موضوع: "ذی الحجه"

دانلود روضه و مداحی شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1391

دانلود مداحی به مناسبت شهادت حضرت مسلم با مداحی حاج علی جنانی

 

مراسم عزاداری شب شهادت حضرت مسلم علیه السلام 1390  با نوای حاج سید مهدی میرداماد

مسافر تنهای صحرا ، یه نیم نگاهی هم به ما کن - مناجات حضرت اباصالح المهدی علیه السلام

روضه حضرت مسلم علیه السلام

کوفه سر فصل خزان است کجا می آیی - روضه حضرت مسلم

دارم بارون توی چشمام ، شوق پرواز بین پرهام - زمینه

قسم بر روح مادرت آقا برگرد - سنگین

ذکر لب نوشیدن آبم سلام بر حسینه - واحد

یه عاشق ، به جرم بی گناهی ، صدا میزد خداشو - شور

 

مراسم عزاداری شب شهادت حضرت مسلم علیه السلام  با نوای حاج محمود کریمی

 دیده به تیغ دوختم ابی عبدالله 

 مردی غریب و تنها تو کوچه سرگردونه 

 روضه حضرت مسلم (ع) 

 روضه حضرت مسلم (ع) 

 غم تو چشمام برا آقام دلم پر از خون ( زمینه ) 

 

مراسم عزاداری شب شهادت حضرت مسلم علیه السلام  با نوای حاج حسین سیب سرخی

میا میا کوفه ای حسین جان ( زمینه )

   تو ای کوفه سراسر محنت و رنج و دردی ( واحد ) 

 من فرستاده زاده حیدرم ( واحد ) 

در این کوفه میون این مردم ( زمینه ) 

 سفیر پور زهرایم ( واحد ) 

 توی این شهر غریبی شدم آواره و تنها

 

مراسم عزاداری شب شهادت حضرت مسلم علیه السلام  با نوای حاج محمدرضا طاهری

توی خلوت شبای کوفه 
 یا مولا میا به کوفه 

یوسف زهرا بیا ببین که چه خبره کوفه 

کلیپ عزاداری شب شهادت حضرت مسلم علیه السلام

کفن پوش عشق ( به مناسبت شهادت حضرت مسلم ابن عقيل عليه السلام )

نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1391

 مى بينمت اى سفير سفر انقلاب كه سفارتت راآغاز كرده اى ، دعوتى كه هيجده هزار دعوتنامه داشته است ، و در بيابانهاى تفديده ،راه مى سپرى و پرچم فراز مند نهضت ازاد يبخش حسين عليه السلام را بر دوش مى كشى ونستوه و استوار، با طنين گامهاى قهرمانانه ات ، سكوت سرد و مرگ افزاى چندين ساله تاريخ اسلام را درهم مى شكنى.

 جوانمردى ، وفا، و دريا دلى به تو ايمان آورده اند و ارزشها، هرگز، پاسدارى ، پايدارتر از تو نديده اند.
       
آن شب ، كه باغافلگيرى و ترور عامل دشمن ، فقط و فقط براى ارزشها، به مخالفت برخاستى ، همه خصلتهاى آسمانى ، بنده ارزش خريد تو شدند. آرى وفا از اينكه چون توئى را در كوفه ، شهر بى وفايان ، در كوى بى وفايى مى ديد، شرمسار بود و اين آزرم را كه از حضور وفامرد ترين يار ابا الاحرار در آن خلوت خالى از مردانگى و غيرت ، احساس مى كردنم ى توانست پنهان كند.

 اى الگوى بزرگ مقاومت ، اى اسوه صبر و استوارى ، از آن لحظه هاى خون و خشم ، شمشير و تكبير، و روياروئى نا برابرنورو ظلمت چه بگويم كه كار و كارزار از جنگ تن به تن گذشته بود و تبديل به جنگ تن به تن ها شده بود.

 رزم حماسه آفرين تنى تنها و دور از ديار با تن ها و گرگهايى تا دندان مسلح ، با نگهبانان اشرافيت وحافظان شيطان.

صفحات: 1· 2

سفیر عشق

نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1391

چرا شهر اين چنين ترسيده است ؟

خانه ها و ديوارهايش از ترس ‍ مى لرزند… كجاست شكوه از دست رفته كوفه ؟…

كجاست هيبت ديرين كوفه ؟…

آيا به فراموشى سپرده است كه روزى پايتخت بوده است ؟!

     مرد غريبى كه شب قبل ، هزاران نفر بر گرد او جمع شده بودند، پرسان است …

هم اكنون در كوچه هاى شهر، هراسان مى گردد…

هيچ كس ‍ نيست كه او را راهنمايى كند…

آيا او در مسؤ وليتى كه بر دوش دارد شكست خورده است ؟  او سفير حسين به كوفه يعنى پايتخت عظمت فراموش شده است .

كجايند آنانكه با وى براى انقلاب ، دست بيعت داده بودند؟…

كجايند آن همه شمشيرها و سپرها و آن همه كلماتى كه شبيه به برق آسمان و صداى رعد بودند؟!

چه شد كه آن ارتش بيست هزار نفرى ، اكنون مانند موش هايى شده كه از ترس به سوراخ خزيده و در دل زمين پنهان گشته اند؟!

صفحات: 1· 2

سفرنامه حج ( در میقات )

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

     تمثيل حج، تمثيل آفرينش انسان است، و تو، اي انسان، اي آنکه مشتاقانه با لقاء محبوب شتافته‌اي.
      اينجا، تمثيل مرگ است، که فرمود:

     «موتوا قبل ان تموتوا» و اين کفن است که مي‌پوشي تا پيش از آنکه مرگ ترا دريابد، تو با پاي خويشتن به مقتل عشق بشتابي و به مذبح معشوق. و چه مي‌گويي؟

     …لبيک اللهم لبيک،

     اکنون به ميقات آمده‌اي، و تمثيل ميقات، تمثيل وعده‌گاه قيامت، است که فرمود:

     «قل ان‌الاولين و الاخرين لمجموعون الي ميقات يوم معلوم»

    و اکنون تو به ميقات آمده‌اي و اينجا باب ورود به حرم کبريايي است،

     اي آنکه از خود به سوي خدا گريخته‌اي و به نداي آسماني «ففروا الي‌الله» لبيگ گفته‌اي، ورود به حرم کبريايي، بي‌احرام جايز نيست.

     و تو نخست بايد باطن را از حب ماسوي‌ الله تطهير کني،

     و اين‌گونه لباس عصيان را که شيطان بر تو پوشانده است، از تن برآوري و لباس ورود به حرم عشق بپوشي،

     و تمثيل احرام همين است، سفيد است، چرا که کفن است،و دوخت و آرايش ندارد، چرا که لباس تقوي‌است.
      رنگها از رخساره ها پريده است، و… دلها در سينه مي‌لرزد،‌ و…. صداها در گلوها پيچيده است… چرا که لحظه تشرف نزديک است، و دعوت‌ها به اجابت رسيده و حضرت حق (جل و علا) ترا به حرم خوانده است.

بشتاب، بشتاب، اي از خود گذشته، به سوي خدا بشتاب.

لبيک اللهم لبيک،

لبيک لا شريک لک لبيک، 

ان‌الحمد و النعمه لک و الملک

لا شريک لک لبيک.

وجه تسمیه و اعمال روز ترویه

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

     هشتم ذی الحجه روز ترویه است و این روزی است که حجاج نیت حج تمتع می نمایند و محرم شده از مکه سمت منی حرکت می نمایند و شب را در آنجا بیتوته می کنند و صبح عرفه به جانب عرفات رهسپار می گردند.

علت نامگذاری:

     ترویه در لغت به معانی زیر آمده است :

     سیراب کردن ، سیراب گردانیدن ، کسی را بر روایت شعر داشتن، در کاری اندیشه کردن اندیشیدن، در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب (لغت نامه دهخدا)

     در علل الشرایع در سرّ نامیدن این روز به ترویه حدیثی از امام صادق علیه السلام که راوی می گوید: از حضرت پرسیدم چرا روز ترویه را روز ترویه نامیده اند؟
حضرت فرمود: زیرا در عرفات آب نبود و حاجی ها روز هشتم ذی حجه از مکه آب برمی داشتند و به عرفات می بردند و برخی از ایشان به بعضی دیگر می گفتند: تروّیتم، تروّیتم (سیراب شدید، سیراب شدید) لذا به خاطر هیمن، روز هشتم را روز ترویه نامیدند. (1)

     باز نقلی دیگر آمده است که زمانی که ابراهیم علیه السلام مأمور شد خانه کعبه را بسازد مکان آنرا نمی دانست در نتیجه خداوند جبرئیل سلام الله علیه را نازل کرد تا مکان خانه را برای ابراهیم مشخص کند و خداوند تعالی پایه های کعبه را از بهشت نازل فرمود و حجرالاسود نیز نازل شد. سپس ابراهیم برای کعبه دو در قرار داد، دری در سمت مشرق و دری در سمت مغرب که مستجار نامیده می شود. وقتی ساخت کعبه به اتمام رسید ابراهیم و اسماعیل حج بجا آوردند و جبرئیل در روز هشتم ذی حجه (روز ترویه) بر آن دو نازل شد و گفت برخیزید و آب جمع آوری کنید، چون در زمین عرفات آبی وجود ندارد. بهمین دلیل این روز، روز ترویه (یعنی ذخیره کردن آب) نامیده شد. سپس ابراهیم گفت پروردگارا این شهر را محلی امن قرار بده و اهل آن را از میوه ها بهره مند کن…(سوره ابراهیم/35)

صفحات: 1· 2

سفرنامه حج ( اي بقيع، اي گنجينه‌دار فرياد)

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

    حکايت بقيع، حکايت غربت است، غربت اسلام، و با که بايد اين راز را باز گفت که اسلام در مدينه‌النبي از همه‌جا غريب‌تر است؟

    خطاب ما اينجا با عاشقان است، و با درد آشنايان، که اين حکايت را ديگر، هر دلي تاب شنيدن ندارد. اي اشک مهلتي، تا بازگويم حکايتي را که قرنهاست در سينه‌ام مستور مانده است، و درد آشنايي نيافته‌ام، که اين راز سر به مهر را با او زمزمه کنم.

     اينجا گورستان بقيع است،‌ و اين خاک گنجينه‌دار فريادي است که قرنها ارباب جور آن را در سينه ما محبوس کرده‌اند، و هرچند اشک ما تاب مستوري نداشته است، اما اين بار، اين بغضي نيست که فقط با گريه باز شود، و اين جراحت نه جراحتي است که با مرهم اشک شور التيام يابد.

     حکايت بقيع، حکايت غربت است، غربت اسلام، و با که بايد اين راز را باز گفت که اسلام در مدينه‌النبي از همه‌جا غريب‌تر است؟

     خطاب ما اينجا با عاشقان است، و با درد آشنايان، که اين حکايت را ديگر، هر دلي تاب شنيدن ندارد. اي چشم، خون ببار، تا حجاب از تو بردارند، و ببيني که اين خاک گنجينه‌دار نور است و مدفن عشق و اينجا،‌ بقعه‌اي است از بقاع بهشت. و آن نفخه‌اي که در بهشت روح مي‌دمد، از سينه اين خاک برمي‌آيد، چرا که اينجا مدفن کليدداران بهشت است.

     و اگر حجاب از گوشها و چشمها بردارند، طنين ناله کروبيان را در ملکوت اعلي خواهد شنيد، و خواهي ديد که چگونه فرشتگان بال در بال جلوه‌هاي جاوداني رحمات خاص حضرت حق را بر اين خاک گسترانيده‌اند.

     اي بقيع، اي مطهر، اي رازدار صديق صديقه اطهر (س)، و اي هم‌نواي مولا مهدي (عج) آن گاه که غريبانه، آنجا به زيارت مي‌آيد، اي بقيع مطهر، اي گنجينه‌دار نور، اي مدفن عشاق، و اي حکايت‌گر غربت، براستي اين راز را با که بايد گفت؛‌ که اسلام در مدينه‌النبي از همه‌جا غريب‌تر است؟

     اي بقيع مطهر، منتظر باش، اگر آنان توانستند، که نور را در حبس کشند، تو هم غريب خواهي ماند، اي بقيع، با ما سخن بگو، با ما، از رازهاي سر به مهري که در سينه داري بگو.

     اي بقيع، اي هم‌نواي مولا مهدي (عج) اي رازدار آن يار غريب، بگو آنجا چه مي‌گذرد، هنگامي که او به زيارت قبور مي‌آيد؟

     بگو، با ما بگو لابد صداي گريه غريبانه آن يار مضطر را هنگامي که بر غربت اسلام مي‌گريد، شنيده‌اي؟

     بگو، با ما بگو که حبيب ما،‌ در رازگويي‌هاي علي‌وار خويش، و در مناجاتهاي سجادانه‌اش چه مي‌گويد؟

     اي تربت مطهر، اي آنکه بر تربت تو، جا‌ي‌جاي نشانه پاي حبيب و اثر اشکهاي غريبانه او باقي است.

     اي همنواي «امن يجيب» مولا مهدي (عج).

     اي مصداق، «طبتم و طابت الارض التي فيها دفنتم»، اي کاش که ما به جاي خاک تو بوديم و هنگامي که آن يار غايب از نظر به زيارت قبور مي‌آمد، بر پاي او بوسه مي‌زديم. اي بقيع، اي تربت مطهر، اي کاش ما نيز چون تو، مي‌توانستيم که با آن محبوب، وقتي که «امن يجيب» مي‌خواند، هم‌نوا شويم، و براستي که «امن يجيب» حکايت دل پرغصه اوست، گوش کن….

     «امن يجيب المضطر اذا دعاه و يکشف السوء و يجعلکم خلفاءالارض».

     چرا که اوست مصداق اتم مضطر، و خلافت ارض ميراثي است که به او بازمي‌گردد. و اي بقيع مطهر، منتظر باش.

     اگر آنان توانستند، که براي هميشه شمس را در غربت غروب نگاه دارند، تو نيز غريب خواهي ماند.

سفرنامه شهید آوینی

بر فراز حماسه ( به مناسبت هشتم ذى الحجه يوم الترويه )

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

     هنوز پنجاه سال از غروب خورشيد رسالت نگذشته است كه غاصبان ، سلطنت را به جاى نبوت ، و يزيد را به جاى محمد (ص ) مى نشانند.

     بلايى بزرگ دامن گير جامعه اسلامى شده و كار به جايى رسيده است كه سرنوشت جهان اسلام در دست يزيد هوسبار قرار گرفته است . همان يزيدى كه زشت ترين واژه ها از توصيف چهره كريه او ناتوانند.
      درد ناكترين از همه انكه ، از حسين (ص) مى خواهند تا آن جز ثومه فساد و طغيان را به عنوان جانشين پيامبر به رسميت بشناسد. از عصاره عصمت ، لنگرگاه افلاك ، نقطه پرگار زمين و زمان ، مركز دايره امكان ، از همو كه قلبش ‍ فرودگاه ملائك است ، براى ننگين ترين لكه تاريخ و زشت ترين كلمه قاموس ‍ بشريت ، بيعت مى خواهند. از حسين (ص) مى خواهند تا با دست عصمت ، آلوده ترين دست روزگار را به نشانه تاييد بفشارد.

     فرماندار وقت مدينه ماموريت يافته است تا از زاده زهرا (س) براى فرزند لاابالى معاويه راى اعتماد بگيرد. دست بيعت حسين يا سر بريده او، همان دو ارمغانى است كه يزيد يكى از آنها را از مدينه خواسته است .

     اكنون ديگر براى حسين (ص) مدينه جاى ماندن نيست ، بايد كاروان و قافله شهادت محملها را بر بندد و صاحبان اصلى مدينه الرسول از مدينه و رسول خدا حافظى كنند.

     امير قافله ، با ياران وفادار خويش از شهر بيرون مى آيد و در حاليكه خطر هر لحظه او را تهديد مى كند. آهنگ مكه دارد. گويى موسى بن عمران است كه با تعقيب فرعونيان و قبطيان از مصر بيرون آمده است، لذا آيه اى از قرآن را زمزمه مى كند كه روايتگر هجرت موسى (ص ) است :

     فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(القصص/21)

صفحات: 1· 2

دانلود مداحی در مصیبت آخرین یادگار کربلا

نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1391

آخرين يادگار كربلا ...

نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1391

 به مناسبت هفتم ذى الحجه شهادت حضرت اماممحمد باقر عليه السلام

 آخرين يادگار كربلا

 زمين و آسمان اى شيعه در حزن و غم است امشب

                                                                                                 همه اوضاع عالم زين مصيبت در هم است امشب

 امام پنجمين شد كشته از زهر هشام دون

                                                                                                      مدينه غمسرا از اين غم و زين ماتم است امشب

  امام شكوهمندترين پيوند آسمانىميان خالق و مخلوق است ، طرحى آسمانى و تجلى استيلا و هيمنه درخشان حقيقت ربوبى برجسم و جان زمين خاكى است ، امام ، مائده مملكت جبروت حضرت حق است كه تاريخ و گسترهابدى حيات بشرى را به خويش فرا مى خواند و خرد خاموش آدمى جز با استمداد و بهره ورىاز نسيم نقره اى عنايت در اقيانوس بيكران قداست و طهارت او چشم نخواهد شست . تصويرتابنده امامت چونان خورشيدى درخشان فرا راه مردمان است و ذهن سيال عبوديت در درياىجارى كلام طراوت شفاف حضور و نگاه امام به سمت حقيقت جارى مى شود.

صفحات: 1· 2

لبیک یا حسین علیه السلام :

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1391

     در پس کوچه های غربت هنوز به گوش شکایت می رسد، صدای کسی، - «هل من ناصر ینصرنی؟»- انگار آواز بی کسی حسین علیه السلام عالم گیر است و داغ دخترکهای تشنه، ناله ی دلگیر شبهای مردمیست که هنوز نخفته اند …

      صدای پای قافله ی عشق که به نزدیکی عرفات می رسد، بهانه ی بغض، حلقه بر حنجره اشک می زند و بوی خون، درندگان را به سوی قتلگاه می کشاند!

     حسین در عرفات عاشقانه می خواند «… وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى و …»

     حسین انگار در عرفات، دعای عرفه می خواند و بر دلبر خود، لبیک گویان تا نینوا دلبری می کند …

     وقت، وقت دل آشوبی است. صدای دلهره ازنفس های زمان شنیده می شود،کاش خورشید بمیرد و زمان بایستد، شاید غم عاشقان فرو نشیند!

     خیالم لرزان و حالم رو به پریشانی است. تازیانه زمان، خاطر خسته ام را می کوبد، حسین، تنهاست …

     نفس گل رو به پایان است، تا محرم چند صباحی حسین مهمان است … .

     مَحرم سیاه پوش محرم می شوم تا به طواف سرخی حسین فریاد کنم،

لبیک یا حسین …

لبیک یا حسین … .

 سلام بر آرزوی بر باد رفته
       سلام بر اشک
              سلام بر داغ
                     سلام بر گلوی بریده
                            سلام بر قلب زخم دیده
                                  سلام بر زینب (س)

                                  

سلام بر حسین علیه السلام

ترجمه کانل الزیارات