موضوعات: "فرق و مذاهب" یا "بهائیت" یا "مذهب تشیع" یا "شیعه( امامیه)" یا "اسماعیلیه" یا "زیدیه" یا "کیسانیه" یا "مذاهب تسنن" یا "وهابیت" یا "خوارج" یا "اباضیه" یا "فراماسونری" یا "صهیونسیم"

بهائیان قاتل در ایران چه کردند؟ + تصاویر

نوشته شده توسطرحیمی 1ام اسفند, 1391

 بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه ایران بوده اند گویا این جماعت، مظلومان و ساکتان تاریخ بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور، آدمکشی، قتل و کشتار بوده است .

مشرق؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، بهائیان همواره در عرصه های حقوق بشری یکی از سوژه های تبلیغاتی دنیای غرب علیه جمهوری اسلامی بوده اند گویا این جماعت ،مظلومان و ساکتان تاریخ ایران بوده و در حق انها ظلمی بزرگ رقم خورده است شاید تاکنون فکر می کردید بهائیت ، یکی از فرقه های انحرافی است و توسط کانونهای استعماری ایجاد شده است .


سرسپردگی این دین ساختگی و انحرافی جای سوال و شک ندارد اما آنچه کمتر مورد بررسی و توجه قرار گرفته است اعمال شنیع این فرقه در قالب ترور ، آدمکشی ، قتل و کشتار بوده است . در این گزارش مروری بر اعمال تروریستی این گروه خواهیم داشت.



« فرقه شیخیه » ریشه اصلی بهائیت

ریشه اصلی بهائیت را باید در فرقه ای با نام « شیخیه » جست و جو کرد این فرقه توسط فردی با نام شیخ احمد احسائی پایه گذاری شد.

شیخ احمد ، در سال ۱۱۷۵ ه.ق و به قولی ۱۱۶۶ ه.ق در آبادی احساء واقع در کشور عربستان کنونی بدنیا آمد ، پس از تحصیلات اولیه با فرقه صوفیه رابطه پیدا کرد و کم کم روحیه صوفیه گر ی در او پیدا شد .

او بر اساس پیشینه فکری صوفی منشی در عین حال که شیعه بوداعتقاد بر ۴ اصل داشت که عبارت بودند از:

1- خدا ۲- پیامبر ۳- امام ۴- باب امام (واسطه بین امام ومردم) او مدعی شد که من نائب و باب خاص امام زمان هستم و در اواخر عمر یکی از شاگردانش به نام سید کاظم رشتی را جانشین خود معرفی کرد.



بهائیت

یکی از مدعیان جانشینی سید کاظم رشتی، علی محمد شیرازی معروف به سید باب بود او در روز اول محرم ۱۲۳۵ ه.ق در شیراز متولد شد . پدرش در سن کودکی او از دنیا رفت و او تحت کفالت مادرش فاطمه بگم و دایی خود سید علی درآمد.او توسط دایی اش در سن کودکی به مکتب شیخ محمد عابد که او نیز شیخی مسلک بود فرستاده شد ولی پیروان باب برخلاف مدارک بسیار زیادی اصرار دارند او را درس نخوانده و اُمّی قلمداد کنند. او در سن ۱۹ سالگی همراه دایی اش به بوشهر و از آنجا عازم کربلا شدو در کلاس درس سید کاظم رشتی شرکت نمود بعداز مدتی به شیراز بازگشت و در شب جمعه ۵ جمادی الاول ۱۲۶۰ ه.ق در ۲۵ سالگی ادعای بابیت کرد ، که اين زمان بعنوان مبداء تاريخ بابيان موسوم به «تاريخ بديع» شمرده مي‌شود، و در 27 شعبان 1266/ 9 ژوئيه 1850 به قتل رسيد.

صفحات: 1· 2

ویژگی های شیعه در کلام تربیتی امام عسکری(ع)

نوشته شده توسطرحیمی 1ام اسفند, 1391

حضرت به شیعیانش می فرماید:

«اوصیکم بتقوی اللّه، و الورع فی دینکم، والاجتهاد للّه، و صدق الحدیث، واداءالامانة الی من ائتمنکم من برّ او فاجر، و طول السّجود، و حسن الجوار، فبهذا جاء محمّد صلی الله علیه و آله وسلم ، صلّوا فی عشائرهم و اشهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم و أدّوا حقوقهم

    شما را سفارش می کنم به تقوای الهی و پارسایی در دین خود و کوشش در راه خدا و راستگویی و اینکه امانت هرکسی را که به شما امانتی سپرده است، به او بازگردانید چه آن شخص، نیکوکار باشد یا تبهکار. و سجده ها را طولانی کنید و (برای همسایگان خود) همسایگان خوبی باشید ـ که محمّد صلی الله علیه و آله وسلم این چیزها را آورده است ـ و در قبیله های آنان (اهل سنّت) نماز گزارید، در تشییع جنازه های شان حاضر شوید و مریضان آنان را عیادت و حقوق شان را ادا کنید.»

سپس در توضیح می فرماید:

     «فانّ الرجل منکم اذا ورع فی دینه و صدق فی حدیثه و ادّی الامانة و حسن خلقه مع الناس، قیل هذا شیعیٌّ فیسرّنی ذلک. اتّقوا اللّه و کونوا زیناً و لاتکونوا شیناً، جرّوا الینا کلّ مودّة و ادفعوا عنّا کلّ قبیح، فانّه ما قیل فینا مِنْ حُسْنٍ فنحن اهله، و ما قیل فینا مِنْ سُوءٍ فما نحن کذلک

     اگر کسی از شما در دینش ورع داشته و راستگو باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش رفتار باشد، می گویند: «این، یک شیعه است.» و همین مسأله، من را شادمان می کند. از خدا بترسید و تقوای الهی را پیشه خود سازید (و با اعمالتان) زیور و زینت برای ما باشید و مایه زشتی (و بد نامی) ما نباشید. هرگونه دوستی را برای ما جلب کنید و هر بدی را از ما دور سازید. زیرا هر خوبی که در حقّ ما گفته شود، سزاوار آنیم و هر بدی که در حقّ ما گفته شود، شایسته آن نیستیم.»

و در انتها می فرماید:

«اکثروا ذکراللّه و ذکر الموت و تلاوة القرآن و الصّلوة علی النبی صلی الله علیه و آله وسلم …؛

      بسیار خدا را به یاد داشته باشید و نیز یاد مرگ را. زیاد قرآن تلاوت کنید و بر رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم صلوات بفرستید. چه اینکه اینها اموری هستند که طبعاً موجب رعایت توصیه های فوق می شود.»

     همچنین می فرماید: «اورع النّاس من وقف عندالشّبهة، اعبد النّاس من أقام علی الفرائض، ازهد النّاس من ترک الحرام؛ اشدّ النّاس اجتهاداً من ترک الذّنوب؛ پارساترین مردم کسی است که در شبهات، درنگ کند، عابدترین مردم کسی است که واجبات الهی را انجام دهد، زاهدترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد و کوشاترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند.»

http://www.hawzah.net

فرق بين شيعه و دوست

نوشته شده توسطرحیمی 30ام بهمن, 1391

در كتاب تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام و نيز در كتاب مرحوم قطب الدّين راوندى - به نقل از دو نفر از راويان حديث به نام يوسف بن محمّد و علىّ بن سيّار - آمده است :

شبى از شب ها به محضر مبارك حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شديم .

همچنين والى شهر كه علاقه خاصّى نسبت به حضرت داشت ، به همراه شخصى كه دست هاى او را بسته بودند، وارد منزل امام عليه السلام شد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! اين شخص را از دكّان صرّاف در حال سرقت و دزدى گرفته ايم .

و چون خواستيم او را همانند ديگر دزدان شكنجه و تأديب كنيم ، اظهار داشت كه از شيعيان حضرت علىّ عليه السلام و نيز از شيعيان شما است و ما از تعذيب او خوددارى كرديم و نزد شما آمديم تا ما را راهنمائى و تكليف ما را نسبت به اين شخص روشن بفرمائى .

حضرت فرمود: به خداوند پناه مى برم ، او شيعه علىّ عليه السلام نيست ، او براى نجات خود چنين ادّعائى را كرده است .

سپس والى آن سارق را از آن جا بُرد و به دو نفر از مأمورين خود دستور داد تا آن سارق را تعذيب و تأديب نمايند، پس او را بر زمين خوابانيدند و شروع كردند بر بدنش شلاّق بزنند؛ ولى هر چه شلاّق مى زدند روى زمين مى خورد و به آن سارق اصابت نمى كرد.

بعد از آن ، والى مجدّدا او را نزد امام حسن عسكرى عليه السلام آورد و گفت : ياابن رسول اللّه ! بسيار جاى تعجّب است ، فرمودى كه او از شيعيان شما نيست ، اگر از شيعيان شما نباشد پس لابدّ از شيعيان و پيروان شيطان خواهد بود و بايد در آتش قهر خداى متعال بسوزد.

و سپس افزود: با اين اوصاف ، من از اين مرد معجزه و كرامتى را مشاهده كردم كه بسيار مهمّ خواهد بود، هر چه ماءمورين بر او تازيانه مى زدند بر زمين مى خورد و بر بدن او اصابت نمى كرد و تمام افراد از اين جريان در تعجّب و حيرت قرار گرفته اند.

در اين موقع امام حسن عسكرى عليه السلام به والى خطاب نمود و فرمود: اى بنده خدا! او در ادّعاى خود دروغ مى گويد، او از شيعيان ما نيست ، بلكه از محبّين و دوستان ما مى باشد.

والى اظهار داشت : از نظر ما فرقى بين شيعه و دوست نمى باشد، لطفا بفرمائيد كه فرق بين آن ها چيست ؟

حضرت فرمود: همانا شيعيان ما كسانى هستند كه در تمام مسائل زندگى مطيع و فرمان بر دستورات ما باشند و سعى دارند بر اين كه در هيچ موردى معصيت و مخالفت ما را ننمايند.

و هر كه خلاف چنين روشى باشد و اظهار علاقه و محبّت نسبت به ما نمايد دوست ما مى باشد، نه شيعه ما.

سپس امام عليه السلام به والى فرمود: تو نيز دروغ بزرگى را ادّعا كردى ، چون كه گفتى معجزه ديده ام ؛ و چنانچه اين گفتار از روى علم و ايمان باشد مستحقّ عذاب جهنّم مى باشى .

بعد از آن ، حضرت در توضيح فرمايش خود افزود: معجزه مخصوص انبياء و ما اهل بيت عصمت و طهارت مى باشد، براى شرافت و فضيلتى كه ما بر ديگران داريم و نيز براى اثبات واقعيّات و حقايقى كه از طرف خداوند متعال به ما رسيده است .

در پايان ، امام عسكرى عليه السلام به آن مرد - متّهم به سرقت - خطاب نمود و فرمود: بايد شيعه علىّ عليه السلام در تمام امور زندگى ، شيعه و پيرو او - و ديگر اهل بيت رسالت - باشد و ايشان را در هر حال تصديق نمايد؛ و نيز بايد سعى نمايد كه هيچ گونه تخلّفى با ايشان نداشته باشد و خلاصه آن كه در همه امور، خود را هماهنگ و مطيع ايشان بداند.(تفسير الا مام العسكرى عليه السلام : ص 316، ح 161، الخرايج و الجرايح : ج 2، ص 684، ح 3، مدينة المعاجز: ج 7، ص 2579).

چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكرى عليه السلام/عبداللّه صالحى

بهایی ها درباره امام زمان چه می گویند؟

نوشته شده توسطرحیمی 4ام بهمن, 1391

بررسی مفهوم مهدویت، امام زمان(عج) در ادیان آسمانی ازجمله اسلام مطرح شده است. اما در این بین فرقه های ساختگی ازجمله بهاییت سر برآوردند که در این باب مواردی را مطرح و به خورد پیروان خویش دادند.

امام زمان بهائیت کیست؟و چه رابطه ای با امام زمان شیعه و سنی با این اسم و رسم دارد؟

این مسئله پرسشی که از سوی بسیاری مطرح می وشد، پاسخ در وهله نخست آن است که اعتقاد به امام دوازدهم از اصول عقاید شیعیان است و تمام شیعیان درباره وجود شریف ایشان با استناد به احادیث و تاریخ و برهان های عقلی باور و یقین دارند. فرقة ضاله بهائیت منشعب از بابیت است و بابیت فرزند یکی از جریانات فکری شیعه بنام شیخیه می باشد. در مسلک شیخیه اصلی وجود دارد، مبنی بر اینکه بایستی در هر عصری یک شیعه کامل که از آن به عنوان رکن رابع یاد می شود وجود داشته باشد که رابطه فیض بین امام و امت باشد. سیدعلی محمد باب که جوانی جاه طلب بوده، مدتی در شهر مقدس کربلا در مکتب سید کاظم رشتی رئیس و اعلم علمای مسلک شیخیه تحصیل نموده و بعد از مرگ استاد ادعای رکنیت و ذکریت و مقام موهوم باب امام زمان(ع) نمود. وی در یکی از کتاب هایش می نویسد:

“فرض است بر مقام رحمت خداوند عالم که از جانب حجت خود عبدی را با حجت وافیه منتخب و اظهار فرماید تا آنکه سبیل اختلافات را به نقطة وحدت برساند."[1] وی با این جملات ضرورت وجودی باب امام زمان را متذکر شده و در چند صفحة بعد می نویسد: “امر که به اینجا ختم شد از سبیل فضل امام غائب(عج) عبدی از عبید خود را از بحبوحة اعجام و اشراف منتخب از برای حفظ دین فرموده و علم توحید و حکمت حقه که اعظم خیرات است به او عطا فرموده… »[2] و در همان کتاب صریحا از امام زمان نام می برد: … الحسن بن علی و الحسین… و الحسن بن علی و الحجة القائم محمد بن الحسن صاحب الزمان… [3]

سید باب در این مرحله هنوز در لباس اسلام بوده و پیرو آئین تشیع. پس امام زمان او همان امام زمان شیعیان است مانند هر شیعه معتقد به مقام ائمه، بوده است خود را کوچکتر از مقام ولایت و امامت دانسته و می گوید: بحق خداوندیکه آل الله را بولایت مطلقه ظاهر فرموده، که وجود من و صفات من و کلماتیکه از لسان و قلم من جاری شده و باذن الله خواهد شد معادل یک حرف از ادعیه اهل عصمت(ع) نخواهد شد. لاجل آنکه ایشان در موارد مشیت الله سکنی دارند و ماسوای ایشان در اثر فعل ایشان مذکورند.[4]

اما طی چهار سال رفته رفته لحن سید محمد علی شیرازی تغییر می کند و خود را امام غایب و همان مهدی موعود(عج) می داند. سید باب در نوشته های آخر خود و میرزا حسینعلی نوری در نوشته های اول خود روایات مربوط به مهدی(عج) را با تفسیرها و تاویلات مضحک به خودشان تطبیق می کردند. این بحث تا سال های آخر عمر میرزا حسینعلی بهاء الله وجود داشته است، اما وقتی ادعای نبوت و الوهیت و خدایی کرد. این عقیده سد راه او قرار گرفته بود، فلذا آنرا منکر شد و این اعتقاد را از مجعولات شیعه عنوان کرد.

عبدالبهاء پسر حسینعلی نوری در مورد امام زمان(ع) می گوید:

این قصور از اصل در عالم جسم وجود نداشته است بلکه حضرت امام ثانی عشر در ضمیر غیب بود اما در عالم جسد تحققی نداشت بلکه بعضی از اکابر شیعیان در آن زمان محض محافظة ضعفای ناس چنین مصلحت دانستند که آن شخص موجود در چیز غیب را چنان ذکر نمایند که تصور شود در ضمیر جسم است.[5]
میرزا بها آنقدر نادان است و یا مردم را نادان فرض کرده که در یک کتاب در مورد امام زمان(عج) می نویسد: جمیع فرق اثنی عشر نفس موهوم را که اصلا وجود نبوده مع عیال و اطفال موهومه در مدائن موهومه محل معین نمودن و ساجد او بودند.[6] و در صفحات دیگر ضمن تقبیح مذهب شیعه که آنرا حزب می خواند در داشتن عقیده به موجودیت امام زمان(عج) می گوید: به تواتر روایاتی نقل نمودند که هر نفسی قائل شود با اینکه موعود متولد می شود، کافر است و از دین خارج. این روایات باعث شد که جمعی را من غیر مقصر و جرم شهید نمودند، تا آنکه نقطه اولی روح ماسویه فداه از فارس از صلب شخصی معلوم متولد شدند و دعوی قائمی نمودند.[7]
باید از جناب بها و پسرش عباس عبدالبها پرسید:

اگر امام زمان(ع) موهوم بوده و یا در ضمیر غیب و در عالم جسم و جسد وجود نداشته است. چرا سید باب و میرزا حسینعلی بهاء اسم و رسم آن را در کتاب های خود ذکر می کنند و ادعای مهدویت می نمایند و در آغاز کار خود را مهدی معرفی کرد. بنابراین باید گفت بنیان گذاران بابیت و بهائیت بااستفاده از زمینه و بستر موجود در میان مسلمانان و اعتقادی که آنان به امام زمان(ع) داشتند خود را مهدی نامیدند و بعد که مدعی نبوت و خدایی شدند منکر مهدویت شدند، پس امام زمان(ع) آنان هیچ ربطی به امام زمان(ع) ما شیعیان ندارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مزدوران استعمار در لباس مذهب، سید ضیا الدین روحانی.
2. تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیابی.

پی نوشت:
[1] . شیرازی، سید علی‌محمد، صحیفة عدلیه، منتشره از سوی بابیه مقیم تهران، بی تا، بیجا، ص 7.
[2] . همان، ص 13.
[3] . همان، ص 27.
[4] . شیرازی، علی محمد، صحیفة عدلیه، ص 10.
[5] . سلیمانی اردکانی، عزیز الله، مصابیح هدایت.
[6] . اقتدارات، مجموعة الواح و نوشته های بهاء الله، مطبعة سنگی، چ1310، ص 244.
[7] . همان، ص 269.

منبع:

دانلود کتاب ارزشمند "شبهای پیشاور"

نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1391

مرحوم سید محمد سلطان الواعظین شیرازی در سال 1275 شمسی در تهران متولد شد. وی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و سپس برای تکمیل علم و کمال خویش به کشورهای عراق، سوریه، فلسطین، اردن، مصر، پاکستان و هندوستان مسافرت نمود و با گروه های بسیاری از مسلمانان اهل سنّت و نیز یهودیان، مسیحیان، برهمائیان وعلمای هندو مناظرات متعددی برگزار کرد.

از جمله آن مناظرات، جلسه ای بود که در حضور گاندی برگزار شد و با پیروزی او به اتمام رسید و در جراید هند به چاپ رسید. پس از آن سید به دعوت علیشاه نقوی و محمد سرور خان برای یک سخنرانی عمومی با موضوع «اثبات امامت»، به سیالکوت در هند و از آنجا به “پیشاور” در پاکستان رفت.در آنجا با چند تن از علمای اهل سنت در رابطه با عقاید دو مذهب تشیع و تسنن به مناظره می پردازد. جلسات مناظره تا ده شب ادامه می یابد که گاه تا شش ساعت و گاه تا طلوع فجربه به طول می انجامد. این جلسات که با حضور چهار خبرنگار و حدود دویست مستمع شیعه و سنی برگزار می گردد، از اهمیت ویژه ای برخوردار گشته و گزارش آن هر روز صبح در جراید منتشر می شود. بعدها گزارش این مناظرات که منجر به استبصار و شیعه شدن چند تن از علمای روشن ضمیر اهل سنت و گروه زیادی از حاضران مجلس و خوانندگان نشریات شد، در کتابی به نام «شب های پیشاور» به چاپ رسید.

سرانجام سلطان الواعظین شیرازی در هجدهم مهر 1350 شمسی در 75 سالگی در تهران درگذشت و با تشییع با شکوهی در مقبره ابوحسین در شهر قم به خاک سپرده شد.

http://img.tebyan.net/big/1390/08/17513219510323223209031199203721210771169.jpg

دانلود کتاب «شب های پیشاور» ( نسخهPDF )

دانلود کتاب «شب های پیشاور» ( نسخهHTML )

دانلود کتاب «شب های پیشاور» ( نسخهJava )

فایل صوتی شبیه سازی شده مناظرات

 

واکاوی اهداف وهابیت در مبارزه با عزای حسینی

نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1391

واکاوی اهداف وهابیت در مبارزه با عزای حسینی

     عزاداری برای سیدالشهداء علیه السلام در حقیقت اظهار محبت به خاندان پیامبر (ص) است که قرآن، ‌مودّت آن‌ها را واجب کرده است

     ” قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى “ (شورا/ 23) 


      وهابیت خشک مغز چون در مقابل عقلانیت و منطق شیعه ناکام مانده و خود را در معرض نابودی و خطر می بیند، با دلارهای سعودی و حمایت دستگاه جاسوسی خبیث انگلیس، آمریکا و رژیم صهیونیستی تلاش های دامنه‌داری را برای به انحراف کشیدن و ایجاد بن‌بست در معارف اسلامی، شیعی به ویژه عزاداری امام حسین (ع) انجام داده است؛ چرا که فهمیده اند نهضت عاشورا و قیام امام حسین(ع) رمز ماندگاری و حیات اسلام ناب و مخالف اسلام اموی  و آمریکایی آنان است؛ البته شیعه توانسته با قدرت فرهنگ عاشورایی، آنها را به ذلت واقعی و انزوا بکشاند.

به گزارش حوزه نیوز حجت الاسلام و المسلمین امیر علی حسنلو، مدیر گروه تاریخ مرکز مطالعات و پاسخ‌‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم، در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه، به واکاوی اهداف وهابیت در مبارزه با عزای حسینی، شیوه‌های آنان در مقابله با اسلام ناب محمدی(ص) و فرهنگ عاشورایی پرداخته است .

آنچه در پی می آید حاصل این گفتگوست:

چرا وهابیت و استکبار جهانی با نهضت عاشورا مقابله می کنند و به دنبال کمرنگ کردن آن هستند ؟

وهابیت در رابطه با شیعه ستیزی و مقابله با نهضت حسینی از روش های مختلفی وارد شده و هزینه‌های گزافی نیز در این راه صرف کرده است؛ راه اندازی شبکه های مختلف ماهواره ای و ساخت سریال ها و فیلم های مختلف با انگیزه شبهه پراکنی در حقانیت شیعه و نهضت ابا عبدالله(ع) همه در این مسیر بوده است. آنها فهمیده اند که نهضت عاشورا و قیام امام حسین(ع) رمز ماندگاری و حیات دین اسلام است.

 عزاداری برای امام(ع) نقش مهمی در زنده نگاه داشتن عاشورا دارد و همان طوری که امام خمینی(ره) فرمود” محرّم و صفر است كه اسلام را نگه داشته است"(صحيفه نور، ج‏15، ص: 330)؛ بنابراین شیعه توانسته در طول اعصار و قرون مختلف در سایه برگزاری مراسم عزاداری سیدالشهدا(ع) عزت خود را حفظ و توطئه های دشمنان را خنثی کند؛ در حقیقت عزاداری برای سرور و سالار شهیدان، احیای شعارهای و آرمان های حسینی است و روح و حیات جدیدی درکالبد شیعه می دمد.

صفحات: 1· 2

کیفیت پیدایش و نشو و نمای شیعه

نوشته شده توسطرحیمی 9ام دی, 1391

آغاز پیدایش شیعه و کیفیت آن 

    آغاز پیدایش«شیعه»را که برای اولین بار به شیعه علی علیه السلام (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت علیهم السلام) معروف شدند،همان زمان حیات پیغمبر اکرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامی در 23 سال زمان بعثت،موجبات زیادی در بر داشت که طبعا پیدایش چنین جمعیتی را در میان یاران پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ایجاب می کرد (1).

الف:پیغمبر اکرم در اولین روزهای بعثت که به نص قرآن مأموریت یافت که خویشان نزدیکتر خود را به دین خود دعوت کند (2) صریحا به ایشان فرمود که هر یک از شما به اجابت دعوت من سبقت گیرد،و زیر و جانشین و وصی من است.علی علیه السلام پیش از همه مبادرت نموده اسلام را پذیرفت و پیغمبر اکرم ایمان او را پذیرفت ووعده های خود را (3) تقبل نمود و عادتا محال است که رهبر نهضتی در اولین روز نهضت و قیام خود یکی از یاران نهضت را به سمت وزیری و جانشینی به بیگانگان معرفی کند،ولی به یاران و دوستان سر تا پا فداکار خود نشناساند یا تنها او را با امتیاز وزیری و جانشینی بشناسد و بشناساند ولی در تمام دوره زندگی و دعوت خود،او را از وظایف وزیری معزول و احترام مقام جانشینی او را نادیده گرفته و هیچگونه فرقی میان او و دیگران نگذارد.

ب:پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به موجب چندین روایت مستفیض و متواترکه سنی و شیعه روایت کرده اندتصریح فرموده که علی (4) علیه السلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است،هر سخنی که گوید و هر کاری که کند با دعوت دینی مطابقت کامل دارد وداناترین (5) مردم است به معارف و شرایع اسلام.

ج:علی علیه السلام خدمات گرانبهایی انجام داده و فداکاریهای شگفت انگیزی کرده بود،مانند خوابیدن در بستر پیغمبر اکرم در شب هجرت (6) و فتوحاتی که در جنگهای بدر و احد و خندق و خیبر به دست وی صورت گرفته بود که اگر پای وی در یکی از این وقایع در میان نبود،اسلام و اسلامیان به دست دشمنان حق،ریشه کن شده بودند (7).

د:جریان«غدیر خم»که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا علی علیه السلام را به ولایت عامه مردم نصب و معرفی کرده و او را مانند خود متولی قرار داده بود (8).

بدیهی است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصی دیگر که مورد اتفاق همگان بود (9) و علاقه مفرطی که پیغمبر اکرم به علی علیه السلام داشت (10) ،طبعا عده ای از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت و حقیقت بودند بر این وا میداشت که علی علیه السلام را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وی پیروی کنند،چنانکه عده ای را بر حسد و کینه آن حضرت وا می داشت.

گذشته از همه اینها نام«شیعه علی»و«شیعه اهل بیت»در سخنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بسیار دیده می شود (11).

صفحات: 1· 2

چکیده تحقیق پایانی :بررسی روند پیدایش و گسترش تشیع در ایران

نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1391

 

استاد راهنما:حجت الاسلام محمد تقی محمدیان

استاد داور:حجت الاسلام شیخ حسین گودرزی

پژوهشگر : راضیه کاکاوند

                                                         چکیده

در این تحقیق که موضوع آن روند پیدایش و گسترش تشیع در ایران است ، سعی شده به بررسی تاریخی سیر گسترش تشیع در ایران پرداخته شود .

در بررسی پیشینه موضوع ضمن بیان این مطلب که گسترش تشیع در ایران امری تدریجی بوده است ، بیان می شود که پیدایش تشیع در ایران به حضور عده ای از ایرانیان در جنگ قادسیه برمی گردد و این امر تا قرن ها ادامه پیدا کرده ، به طوری که در زمان صفویه ، شیعه به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام می شود . هدف اصلی موضوع، بررسی تاریخی به منظور بهتر شناختن این روند است . بعد از بیان مقدمه تعریف مختصری از تشیع بیان شده و سپس به ریشه یابی علل گرایش ایرانیان به تشیع می پردازد و بیان می کند که روح تشنه ایرانی با هدف دستیابی به تعالی به اسلام گروید و چون ماهیت اسلام با درونمایه عدالت طلبی ایرانیان همخوانی داشت و این عدالت در هیچ مذهبی جز تشیع پیدا نشده ، ایرانیان به تشیع گرایش پیدا کردند .

حال آنکه این سیر و گرایش عالی به عواملی چون محبت علویان در میان مردم ایران و تبلیغات شیعیانی همچون جناب سلمان فارسی بستگی داشت .

بعد از این علت یابی ، به موضوع پراکندگی جغرافیایی تشیع در شهرهای ایران و نوع فعالیت های شیعیان در این شهرها و سپس به موضع گیری دولت های ایرانی در برابر تشیع می پردازد . فراز و فرودهای تشیع را در دوران مختلف حکومت های ایرانی بیان می کند و در آخر ضمن بررسی نظریه شهید مطهری پیرامون تشیع در ایران ، به این نتیجه می رسد که روح ایرانی طالب تشیع بوده و هیچ گونه تعصب و یا موضع گیری کور کورانه ای در این امر موثر نبوده است .

 

 

خرافه پرستی

نوشته شده توسطرحیمی 14ام آذر, 1391

بحث خرافه پرستی و روی آوردن به خرافات مسأله ای است که نه فقط جامعۀ عوام یعنی مردم عادی بلکه گاهی افراد درس خوانده و تحصیل کرده هم به این مسألۀ موهوم و خیالی که اسلام به شدت با آن برخورد کرده، مبتلا هستند.

خرافات تنها یک بیماری صرفاً مربوط به جامعه ایرانی و آسیایی، نیست؛ بلکه فال و فالگیری، اعتقاد به نحوست ها، و روابط نامعقول بین قضایا در غرب و اروپا هم فراوان است. آن قدر که در غرب بازار فالگیرها و رمال ها و طالع بین ها داغ است، شاید در بلاد اسلامی کمتر باشد.

ولتر و خرافات

ولتر نویسنده غربی است که کتابی به نام «روانشناسی خرافات» نوشته است. او در این کتاب درباره این که خرافات از کجا شروع شده و علت رسوخ خرافات در بین مردم سخن گفته است؟

وی در اول کتابش می گوید: خرافات یعنی کارهای غیر معقول و غیر منطقی، خرافات یعنی برخوردهای غیر علمی؛ تا بالاخره به این نتیجه می رسد که خرافات آن است که انسان بین دو چیز ارتباط قائل باشد، در حالی که هیچ ارتباط علمی و شرعی بین آن دو نیست.

مثلاً گفته می شود عدد سیزده نحس است. ولی در شرع و عقل و منطق هیچ ارتباطی بین سیزده و نحوست نیست؟ یا گفته می شود که شکستن تخم مرغ بلا و چشم زخم را از بچه دور می کند. ولی هیچ رابطه ای بین این دو نیست.

ولتر در این کتاب می نویسند: دوستی داشتم زمینی خرید و می خواست آن را بسازد. روز اول کلنگ آورد تا زمین را بکند و شروع کند، بر حسب اتفاق دستۀ کلنگ شکست. از آن پس این مسأله در نظرش چرکین شد. گفت: این زمین، زمین خوبی نیست. شاید دستۀ کلنگ ترک داشته که شکسته است ربطی به زمین ندارد. اتفاقاً خانه اش را ساخت و همان سال های اول و دوم پدر و مادرش، برادر و همسرش را از دست داد. خودش هم ورشکست شد. همواره می گفت: این کلنگ که شکست معنایش مرگ پدر، مادر، برادر، همسر، و ورشکستگی بود. سقوطش از اینجا شروع شد. در صورتی که تصادف به خاطر بی احتیاطی در جاده است. ورشکستگی به خاطر سوء تدبیر در مال است و ربطی به کلنگ ندارد، و اصولاً هیچ ربطی بین کلنگ و ورشکستگی نیست.

خرافات در جامعه عرب

دکتر علی جواد کتابی به نام «عرب پیش از اسلام» دارد. می گوید: عرب ها به خرافات خیلی اعتقاد داشتند. ایشان موارد متعددی می آورد که در برخی کشورهای اطراف و برخی روستاهای ما هنوز آن تفکر چهارده قرن پیش است. ایشان مواردی را می شمارد که قبل از اسلام بوده و پیامبر اکرم(ص) آمد با آنها مبارزه کرد.

او می نویسد: اگر کسی چیزی گم می کرد پیراهنش را پشت و رو می پوشید، می گفت: پیراهن را پشت و رو بپوشم پیدا می شود. حالا چه رابطه ای میان این دو قضیه است؟! اگر زنی اولاددار نمی شد او را کنار جنازه ای می بردند و می گفتند: هفت مرتبه برو بالا و بیا پایین بچه دار می شوی. یا اگر دندان کسی می افتاد، دندان را می گرفتند و به طرف آفتاب پرت می کردند و می گفتند: اگر این کار را انجام ندهیم جای آن دندان در نمی آید. دندان تا سن معینی در می آید و بعد از آن هم دیگر در نمی آید، ربطی به این قضیه ندارد.

ایشان هشت قسم آتش افروزی را شمرده، «نارٌ التَّحالُف»، «نارٌ السَّلامَه»، «نارٌ الإسْتِمْتار». می گوید: وقتی از مسافرت بر می گشتند آتش روشن می کردند و چیزهای خوشبو داخلش می ریختند. می گفتند: این آتش باعث سلامت مسافر است. به این آتش «نارٌ السَّلامَه» می گفتند. وقتی پیمان می بستند آتش روشن می کردند، دستشان را در آتش می گرفتند و می گفتند: با این آتش پیمان محکم تر می شود و به این آتش «نارٌ التَّحالُف» می گفتند. وقتی باران نمی بارید به دم گاو چوب می بستند و آتش می زدند. این حیوان بیچاره می سوخت و نعره می زد. به این آتش «نارٌ الإسْتِمْتار»؛ یعنی طالب باران می گفتند.

در کشور ایران نخست وزیر شاه از روی آتش پرید. گفت: زردی من از تو، سرخی تو از من، حال چه ربطی دارد معلوم نیست. ما هنوز هم به تبعات چهارشنبه سوری و آتش افروزی مبتلا هستیم. این حرکات در یک جامعۀ علمی، در یک جامعۀ قرآنی خیلی بد است. علی(ع) به شدت جلوی اینها ایستاد، حضرت فرمود: «الطِّیَرَةُ لَیْسَتْ بِحَقٍ»[1]؛ فال بد و این رابطه برقرار کردن ها حق نیست، اینها درست نیست. در یک جمله، باید بین دو چیز رابطه شرعی باشد اگر چه ما آن را نفهمیم. مثلاً روایت می گوید: زنا که زیاد شود زلزله می آید. رابطۀ زنا و زلزله را شاید ما متوجه نشویم ولی چون روایت گفته است متعبدیم و می گوییم چشم و می پذیریم. قرآن می فرماید: اگر در جامعه تقوا باشد برکت می آید. اگر زکات داده نشود، خشکسالی می آید.

اینها یک رابطه ای است که در روایت آمده و مشخص است شرعی است ولی ما آن را درک نمی کنیم. در روایات دیگری آمده: اگر ربا بدهی مالت نابود می شود. در حالی که در ربا وقتی هزار تومان می دهم هزار و پانصد تومان می گیرم. ظاهر انفاق کاهش است و ظاهر ربا کثرت است، ولی خدا می فرماید: «یمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَیرْبِی الصَّدَقَاتِ»[2] آنکه ربا می دهد از بین می بریم و آنکه صدقه می دهد زیادش می کنیم. ما اگر رابطۀ ربا با نابودی مال را هم نفهمیم می گوییم روایت داریم.

صفحات: 1· 2

پیام آیت الله مکارم شیرازی به مناسبت پیروزی غزه

نوشته شده توسطرحیمی 7ام آذر, 1391

 

مقاومت قهرمانانه دلیرمردان غزه در ایام عاشوراى حسینى، ایام پیروزى خون بر شمشیر در برابر ارتش اسرائیل که از زمین و آسمان آتش بر سر آنها ریختند و به هیچ کس حتى کودکان شیرخوار رحم نکردند با تمام تلخى‌هایش ثمرات شیرین و ماندگارى داشت.

    معظم له درباره جنگ هشت روزه غزه بیانیه ای ایراد فرمودند،متن آن بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

     مقاومت قهرمانانه دلیرمردان غزه در ایام عاشوراى حسینى، ایام پیروزى خون بر شمشیر در برابر ارتش اسرائیل که از زمین و آسمان آتش بر سر آنها ریختند و به هیچ کس حتى کودکان شیرخوار رحم نکردند با تمام تلخى‌هایش ثمرات شیرین و ماندگارى داشت.
     از یکسو ثابت شد که عمر شکست‌هاى جنگى اسرائیل روز به روز کوتاه‌تر مى‌شود اگر مقاومت حزب الله در لبنان سى و سه روز به طول انجامید تا شاخ غول اسرائیل شکسته شد در جنگ بیست و دو روزه غزه به کمتر از آن کاهش یافت و این بار بیش از هشت روز طول نکشید که اسرائیل طعم تلخ شکست را چشید و به آتش بس گردن نهاد و اگر در آینده این خطا را تکرار کند به یقین عمر شکستش کوتاه‌تر خواهد بود.
     از سوى دیگر افسانه ارتش شکست‌ناپذیر و گنبد آهنین و سرزمین امن و امان به کلى بر باد رفت و همه دنیا با نهایت تعجب دیدند که موشک‌هاى مقاومت اعماق اسرائیل را هدف قرار مى‌دهد و هواپیماى جاسوسى مى‌تواند تا عمق آن پیشروى کند و بنابراین دیگر تهدید مقاومت لبنان یا کشور ایران با این رسوایى بزرگ در برابر ارتش ظاهرآ کوچک غزه جزء یک رجزخوانى مسخره بیش نیست.
     از سوى دیگر آمریکا حمایت بى‌قید و شرط خود از جنایات اسرائیل که براى مصرف داخلى کشورش به سبب سلطه صهیونیست‌ها بر آن صورت گرفت روزبه‌روز در صحنه جهان منفورتر مى‌شوند و این بهاى سنگینى است که باید در برابر حمایت بى قید و شرط اسرائیل آمریکایى‌ها بپردازند.
     از سوى سوم همه دنیا فهمیدند که تنها حامى مردم مظلوم فلسطین در عمل که از هیچ‌گونه کمکى مضایقه ندارد ایران است در حالى که سران مرتجع عرب فقط حرف زده‌اند و مقاومت غزه با صراحت اعتراف کرد تمام کمک را ایران به آنها در این نبرد نابرابر کرده است و به این ترتیب اتحادیه عرب و گروه‌هاى وابسته که با پول‌هاى سعودى و قطر تغذیه مى‌شدند، کاملا رسوا گشتند و به این ترتیب نظام جمهورى اسلامى ایران به عنوان تنها یار وفادار مسلمانان مظلوم شناخته شد و این افتخار بزرگى است براى ما.
     در اینجا تأکید مى‌کنیم که آنها یقین داشته باشند در سوریه نیز شکست خواهند خورد چرا که همه مى‌دانند هدفشان نجات مردم سوریه نیست بلکه خدمت به آمریکا و اسرائیل است و این هدف محکوم به شکست است.
     به علاوه عمر این رژیم‌هاى وابسته نیز به سر رسیده و به زودى شاهد فروپاشى آنها خواهیم بود. (إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدآ وَنَرَاهُ قَرِیبآ).

پایگاه دفتر حضرت آیت‌ الله العظمى مکارم شیرازى