« وقتی کبوتران حرم چرخ می‌زدندمحاسبه و مراقبه قلب راهکار مواجهه با آثار رسانه‌ای مسموم است . »

منی که کبوترم تو بگو کجا برم!

نوشته شده توسطرحیمی 14ام فروردین, 1395

منی که کبوترم تو بگو کجا برم!

***

دلم يک بره آهوي نجيب است
که از مهر و نوازش بي نصيب است
به سويت آمده، تنها و خسته
دلم اي ضامن آهو، غريب است

قبله مایل به تو

میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت

بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟

منی که باز برآنم که دعبلانه برایت

غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت

من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم

من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم

هنوز شعر نگفته توقع صله دارم

منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت

چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد

همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد

بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد

هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست

که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است

من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست

اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟

دوباره اشک خداحافظی رسیده به دامن

دوباره لحظه ی تردید بین ماندن و رفتن

و باز مثل همیشه در آستانه ی در من ـ

کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت

وصله: سید حمیدرضا برقعی

نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 

زیبا و دلنشین

1395/01/14 @ 19:09


فرم در حال بارگذاری ...