌ اما دین می‌گوید مردن از پوست به درآمدن است و فرزند تنها مشکل دنیا را حل نمی‌کند بلکه مشکل آخرت را هم حل می‌کند.

آیت‌الله جوادی آملی با اشاره به مسئولیت خانواده‌ها و دولت در تکثیر نسل اظهار داشت: اگر دولت در تکثیر نسل مسئول است باید تمام جوانب آن را در نظر بگیرد.

وی با اشاره به حدیثی از امیر مؤمنان علی(ع) گفت: مال نعمت خوبی است اما داشتن آن کمال نیست.

استاد حوزه علمیه قم افزود: همراه با داشتن مال دو کار باید کرد؛ تلاش در تولید و قناعت در مصرف./

زيارت اهل قبور يادتان نرود.

نوشته شده توسطرحیمی 3ام اسفند, 1391

راههایي كه دين به وسيله زيارت و دعا به ما آموخت ما اينها را تنها براي ثواب تلقّي نكنيم ؛به ما گفته اند كه زيارت اهل قبور يادتان نرود ويا اگراز كنار مزار آنها گذشتيد زيارت فراموشتان نشود بسيار خب چه به آنها بگوييم؟

اين جمله “اَلسَّلامُ عَلي‏ اَهْلِ الدِّيارِ مِنَ‏ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُسْلِمينَ اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ وَنَحْنُ اِنشآءَ اللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ»”اين يك جمله كوتاهي است يعني درود ما بر شما و شما پيشكسوت ما هستيد پيشگام ما هستيد، ما هم ـ انشاءالله ـ به شما ميرسيم ، اين جمله كوتاهي است كه در كنار زيارتها گفته مي شود .اما آن جمله و دعاي رسمي زيارت اهل قبول اين است

«اَلسَّلامُ عَلي‏ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ‏ قَوْلَ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» خيلي از ماها همين را مي خوانيم اما ديگر نمي دانيم يعني چه!به ما گفته اند با مرده ها سخن بگوييد آنها را قسم بدهيد بگوييد شما را به خدا قسم آنجا چه خبر است ؟

برزخ يعني چه؟

قيامت يعني چه؟

مرگ يعني چه؟

سؤال قبر يعني چه؟

ملائكه مي آيند چطور مي آيند؟

چه سؤال مي كنند؟

چطور سؤال مي كنند؟

شما چطور جواب داديد؟

اين نيست كه حرف سعدي را ما تكرار كنيم “آن را كه خبر شد خبري باز نيامد” نه خير به ما گفته اند آنها را قسم بدهيد و از آنها بخواهيد كه به شما بگويند چه گذشت.

درس اخلاق حضرت آیت الله جوادی آملی

جلوه ‏هاي كرامت انسان

نوشته شده توسطرحیمی 28ام بهمن, 1391

     كرامت انساني كه مربوط به ويژگيها و خصوصيات ذاتي آدمي است، جلوه‏هايي گوناگون دارد كه قرآن كريم در جاهاي مختلفي به آنها اشاره كرده است. قرآن كريم هرچه را از حوزه روح آدمي بيرون است، مايه زيبايي انسان نمي‏داند، بلكه اگر آن چيز زميني است، آن را زيور زمين مي‏داند و راز اين تزيين را آزمون جامعه بشري مي‏شمرد:

﴿اِنّا جَعَلنا ما عَلَي الاَرضِ زينَةً لَها لِنَبلُوَهُم اَيُّهُم اَحسَنُ عَمَلا﴾(1)؛

     ولي اگر كمالي در جان انسان جا گيرد، آن را زيور روح ملكوتي بشر مي‏داند: ﴿حَبَّبَ اِلَيكُمُ الايمنَ وزَيَّنَهُ في قُلوبِكُم﴾(2)، بنابراين در فرهنگ قرآن كريم تنها ايمان به خداوند، وحي، نبوّت، معاد و ساير دستورهاي ديني، پايه زيور و مايه زينت است، در نتيجه سبب كرامت انسان است.
1. علم به اسماء: انسان تنها موجود شايسته شناخت اسماي حسناي الهي است: ﴿ وعَلَّمَ ءادَمَ الاَسماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَي المَلئِكَةِ فَقالَ اَنبِوني بِاَسماءِ هؤُلاءِ اِن كُنتُم صدِقين ٭ قالوا سُبحنَكَ لاعِلمَ لَنا اِلاّما عَلَّمتَنا اِنَّكَ اَنتَ العَليمُ الحَكيم﴾(3) و به جهت برخورداري از همين ظرفيت علمي وسيع، معلّم فرشتگان نيز هست: ﴿قالَ يءادَمُ اَنبِئهُم بِاَسمائهِم فَلَمّا اَنبَاَهُم بِاَسمائهِم قالَ اَلَم اَقُل لَكُم اِنِّي اَعلَمُ غَيبَ السَّموتِ والاَرضِ﴾.(4)
اين آيه افزون بر بيان برتري انسان كامل بر فرشتگان، در مقام تبيين اين نكته است كه انسان كامل، نه تنها عالم به اسماي خداوند است، بلكه به اذن او معلّم اسماي حسناي الهي نيز هست و ملائكه، نه تنها عالم به اسماي حسناي الهي نيستند، بلكه مأمورند كه متعلّمانه و در حدّ گزارش علمي، آنها را از محضر استاد خود (آدم) فراگيرند.

صفحات: 1· 2

حضور هميشگي در مدرسه خودشناسي

نوشته شده توسطرحیمی 28ام بهمن, 1391

    هيچ لحظه ‏اي نبايد از خودشناسي غفلت كرد؛ هم در خواب و هم در بيداري، زيرا مدرسه آن هميشه باز است. تنِ آدمي در بستر مي‏ خوابد؛ ولي مدرسه روح شبانه ‏روزي است. هر كه در بيداري مواظب خود باشد، در خواب نيز فطرت و دلش به سراغ دلمايه مي‏ رود، و اگرنه مدرسه را به بازي مي‏ گذراند، پس بعضي مي‏ خوابند كه دَرِ كتابخانه را ببندند و خود، پيش و بيش از ديگران مطالعه كنند و رؤياهاي صادق اينان در حالت مناميه، كمتر از مدرسه‏هاي روزانه نيست.
     وجود مبارك رسول گرامي‏صلي الله عليه و آله و سلم در هر بامداد از صحابه مي ‏پرسيد:

«هل من‏مبشّرات»(1)

؛ ديشب در مدرسه رؤيا چند مطلب ياد گرفتيد؟

گرچه ما نظير حضرت خليل رحمان(عليه‌السلام) نيستيم كه در عالم رؤيا با تأكيد و تحقيق، مأموريت ذبح فرزند به وي داده شد: ﴿اِنّي اَري فِي المَنامِ اَنّي اَذبَحُكَ﴾(2)؛ ولي فرزند معنوي ابراهيم خليل هستيم: ﴿مِلَّةَ اَبيكُم اِبرهيمَ هُوَ سَمّكُمُ المُسلِمينَ مِن قَبلُ﴾(3)، پس مي‏توانيم همان راه ايشان را بپيماييم.
بعضي هنگام خواب هم در مدرسه هستند؛ ولي برخي بيداري‏شان هم خواب است؛ يعني مي‏خوابند كه آن خواب پيشينشان دوچندان شود. سبك و روش آنها خواب در خواب است؛ نظير سبك مجاز در مجاز، چنان‏كه حضرت رسول اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «الناس نيام؛ فإذا ماتوا انتبهوا».(4) غافل براي ابد در خواب نمي‏ماند و كور، كر و گنگ هميشه به همان حال نيست، بلكه يقيناً خوابيده را بيدار و نابينا را بينا مي‏كنند و حقايق را به او نشان مي‏دهند؛ امّا اين علاج توانفرساست و تحمّل پذير نيست. برخي فشار احتضار و قبر و برزخ را هرگز نمي‏توانند تحمّل كنند.
برخي خواب هشتاد ساله يا صد ساله دارند: «الناس نيام؛ فإذا ماتوا انتبهوا»(5)؛ امّا سرانجام هنگام مرگ بيدارشان مي‏كنند، در حالي كه بايد خودشان معارف جهان را مي‏ديدند و چشم بر آنها نمي‏بستند؛ نه آنكه نشانشان دهند و به آنان بگويند: ﴿هذِهِ النّارُ الَّتي كُنتُم بِها تُكَذِّبون ٭ اَفَسِحرٌ هذا اَم اَنتُم لاتُبصِرون﴾(6)؛ اين همان آتشي است كه شما تكذيبش مي‏كرديد.
دين آمده است تا جامعه بشري هميشه بيدار باشد؛ بيداري‏اي شبانه‏روزي. در بيداري، بيدار باشد و در خواب هم بيدارتر از بيداري؛ نظير حضرت ابراهيم (پدر معنوي امّت اسلامي) كه در بيداري بيدار بود و در خواب هم بيدار و گاهي بيدارتر از بيداري. بايد مانند پدرمان حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) در خواب و بيداري، بيدار باشيم: ﴿مِلَّةَ اَبيكُم اِبرهيمَ هُوَ سَمّكُمُ المُسلِمينَ مِن قَبلُ﴾.(7) ﴿مِلَّةَ اَبيكُم﴾ منصوب به اغراء است؛يعني «خذوا ملّة أبيكم إبراهيم».
1. الكافي، ج8، ص90.
2. سوره صافّات، آيه 102.
3. سوره حج، آيه 78.
4. بحار الأنوار، ج50، ص134.
5. بحار الأنوار، ج50، ص134.
6. سوره طور، آيات 15 ـ 14.
7. سوره حج، آيه 78.

تفسير انسان به انسان، ص116

منبع:http://www.javadi.esra.ir

تبیین آیت‌الله جوادی آملی درباره علم امام باقر(ع)

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

      آیت الله جوادی آملی، در سال 89 به مناسبت کنگره ملی امام محمد باقر(ع) پیامی را صادر کردند. قسمتی هایی از این پیام را که از منظرهای مختلفی به مقام علمی امام باقر پرداخته است را می خوانید:

     «آنچه در این پیام مطرح می‌شود رقائقی از حقایق وصف‌ناپذیر آن حضرت است که در کسوت چند نکته بر پیکر رسای این کنگره پوشانده می‌شود که بَطائنها مِن اسْتَبْرَق فکیف بظهائِرها! با اعتراف به اینکه اغْترافِ غرفه‌ای از بحر زخّار باقر علوم انبیا(ع) برای مُقْتَرِفانِ جهل علمی و جهالت عملی چونان راقم سطور، اگر متعذّر نباشد حتماً متعسّر خواهد بود؛ لیکن صاحبان عطایا مطایائی نیز به پذیرندگان هدایای ملکوتی خویش عطا می‌کنند که توان تحمّل آن را میسور می‌کند و آنچه در زیارت «جامعه کبیر» آمده است که «مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُم»[1] نوید احتمال حدیثِ صعب بلکه مستصعبِ اهل بیت وحی را به همراه دارد که امید است این همایش عظیمُ المنزله از آن کوثر، حظّ وافر ببرد تا جامعه را از تکاثرگرایی برهاند! این توقّع با توجه به مرز و بومِ ولایتمدار طبرستان، رجایِ واثق و صادق است نه اُمْنیّة آفِلِ فائل. به هر تقدیر به نکاتِ مُصْطاد از غُرَر و دُرَرِ امام باقر(ع) می‌پردازیم.

      یکم: عنصر محوری ولایت از منظر حضرت امام باقر(ع)، عَرْضِ هویّت خود بر قرآن حکیم است، زیرا آن محقّق علوم انبیا به جابربن‌یزید جُعفی چنین فرمود: «واعلَم بأنّک لا تکون لنا ولیّاً… ولکن اِعْرضْ نفسک علی کتاب الله فان کنتَ سالکاً سبیلَه زاهداً فی تزهیده راغباً فی تَرْغیبه خائفاً مِن تخویفه فأثبتُ و أبْشِر».[2] از این بیان نورانی بر می‌آید که بهترین راه برای معرفت نفس که دقیق‌ترین معرفت پروردگار است، توزینِ هویتِ انسانی خویش بر میزان اکبر یعنی قرآن کریم است، چنانکه لازم‌ترین روش برای تشخیصِ صحّت و سُقمِ حدیث، عَرض آن بر قرآن مجید است تا مخالف آن طرد شود و غیر مخالف پذیرفته گردد. از این ضابطِ فاخر برمی‌آید که تنها محورِ تحقیق در جهاد اکبر که قلمرو آن فقه اکبر است و در جهاد اصغر که حوزة آن فقه اصغر است، ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است که با ثَقَل اکبر یعنی قرآن کریم سنجیده شود تا نه با آن مخالف باشد و نه مختلف، چون وحی الهی از هر نقص، مُنزّه و از هر عیب، مُبرّاست. بنابراین همان ‌طوری که بر مُحدِّث و فقیه لازم است در محضر قرآن مجید باشند، بر ولیّ و حکیم نیز واجب است که از ترازویِ قسطِ خدا آگاه باشند تا شناسنامه قرآنی پیدا کنند و فرزند صالح این کتاب باشند تا بتوانند در مطافِ ولایتِ معصومان(ع) طواف کنند و از زمزم آنان بنوشند و خَلْف مقام آنها اطاعت نمایند. خلاصه آنکه کلام نورانی امام پنجم(ع): «لا غِنیٰ کغِنی النفس… و لا معرفة کمعرفتک بنفسک»[3] باید در پرتو عَرض بر قرآن تفسیر ‌شود.

صفحات: 1· 2