« علامه دکتر سید جعفر شهیدیرساله توضیح المسائل آیت الله العظمی بروجردی(ره) »

زندگينامه آيت الله شیخ علي محمد نجفي بروجردي (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1391


     حاج شيخ علي محمد نجفي به سال 1315 هـ. ق در بروجرد متولد شد. در دو يا سه سالگي مادر را از دست داد و تحت توجه و مراقبت خاص پدر قرارگرفت. پدرش شيخ محمد ابراهيم كه در كسوت روحانيت مي زيست، به سبب صدق و صفاي بسيار، مورد احترام و اعزاز مردم بود. مسقط الرأس اين خانواده روحاني )روستاي ونايي( از توابع بروجرد است. روستايي خوش آب و هوا و سرسبز كه به واسطه ي طبيعت زيبا و آب گواراي )گله رود( شهرتي بسزا دارد. شيخ محمد ابراهيم، زاده ي ونايي بود اما به منظور ادامه تحصيل به شهر بروجرد نقل مكان كرد. معروف است كه قبل از فوت، وصيت نمود در قبرستان زادگاهش، ونايي به خاك سپرده شود و درباره ي علت اين تصميم گفته بود كة گورستانهاي شهر بروجرد بزودي ويران خواهند شد.[2] عجيب آن كه پس از گذشت چند سال، قبرستانهاي متعدد شهرستان بروجرد كه منظره ي زيبايي نداشتند، به دستور مقامات شهري ويران و به باغ ملي تبديل شدند.    

حاج شيخ علي محمد، بيش از هفت سال نداشت كه پدر را نيز از دست داد و پس از آن، خواهر بزرگترش سرپرستي او را عهده دار شد. اين خواهر همه سعي و تلاشش را در تعليم و تربيت او به كار برد و تحت توجه وي، شيخ علي محمد روانه مكتب شد. مقدمات را نزد ملا فيض در بروجرد فرا گرفت. پس از طي مقدمات، مصمم شد براي ادامه ي تحصيل راهي نجف شود. اما با مخالفت خواهرش روبرو شد. اصرار اين طلبه ي نوجوان، خواهر را بر آن داشت تا توسط حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ حسين غروي بروجردي[3] برادر را از سفر به نجف باز دارد. اما با وساطت اين زعيم عاليقدر، مسافرت او به نجف قطعي شد. حاج شيخ علي محمد در اين باره گفت:
     « آيت الله غروي مرا كه نوجواني چهارده ساله بيشتر نبودم، خواستند. سريع به خدمت ايشان رسيدم. به من فرمودند كه تو بسيار كم سني، نجف دور است و آبش شور و هوايش گرم. تو پول كافي هم نداري. بهتر است از اين سفر منصرف شوي. من از ايشان خواستم كه برايم سه استخاره بكند. اول اينكه به نجف نروم. دوم به نجف بروم و پس از زيارت برگردم و سوم اينكه به نجف بروم و بمانم. آيت الله غروي به قرآن استخاره كرد. موارد اول و دوم بد آمد. اما رفتن من به نجف و اقامتم در آنجا بسيار خوب آمد. سپس ايشان فرمودند كه به حرف خواهرت گوش مده، حتماً عازم نجف شو»[4]
     با تأييد و تأكيد آيت الله العظمي غروي، شيخ علي محمد راهي نجف شد در حالي كه يك دست رختخواب و چند جلد كتاب، تنها وسايل سفرش و چند قرص نان توشه ي راهش كه بر پشت ألاغي بسته بودند. به اين ترتيب همراه كاروان زيارتي از راه نهاوند، كرمانشاه و قصر شيرين به سوي عراق رهسپارگرديد.
     خود در اين باره مي گفت:
     «پس از 20 شبانه روز طي مسافت به كاظمين رسيدم. مزار امام هفتم را زيارت كردم و از طريق كربلا راهي نجف شدم. هنگام ظهر در كربلا، در نماز جماعت آيت الله صدر شركت كردم. در فاصله ي دو نماز، خدمت آيت الله رسيدم. به صراحت پي برد كه ايراني ام، براي تحصيل آمده ام. با بياني گرم و دلنشين از من پرسيد آقا جان كي آمدي؟ گفتم كه همين امروز. فرمود آقا جان خوش آمدي، خوش آمدي»[5]

     شيخ علي محمد پس از ورود به نجف در مدرسه ي قزويني ساكن شد و به تكميل دروس مقدمات و سطح پرداخت. نبوع فراوانش به زودي زبانزد همگان شد. در شرح و تقرير دروس إستعدادي عجيب داشت. گاه پس از پايان جلسه ي درس به جاي استاد مي نشت و همان بحث را به شيوه اي مستدل تر و جذابتر براي طلاب جوانتر بيان مي كرد! در مباحثه، قدرتي شگرف داشت، با بياني دقيق و محكم، نظرات خود را به كرسي مي نشاند. با بهره گيري از چنين خصوصياتي، خيلي زودتر از معمول توفيق حضور در دروس خارج فقه و اصول را پيدا كرد.
     معروف ترين استادانش در فقه و اصول عبارت بودند از آيت الله شيخ محمد حسين نائيني (1273- 1355 ق)، آيت الله شيخ ضياء الدين عراقي (1289- 1361 ق) و آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به كمپاني (1296-1361).[6]
     اگر چه اغلب علما و مجتهدين معاصر، كه در حوزه ي علميه ي نجف اشرف تحصيل كرده اند، دست پرورده ي اين سه بزرگوار بوده اند و هر يك به نحوي از درياي بيكران علم آنان بهره گرفتهاند، اما از اين جمع آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي به همراه دو تن از دوستان صميمي و قديمي خود- آيت الله العظمي خوئي و آيت الله العظمي ميلاني- در شمار شاگردان برجسته و به اصطلاح (خصيصين) آن سه بزرگوار بودند.
     از ديگر استادان بنام آيت الله العظمي حاج شيخ علي محمد بروجردي، بايد از «حاج ميرزا علي قاضي طباطبايي» (1285-1366ق) نام برد كه تأثير بسزايي در زندگي او برجا نهاد. اين عارف نامي كه در زمان خود يگانه استاد اخلاق و سير و سلوك در حوزة نجف محسوب مي شد، خود از شاگردان «حاج سيد احمد كربلايي» مشهور به «واحد العين» و او نيز شاگرد بلاواسطهي «شيخ حسينقلي همداني» بوده است.[7]
     هر چند به درستي معلوم نيست كه آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي از چه زماني به جرگه ي شاگردان و مريدان ميرزا علي قاضي وارد شد و يا چند سال در محضر آن عارف نامي حاضر بود. با اين حال درك محضر آن بزرگوار، سراسر زندگي و انديشه وي را تحت تأثير قرار داد. او كه پيش از آن در مباحثات و مجادلات علمي يكه تاز بود، سري پرشور و زباني رسا داشت به يكباره در سكوتي حيرت آور فرو رفت و ديگر در هيچ بحث و مجادله اي فعالانه ديده نشد.[8]
     آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي با عزمي راسخ و همتي بلند، ساليان درازي بدون وقفه در حوزه ي نجف اشرف به تحصيل و تدريس مشغول بود. استاد بزرگوارش، آيت الله شيخ محمد اصفهاني در جلسه اي كه به مناسبت ورود بزرگان سادات طباطبايي بروجرد به نجف اشرف در سال 1348 (هـ. ق) تشكيل شده بود خطاب به آنان فرمود:
     «جناب آقاي شيخ علي محمد در نجف كارشان تمام است، ايشان را به بروجرد ببريد تا از او استفاده شود.»[9]
     با اين حال او به اقامت در نجف و ادامه بهره گرفتن از فضلا و مدرسين آنجا اصرار داشت و در اين امر چنان مصمم بود كه تا سال 1353 (هـ. ق)، يعني قريب 25 سال اقامت دائم در نجف، عازم سفري نگرديد. در اين سال او كه ساليان دراز از شهر خود دور بود، جهت ديدار دوباره دوستان و آشنايان همراه فرزندش محمدابراهيم.[10] به سوي بروجرد روانه شد و در بروجرد خدمت حضرت آيت الله العظمي بروجردي رسيد و سخت مورد تكريم و تعزيز ايشان قرار گرفت و گرچه خواهان اقامتش در بروجرد شدند،، ولي وي ترجيح داد كه پس از زيارت حرم امام هشتم (ع) دوباره به نجف اشرف بازگردد.[11]

     همچنين در سال 1358 (هـ. ق) به دستور مرجع بزرگ شيعه آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني عازم سامرا گرديد تا به عنوان يكي از مهمترين چهره هاي علمي زمان، رونقي دوباره به حوزه ي علميه دهد. اين مأموريت 18 ماه طول كشيد و پس از آن دوباره راهي نجف شد. محمد شريف رازي مولف كتاب آثار الحجه درباره ي آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي نوشته است:
     «اين رجل علمي كه مجسمه اخلاق و فضيلت و از اساطين فضل و دانش نجف اشرف مي باشد، در اين سنوات اخيره دو سه مرتبه به قم آمده و عموم اهل علم قم و خصوص فضلاي حوزه علميه را از امكانات فاضله اخلاقي خود برخوردار نمودند. در اين سفر آخر كه به سال 1373 ق صورت گرفته، متجاوز از يك ماه در قم توقف كردند و هر چند از طرف حضرت آيت الله العظمي بروجردي و ديگر فضلا و محصلين، پيشنهاد و درخواست توقف در قم و تشكيل حوزه ي درس به آن جناب شده نپذيرفتند و حركت به نجف اشرف را به توقف و اقامت در قم اختيار كرده و حوزه ي علميه و علاقمندان خود را در اين شهر محروم گذاردند.»[12]
     در پي اين سفرها درخواست مردم، خصوصاً طلاب علوم ديني براي اقامت او در ايران فزوني يافت. از طرفي حوزه ي علميه بروجرد كه در شمار قديمي ترين و معتبرترين مراكز علوم ديني غرب ايران بود، در اين زمان به واسطه عزيمت آيت الله العظمي بروجردي به قم وضع مطلوبي نداشت، لذا حسب الامر زعيم بزرگ حوزهي شيعه آيت الله العظمي بروجردي وي در سال 1357 ق. بطور قطعي از نجف اشرف به بروجرد نقل مكان كرد و در خانه اي اجاره اي در نزديكي بيت آيت الله العظمي بروجردي سكلني گزيد و در همان خانه ي اجاره اي به تدريس پرداخت و اقامه جماعت كرد. اما پس از مدت كوتاهي بنا به خواسته آيت الله العظمي بروجردي مأمور اقامه جماعت در مسجد سلطاني (مسجد امام خميني) گرديد. اين مسجد كه از مساجد مهم بروجرد است، در تمام سالهاي اقامت آيت الله العظمي بروجردي در آن شهر محل برگزاري نماز جماعت ايشان بود.[13] همچنين حوزه ي درسي او نيز به مدرسه علميه ي نور بخش انتقال يافت.
     اين مدرسه قديمي كه از يادگارهاي ميرزاي قمي است و ساليان متمادي مهم ترين مدارس علميه غرب ايران بوده است، در زمان حاج شيخ علي محمد بروجردي رونقي دوباره گرفت. با كوشش او تعميرات اساسي در بناي مدرسه به عمل آمد تا محيط آن براي سكونت طلاب مساعدتر شود. همچنين براي استفاده بيشتر طلاب، مدرسيني از قم و اهواز به بروجرد دعوت شدند. خود نيز براي طلاب دوره خارج فقه و اصول تدريس مي كرد. در درس خارج او بيش از 60 نفر شركت داشتند كه غالباً به اجتهاد رسيدند و اينك در شمار مدرسين و فضلاي حوزه ي بروجرد هستند.[14]
     تعمير و تأسيس مساجد مختلف، تأسيس صندوق قرض الحسنه حسيني، تأسيس صندوق اعانه يتيمان و پايه گذاري انجمن معارف اسلامي از ديگر اقدامات ايشان در جهت گسترش فرهنگ و انديشه اسلامي در بروجرد است. از اين ميان «انجمن معارف اسلامي» كه توسط دو تن از شاگردانش سرپرستي ميشد، با برپايي كلاسهاي مختلف قرآن، نهج البلاغه، اخلاق و جلسات پرسش و پاسخ پيرامون مسائل مذهبي و اجتماعي نقش مهمي در روشنگري جوانان و آشنايي و انس گرفتن آنان با مفاهيم اساسي اسلام داشت. به گونهاي كه غالب اين جوانان در برپايي حركات سياسي- اجتماعي بروجرد در سالهاي 56 و 57 پيروزي انقلاب اسلامي دراين شهر نقشي فعال داشته و در شمار پيشتازان بودند.

     آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي شخصيتي سياسي نبود، اما آنجا كه لازم مي ديد، از هشدار دادن نسبت به اعمال خلاف شرع دولتمردان حكومت پهلوي خودداري نمي كرد. هنگام تأسيس كارخانه رسومات (شراب سازي) در بروجرد شديداً با اين اقدام فساد انگيز به مخالفت برخاست. در تلگرافي كه به نخست وزير وقت ارسال داشته، آورده است.
     «عجبا كار بي ملاحظه در مملكت اسلام جعفري ، بايد به جايي برسد كه در شهر بروجرد، مسقط الرأس آيت الله وحيد فقيد بروجردي، كه سالها مركز علمي مملكت بوده تجويز ساختمان مركز رسومات[15] بشود و ابداً رعايت خدمات ايشان به اسلام و مسلمين و مملكت نشود»[16]
     او در قضيه ي مخالفت با «تصويبنامه انجمن هاي ايالتي و ولايتي» دوشادوش ساير مراجع با دولت اسدالله علم مبارزه كرد.[17] همچنين پس از آزادي امام خميني (ره) از زندان در سال 43، بي درنگ به قم حركت كرد تا آزادي امام را تبريك گويد و از سلامت ايشان مطمئن گردد.
     آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي تا پايان عمر در بروجرد باقي ماند. خلقي خوش و كلامي شيرين و دلنشين داشت. منزلش، محفل انس بود و صفا و صميميتش هر صاحبدل و پاك انديشي را جذب مي كرد. در برابر ديگران فروتن بود و مهرش با دل همگان نقش بسته بود. در واپسين سالهاي عمر، صبح هاي خيلي زود به قبرستان شهر مي رفت، در گوشه اي به زمين مي نشست و در انديشه اي ژرف فرو مي رفت. انديشه اي كه گرچه دركش براي ديگران ممكن نبود، اما او را بر آن داشت تا در همان قبرستان مزاري در خور يك فرد عادي و نه بيشتر، براي خود تدارك بيند! با متون عرفاني و ديوان شعرا مأنوس بود. بسياري از اشعار حافظ و مولانا را به خاطر داشت و در مجالس كاملاً خصوصي به مناسبتي ، بر زبان مي آورد.[18] مرجع بزرگ شيعيان در نواحي غرب كشور بود و در كمال سادگي مي زيست. تا پايان عمر در خانه اي اجاره اي بسر برد و حاضر نشد برايش خانه اي خريداري كنند. با لحني شيرين مي گفت: «در دنيا سند مالكيتي به نام علي محمد ثبت نشده است.» نويسنده اي كه سخت متعجب و مبهوت از بي تكلفي زندگي اش شده بود، در اين باره مي نويسد:
     « براي زيارت معظم له به بروجرد رفتم و چند شبي در منزلشان توقف كردم. از صفا و بي آلايشي و معنويت و روحانيت و اخلاق حسنه اش استفاده نمودم. حقا عالمي عامل و فقيهي كامل و مجتهدي بارع و دور از تظاهرات و ماديات است. اصلاً توجهي به اين دنياي بي اعتبار ندارد و براستي مصداق اين شعر است:
    

«نظر آنان كه نكردند بدين مشتي خاك

الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند»

     آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي نجفي به دنبال خونريزي معده، سرانجام روز سه شنبه 15محرم 1359 (هـ. ق) برابر با 8 بهمن 1353 شمسي دعوت حق را لبيك گفت و بسوي رفيق اعلي پر گشود. چنانكه وصيت كرده بود، پيكرش را در قبرستان عمومي شهرستان بروجرد (بهشت شهدا) به خاك سپردند. در عزايش عاشورايي در بروجرد به پا خواست و در نجف اشرف، حوزه ي علميه سه روز تعطيل شد.
     از تأليفات ارزشمند آن مرحوم رساله ي انيس المقلدين، توضيح المسائل مناسك حج ، حاشيه بر رساله ي توضيح المسائل آيت الله العظمي بروجردي انتشار يافته است و آثاري چون تقريرات درس آيت الله كمپاني، كتاب خمس، حواشي بر عروه و… به صورت خطي باقي است.

 

                 

پی نوشت:

[2] اجمالي از زندگي حاج شيخ علي محمد بروجردي نجفي، بروجرد: چاب علمي 1397قمري ، ص 9.
[3] - آيت الله شيخ محمد حسين غروي به سال 1275 ق در بروجرد متولد شد. پس از گذراندن مقدمات علوم ديني به سامرا عزيمت نمود و از محضر آيت الله ميرزا محمد حسن شيرازي (ميرزاي بزرگ)، سيد محمد اصفهاني (فشاركي) و ميرزا محمد تقي شيرازي استفاده كرد. وي در نجف در درس آخوند خراساني و سيد كاظم يزدي شركت نمود و در شمار شاگردان برجسته ي مرحوم آخوند محسوب مي شد. درسال 1324 ق به ايران بازگشت، حوزه ي درسي مفصلي در بروجرد تشكيل داد. به گونه اي كه اغلب علماي نواحي غرب ايران در آن سالها از محضرش استفاده كرده اند. از معروفترين شاگردان وي مي توان از مرحوم آيت الله حاج شيخ روح الله كمالوند خرم آبادي- متوفي 1343 شمسي- نام برد. آيت الله غروي پس از 28 سال زعامت ديني و مرجعيت به سال 1354 ق در بروجرد وفات يافت. براي مطالعه بيشتر پيرامون زندگي و شخصيت علمي وي رجوع شود به: غلامرضا مولانا، دانشمندان بروجرد از قرن چهارم تا عصر حاضر. ص 561.
[4] پياده شده از نوار كاست حاوي سخنان و خاطرات حضرت آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي نجفي.
[5] پياده شده از نوار كاست حاوي سخنان و خاطرات حضرت آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي نجفي.
[6] محمد شريف رازي، گنجينة دانشمندان، تهران: كتابفروشي اسلاميه، 1352 ـ ج 3 ص 194
[7] درباره ي سلسله مهمي از عرفا كه به شيخ حسينقلي همداني مربوط مي شوند، رجوع شود به: حسن حسن زاده آملي، يادنامة مفسر كبير استاد علامه سيد محمد حسين طباطبايي، قم، انتشارات شفق، 1361، ص 91.
[8] اجمالي از زندگاني حاج شيخ علي محمد بروجردي، ص 19.
[9] آيت الله حاج شيخ محمد ابراهيم بروجردي ، اولين فرزند آيت الله العظمي حاج شيخ علي محمد بروجردي سال 1342 ق در نجف اشرف به دنيا آمد. او تحصيلاتش را تا اجتهاد در نجف اشرف، ادامه داد و در سال 1391 ق به ايران عزيمت كرد. ابتدا در تهران و پس از چندي در بروجرد ساكن شد. پس از درگذشت پدرش به سال 1353 ش ، از سوي مرجع و زعيم بزرگ شيعه، آيت الله العظمي خوئي به عنوان سرپرست حوزه ي علميه بروجرد تعيين شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان اولين امام جمعه شهرستان بروجرد، نخستين مراسم نماز را در اين شهر برپا داشت و تا قبل از سكته مغزي، امام جمعه بروجرد بود. آيت الله حاج شيخ محمد ابراهيم بروجردي پس از سالها بيماري طاقت فرسا، در ارديبهشت ماه سال 1370 در بروجرد وفات يافت.
[10] اجمالي از زندگي حاج شيخ علي محمد بروجردي ص 21.
[11] محمد شريف رازي،آ ثارالحجه، قم مطبوعاتي دارالكتاب، ج 2. ص 31.
[12] سيد جواد علوي(آيت الله بروجردي در بروجرد) مجلة حوزه ش 44-43. تير. 70 3 1. ص 327
[13] به نقل از حجت الاسلام مولانا در مصاحبه با نگارنده.
[14] «كارخانه مشروب سازي دماوند بروجرد در سال 1342 افتتاح شد. به نقل از محمد جواد مقدس جعفري، جغرافياي شهرستان بروجرد (طبيعي- انساني) ص93 اين كارخانه در جريان انقلاب اسلامي در آتش خشم مردم مسلمان بروجرد سوخت و تأسيسات آن بكلي منهدم شد و از ساختمان آن هم اكنون به عنوان مركز فعاليتهاي فرهنگي و هنري بسيج سپاه پاسداران استفاده مي شود»
[15] اصل تلگراف جزء اسناد بيت آيت الله حاج شيخ علي محمد بروجردي نزد خانواده ي ايشان نگهداري مي شود.
[16] رجوع شود به علي دواني، نهضت دو ماهة روحانيون ايران، قم: 1341. همچنين نگاه كنيد به جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، قم: انتشارات اسلامي، 1361، ج 1 ص 375 به بعد.
[17] به نقل از حجت الاسلام مولانا بروجردي در مصاحبه با نگارنده. يادآور مي شود اين دانشمند گرامي و خطيب مشهور از شاگردان برجسته ي حاج شيخ است كه نزديك به هفده سال از محضرش استفاده برده است.
[18] محمد شريف رازي، گنجينة دانشمندان، ج 3، ص 195.

 

منبع:پایگاه اطلاع رسانی دکتر علاءالدین بروجردی http://www.borojerdi.ir

صفحات: · 2

نظر از: luw,li [بازدید کننده]
luw,li

خیلی مسخره است هیچی راجبش ننوشتید
———————-
با سلام
شما احتمالا صفحه دوم رو مطالعه نفرمودید!!

1392/11/05 @ 10:36


فرم در حال بارگذاری ...