« شیعه انگلیسیدانلود 9 نرم افزار در رابطه با زیارت عتبات و پیاده روی اربعین حسینی »

قرار سرخ(ویژه ماه محرم)

نوشته شده توسطرحیمی 5ام آبان, 1395

کربلا، دانشگاه عرفان

در بستر گسترده تاریخ بشری، سیدالشهداء علیه السلام از انسان های انگشت شماری است که توانسته با زندگی و شهادت خویش، موجی عظیم پدید آورد و قرن های متمادی، میلیون ها دل، جان، اندیشه و باور را به سوی خود بکشاند و به عنوان معبری برای رسیدن به ملکوت و وادی عرفان و حماسه، ایفای نقش کند. حسین علیه السلام محبوب خدا و رسول، و معشوق عاشقانِ فداکاری و آزادگی است. خونش تفسیر ناب اسلام، قیامش درس مردانگی، کربلایش دانشگاه عرفان و ایمان، و شهادتش درس آموز همگان است.

استقبال از محرّم

اکنون محرّم در راه است و چنان آتشی از عشق امام حسین علیه السلام در دل ما شعله ور شده، که هیچ آبی تهدیدگر شراره های فزاینده آن به خاموشی و سردی نیست. اینک اقبالی ما راست که بر راهمان «چراغ هدایت» افروخته اند و به آمدن «کشتی نجات» نویدمان می دهند. اکنون عندلیبان اندیشه، در دستگاه «شور حسینی» نغمه می پردازند و خویشتن را برای استقبال از محرّم آماده می کنند. محرّم، فرصتی است برای اینکه بذر معرفت حسینی در دل های مستعد و اندیشه های حق جو بپاشیم، و محبت سیدالشهداء را در دل ها افزون تر نماییم. بیایید از محرّم بیاموزیم تا همیشه حسینی بیندیشیم و حسینی زندگی کنیم.

حسین علیه السلام به کربلا می آید

سلام بر حسین علیه السلام ، آن عطیّه بزرگ الهی. درود بر سیدالشهدا علیه السلام ، بزرگ مردی از سلاله پاکان، عصاره ایمان، پاسدار حریم ولایت، آفریدگار حماسه و شور، سرفصل کتاب عقیده و جهاد، و اسوه تمامی آزادگان جهان. اینک حسین علیه السلام به کربلا می آید. می آید تا یزید، همه کاره دنیا نباشد. می آید تا آیین سبز محمدی صلی الله علیه و آله ، به دست فرزندان ابوسفیان در خاک نشود. می آید تا ذوالفقار علی علیه السلام در نیام نماند. می آید تا در طواف عشق، لباس سرخ شهادت بر تن کند. می آید تا حج، از روز مرّگی به درآید و کعبه، دیگر خواب خدایگان پوشالی را نبیند. می آید تا از این پس، کربلا مطاف اهل دل باشد.

امام حسین علیه السلام ، آینه تمام نمای فضیلت

حکایت زیستن و شهادت امام حسین علیه السلام ، و نیز گفتار و کردارش، نمونه ای از یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد؛ او با همه وجود، آینه تمام نمای فضیلت ها، بزرگ منشی ها، فداکاری ها،جانبازی ها، خداخواهی ها و خداجویی هاست. او به تنهایی می تواند راهبر جان به سوی لاهوت باشد و سعادت آدمیان را تضمین کند. دامنه عظمت شخصیت وی، تا دور افتاده ترین مرزهای جغرافیایی و انسانی کشیده شده است. حتی از غیر مسلمانان نیز، کم نیستند آنان که فریفته سجایای اخلاقی و روح بلند و اراده استوار و شهامت بی نظیر این جاودانه مرد تاریخ اند. سلام بر حسین؛ سلامی بلند از زبان همه آزادگان جهان، از روزگار نخستین تا واپسین دم حیات.

رابطه امام حسین علیه السلام با خداوند

میان خداوند و امام حسین علیه السلام رابطه ای عمیق و پیوندی ناگسستنی وجود داشت. آن حضرت می فرمود: «هیچ کس از هول روز قیامت ایمن نیست، مگر کسی که در دنیا خدا ترس باشد».

بر همین اساس بود که وقتی آن حضرت برای ادای نماز وضو می ساخت، رنگ چهره اش دگرگون می شد و بندبند وجودش به لرزه می افتاد. چون از سبب می پرسیدند، جواب می شنیدند که: «هر کس که در پیشگاه حاکم مقتدر می ایستد، جا دارد رنگ رخسارش زرد شود و مفاصلش مرتعش گردد».

مردم مداری امام حسین علیه السلام

یکی از ویژگی های شخصیتی حضرت امام حسین علیه السلام مردم مداری و زندگی با مردم است. آن حضرت با ساده ترین و پایین ترین اقشار جامعه اسلامی، به شیوه ای انسانی روبه رو می شد و در برخورد نیک و بلند منشی، برگزیده و کم نظیر بود. به همین دلیل آن پیشوای بزرگ در میان دیگران، چنان ارجی داشت که حتی صحابی بزرگواری همچون ابن عباس به پاس احترام و تکریم وی، رکاب مرکب آن حضرت را نگاه می داشت تا حسین بن علی علیه السلام به آسانی سوار شود. به این ترتیب، احترامی که جامعه به حسین علیه السلام می گذاشت، به سبب این بود که او با مردم زندگی می کرد، از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست، با جان جامعه هماهنگ می شد و همچون دیگران، از تمامی جنبه های زندگی جمعی برخوردار بود.

زهد و عبادت امام حسین علیه السلام

یکی از ویژگی های شخصیتی امام حسین علیه السلام زهد و عبادت آن حضرت است. آن بزرگوار در زهد و عبادت و پارسایی شُهره بود. نوشته اند که 25 بار، با پای پیاده به زیارت خانه خدا شتافت و در هیچ شرایطی از زمان و مکان، چیزی از اهتمام خویش به فریضه نماز نکاست. آن حضرت در سراسر 56 سالی که در این جهان زیست، پیوسته پوینده راه زهد و پاک دامنی، و رهپوی کوی عبادت و بندگی حق بود. به نماز، نیایش و دعا علاقه ای وافر و اهتمامی کامل داشت، تا بدانجا که در آخرین شامگاه زندگی اش، مهلت خلوت با خدای خویش را طلبید و فرمود: «خدای من می داند که چقدر نماز، تلاوت قرآن، دعای زیاد و استغفار را دوست می دارم».

امام حسین علیه السلام و دستگیری از نیازمندان

یکی از ویژگی های شخصیتی حضرت امام حسین علیه السلام دستگیری از نیازمندان و مستضفعان جامعه بود. رفتار والای اجتماعی آن حضرت سبب می شد تا هر که می خواست، می توانست از یاری و همکاری آن گرامی برخوردار شود. او چونان بارانی سبزی آفرین، که برهمه جا نشاط و طراوت می بخشد، نیاز نیازمندان را برآورده می ساخت و فروتنانه به امور اجتماعی و مسایل امت و به ویژه مستضعفان می پرداخت و همه مسئولیت هایی را که برعهده داشت، به شایستگی به فرجام می رسانید. او، دادرس محرومان اجتماع و پناه بیچارگان بود. همانند پدرش، امیرمؤمنان علیه السلام ، همواره به بیوه زنان و یتیمان یاری می رساند و سرپرستی بسیاری از خانواده های تهی دست را به عهده داشت. آن حضرت بار مواد غذایی و پوشاک آنها را شخصا به دوش می کشید و به ایشان خدمت می کرد.

جایگاه نماز در حماسه عاشور

یکی از درس های حماسه عاشورا، ترویج فرهنگ نماز است. امام حسین علیه السلام به نماز اول وقت اهمیت بسیار می داد. حتی در ظهر عاشورا و در گرما گرم کارزار، نماز اول وقت ایشان ترک نشد. آن گاه که عمرو بن عبداللّه ، معروف به ابوثمامه صائدی گفت: دوست دارم پس از نماز خواندن به امامت شما، به لقای پروردگارم نایل شوم، امام علیه السلام در پاسخ فرمود: «نماز را به یادمان انداختی، خداوند تو را از نمازگزاران واقعی بگرداند. بله، اول وقت نماز ظهر است. از آنان بخواهید مدتی دست از جنگ بکشند تا نماز به جا آوریم». به این ترتیب، امام در میدان رزم، بدون اعتنا به تیرباران دشمن، نماز عشق به جا آورد و به این صورت، اهمیت نماز را به شیعیان و پیروان راستین خود گوشزد نمود.

امام حسین علیه السلام و نجات اسلام

خطر بزرگِ تحریف دین در زمان امام حسین علیه السلام از سوی دستگاه حکومت اموی، اسلام را تهدید می کرد. حکومت ستمگر یزید در پی تباه کردن چهره نورانی اسلام و زحمات طاقت فرسای پیامبر صلی الله علیه و آله بود. او با تظاهر به اسلام، ارزش های آن را زیرپا می گذاشت، اما همچنان خود را جانشین خدا و رسول می دانست و این عمل، در بلند مدت عامل تباهی و وارونه جلوه دادن حقیقت اسلام می شد. بر همین اساس بود که امام حسین علیه السلام احساس وظیفه کرد و برای زدودن کج روی ها، دست به قیام زد و در جواب درخواست مروان حکم درباره بیعت با یزید فرمود: «در این صورت باید برای همیشه از اسلام چشم پوشید؛ زیرا امت به زمامداری چون یزید گرفتار شده است».

حماسه عاشورا و توجه به قالب های کارآمد

نهضت عاشورا، میراث گران بهایی است که تمامی ارزش های مورد نیاز جامعه را در خود جمع کرده است و می تواند جامعه را در پرتو انوار خود هدایت کند. عاشورا می تواند با معارف زلال خود، راه های سعادت را به انسان ها بنمایاند و انسانیت را به سرمنزل کمال برساند. ارزش های این حماسه بزرگ چنان ناب و زلال است که هر انسان آزاداندیشی را به سوی خود می کشاند. اگر فلسفه قیام امام حسین علیه السلام به درستی تبیین، و ارزش های آن با زبان روز و در قالب های نو عرضه شود، قلب انسان های آزاده را به سوی خود جلب می کند. بنابراین، شایسته است از نهضت عاشورا، در راه احیای ارزش های دینی استفاده کرده، این حماسه عظیم را در قالب های جدید، جذاب و کارآمد به جهان عرضه کنیم.

حماسه عاشورا و درس عدالت

یکی از درس های عاشورا، عدالت خواهی است. همین عدالت خواهی و آزادگی است که رهبر قیام عاشورا را تا قیامت زنده نگه می دارد و آموزه های حیات بخش او را جاودانه می سازد. امام حسین علیه السلام در زمانی که نزدیک بود عدالت و آزادی زیرپای ستمگران نابود شود، نهضت پرنور عاشورا را آغاز کرد. ایشان با قامتی افراشته، در برابر ظلم ایستاد و شهادت در راه خدا را برخواری و ذلتِ زندگی با ستمکاران ترجیح داد. آن حضرت با رفتار خود نشان داد که آزادمردان و عدالت خواهان، هرگز تن به خواری نخواهند سپرد. امام در نامه ای به مردم کوفه چنین فرمود: «به جان خودم سوگند که امام و پیشوا، تنها کسی است که مطابق کتاب خدا داوری کند و دادگر و عدالت پیشه، و متدین به دین حق باشد و خویشتن را برای خدا به دین و عدالت مقید سازد».

پیروی از رهبری؛ پیام فرهنگ عاشور

یکی از درس های نهضت عاشورا، مسئله ولایت پذیری است. به همین دلیل است که همه یاران امام حسین علیه السلام در شب عاشورا با بیعت دوباره خویش، اعلام وفاداری کردند تا درسی فراموش ناشدنی برای نسل های بعد باشد. در شب عاشورا، وقتی سخن از شهادت به میان آمد، حضرت عباس علیه السلام عرض کرد: «خداوند هرگز چنین روزی را برای ما نیاورد که تو را تنها بگذاریم». سپس مسلم بن عوسجه گفت: «من تا آخرین قطره خون، در راه تو خواهم جنگید و اگر هیچ سلاحی نداشته باشم، با سنگ و کلوخ به جنگشان خواهم رفت». همین طور دیگر اصحاب هم به سهم خویش اعلام وفاداری کردند. امام نیز در برابر این همه صفا، صمیمیت، پاکی و خلوص، با بیانی زیبا فرمود: «من اصحابی والاتر و بهتر از اصحاب خود نمی شناسم و خاندانی نیکوکارتر و بهتر از خاندانم سراغ ندارم. خدا به همه شما جزای خیر دهد».

حماسه کربلا و عنصر اخلاص

قهرمانان کربلا، انسان های مخلصی بودند که تنها برای خدا کار می کردند. آنها با اینکه امام در شب عاشورا آزادشان گذاشت و فرمود: «آگاه باشید، گمانم آن است که روز سختی را با اینان در پیش دارم، شما را خبر می دهم که از طرف من اجازه دارید از اینجا بروید… و در سیاهی شب پراکنده شوید و مرا با این قوم واگذارید»، دست از هدفشان برنداشتند و افرادی چون سعید بن عبداللّه حنفی، با پاک باختگی و اخلاص گفتند: «به خدا قسم اگر بدانم در راهت کشته می شوم و سپس زنده می گردم و زنده زنده مرا می سوزانند و خاکسترم را بر باد می دهند و این کار را هفتاد بار تکرار می کنند، از تو روی برنمی تابم».

امام حسین علیه السلام و مبارزه با منکرات

یکی از اهداف قیام امام حسین علیه السلام امر به معروف و نهی از منکر بوده است. آن حضرت در وصیت نامه الهی ـ سیاسی خود، پس از شهادت بر یکتایی خدا و رسالت جد بزرگوارش، و نیز گواهی بر معاد و دیگر اصول اسلام می فرماید: «من از روی خودخواهی، خیره سری یا به منظور آشوب و ستمگری به پا نخاسته ام، بلکه برای اصلاح امور مسلمانان و امت جد بزرگوارم قیام کرده ام. قصد من، امر به معروف و نهی از منکر و احیای سنت جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرم علی بن ابیطالب در میان امت اسلامی است». این وصیت نامه کوتاه اما پربار، منشوری جهانی و جاودانی در مبارزه با بی عدالتی و ستمگری ستمگران است.

امام حسین علیه السلام و احساس وظیفه در برابر ظلم و فساد

یکی از درس های حماسه عاشورا، عمل به تکلیف است. از وظایفی که حسین بن علی علیه السلام از ابتدای حرکت تا انتها بر آن تأکید داشت، عمل به تکلیف بود. آن حضرت با اینکه می دانست سختی ها و مشکلات فراوانی بر او وارد می شود، جوانانش شهید و خاندانش اسیر می شوند و هیچکس به ندای او پاسخ نمی دهد، ولی در برابر ظلم ظالمان وظیفه ای داشت که باید انجام می داد. بر همین اساس بود که فرمود: «مردم، آگاه باشید اینان (بنی امیه) اطاعت خدارا ترک و پیروی از شیطان را بر خود واجب کرده اند. فساد را ترویج کرده و حدود الهی را وانهاده اند. … حلال خدا را حرام و فرمان های او را تغییر داده اند. من به هدایت و رهبری جامعه مسلمانان و قیام برضد این همه فساد و هرزگانی که دین جدم را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم».

نهضت عاشورا و پاسداری از حریم دین

پاسداری از حریم دین، از اهداف اساسی نهضت عاشوراست. قافله سالار شهیدان، حضرت امام حسین علیه السلام می فرماید: «اگر دین جدم پیامبر صلی الله علیه و آله جز به کشته شدنم استوار نمی ماند، پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید». حضرت سیدالشهدا علیه السلام و یاران فداکارش، تمام مقصد خود را پاس داشت مکتب و ارزش های اصیل آن می دانند و درس پاسداری از حریم دین را به دیگران می آموزند. آن هنگام که دست حضرت ابوالفضل علیه السلام علمدار بزرگ کربلا قطع می شود، چنین می فرماید: «به خدا سوگند، گرچه دست راستم قطع کردید، ولی من تا زنده هستم، از آیین خود و از امام و پیشوایم که در ایمان، فرد صادقی است و فرزند پیامبر و پاک وامین است، دفاع می کنم».

تلاوت قرآن و توجه به دستورهای آن

یکی از درس های قیام کربلا، تلاوت قرآن و توجه به فرمان های آن است. حضرت سیدالشهداء در شب عاشورا به مسلمانان حق پرست، انس با قرآن را می آموزد، آن گاه که به برادرش فرمود: «برادرم، به نزد دشمن برگرد و اگر توانستی امشب را از آنان مهلت بگیر تا جنگ را به فردا موکول کنند و ما امشب را نماز بخوانیم و به درگاه او استغفار و دعا کنیم؛ زیرا خداوند می داند که من تلاوت قرآن، نماز و دعا را دوست دارم». ایشان بدین ترتیب، به دشمن فهماند که شما قرآن را ترک کرده اید و اگر به دستورهای قرآن توجه می نمودید، اینگونه گرفتار شیطان نمی شدید و خیره سرانه به بیراهه نمی رفتید.

کسب خشنودی پروردگار

یکی از آموزه های قیام عاشورا، گذشتن از همه چیز در راه خداست؛ چنانکه حضرت سیدالشهداء از تمام هستی خود در راه خدا گذشت. او حتی در آخرین ساعت های حماسه کربلا، هنگامی که فرزند شیرخوارش، علی اصغر بر روی دستانش شربت شهادت نوشید، فرمود: «این مصیبت هم برای من آسان است؛ زیرا خداوند آن را می بیند». آخرین کلام آن حضرت هم در گودی قتلگاه این است که: «خدایا، با تمام این سختی ها و مصیبت ها، به خشنودی تو خشنود و تسلیم فرمان تو هستم».

واقعه کربلا؛ تجلی پایداری

واقعه کربلا و نهضت عاشورا، نماد صبر و استقامت، و تجلی ثبات و پایداری است. امام حسین علیه السلام با قامتی استوار در برابر سپاه باطل ایستاد و به این صورت، درس استقامت را به آزادمردان جهان آموخت. یاران امام حسین علیه السلام نیز در صحنه کربلا، همگی الگوی عشق، پایداری و فداکاری در راه خدایند. از این رو، امام علیه السلام هنگامی که فداکاری و ایستادگی یاران و اهل بیت خود را دید، به آنان فرمود: «ای بزرگ زادگان، شکیبایی پیشه سازید که مرگ جز پلی نیست که شما را از سختی ها می گذراند و به بهشت پهناور و نعمت های دایمی می رساند».

حماسه عاشورا و درس شجاعت و دلیر مردی

یکی از آموزه های قیام عاشورا، درس شهامت و دلیرمردی است. امام حسین علیه السلام و یاران فداکارش، در شهامت و شجاعت، برگزیدگان زمانه خویش بودند، به گونه ای که رشادت ها و دلاوری های آن سرداران نور، الگوی انسان های آزاده تمامی دوران ها خواهد بود. در کلمات، اشعار و خطبه های امام حسین علیه السلام و یارانش، به خوبی این صفت پسندیده، یعنی شهامت و نترسی را در حد بسیار عالی می بینیم؛ چنانکه امام علیه السلام با کمال شهامت به سپاه کوفه چنین فرمود: «سوگند به خدا، همانند ذلیلان دستم را به شما نمی دهم و همانند بردگان از صحنه نبرد فرار نمی کنم».

واقعه عاشورا و درس صبر

در قیام عاشورا، امام حسین علیه السلام در مقابل انواع مصیبت ها، همگان را به صبر و بردباری سفارش می فرمود و خود نیز چون کوهی استوار، در برابر سپاه دشمن ایستاده بود و از حریم اسلام دفاع می کرد. مجاهدان عاشورا انبوه لشکر دشمن را می دیدند و با وجود مصیبت های فراوان، کوچک ترین سستی به خود راه نمی دادند و همچون شیر، با شتاب فراوان به دشمن می تاختند و به دفاع از دین و مقتدایشان می پرداختند. امام حسین علیه السلام یاران و خاندانش را فراوان به شکیبایی سفارش می فرمود؛ چنانکه به حضرت زینب علیهاالسلام چنین فرمود: «خواهرم، صبر داشته باش و بدان که اهل زمین و آسمان همه می میرند… جز خدای کریم که زمین را به قدرتش آفرید».

زینب علیهاالسلام و جاودانگی حماسه عاشور

یکی از آموزه های نهضت عاشورا، جلوه های مشارکت زنان در ادای رسالت فرهنگی است. نمونه روشن این حضور و مشارکت را می توان در زیباترین شکل، در وجود حضرت زینب کبری علیهاالسلام و نقش و رسالت بی همانندی که این بانوی قهرمان بر عهده داشت، مشاهده کرد. او توانست با اتکا به ایمان و اتکال به خداوند بزرگ و با آگاهی کامل، وظیفه سرپرستی کاروان اهل بیت امام حسین علیه السلام را به خوبی ایفا کند. زینب علیهاالسلام که اسوه همه زنان جهان است، در صحنه مبارزه و رویارویی با دشمن، چهره ای شاخص و شکست ناپذیر دارد. او ضمن سرپرستی عده ای زن و کودک و نوجوان، از هر فرصتی برای احقاق حق اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام و رسوا کردن جباران و ظالمان استفاده کرد و این نقش را هنرمندانه به پایان رساند.

عزاداری؛ تحریف ها و اصلاح گری ها

سیر تاریخی عزاداری

از زمانی که اهل بیت حسینی در شام، فرصت برپایی عزای امام حسین علیه السلام را پیدا کردند، تا امروز این برنامه فراز و نشیب هایی پیدا کرده، ولی هیچ گاه تعطیل نشده است؛ چرا که عشقِ امام حسین علیه السلام در دلها، عزاداری او را به برنامه ای گسترده، مردمی و مقدس تبدیل کرده که هرگز به سستی و خاموشی نمی گراید. هر گاه شیعیان، قدرت و حکومتی یافته اند، در ترویج و توسعه عزاداری سالار شهیدان علیه السلام از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند.

در زمان پادشاهی آل بویه در قرن چهارم هجری قمری، در دهه اوّل محرم، شیعیان برای امام حسین علیه السلام مراسم عزاداری برپا کردند. مُعِزّالدوله دیلمی، اولین کسی است که فرمان داد که مردم بغداد در دهه اول محرم لباس سیاه پوشیده، بازارها را سیاه پوش کرده و مراسم عزاداری برای آن حضرت برپاکنند. بستن دکان ها و منع طبّاخی و تعطیل عمومی در روز عاشورا از طرف معزالدوله دیلمی در شهر بغداد به عمل آمد و تا اوایل سلطنت سلجوقیان در آن شهر معمول بود. این مراسم تا انقراض دولت دیالمه در تمام کشورهای اسلامی و در قلمرو آنها مرسوم و برقرار بود.

عزاداری پیشوایان دینی برای سرور شهیدان

ائمه معصوم علیهم السلام در سوگ امام حسین علیه السلام مجلس عزاداری برقرار و به اصحاب خود سفارش می کردند در عزای امام حسین علیه السلام مرثیه سرایی کنند. امام صادق علیه السلام مجلس بزرگ داشتی در عزای امام حسین علیه السلام برپا داشت. مردی به نام عبداللّه بن غالب در حضور آن حضرت مرثیه سرایی کرد و از مصیبت جانگداز و بر زمین ماندن پیکرهای پاک حسین علیه السلام و یارانش و وزش باد و پاشیده شدن خاک و غبار بر آن پیکرهای مقدس سخن گفت.

امام هشتم در ایام دهه محرم خود برمی خاست و برای نشستن بانوان، پرده ای می افراشت و ضمن دستور مرثیه سرایی به یکی از یارانش به نام «دِعِبل» فضیلت و پاداش سوگواری امام حسین علیه السلام را یادآور می شد. آن حضرت به دعبل فرمود: «کسی که دیدگانش در سوگ حسین علیه السلام اشک آلود گردد یا دیگران را بر آنچه از دشمنان، بر ما رفت بگریاند، خداوند در روز رستاخیز او را از شمار ما محشور خواهد ساخت».

اهمیت عزاداری سنتی

از دیرباز برای زنده نگهداشتن حماسه کربلا و اظهار محبت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ، شیوه های عزاداری مختلفی مطرح بوده است. هرچه مراسم عزاداری و شیوه های آن بی پیرایه تر و سنتی تر باشد، بهتر می تواند در روح و جان عاشقان امام حسین علیه السلام نفوذ کند. از این رو، اهل بیت علیهم السلام هم به اصحاب خود سفارش می کردند عزاداری آن حضرت را بی آلایش و بدون تکلف برپا کنند. ابوهارون مکفوف می گوید: روزی خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، فرمود: در سوگ حسین علیه السلام برایم شعر بخوان. من نیز خواندم. حضرت فرمود: نه این طور، بلکه همان گونه که برای خودتان نزد قبر حسین علیه السلام مرثیه می خوانید. از این حدیث برمی آید شیوه ای که در متن مردم جاری بوده، مورد قبول ائمه معصوم علیه السلام قرار داشته و حفظ این سنت، ضامن تداوم قیام سالار شهیدان است.

تأکید امام خمینی رحمه الله بر حفظ عزاداری سنتی

حضرت امام خمینی؛ بر زنده نگهداشتن مراسم عزاداری در محرم و صفر، با همان وضع سنتی تأکید نموده، چنین فرمودند: «ما باید حافظ این سنت های اسلامی، حافظ این دسته جات مبارک اسلامی که در عاشورا، در محرم و صفر، در مواقع مقتضی به راه می افتند، [باشیم]؛ تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند. … زنده نگه داشتن عاشورا را با همان وضع سنتی خودش، از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف توده های مردم با همان ترتیب سابق برقرار کنید…. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنت ها را حفظ کنید».

تعزیه خوانی

یکی از مراسمِ رایج در روزهای محرّم، تعزیه خوانی و شبیه خوانی است. تعزیه خوانی، عبارت از نمایش دادنِ چگونگی شهادت جان سوز حضرت سیدالشهداء و یارانش، و نیز بیان یکی از حوادث مربوط به واقعه کربلاست. به عبارت دیگر، تعزیه خوانی و شبیه خوانی، نمایشی است که در یک محوطه، با حضور مردم و توسط چند نفر انجام می گیرد. این افراد در نقش قهرمانان کربلا و با لباس های مخصوص و ابزار جنگی خاص، همراه با دُهل، شیپور، نیزه، شمشیر، سپر، خنجر، کرنا، مشک آب و اسب، ایفای نقش می کنند. در این مراسم، صحنه و نمایش، بر مبنای حوادث کربلا و مقتل ها تنظیم می شود. فقها و مراجع شیعه، تعزیه و شبیه خوانی را در صورتی که مشتمل بر کار خلاف و هتک مقدسات نباشد، جایز دانسته اند.

شعایر دینی

کربلا، قرارگاه دل های عاشقی است که از نیستان عشق جدا افتاده اند؛ قطعه ای از بهشت است که بر خاک نازل شده است. کربلا، سرزمینی است که در خاکش، 72 ستاره خونین، از آسمان به زیر سم اسبان تازه نعل شده افتادند. حسین و یاران فداکارش، مردانی هستند که از نماز حماسه ساختند و سجاده را با گل های شقایق زینت بخشیدند. بنابراین، بزرگداشت و تجلیل از حسین و یارانش، از جمله شعایر دینی و رسالت مکتبی و انسانی است. بر همین اساس است که بزرگ پرچمدار دیانت و انسانیت در جهان معاصر، حضرت امام خمینی؛ درباره شعایر حسینی و برپاداری مصیبت آن حضرت فرمودند: «اقامه مجالس تعزیه(عزا) برای حضرت سیدالشهداء و مجالس دعا و بیان مسایل، از شعایر دینی است و اختصاص به زمان خاصی ندارد».

قمه زنی از منظر مقام معظم رهبری

مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای درباره قمه زنی فرموده است: «یک کارهایی است که مردم را به خدا و دین نزدیک می کند. امام ؛ فرمودند: عزاداری سنتی بکنید. در مجالس نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سر و سینه زدن، مواکب عزا راه انداختن، دسته جات عزاداری، همان چیزهایی است که عواطف را نسبت به خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله پرجوش می کند که بسیا رخوب است. یک کارهایی هم هست که به عکس، کسانی را از دین برمی گرداند؛ قمه زنی از آن کارهای خلاف است… این جعلی است. اینها چیزهایی است که از دین نیست. بلاشک خدا از این کارها راضی نیست…. ما نباید کاری بکنیم که جامعه اسلامیِ برتر، یعنی جامعه مُحب اهل بیت علیهم السلام در نظر مسلمانان عالم و غیر مسلمان ها به عنوان یک گروه آدم های خرافیِ بی منطق معرفی بشود. بنده قطعا از این کارها راضی نیستم».

راویانِ نخستین واقعه کربل

پیشینه تاریخی ذکر وقایع کربلا، به زمان های دور و سده دوم هجری برمی گردد. در این باره آمده است که دو تن از شاگردان برجسته امام صادق علیه السلام به نام های «لوط بن یحیی» معروف به ابی مِخْنَف و «هشام بن محمد» معروف به کلبی که هر دو از دانشمندان سده دوم هجری بودند، در کتاب های جداگانه ای با نام مقتل الحسین، وقایع کربلا و به دنبال آن حرکت اهل بیت حسینی به شام و بازگشت ایشان به کربلا و مدینه را گردآوری کردند. مقتل الحسین نوشته لوط بن یحیی از تاریخ نگاران و محدثان شیعه(در گذشته به سال 157 ق) بیشتر مورد استفاده تاریخ نگاران قرون اولیه اسلامی قرار گرفت. بخش عمده ای از رویدادهای مربوط به نهضت امام حسین علیه السلام را تاریخ نویسانی چون طبری، ابن اثیر، ابو الفرج اصفهانی و شیخ مفید از مقتل ابو مخنف نقل کرده اند.

ضرورت اصلاحگری و روشنگری

امروزه باید در اصلاح بعضی نسخه های تعزیه که دارای مطالب سست و بی پایه و اساس است، اقدام شود. گویندگان و واعظان باید بیشتر از کتاب های معتبر استفاده نموده، از نقل مطالب بعضی کتب که مطالب بی سند و مدرک ارایه نموده اند، خودداری ورزند. به این ترتیب، رسالت بزرگان دین است که به اصلاحگری و روشنگری درباره حماسه عاشورا بپردازند و غبار تحریف را از این حماسه بی نظیر بزدایند.

مبارزه با تحریفات

یکی از رسالت های مبلّغان فرهنگ عاشورا، مبارزه با تحریفاتِ این نهضت الهی است. باید هوشیارانه از تحریفات و پیرایه های لفظی و معنوی که آگاهانه و ناآگاهانه، سیمای حماسی و تابناک عاشورا را در هاله ای از ابهام فرو می برد، فرهنگ گلرنگ شهادت را بد جلوه می دهد و از صلابت و پیام دهی و خیزش آوری عاشورا و از فحوای بلند توحیدی آن می کاهد، جلوگیری کرد. بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب می فرماید: «تحریف های حماسه عاشورا باید زدوده شود. نگذارید مفاهیم و کارهای تحریف آمیز و غلط، چشم ها و دل ها را از چهره مبارک و منوّر سیدالشهداء منصرف کند».

عزاداری در قالب روش های نوین

بسیاری از کم توجهی ها و کم مهری ها به ارزش های اسلامی، ریشه در عرضه نادرست آن دارد. اگر معارف اسلامی با زبان روز و هماهنگ با سطح فکر و معلومات مخاطبان خود مطرح شود، مؤثرتر خواهد بود. نهضت عاشورا هنگامی می تواند در احیای ارزش ها مؤثر باشد که با روش های نوین عرضه شود. اینک که ارتباطات برتمامی زوایای زندگی بشرسایه افکنده و به واسطه آن، پیچیده ترین برنامه های فرهنگی به سراسر دنیا فرستاده می شود، استفاده از شیوه های نو برای ارائه فرهنگ عاشورا به سراسر جهان ضرورت بیشتری یافته است.

امام حسین علیه السلام و نهضت عاشورا از منظر اهل سنت

علاقه رسول خدا صلی الله علیه و آله به امام حسین علیه السلام

یکی از زیباترین و برجسته ترین نکات زندگی امام حسین علیه السلام ، توجه شدید و علاقه شگفت انگیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ایشان است. این نکته آن چنان آشکار و نمایان بود که بخشی از کتاب های تاریخ و حدیث را به خود اختصاص داده است. از جمله در مقتل خوارزمی آمده است: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با گروهی از اصحاب به میهمانی می رفت. در راه امام حسین علیه السلام را دید که در کوچه بازی می کند. پیش رفت تا او را بگیرد، ولی او کودکانه گریخت و هرچه حضرت به دنبال او رفت، او به سوی دیگری جست و آن حضرت همچنان خنده کنان او را دنبال می کرد تا او را گرفت. آن گاه دستی بر پس گردن و دستی در زیر چانه او گرفت و او را بوسید و بعد فرمود: «حسین از من است و من از حسینم، خداوند کسی را که حسین را دوست دارد، دوست بدارد».

دوستی با حسین علیه السلام

زید بن حارثه نقل می کند: می خواستم برای انجام کاری خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله برسم. شبانه به منزل آن حضرت رفتم و در خانه را کوبیدم. پیامبر در حالی که چیزی در زیر عبای خود داشت، بیرون آمد. پس از آن که کارم تمام شد، پرسیدم: ای رسول خدا، چه همراه داری؟ عبای خویش را به کنار زد و حسن و حسین را که در برگرفته بود به من نشان داد و فرمود: اینان فرزندان من و فرزندان دختر من هستند. آن گاه رو به آسمان کرد و فرمود: «خدایا، تو می دانی که من این دو را دوست دارم، پس این دو و هر کس را که آن دو را دوست بدارد، دوست بدار». این علاقه و عنایت ویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به امام حسین و اهل بیت علیه السلام را صرفا نمی توان به یک رابطه عاطفی و علاقه خویشاوندی حمل کرد. مضامین روایاتی که در کتاب های شیعه و سنی فراوان نقل شده، نشان می دهد که رسول خدا صلی الله علیه و آله با اطلاع و آگاهی از مسیر آینده جامعه اسلامی، می خواستند بدین وسیله، راه حق و باطل را به روشنی از یکدیگر تفکیک و متمایز سازند.

علاقه جبرئیل به امام حسین علیه السلام

در روایات آمده است روزی حسن و حسین علیهماالسلام در کودکی، پیش روی پیامبر صلی الله علیه و آله با یکدیگر کشتی می گرفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله فقط حسن را تشویق می کرد. فاطمه زهرا علیهاالسلام به پدر عرض کرد: ای رسول خدا، شما حسن را که برادر بزرگ تر است در مقابل حسین که کوچک تر است تشویق می کنید؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «زیرا جبرئیل شاهد این ماجرا بود و حسین را تشویق می کرد و من حسن را».

امام حسین علیه السلام و آیه تطهیر

ام سلمه، همسر باوفای رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که روزی فاطمه علیهاالسلام غذایی برای پدر بزرگوارش آورد. آن روز پیامبر در خانه من بود. رسول اللّه از دخترش تشکر کرد و فرمود: برو و پسرعمویم علی و فرزندانم حسن و حسین را نیز دعوت کن تا با هم غذا بخوریم. پس از مدتی فاطمه و علی، در حالی که دستان حسن و حسین را در دست داشتند، بر پیامبر وارد شدند. همان دم جبرئیل بر پیامبر نازل شد و آیه شریفه تطهیر را نازل فرمود: «خداوند اراده کرده است تا هر گونه زشتی و پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را پاک و پاکیزه سازد». احمد بن حنبل و ترمذی، دو تن از محدثان بزرگ اهل سنت در کتاب های مسند و سنن خود نقل کرده اند که تا شش ماه پس از نزول آیه مذکور، پیامبر هر روز هنگامی که برای نماز صبح به مسجد می رفت، در جلو خانه علی و فاطمه می ایستاد و بلند می فرمود: «ای اهل بیت محمد، وقت نماز است. همانا خداوند اراده کرده تا هر گونه پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند و پاک و پاکیزه تان سازد».

مهرورزی پیامبر به امام حسین علیه السلام

مهر و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله به امام حسین علیه السلام و برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام زبانزد عام و خاص بوده است. افزون بر گفتارهایی که از حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله درباره سیدالشهداء نقل شده، در تاریخ از رفتار حضرت با ایشان، حکایت های فراوانی آورده اند که به خوبی مهرورزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت سیدالشهداء را می رساند. احمد بن حنبل در کتاب مسند و ابن سعد در کتاب الطبقات الکبری نقل کرده اند که: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله سجده نماز را برخلاف معمول طولانی کرد. نماز که تمام شد، نمازگزاران عرض کردند: امروز سجده را طولانی تر به جای آوردید، آیا وحی نازل شده و دستوری رسیده است؟ حضرت فرمود: خیر، فرزندم حسین بر شانه ام سوار بود، خواستم صبر کنم تا او کار خویش را انجام دهد و لذتش را از بین نبرده باشم.

امام حسین علیه السلام ؛ آقای جوانان بهشت

از حُذیفَةِ بن یمان، صحابی معروف پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که شبی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم و نماز مغرب را با ایشان خواندم. حضرت برخاست و دائما نماز می خواند تا هنگام نماز عشا رسید. نماز عشا را نیز با آن حضرت خواندم و منتظر ماندم. پیامبر از مسجد خارج شد تا به خانه خویش برود، پشت سر او راه افتادم، گویا با کسی سخن می گفت که من دقیقا ندانستم که چه می فرماید. ناگهان رو به عقب کرد و فرمود: کیستی؟ گفتم: حُذیفه. گفت: فهمیدی چه کسی با من بود؟ گفتم: خیر. فرمود: جبرئیل امین بود که سلام خدای را به من رساند و مرا بشارت داد که فاطمه با نوی زنان بهشت و حسن و حسین آقای جوانان بهشتی هستند.

امام حسین علیه السلام ؛ احیای دین و گسترش ارزش های اسلامی

بدون شک قیام امام حسین علیه السلام فقط برای زنده نگه داشتن دین و گسترش ارزش های اسلامی بود. بر همین اساس است که ابن اثیر می نویسد: هنگامی که امام حسین علیه السلام به مکه رسید و خبر مخالفت او با یزید منتشر شد، مردم کوفه تصمیم گرفتند آن حضرت را به کوفه دعوت کنند. بنابراین، نمی توان گفت امام حسین علیه السلام تحت تأثیر دعوت کوفیان قیام کرد؛ بلکه حرکت آن حضرت، تنها از احساس وظیفه ایشان و نیاز دین به حرکتی اساسی در راه براندازی جور و ستم سرچشمه می گرفت و دعوت مردم کوفه، هیچ تأثیری در اراده راسخ آن امام نداشت؛ زیرا خود فرمود: «به خدا اگر در دنیا هیچ جا و پناهگاهی نداشته باشم، با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد». در تاریخ طبری نیز آمده است که حضرت در نخستین روزهای حرکت خود به سمت کوفه، از تغییر اوضاع آن سامان باخبر شد، ولی از راهی که انتخاب کرده بود، بازنگشت.

ورود امام حسین علیه السلام به کربلا

در مقتل خوارزمی، ورود امام حسین علیه السلام به کربلا چنین بیان شده است: امام حسین علیه السلام در روز دوم محرم سال 61 هجری وارد کربلا شد. هنگامی که به او گفتند اینجا کربلاست، دست به دعا گشود و عرض کرد: «بار الها، از کرب(اندوه) و بلا به تو پناه می بریم». آن گاه رو به اصحاب کرده فرمود: «مردم بندگان دنیایند و دین چیزی است که بر روی زبان دارند؛ تا زمانی که موجب رونق دنیایشان باشد آن را نگه می دارند و چون نوبت به آزمایش رسد، دینداران بسیار اندکند. اینجا محل اندوه و بلاست، همینجا توقف کنید. اینجا محل اقامت و بار انداز ماست؛ جایی است که خون ما می ریزد، اینجا قتلگاه ماست». همه پیاده شدند و حرّ و یارانش در طرف دیگر منزل کردند.

علمدار کربلا

در جنگ های قدیم، عَلَم و پرچم لشکر نشانه بقای آن به شمار می آمد و تا زمانی که پرچم لشکری در اهتزاز بود، کیان لشکر محفوظ دانسته می شد و هنگامی که پرچم سرنگون می گردید، لشکر شکست می خورد. به همین دلیل، همیشه پرچم به دست شجاع ترین افراد داده می شد و از این روست که در بیشتر جنگ های رسول خدا صلی الله علیه و آله چون بدر، احد،حنین خیبر، پرچم اسلام در دست امیرمؤمنان علیه السلام بود. در صحنه عاشورا نیز پرچم به دست شجاع ترین فرد سپرده شد و او کسی جز حضرت عباس فرزند رشید حیدر کرّار علیه السلام نبود. در کامل ابن اثیر و تاریخ طبری که از معتبرترین کتاب های اهل سنت است آمده: روز عاشورا در حالی که تعدادی از برادران امام حسین علیه السلام و اصحاب بزرگوارش در صحنه نبرد حضور داشتند و هر کدام خود ار زمره شجاعان به شمار می رفتند، امام پرچم لشکرش را به دست عباس علیه السلام داد؛ چرا که او از هر جهت شایسته ترین فرد برای این مقام بود.

با اصحاب و اهل بیت امام حسین علیه السلام

حضرت علی اکبر علیه السلام

حضرت علی اکبر، یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام است که دو سال پس از شهادت جدش، علی بن ابی طالب علیه السلام به دنیا آمد. مادرش «لیلی» دختر عُرْوَة بن مَسْعُود است. عُروه، یکی از بزرگان و سادات بود که در سال هشتم هجرت مسلمان شد و به دستور پیامبر، به شهر خود بازگشت و قوم خویش را به اسلام فراخواند. کُنیه حضرت علی اکبر، ابوالحسن می باشد. او، جوانی خوش چهره و زیبا بود و از نظر زیبایی رخسار و اخلاق خوب، به پیامبر شباهت داشت و در نیکی ها زبانزد همگان بود. در روز عاشورا، علی اکبر خدمت امام حسین علیه السلام آمد و اجازه جهاد خواست. امام علیه السلام به او اجازه داد. حضرت علی اکبر مانند پهلوانی شجاع وارد میدان جنگ شد و به مبارزه با دشمنان پرداخت و تعداد زیادی از کفار را به هلاکت رساند، تا آنکه مُرَّة بن مُنْقَذ فرصتی به دست آورد و شمشیری بر سرش زد که فرقش شکافته شد و از اسب به زمین افتاد.

عَبْدُاللّه ِ الرَّضیعُ (علی اصغر)

عبداللّه در مدینه متولد شد. مادرش رُباب دختر اِمْرَءُ الْقَیْس و خواهرش سکینه می باشد. در روز عاشورا هنگامی که حضرت سیدالشهداء علیه السلام علی اصغر را بر روی دست گرفته بود، یکی از لشکریان یزید به نام حَرْمَلَة بن کاهِل، تیری به سوی آن طفل شلیک کرد که به گلوی او اصابت نموده، او را به شهادت رساند. امام حسین علیه السلام با دیدن این صحنه گریست و فرمود: «خدایا، میان ما و گروهی که از ما دعوت کردند و قول دادند که به یاری مان بیایند، اما با ما به جنگ پرداختند، حکم کن». دراین وقت ندایی از آسمان آمد که «یا حسین، او را واگذار که دایه ای در بهشت دارد». حضرت امام حسین علیه السلام دست های خود را از خون آن شهید پر کرد و به طرف آسمان ریخت و فرمود: «هر مصیبتی که بر من برسد، تحمل آن برای من آسان است؛ چرا که در پیش چشم خداست». در آن هنگام حضرت از اسب فرود آمد و با غلاف شمشیر زمین را کند و آن شهید را دفن نمود. نام علی اصغر در زیارت ناحیه مقدسه نیز آمده است.

حضرت قاسم علیه السلام

قاسم فرزند حسن بن علی علیه السلام هنگام شهادت به حد بلوغ نرسیده بود و چهارده سال داشت. او کشته شدن در راه خدا را شیرین تر از عسل می دانست؛ چنانکه حضرت سجاد علیه السلام می فرماید: در شب عاشورا، پدرم اهل بیت و اصحاب خود را جمع کرد و فرمود: ای اهل بیت من و شیعیانم، شب دامن خود را گسترده، برخیزید و راه سفر پیش گیرید؛ چرا که این قوم در جست و جوی من هستند و با شما کاری ندارند. اهل بیت و اصحاب همگی گفتند: به خدا سوگند ما هرگز تو را ترک نمی کنیم تا جان خود را فدای تو سازیم. آن گاه امام علیه السلام فرمود: فردا من و همه شما کشته خواهیم شد و یک تن از شما باقی نمی ماند. در این زمان، حضرت قاسم عرض کرد: عمو جان، من هم کشته می شوم؟ حضرت فرمود: پسرم مرگ را چگونه می بینی؟ عرض کرد: ای عمو، از عسل شیرین تر است. حضرت فرمود: عمو فدای تو باد، تو هم فردابه شهادت خواهی رسید. قاسم علیه السلام در روز عاشورا به میدان رفت و توسط مردی به نام عمربن سعد ازدی به شهادت رسید.

عَوْن بن علی بن ابیطالب علیه السلام

مادر عَون «اسماء» دختر عُمَیْس بود. وی هنگامی که تعداد زیادی از یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، از امام حسین علیه السلام اجازه مبارزه خواست. امام علیه السلام گریست و فرمود: ای برادر، تسلیم مرگ شده ای؟ عرض کرد چگونه تسلیم مرگ نشوم، در حالی که تو را تنها و بی یاور می بینم. حضرت فرمود: خدا به تو جزای خیر عنایت فرماید، آن گاه به عون اجازه داد. او به میدان رفت و این رجز را خواند: «با قلب هدایت شده، با دشمنان جهاد و از فرزند پیامبر خدا دفاع می کنم». او با شجاعت جنگید و تعدادی دشمن را از بین برد. سرانجام مردی به نام «خالِد بن طَلْحَه» در کمین عون نشست و در فرصت مناسب وی را به شهادت رسانید. عون در آخرین لحظات این گونه زمزمه می کرد: «بِسْمِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ».

محمدبن ابی سعید بن عقیل بن ابی طالب علیه السلام

محمد بن ابی سعید کودکی هفت ساله بود. هنگامی که امام حسین شهید گردید و لشکر یزید به خیمه ها هجوم آوردند، اسب سواری شمشیری به پهلوی آن طفل زد و او را شهید کرد. پدرش ابوسعید از مردان نامی و مانند پدرش عقیل حاضر جواب بود، به طوری که عبداللّه بن زُبَیْر را در مجلس معاویه، طی مناظره ای به ستوه آورد. نام محمدبن ابی سعید در زیارت ناحیه مقدسه و رجبیه آمده است: اَلسّلامُ عَلی مُحَمَّدِبْنِ اَبی سَعیدِ بْنِ عَقیلٍ.

حبیب بن مَظاهر

حبیب بن مظاهر، از صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و از خواص اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام به شمار می رفت. او جایگاه خاصی نزد حضرت ابی عبداللّه علیه السلام داشت و بدین دلیل، آن حضرت در روز عاشورا هنگام آراستن صفوف لشکر، حبیب را در طرف چپ اصحاب خود گماشت. این مرد با ایمان در برابر دشمن قرار گرفت، رجز خواند و سپس به نبرد با دشمن پرداخت. نوشته اند که نبرد سختی میان حبیب و لشکر کینه توز رخ داد که ناگاه شخصی از بنی تمیم به نام بدیل بن صریم، بر آن جناب حمله کرد و شمشیر بر سر مبارکش زد. در این زمان شخصی دیگر از بنی تمیم، بانیزه بر آن بزرگوار زد و او را بر زمین افکند. حبیب خواست برخیزد که حصین بن تمیم سرمبارکش را از تن جدا کرد و او به فیض والای شهادت رسید.

انس بن حارث کاهلی

انس، از بزرگان صحابه است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک کرده و حدیث آن حضرت را شنیده است. از جمله احادیثی را که شنیده و نقل کرده و بزرگان شیعه و سنی از او روایت کرده اند، این حدیث است: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که حسین علیه السلام را در آغوش گرفته بود می فرمود: «این پسرم در سرزمینی از کشور عراق شهید خواهد شد. آگاه باشید هر که آن را درک کرد و حضور داشت، او را یاری نماید». انس در روز عاشورا در حالی که پیرمردی کهنسال بود، از امام حسین علیه السلام اجازه میدان گرفت و عازم جهاد شد و پس از رجزخوانی به دشمن حمله کرد و هیجده نفر را به خاک هلاکت انداخت و آن گاه خود شهید شد. نام او در زیارت ناحیه انس بن حارث وارد شده است: «السلامُ علی انس بن کاهل الاسدی».

حُرّ بن یزید رِیاحی

حرّ ریاحی، از بزرگان، اشراف و از شخصیت های برجسته کوفه بود. به همین سبب، عبیداللّه بن زیاد او را به فرماندهی هزار نفر جنگجو منصوب ساخت تا مانع ورود امام حسین علیه السلام به کوفه شوند. حرّ پس از آنکه رحمت الهی شامل حالش شد و به سپاه امام حسین علیه السلام پیوست، همانند شیر غضبناک بر دشمن حمله کرد. راوی گوید: هرگز کسی را مانند او ندیدم که سر از تن جدا کند و لشکر هلاک سازد. او همچنان مبارزه می کرد و رجز می خواند: من حسین را یاری می کنم. مدتی بدین نحو جنگید تا اینکه جماعتی از لشکر عمر سعد بر او حمله آوردند و شهیدش کردند. وقتی امام حسین علیه السلام به نزد او آمد در مرثیه اش این ابیات را خواند: «چه مرد نیکی بود حرّ از دودمان ریاح، چه مرد نیکی بود حرّ به هنگام بارش نیزه ها، چه مرد نیکی بود که حسین را خواند و به او پیوست و جان خودش را در طبق اخلاص گذاشت».

بُکیربن حُرّ بن یزید ریاحی

امام صادق علیه السلام فرموده است: از پدرم شنیدم که فرمود: چون حسین علیه السلام با اصحابش به زمین کربلا رسیدند و با لشکر عمرسعد رو به رو شدند و آتش جنگ برافروخته گردید، خدای تعالی یاری و نصرت خویش را بر حسین علیه السلام نازل ساخت و او را میان ملاقات پروردگار خود و پیروزی بر دشمنانش مخیّر گردانید که آن حضرت لقای پروردگار را برگزید و صدا زد: «آیا فریادرسی هست تا به امید رحمت خدا، به فریاد رسی ما برخیزد؟ آیا کسی هست که از حرم پیامبر خدا دفاع کند؟» در این هنگام حُرّ بن یزید ریاحی به فرزند خود بُکَیر گفت: پسرم، مرا صبر بر آتش جهنم نیست. اگر با من هستی، بیا به طرف حسین علیه السلام برویم. پسر پذیرفت. پس حرّ فرزند خویش را فرمان داد که بر آن قوم ستمگر حمله کند و با آنها جهاد کند. آن جوان سعادتمند پس از اجازه نبرداز امام حسین علیه السلام وارد کارزار شد و به پس از مبارزه ای جانانه، به درجه شهادت نایل آمد.

زُهیر بن قین

زُهیر، مردی شریف، شجاع، دلاور، نامدار، بزرگ مرد و اهل کوفه بود. به دلیل سلحشوری و شجاعت وی، حضرت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به هنگام آراستن صفوف، زهیر بن قین را بر جناح راست لشکر گماشت. زهیر قبل از ظهر عاشورا از امام اجازه جهاد گرفته، عازم میدان شد و به همراه حرّ به لشکر دشمن حمله کردند و با شجاعت و رشادت به جنگ پرداختند. در این نبرد، حرّ به شهادت رسید، ولی زهیر دوباره خدمت امام رسید و همراه با سعید حَنَفی در برابر حضرت سیدالشهداء ایستادند و خود را هدف تیر و نیزه ها قرار دادند تا حضرت به همراه اصحاب، نماز خوف خواندند. بعد از نماز، امام علیه السلام اصحابش را برای جهاد با کوفیان تشویق نموده و زهیر برای بار دوم عازم میدان جنگ شد. او پس از ساعتی مبارزه دلیرانه و به هلاکت رساندن عده ای از دشمنان، به دست کثیر بن عبداللّه شَعْبی و مهاجر بن اوس تَمیمی به شهادت رسید.

سعید بن عبداللّه حَنَفی

سعید از بزرگان شیعه در شهر کوفه و مردی شجاع و باتقوا بود. در شب عاشورا خطاب به امام حسین علیه السلام عرض کرد: «به خدا قسم ای پسر پیغمبر، ما هرگز تو را تنها نمی گذاریم تا خدای تعالی بداند که ما از پیغمبر او و فرزندانش محافظت کردیم و اگر بدانم که تا هفتاد مرتبه کشته می شوم،… از تو جدا نمی گردم، تامرگ خود را در کنا رتو ببینم. پس چگونه تو را یاری نکنم و حال آنکه پس از کشته شدن در راه تو، به کرامتی می رسم که هرگز برای آن پایانی نیست». حضرت سیدالشهداء در ظهر عاشورا به زهیر بن قین و سعید بن عبداللّه فرمود: «پیش روی من بایستید تا نماز به جای آورم». آنها نیز این دستور امام را عاشقانه پذیرفتند و خود را هدف تیر و نیزه گردانیدند. هر کجا حضرت حرکت می کرد، سعید در پیش روی آن حضرت بود و تیرها به بدن مبارکش اصابت می کرد. پس از مدتی، از شدت جراحات روی زمین افتاد و به حضرت سیدالشهداء عرض کرد: «ای پسر رسول خدا، آیا به عهد خودم وفا کردم؟» حضرت فرمود: «آری، تو در بهشت پیشاپیش من هستی».

حَجّاج بن مَسْروقِ جُعْفِیّ

حجاج، از شیعیان مخلص و از یاران حضرت امیرمؤمنان علیه السلام بود. هنگامی که حضرت سیدالشهداء علیه السلام به سوی مکه رفت، او هم از کوفه به طرف مکه روانه شد و در هنگام نمازها، مؤذن آن حضرت بود. حجاج در روز عاشورا از امام علیه السلام اجازه جهاد گرفته و روانه میدان شد. او بعد از ساعتی نبرد با کوفیان، در حالی که آغشته به خون بود، خدمت آن حضرت رسید و اشعار زیر را قرائت کرد: «جانم به قربانت ای حسینی که هدایت شده و هدایت کننده ای. امروز جدّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرت علی علیه السلام صاحب سخاوت و بخشش را ملاقات می کنم. علی علیه السلام همان کسی است که من او را وصی پیامبر صلی الله علیه و آله می دانم.» امام علیه السلام به حجاج فرمود: من هم بعد از تو جدّم و پدرم را ملاقات می کنم. آن گاه حجاج دوباره به میدان بازگشت و بعد از دلاوری بسیار به شهادت رسید.

مُسْلِم بْنِ عَوسَجَه

مسلم بن عوسجه از اصحاب وفادار امیرمؤمنان علیه السلام بود که در تمامی جنگ های آن حضرت شرکت داشت و در کربلا نیز به یاری امام حسین علیه السلام آمد و جان خود را فدای دین کرد. مسلم از کسانی بود که به حسین علیه السلام نامه نوشت و تا آخر بر قول خود باقی ماند و به عهدش وفا نمود. او در روز عاشورا با رشادت بسیار به جنگ با یزیدیان پرداخت و پس از ساعتی مبارزه، از شدت جراحات بر زمین افتاد. در این هنگام امام حسین علیه السلام به بالینش آمد و فرمود: رحمت خدا بر تو باد ای مسلم و آیه 23 سوره احزاب را تلاوت نمود: «بعضی از آنان پیمان خود را به آخر بردند و جان سپردند و بعضی دیگر در انتظار جانبازی هستند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد خود ندادند».

وَهَبْ بن وهب

وهب، مردی مسیحی بود که به همراه مادر و همسرش، توسط امام حسین علیه السلام به دین اسلام گرویدند. از شب دامادی وی تا روز عاشورا، بیشتر از هفده روز نگذشته بود. وی عاشقانه به میدان جنگ شتافت و با شجاعت به نبرد با دشمنان خدا پرداخت. او پس از مبارزه ای سخت، به شهادت رسید و یزیدیان سرش را از تن جدا ساختند و به سوی سپاه امام حسین علیه السلام پرتاب کردند. مادر وهب که شیرزنی نترس بود، سر فرزندش برداشت و بوسید و گفت: سپاس خدایی را که روی مرا به شهادت تو در پیش حسین علیه السلام سفید کرد. آن گاه به کوفیان رو کرد و گفت: ای مردم بی وفا، گواهی می دهم که مسیحیان و یهودیان بر شما شرف دارند.

هَفْهاف راسِبِی

هفهاف راسِبی، از شجاع ترین و دلاورترین مردم بصره بود که در جنگ های زیادی در رکاب حضرت علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام جنگیده بود. هنگامی که شنید امام حسین علیه السلام عازم کوفه شده، از بصره خارج شد و به سوی کربلا حرکت کرد. او در عصر عاشورا به کربلا رسید و وارد لشکر عمرسعد شد و گفت: مولای ما حسین علیه السلام کجاست؟ گفتند: تو کجا بودی و چه کسی هستی؟ گفت: من هفهاف راسبی بصری هستم و برای یاری حسین علیه السلام آمدم. گفتند: ما حسین را کشتیم و از برادران و فرزندان و یاران او کسی را باقی نگذاشتیم، مگر یک بیمار و گروهی از زنان و دختران او را که اکنون لشکر عمر سعد به غارت آنها مشغول هستند. دنیا در نظر هفهاف تاریک شد و آهی کشید و بر آن لشکر حمله کرد و جمعی را به هلاکت رساند و عده ای را مجروح ساخت. عمر سعد فریاد زد: وای بر شما، همگی بر او حمله کنید و او را زنده نگذارید. لشکر او را محاصره کردند و اسب او را از پای درآوردند. هفهاف پیاده شد و جنگید تا از شدت جراحات بر زمین افتاد و به شهادت نایل آمد.

مالِکُ بنُ عَبْد بن سَریع

مالک و برادرش سیف، از قبیله همدان بودند که در کربلا به لشکر امام حسین علیه السلام پیوستند. در روز عاشورا هر دو در حالی که می گریستند، خدمت امام حسین علیه السلام رسیدند. حضرت فرمود: عزیزانم، چرا گریه می کنید؟ به خدا امیدوارم که بعد از مدتی چشم شما به بهشت روشن شود. گفتند: فدایت شویم، ما برای خودمان گریه نمی کنیم؛ بلکه به حال شما گریه می کنیم که در محاصره قرار گرفته اید و جز جانمان چیزی نداریم تا از شما دفاع کنیم. امام علیه السلام فرمود: خداوند از بابت همدردی با من، به شما نیکوترین پاداش ها را عنایت کند. سپس این دو برادر به دشمن حمله کردند و بعد از اینکه تعدادی از یزیدیان را به هلاکت رساندند، شربت شهادت نوشیدند و به دیدار دوست شتافتند.

ابوثمامه

ابوثمامه، مردی دلاور و از یاران امیرمؤمنان علی علیه السلام بود و در جنگ ها با آن حضرت شرکت می کرد. پس از علی علیه السلام از اصحاب امام حسن مجتبی علیه السلام گردید و در کوفه ماند. چون معاویه مرد، به امام حسین علیه السلام نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد. هنگامی که مسلم بن عقیل به کوفه آمد، ابوثمامه با او همکاری می کرد و از طرف او مسئولیت دریافت اموال و خرید و تهیه سلاح را داشت. ابوثمامه علاقه خاصی به امام حسین علیه السلام داشت و در محافظت از آن حضرت اهتمام می ورزید. او در روز عاشورا پس از ادای نماز، آماده جان فشانی شد و به خدمت حضرت عرض کرد: یابن رسول اللّه ، من آماده شدم تا به یاران خویش ملحق شوم و نمی خواهم زنده بمانم و تو را غریب و بی مدد کار و کشته ببینم. آن حضرت به او اجازه داد و فرمود: ما هم بعد از ساعتی به شما ملحق می شویم. سپس او سرگرم نبرد شدیدی با سپاه کفر شد و سرانجام بعد از مبارزه و جهاد و برداشتن زخم های زیاد، به دست پسر عمویش قیس بن عبداللّه صائدی به شهادت رسید.

ابوالحتوف

ابوالحتوف با برادرش سعد بن حرث، مذهب خوارج داشته اند و با عمر سعد برای جنگ با حضرت امام حسین علیه السلام به کربلا آمدند و تا روز عاشورا در لشکر عمر سعد بودند. هنگامی که اصحاب حضرت شهید شدند و صدای یاری خواهی حضرت بلند گردید و بانگ ناله و گریه اهل حرم و کودکان بالا گرفت، رحمت پروردگار آنها را فرا گرفت و با خود گفتند: حسین علیه السلام نوه پیغمبر ماست و ما در فردای قیامت امید شفاعت جدش داریم، پس چگونه با او بجنگیم؟ اینک او بدون یاور در میان دشمن گرفتار است. اینجا بود که شمشیرهای خود را از غلاف کشیدند و به سوی امام رفتند و پس از پیوستن به امام حسین علیه السلام ، با دشمنان جنگیدند و جمعی از آنان را به هلاکت رساندند و عده ای را مجروح ساختند و سرانجام هر دو در یک مکان به شهادت رسیدند.

ابوالشعثاء الکندی

یزید بن زیاد بن مهاصر معروف به ابوالشعثاء اَلکِندی مردی شریف، شجاع، تیرانداز ماهر و از محدثان بوده است. وی قبل از اینکه حرّ مانع حضرت حسین علیه السلام شود، به سپاه امام پیوست. ابوالشعثاء در روز عاشورا ابتدا سواره جنگید تا اینکه اسب او را پی کردند. پس از آن که در برابر مولایش امام حسین علیه السلام به دو زانو در آمده و صد تیر بر دشمن افکند که همه آنها به غیر از پنج تیر به هدف اصابت کردند. هر تیری که یزید می انداخت، حضرت سیدالشهداء علیه السلام می فرمود: خداوندا، تیر او را به نشان آشنا و پاداش او را بهشت عطا کن. سپس این مرد دلیر به میدان رفته، پس از رجزخوانی و مبارزه بی امان با دشمن به شهادت رسید. نام یزید در زیارت ناحیه مقدسه وارد شده است: السّلام علی یزید بن زیاد بن مهاصر الکندی.

اسلم بن عمرو

اسلم بن عمرو از نژاد ترک و قاری قرآن، عالم ادبیات عرب و کاتب حضرت امام حسین علیه السلام بوده است. چون امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکه حرکت نمود، اسلم ملازم رکاب امام علیه السلام بود و با آن حضرت از مکه به کربلا رفت. در روز عاشورا پس از آن که آتش جنگ افروخته شد، وی رخصت جنگ خواست و پس از وداع با اهل حرم، خود را بر صف سپاه مخالفان زد. اسلم، بعد از مدتی مبارزه، بر اثر جراحات زیاد و شدت عطش بر زمین افتاد. در آن هنگام امام حسین علیه السلام بالای سرش رفت و بر او گریست و روی مبارک خود را بر روی آن سعادتمند گذاشت. در آن وقت، اسلم بن عمرو چشم گشود و نگاهش به آن حضرت افتاد و تبسمی کرد و به شهادت رسید.

 حوزه نت





فرم در حال بارگذاری ...