« هم حفظ وحدت و هم حفظ اصولامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی علیه السلام »

وحدت اسلامی، ضرورتی برای امروز

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1396

 

«وحـدت » و «اتـحاد » از مـهم ترین مسائلی هستند که مسلمانان از صدر اسلام تاکنون، برمبنای تعالیم اسلامی و دیانت توحیدی با آن مواجه بـوده اند.در منابع اسلامی ـ به ویژه در قرآن کریم ـ از مسلمانان با واژه های «امت» و «امت واحده » یادشده و در زبـان سیاست مداران و مصلحان مسلمان نـیز از وحـدت و اتحاد بین امت مسلمان با اصطلاح «اتحاد اسلامی» یاد می شود. وجود اتحاد اسلامی بر توانایی و مقاومت جامعه برای مقابله با دشمنان خارجی می افزاید و فراهم کننده قدرتی حقیقی است؛ زیرا اگر مسلمانان از نـیروی عظیم انسانی، امکانات فراوان مادی، موقعیت های استراتژیک، فرهنگ و روحیه اعتقادی و فکری بالا برخوردار باشند، اما میان این اجزا و عناصر پراکنده اتحاد ایجاد نشود، این مجموعه بزرگ کارآیی لازم را نخواهد داشت.

خـداوند در قـرآن کریم، مسلمانان را امت واحده می خواند و امت اسلامی رابه وحدت کلمه و اتحاد فرمان می دهد؛ چنان که در سوره آل عمران می فرماید:

(و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا.)

پیامبر صلی الله علیه و آله هم در اولین عهدنامه ای که در مدینه بین طوایف مـختلف بـرقرار نمود، بر این مسئله تأکید کرد، ولی در طول تاریخ، تشکیل حکومت های مختلف براساس قومیت ها و طوایف و ایجاد مرزهای جغرافیایی، مسلمانان را از هم جدا کرد؛ به گونه ای که عرب،عجم، ترک،کرد و…هـمچون جـزایر جدا از هم زندگی کرده و هیچ یک در برابر سرنوشت امت بزرگ اسلام مسئولیتی احساس نمی کنند؛ گویی که این طوایف به کلی از هم بیگانه هستند و آنچه اصیل است، برداشت توهم آمیز از تفاوت های قومی و فـرهنگی اسـت. اسـتعمارگران با برافروختن آتش احساسات قـومی و نـژادی در مـیان مسلمانان به این اختلافات دامن زده و جنگ و برادرکشی را بین آنان حاکم کرده اند. البته در این میان، ظهور مصلحانی چون سیدجمال اسدآبادی، محمد عـبده، اقـبال لاهـوری، امام خمینی(ره) و… که همگی به وحدت اسلامی مـعتقد بـودند، تا حدودی باعث بیداری مسلمانان در جوامع اسلامی و حرکت این جوامع به سمت تجدید حیات اسلام شده است.

درنظر بعضی از اسـلام گرایان، اسـلام گرایی صـرفاً به معنای اهمیت قائل شدن به خواندن نماز، پخش اذان و مـخالفت با ممنوعیت حجاب و… است که می توانند از آن ها برای تأیید مواضع خود استفاده نمایند، اما باید گفت که اسـلام گرایی اصـطلاحی خـاص بوده و تعریف خود را دارد؛ به این معنا که اسلام گرایی به معنی قـرار دادن اسـلام در مرکز سیاست و عمل سیاسی نیز هست و در واقع یک حرکت سیاسی است که راه حل مسائل اجتماعی را تـشکیل حـکومت اسـلامی با حاکمیت ارزش ها، موازین و احکام اسلامی می داند و به همین سبب، به دنـبال کـسب قـدرت برای اجرای شریعت و احکام اسلامی است.

اسلام گرایی در مباحث سیاسی، چهار معنا به شرح ذیـل دارد:

1- اسـلام گرایی بـه معنای امید و علاقه مندی به دین اسلام: در این مفهوم، مهم ترین پیش فرض، وجود جاذبه در تعالیم اسـلامی اسـت که باعث علاقه مندی به این تعالیم و کنش مسلمانان نسبت به آن می شود .[1] نقطه مـقابل اسـلام گرایی در ایـن معنا، اسلام هراسی است که به مفهوم نفرت و ترس از اسلام و بالتبع، ترس از مسلمانان به کـار رفـته است[2].

2- اسلام گرایی به معنای تشرّف غیرمسلمانان به دین اسلام: اسلام در این کاربرد، یعنی پذیـرش عـبودیت الله و نـبوت خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و التزام به عمل به این دو آموزه. این معنا جنبه عملی دارد و نقطه مقابل آن، اسـلام گریزی اسـت؛ یعنی روگردان شدن از دین و گرایش به دینی دیگر.

3- اسلام گرایی در معنای عقیده یـا مـکتب سـیاسی اسلام (اسلام سیاسی ): مفهوم اسلام در این کاربرد یعنی تفسیر اسلام به عنوان یک دین جـامع کـه در هـمه ابعاد ـ علی الخصوص بعد سیاسی ـ حرف و برنامه دارد. در ادبیات سیاسی غرب، اسلام گرایی معمولاً در ایـن مـعنا به کار گرفته شده و بر همین مبنا، سه پیش فرض در ذهن آن ها وجود داشته که عبارت اند از: الف) حـوزه خـصوصی و حوزه عمومی تفکیک شدنی است؛ ب) دین یک امر خصوصی و سیاست یک امر عـمومی اسـت؛ ج) دین و سیاست از هم جدا هستند؛ لذا در زمان مـواجهه بـا اسـلام، آن را یک امر خصوصی ندانسته و سیاست اسـلامی را لازمـه دیانت اسلامی می دانند. این معنای اسلام گرایی صرفاً تئوریک و نظری است و در نقطه مقابل آن، کـسانی هـستند که به سکولاریسم (جدایی دیـن از سـیاست) باور دارنـد.

4- اسـلام گرایی در مـعنای کنش و عمل سیاسی مسلمین: از این اسـلام گرایی بـه خیزش اسلامی، نهضت اسلامی، جنبش اسلامی، انقلاب اسلامی و در متداول ترین معنا، به «بـیداری اسـلامی» یاد می کنند و هدف از آن، آزادی و برابری سیاسی، بـه رسمیت شناختن و احقاق حـقوق اسـاسی مسلمانان و برکناری حکومت مستکبران اسـت. اسـلام گرایی در این مفهوم دارای چند مؤلفه است: الف) حرکت و جنبش اعتراض گونه، نه یک تشرّف یـا عـلاقه یا تئوری؛ ب) توسط مسلمانان صـورت مـی پذیرد نـه غیرمسلمانان؛ ج) هدف از آن تـغییر وضعیت موجود است در جـهت تـحقق خواسته های مسلمانان؛ د) خواسته های مسلمانان در سه گزینه «نفی سلطه و دخالت خارجی»، «تغییر حاکمیت سیاسی و نـفی اسـتبداد» و «تحقق حقوق اساسی ـ نظیر آزادی برابری و رفـاه و مـردم سالاری» ـ خلاصه مـی شود.

در تـحلیل اسـلام گرایی معاصر دو رویکرد سلبی و ایـجابی وجود دارد.

الف. رویکرد سلبی در تحلیل انسجام درونی اسلام گرایی معاصر:

در این رویکرد، وحدت درونی جریان اسلام سـیاسی بـه دلیل بروز اختلافات فراوان در درون جریان های اسـلام گرا زیـر سـؤال رفـته و از ایـن رو، اسلام گرایی هرگز جـریانی یـک دست و یکپارچه نیست و به دلیل وجود جریان های مختلف و گاه متعارض، امکان جمع کردن تمامی جریان ها تحت یـک مـفهوم وجـود ندارد و اگر مفهومی چون اسلام گرایی برای ایـن مـجموعه بـه کـار رود، کـاربردی مـجازی خواهد داشت. در چنین رویکردی، اسلام گرایی فاقد انسجام درونی بوده و ادعای انسجام گرایی در آن صرفاً موقتی و ساختگی است. منشأ انسجام بخشی سلبی به اسلام گرایی معاصر را می بایست در فعالیت های نظری و عملی غربیان در بـاب اسلام جست وجو کرد. برای آنان، اسلام چیزی بیشتر از یک برچسب نیست که فی نفسه هیچ اهمیتی ندارد و هرگونه اهمیت آن، ناشی از معانی و مضامینی است که به آن برچسب، الحاق می شود[3].

ب. رویکرد ایـجابی بـه انسجام درونی اسلام گرایی معاصر:

در دوران معاصر ما با پدیده مشخصی روبه رو هستیم که عامل وحدت و قرابت بین اسلام گرایان است. این پدیده، مفاهیم گفتمانی از اسلام گرایی یا اسلام سیاسی است و همین گـفتمان اسـت که به عنوان نقطه ای کلیدی و هویت بخش، دیگر عناصر را در کنار هم نگه می دارد. از این منظر، اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون و مـرکز عـمل سیاسی قرار می دهد و در آن، دیـنْ صـرف یک اعتقاد فردی نیست، بلکه ابعادی فراگیر داشته و تمامی عرصه های حیات آدمی را در بر می گیرد. رویکرد ایجابی به وحدت در قرآن کریم نیز مطرح شده است. خـداوند در دعـوت اهل کتاب به وحـدت، آنـان را به کلمه واحد دعوت کرده است؛ آنجا که می فرماید: (و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا) [4]یا (إنما المؤمنون إخوه فاصلحوا بین أخویکم)[5].

درمیان تمامی ادیان، اسلام تنها دینی است که هم به اعـتقادات، هـم به کشورداری توجه داشته است. در این راستا، قرآن و سنت علاوه بر اصول اعتقادی و اخلاقی، بخش بزرگی از تئوری های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را نیز در بر گرفته و از ابتدای کار، حاکمیت ترکیبی دین و سیاست را مطرح مـی کند و اعـتلا یا اضـمحلال کشور را در ارتباط نزدیک این دو با هم می داند.

این شکل از حاکمیت در دوران قرون وسطی برای خلفای عرب عصری درخـشان را رقم زد، اما در قرن 16م. هنگامی که سرزمین های عربی به دست سلطان های عـثمانی افـتاد، مـسلمانان، به جز شیعه و سلطان های مراکش و پادشاهان مغول و هند، رفته رفته به سلطان های عثمانی که خود را خلیفه مـی خواندند بـه چشم پشتیبان دین نگریستند. این سلسله از مزیت وابستگی به قریش بهره مند نبود، امـا بـه هـر حال سلطان های عثمانی به نام خلیفه اسلام بر بخش بزرگی از کشورهای اسلامی فرمان می راندند. عـبدالحمید دوم (1876 ـ1909 م.) چنان تبلیغاتی برای اسلام به راه انداخت که قدرت های اروپایی از این که مبادا وی بـتواند در مقام دولت پیشگام اسلامی، صـدای خـود را در شوراهای اروپایی از جانب اسلام بلند کند، هراسیدند. در این زمان روشن فکرانی چون سید جمال الدین اسدآبادی،از موضع سیاسی شروع کرده و خواهان اصلاح دینی شدند و شعار «پان اسلامیسم» را مطرح کردند و از مسلمانان خواستند تا متحد شـوند و با تلاشی مشترک، تجاوز و توسعه طلبی استعمار غرب را از بین ببرند.

بعد از سیدجمال اسدآبادی (خواهان اصلاحات سیاسی) و محمد عبده (مبلغ اصلاحات دینی)، روشن فکرانی همچون علامه اقبال لاهوری، مرتضی مطهری و.. از طرفداران اتحاد اسلامی هـستند. اقـبال همه مسلمانان را همانند یک جسم و جان تلقی نموده و عقاید مشترک آن ها را به عنوان محور و ارکان بنیادین اتحاد اسلامی معرفی می نماید و معتقد است که مرز و بوم های جغرافیایی و اعتقاد به رنگ و شـکل و حـسب و نسب و قومیت و ملیت، ترفندهای استعمار است که اسلام بر همه آن ها خط کشیده و تنها معیار واقعی در اسلام، همان ایمان مسلمانان است که باعث از بین رفتن همه مرزها می شود و بـر هـمین اساس، محورهای مبانی بنیادین را مطرح می کند؛ محورهایی همچون توحید، نبوت، قرآن کریم و کعبه مکرمه.

سیدجمال الدین اسدآبادی

«عمرها در کعبه و بت خانه می نالد حیات / تا ز بزم عشق یک دانای راز آید بـرون» (اقـبال لاهـوری ). سیدجمال الدین اسدآبادی یکی از بـزرگ ترین نـوابغ سـیاسی و متفکرین قرون اخیر مشرق زمین است. او درسال 1254ق. در اسدآباد همدان در خانواده ای اصیل و معتقد به مبانی متعالی اسلام، خانواده شیخ الاسلام اسدآباد که از سـادات شـریف النسب بـودند، چشم به جهان گشود. وی از همان کودکی در نزد پدر بـه یـادگیری قرآن، تفسیر و علوم اسلامی پرداخت و سپس برای ادامه تحصیلات خود در سال 1266ق. راهی شهرهای قزوین، تهران، بروجرد و نجف اشرف شـد. وی در مـحضر بـزرگی چون سید محمدصادق طباطبایی مفتخر به دریافت لباس روحانیت گـردید.

در بروجرد از محضر میرزا محمود بروجردی کسب فیض کرد و با تحصیل چهارساله در نجف اشرف، مجوز اجتهاد در امور شرعی را از سـوی شـیخ مـرتضی انصاری دریافت نمود. شیخ مرتضی چون از کثرت هوش سید مطلع بـود، او را هـمراه با یک نفر دیگر از طلاب به هند فرستاد. سید در هند علاوه بر مطالعه اوضاع و احوال سـیاسی و اجـتماعی و فـرهنگی، با زبان انگلیسی هم آشنا شد. پس از آن راهی مکه شد و پس از زیارت خـانه خـدا مـجدداً به نجف بازگشت و پس از آن به ایران آمد و پس از چند ماه اقامت راهی افغانستان شد.

افغانستان در آن زمـان درگـیر جنگ های داخلی بود و سیدجمال ترجیح داد آنجا را ترک کرده و به هند برود. اما در هند بـه عـلت فشارهای دولت انگلیس و عوامل محلی مجبور به ترک آن کشور شد و برای اولین بـار رهـسپار کـشور مصر گردید، هرچند با دسیسه دشمنان و مخالفان از این کشور هم اخراج و راهی کشور تـرکیه گـردید و در استانبول اقامت گزید. وی از آنجا هم اخراج شد و در نهایت توانست در سال 1290ق. برای تدریس در دانـشگاه الازهـر مـصر مجدداً به مصر بازگردد. وی توانست در مصر یک نهضت ضد استعماری را پایه گذاری کند و آن را به بـزرگ مرد هـم فکری چون محمد عبده بسپارد و بعدها نیز با همکاری وی دست به انتشار مـجله «عـروه الوثـقی» بزند .[6]

گفتار و کردار سیدجمال و اندیشه آزادی خواهی وی در بیدار کردن مردم هند هم تأثیرگذار بود و جـوانان و روشـن فکران هـند نیز تحت اندیشه سید جمال به مبارزه با استعمار انگلیس ترغیب شـدند. سـیدجمال برای نجات کشورهای اسلامی از تسلط اروپا، در کشورهای افغانستان، هند، ایران، مصر و ترکیه نهضت های بزرگی را پایه ریزی کرد. هـدف وی نـجات مسلمانان از تسلط اروپا و ایجاد آزادی حقیقی و عدالت اجتماعی برای تمامی طبقات بود، اما بـزرگ ترین و مـهم ترین هدف وی، وحدت مسلمانان جهان تحت لوای یک پرچـم بـود. وی مـهم ترین و مزمن ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خـارجی تـشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. سید جمال الدین برای مبارزه با این دو عـامل فـلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مـسلمانان را در سـیاست واجب شـمرد و بـرای بـاز یافتن عظمت مسلمانان، بازگشت به اسـلام نـاب محمدی را لازم می دانست و وحدت دینی و اعتقادی مسلمانان را تبلیغ می کرد.

وی سعی داشت تا اسـلام را مـطرح کند و ایمانی را ترویج دهد که ایـمان مسلمانان راستین صدر اسـلام بـاشد، نه ایمان مسلمانان غرب زده و اسـتعمارشده در قـرن 19م. و معتقد بود مسلمانان باید با عبور از اختلاف های فرقه ای و قومی و نژادی و تاریخی به اسـلام اصـیل بازگردند و خود اسلام و قرآن را مـلاک عـمل قـراردهند.[7]

به نظر سـیدجمال بـزرگ ترین عامل در جهت استیلای اسـتعمارگران بـر جهان اسلام، جهل و نادانی مسلمانان است و از این روی، وی مرتباً مسلمانان را به بیداری و خرافه زدایی و خرد ورزیـدن دعـوت می کرد[8]. سعی سیدجمال بر این بـود کـه تغییر و تـحول را ازعـقول و نـفوس یا همان افکار و اخـلاق مردمان آغاز کندو با این تحول، آنان را با هویت راستین خود آشنا کند.[9] سیدجمال هـرگز اسـتعمار را تنها عامل انحطاط و عدم پیشرفت مـسلمانان نـمی دانست بـلکه مـعتقد بـود مسلمانان پیش از ورود اسـتعمار، دچـار انحطاط و ضعف فکری شده بودند و با الهام گرفتن از قرآن معتقد به تحول از درون بود. از نظر وی مـسلمانان بـاید از درون بـه مقابله و سازندگی توانا شوند تا دوباره در مـسیر پیـشرفت قـرار گـیرند.[10]

اسـتاد مـحیط طباطبایی که مطالعات فراوانی پیرامون اندیشه های سیدجمال دارد، در یکی از مقاله های خود به بخشی از مقاله سیدجمال پیرامون فلسفه ملیت و وحدت اشاره می کند که در آن حساسیت سید نسبت به استقلال هـند واضح و مبرهن است: «چون مطلب بدین جا رسید، اکنون می توانم که هندوستان را محیط انظار خود نموده بگویم: آن هایی که از اهل هند بر قله کوه بصیرت برآمده اند و معنی جنسیت را فهمیده اند… آیا نـمی دانند کـه بقای جنسیت موقوف بر آن است که تعلیم و تعلم در مدارس به لغت وطنیه بوده باشد؟ آیا عجیب نمی باشد که علوم جدیده عالم را فرا گرفته و حال آنکه چیزی از آن ها که قابل بـوده،بـه زبان هندی ترجمه نشده است! خصوصاً به زبان اردو که به منزله لغت عموم است…»

وی در پایان مقاله خود تحت عنوان تأثیر سید جمال الدین در آزادی و استقلال هـند، مـی نویسد: «خوش بختانه کسانی که در مکتب سـیاسی و مـکتبی سید از هندوستان تربیت شدند، این شعله مقدسی را که یادگار آن مرد بزرگ بود، پس از وی به دست گرفته و پرتو آن را به اکناف هندوستان رسانیدند. محمدعلی، شوکت علی، مـحمد اقـبال و جناح از پرتو همین شـعله مـقدس افروخته شدند و امروزه این گلبانگ مقدس آزادی و استقلالی که از شمال شرقی و شمال غربی و سایر اکناف هند به گوش می رسد، همه از آن دستگاهی بر می خیزد که سرانگشت پاک سید جمال الدین اسدآبادی رشـته های تـابناک آن را در 80 سال پیش به نوازش درآورده است» .[11]

سید جمال فصلی تازه را در روش مبارزه با استعمارگران آغاز کرد. با علما و دانشمندان مسلمان به بحث و مذاکره می نشست و آنان را به اتحاد و همبستگی دعوت می کرد تـا پایـه های محکم و اسـتواری برای وحدت امت اسلامی بنیان گذاری کند؛ نهضتی که هم فکری و هم اجتماعی بود.

وی نه تنها در کشورهای اسـلامی مورد احترام و صاحب نفوذ بود، بلکه از دید اروپاییان نیز شخصی فـوق العاده و فـرهیخته بـه حساب می آمد. ارنست رنان می نویسد: «من در وقت مباحثه با سید جمال از آزادی فکر و دانش و صراحت لهجه او به فـکرم رسـید که یکی از دانشمندان بزرگ قدیمی را می بینم و با ابن سینا و ابن رشد روبه رو هستم یا بـا یـکی از آزادگـانی که در قرون گذشته برای آزادی انسانیت از اسارت کوشش کرده اند، سخن می گویم».[12]

از دیدگاه وی مشکلات جامعه اسلامی عـبارت اند از:

1- نقض روح فلسفی و عقلانی؛

2- استبداد حکام؛

3- جهالت و بی خبری توده مسلمانان و عقب ماندن آنـ ها از کاروان علم و تمدن؛

4- نـفوذ عـقاید خرافی در اندیشه های مسلمانان؛

5- رذایل اخلاقی و تفرقه و جدایی افکندن میان مسلمانان تحت عناوین مذهبی و غیرمذهبی؛

6- نفوذ استعمار غرب.

پان اسلامیسم: در ویکی پدیا داریم: «پان اسلامیسم یا اتحاد اسلام (به زبان عربی: الوحدة الإسلامیة) نام یک ایدئولوژی است کـه در آن سعی می شود با اتحاد بین مسلمانان، هرگونه پیوند با میهن و قومیت با پیوندهای فراملیتی اسلام جایگزین گردد.» به زبان ساده، پان اسلامیسم به وحدت دینی و اعتقادی مسلمانان گفته می شود. در قرن 19م. و پس از آن بسیاری از کـشورهای اسـلامی و مناطق مسلمان نشین به اشغال استعمارگران درآمد، کشورهای اسلامی تجزیه و به قطعات کوچک تبدیل شدند. اشغال مصر به دست فرانسوی ها، اشغال عراق و سوریه و لبنان توسط انگلیسی ها و فرانسوی ها و اضمحلال دولت عثمانی و شکست های ایـران از روسـیه تزاری آن زمان از این قبیل است. از طرفی، رفت و آمد در مناطق مختلف جهان اسلام با جهان غرب رو به افزایش بود و مسلمانان با ورود به دنیای غرب، چشم خود را به مظاهر سبک زنـدگی مـدرن باز کردند. پیشرفت های مادی و صنعتی، سبک زندگی ماشینی، وجود مراکز علمی بزرگ، بهداشت عمومی، وجود حکومت هایی که جمهوری یا مشروطه نامیده می شدند، داشتن قانون اساسی و پیشرفتی که در این کـشورها بـه چـشم می خورد و البته بسیاری از آن ها دسـتاورد چـپاول و غـارت ثروت ها و منابع مسلمانان بود، باعث شده بود که مسلمانان این اوضاع را با وضعیت کشورهای خودشان مقایسه کرده و در پی چاره جویی برآیند.

در این بـین عـده ای کـه پایه های اعتقادی و معلومات دینی سست داشتند، یکسره فـریفته ظـواهر غرب شدند و اظهار داشتند باید سر تا پا فرنگی شد، اما عده ای که به مبانی اسلامی اعتقاد داشتند و با فـرهنگ قـرآنی آشـنا بودند، ریشه این عقب ماندگی ها را نوع دین داری مردم و تصور آن ها از اسـلام بیان کرده و چاره کار رادر احیا و اصلاح فکر دینی و بازگشت به قرآن و عمل به اسلام نابی دانستند که پیـامبر اسـلام، مـحمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، منادی آن بود.

پان اسلامیسم به منزله دعوت ملت های اسلامی به اتـحاد گـسترده در برابر توطئه های استعمار اروپایی بود که بر اساس یک برنامه مشترک، آنان را از نظرسیاسی و اقتصادی به هـم نـزدیک سـاخته و در داخل کشورها نیز استبداد سلاطین را از بین ببرد و امتیازهای آنان را محدود نماید و سـلاطین را پایبند بـه قانون اساسی نماید تا بتوانند با استعمار اروپا مقابله نمایند[13]. سیدجمال اسدآبادی با مطرح کـردن شـعار پان اسلامیسم از مسلمانان همه کشورها می خواست که با عبور از اختلاف های فرقه ای و قومی و نژادی و تاریخی، به اسـلام اصـیل بازگردند و خود اسلام و کتاب آسمانی قرآن را ملاک عقیده و عمل خود قرار دهند.[14]

در نـتیجه ایـن حـرکت مسلمانان می توانند موج تازه ای را در جهان اسلام به وجود آورند؛ زیرا این تفکر با بـرخورداری از یـک پشتوانه محکم اسلامی که تمامی پیروان اسلام را در سراسر دنیا، یک امت و ملت واحـد تـعریف مـی کند، راه را بر هرگونه شبهه و اختلاف می بندد.

آثار وحدت اسلامی:

1. مبارزه با استعمارخارجی و برچیده شدن زمینه سـلطه بـیگانگان و استعمارگران:

وحدت در جامعه اسلامی،از تجاوز دشمن به سرزمین های اسلامی جلوگیری می کند و بـر تـوانایی و مـقاومت جامعه در مواجهه با دشواری ها و بحران ها و برخورد با دشمنان خارجی می افزاید.چنان که در قرآن آمده است، فرعون از تـفرقه بـین قـوم بنی اسرائیل برای بهره کشی از آنان استفاده می کرده است .[15] در نتیجه اگر این مبارزات، با تـکیه بـر اصول قرآنی و اسلامی باشد که مبنای آن عدم سلطه اجانب بر مسلمانان است، حتماً به سر انـجام مـی رسد؛ مانند قیام مسلمانان در شبه قاره هند یا انقلاب اسلامی در ایران؛

2. آزادی خواهی و استقلال طلبی:

اصـل آزادی در کـشورهای اسلامی، سال ها و قرن های متوالی توسط استعمارگرانی مـانند انـگلیس، فـرانسه و…نقض شده است و تحت جنبش وحدت اسلامی، رهـایی از سـلطه بیگانگان و به دست آوردن آزادی های فردی مشروع و استقلال کامل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی کـشورهای مـسلمان، ممکن می شود؛

3. مبارزه با اسـتبداد داخـلی:

در حکومت هایی کـه بـراساس سـلطه مستبدانه یک خاندان بر مردم اسـت، انـواع ظلم و غارت و بی عدالتی در حق توده مردم می شود ـ مشاهده جمهوری اسلامی در ایران کـه بـر اساس رأی گیری مجلس قانون گذار و قانون اسـاسی اداره می شود و مقایسه آن بـا حـکومت های عقب مانده موجود، موجب قیام و جـنبش مـردم مسلمان در کشورهای منطقه می شود؛

4. وحدت اسلامی:

آرمان اولیه و مهم ترین آرمان در جنبش وحدت اسـلامی، ایـجاد اتحاد بین امت مسلمان در بـرابر سـلطه بـیگانگان با تکیه کـردن بـر مبانی دینی است. بـه عـنوان نمونه می توان از تأسیس «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة» در قاهره و قبل از آن ایجاد تشکل رجال التقریب یـاد کـرد که همگی این ها نشان از ضرورتی اسـت کـه رهبران اسـلامی بـرای وحـدت اسلامی قائل بوده اند و یـکی از مهم ترین دستاوردهای آن، اجتماع علما و متفکران جهان اسلام است؛

5. حفظ استواری و استحکام:

وحدت در جامعه اسلامی بـاعث مـی شود که مسلمانان برای رفع اختلافات و درگـیری های درونـی بـه مـشترکات تـمسک جویند و در برابر بـیگانگان یـگانگی و اتحاد خود را حفظ کنند؛

6.  ایجاد امنیت و آرامش:

وحدت در جامعه اسلامی، حس دوستی و همکاری متقابل را تقویت مـی کند و فـتنه های نـاشی از برتری جویی را از بین می برد. قرآن از تفرقه که زمـینه ساز درگـیری اسـت بـه عـنوان کـرانه گودال آتش جنگ یاد می کند که وحدت اسلامی، خطر افتادن در این گودال را از بین می برد [16]؛

7. حفظ قدرت و هیمنه:

درگیری های بین مسلمانان، قوای جسمی و فکری و اقتصادی شان را کم می کند و سـود آن نصیب بیگانگان می شود. خداوند مسلمانان را از منازعه با یکدیگر برحذر می کند و آن را زمینه ساز از دست رفتن هیمنه مسلمانان در برابر دشمنان شان می داند [17]؛

8. احیای اندیشه حکومت اسلامی:

اوج تکامل در جنبش پان اسلامیسم در بینش رهبران و توده های مسلمان عـقیده بـه لزوم برپایی حکومت اسلامی است که البته در کشورهای اسلامی با چالش های بسیاری روبه روست و در صورت تحقق می تواند اسلام را به عنوان یک قدرت تعیین کننده وارد معادلات سیاسی جهان کند.

البته آرمان وحدت گرایی تـا زمـانی که در شعور مسلمانان جای نگیرد و به وجدان عمومی تبدیل نشود، تحقق نمی یابد؛ زیرا مسلمانان باید واقعاً نسبت به هم احساس برادری و یگانگی کـنند و خـود را قبل از هرچیز وابسته به یـک امـت بدانند که البته تا محقق شدن این آرمان راهی بس دشوار و طولانی در پیش روست. در طول این مدت شخصیت های بزرگی پرچم دار حرکت وحدت اسلامی بـوده اند؛ مـصلحانی چون: سید جمال الدین اسـدآبادی، مـحمد اقبال لاهوری، شهید مطهری، امام خمینی(ره) و… که هریک جنبه هایی از حرکت تجدید حیات اسلام را رهبری کرده اند. وحدت اسلامی در میان ایرانیان در دهه نخست انقلاب اسلامی از آنان یک امت ساخت و هویت کاذب قـومی و حـزبی و… را کم رنگ کرد و سبب پیروزی آنان گردید.

علامه محمد اقبال لاهوری

«نغمه مردی که دارد بوی دوست / ملتی را می برد تا کوی دوست.» یکی از بزرگ ترین روشن‏فکران مسلمان و از مروجان وحدت اسلامی، علامه اقبال لاهـوری اسـت. اقبال در سـال ۱۸۷۷م. در شهر سیالکوت (در پاکستان فعلی) به دنیا آمد. عصری که اقبال در آن دیده به جهان گشود، عصر سلطه اسـتعمار بر کشورهای مختلف جهان ـ به ویژه شبه قاره هند ـ بود. مسلمانان هـمه عـظمت و مـنزلت خویش را از دست داده بودند و این دردی بود که اقبال در پی درمان آن بود.

دغدغه اصلی اقبال لاهوری بازگشتن مسلمانان بـه اسـلام ناب محمدی و وحدت میان آنان بود. اقبال علاوه بر اینکه یک فیلسوف و مـتفکر اسـلامی بـه شمار می رفت، یک شاعر متعهد تمام عیار مسلمان نیز بود؛ شاعری وحدت گرا که تمام افکارش، در قـالب شعر به گوش مسلمانان جهان رسیده است.وی همانند سیدجمال که باسفرهای بی شمار به سـراسر این کره خاکی،جـهان را سـرزمین خدا می دانست، مسلمانان را از دل بستن به یک نقطه محدود از زمین برحذر می داشت و تمام قلمرو اسلامی را وطن مسلمانان جهان می دانست:

نه افغانیم و نی ترک و تتاریم / چمن زادیم و از یک شاخساریم

تمیز رنگ و بو بر مـا حرام است / که ما پرورده یک نوبهاریم

اقبال از مسلمانان می خواست که از دل بستن به آرایه های ناسیونالیستی دست بردارند و تلاش می کرد شیرازه اتحاد از دست رفته امت مسلمان را از نو بسازد و مسلمین را به سوی وحدت اسـلامی هـدایت کند. اقبال در سال 1881م. که سیدجمال در حیدرآباد هند سکونت داشت، چهار سال بیشتر نداشت و در زمان رحلت سیدجمال نیز 16 ساله بود، اما با وجود کم سالی و عدم درک حضوری سیدجمال، افکار وی را درک کرد [18] به نـظر اقـبال اتحاد کشورهای اسلامی فقط در صورتی امکان پذیر است که در آغاز، هرکشور اسلامی استقلال خود را بدست آورد، سپس همه کشورهای اسلامی به صورت یک خانواده متحد شوند.

از مجموعه آثار اقبال می توان بـه مـنظومه جاویدنامه اشاره کرد. در این منظومه ردپای افکار سیدجمال بر افکار اقبال به خوبی احساس می شود؛ هم چنین اقبال اثری با نام «مثنوی اسرار خودی و رموز بی خودی» دارد که در آن مسلمانان را بر اسـاس مـبانی اصـلی اسلام به وحدت فرا مـی خواند.

ضـرورت وحـدت:

به نظر اقبال، بنیاد اصلی اسلام بر پایه وحدت گذاشته شده است و از این رو، وی وحدت مسلمین را امری ضروری و غیرقابل انکار می داند. وی با تـوجه بـه آیـه ۱۳ سوره حجرات معتقد است: «دعوت اسلام به امـت اسـت، نه قبیله و گروه و از امت، آن گروه انسانی مورد نظر است که اساس و پایه اتحاد آن ها فقط اشتراک در ایمان و عقیده مـشترک بـاشد. در اسـلام تصور اتحاد انسانی بر اساس اشتراک ایمانی آن هاست و همان طور کـه اختلاف نسل و رنگ و زبان را از بین می برد، آنان را از بند ملی گرایی نیز آزاد می کند».[19]

همچنین در کتاب «احیای فکر دینی» که یـکی از ارزشـمندترین آثـار وی است، می گوید: «تقسیم نوع بشر به نژادها و ملت ها و قبیله ها، بنابر گـفته قـرآن، تنها برای شناختن و شناخته شدن است».[20] وی حدیثی نیز از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل می کند و از آن برای اتحاد مسلمانان بـر پایـه اسـلام استشهاد می نماید که رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «امروز من تمام امتیازهای نژادی، رنـگی، بـرادری را زیـر پا می گذارم. شما همه مسلمان هستید و همین نام برای شما کافی است

از نظر اقبال وحـدت بـین مـسلمانان از این جهت حائز اهمیت است که به تنهایی و جدا از وحدت نمی توان به اهداف عـالیه دسـت یافت و از شر قدرت های استعماری و استکباری در امان ماند. از این رو رابطه فرد و جمع را با یـکدیگر امـری ضـروری و تفکیک ناپذیر می داند که تنها به صورت وحدت می تواند به عرصه عملی برسد:

قـوم را انـدیشه ها باید یکی / در ضمیرش مدعا باید یکی

جذبه باید در سرشت او یکی / هم عیار خـوب و زشـت او یـکی [21]

باور اقبال این است که اسلام به خاطر برداشتن امتیازهای، قومی و نژادی، از مکاتب دیگر مـوفق تر اسـت. وی می گوید: «در نظر من اسلام یکی از عوامل پاک کننده امتیازهای دست‏وپاگیر نسلی و قـومی و نـژادی مـی باشد که برای فراتر رفتن بشر از مرزهای جغرافیایی و مراحل اولیه ارتقای انسانی، بهترین وسیله عملی را دارد. بـدین جـهت، از دیـگر مذاهب مانند مسیحیت، بودایی و غیره موفق تر می نماید»[22]. همچنین در جایی دیگر می گوید: «اسـلام وابـستگی به سرزمین و کشور خاص ندارد و هدف آن این است که نمونه ای را برای سازمان نهایی بشریت فراهم آورد و ایـن از آن طـریق صورت می گیرد که مؤمنان را که از نژادهای گوناگون هستند گرد هم جمع کـند و از ایـن مجموعه امتی، ملت بسازد که افراد آن آگـاهی مـخصوص بـه خویش داشته باشند و این کاری نبوده است کـه بـه آسانی صورت پذیر شود».[23] وی معتقد است در امت اسلامی نظام، قوانین، سنت ها و آداب مشترک یکی اسـت و بـه جغرافیای اعتباری محدود نیست. بـه نـظر وی اسلام و امـت اسـلامی هـیچ مرز و بومی ندارد و همه جامعه اسـلامی یـک امت و مانند یک پیکر واحد است و تنها مرزشان با دیگران عقیده و ایـمان آن‏هاست:

قوم را اندیشه ها باید یکی / در ضمیرش مـدعا باید یکی

اهل حـق را حـجت و دعوا یکی است / خیمه های مـا جـدا دل ها یکی

جوهر ما با مقامی بسته نیست / باده تندش به جامی بـسته نـیست

هندی و چینی سفال جام مـاست / رومـی و شـامی گل اندام مـاست

قـلب ما از هند و روم و شام نـیست / مـرز و بوم ما به جز اسلام نیست [24]

از سوی دیگر، اقبال پای بندی به جغرافیا و حسب و نـسب را بـاعث تفرقه بین مسلمانان می داند:

گر نـسب را جـزو ملت کـرده ای / رخـنه در کـار اخوت کرده ای

در زمین مـا نگیرد ریشه ات / هست نامسلم هنوز اندیشه ات [25]

محورها و مبانی وحدت مسلمین از دیدگاه اقبال: دغدغه اصلی اقـبال ایـن است که معیارهایی را که اسلام از قـبل بـرای وحـدت مـسلمین بـیان کرده ولی در عصر حـاضر بـه آن ها توجه جدی نمی شده را احیا کند. وی مهم ترین محورها را اعتقاد مسلمانان به توحید، نبوت خاتم پیامبران، قـرآن و کـعبه مـی داند. بنابراین در اینجا به ارکان چهارگانه اسلامی وحـدت مـسلمین از دیـدگاه اقـبال اشـاره ای کـوتاه خواهیم کرد.

الف- توحید:

 از نظر اقبال، وحدت اندیشه و عمل در بین مسلمانان از توحید سرچشمه می گیرد. او معتقد است توحید باور مشترک همه مسلمانان است. به نظر اقبال توحید نظری اسـت که موجب توحید عملی می شود و توحید تجلی پیدا نمی کند، مگر در وحدت مسلمین:

ملت بیضا تن و جان لا اله / ساز ما را پرده گردان لا اله

لا اله، سرمایه اسرار ما / رشته اش شیرازه افکار ما [26]

اقـبال تـأکید دارد که در سایه توحید، مسلمان از غیر خدا بریده می شود و افکار و بینش و ظاهر و باطن و همه رنگ های متنوع مسلمانان در رنگ توحید یکی می شود و در نهایت، زبان و قلب و جان آن ها به یک چیز تـبدیل مـی شود:

ملت ما را اساس دیگر است / این اساس اندر دل ما مضمر است

حاضریم و دل به غایب بسته ایم / پس ز بند این و آن وارسته ایم

رشته این قوم مـثل انـجم است / چون نگه هم از نـگاه مـا گم است

تیر خویش پیکان و یک کیش ایم ما / یک نما، یک بین، یک اندیش ایم ما

مدعای ما مآل ما یکی است / طرز و انداز خیال ما یکی اسـت

مـا ز نعمت های او اخوان شدیم / یـک زبـان و یک دل و یک جان شدیم [27]

به نظر اقبال، اگر مسلمانان توحید را درست درک کنند می تواند جهان هستی را به کنترل خود درآورند؛ چه رسد به شرق و غرب:

ملتی چون می شود توحید مست / قـوت و جـبروت می آید به دست

روح ملت از وجود انجمن / روح ملت نیست محتاج بدن [28]

ب- نبوت:

یکی دیگر از محورهای مهم و اساسی در جهت وحدت مسلمین وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. در قرآن وجود پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان مـحوری بـرای همبستگی و وحـدت بین مسلمانان معرفی شده است .[29] اقبال نمونه اعلای انسانیت را در وجود مقدس پیامبر می بیند و با یادآوری به معراج رفـتن آن حضرت، مقام ایشان را بالاتر از فرشتگان می داند و یکی از مهم ترین دلایل در سقوط و انـحطاط مـسلمانان را عـدم پیروی از سنت و سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله عنوان می کند:

ای تهی از ذوق و شوق و سوز و درد / می شناسی عصر ما با ما چه کـرد

 عـصر ما، ما را ز ما بیگانه کرد / از جمال مصطفی بیگانه کرد

سوز او تا از میان سـینه رفـت / جـوهر آیینه از آیینه رفت [30]وی مسلمانان را بر پایه نبوت حضرت رسول صلی الله علیه و آله به اتحاد دعوت می نماید. بـه نظر وی حقیقت امت مسلمان بعد از توحید، بر پایه اعتقاد به نبوت پیـامبر اسلام صلی الله علیه و آله استوار است و ایـن حـقیقت ناب محمدی است که وحدت را بین مسلمین ایجاد می نماید. وی در مثنوی «اسرارخودی و رموز بی خودی» می گوید:

حق تعالی پیکر ما آفرید / وز رسالت در تن ما جان دمید

حرف بی صوت اندر این عـالم بُدیم / وز رسالت مصرع موزون شدیم

از رسالت در جهان تکوین ما / از رسالت دین ما آیین ما

از رسالت صد هزار ما یک است / جزو ما از جزو ما لا ینفک است

از رسالت هم نوا گشتیم ما / هـم نفس، هـم مدعا گشتیم ما

آنکه شأن اوست یهدی من یُرید / از رسالت حلقه گرد ما کشید [31]

به نظر اقبال اعتقاد به نبوت باعث استحکام بین امت اسلامی می شود:

کثرت هم مدعا وحدت شـود / پخـته چون وحدت شود، ملت شود

زنده هر کثرت ز بند وحدت است / وحدت مسلم ز دین فطرت است

دین فطرت از نبی آموختیم / در ره حق شعله ها افروختیم

این گوهر از بحر بی پایان اوسـت / مـا که یک جان ایم از احسان اوست [32]به نظر اقبال عشق به حضرت رسول صلی الله علیه و آله به مثابه جاری شدن خون در رگ های ملت و امت اسلامی است و اگر امت مسلمان این عشق را درک کرده و آن را بـه پیـوندهای قـومی ترجیح دهند، می توانند از زمان و مـکان فـراتر رفـته و وحدت اسلامی را پایه ریزی کنند:

دل به محبوب حجازی بسته ایم / زین جهت با یک دگر پیوسته ایم

رشته ما یک تَولّایش بس است / چشم مـا را کـیف صـهبایش بس است

مستی او، به خون ما دوید / کـهنه را آتـش زد و نو آفرید

عشق او سرمایه جمعیت است / همچو خون اندر عروق ملت است

عشق در جان و نسب در پیکر است / رشته عـشق از نـسب مـحکم تر است

عشق ورزی از نسب باید گذشت / هم از ایران و عرب باید گـذشت [33]

هم چنین از نظر اقبال امت اسلامی هرچه دارد از برکت وجود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دارد:

پس خدا بر ما شریعت ختم کرد / بـر رسـول مـا رسالت ختم کرد

رونق از ما محفل ایام را / او رسل را ختم و ما اقـوام را [34]

ج- آیـین و کتاب مشترک

در روایتی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله قرآن به عنوان ریسمان الهی کشیده شده میان آسمان و زمـین مـعرفی شـده است[35]. در قرآن از تمامی مسلمانان و مؤمنان خواسته شده است که در درگیری ها و اختلافات خود به خـداوند رجـوع کـنند .[36] از نظر علامه اقبال لاهوری هم، اگر اعضای جامعه بدون هیچ قاعده و قانونی در کنار هـم قـرار بـگیرند، خیلی زود بین افراد جامعه گسست به وجود می آید و جامعه از هم پاشیده می شود، پس برای نـظم بـخشیدن به زندگی فردی و اجتماعی آحاد جامعه باید قوانینی مبتنی بر اصول داشته بـاشیم کـه از هـرگونه تضاد و تناقض بَری، و مبتنی بر حق باشد. در راستای این نظم بخشی، اقبال از امم مسلمان مـی خواهد کـه از قرآن مدد گیرند؛ کتابی که از طرف حضرت حق بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله نازل شـده است و مـی تواند در تـمام مسائل عملی و نظری محور کار باشد.

با توجه به این مسئله، اقبال به همه امـت های مـسلمان گوشزد می نماید که تنها راه نجات مسلمانان در پیروی از قرآن کریم و به کار بـستن فـرامین آن اسـت و بر مسلمانان واجب است که به کتاب و آیین خویش عمل کنند و آن را محور همه امور و مـسائل نـظری و عـملی خویش قرار دهند. وی در آغاز کتاب «بازسازی اندیشه دینی» عقیده خویش را نسبت بـه حـقیقت قرآن این چنین ابراز می نماید: «قرآن کتابی است که در مورد عمل بیش از اندیشه تأکید می کند»:

نـقش قـرآن تا در این عالم نشست / نقشه های پاپ و کاهن را شکست

چون به جان در رفت و جـان دیـگر شود / جان چون دیگر شد جهان دیـگر شـود!

انـدر او تدبیرهای غرب و شرق / قدرت اندیشه پیدا کـن چـو برق!

با مسلمان گفت جان بر کف بِنه / هر چه حاجت فزون داری بـده

آفـریدی شرع و آیینی دگر / اندکی بـا نـور قرآنش نـگر [37]

از اشـعار اقـبال فرازهایی از صدای سید جمال به گـوش مـی رسد که می گفت: «بر شما باد بزرگ ترین ذکر خدا و استوارترین برهان او قرآن، آن نـوری کـه به وسیله آن انسان از ظلمت رهـا می گردد و این قرآن راه اسـتوار خـداست که هرکه درآن سلوک ورزد هدایت گـردد و هـرکه از آن برون افتد، گمراه شود[38]. خلاصه کلام آنکه تمام ترس اقبال از روزی است کـه مـسلمانان با غفلت و بی توجهی بـه آیـات قـرآن، مصداق آیه «مـن یـرتد منکم عن دینه فـسوف یـاتی الله بقوم یحبهم یحبونه…» واقع شوند.[39]

کعبه: استفاده از صیغه های جمع در سوره حمد و ادای فریضه نماز بـه سـوی خانه کعبه همگی ناشی از دعوت قـرآن بـه جمع شـدن و اتـحاد بـین مسلمانان است.[40]

هم چنین بـر تن کردن لباس های یک رنگ سفید و ساده احرام در مراسم حج به همراه انجام مناسک هم زمان در کـنار هـم از نظر قرآن نشان دهنده اهمیت وحدت اسـلامی و یـکپارچگی مـسلمانان اسـت. از نـظر اقبال هم، کـعبه بـه عنوان یک نماد باعث جمع شدن همه مسلمانان می شود و این جمع شدن باعث ایجاد وحدت مـی شود و اتـحاد اسـلامی در قالب حج ابراهیمی به صورت عملی بـروز مـی کند:

مـلت بـیضا ز طـوفش هـم نفس / همچو صبح آفتاب اندر قفس

از حساب او یکی بسیاری ات / پخته از بند یکی خودداری ات

تو ز پیوند حریمی زنده ای / تا طواف او کنی پاینده ای

در جهان جان امم جمعیت است / در نـگر سرّ حرم جمعیت است.

علامه غلام رضا سعیدی درباره اعتقاد اقبال به مرکزیت کعبه می نویسد: «هر جامعه ای نیازمند مرکزی است که فروغ کلیه فعالیت های فرهنگی و اجتماعی آن باید از آنجا ساطع گردد. ایـن فـعالیت ها برای جامعه، خونی را که مایه حیات است، تهیه می کند و مرکز به منزله قلب است و کار قلب را انجام می دهد؛ به این معنا که خون را تصفیه می کند و خون تازه را حتی بـه جـوارح دور می رساند. مادامی که چنین مرکزی وجود داشته باشد و این خون حیات بخش را تهیه کند، تمام بدن بدون وقفه و بی معطلی وظیفه اش را انجام خواهد داد. برای مـسلمین ایـن مرکز، مکه (کعبه) است و سـایر مـراکز فرعی از این نقطه نیرو می گیرند». [41]اقبال در مثنوی «اسرار خودی و رموز بی خودی» نیز چنین می گوید:

هم چنین آیین میلاد امم / زندگی بر مرکزی آید به هـم

حـلقه را مرکز چو جان در پیـکر اسـت / خط او در نقطه او مضمر است

قوم را ربط و نظام از مرکزی / روزگارش را دوام از مرکزی [42]

مرتضی مطهری

یکی دیگر از پیروان اندیشه وحدت اسلامی استاد شهید مرتضی مطهری است. وی در 13 بهمن 1298 ش. در فریمان مشهد متولد شد و تحصیلات خـود را در حـوزه علمیه مشهد و پس از آن حوزه علمیه قم در محضر آیت الله بروجردی، امام خمینی(ره) و علامه سید محمدحسین طباطبایی و… ادامه داد. مهم ترین خدمات وی در طول دوران حیاتش ارائه عقیده اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و کتاب است.

وی نیمه دوم قرن بیستم را دوران جـنگ ایـدئولوژی ها و عقاید مـی داند. مطهری از سیدجمال به عنوان بنیان گذار نهضت های اصلاحی در جهان اسلام یاد می کند و می نویسد: «بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصـلاحی اخیر سیدجمال الدین اسدآبادی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغـاز کـرد، دردهـای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاص بازگو نمود و راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد» .[43]

از نظر استاد شهید مرتضی مطهری، در وجود سـید جـمال دو ویژگی برجسته وجود داشت. اولین ویژگی تفاوتی بود که او بین برخی از علمای مـذاهب قـائل بـود در وابستگی به دولت ها و استقلال فکری و عملی آن ها. دومین ویژگی به روحیه تجددگرایی سیدجمال بر مـی گردد؛ به طوری که سید به علوم و فنون جدید توجه داشت ولی دچار افراط گرایی نـشد[44]. در کتاب ده گفتار خود نـیز چـنین می گوید: عده ای از غربی ها به اسلام حمله می کنند و علت انحطاط و انحراف مسلمین را دین اسلام می دانند [قلمداد می کنند] ولی روشن است که اسلام مسئول انحراف مسلمانان نیست، بلکه این خود مسلمانان هستند که از تـعالیم اجتماعی اسلام منحرف شده اند. معارف دینی تحریف شده است و به تبع این انحراف، مسلمانان به انحطاط کشیده شده اند.

نظریات استاد مطهری در باب احیای تفکر دینی، کاملاً همسو با نظرات اقبال است. وی مـعتقد اسـت که جامعه اسلامی دچار خودباختگی شده و کشورهای استعمارگر با زرنگی تمام این کشورها را نسبت به ایمان و اعتقادشان، حیثیت شان، دینشان، فرهنگ شان بی اعتقاد کرده اند[45]. وی معتقد است اسلام درمیان مسلمانان هم وجود دارد، هـم نـدارد؛ به این صورت که ما می بینیم که شعائر اسلام در میان مسلمانان هست، بانگ اذان در میان مردم شنیده می شود،موقع نماز که می شود رو به مساجد می آورند، مرده هایشان را به رسم اسـلام دفـن می کنند، اسم هایشان اغلب اسلامی است… ولی آنچه که روح اسلام است وجود ندارد. روح اسلام در جامعه مرده است.

از نظر مطهری توحید، نبوت، ولایت و امامت تحریف شده اند و مفاهیم ارزشی همچون زهد، تقوا، تـوکل بـر خـدا و… ارزش خود را از دست داده اند. در اینجاست کـه وی نـظریه تـجدید حیات اسلامی را مطرح می کند و البته امکان تجدید هم هست؛ چون اسلام زنده است، زیرا کتاب آسمانی اش هست، سنت پیغمبرش هم هـست و ایـن ها زنـده هستند؛ یعنی کسی نتوانسته بهتر از آن ها را بیاورد و ایـن یـکی از موارد تفکر اسلامی است که فکر ما درعمل زنده می شود. اسلام دین عمل است نه دین وابستگی های خیالی و تـا وقـتی کـه چهره واقعی دین بر مسلمانان آشکار نشود، مسلمانان ترقی و پیـشرفت نخواهند کرد.

نمونه هایی از اتحاد در جهان اسلام در دنیای اسلام معاصر، از سه گونه اتحاد می توان نام برد که البته این گونه اتـحادها در حـال افـزایش است:

1) پان عربیسم: پایه گذار این نوع اتحاد میشل عفلق و حکومت صدام پرچـم دار ایـن تفکر بود و اتحادیه عرب نمونه ای از این طرز تفکر است. این اتحاد در بینش و نگرش زمان جاهلیت ریـشه دارد؛

2) پان ایرانیسم: ایـن اتحاد در فکر احیای ایران بزرگ است و مانند پان عربیسم یک حرکت ارتجاعی مـحسوب مـی شود؛

3) پان ترکیسم: این اتحاد نیز مانند پان عربیسم و پان ایرانیسم از جمله حرکت های ارتجاعی و استعماری است و غرب از قبیل ایـن شـعارها بـرای نهادینه کردن تفرقه و تضاد و تجزیه جهان اسلام استفاده می کند.

راهکار های ایجاد وحدت و اتحاد در جـامعه اسـلامی:

امام خمینی (ره) پرچم دار اتحاد اسلامی بر مبنای بازگشت به اسلام ناب محمدی بـوده اند. مـی توان گـفت برقراری اتحاد اسلامی می تواند از طرق زیر امکان پذیر گردد:

1- گفت وگو بین عالمان متعهد و مستقل شـیعه و سـنی در باب اختلاف نظرهای فقهی؛

2- تأسیس نهادهای علمی و پژوهشی برای جلوگیری از تحریف قرآن و سـنت؛

3- تـأسیس مـرکزی برای شناخت و معرفی اهل بیت(ع) و جلوگیری از تحریف سیمای عترت؛

4- دفاع از آزادی اندیشه و بیان در چارچوب قرآن و سـنت و مـقابله با توهین و تحقیر دین و انبیا و اصول تفکر اسلامی؛

5- احیای روحیه خودباوری و نـفی غـرب زدگی حـاکم بر اغلب جوامع اسلامی؛

6- پاک سازی و خرافه زدایی از جامعه اسلامی؛

7- افزایش ارتباطات و دید و بازدیدهای علمی بین دانـشگاه ها، حـوزه ها و مـراکز فرهنگی جهان اسلام؛

8- توجه به دشمنان اصلی و افشای مزدوران استکبار جهانی در جـهان اسـلام.

نتیجه گیری

نهضت وحدت اسلامی با ایجاد وحدت بین امت مسلمان باعث حفظ حقوق مسلمانان و گسترش دیـن اسـلام می شود. وحدت بین مسلمانان توطئه های استعمارگران، سلطه اقتصادی غرب و….را خنثی می کند و بـاعث مـی شود که مسلمانان کشورهای اسلامی با توجه بـه مـشترکاتی چـون پرستش خدای یگانه، قبله واحد، دین واحـد، اصـول اعتقادی و کتاب واحد، نسبت به یکدیگر همدلی داشته و به یکدیگر احترام بگذارند و مـصالح مـتقابل را رعایت کنند و برای دفاع از سـاحت قـرآن و اصول ثـابت و مـشترک اسـلامی و حفظ و گسترش اسلام تلاش کنند. در راسـتای رسـیدن به این هدف می توان از تأسیس «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة» در قاهره یاد کـرد کـه دال بر ضرورتی است که رهبران دیـنی برای وحدت اسلامی قـائل اند و از ثـمرات آن، اجتماع علما و متفکران جهان اسـلام اسـت.

 

کتـابنـامه

ـ           اقبال لاهوری،محمد؛احیای فکر دینی در اسلام؛ ترجمه احمدآرام؛انتشارات رسالت قلم-تهران؛ 1346

ـ           عشمآوی، محمدسعید، اسلام گرایی یا اسلام؟، تـرجمه امـیررضایی، انتشارات قصیده سرا-تهران؛1382

ـ           جونگ،لی،جن؛ سیدجمال الدین اسدآبادی و نهضت بیداری اسلامی(مجموعه مقالات )-تهران: مجمع جهانی تفریب

فرهنگ اسلامی » شهریور 1394 - شماره 26 (صفحه 91)

مذاهب اسلامی،1383

ـ           بشیر،حسن،رسـانه های بـیگانه: قرائتی باتحلیل گفتمانی«اسلام هـراسی: مـقدمه ای برای ایران هراسی»،ماهنامه مدیریت ارتباطات، مردادماه 1389

ـ           بهروزلک،غلامرضا،اسلام سیاسی و اسلام گرایی معاصر،پگاه حوزه،26 خردادماه 1386،شماره 209

ـ           امینی،محمدصادق،تحلیل پدیده اسلام هراسی،پگـاه حـوزه، 12 اسفند 1385،شماره 203

ـ           بابی سـعید، هـراس بنیادین واروپامداری وظهوراسلام گرایی، ترجمه غلامرضاجمشیدی هاوموسی عنبری، تهران،انتشارات دانشگاه تهران،1379

ـ           اقبال،جاوید، زندگی و افکار علامه اقبال لاهوری

ـ           هاشمی، رفیع الدین؛نامه های اقبال؛ زندگی و افکار علامه اقبال لاهوری، ج ۱،

ـ           اقبال، جاوید، زنـدگی و افـکار علامه اقبال لاهوری، ترجمه: دکتر شهین دخت کامران مقدم صفیاری، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، ج۱، ۱۳۷۲

ـ           کلیات اقبال (فارسی)، با مقدمه احمد سروش، انتشارات سنایی، تهران، ۱۳۷۶

ـ           رموز بی خودی، انتشارات کـوه نـور پریس، دهـلی نو، ۱۹۹۷

ـ           رفیع الدین، محمد، اندیشه های اسلامی اقبال، ترجمه: سید غلام رضا سعیدی، انتشارات دین و دانش، تهران، ۱۳۴۷

ـ           سـعیدی، سید غلام رضا، اقبال شناسی: هنر و اندیشه محمد اقبال، انتشارات اقـبال، تـهران، ۱۳۳۸

ـ           کـلیات اقبال، با اهتمام پروین قائمی، پیمان، تهران، ۱۳۸۲

ـ           محیط طباطبایی،محمد،سیدجمال الدین ووحدت اسلامی،فصلنامه تاریخ وفـرهنگ مـعاصر،سال5،شماره19-20، 1376

ـ           مطهری،مرتضی،بررسی اجمالی نهضت های صدساله اخیر، نشرصدرا، 1384

ـ           مطهری،مرتضی، نـهضت های اسـلامی درصـدساله اخیر،نشرجهادسازندگی

ـ           محیط طباطبایی،محمد،سیدجمال الدین وبیداری مشرق زمین، به کوشش ومقدمه هادی خـسروشاهی،تهران، دفترنشرفرهنگ اسلامی، 1370

ـ           عماره،محمد،مسلمون ثوار، بیروت،1979م

ـ           Ami Isseroff – Islamism - Encyclopedia of the Middle East- http://www.mideastweb.org

پی نوشت ها

[1] تحلیل پدیده اسلام هراسی،پگاه حوزه، 12 اسفند 1385،شماره 203؛ ص22

[2] رسانه های بیگانه: قرائتی بـاتحلیل گـفتمانی«اسلام هراسی: مقدمه ای برای ایـران هـراسی»،مـاهنامه مدیریت ارتباطات،مـردادماه 1389، ص9

[3] هـراس بنیادین واروپامداری وظهوراسلام گرایی؛ص47

[4] آل عـمران؛103

[5] حـجرات، 10

[6] یادواره سیدجمال الدین اسدآبادی،دفتراول؛ص22

[7] سیدجمال الدین اسدآبادی و تفکرجدید؛صص19و20

[8] مسلمون ثوار؛ص96

[9] عروه الوثـقی؛ص142

[10] عـروه الوثقی؛ص128

[11] نقش سیدجمال الدین اسدآبادی در بـیداری مـشرق زمین؛ ص65 و ص73

[12] انـدیشه اصـلاحی درنـهضتهای اسلامی؛ ص103

[13] سیدجمال الدین ونـهضت اتحادکشورهای اسلامی؛ فصلنامه تاریخ وفرهنگ معاصر، سال6، شماره23 و24؛ ص415

[14] مسلمون ثوار؛صص196 و197

[15] قصص؛ 4/ المیزان-جلد16؛ ص8

[16] آل عـمران؛ 103 / المـیزان-جلد 3؛ص371

[17] فرهنگ اسلامی » شهریور 1394 - شماره 26 (صفحه 90)

[18] انفال؛46

[19] مقاله «سیدجمال ونهضت کـشورهای اسـلامی»؛ص6

[20] زنـدگی و افـکار عـلامه اقبال لاهوری، ج ۱، ص ۱۹۱

[21] احـیای فـکر دینی در اسلام، ص۱۰۹

[22] کلیات اقبال، ص۵۲

[23] نامه های اقبال، ص۱۶۵ / زندگی و افکار علامه اقبال لاهوری، ج ۱، ص ۴۱۱

[24] احیای فـکر دیـنی در اسـلام،ص ۱۹۱

[25] رموز بی خودی، ص۱۷۹

[26] کلیات اقبال با اهـتمام پرویـن قـائمی، ص 86

[27] رمـوز بـی خـودی، ص۸4

[28] کلیات اقبال (فارسی )، ص۱۶

[29] آل عمران،159

[30] کلیات اقبال با مقدمه سروش، ص۳۹۸

[31] کلیات اقبال با اهتمام پروین قائمی، ص ۵۹ و ص۶۰

[32] کلیات اقبال با اهتمام پروین قائمی، ص 72

[33] کلیات اقـبال با اهتمام پروین قائمی، ص 89

[34] کلیات اقبال با اهتمام پروین قائمی، ص 60

[35] کنزالعمال،ح1،ص182

[36] نساء،59

[37] کلیات اقبال،ص317

[38] عروه الوثقی،ویژه نامه کنگره،ص101

[39] مائده،54

[40] بقره،144

[41]کلیات اقبال با مقدمه سروش، ص276  

[42] رموزبی خودی، ص276

[43] نهضت های اسلامی،ص14وص16

[44] بـررسی اجـمالی نهضت های صدساله اخیر مجموعه آثار،مطهری، ج24، ص215

[45] اسلام گرایی یا اسلام، ص129تاص133


مجله فرهنگ اسلامی - شهریور 1394 - شماره 26 , مقصود حسین


فرم در حال بارگذاری ...