« خدا چگونه جبران مي کند؟؟؟کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا در کلام رهبری »

رجعت امام حسین(ع) در قرآن و روایات

نوشته شده توسطرحیمی 27ام آبان, 1392
و باز در روایت دیگری امام صادق(ع)، در تأویل همین آیه فرماید:

«… ثم رددنا لکم الکره علیهم» اشاره است به خروج امام حسین(ع)، با هفتاد نفر از اصحابش… و به مردم گویند که این حسین است که بیرون آمده است تا مؤمنان شک در او نکنند و بدانند که دجال و شیطان نیست و حضرت قائم در آن وقت در میان ایشان باشد…7.

با توجه به دو آیه یاد شده این نکته به دست می‏آید که امر رجعت و نیز رجعت امام حسین(ع)، از نظر این کتاب آسمانی امری شدنی خواهد بود و به همین دلیل جای شگفتی در آن وجود ندارد.
2. رجعت امام حسین(ع) در روایات
درباره امر رجعت و حوادث پیرامون آن، روایات و احادیث فراوانی در کتب روائی و حدیثی مضبوط است. تا جایی که شیخ حر عاملی در کتاب الایقاظ من‏الهجعه بالبرهان علی الرجعه، 600 حدیث در این زمینه روایت کرده است.8 ولی از آنجا که بحث ما پیرامون رجعت امام سوم(ع) است، فقط به برخی از روایاتی که در آنها به رجعت آن حضرت تصریح گردیده می‏پردازیم.

روایت اول: قطب راوندی و دیگران از جابر ازامام محمد باقر(ع)، روایت کرده است که حضرت امام حسین(ع) در صحرای کربلا، پیش از شهادت فرمودند:

… اول کسی که زمین شکافته می‏شود و از زمین بیرون می‏آید من خواهم بود و بیرون آمدن من موافق می‏افتد با بیرون آمدن امیرالمؤمنین و قیام قائم ما…9.

این روایت که علامه مجلسی آن را در حق‏الیقین آورده است بر این نکته تصریح می‏فرماید که اولین رجعت کننده در هنگامه رجعت، امام حسین(ع) است و در این مورد، احادیث فراوانی نقل گردیده که نمونه‏ای از آن را قبلاً و در شرح آیات سوره مبارکه نازعات نیز ذکر کردیم.

روایت دوم: … عیاشی از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است که:

اول کسی که به دنیا برمی‏گردد حضرت امام حسین(ع) است و اصحاب او و یزید و اصحاب او، پس همه ایشان را بکشد مثل آن که ایشان را کشته‏اند.10

در این روایت علاوه بر آنچه قبلاً بدان اشاره نمودیم یعنی اولویت امام حسین(ع) در رجعت، به رجعت اصحاب آن حضرت و نیز مخالفان و دشمنان ایشان هم اشاره گردیده و همانطور که ملاحظه می‏شود تصریح گردیده که در واقعه رجعت، گوئی صحنه حماسه آفرین عاشورا بار دیگر تکرار گردیده و مجددا مقاتله‏ای بین آن حضرت و سپاه یزید درمی‏گیرد که سرانجام و عاقبت آن، پیروزی و غلبه سپاه امام(ع) بر سپاه کفر است و در واقع انتقام فجایع حادثه عاشورا از یزیدیان گرفته می‏شود. و البته این انتقام‏گیری از ظالمان و ستمگران، تنها منحصر به واقعه عاشورا نبوده، بلکه مطابق روایتی که از امام کاظم(ع) وارد شده، در هنگامه رجعت بسیاری از مؤمنان از دشمنان خود، طلب حقوق پایمال شده خویش را می‏نمایند و علاوه بر آن از عده‏ای از دشمنان خود، انتقام می‏گیرند:

… ارواح مؤمنان با ارواح دشمنان ایشان به سوی بدنها برمی‏گردند تا حق خود را از ایشان استیفاء کنند. هر که ایشان را عذاب و شکنجه کرده باشد انتقام از او بکشند و…11

روایت سوم : از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت گردیده است که:

اول کسی که در رجعت برخواهد گشت حضرت امام حسین(ع) خواهد بود و آن مقدار پادشاهی خواهد کرد که از پیری، موهای ابروهای او بر روی دیده‏اش آویخته شود.12

مطابق این روایت و روایات مشابه دیگر، در هنگامه رجعت برای برخی از ائمه(ع) دورانی است که در طی آن در پهنه گیتی به حکمرانی پرداخته و حکومت می‏نمایند، که از جمله آنها امام حسین(ع) است که دوران حاکمیت آن حضرت بسیار طولانی خواهد بود.

باید دانست که از این روایت استفاده می‏شود که فاصله بین قیام حضرت صاحب(ع) و رجعت تا وقوع رستاخیز و برپا شدن قیامت، فاصله‏ای طولانی خواهد بود که در این فاصله همانطور که گفتیم عده‏ای از اولیای الهی حکومت می‏کنند و دنیا، روزگاری سرشار از صلح و صفا را به خود خواهد دید. دورانی که نشانی از ظلم و ستم وجود ندارد و «نیکان به دیدن دولت ائمه(ع) خوشحال شده و دیده‏های ایشان روشن می‏گردد…»13.

از آنچه گفتیم نتیجه گرفته می‏شود که: اولاً امر رجعت، امری حتمی الوقوع است و ثانیا این امر منحصر به برخی از صلحا و اشقیا می‏شود و نه همه آنها، که از آن جمله‏اند، امام حسین(ع) که نخستین مراجعت کننده به دنیا است و پس از انتقام‏گیری از پدیدآورندگان فاجعه عاشورا و گستردن صلح و صفا و آرامش در عرصه گیتی، مدت بسیاری را به اداره امور عالم و حاکمیت بر جهان بشریت می‏پردازند.


پی‏ نوشتها :


1 .تفسیر نمونه ج15، ص555.

2 .علامه مجلسی، حق‏الیقین، ج2، ص2.

3 .تفسیر نمونه، ج15، ص560.

4 .حسین عمادزاده، منتقم حقیقی، ص481.

5 .عباس عزیزی، فضائل و سیره امام حسین(ع) در کلام بزرگان، ص69.

6 .حق‏الیقین ج2، ص12.

7 .همان، ج2، ص16.

8 .حسین عمادزاده، منتقم حقیقی، ص482.

9 .علامه مجلسی، حق‏الیقین، ج2، ص7.

10 .همان، صص11و12.

11 .همان، ص7.

12.همان.

13.همان، ص10.

مجله موعود ، شهریور و مهر 1382، شماره 39 ، صفحه 34

 

بررسي شبهات رجعت

اينک برخي از شبهات رجعت را بررسي مي کنيم :

شبهه اول:

رجعت با برخي از آيات قرآن مخالفت دارد ، زيرا در قرآن آمده است: ( حتي اذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون - لعلي أعمل صالحا فيما ترکت کلا إنها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ إلي يوم يبعثون )؛(1) « تا آن گاه که وقت مرگ هر يک فرا رسد در آن حال آگاه و نادم شده گويد : بار الها ! مرا به دنيا بازگردان تا شايد به تدارک گذشته عملي صالح به جاي آورم و به او خطاب شود که هرگز نخواهد شد و اين کلمه را از حسرت همي گويد و از عقب آنان عالم برزخ است تا روزي که برانگيخته شوند . »
پاسخ اولاً ، ظاهر، بلکه صريح آيه در مورد حالت احتضار است به قرينه صدر آيه که مي فرمايد : ( حتي إذا جاء أحدهم الموت ) ، ذيل آيه که مي فرمايد: ( و من ورائهم برزخ )
ثانياً ، آيه ظهور در عدم تحقق با رجوع با طلب کافر دارد ، و منافاتي با رجوع با اراده ي الهي ندارد ، همان گونه که در امت هاي پيشين با اراده ي الهي و مصلحت خاص اتفاق افتاده است .
ثالثا ً، آيه اخص از مدعا است ، زيرا خاص به کفار است ، در حالي که در باب رجعت بحث از رجوع مؤمنان و کافران محض است .

شبهه ي دوم:

قول به رجعت مخالف با عقل است ، زيرا رجوع معصيت کاران دلايلي دارد :
الف ) به جهت عذاب است ؛ که ظلم مي باشد ، زيرا قرار است که در آخرت انسان عذاب شو.د
ب ) به جهت ايذا و اذيت است ؛ که در قبر تحقق يافته است ، پس احيا در دنيا عبث و بيهوده است .
ج) به جهت اظهار خيانتشان به مردم است ؛ که اين اظهار در زمان و معتقدان به جهت دوبار مردن .
پاسخ : اولا ً عذاب متمحضين در کفر و شرک در دنيا با رجعت از جمله عقوبات آنان است که مصلحت اقتضاي تقدم آن در دار دنيا را داشته است ، پس محذور عقلي وجود ندارد . ثانيا ً ، مرگ و جان کندن نسبت به اولياي الهي ، خصوصاً انبيا و اوليا به مانند استشمام بوي خوش است ؛ همان گونه در روايات آمده است .

شبهه ي سوم :

اعتقاد به رجعت از يهود گرفته شده است .
پاسخ
اعتقاد به رجعت تابع ادله است ، حتي اگر در دين يهود نيز اين عقيده موجود باشد. و صرف وجود يک عقيده ي اسلامي در اديان ديگر دليل بر آن نيست که اين عقيده از اديان ديگر اخذ شده است .

شبهه ي چهارم :

در رجعت رجوع از فعليت به قوه است ، به اين بيان که :
الف ) مرگ بدون استکمال حيات و خروج از قوه به فعل حاصل نمي شود ؛
ب) رجوع به دنيا بعد از مرگ ، رجوع به قوه بعد از فعليت است ؛
ج ) رجوع به قوه بعد از فعليت محال است ؛ آن گونه که در فلسفه به آن اشاره شده است.
نتيجه اين که : رجعت محال است:
پاسخ :
اين اشکال در مرگ هاي طبيعي صادق است ، نه مرگ هاي غير طبيعي که با کشتن يا مرض يا امور ديگر حادث مي شود ، که غالب مرگ ها از اين قبيل است .

شبهه ي پنجم :

رجعت مستلزم تناسخ باطل است .
پاسخ :
تناسخ باطل عبارت از دخول روح در جسم شخص ديگر است و اين از موارد رجعت نيست ، زيرا در رجعت روح به بدن اصلي که قبلاً در آن بوده باز مي گردد.

پي نوشت :

1- سوره مؤمنون ، آيات 99 - 100.

منبع: کتاب غيبت کبري

سايت راسخون

صفحات: · 2


فرم در حال بارگذاری ...