« اختيار در دست خودت است... | بهره ای از کلام بزرگان (مجموعه ای از سخنان آیت الله عبدالکریم حق شناس)+ دانلود » |
فضای مجازی صفایی نداره ... ( دل نوشته )
نوشته شده توسطرحیمی 26ام اسفند, 1394دیروز دلم خیلی گرفته بود، انگار احساس دل تنگی میکرد، دل تنگی آدمایی که یه عمر باهاشون زندگی کرده بودم، کسانی که باهاشون بزرگ شده بودم و خو گرفته بودم…
آره، احساس کمبود وجود کسانی که چند سال پیش با دیدنشون دلم شاد میشد، ازشون انرژی میگرفتم، با تکیه کردن به اونا به آینده امیدوارتر میشدم، احساس میکردم با وجود اونا یه مرحله توی زندگیم جلو افتادم، گرفتاریهای ذهنیم از بین میرفت، باهاشون درد دل میکردم، اصلا با دیدن چهره شون غم و غصه هام تموم میشد…
اما الان دیگه پیشم نیستند؛ بارشونو بستند و به یه دنیای دیگه رفتند…
احساس این همه کمبود، باعث دل تنگیم شده بود، چارهای ندیدم، دلم میخاست چند لحظهای هم که شده باهاشون درد دل کنم، حرف بزنم، وجودشونو احساس کنم، برای همین یه سری رفتم قبرستون سراغ همون آدما …
وقتی داشتم به مزار یکیشون نزدیک میشدم، یه آهی از ته دلم کشیدم، یاد گذشتههامون افتادم، یاد اون خوبیهاش، یاد اون بدیهایی که بهش کردم، سرمو پایین انداختم. چشمم که به سنگ قبرش افتاد، بی اختیار اسمشو خوندم، یدفعه وجودشو احساس کردم…
آهسته و بریده بریده سلام کردم، احساس کردم زبونم طاقت گفتگو نداره، در ذهنم، با نگاهم، با سکوتی که فقط بین من و اون بود، شروع کردم به درد دل کردن :
شما که رفتید خیلی چیزها عوض شد…
زمان شما، وقتی میخاستیم با هم صحبت کنیم، میرفتیم منزل هم دیگه و گل میگفتیمو گل میشنفتیم، چه صفایی داشت، مخصوصا وقتی میرفیتم خونه بی بی جون. اما دنیای الان ما، دنیای فضای مجازیه، فقط پیامک میدیم و پیامک میخونیم ..
یادتونه شبها زود می خوابیدیم و با نسیم صبحگاهی و صدای گنجشکها، فعالیت روزانه مون رو شروع میکردیم؟ یادتونه صبحها هنوز آفتاب نزده بود که صدای قلقل سماور میگفت چایی تازه دم آمادهست و بعد از صبحانه دور همی خانواده، همه میرفتند به سمت کاراشون؟ اما الان ما تو این فضای مجازی، شب و صبح نداریم، گاهی میشینیم تا سحر برای همدیگه پیام میفرستیم و بجاش تا لنگه ظهر میخوابیم…
بعد از شما، دیگه دید و بازدیدها خیلی کم شده و فقط عید به عیده، با همین فضای مجازی خودمونو سرگرم کردیم، گروه درست میکنیم،پیامک میفرستیم و پیامک میخونیم و تازه آخر خداحافظی میگیم : فردا تو واتساپ میبینمت، یا فردا هم یه سری به تلگرام ما بزن و… .
بچهها هم عوض شدند، دیگه برای بازی کردن، جست و خیزنمی کنند ، دویدن و پریدن ندارند، راحت پشت سیستم میشینند و گاهی ساعتها بازی کامپیوتری میکنند …
جوونا هم عوض شدند و دیگه حوصله کار ندارند، میرند چین لباس میارند، کفش میارند، لوازم برقی میارند و… .
یادتون هست اگه دین بعضیا هم ضعیف بود، بازم رحم و مروت داشتند، انصاف سرشون میشد، سر ناموسشون غیرتی بودند، اما حالا چی؟!! کم پیدا میشه که یه جوون به یه سالمندی که نمیشناسه کمک کنه، کم پیدا میشه کاسبای شهر یه جنس رو به یه قیمت بفروشند، کم پیدا میشه که خانم برای کوچه رفتن آرایش کنه شوهرش بگه برای چی !!! کم پیدا میشه دختر و پسری با هم ارتباط داشته باشند و پدرشون بگه چرا ؟!!!
الان تو فضای مجازی آلبوم عکسهای خانوادگی و حتی خصوصیترین موارد دست به دست میچرخه …
مگه شما نمیگفتید بدترین چیزها پیش خدا طلاقه ؟؟؟، تو فضای مجازی الان جشن طلاق میگیرن، توی بعضی شیرینی فروشیهای تهران، کیک طلاق میفروشند…
خدا رحمتتون کنه، شما عقیده و دینتون یکی بود، اما حالا تو فضای مجازی مثل قارچ عقیده و دین درست میشه…
منبع: اصغر صدیقی/مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
باسلام و احترام
با وجود تمام این افسوس ها روزنه ی امیدی باقی است.
آگاهی بخشی،عمل، تلاش
موفق باشید.
آه و افسوس
یادشان گرامی
فرم در حال بارگذاری ...