« رذیلت : شرکدرس انتظار در محضر امام صادق عليه السلام »

پایه های ایمان و کفر کدامند ؟

نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391

[و او را از ايمان پرسيدند، فرمود:] ايمان بر چهار پايه استوار است:

1. بر شكيبايى

  • آرزومند بودن
  • ترسيدن
  • پارسايى
  • چشم اميد داشتن

2. يقين

  • بر بينايى زيركانه
  • دريافت عالمانه
  • پند گرفتن از گذشت زمان
  • رفتن به روش پيشينيان

3. عدل و داد

  • بر فهمى ژرف نگرنده
  • دانشى پى به حقيقت برنده
  • نيكو داورى فرمودن
  • در بردبارى استوار بودن

4. جهاد

  • به كار نيك وادار نمودن
  • از كار زشت منع فرمودن
  • پايدارى در پيكار با دشمنان
  • دشمنى با فاسقان.

     و شكيبايى را چهار شاخه است:

آرزومند بودن، و ترسيدن، و پارسايى و چشم اميد داشتن، پس آن كه مشتاق بهشت بود، شهوتها را از دل زدود، و آن كه از دوزخ ترسيد، از آنچه حرام است دورى گزيد، و آن كه ناخواهان دنيا بود، مصيبتها بر وى آسان نمود، و آن كه مرگ را چشم داشت، در كارهاى نيك پاى پيش گذاشت.و يقين بر چهار شعبه است: بر بينايى زيركانه، و دريافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پيشينيان. پس آن كه‏ زيركانه ديد حكمت بر وى آشكار گرديد، و آن را كه حكمت آشكار گرديد عبرت آموخت، و آن كه عبرت آموخت چنان است كه با پيشينيان زندگى را در نورديد.

    و عدل بر چهار شعبه است: بر فهمى ژرف نگرنده، و دانشى پى به حقيقت برنده، و نيكو داورى فرمودن، و در بردبارى استوار بودن. پس آن كه فهميد به ژرفاى دانش رسيد و آنكه به ژرفاى دانش رسيد از آبشخور شريعت سيراب گرديد، و آن كه بردبار بود، تقصير نكرد و ميان مردم با نيكنامى زندگى نمود.

و جهاد بر چهار شعبه است: به كار نيك وادار نمودن، و از كار زشت منع فرمودن. و پايدارى در پيكار با دشمنان، و دشمنى با فاسقان.

پس آن كه به كار نيك واداشت، پشت مؤمنان را استوار داشت، و آن كه از كار زشت منع فرمود بينى منافقان را به خاك سود، و آن كه در پيكار با دشمنان پايدار بود، حقى را كه بر گردن دارد ادا نمود، و آن كه با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آيد، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخيز وى را خشنود نمايد.

و كفر بر چهار ستون پايدار است:

  1. پى وهم رفتن‏
  2. خصومت كردن
  3. از راه حق به ديگر سو گرديدن
  4. دشمنى ورزيدن.

     پس آن كه پى وهم گرفت به حق بازنگشت، و آن كه از نادانى فراوان، خصومت ورزيد، از ديدن حق كور گشت، و آن كه از راه حق به ديگر سو شد، نيكويى را زشت و زشتى را نيكويى ديد و مست گمراهى گرديد، و آن كه دشمنى ورزيد راهها برايش دشوار شد و كارش سخت و برون شو كار ناپايدار.

و شك بر چهار شعبه است:

  1. در گفتار جدال نمودن
  2. ترسيدن
  3. دو دل بودن
  4. تسليم حادثه‏هاى روزگار گرديدن

     پس آن كه جدال را عادت خود كرد، خويش را از تاريكى شبهت برون نياورد، و آن كه از هر چيز كه پيش رويش آمد ترسيد، پيوسته واپس خزيد، و آن كه دو دل بود پى شيطان او را بسود ، و آن كه به تباهى دنيا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد.

نهج البلاغه، حکمت31

ترجمه علامه سید جعفر شهیدی(ره)


فرم در حال بارگذاری ...