موضوع: "آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي"

اگر ما همان رزمندها باشیم...

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مرداد, 1394

دنیا طلبان دین خود را به چند سکه می فروشند؟

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مرداد, 1394

آیت الله مصباح یزدی: دنیا طلبان دین خود را به چند سکه می فروشند؟

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود:

ریشه همه گناهان دلبستگی به دنیاست. حب دنیا، کلید همه بدی ها و عامل نابودی تمام حسنات و کارهای نیک است.

«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کلِّ خَطِیئَةٍ وَ مِفْتَاحُ کلِّ سَیئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ کلِّ حَسَنَة»[1]

انسان هایی که تمام هم و غمشان دنیاست، دینشان را به چند سکه می فروشند. در طول تاریخ افراد زیادی بودند که دین، عقاید و ارزش های انسانی خود را به دنیا فروختند. تمام کسانی که در مقابل پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام ایستادند بخاطر حب دنیا بوده است. تا احساس می کردند که دنیایشان به خطر می افتد در مقابل حق گردن می کشیدند.

لذا یک مسلمان واقعی باید تلاش کند و ریاضت بکشد تا به این باور برسد که دنیا در برابر آخرت بسیار ناچیز است. باید رفتار اولیاء خدا را در مورد دنیا الگوی خودمان قرار دهیم. امیرالمؤمنین علیه السلام یکی از بهترین الگو هاست. کامل ترین و جذاب ترین سیره از آن ایشان است. حضرت در حالی که کفش خودش را وصله می زد و از ابن عباس پرسید این کفش چقدر می ارزد؟ به ابن عباس فرمود: به خدا قسم ارزش این کفش پاره از حکومت کردن بر شما بیشتر است مگر این که حقی را از ظالم بگیرم و به صاحب حق برسانم. پست ومقام و ریاستی که بسیاری از افراد برایش سر و دست می شکنند؛ حضرت آن را، هدف دنیوی و بی ارزش می داند.

دلبستگی به دنیا مهم ترین مانع سعادت بشر است

دلبستگی به دنیا مهم ترین مشکلی است که موجب می شود انسان از حیات باقیه دست بکشد و آخرت را به فراموشی بسپارد. اگر این مانع برداشته شود دیگر بود و نبود دنیا در نظر ما یکسان است. در این حالت تلی از سکه طلا با تلی از خاک در نزد ما فرقی ندارد. اما اگر انسان آرزو کند که ای کاش سکه ها برای من بود، برای رسیدن به آن تلاش می کند. هر حرفی را که از او بخواهند، تکرار می کند و خیلی چیزها را امضا کند. این فرد در پی دنیا است و حاضر است در معاملات یا تبلیغات انتخاباتی سر مردم را کلاه بگذارد تا به هدف خود برسد.

کسی که دنیا در نزدش خوار و حقیر باشد آنگاه زمینه برایش فراهم می شود تا در جاهایی که خواسته خدا با خواسته نفس وی در تزاحم بود، بنایش را بر این بگذارد که خواست خدا را مقدم بدارد. پیش از انجام هرکاری فکر می کند که آیا خدا از این کار خوشش می آید یا نه. اما اگر عاشق دنیا باشد اصلا این مسأله برایش مطرح نمی شود وقتی به او تذکر بدهی در پاسخ می گوید این مقدس بازی ها را ول کن.

ادامه »

والاترين صبر

نوشته شده توسطرحیمی 5ام مرداد, 1394

بسم الله الرحمن الرحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 92/05/06،ايراد فرموده‌اند.

در بعضي روایات كه در آنها شیعیان صبورتر از ائمه عنوان شده‌اند، به توضيحات مرحوم علامه مجلسی ذيل اين روايات اشاره و اين نتيجه حاصل شد كه صبورتر بودن شیعیان به معنای برتري صبر آنها بر صبر ائمه عليهم‌السلام نيست؛‌ بلكه منظور دشوارتر بودن آن است. سوالي كه ممكن است به مناسبت ذكر این مطلب مطرح شود اين است كه چگونه می‌توان بین دو صبر تفاضل قائل شد و تشخيص داد كدام بهتر است؟ مسلما! همه صبرها از لحاظ ارزش و ثواب نزد خدای متعال يكسان نیستند؛ اما ملاک برتري يكي بر ديگري چیست؟

اقسام صبر
این مساله به صورت کلی در روایات بيان شده و بعضی از بزرگان علم اخلاق هم فی‌الجمله در این باره به بحث پرداخته‌اند. در بعضی روایات صبر به دو بخش و در برخي ديگر به سه بخش تقسيم و یک بخش افضل از ساير بخش‌ها معرفي شده است. در مقابل اين روايات، غزالی در احیاءالعلوم روایتی ديگر را از ابن عباس نقل کرده که ظاهر آن با روایات قبلي متفاوت است و از این جهت مرحوم فیض در احیاءالاحياء این حرف غزالی را به دليل اختلاف با روايات ديگر اشتباه دانسته است.

ابتدا روایاتی را که در آنها انواع صبر و فضيلت بعضي از آنها بر بعضي ديگر مطرح شده، مرور مي‌كنيم.

اولين روايت در اصول کافی به نقل از اصبغ بن نباته، از امیرالمؤمنین صلوات‌الله علیه نقل شده است:

«الصَّبْرُ صَبْرَانِ:‏ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ حَسَنٌ جَمِيلٌ، وَ أَحْسَنُ مِنْ ذَلِكَ الصَّبْرُ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْك1

صبر بر دو قسم است: صبر در برابر مصیبت، و خودداري از جزع و فزع كه زيبا و پسنديده است؛ ولی بهتر از آن، صبر در برابر معصیت است.»

روايت ديگري شبيه اين از امام باقر صلوات‌الله علیه نقل شده است: «الصَّبْرُ صَبْرَانِ‏: صَبْرٌ عَلَى الْبَلَاءِ حَسَنٌ جَمِيلٌ، وَ أَفْضَلُ الصَّبْرَيْنِ الْوَرَعُ عَنِ الْمَحَارِم‏‌2‌‏

صبر بر دو قسم است: صبر در برابر مصیبت كه زيبا و پسنديده است؛ اما بهتر از آن ورع از محارم‌الله و خودداری از گناهان است.»

روایت دیگری را امیرالمؤمنین از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل كرده‌اند:

«الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ، وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ، وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ. فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِيبَةِ حَتَّى يَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلَاثَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ. وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ. وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِيَةِ، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ3‌

صبر سه قسم است: صبر بر مصیبت كه پاداش آن سیصد ‌درجه و فاصله هر درجه بین زمین تا آسمان است؛ صبر بر طاعت كه پاداشش ششصد درجه و فاصله هر درجه بین اعماق زمین تا عرش الهی است؛ صبر بر معصیت كه اجر آن نهصد درجه و فاصله هر درجه از اعماق زمین تا نهایت عرش الهی است.» يعني بر اساس اين روايت هر يك از اقسام سه‌گانه صبر نسبت به قبلي، هم از حيث تعداد درجه و هم از جهت فاصله درجات برتر است.

روایت ديگری را ابوحمزه ثمالی از حضرت صادق سلام‌الله علیه نقل كرده است:

«مَنِ‏ ابْتُلِيَ‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَيْهِ، كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِيد

هر مومنی كه به بلایی گرفتار شود و بر آن صبر کند، اجري مانند هزار شهید خواهد داشت.»

هم‌چنان‌كه در اين روايات كه از طرق شيعه نقل شده، مشاهده كرديد، خودداری از معصیت چندین برابر بيشتر از صبر بر بلا پاداش دارد؛ علاوه بر این که صبر بر بلا اجر بالایی در حد اجر هزار شهید دارد.

ادامه »

مقدرات شب قدر با دعا قابل تغییر است

نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1394

هر چند که اقتضای تقدیرات در شب قدر محکم و غیر قابل تغییر بودن است اما اگر انسان دعای جدی داشته باشد می تواند این تقدیر را تغییر دهد؛ فرصت شب قدر را باید غنیمت دانست.

آیت الله محمدتقی مصباح یزدی رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) دوشنبه شب در ادامه سلسله دروس اخلاق ماه مبارک رمضان با موضوع شرح دعای 45 صحیفه سجادیه با عنوان دعای وداع رمضان که در دفتر رهبر معظم انقلاب در قم برگزارشد، گفت: در شب قدر مقدرات سالانه تعیین شده به وسیله ملائکه به امام عصر عرضه می شود.

وی افزود: یکی از ویژگی های شب قدر این است که ملائکه مقدرات را نازل می کنند، قدر و تقدیر به یک معنا بوده و از آن جایی که مقدرات عالم در شبی خاص تعیین می شود به عنوان شب قدر نامیده شده است. عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با طرح این سؤال که عرضه مقدرات یک ساله چند میلیارد انسان به امام زمان(عج) چه اندازه به طول می انجامد، اظهار داشت: این سؤال برای بسیاری پدید می آید اما به دلیل این که جوابی برای آن نمی یابند دچار تردید می شوند که آیا این مسائل حقیقت دارد با محال است. وی ادامه داد: همانگونه که با یک لوح فشرده می توان میلیون ها مطلب را به دیگران ارائه کرد فرشتگان نیز می توانند چنین کاری را انجام دهند و مقدرات انسان ها را به امام ارائه کنند البته این جواب، جواب اقناعی است؛ باید دانست که این گونه درک ها متعلق به روح نفسانی بدن نیست.

ادامه »

شکرگزاری در برابر نعمت های الهی وسیله ای برای رسیدن به کمال است.

نوشته شده توسطرحیمی 2ام تیر, 1394

 یکی از مفاهیم زشتی که دیده می شود این است که انسان دو دوره زندگی داشته است، دوره ای قبل از مدرنیته و تجدد و دوره ای پس از آن است؛ این افراد می گویند انسان ها قبل از دوران مدرنیته به دنبال تکلیف و دانستن خوب و بد بوده و پس از آن تغییر رویه داده و حقوق گرا شدند.
  آیت الله محمدتقی مصباح یزدی رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در سلسله دروس اخلاق ماه مبارک رمضان با موضوع شرح دعای 45 صحیفه سجادیه با عنوان دعای وداع رمضان که در دفتر رهبر معظم انقلاب در قم برگزار شد، گفت:

تعبیرات در دعاها بر اساس فهم انسان ها است.

وی افزود: بسیاری از تعبیرات استفاده شده در دعاها و قرآن برای تسهیل در فهم انسان ها است، در این مسیر گاهی از الفاظ متشابه استفاده می شود که آن ها را باید به وسیله محکمات و قرائت عقلی تفسیر کرد؛ به عنوان مثال در قرآن بیان شده است که خداوند و ملائکه آمدند این تعبیر به معنای آمدن جسمی نیست بلکه به معنای ظهور است.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان این که خداوند در برابر نعمت های خود مزد نمی خواهد، اظهار داشت:

در ابتدای دعای 45 صحیفه آمده است که خداوند رغبتی برای مزد و جزا ندارد و هرچه به هرکس ببخشد پشیمان نمی شود.

وی ادامه داد: در برخی از موارد انسان از بخشش خود پشیمان می شود، این پشیمانی گاهی به این دلیل است که خود انسان به آن چیز بخشیده شده احتیاج دارد که این معنا برای خداوند متعال محال است، گاهی نیز انسان برای کار خیر دیگری چیزی را می بخشد سپس خلاف آن ثابت می شود اما خداوند همه را شناخته و بر اساس حکمت عطا می کند.

نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری با بیان این که اگر همه کارها بر اساس حکمت باشد دیگر پشیمانی پدید نمی آید، ابراز داشت: کارهای خداوند بر اساس حکمت است، خداوند انسان را خلق کرده و به او دستوراتی داده است که اگر کار خوبی انجام دهد خداوند مزد و پاداش می دهد اما این پاداش در حد کار انسان نبوده و بسیار بیشتر از آن است.

ادامه »

سران فتنه بواسطه حکم حکومتی رهبرانقلاب اعدام نشدند.

نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1393


 

 

علامه مصباح یزدی در گفتگویی تفصیلی به مناسبت فرارسیدن یوم‎الله 9دی، به نکات مهمی درباره مبانی مبارزه در اسلامی سیاسی، رویکرد جریانات انقلابی و حضرت امام در ایام مبارزه، نسبت اسلامیت و جمهوریت نظام و همچنین جرم بزرگ سران فتنه و مجازات متناسب با آن و همچنین نقش حکم حکومتی رهبر انقلاب در جلوگیری از اجرای این مجازات اشاره کرد.

علامه مصباح یزدی در این گفتگو که هفته نامه 9 دی بمناسبت چهارمین سال انتشار و فرارسیدن ایام 9 دی آنرا تدارک دیده بود، به برخی شبهات رسانه ساز پیرامون فعالیت‎های سیاسی خود از جمله صحت خبری مبنی بر تذکر رهبر انقلاب به ایشان برای کناره گیری از فعالیت سیاسی نیز اشاره کرده و با رد این ادعا از تاییدات ضمنی نسبت به برخی اقدامات سیاسی سال‎های اخیر توسط رهبر انقلاب سخن گفت.

 

رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به چالش این روزهای سیاست خارجی کشور نیز پرداخت و با اشاره به خوش باوری مفرط برخی مسئولین دولتی نسبت به امریکا، این رویکرد را نه از روی ضدیت با اسلام و ایران، بلکه به دلیل عدم شناخت کامل از اسلام عنوان کرد.

 

آنچه در ادامه می‎خوانید متن کامل این گفتگوی مهم علامه مصباح یزدی است.

 

***

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

تشکر ميکنيم از حضرتعالي که لطفتان امسال هم شامل هفته نامه 9دي شد و توفيق مصاحبهاي ديگر براي اين رسانه فراهم شد. ان شاءالله توضيحات شما و پاسخ تان به سئوالات دوستان به همه آنها که اين گفتگو را ميخوانند براي ادامه حرکت در خط مقام معظم رهبري و انقلاب اسلاميکمک کند. اولين سوالي که مطرح است با توجه به بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با نمايندگان مجلس است که ايشان به مسئله مبارزه و اينکه مسئولان کشور هميشه در مسير مبارزه اند، اشاره کردند و پيدايش و بقاي نظام اسلاميرا هم با همين مبارزه دانستند و بعد فرمودند که مبارزه تمام شدني نيست چون شيطان و جبهه شيطان هميشه وجود دارد. البته شيوه هاي مبارزه شايد متفاوت باشد اما سئوال ما اين است که از نگاه شما مبارزه امروز با مبارزه در دهه چهل حتي دهه پنجاه و يا در مقايسه با سال هاي نخست انقلاب چه نسبتي و چه تفاوتي دارد؟

 

 

مبارزه آن است که دين از ما بخواهد.

 

آيت الله مصباح: بسم الله الرحمن الرحيم. ما چون عادت کرده ايم به بحث هاي طلبگي، در هر بحثي ابتدا سعي مي‌کنيم که اول واژه‌ها را تعريف کنيم تا لااقل در آن گفتگو، منظور از آن تعبيرات روشن بشود.

کلمه مبارزه يعني چه؟ در ادبيات سياسي وقتي مبارزه گفته مي‌شود، يک معناي عامي‌دارد که هم شامل برخوردهاي فکري، اعتقادي و آرماني مي‌شود، هم شامل فعاليت هاي جناحي، گروهي و حتي رقابت هاي شخصي؛ همه اينها اسمش مبارزه است. ما که مي‌گوييم مبارزه، به عنوان يک تکليف واجب که از امام (رضوان الله عليه) آموخته‌ايم، معنا و مصداقي خاص از مبارزه را منظور داريم که آن هم مبتني است بر نگاه خاصي که اساساً به زندگي و به مسئوليت هاي فردي و اجتماعي داريم.

 

ما معتقديم که انسان در اين عالم آفريده شده تا بعد از شناختن هدف زندگي اش، راه هاي صحيح  رسيدن به آن هدف را بشناسد و با انتخاب خودش بپيمايد و چون همه اين راه‌ها با جزئياتش فقط با عقل و تجربه قابل شناختن نيست، خدا پيغمبران را فرستاد. بنابراين انسان بايد در اين عالم، قبل از هر چيز بفهمد که براي چه خلق شده؟ هدفش از زندگي چيست؟ چه راه هايي بايد برود، چه راه هايي نبايد برود؟ چه کساني مانع راه او هستند، آنها را بشناسد، و اين که چگونه با آنها برخورد کند؟ هم با دشمنان دروني خود هواي نفس و شيطان، هم با دشمنان بيروني - چه داخل جامعه خودش و چه در سطح بين المللي- بداند که چه رفتاري بايد داشته باشد. همه اين‌ها اسمش دين است. يعني ما ياد بگيريم چگونه بايد زندگي کنيم، هدف کجاست؟ چگونه بايد برويم؟ چگونه با ديگران برخورد کنيم؟ اين مجموعه با هم مي‌شود دين.

 

وقتي به اين تعريف از دين توجه کنيم، خواهيم دانست که جايگاه دين، تمام و سراسر زندگي انسان است و هيچ بخشي از زندگي خارج از حوزه دين نمي‌ماند. عرصه هاي مختلف اقتصادي، سياسي، بين المللي، نظامي‌و هر عرصه‌ي ديگري شما براي زندگي انسان فرض کنيد، همه اينها بايد از دين سرچشمه بگيرد. اين بينشي است که ما نسبت به دين داريم. آن وقت مبارزه هم همين‌جا معنا پيدا مي‌کند. يعني مبارزه آن است که دين از ما بخواهد، در راه رسيدن به اهداف دين باشد. شيوه مبارزه آن است که دين تعيين مي‌کند و ساير مسائلي که در اينجا مطرح مي‌شود، همه در قالب دين براي ما مطرح است و چيز ديگري نداريم. آنجايي که مسائل شخصي باشد، هوس‌هاي فردي باشد اينها خارج از حوزه دين است و ارزشي نخواهد داشت. همه آنچه که ارزش دارد آن است که در سايه دين واقع شود و نهايتاً براي رسيدن به هدف دين که قرب خداست.

ادامه »

بازسازى فرهنگى

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1393

در شرايط كنونى جامعه ما بيش از حد نيازمند فعاليت هاى فرهنگى است. عليرغم منافع غنى فرهنگى، بزرگترين كمبود انقلاب ما كمبود فرهنگى است. متأسفانه عوامل گوناگونى چه پيش از انقلاب و چه پس از آن موجب شده اند كه حركت فرهنگى لازم در جامعه ما به وجود نيايد. شايد بهترين عامل آن پس از انقلاب وقوع جنگ تحميلى بود كه ضرورتاً تمام توان و نيروى فعال جامعه ما را به سوى خود متوجه ساخت، ولى اكنون كه دوران جنگ سپرى شده و بسيارى از فتنه هاى داخلى كه در ابتداى پيروزى انقلاب چنگ و دندان نشان مى دادند نابود گرديده است، موقع آن رسيده كه به چيزى بپردازيم كه از روز اول پيروزى بايد بدان مى پرداختيم و آن مسئله بازسازى فرهنگى است.

هر چند جامعه ما در تمامى زمينه ها كمبود و نارسائى دارد، در زمينه اقتصادى، فرهنگى، نظامى …… صنعتى، ادارى و غيره و در تمام آنها احتياج به بازسازى هست، ولى آنچه بيش از هر چيز بايد مورد توجه واقع شود كمبود فرهنگى و بازسازى فرهنگى است. هر كس در هر نهادى به اندازه توانش بايد به اين بازسازى كمك كند. كمبود و بازسازى فرهنگى مسئله اى است كه تنها در انقلاب ما نقش مهمّى را ايفا مى كند، در حركت انبياء الهى نيز اين مسئله در رأس همه امور بوده. و به يقين مى توان گفت حركت انبياء در طول تاريخ بشر بيش از هر چيز صبغه فرهنگى و الهى داشته است، سر و كارش با عقل و دل و فكر و انديشه مردم بوده است، و ساير مسائل از قبيل مسائل اقتصادى، روابط اجتماعى و غير ذلك نقش ابزار يا مقدمه را داشته اند.

خط اصلى حركت انبياء خط فرهنگى است، و اين انقلاب هم كه دنباله حركت انبياء و ائمه اطهار سلام الله عليهم مى باشد، بر همين اساس بنا شده است. امروز ما موظف ايم كه مردم خود را از نظر فكرى تغذيه كرده بينش هاى صحيح اسلامى را به آنها ارائه دهيم و ارزش هاى اسلامى را ترويج نموده زنده كنيم، بنابراين اساس تبليغ، در اين دوره بازسازى و نيز در دوره هاى آنى مى بايست بر تبيين حقايق اسلام و ترويج ارزشهاى آن، و در يك كلام بر پايه بازسازى و ارائه فرهنگ اصيل اسلامى استوار گردد.

 

عرصه فرهنگ و سلاح فرهنگى

عرصه فرهنگ عرصه فكر و انديشه است، عرصه اعتقاد و گرايش است، عرصه جلوه گرى انواع مكاتب حق و باطل است، بنابراين بازسازى فرهنگى نيز به معناى مبارزه با انديشه هاى باطل، برداشت هاى نادرست، گرايش هاى شيطانى، روش هاى غلط و مكاتب انحرافى و جايگزينى حق و صواب است. پيدا است كه چنين مبارزه اى، با زور سلاحهاى سرد و گرم و بكارگيرى تكنولوژى پيشرفته و بسيج نيروهاى فيزيكى ميسر نيست. اگر مردم دنيا دست به دست هم دهند و مدرن ترين تكنولوژى را بكار گيرند تا يك فكر غلط را از ذهن يك فرد بزدايند نخواهند توانست.

اين مبارزه سلاح ديگرى نياز دارد. در اين عرصه تنها سلاح مؤثر علم است، فقط با منطق صحيح است كه مى توان غلط را نابود ساخت، نه با زور و يا شعار. البته شعار و زور نيز هر يك در جاى خود مؤثر است و بايد از آن استفاده نمود اما ميدان انديشه و فرهنگ، ميدان منطق و علم است، عقل بايد تجلى كند، فكر بايد بكار افتد، حقايق بايد روشن شود تا دشمن فرهنگى مغلوب گردد. پس بايد با سلاح منطق و استدلال، با سلاح تفكر و تحقيق، با سلاح دانش و علم مجهز شويم تا بتوانيم در دنياى انديشه هاى متضاد و مكاتب متقابل، حق را از باطل، سره را از ناسره جدا نموده هر يك را به جاى خود نشانيم. اين وظيفه ماست، اين نبرد اگر چه مثل نبرد نظامى درگيرى مشهود و محسوسى ندارد، انسان تماشاگر صحنه اى كه هزاران كشته و زخمى در آن باشد نيست، ولى اهميت آن به مراتب بيش از نبردهاى نظامى است، و آثار مطلوب يا نامطلوب آن در دراز مدت گسترده تر عميق تر از آثار نبردهاى نظامى است. بايد اعتراف كرد كه اين حقيقت در گذشته آنچنان كه مى بايست شناخته نشده و هم اكنون نيز آن گونه كه در خور و شايسته آن است مورد توجه نيست.

در مبارزه نظامى معمولا دشمن كاملا شناخته مى شود قيافه و جهت گيرى اش مشخص است. انسان مى بيند گلوله و بمب و موشك از چه سوئى مى آيد و چه سوئى را هدف قرار مى دهد. به راحتى نوع سلاح بكار رفته را مى توان تشخيص داد، اما در مبارزه فرهنگى اين گونه نيست. نه دشمن به راحتى قابل شناخت است و نه عرصه مورد هجوم وى و مزارع سلاح بكار رفته. چه بسا در زير ماسك دلسوزى براى اسلام سالها و شايد قرنها فعاليت كند و زير پوشش آن، ضربه هاى كارى بر پيكر آن وارد سازد.

چنان وانمود كند كه از دلسوختگان اسلام و دلباختگان اين مكتب است، حتى كارهاى به ظاهر خوب و رياكارى هاى نسبتاً چشمگيرى نيز در اين زمينه انجام دهد ولى در لابلاى همين كارها زهر خود را به پيكر اين فرهنگ تزريق نمايد به طورى كه اكثر مردم و گاهى همه آنها جز نوادرى نفهمند كه اين خوراك فرهنگى حاوى چه زهر خطرناكى است، و چه بسا چهره پر فريب و رياى دشمن آن قدر زيركانه گريم شده باشد كه مردم آن را به عنوان كسى كه لياقت رهبرى فرهنگى دارد بپذيرند.

برگرفته از سخنرانى هاى استاد
محمد تقى مصباح يزدى

ولايت خدا نسبت به مؤمنان

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1393


ولايت خداوند نسبت به انسان چند گونه است:

1ـ ولايت عامّى كه نسبت به همه انسانها دارد، بر اين اساس كه ولىّ مطلق است و بر همه چيز ولايت دارد.

2ـ ولايت خاصّى كه نسبت به مؤمنان دارد. قرآن به اين قسم ولايت الهى اشاره مى‌فرمايد:

 

«… اللّهُ وَلِىُّ الَّذينَ آمَنُوا…» (بقره/257)
خداوند ولىّ كسانى است كه ايمان آوردند.

اين ولايت مختصّ مؤمنان است، همچنان كه هدايت خدا نيز دو نوع است:

هدايت عمومى كه شامل همه انسانها مى‌شود، از اين جهت كه به آنها عقل و ابزار شناخت داده، هدايتى خاص نيز نسبت به مؤمنان دارد؛ يعنى كسانى كه دعوت انبيا را لبّيك گويند و از دعوت الهى استقبال كنند، تحت اين هدايت الهى، راه حق را مى‌يابند و خداوند نورانيت بيشتر، درك صحيح تر و شناخت عميق ترى به آنها عطا مى‌فرمايد. اين هدايت مخصوص كسانى است كه به خدا ايمان مى‌آورند و همه چيز خود را به خدا واگذار مى‌كنند. در دعاى عرفه مى‌خوانيم:

«اِلهي اَغْنِني بِتَدْبيرِكَ عَنْ تَدْبيرى وَ بِاخْتِيارِكَ عَن اِخْتيارى» ؛
خدايا، با انتخاب خود مرا از انتخاب كردن بى نياز كن. (كار مرا خودت تدبير كن و مرا محتاج تدبير خودم مگردان). شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام) .

كسانى كه به اين مرحله رسيده‌اند، خداوند نيز ولايت خاصّ خود را در حقّ آنها اعمال مى‌كند، در همه شؤون زندگى آنها تصرّف مى‌كند، امور زندگى آنان را اداره مى‌نمايد و آنان را محتاج تدبيرات خودشان نمى‌گرداند. از اين رو، گاهى به جاى سلامتى به بنده مؤمن خود بيمارى و به جاى ثروت براى او فقر اختيار مى‌كند. حتى گاهى كه بيمار است و براى سلامتى خود دعا مى‌كند، بر اثر اين دعا مرضش شدّت مى‌يابد! اين شدّت مرض نيز نعمتى است كه خدا به او مى‌بخشد تا در اثر دعا، آمادگى و تحمّل بيشترى پيدا كند و در اثر صبر به كمالات بيشترى برسد. و به همين جهت است كه برخى از دعاهاى ما به جاى استجابت در امور دنيوى براى مصالح اخروى ذخيره مى‌گردد يا به شكل ديگرى كه مصلحت دنيوى فرد اقتضا مى‌نمايد مستجاب مى‌شود.

البته اين گونه موارد در حّد فهم همه كس نيست و تنها كسانى مى‌توانند اين سخنان را درك كنند كه به اين مقامات رسيده باشند.

اين گونه ولايت را خداوند تنها نسبت به بندگان خاصّ خود اعمال مى‌كند، نه نسبت به همه افراد.

البته خداوند از بخل منزّه است؛ اما چون ديگران نخواسته‌اند، در حقّ آنان چنين ولايتى را اعمال نمى‌كند؛ زيرا انسان بايد بر اساس اختيار خود به پيش برود و از روى ميل، خود را در اختيار خدا قرار دهد تا هر چه را خداوند صلاح مى‌داند درباره او اِعمال كند، وگرنه كسانى كه اين گونه نمى‌خواهند خداوند به اجبار ولايت خاصّ خود را نسبت به آنان اِعمال نمى‌نمايد.

بر درگاه دوست شرح فرازهايي از دعاهاي
افتتاح، ابوحمزه و مكارم الاخلاق/آيت‌اللّه محمدتقى مصباح يزدى

راه های سنجش میزان محبت انسان نسبت به خدا

نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1393

راه های سنجش میزان محبت انسان نسبت به خدا در مقام ادعا همه خدا را دوست دارند، اما می توان با انجام آزمایش هایی میزان محبت خود را نسبت به خدا بسنجیم؛ یک راه این که هر اندازه انسان به خدا خدمت کند و خود را به زحمت بیندازد نه تنها خسته نشود بلکه لذت ببرد.

 

 

 

 

به گزارش بخش خبر سایت دفتر امور تربینت اخلاقی به نقل از خبرگزاری رسا، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) شب گذشته در دفتر مقام معظم رهبری با بیان این که همه می گویند خدا را دوست دارند و برای او عظمت قائل هستند، اظهار داشت: هرکس خود می تواند میزان محبتش را نسبت به خداوند بیازماید.

وی افزود: از آثار محبت این است که انسان دوست دارد به محبوبش خدمت کند و با افزایش میزان محبت این احساس تا جایی شدت پیدا می کند که محب دوست دارد هر چه دارد را به محبوب بدهد در چنین حالتی اگر یک روز با محبوب خود ارتباط نداشته باشد احساس کمبود می کند؛ آیا ما واقعا نسبت به خدا و ائمه اطهار(ع) این گونه هستیم؟ اگر یک روز زیارت امام حسین(ع) را نخوانیم چنین حسی به ما دست می دهد؟

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: می دانیم که انجام برخی کارها امام زمان(عج) را خرسند می کند، آیا با ترک آن کارها ناراحت می شویم؟ حتی می دانیم که حضرت از برخی اعمال ما ناخرسند است اما باز کوتاهی می کنیم؛ بزرگ ترین لذت برای محب واقعی این است که احساس کند محبوش از او راضی است.

نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری گفت: ابتدا باید ببینیم خود در چه مرتبه ای از محبت الهی هستیم و بعد ببینیم برای تعالی و رشد چه کارهایی می شود کرد در مرحله بعدی شاید بتوانیم اندکی درک کنیم که دوستان واقعی خدا تا چه حد بودند و به کجا رسیدند.

آیت مصباح یزدی در تشریح راه های سنجش میزان محبت الهی به تشریح روایتی از امام علی(ع) پرداخت و ابراز داشت: یکی از علامت های این که انسان واقعا خدا را بیشتر دوست دارد یا دیگران را این است که دلش می خواهد برای محبوش زحمت بکشد و از این کار لذت می برد؛ مادر برای فرزندش بی خوابی می کشد اما باز لذت می برد.

راحت طلبان دلشان از محبت خدا تهی است

وی گفت: کسانی که دلشان از محبت خدا تهی است دنبال راحتی هستند؛ انسان تنبل می خواهد از زیر کار در برود، درس را سنبل کند، کارش را به گردن دیگران بیندازد اما اگر محبت داشته باشد برای جلب محبت محبوبش تلاش می کند؛ کسی که محبت ندارد حداکثر به خواندن یک نماز واجب اکتفا می کند، در زبان می گوید خدا و ائمه(ع) را دوست دارم اما پای کار که می رسد شانه خالی می کند.

استاد اخلاق حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: امام علی(ع) می فرماید ای آدمی زاد فکر نکن می توانی بی زحمت به مقامات عالی دست پیدا کنی؛ برخی زحمت فکر کردن و یا مطالعه را تحمل می کنند اما تحمل کار را ندارد؛ برایش سخت است که بخواهند شب برود در خانه فقیری را بزند یا قدمی برای هدایت کسی بردارد و یا برای حل مشکل کسی دوندگی کند.

عضو جامعه مدرسین افزود: حضرت می فرماید حق هم سنگین و هم تلخ است؛ یعنی اگر می خواهی به مقامات عالی برسی باید هم بار آن را تحمل کنی و هم باید زحمت بکشی و تخلی اش را به جان بخری.

رییس مؤسسه امام خمینی(ره) گفت: در روایتی دیگر امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به یک عرب بادیه نشین پایین ترین مرتبه محبین خدا را برمی شمرند؛ البته این آثار در جایی است که محبت الهی در عمق دل فرد نفوذ کرده است و شامل محبت های سطحی نمی شود.

آثار نازل ترین میزان محبت الهی

آیت الله مصباح یزدی در تبیین روایت ابراز داشت: محب خدا ارزشی برای خدمات و طاعت های خود قائل نیست و هرچه در این راه تلاش می کند باز آن را کم می داند؛ عبادت های طولانی اش پیش چشمش کوچک ناچیزند؛ محب واقعی گناه خود را هر اندازه که کوچک باشد بزرگ می شمارد تا جایی که از خجالت نمی تواند در درگاه الهی سر بلند کند.

وی ادامه داد: چنین فردی نه تنها گناه خود را بزرگ می شمارد بلکه تصورش این است که در عالم هیچ کس نباید مثل من مؤاخذه شود؛ یعنی همه گناهشان در قابل آمرزش است اما من آنقدر بدم که نباید بخشیده شوم انگار مؤاخذه مخصوص من است؛ نهایت و اوج محبت آن است که انسان فانی در محبوب شود و چیزی برای خود قائل نباشد.

عضو جامعه مدرسین حوزه با بیان این که محبین واقعی حتی مکروهات را انجام نمی دهند، گفت: مکروه یعنی چیزهایی که مورد کراهت خدا است؛ کسی که ادعای محبت خدا را دارد باید از انجام مکروهات نیز ناراحت شود و نباید کاری کند که مورد پسند خدا نیست.

استاد اخلاق حوزه در توضیح ادامه روایت بیان داشت: آن عرب حالش منقلب شد و غش کرد بعد از مدتی به هوش آمد و پرسید آیا از این درجه بالاتر نیز وجود دارد؟ حضرت فرمود بله، 70 درجه بالاتر از آن است که فاصله هرکدام نسبت به درجه پایین تر از خود مانند فاصله ما با افراد عادی است.

اولین قدم برای رسیدن به محبت خدا دل بریدن از دنیا است

رییس مؤسسه امام خمینی(ره) در بیان این که چگونه می  شود وارد وادی محبت شد، گفت: امام صادق(ع) می فرماید اگر دل مؤمن از دنیا خالی شد یعنی هیچ دلبستگی ای به لذایذ دنیا نداشت، علوّ پیدا می کند و شیرینی محبت خدا را می چشد؛ چنین شخصی حالش غیر عادی می شود به گونه ای که دیگران فکر می کنند دیوانه شده، مثلا این که یک دفعه گریه می کند و یا می خندد به نحوی که نمی تواند جلوی خودش را بگیرد.

آیت الله مصباح یزدی افزود: مردم خیال می کنند او عقلش را از دست داده اما حقیقت آن است که محبت خدا آن چنان در قلبش جای گرفته که برای چیز دیگری جایی باقی نمانده است؛ به غیر از خدا نمی تواند به چیز دیگری توجه داشته باشد و همواره خدا خدا می کند.

خدا تا چه اندازه ما را دوست دارد

وی با اشاره به آیات«یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»«رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» گفت: محبت باید دو طرفه باشد، محب دوست دارد بداند محبوبش چقدر او را دوست دارد و نظرش در مورد او چیست؟ امام علی(ع) می فرماید اگر می خواهی منزلت خود را در نزد خدا درک کنی، خوب دقت کن که خدا در دل تو چه جایگاهی دارد.

عضو جامعه مدرسین در پاسخ به این پرسش که چگونه می توان میزان منزلت خدا در دل را فهمید؟ بیان داشت: هرگاه انسان دایر مدار میان دو کار شد که یکی از آنها دنیوی و مورد پسند دل است و دیگری کار اخروی که خدا می پسندد، می تواند خود را امتحان کند و ببیند کدام را ترجیح می دهد.

استاد اخلاق حوزه افزود: مثلا اگر در حال تماشای یک فیلم مورد علاقه خود هستیم و ناگهان اذان گفته شد، در آن لحظه دوست داریم ادامه فیلم را ببینیم و یا این که آن را رها می کنیم و سراغ نماز می رویم؛ حضرت می فرماید هرکس در چنین شرایطی قرار گرفت اگر کار اخروی را مقدم داشت معلوم می شود خدا را دوست دارد اما اگر کار دنیوی را مقدم کرد معلوم است که برای خدا جایگاهی قائل نیست و خواست خداوند برایش ارزشی ندارد.

گناه مغفور و نيكى مقبول

نوشته شده توسطرحیمی 6ام اسفند, 1392

قال الامام صادق عليه السلام:

يَا ابْنَ جُنْدَب كُلُّ الذُّنوبِ مَغْفورةٌ سِوى عُقُوقِ اَهْلِ دَعْوَتِكَ وَ كُلُّ الْبِرِّ مقبولٌ اِلاّ ما كانَ رِئاءً. يَا ابْنَ جُنْدَب اَحْبِبْ فِى اللّهِ و اَبْغِضْ فى اللّهِ وَ اسْتَمْسِكْ بِالْعُرْوَةِ الوُثْقى وَ اعْتَصِمْ بِالْهُدى يُقْبَلُ عَمَلُكَ فَاِنَّ اللّهَ يَقولُ « وَ إِنِّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(طه/82) فَلا يُقْبَلُ اِلاّ الايمانُ و لا ايمانَ الاّ بِعمل و لا عَمَلَ الاّ بِيقين و لايقينَ اِلاّ بِالخُشوعِ وَ مِلاكُها كُلُّها اَلْهُدى فَمَنِ اهْتَدى يُقْبَلُ عَمَلُهُ و صَعِدَ الى المَلَكوتِ مُتَقَبَّلا «وَ اللّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراط مُسْتَقِيم»( بقره /213).


آمرزش تمام گناهان
اولين جمله اين روايت شريف كه مى‌فرمايد: كُلُّ الذُّنوبِ مغفورةٌ سِوى عُقوقِ اَهْلِ دَعْوَتِك؛ هر گناهى آمرزيده مى‌شود مگر جفاكردن در حق برادران ايمانى ات. درباره آمرزش گناهان در قرآن كريم داريم كه مى‌فرمايد:

إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ؛( نساء / 48) مسلّماً خدا اين را كه به او شرك ورزيده شود، نمى‌بخشايد و غير از آن را براى هركسى بخواهد، بخشايد. مطابق اين آيه، خداوند هرگناهى را مى‌آمرزد، يا به تعبير ديگر، امكان اين كه خداوند آن را بيامرزد وجود دارد، مگر گناه شرك؛ شرك گناهى است كه خدا آن را نمى‌آمرزد. البته اين هم كه مى‌فرمايد ،شرك را نمى‌آمرزد، منظور اين است كه كسى مشرك از دنيا برود، وگرنه اگر كسى قبلا مشرك بوده و بعد توبه كرده و موحد شده است، خداوند گناهش را مى‌آمرزد؛ كما اين كه هرگناهى با توبه قابل آمرزش است. بنابراين منظور از اين كه مى‌فرمايد، گناه شرك آمرزيده نمى‌شود، اين است كه اين گناه را جبران نكند و بدون توبه از دنيا برود.

اما ساير گناهان چطور؟ آيا ساير گناهان هم اين طور است كه اگر انسان بدون توبه از آنها از دنيا برود به هيچ وجه آمرزيده نمى‌شود؟ اين آيه مى‌فرمايد، ساير گناهان اين گونه نيستند و ممكن است با وجود اين كه شخص در اين دنيا آن را جبران نكرده و توبه ننموده است، خداوند آن گناه را بيامرزد؛ مثلا گناهان صغيره را قرآن مى‌فرمايد خداوند مى‌آمرزد:

إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ(نساء /31) اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى شده ايد دورى گزينيد، بدى‌هاى شما را مى‌زداييم. در توضيح و تفسير اين آيه گفته شده است كه منظور آن است كه اگر شخص از گناهان بزرگ (كبيره) اجتناب ورزد، در صورت ارتكاب گناهان كوچك (صغيره) خداوند آنها را مى‌آمرزد. هم چنين در آيه ديگرى مى‌فرمايد:

الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ(نجم / 32)آنان كه از گناهان بزرگ و زشت كارى ها، جز لغزش‌هاى كوچك، خوددارى مى ورزند، پروردگارت [نسبت به آنها] فراخ آمرزش است.

از اين آيه نيز استفاده شده است كه به شرط خوددارى از ارتكاب كباير، خداوند گناهان كوچك را مى‌بخشد. البته بايد توجه داشت كه خودِ اصرار ورزيدن بر انجام گناه صغيره، گناه كبيره محسوب مى‌شود. در هر حال، گناه صغيره را گرچه انسان از آن توبه نكرده باشد خداوند مى‌آمرزد.

و اما در مورد گناهان كبيره، اگر انسان از آن توبه كند روشن است كه آمرزيده مى‌شود و بحثى ندارد. بحث در جايى است كه انسان بدون توبه از آنها از دنيا برود. امام صادق(عليه السلام) در اين روايت مى‌فرمايند در اين جا نيز اميد آمرزش وجود دارد، همان‌گونه كه مفاد آيه شريفه:

إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ… نيز همين است. در اين باره، خلاصه بحث اين است كه چنين كسى اگر شرايط شفاعت را داشته باشد، در مراحل مختلفى كه از سكرات موت تا قبر و برزخ و قيامت وجود دارد، سرانجام در يكى از اين مراحل آمرزيده خواهد شد. البته اين كه شرايط شفاعت چيست خود بحثى مستقل است كه در اين مقال نمى‌گنجد؛ اما به هرحال چنين كسى، گرچه پس از ده‌ها يا صدسال معذّب بودن، سرانجام به نجات و رهايى خواهد رسيد.
امام صادق(عليه السلام) در اين روايت ضمن تأكيد بر اصل كلى آمرزش همه گناهان، مى‌فرمايد اين قاعده يك استثنا دارد و آن عبارت است از جفا كردن در حق برادران ايمانى: كُلُّ الذُّنوبِ مَغْفورةٌ سِوى عُقوقِ اَهْلِ دَعْوَتِكَ. «عقوق» از ريشه «عقّ» به معناى آزار و اذيت و بدرفتارى كردن است. روشن است كه بدرفتارى با برادران ايمانى و آزار و اذيت كردن آنان موجب تضييع حقوق آنها و جفاى به آنان مى‌شود. بنابراين معناى اين سخن امام صادق(عليه السلام) اين است كه هر گناهى آمرزيده مى‌شود، مگر آنچه موجب تضييع حقوق برادران ايمانى و جفاى به آنان گردد. سرّ مطلب هم كه آمرزيده نمى‌شود اين است كه چون حق الناس است. حق الناس حتى با توبه هم آمرزيده نمى‌شود و انسان بايد صاحب حق را راضى كند و از او حلّيّت بطلبد.


پندهاي امام صادق(عليه السلام) به ره‌جويان صادق/ آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي