« داستان ستون حنانهخوف ممدوح چیست؟ »

عاقبت یک عمر انتظار

نوشته شده توسطرحیمی 27ام بهمن, 1396

 

مَسعَده مي گويد: خدمت حضرت صادق (عليه السلام) بودم که يک پيرمرد خميده اي در حالي که به عصايش تکيه زده بود، وارد شد و سلام کرد. حضرت جوابش را دادند. به گريه افتاد.

امام فرمود: چرا گريه مي کني؟

عرضه داشت: فدايت شوم، صد سال است که به پاي قائم شما (وفادار) مانده ام، مي گويم: همين ماه و همين سال (ظهور خواهد کرد) ولي اکنون سن من بالا رفته و استخوانهايم سست گرديده و مرگم نزديک است اما آنچه را دوست دارم در شما نمي بينم و شما را کشته شده و آواره مي بينم و دشمنان شما را مي بينم که با بالها پرواز مي کنند. چطور گريه نکنم؟!

اينجا بود که چشمان مبارک امام (عليه السلام) گريان شد و فرمودند:

يَا شَيْخُ إِنَّ اللَّهَ أَبْقَاكَ حَتَّى تَرَى قَائِمَنَا كُنْتَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ إِنْ حَلَّتْ بِكَ الْمَنِيَّةُ جِئْتَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ ثَقَلِ مُحَمَّدٍ ص وَ نَحْنُ ثَقَلُهُ فَقَدْ قَالَ ص إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي‏.

اي شیخ، اگر خدا تو را زنده بدارد تا آنکه قائم ما را ببيني، در مرتبه اعلا خواهي بود، و اگر مرگ تو فرا رسد (و قائم عليه السلام را درک نکني) روز قيامت با ثقل حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) محشور خواهي شد. و ما ثقل او هستيم که فرمود: من دو چيز گرانبها در ميان شما بر جاي مي گزارم، پس به آن دو تمسک کنيد تا هرگز گمراه نشويد: کتاب خدا و عترتم که اهل بيت من هستند.

پيرمرد گفت: بعد از شنيدن اين خبر ديگر باکي ندارم و خاطرم آسوده شد.

او نمي دانست که قائم اهل بيت (عليهم السلام) چه کسي خواهد بود. لذا حضرت ايشان را به او معرفي کردند و فرمودند:

 يَا شَيْخُ اعْلَمْ أَنَّ قَائِمَنَا يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبَِ لِيٍّ وَ عَلِيٌّ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ ابْنِي هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى مُوسَى ع وَ هَذَا خَرَجَ مِنْ صُلْبِي وَ نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ كُلُّنَا مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُون‏.

قائم (عليه السلام) پسر امام حسن عسکري (عليه السلام) از صلب حضرت هادي (عليه السلام)و … از فرزندان من خواهد بود. آن گاه فرمودند:

يَا شَيْخُ وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَلَا إِنَ‏ شِيعَتَنَا يَقَعُونَ‏ فِي‏ فِتْنَةٍ وَ حَيْرَةٍ فِي غَيْبَتِهِ هُنَاكَ يُثْبِتُ اللَّهُ عَلَى هُدَاهُ الْمُخْلَصِينَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُمْ عَلَى ذَلِكَ‏.

اي شیخ، قسم به خدا اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نمانده باشد، خداي متعال آن قدر آن روز را طولاني مي سازد تا آنکه قائم ما اهل بيت ظهور کند. توجه داشته باش که شيعيان ما در زمان غيبت او به امتحان و سرگرداني مبتلا مي شوند. در آن زمان خداوند اهل اخلاص را بر هدايت خويش ثابت قدم مي دارد. خداوندا، ايشان را بر اين امر (پايداريِ با اخلاص) ياري فرما!1

 

و امروز من و تو …

کسي که عمر خود با حال انتظار سپري کند، وقتي مرگ خويش را نزديک بيند در حالي که هنوز مولايش ظهور نکرده است، با همه وجود مي سوزد و در حسرت سرور آل محمد (صلي الله عليه و آله) مي گريد که چرا پس از يک عمر انتظار کشيدن، بدون آنکه به آرزويش برسد، دست خود را از ياري کردن مولايش کوتاه مي بيند.

اگر حسرت و آرزوي ياري او را در تمام عمر داشته ايم، به ما وعده داده اند که در ايام ظهورش با او و در خيمه او باشيم و اگر زنده نبوديم با او و پدران پاکش محشور شويم. براي زنده نگه داشتن قصد ياري امام (عليه السلام) چه خوب است که انسان نيت خود را به زبان آورد و با خداي خود عهد و پيمان ببندد که هيچ گاه از نيت خويش غافل نشود و کوتاهي نکند. به همين منظور مسأله بيعت با امام زمان (عليه السلام) در زمان غيبت مطرح مي شود. بيعت در واقع اظهار کردن قصد قلبي بر اطاعت از امام و ياري او به زبان است که در مناسبتهاي مختلفي تکرار

مي شود و در واقع بيعت «تجديد» مي گردد، يعني نو و تازه مي شود. به عنوان نمونه در دعاي عهد، تجديد بيعت با امام (عليه السلام) که صبح هر روز انجام مي شود، چنين است:

 اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أُجَدِّدُ لَهُ‏ فِي‏ صَبِيحَةِ هَذَا الْيَوْمِ وَ مَا عِشْتُ بِهِ فِي أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ فِي حَوَائِجِهِ وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْه‏. 2

خدايا، من در بامداد اين روز و در همه روزهايم، عهد و پيمان و بيعتي را که از آن حضرت بر عهده دارم، برايش تجديد مي کنم به گونه اي که هرگز از آن حضرت برنگردم و دست برندارم. خداوندا، مرا از ياران و کمک کنندگان آن حضرت قرار بده و از کساني که از او دفاع مي کنند و در انجام نيازهايش شتاب مي ورزند و از دستوراتش اطاعت کرده و از وجود مقدسش حمايت مي کنند و نسبت به (انجام دادن) خواسته هايش سبقت مي جويند و در پيش روي او به فيض شهادت نائل مي آيند.

 عهد و پيماني که همه اين خواسته ها را در بر مي گيرد و اين آرزوها را به زبان منتظر جاري مي سازد، حقيقتاً او را دگرگون مي سازد و هر روزي که اين بيعت را تجديد مي کند، عزم و اراده اش محکمتر مي شود و خود را براي وفاي به عهدش آماده تر از قبل مي بيند.3

  • 1. بحارالانوار، ج 36، ص 407، ح 17، به نقل از کفايه الاثر
  • 2. فرازي از دعاي عهد
  • 3. برگرفته از کتاب “معرفت امام عصر عليه السلام"، سيد محمد بني هاشمي، صص 399-394

یاران انتظار


فرم در حال بارگذاری ...