موضوع: "تفسیر"

دنیا و آخرت با هم منافاتی ندارند

نوشته شده توسطرحیمی 3ام اسفند, 1395

 

وَ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ[1]

(اما) بعضی از مردم می گویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگهدار.

نکته ها:

یکی از راههای شناخت مردم، آشنایی با آرزوها و دعاهای آنان است. در آیه قبل، درخواست گروه اوّل از خداوند مربوط به دنیا بود و کاری به خیر و شرّ آن نداشتند، ولی در این آیه درخواست گروه دوّم از خداوند، «حَسَنَةً» است در دنیا و آخرت. در دیدگاه گروه اوّل؛ دنیا به خودی خود مطلوب است، ولی در دید گروه دوّم؛ دنیایی ارزشمند است که حسنه باشد و به آخرت منتهی گردد.

در روایات نمونه ها و مصادیقی برای نیکی های دنیا و آخرت نقل شده است [2]، ولی حسنه در انحصار چند نمونه نیست.امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: مقصود خشنودی خدا و بهشت در آخرت و زندگی دنیا و خوش اخلاقی در دنیا می باشد. [3]

در دعاها، هدف های کلّی مطرح شود و تعیین مصداق به عهده خداوند گذاشته شود. ما از خداوند حسنه و سعادت می خواهیم، ولی در اینکه رشد و صلاح ما در چیست؟ آنرا به عهدۀخداوند می گذاریم. چون ما به خاطر محدودیت های علمی و عدم آگاهی از آینده و ابعاد روحی خودمان، نمی توانیم مصادیق جزئی را تعیین بنمائیم. به همین جهت توصیه شده است از خداوند وسیله کار را نخواهید، خودِ کار را بخواهید. زیرا ممکن است خداوند از وسیلۀ دیگری که به فکر و ذهن ما نمی آید، کاری را برای ما محقّق سازد. مثلًا از خداوند توفیق زیارت حج را بخواهید، امّا نگویید: خدایا مالی به من بده تا به مکه بروم. چون خداوند گاهی سبب را به گونه ای قرار می دهد که ما فکر آن را نمی کردیم.

پیام ها:

1- دنیا و آخرت با هم منافاتی ندارند، به شرط آنکه انسان به دنبال حسنه و نیکی باشد. «فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»

2- هر رفاهی مذموم نیست، بلکه زندگانی نیکو، مطلوب نیز هست. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»

3- دوزخ، حساب جدایی دارد. با اینکه از خداوند نیکی آخرت را می خواهند، ولی برای نجات از آتش، جداگانه دعا می کنند.[4] «قِنا عَذابَ النَّارِ»

پی نوشت:

[1] سوره البقرة، آيه 201

[2] تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 199.

[3] كافى، ج 5، ص 71.

[4] در دعاها براى نجات از آتش، اصرار و تكرار عجيبى است. مثلا در دعاى مجير حدود هفتاد بار مى‏خوانيم:« اجرنا من النار يا رب» پروردگارا! ما را از آتش جهنّم نجات بده. ويا در دعاى جوشن كبير كه صد بند دارد در پايان هر بند آن مى‏گوييم:« خلصنا من النار يا رب»

تفسیر نور، ج 1، صفحه 315

مبارزه با فکر طبقاتی

نوشته شده توسطرحیمی 28ام دی, 1395

وَ کذلِک فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِیقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنْ بَینِنا أَ لَیسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاکرِینَ [1]

و این گونه بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر آزمایش کردیم، تا(از روی استهزا) بگویند: آیا اینانند آنهایی که خداوند، از میان ما بر آنها منّت نهاده است؟ آیا خداوند به حال شاکران داناتر نیست؟

نکته ها

بارها قرآن، بلند پروازی و پر توقّعی سرمایه داران کافر را مطرح و محکوم کرده است. آنان توقّع داشتند وحی و قرآن بر آنان نازل شود، از جمله:

«أَ أُلْقِی الذِّکرُ عَلَیهِ مِنْ بَینِنا»[2] آیا در میان ما وحی بر او نازل شد؟!

«لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیتَینِ عَظِیمٍ»[3] چرا وحی بر مرد بزرگی از آن دو قریه نازل نشد؟! مؤمن واقعی، شاکر نعمت ایمان است. شخصی نزد امام کاظم علیه السلام از فقر خود شکایت کرد. حضرت فرمود: غنی ترین افراد به نظر تو کیست؟ گفت: هارون الرشید. پرسید: آیا حاضری ایمان خود را بدهی و ثروت او را بگیری؟ گفت: نه. فرمود: پس تو غنی تری، چون چیزی داری که حاضر به مبادله با ثروت او نیستی.[4]

پیام ها

1- تفاوت های اجتماعی، گاهی وسیلۀآزمایش و شکوفا شدن خصلت ها و رشد آنهاست. اغنیا، با فقرا آزمایش می شوند. «فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ»

2- برخی اغنیا، فقرا را تحقیر می کنند و خود را ارزشمند می پندارند. أَ هؤُلاءِ…مِنْ بَینِنا

3- فقرای با ایمان، برگزیدگان خدایند. «مَنَّ اللَّهُ عَلَیهِمْ»

4- پاسخ توهین های کافران، با نوازش و مهر الهی به مؤمنان داده می شود. أَ هؤُلاءِ…بِأَعْلَمَ بِالشَّاکرِینَ

5- منّت الهی بر فقیران، نتیجۀ شکر آنان است. مَنَّ اللَّهُ…بِالشَّاکرِینَ

6- خداوند طبق حکمتش عمل می کند، نه توقّع مردم. «أَ لَیسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاکرِینَ»

7- انبیا، نمونۀ بارز شاکران هستند. «بِالشَّاکرِینَ»(فقرایی هم که هدایت انبیا را پذیرفته اند، شاکر نعمت هدایت هستند.) «بِأَعْلَمَ بِالشَّاکرِینَ»[5]

 تفسیر نور، ج 2، ص467-تفسیر نمونه، ج 5، ص 251

پی نوشت ها

[1] سوره أنعام، آيه 53

[2]. قمر، 25.

[3]  زخرف، 31.

[4] تفسير اطيب‏البيان.

[5] محسن قرائتى، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.

قانون عمومى مرگ‏

نوشته شده توسطرحیمی 28ام دی, 1395


کلُ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ فِتْنَةً وَ إِلَینا تُرْجَعُونَ [1]

هر نفسی چشنده مرگ است و ما شما را با مبتلا کردن به بدی هاو خوبی ها آزمایش می کنیم و بسوی ما باز گردانده می شوید.


نکته ها:

حضرت علی علیه السلام دربارۀ«نَبْلُوکمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ» فرمودند: سلامتی و غنی، خیر، و بیماری و فقر، شرّ است و هر دو برای امتحان می باشد. [2]


سیمای مرگ در قرآن و روایات

1- آمادگی برای مرگ، نشانۀاولیای خداست. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»[3]

2- جایگاه مرگ در زندگی انسان ها همچون گردنبند بر روی سینۀدختران است. «خطّ الموت علی وُلد آدم مَخطّ القلاده علی جید الفتاة»[4]

3- مرگ، پایان راه نیست، بلکه به منزلۀتغییر در حیات و شیوۀزندگی است، مانند لباسی که تعویض می شود. [5]

4- هر کس از انسان ها به نحوی از این جهان رخت برمی بندند، بعضی با سخت ترین حالات و عدّه ای مثل بو کردن گل. [6]

5- ترس انسان از مرگ مانند ترس راننده ای است که یا سوخت ندارد «آه من قلة الزاد و طول الطریق»، [7] یا بار قاچاق و کالای ممنوعه حمل می کند (گناهکار است) و یا آمادۀرانندگی نیست، وگرنه ترس چرا؟

ادامه »

کمک مالی

نوشته شده توسطرحیمی 22ام دی, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ(الحديد/18)

مردان و زنان انفاق‌کننده، و آنها که (از اين راه) به خدا «قرض الحسنه» دهند، (اين قرض الحسنه) براي آنان مضاعف مي‌شود و پاداش پرارزشي دارند!

پیامها:

1- براى دریافت الطاف الهى، هم صدقه و كمك ‏هاى بلاعوض لازم است و هم قرض الحسنه و كمك‏هایى كه برگشت دارد. «المصّدقین… اقرضوا اللّه»

2- وام به بندگان خدا، به منزله وام دادن به خداوند است. «اقرضوا اللّه» به جاى «اقرضوا النّاس»

3- زن و مرد در حقّ مالكیّت و حلّ مشكلات اقتصادى و رشد معنوى و رسیدن به كمالات اخروى هم پاى یكدیگرند. «ان المصّدقین و المصّدقات»

4- مهم نجات فقرا، از فقر است، خواه از طریق انفاق باشد از طریق قرض. «المصّدقین… اقرضوا…»

5 - قرض وانفاق، در ظاهر كم‏ شدن و كندن مال است، و در واقع رشد است. «یضاعف»

6- انفاق و وام، نشانه كرم است، و پاداش كریم، اجر كریم است. «المصدقین… أقرضوا… لهم اجر كریم»


دینداران واقعی

نوشته شده توسطرحیمی 20ام دی, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(الأحقاف/13)

کساني که گفتند: «پروردگار ما الله است»، سپس استقامت کردند، نه ترسي براي آنان است و نه اندوهگين مي‌شوند.


پیامها:

1- ایمان به خدا، خوف از دیگران را از بین مى‏برد. «ربّنا اللّه… لاخوف علیهم»

2- تنها كسانى از گذشته خود پشیمان نمى‏شوند كه همواره در راه خدا حركت مى‏كنند. «ربنّا اللّه ثم استقاموا… لا هم یحزنون»

3- جزاى استوارى ایمان و استمرار نیكى‏ها، جاودانه بودن در بهشت و نعمت‏هاى بهشتى است. «استقاموا… خالدین فیها»

4 - بهشت، پاداش اهل عمل است، نه اهل سخن. «جزاءً بما كانوا یعملون»

 

فرمایش حضرت امام حسین علیه السلام :…‌ دینداران‌ واقعی‌ چه‌ بسیار اندكند

قَالَ الْفَرَزْدَقُ: لَقِیَنِی‌ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام فِی‌ مُنْصَرَفِی‌ مِنَ الْكُوفَه. فَقَالَ: مَا وَرَاكَ یَا أَبَا فِرَاسٍ؟!

 قُلْتُ: أَصْدُقُكَ؟! قَالَ علیه‌السلام:الصِّدْقَ أُرِیدُ!

 قُلْتُ: أَمَّا الْقُلُوبُ فَمَعَكَ، وَأَمَّا السُّیُوفُ فَمَعَ بَنِی‌ أُمَیَّه؛ وَالنَّصْرُ مِنْ عِنْدِ اللَهِ.

 قَالَ: مَا أَرَاكَ إلَّا صَدَقْتَ! النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَالدِّینُ لَغْوٌ عَلَی‌ أَلْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ بِهِ مَعَایِشُهُمْ؛ فَإذَا مُحِّصُوا بِالْبَلآءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.

 «فرزدق‌ می‌گوید: چون‌ از درنگ‌ در كوفه‌ انصراف‌ پیدا كرده‌، باز می‌گشتم‌، حسین‌ علیه‌ السّلام‌ مرا در راه‌ دیدار كرد و گفت‌: ای‌ أبوفراس‌! پشت‌ سرت‌ چه‌ خبر بود؟

 گفتم‌: راستش‌ را به‌ تو بگویم‌؟! فرمود: آری‌، من‌ راستش‌ را می‌خواهم‌! گفتم‌: دل‌های‌ كوفیان‌ همه‌ با توست‌؛ ولیكن‌ شمشیرهایشان‌ همه‌ بر كمك‌ و مساعدت‌ بنی‌ اُمیّه‌ است‌؛ و یاری‌ و نصرت‌ هم‌ از جانب‌ خداست‌!

 فرمود:

آری‌! این‌ سخنی‌ است‌ كه‌ تو از روی‌ صدق‌ و راستی‌ گفتی‌! مردم‌ همگی‌ بردگان‌ و بندگان‌ مال‌ دنیا هستند؛ و تلفّظ‌ به‌ دینداری‌ فقط‌ كلام‌ لغو و بی‌محتوائی‌ است‌ كه‌ بر سر زبان‌هایشان‌ جاری‌ است‌. پاسداری‌ از دینشان‌ فقط‌ در محدوده‌ای‌ است‌ كه‌ در پرتو آن‌، معیشت‌‌های‌ فراوان‌ به‌ دست‌ آورند؛ و چون‌ با غِربال‌ امتحان‌ و ابتلاء آزمایش‌ شوند معلوم‌ می‌شود كه‌ دینداران‌ واقعی‌ چه‌ بسیار اندكند.»

ادامه »

خشم و عفو

نوشته شده توسطرحیمی 19ام دی, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَالَّذِينَ يجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يغْفِرُونَ(شوري/37)

همان کساني که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مي‌ورزند، و هنگامي که خشمگين شوند عفو مي‌کنند.

پیام ها:

1- منشأ بسیارى از گناهان شهوت و غضب است، اول دورى از شهوت را مطرح كرد بعد دورى از غضب را. «یجتنبون… الفواحش و اذا ما غضبوا»

2- مؤمن بر نفس خود تسلّط دارد. «یجتنبون… یغفرون»

3- غضب یك غریزه است لكن كنترل آن لازم است. «غضبوا»

4 - مؤمنان به هنگام غضب خودشان عفو مى‏كنند، نه به خاطر وساطت دیگران. «هم یغفرون»


عفو و فروخوردن خشم:

«وَ الکَاظِمینَ الغَیظَ، و العَافینَ عنِ النَّاسِ، والله یحبُّ المُحسِنینَ.»[306] ترجمه: در وصف مؤمنان گوید که: خشم فروخورندگان، و از مردمان عفوکنندگان، و خدا نیکوکاران را دوست دارد.[307]

° «و اِنْ تَعْفُوا اَقْرَبُ لِلتَّقوی، و لا تَنْسَوا الفَضْلَ بَینَکُم! وَ اِذَا خاطَبَهُم الجَاهِلونَ قالوُا سلاَما.»[308] ترجمه: اگر عفو کنید به تقوی نزدیک­تر باشد، و فضل در میان خود فراموش مکنید چون جاهلان با ایشان خطاب کنند سلام گویند، یعنی حلم را کار فرمایند.[309]

° اَلعَفْوُ لا یزیدُ العَبدُ الّا عِزّاً، فاعفُوا! یعِزُّکُم اللهُ. ترجمه: عفو نیفزاید بنده را الا عزت، پس عفو کنید که خدا شما را عزیز گرداند.[310]

° «مَن دَعا عَلی مَن ظَلمَهُ، فقد انتَصَرَ. یا معشر المُوحّدینَ! انّ اللهَ عَفا عَنکم، فلیعفُ بعضُکُم عن بعضٍ.» ترجمه: هرکه بر ظالم خود دعا کند، داد خود بستده باشد. ای جماعت موحدان! خدا از شما عفو می­کند، شما از یکدیگر عفو کنید! [311]

ادامه »

مقاومت | پایبندی به ارزشهای اساسی

نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ(فصلت/30)

به يقين کساني که گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مي‌شوند که: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتي که به شما وعده داده شده است!

 

پیامها:

1- آن چه ایمان را بارور مى‏كند و به نتیجه مى‏رساند، مقاومت است وگرنه چه بسیار مؤمنانى كه بد عاقبت شدند. «قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا»

2- استقامت، در كنار ایمان ارزش است وگرنه كفّار نیز بر باطل خود استقامت دارند. «قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا»

3- فرشتگان بر غیر پیامبران نیز نازل مى‏شوند. «تتنزّل علیهم الملائكة»

4- بر مؤمنان مقاوم فرشتگان نازل مى‏شوند. «تتنزّل علیهم الملائكة» و بر گناهكاران، شیاطین. «هل انبّئكم على من تنزل الشیاطین تنزّل على كل افّاك اثیم»(شعراء/221)

5 - مقاومتِ در راه حقّ، هم خوف از آینده را برطرف مى‏كند. «لا تخافوا» و هم حزن و اندوه نسبت به گذشته را. «لا تحزنوا»

6- بالاترین هدیه ‏ى آسمانى كه فرشتگان براى مؤمنان مقاوم مى‏آورند، آرامش روحى و روانى است. «لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا»

کسانی سر کار بیایند که مصداق انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا باشند

ادامه »

عباد الرحمن

نوشته شده توسطرحیمی 16ام دی, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا(الفرقان/63)

بندگان (خاص خداوند) رحمان، کساني هستند که با آرامش و بي‌تکبر بر زمين راه مي‌روند؛ و هنگامي که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مي‌گويند (و با بي‌اعتنايي و بزرگواري مي‌گذرند)

پیام ها:
1- ایمان واعتقاد انسان، در رفتار شخصى او مؤثّر است. «عبادالرحمن… یمشون»

2 - تواضع، ثمره‏ ى بندگى و نخستین نشانه‏ ى آن است. «هوناً»

3- سرچشمه‏ ى مدارا و نرمخویى بندگان خدا، ایمان است، نه ترس و ضعف آنان. «عباد الرحمن الّذین یمشون…»

4- مُدارا و حلم و حوصله، از صفات بارز مؤمنان است. «قالوا سلاما»

5- تواضع باید هم در عمل باشد، «یمشون… هونا»، هم در كلام، «قالوا سلاما» و هم در عبادت. «سجداً و قیاماً»

6- با افراد نادان و فرومایه مجادله نكنید. «قالوا سلاما» (آنان سخنى در شأن خود مى‏گویند، ولى شما سخنى عالمانه و كریمانه بگویید)

 

عباد الرحمن چه کسانی هستند؟

آیات 63 تا 68 سوره فرقان به بیان صفات عباد الرحمن همچون تواضع، رفتار آنها در برابر جاهلان، عبادت و انفاق پرداخته است .

موضوع بحث عبادالرحمن از روایتی در جلد سوم اصول کافی گرفته شده است: روزی همام نزد امام علی علیه السلام آمد و از او در مورد صفات مؤمنان پرسید و امام شروع به برشمردن این صفات کردند; تا اینکه همام روح از بدنش خارج شد و جان سپرد.

ادامه »

همانندی

نوشته شده توسطرحیمی 15ام دی, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيبَاتُ لِلطَّيبِينَ وَالطَّيبُونَ لِلطَّيبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ(النور/26)

زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نيز به زنان ناپاک تعلق دارند؛ و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند!

نکته ها:

1- طبع افراد پلید چنین است كه به سراغ پلیدى‏ها مى‏روند، برخلاف افراد پاك طینت كه به سراغ خوبى‏ها مى‏روند. «الخبیثیات للخبیثین… الطیّبات للطیّبین»

2- بهره‏ گیرى از نعمت‏ها و طیّبات، حقّ اهل ایمان است. «والطّیّبات للطّیبّین»

3- سالم ماندن نسل‏هاى پاك، از توصیه‏ هاى قرآن است. «والطیّبات للطّیبّین»

4- حمایت از پاكدامن‏ ها لازم است. «اولئك مبرؤن ممّا یقولون»

5 - معنویّات بر مادیّات مقدّم است. (در قرآن هر جا عبارت «رزق كریم» آمده، قبلش عبارت «لهم مغفرة» آمده است.)

  این آیه یك اصل كلّى را مطرح مى‏كند كه در انتخاب همسر باید دقّت كرد و اصل را بر ایمان و پاكدامنى گذاشت، نه زیبایى و ثروت. معنایش این نیست كه اگر مردى یا زنى خوب بود حتماً همسرش نیز خوب بوده و مشمول مغفرت و رزق كریم و اهل بهشت است. زیرا قرآن ملاك را ایمان و تقوا و عمل صالح مى‏داند و لذا با اینكه حضرت نوح و لوط، طیّب بودند، امّا همسرانشان از خبیثات و دوزخى‏اند.

كلمه ‏ى «طیّب» به معناى دلپسند و مطلوب است و در قرآن در توصیف مال، ذرّیه، فرزند، كلام، شهر، همسر، غذا و رزق، مسكن، درخت و تحیّت آمده است و در مقابل آن كلمه‏ى «خَبیث» است كه آن هم براى مال، انسان، همسر، سخن، عمل و شجره به عنوان وصف مطرح شده است.

این آیه را چند نوع مى‏توان معنا كرد:

الف: با توجّه به آیات قبل كه درباره‏ى تهمت به زنان پاكدامن و ماجراى افك بود و با توجّه به جمله‏ى: «مبرّئون ممّا یقولون»، معناى آیه این باشد كه كلمات خبیث مثل تهمت و افترا، شایسته افراد خبیث و سخنان پاك شایسته‏ى افراد پاك است و مردم پلید سخن زشت مى‏گویند و مردم پاك، سخنان پاك مى‏گویند.

ب: ممكن‏است مراد آیه بیان یك حكم شرعى‏باشد كه ازدواج پاكان با ناپاكان ممنوع است. نظیر آیه اوّل همین سوره كه فرمود: «الزّانى لایَنكح الاّ زانیة» مرد زناكار جز زن زناكار را به همسرى نگیرد، همان گونه كه روایتى از امام باقرعلیه السلام این معنا را تأیید مى‏كند.(39)

ج: ممكن است مراد آیه همسویى فكرى، عقیدتى، اخلاقى وبه اصطلاح هم‏شأن و هم‏كفو بودن همسر باشد. یعنى هر كس بطور طبیعى به سراغ همفكر خود مى‏رود.

ذرّه‏اى كه در همه ارض و سماست‏
جنس خود را همچو كاه و كهرباست‏

ناریان مر ناریان را جاذبند
نوریان مر نوریان را طالبند

در قرآن، براى رزق اوصافى ذكر شده است از جمله:

«رزقاً حسنا»(40)، (رزقٌ كریم»(41)، (رَزَقكم اللّه حلالاً طیّبا»(42)، (یَرزُقه من حیث لایَحتسب»(43)، (یُرزَقون فیها بغیر حساب»(44)

 مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن

بندگان برگزیده

نوشته شده توسطرحیمی 14ام دی, 1395

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

أُولَئِكَ يجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيةً وَسَلَامًا(الفرقان/75)

(آري،) آنها هستند که درجات عالي بهشت در برابر شکيباييشان به آنان پاداش داده مي‌شود؛ و در آن، با تحيت و سلام روبه‌رو مي‌شوند.


نکته ها:

1- بهشت را به بها دهند، نه بهانه. «یُجزون… بما صبروا»

2- بنده‏ ى خدا شدن، به صبر و پشتكار نیاز دارد. «بما صبروا»

بهشت را به بها دهند، نه به بهانه

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ (بقره/214)

می پندارید که به بهشت خواهید رفت؟ و هنوز آنچه بر سر پیشینیانِ شما آمده بر سر شمانیامده؟ به ایشان سختی و رنج رسید و متزلزل شدند تا آنجا که پیامبر و مؤمنانی که با اوبودند گفتند: پس یاریِ خدا کی خواهد رسید؟ بدانید که یاری خدا نزدیک است.

«بَأساء» از مادّة «بَأس» به معنای سختی و ناپسند است؛ و «بَأساء» سختیهایی است که به بدن مربوط نباشد، مثل گرفتاری مالی و غیر آن.

«ضَرّاء» از مادّة «ضَرر» ساخته شده و در اصل به معنای زمین گیری و سختی و نقص اموال و انفس است و ضد «سَرّاء»؛ اما اگر با کلمة «بَأساء» بیاید، گرفتاریهای بدنی، مانند مرض، از آن اراده می شود.

ادامه »