موضوع: "آیت الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی(ره)"

بیش از 100 سال عزاداری محرم در بیت تاریخی آیت الله بروجردی(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 27ام مهر, 1394

یک قرن عزاداری محرم تا کنون در بیت تاریخی آیت الله بروجردی(ره) بروجرد برگزار شده و هر ساله ارادتمندان زیادی در این ایام برای عزارداری درخانه تاریخی آیت الله بروجردی (ره) گرد هم جمع می شوند.

فضایی معنوای سراسر این خانه را فرا گرفته و با ورود به این خانه آرامش را احساس می کنی، همه با احترام وارد می شوند.

بیت تاریخی آیت الله بروجردی(ره) یکی از خانه های تاریخی بروجرد می باشد که سالها پیش در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده که قدمت این خانه تاریخی بیش از 130 سال بوده در خیابان صفا واقع شده است.

آیت الله العظمی بروجردی(ره) حدود 30 سال از عمر با برکت خود را در این بیت تاریخی مشغول به تدریس و تربیت شاگردان و در کنار آن در این خانه زندگی می کردند.
اتاق ها ، شبستان های متعدد و حسینیه در این بیت تاریخی وجود دارد و همچنین حیاط این بیت که مسقف با شیشه های آبی رنگ شده، مکانی برای حضورعزاداران در ایام محرم و مراسمات مذهبی دیگر است.

ادامه »

گلایه درشکه چی های قم و پاسخ زمان شناسانه آیت الله العظمی بروجردی(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 16ام مهر, 1394

خاطره ای شنیدنی از زبان آیت الله العظمی سبحانی؛

حضرت آیت الله سبحانی ، پیش از ظهر امروز در لابلای بیانات امروز خود در گردهمایی بزرگ مبلغان ماه محرم به بیان خاطره ای شنیدنی از نوع بیان و رفتار زمان شناسانه مرحوم حضرت آیت الله بروجردی (ره) پرداختند.

معظم له با اشاره به اهمیت مساله زمان شناسی گفتند:

یادم هست در سال های 35 و 36 تاکسی تازه به قم آمده بود و درشکه چی های آن زمان دیدند که کار و کاسبی شان دارد کساد می شود، لذا به منزل مرجع عالیقدر آیت الله العظمی بروجردی رفته و به ایشان گفتند شما جلوی ورود تاکسی را به قم بگیرید .

ایشان افزودند: این سخن درشکه چی های قم نشان می داد آن ها آگاه و آشنا به زمان نیستند، چرا که باید درک می کردند زمان تاکسی است و نه استفاده از درشکه .

این مرجع تقلید ادامه داد: با این حال مرحوم آقای بروجردی خطاب به آن ها فرمودند :

هر کسی که تاکسی در قم بیاورد باید قبلش امتیاز یکی از درشکه ها را بخرد تا به این وسیله صاحب درشکه با پولی که از این طریق نصیبش می شود بتواند کار و شغلی برای خود فراهم کند .

منبع: خبرگزاری «حوزه»

فراخوان مقاله همایش "عالم واقف" آیت الله العظمی بروجردی(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1394

 

اداره کل اوقاف و امور خیریه استان لرستان، محورهای همایش بزرگداشت آیت الله العظمی بروجردی(ره) “عالم واقف” را اعلام کرد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» از لرستان، همایش “عالم واقف” به پاس بزرگداشت آیت الله العظمی بروجردی(ره) و نقش ایشان در ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، آذرماه امسال، در بروجرد برگزار خواهد شد.

این همایش در محورهای:

“نقش آیت الله العظمی بروجردی(ره) در توسعه حوزه های علمیه"،

“نقش موقوفات این مرجع فقید در ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام “،

“نقش عالمان دینی در ترویج سنت حسنه وقف"،

“نقش وقف در اقتصاد مقاومتی"،

“وقف از دیدگاه قرآن و عترت” و

“جایگاه وقف در فقه اسلامی”

برگزار می شود. علاقمندان به شرکت در این همایش می توانند مقالات خود را تا 18آبان ماه به دبیرخانه همایش “واقف عالم” واقع در خرم آباد، میدان ۲۲بهمن، بلوار ولیعصر(عج)، اداره کل اوقاف و امور خیریه تحویل و یا به پست الکترونیکی lorestanfarhang i@yahoo.com ارسال نمایند.

بر پایه این گزارش، به نفرات اول تا سوم هر محور جوایز ارزنده ای اهدا خواهد شد.

منبع:روزهای بروجرد

حکایتی از مرحوم آیت الله بروجردی در استفاده‌ی صحیح از مال

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

برخی گمان می‌کنند که اگر گاهی در باب نکوهش مال و منال سخن به میان می‌آید، بدان معناست که خود آن مال بد است، اما چنین نیست!

مرحوم آیت‌الله بروجردی ـ رحمه الله ـ چنین نقل می‌فرمایند:

در اوایل طلبگی، پدرم ماهی 3 تومان (به ارزش پول آن زمان) به من شهریه می‌داد. از آن‌جا که در آن دوران فقهای بزرگی در حوزه‌ی علمیه اصفهان حضور داشتند و آن حوزه قدرت علمی زیادی داشت، پس از مدتی برای ادامه‌ی تحصیل از بروجرد به اصفهان آمدم.پدرم به بنده فرموده بود که من با فلان تاجر در بازار اصفهان حساب دارم. به او می‌سپارم که ماهی 3 تومان به شما بدهد[1]. اول هر ماه قمری نزد او برو و این مبلغ را دریافت کن.من هم در ابتدای هر ماه به مسجدی که در بازار اصفهان و اطراف حجره‌ی او بود می‌رفتم. نماز ظهر و عصر را می‌خواندم و برای دریافت پول نزد او می‌رفتم. وقتی پس از نماز ظهر و عصر به سمت حجره‌ی او می‌رفتم، معمولاً هنگام نهار خوردن بود. از جلوی حجره‌های تجار بازار که عبور می‌کردم، یکی چلوکباب می‌خورد، یکی چلو مرغ، یکی چلو خورش؛ خلاصه اغلب یک نهار حسابی می‌خوردند. هر ماه که به حجره‌ی این رفیق پدرم که می‌رسیدم، می‌دیدم که یا نان و ماست می‌خورد یا نان و دوغ یا نان و کشک یا نان و پنیر یا امثال آن. حالا یک بار یا دو بار بگوییم هوس کرده که چنین غذای ساده‌ای بخورد اما من در این چند وقتی که نزدش می‌رفتم می‌دیدم که چنین غذاهایی می‌خورد. البته من فضولی و جسارت نمی‌کردم و علت این کار را جویا نمی‌شدم[2].

گذشت و سیلی آمد و پلی را ـ در اصفهان یا اطراف ـ خراب کرد. در آن روزگار حکومت به این امور رسیدگی نمی‌کرد و باید خیرین جمع می‌شدند و پل را تعمیر می‌کردند. خیرین سراغ تجار و افراد ثروت‌مند آمدند تا پول جمع کنند. مثلاً یکی گفت من 50 تومان می‌دهم، دیگری گفت من 100 تومان می‌دهم، دیگری 150 و به همین ترتیب. رسیدند به مغازه‌ی همین آقا. از او پرسیدند که چقدر می‌دهی؟

ایشان ابتدا سؤال کرده بود که خرج تعمیر این پل چقدر خواهد شد؟

به او گفتند برآورد کرده‌ایم، حدود 30 هزار تومان (به پول آن زمان) خواهد شد.

ایشان پرسیده بود که چه مقدار را تقبل کرده‌اند؟

گفتند تا این‌جای بازار که آمده‌ایم 600 تومان جمع شده و تا 30 هزار تومان خیلی باقی مانده.

ایشان فرموده بود آن مبالغ را از آن آقایان نگیرید، تمام خرج پل را من متقبل می‌شوم! این خبر در شهر اصفهان پیچید! به سراغ ساختن آن پل رفتند و کار انجام شد و گذشت.

ماه بعد که بنده (آیت الله بروجردی) برای دریافت مبلغ 3 تومان خود نزد او آمدم، مجدّداً مشاهده کردم که او از همان نان و کشک یا نان و ماست می‌خورد! این بار دیگر از ایشان سؤال کردم که شما همیشه نان و ماست یا نان و کشک می‌خورید، لذا ما گمان کردیم که وضع شما خوب نیست! اما چطور است که آن مقدار ثروت دارید و این غذاها را می‌خورید؟!

آن تاجر به آقای بروجردی گفته بود:

«اصلاً کسب و کار من برای آن است که پول در بیاورم و از درآمد حاصله چنین کارهایی انجام دهم، و گر نه شکم که با نان و کشک و نان و ماست نیز سیر می‌شود! من کسب درآمد می‌کنم برای چنین اموری، و الا چرا باید پول جمع کنم؟!»

منبع: maemaeen.ir

 

آیت الله العظمی بروجردی مرجعی برای همه دیدگاه ها

نوشته شده توسطرحیمی 17ام مرداد, 1394

مراسم بزرگداشت آیت الله العظمی بروجردی در حالی امسال برای پنجاه و ششمین سال برگزار می شود که همچنان شخصیت این عالم برجسته شناخته شده نیست. اگر بگوییم که آیت الله العظمی بروجردی از عالمان پویا و متناسب با همه دیدگاه‌ها بوده است جرف گزافی نیست زیرا در آن برهه از زمان همه افکار و عقاید فکری حوزه علمیه به ایشان مراجعه کرده و درس می گرفتند. این عالم جلیل القدر با 33 واسطه به امام حسن(علیه السلام) می رسد. ایشان شخصیتی بزرگ با نگاهی عمیق به دین و مسائل دینی بودند که در زمینه مساله تقریب مذاهب اسلامی نیز بسیار کوشید.

ایشان در طول زندگی خود همواره بر وحدت میان مسلمانان اهتمام داشتند و در این زمینه با علمای جهان اسلام به ویژه ارتباط گیری با دانشگاه الازهر مصر ارتباط های نزدکی گرفتند که منجر به وحدت امت اسلامی شد.
مرحوم آيت الله العظمي بروجردي(ره)، در سال 1292 هجري قمري در بروجرد، متولد شد و پس از آن که هشت سال در بروجرد دروس مقدماتي را گذراند، در سال 1310هجري قمري، به اصفهان رفته و در حوزه علميه اصفهان مشغول تحصيل شد.

آيت الله بروجردي(ره)، در حوزه علميه اصفهان آن روز که مرکزي بسيار سطح بالا از نظر علمي بود، از محضر اساتيد به نام و توانمندي مانند مرحوم کلباسي و در حکمت و فلسفه از مرحوم کاشي و مرحوم جهانگيرخان قشقايي، بهره برد. اين مرجع بزرگ جهان تشيع، در 28سالگي، عازم حوزه علميه نجف شد؛ با ورود آيت الله العظمي بروجردي(ره)، در سال 1320به حوزه علميه نجف، ايشان در درس مرحوم آخوند خراساني و شيخ الشريعه اصفهاني شرکت کرده و از آن ها بهره برد.

مرحوم آخوند خراساني(ره)، به دو تن از شاگردان خويش، بيش از ديگران اهتمام داشت، که يکي از آن ها مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني و ديگري مرحوم آيت الله العظمي بروجردي(ره)، بود؛ آخوند خراساني(ره)، در بين شاگردان پيش بيني کرده بود که مکتب تشيع در آينده روي دستان آيت الله العظمي بروجردي(ره) و مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني، خواهد بود.
آیت الله العظمی بروجردی/ مرجعی برای همه دیدگاه ها
در سال 1329قمري، آيت الله العظمي بروجردي(ره) به بروجرد برمي گرد تا اين که دچار کسالت شده و براي مداوا به تهران مي رود. در دوراني که در بيمارستان بستري بود، امام خميني(ره)، عده اي از بزرگان قم را به بيمارستان محل مداواي آيت الله العظمي بروجردي(ره) آورده و از وي خواست که به قم آمده و حوزه علميه قم را رونق ببخشد؛ مي توان گفت که امام خميني(ره)، از جمله کساني بود که از عاملان اصلي آمدن آيت الله العظمي بروجردي(ره) به قم شد.

اين بود که در سال 1364قمري، آيت الله العظمي بروجردي(ره) به قم آمده و 15سال مرجعيت مطلقه جهان تشيع بود. آيت الله العظمي بروجردي(ره) در نهايت در 10شوال 1380هجري قمري مطابق با 10فروردين سال 1340شمسي، رحلت کرد.

*ماجرای شیخ شلتوت
ارتباط گیری های آیت الله بروجردی با مسئولان الازهر منجر به صدور فتوای تاریخی شیخ شلتوت شد، فتوایی که تشیع را به عنوان پنجمین مذهب اسلام به رسمیت می شناسد.

ادامه »

رحلت آیت الله بروجردی ازنگاه دوربین های نیم قرن پیش

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

شخصیت آیت‌الله العظمی بروجردی به اندازه‌ای شناخته‌شده بود که با رحلت ایشان، علاوه بر ایران در عراق، لبنان، کویت و پاکستان هم اعلام عزا شد. بیشتر سفارتخانه‌های خارجی در تهران نیز با پرچم‌های نیمه‌افراشته تعطیل شدند.

 آیت‌‌‏الله العظمی سیدحسین طباطبایی بروجردی در سال 1254 شمسی در بروجرد به دنیا آمد. نسب وی با 32 واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می‌رسد.

سیدحسین پس از 10 سال تحصیل در اصفهان به سفارش پدر به حوزه علمیه نجف رفت و در حالی که فقط 28 سال داشت به درجه اجتهاد رسید. آیت‌‌‏الله بروجردی در نجف فقه و اصول تدریس می کردند. در درس فقه و اصول ایشان بالغ بر دویست نفر از فضلای حوزه علمیه نجف شرکت می‌کردند که در نوع خود بی‌نظیر است.

سال‌ 1350 هجری قمری که با آغاز دوران مرجعیت آیت‌‌‏الله بروجردی مصادف بود تا یک دهه بعد با دوران فشار و اختناق رضاخان همراه بود. آیت‌‌‏الله بروجردی، این دوران را یکی از مصیبت‌بارترین ایام زندگانی خود توصیف می‌کند.

این مرجع عالیقدر و خستگی‌ناپذیر شیعه، پس از هفتاد سال تلاش علمی و فعالیت ‌های اجتماعی و سیاسی صبح روز پنج‌شنبه 13 شوال 1380 هجری قمری برابر با دهم فروردین 1340 شمسی در حالی که 88 بهار از زندگی را پشت سر گذاشته بود، چشم از جهان فرو بست.

جزئیات چگونگی رحلت و تشییع پیکر این مرجع بزرگ عالم تشیع به روایت روزنامه‌ها و منابع خبری نیم قرن پیش در پی می‌آید:

●آیت‌الله العظمی بروجردی صبح امروز هنگام صرف صبحانه با خنده به پزشکان گفت :« می‌دانید چرا شکم شما اطبا روز به روز بزرگ‌تر می‌شود؟ علتش آن است که شما در بیمارستانها گوشت جوجه را خودتان می‌خورید و آب آن را به بیماران می‌دهید!» اندکی بعد از این مزاح حال تهوع به آیت‌الله دست داد و فشار و ضربان قلب نامرتب شد. پزشکان بلافاصله تزریقات و ماساژ قلب و تحریکات عصبی را شروع کردند، اما لحظاتی بعد آیت‌الله یک نفس عمیق کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/06/09/13910609000254_PhotoL.jpg

●در ساعت30/8 صبح، رادیو ایران با قطع برنامه خود اعلام کرد آیت‌الله العظمی بروجردی دار فانی را وداع کرده است و به دستور دولت، امروز کلیه وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی تعطیل است و ضمناً از این ساعت برنامه‌های موسیقی رادیوهای کشور تعطیل می‌شود.

ادامه در صفحه بعد…

ادامه »

آیت الله بروجردی (ره) ملک سعود را نمی پذیرد.

نوشته شده توسطرحیمی 4ام بهمن, 1393

یکی از مراجع بزرگی که هنوز شاهدان عینی فراوانی، کیفیت تشرف و خضوع او را به یاد دارند و نُقل مجالس می نمایند، مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدِس سرْه می باشند.

بیش از چهل سال از ارتحال ملکوتی این مرجع والامقام می گذرد ولی هر کجا نامش برده می شود، چهره ها باز می شود، دلها روشن می گردد، گوش ها از استماع نام گرامی اش احساس لذت می کند، انسان ها در برابر روح والایش خود را ناگزیر از تجلیل و احترام می بینند.

هر موقعی که به خدمت حضرت آیت الله محسنی ملایری می رفتیم، یا نقل فرازهائی از عظمت این مرجع بزرگوار مستمعان را به اعجاب و شگفتی وا می داشتند.

یکی از نکات جالبی که از ایشان نقل فرمودند، داستان آمدن ملک سعود به ایران و ملاقات نکردن ایشان با ملک سعود برای حفظ حریم کریمه اهلبیت بود.

ملک سعود هفدهمین پادشاه عربستان سعودی به سال 1375 هـ. به عنوان یک دیدار رسمی به تهران آمد و تصمیم گرفت برای دیدار با حضرت آیت الله بروجردی به قم مشرف شود. برای تنظیم برنامه و تمهید مقدمات این دیدار، سفیر عربستان در ایران هدایائی از طرف ملک سعود به محضر آیت الله بروجردی فرستاد.

این هدایا شامل 15 جلد قرآن کریم، قطعه ای از پرده کعبه، جامه ای فاخر، ساعتی طلا، عصائی مرصع و… بود.

مرحوم آیت الله بروجردی عصا را به صدر اعظم، ساعت و جامه را به سفیر و دیگر هدایای نفیس را به آورندگان آن هدایا اهداء فرمود و خود، قرآن ها و پرده کعبه را احترماً پذیرفت، ولی از دیدار کردن با ملک سعود عذر خواست و اجازه ملاقات ندادند.

آنگاه نامه ای خطاب به سفیر نوشته، اظهار فرمود:

“… من هرگز هدیه ای از بزرگان و سلاطین نمی پذیرم، ولی چون این هدیه گرانبها شامل قرآن کریم و پرده کعبه معظمه بود، قرآن ها و پرده کعبه را گرفتم و صندوق را با محتویاتش به شخص حضرتعالی بخشیدم، امیدوارم در مواقع نماز و مظان استجابت دعا این جانب را فراموش نفرمائید".

“نظر به اینکه امور حج در این سال ها در دست جناب ملک می باشد، یک حدیث طولانی به محضر ایشان تقدیم نمودم، که کیفیت حج رسول اکرم ثلی الله علیه و آله  را بیان می کند و همه مناسک حج را در بر دارد".

این حدیث را مسلم در صحیح و ابوداود در سنن نقل کرده است. این حدیث را از طرف من به خدمت ایشان تقدیم کنید و سلام گرم و تحیت ما را به ایشان ابلاغ نمائید…".

آنگاه مطالب ارزشمندی پیرامون وحدت ملل اسلامی مرقوم فرمودند.

شرح این دیدار و متن این نامه، علاوه بر رسانه های ایران و عربستان در جراید بسیاری از کشورهای اسلامی منعکس گردید.

متن کامل این نامه در مجله وزین"رساله الاسلام” ارگان رسمی دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه ـ قاهره ـ چاپ و منتشر شد.

ترجمه فارسی آن نیز در منابع فراوانی آمده است.

مرحوم آیت الله محسنی افزودند: هنگامی که فرستاده های سفیر از محضر ایشان مرخص شدند، خدمت مرحوم آیت الله بروجردی عرض شد: اگر اجازه می فرمودید که ملک سعود به خدمت شما مشرف شود، برای روابط دو کشور خوب بود و طبعاً در ایام حج برای شیعیان تسهیلات بیشتری قائل می شدند.

آیت الله بروجردی (ره) فرمودند:

اگر ملک سعود به قم می آمد و به دیدن منِ طلبه می آمد، ولی به حرم مطهرحضرت معصومه علیها السلام نمی رفت، من این جسارت و بی ادبی را چگونه تحمل می کردم!!

و اگر به حرم مطهر مشرف می شد و لازمه ادب را به عمل نمی آورد و به خواندن فاتحه ای بسنده می کرد، مصیبت سنگین تر بود. این مطلب بیانگر درایت و کیاست آیت الله بروجردی از طرفی، و عنایت ایشان به رعایت حریم حضرت معصومه علیها السلام از طرفی دیگر می باشد.

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

تصاویر تاریخی از آیت الله بروجردی به مناسبت هجرت ایشان به قم

نوشته شده توسطرحیمی 10ام دی, 1393

روزهايي كه بر ما مي گذرد مصادف است با سالروز هجرت تاريخي مرجع اعلا و نام آور شيعه، مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي(ره) به شهر و حوزه مقدس قم. اين مهاجرت ارجمند شكوفايي و باز پروري حوزه علميه قم را در پي داشت و آن را به مركز بزرگ و بي بديل علوم اهل بيت علیهم السلام مبدل ساخت.
تصاويري كه در پي مي آيد، آيت الله بروجردي را در ساليان پس از مهاجرت به قم نشان مي دهد.

آيت الله العظمي بروجردي در حال عزيمت به محفل روزانه درسي خود در مسجد اعظم قم

آيت الله العظمي بروجردي در حال عزيمت به محفل روزانه درسي خود در مسجد اعظم قم

 آيت الله العظمي بروجردي در حال جلوس در يكي از اعياد

آيت الله العظمي بروجردي درحال جلوس در يكي از اعياد

آيت الله العظمي بروجردي در جمع برخي فضلاي حوزه و اصحاب خويش

آيت الله العظمي بروجردي در جمع برخي فضلاي حوزه و اصحاب خويش

ادامه »

نقش آیت‌الله بروجردی در احیای حوزه علمیه قم

نوشته شده توسطرحیمی 22ام آبان, 1393

حضرت  آیت‌الله مهدوی(ره)  از ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی(ره) با حضرت امام خمینی (ره) و نقش معظم له در احیای حوزه علمیه قم می‌گوید.

مرحوم آیت‌الله بروجردی نقش فراوانی در بازسازی حوزه علمیه قم پس از رضاخان داشت. واقعا ایشان مؤسس و مبدع حوزه بودند. بعد از اینکه مرحوم آیت‌الله حائری آمدند و حوزه را تاسیس کردند و بعد هم رضاخان حوزه را تقریبا متلاشی کرد، با اقدامات ایشان بود که حوزه حیات مجددی پیدا کرد. واقعا فضلایی که با ایشان بودند، چه آن دسته که از بروجرد آمدند و چه فضلایی که بعد دور ایشان جمع شدند یا آنهایی که درقم بودند، تمام اینها مجموعه‌ای بودند که بر محور مرحوم آیت‌الله بروجردی گرد آمدند. حضور ایشان در حوزه با آن موقعیتی که دستگاه هم روی ایشان حساب می‌کرد، نفوذی که در مردم ایران مخصوصا عشایر لرستان داشت، وجاهت و جاذبه علمی ایشان که از اکناف و اطراف، بزرگان و فضلا همه را جمع می‌کرد، تمام اینها موجب می‌شد که بگوییم واقعا حوزه علمیه قم را ایشان احیا و زنده کردند. من فکر می‌کنم اگر بخواهیم حرکت اسلامی و شیعی و انقلابی را در سده اخیر ریشه‌یابی کنیم باید اصلش را به ایشان بدهیم، گرچه هر کسی در مرحله‌ای کار مبارزه با رژیم را شروع کرده، اما اساس و بنیان را ایشان ریخته است. با اینکه ایشان فقیهی بودند که در محیط سنتی و مذهبی بزرگ شده بودند، ولی بسیار روشن‌فکر و واقع‌بین و آینده‌نگر بودند. ما در همان دوره‌ای که درس فقه و اصول و درس خارج می‌خواندیم، به تشویق ایشان برای خواندن درسهای جدید به تهران آمدیم، من و برخی دوستان تقریبا سه سال، تابستان‌ها در تهران به معلومات جدید و زبان خارجی مجهز شدیم و این دوره را به دستور ایشان در مدرسه علوم گذارندیم، آن زمان آیت‌الله بروجردی با مرحوم علامه کرباسچیان و اشخاص که در مؤسسه مدرسه علوی بودند ارتباط داشتند و آن‌ها را تأیید می‌کردند.

یکی از دلایل آیت‌الله بروجردی مبنی بر تشویق ما برای یادگیری فنون جدید این بود که ما باید برای تبلیغ به خارج از کشور برویم. بنابراین لازم بود با معلوماتی متناسب از جمله زبان انگلیسی آشنا شویم. درآن زمان در قم وضعیت به گونه‌ای بود که هر کس انگلیسی می‌خواند و درصدد یاد گرفتن این زبان بود، می‌گفتند این طلبه نیست و از زی طلبگی خارج شده، می‌خواهد دانشگاهی بشود، اما ایشان به این حرف‌ها گوش نمی‌کرد و اصرار بر این داشت طلبه‌ها برای تبلیغ باید به خارج بروند و شرط لازم این کار یادگیری زبان خارجی است، که این نشانه‌ روشن‌بینی ایشان نسبت به گسترش اسلام بود، که اسلام نباید فقط در قم و در حوزه‌ها بماند. البته این سخن را حالا که آدم می‌شنود به نظر چیز مهمی نیست، اما آن زمان که زبان انگلیسی خواندن، در حوزه مستهجن بود خیلی مهم بود. ایشان تشویق می‌کردند طلبه‌ها فیزیک، شیمی و درس‌های جدید بخوانند و آماده‌ی رفتن به محیط علمی بشوند و حتی در اجرای این نقشه اقدامات علمی زیادی انجام داد.

از طرف دیگر ارتباط شان با جامعه‌الازهر مصر و دارالتقریب بسیار مهم بود ایشان مسئله‌ی تقریب بین مسلمین را جدا تأیید می‌کرد و از کارهایی که مسلمانان را از تقریب و وحدت باز می‌داشت نهی می‌کرد.

ایشان، مهرهایی که- مهر نماز، رویش عکس گنبد و بارگاه یا حتی اسم امام حسین(ع) بود نهی می‌کردند و می‌گفتند این کار را نکنید. البته فتوا نمی‌دادند و حکم ولایتی داشتند، ولی این‌گونه بود که همه می‌شنیدند می‌گفتند که آقا فرمودند نباید این طور نماز خواند، و در صحت نماز شبه می‌کردند و علتش این بود که می‌گفتند: مخالفین، وهابی‌ها یا دیگران می‌گویند شماها روی گنبد سجده می‌کنید و مثلا عبادت غیرا… می‌کنید به خاطر اینکه این توهم پیش نیاید، ایشان نهی می‌کردند که شیعه‌ها این کار را بکنند و این برای عده‌ای ماجراجو و وهابی مستمسک نشود که مسلمان‌ها را از هم  دور کنند.

یک بار خودم در قم دیدم که زائری از زائران حضرت معصومه (ص) به زمین افتاده و عتبه‌ی حرم مطهر را می‌بوسید، ایشان با عصایی که در دستشان بود پشت گردن آن بنده‌ی خدا گذاشتند و با عصبانیت گفتند برخیز،برخیز، این چه کاری است که شما می‌کنید؟ این کارها را نکنید که دشمنان ما بگویند شما در برابر قبور ائمه‌تان سجده می‌کنید این کارها را نکنید، خوب نیست ایشان نسبت به مسائلی که مسلمان‌ها را از هم دور می‌کرد و بهانه‌ای برای دشمنان می‌شد که برداشت‌های غلط از تشیع بکنند، برخورد می‌کردند.

صفحات: 1· 2

ماجرای کر بودن ارادی گوش آیت الله بروجردی

نوشته شده توسطرحیمی 2ام اسفند, 1392

آیت الله جاودان









 

 

به گزارش خبرگزاری تسنیم،  جلسه سخنرانی و روضه که پس از نماز مغرب و عشاء و با قرائت زیارت آل یاسین آغاز شد، استاد جاودان به سخنرانی پرداخت و سپس روضه و ذکر توسل خوانده شد. طبق روال گذشته چهارشنبه این هفته نیز در حسینیه شیخ مرتضی زاهد با حضور پرشور جوانان برگزار شد.

مشروح سخنرانی حجت الاسلام جاودان را بخوانید:

*دین را خدای رب العالمین فرستاده است. پیامبران را خدای رب العالمین فرستاده است. کتاب های آسمانی را خدای رب العالمین فرستاده است. نه خدای رازق. خدای رازق پیغمبر فرستاده است؟ نه. خدای رازق رزق داده است. مشخص است؟ خدای خالق پیغمبر را خلق کرده. اما چه کسی او را پیغمبر کرده؟ خدای رب العالمین او را پیغمبر کرده و خدای رب العالمین او را برای ما فرستاده است. اگر این را بفهمیم خیلی چیز فهمیده ایم. خدای رب العالمین در دست حضرت موسی علیه السلام ید بیضاء قرار داد و چوب دستی او را اژدها کرد. خدای رب العالمین طوفان نوح را به پا کرد. اگر بفهمیم خیلی حرف عظیمی است. خدای رب العالمین ادیان را فرستاده است.

*البته ادیان که نیست، ما یک دین داریم، به مناسبت پیامبران می گویم ادیان. مثلا اگر پنج تا پیامبر اولوالعظم داریم، اینها را خدای رب العالمین فرستاده است. آن پیامبران بعدی را چه کسی فرستاده است؟ خدای رب العالمین. ببینید ما سیصد و خورده ای پیامبر و رسول داریم، بقیه نبی هستند.

*حالا فعلا بحث مان فرق رسول و نبی نیست. خدای رب العالمین پیامبران و ادیان و کتاب های آسمانی را فرستاد و معجزات را به دست انبیاء جاری ساخت. ساده بودها. دقت کنید. دین مبتنی بر ربوبیت رب العالمین است، چون خدای رب العالمین است، دین را فرستاده. دین مبتنی بر ربوبیت اوست نه خالقیت او.

* بُن همه ادیان جریان تربیت است. خدای تربیت کننده پیامبر و کتاب آسمانی و دین فرستاده. دین مبتنی بر جریان تربیت است. خدای متعال می خواسته انسان ها را تربیت کند. سایر مخلوقات تحت یک جریان طبیعی تربیت می شوند، مثلا گوسفند باید شصت هفتاد کیلو شود، اگر فقط آب و غذا بخورد به این مقصود می رسد، اما انسان نباید شصت هفتاد کیلو شود.

*از آنجا که ما ابعاد مختلفی داریم، باید در تمام ابعاد تربیت شویم. مثلا در جریان بدن، نباید چاق شویم. چاق و لاغر شدن دست خودمان است. اما مثلا اینکه قدمان کوتاه شود یا بلند شود دست خودمان نیست، اما می توانم چاق شوم و می توانم لاغر شوم. می گویند این را حساب کن. این هم می رود در جریان تربیت. مثلا، شما باید حرف زدن را بلد باشید. این در جریان تربیت است دیگر. باید حرف زدن را بلد باشید. نباید طوری حرف بزنید که دل یک کسی بسوزد. بفهمی چه می گویی.

*در یک جلسه ای خدمت آیت الله مصباح بودیم، ایشان هرچه که می خواستند بگویند، ابتدا در دهانشان مزه مزه می کردند و بعد می گفتند. وقتی انسان تربیت شود، اینگونه می شود. هر نگاهی که می خواند بکند، با حساب نگاه می کند. هر حرفی که می خواهد بزند، با حساب حرف می زند. هر قدمی که می خواهند بردارد، با حساب برمی دارد. هر رفیقی که انتخاب می کند، با حساب انتخاب می کند.

*تربیت یک مربی می خواهد، اصطلاحا می گویند یک متربی می خواهد و یک مربی. متربی یعنی شاگردی که باید تربیت شود. آن مربی، باید مربی کامل باشد، مربی ای که ناقص باشد نمی تواند. مثلا شما مربی زبان انگلیسی ای داشته باشید که خودش درست زبان انگلیسی بلد نیست. خب نمی شود.

*مربی باید تمام و کامل و درست باشد. متربی باید استعداد تربیت داشته باشد. معمول انسان ها و آنهایی که در سطح متوسط هستند این است که استعداد تربیت شدن را دارند. لزومی ندارد که نابغه باشد. ببینید اگر بنا باشد که نابغه باشد تا تربیت شود، پنج نفر می شوند. درحالیکه طرح خدای متعال این نیست و ادیان را برای تربیت همه مردم فرستاده است. پس همه می توانند. جز کسانی که از سطح معمولی هوش پایین تر باشند. درمورد آنها اصطلاح و اسم خاصی وجود دارد. ممکن است آن نشود. البته معمولا یک درجاتی از تربیت را روی آنها هم عمل می کنند. مثلا فرض کنید از نظر حرکت مشکل دارد و رویش کار می کنند و از نظر حرکت بهتر می شود.

*عبدالله اُبی رئیس منافقین بود. منافقین عصر پیامبر دو دسته بودند. منافقین آشکار که دیگران آنها را می شناختند و  منافقینی که دیگران آنها را نمی شناختند. عبدالله ابن ابی جز منافقین آشکار بود. برای نماز هم می آمد. این آدمی که منافق است، یعنی مربی را قبول ندارد. بنابراین هروقت بتواند از زیر دستورات در می رود. پس تربیت به عنوان رکن اول به ایمان احتیاج دارد. وَالَّذِینَ آمَنُوا که در قرآن آمده. همه وَالَّذِینَ آمَنُوا هایی که در قرآن آمده و وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ که در مرحله بعد است، یعنی می گویند این آدم مربی اش را قبول دارد. اعتقاد دارد که تمام نقطه نقطه اش درست است.

*اینجا بود که شیطان گیر کرد و خیلی اساسی گیر کرد و رانده شد. عبارت چه بود؟ گفتند این منافق بود. وقتی کسی به یکی از دستورات مسلم شک داشته باشد، مرتد است. در عصر پیغمبر به پیغمبری ایشان شک داری پس با ربوبیت الهی مشکل داری. وقتی کسی به یک دستور مسلم شک دارد و زیر بار نمی رود، به توحید برمی گردد. اگر عملا زیر بارش نمی رود، گناهکار است که برای خیلی از ماها از این موارد پیش می آید.

*استقامت لازم است تا تربیت به مقصد برسد. اصلا هیچ تربیتی وجود ندارد مگر اینکه انسان استقامت بورزد. دوستان ما می خواستند زبان انگلیسی بیاموزند. اگر به طور فشرده کار می کردند، یعنی روزی هشت ساعت، شش ماهه زبان انگلیسی را یاد می گرفتند. اگر یک کم کمتر کار می کردند، یکی دو سال طول می کشید. ببینید یک استقامت و پیگیری و دنبال کردن و مداومت شش ماهه، یک ساله یا دو ساله می خواهد تا فقط در یک وجه که یک زبان است، مسلط شود. من می خواهم بر زبانم، بر چشمم، بر گوشم، بر همه اینها مسلط شوم. اگر می توانستم برایتان مثال بزنم، می فهمیدید که این چگونه است.

*داستان حاج آقای حق شناس را بارها عرض کرده ام. من پیش خودم می گفتم که خب گوش ایشان سنگین است یک دکتری بیاوریم و برای گوششان یک کاری بکنیم. آن دوستمان به من خبر داد که یک دکتر درجه اول آوردیم و نیم ساعت سه ربع ایشان را معاینه کرد و گفت آقا این گوش قابل معالجه نیست. این دست خود ایشان است. هروقت می خواهد می شنود و هروقت می خواهد نمی شنود. اگر انسان تربیت ببیند به این حد می رسد. هروقت بخواهد می شنود و هروقت بخواهد نمی شنود. البته کسانی که این را می گفتند نمی فهمیدند یعنی چه. می گفتند مثل اینکه مرحوم آقای بروجردی هروقت بخواهد می شنود. گوش ایشان هم یک کمی سنگین بود. هروقت می خواست می شنید.

*اختیار انسان دست خودش می آید. اگر اختیار انسان دست خودش بیاید، اختیار عالم هم دستش می آید. اینگونه عرض می کردم. اگر تو خودت را فتح کردی، از من که گذشته، اگر یک جوان و نوجوانی همت گماشت و از نوجوانی همت گماشت، نه من و شمایی که از دست رفته ایم، کسی که از نوجوانی و جوانی همت گماشت، می تواند. تا چه زمانی؟ یک کاری بکن که زیر بیست سالگی یک کاری بشود و یک طوری بشود. اگر بگذرد سخت می شود.

*در آیه 30 سوره مبارکه فصلت و آیه 13 سوره مبارکه احقاف می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ. همان حرفی که اول عرض کردم. رَبُّنَا اللَّهُ من مربی را قبول دارم. مربی کامل و صد در صد و درست است. صد در صد درست است و من قبول دارم. إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ مربی درست است. تمام است. پیامبر چه بود؟ پیامبر فرستاده مربی اصلی است. در ادامه آیه می فرماید: ثُمَّ اسْتَقَامُوا من مربی را قبول دارم و چون ایمان دارم، استقامت می ورزم. اگر من یک روز برای نماز صبح زود بلند شوم و اول وقت بخوانم، این هم خوب است، بد نیست. اما ثمر این به اندازه یک روز است. اگر همیشه نماز صبحت را اول وقت خواندی، آن ثمر اصلی بدست می آید.

*به دوستان عرض می کنم شما هر روز یک زیارت امام زمان بخوانید. همین زیارت آل یاسین را هر روز بخوانید. اگر یک روز بخوانیم چطور؟ یک روز بخوانید هم خوب است. اما آن وقت ثمر اصلی را می دهد که انسان هر روز به یاد امام زمانش باشد و به درگاه ایشان عرض [ارادت کند.] یک نکته عرض کنم. در همان داستان شیطان که عرض می کردم، شیطان چکار کرد؟ جلوی امام زمان خودش سرش را بالا نگاه داشت. حضرت آدم امام زمان آن دوران بود. همه فرشتگان ایمان داشتند و کرنش و سجده کردند.

*حالا اگر انسان صد هزار سال خدمت امیرالمومنین باشد خب خوب است. اما این می ماند و بعداز صدهزار سال می آیند می گویند لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. بستگی دارد به مقدار کاری که انسان کرده است. تمام کاری که شما در طول روز انجام می دهید در این موثر است که فرشته ها چه زمانی بیایند بگویند لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. یا ممکن است برای قیامت بماند. وقتی شما به قیامت وارد می شوی، هزار جور ترس و مشکل و این حرف ها هست. اواسط دوران قیامت در این پنجاه هزار سال می گویند. آقا راست است؟ پنجاه هزار سال! اینجا اگر ترس زیاد باشد، دو دقیقه طول بکشد، انسان سکته می کند. اینطور نیست؟ پنجاه هزار سال. وسطش می آید. بستگی دارد به اینکه انسان چه مقدار کار کرده باشد. می آیند می گویند لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. ولی اگر در خاطرتان باشد یک کسانی که طیبین هستند.

*در همان لحظه مرگ به آنها می گویند فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. همه چیز تمام شد. از حالا به بعد، شادمانی است. چقدر شادمانی؟ اصلا قابل تصور نیست. یعنی اگر آن شادمانی ای که برای یک نفر پیش می آید را بین ماها تقسیم کنند، همه مان از شدت شادمانی می میریم. برای یک نفر انقدر شادمانی است. می تواند تحمل کند. بله. حظ و لذتش را هم در همان درجه اعلا می برد. ما کوچک هستیم و همه چیز را با همان کوچکی خودمان می سنجیم. مثلا یکی یک ربع سکه در کوچه پیدا کند، دیگر پرواز می کند. اندازه های ما اینگونه است. چه عرض می کردم؟ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ. در آیه بعد یعنی آیه 14 سوره مبارکه احقاف می فرماید: أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ خب زحمت کشیده. بارک الله. می گویند یک کسی خیلی کله پاچه دوست داشت، رفته بود شاگرد کله پزی شده بود. صبح و ظهر و شب دلش پر می زد اما نمی خورد. مثال است ها. البته نمی شود که آدم سی سال دلش کله پاچه بخواهد. درست می شود.

*اگر انسان یک مدتی دندانش را روی جگرش بگذارد، جگرش معالجه می شود. همه ما همین جا کم می آوریم و دندان روی جگر نمی گذاریم. مدام برمی داریم. حالا این که در آیه فرمود شرط سوم بود. اول متربی باید مربی را قبول داشته باشد. دوم باید طبق دستورات او عمل کند، سوم در عمل استقامت بورزد. باور کنید، آدم اگر خودش را فتح کند، خیلی عظیم است.  آن هفته داستان را برایتان عرض کردم. گفت زمین مرتضی به تو می گوید آرام باش. اینکه چیزی نیست.

*در آیه 30 سوره مبارکه فصلت می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا، استقامت به ثمر می رسد. در ادامه آیه می فرماید: تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ آقا ملائکه فقط به پیغمبران نازل می شوند؟ به آدمیزاد هم نازل می شوند. آدمیزادی که حرف گوش کرده است و پایش ایستاده است. در ادامه می فرماید: تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا دیگر نترسید. آقا این دیگر نترسید خیلی عظیم است ها. خیلی. ما نمی فهمیم یعنی چه. در ادامه می فرماید: وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ شما را بشارت باد به بهشتی که گفتیم. می گوییم هرکس خوب و درست عمل کند، ما یک بهشتی می دهیم. شما اصلا نمی دانی بهشت یعنی چه. حسن صباح را که شنیده اید؟ می گویند آن قدیم ها به مریدان بیچاره اش هشیش می داند و وقتی کله اش گرم بود او را می بردند به یک باغ خیلی خوبی که درست کرده بودند، با یک چیزهای دیگر و می گفتند این بهشت است. اگر تو بروی فلانی را بکشی، اگر هم کشته شدی، به اینجا می روی. آن بدبخت بیچاره هم صاف و ساده بود و انجام میداد. مانند اینهایی که به خودشان بمب می بندند.

وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ در آیه بعد می فرماید: نَحْنُ أَوْلِیَاؤُكُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ

منبع:سایت عقیق