« جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از حجت الاسلام والمسلمین رئیسی حمایت کردتغییر سرنوشت انسان »

پندار نیک و کردار نیک از توهم تا واقعیت

نوشته شده توسطرحیمی 13ام اردیبهشت, 1396
 

آيین زردشت که در دوره ساسانیان رواج داشت، آييني ويژه آریايی‌ها بود و در طول بیش از دوهزار سال که از رسمیت‎یافتن آن می‌گذرد، حتی یک مورد هم نبوده که فردی غیرآریايی به آيین زردشت پیوسته باشد و یا زردشتیان، اجازه زردشتی شدن به شخصی غیرآریايی داده باشند. یکی از مهم‌ترین کج‌اندیشی‌ها در میان بحث‌های آغازشناسی، باورمندبودن به خدای مجسم و اعتقاد به شباهت داشتن آفریدگار به آفریدگان است.

برخی از مخالفان دین اسلام سعی می کنند تا با طرح مسائل نژادی و نسبت دادن آیین اسلام به مردمان عرب، به طرح دوباره آیین ها کهنه و منسوخ شده بیش از اسلام بپردازند. آنان گمان می کنند که چون نیاکان باستانی شان به آیینی غیر از آیین اسلام باور داشتند، فرزندان آنان نیز باید به همان آئین های کهن ایمان آورده و در راستای آن عمل کنند. از دیدگاه این افراد، آیین زرتشت با شعار «پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک»، بهترین ومتناسب ترین برنامه هدایت و سعادت را برای پیروان خود در سه زمینه «هست و نیست»، «باید و نباید» و «شایسته و ناشایسته»، به ارمغان آورده است. در مقابل این ادعا، منطقی ترین پرسش این است که کدامین «پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک» می تواند مایه ی هدایت و وسیله نجات آدمی گردد؟

1.کدام پندار نیک؟

تنها متن دینی که ادعا شده، نشانی از باورهای زرتشتیان ایران باستان دارد و نیاکان پرستان می خواهند، زندگی و تمدن آنان را الگو و مدرک برتری خویش قرار دهند، کتاب اوستاست، پس طبیعی است برای یافتن نمونه عملیِ پندار نیک، باید به سراغ این کتاب رفت. با رجوع به کتاب مزبور می توان دریافت که تصویری خاص از هستی و آنچه موجب ساخته شدن جهان بینیِ دینیِ شخص باورمند می شود، در آن ارائه شده است که عبارتند از:

1-1تعدد خدایان

تصویری که اوستا از جهان آفرینش و رابطه آفریده و آفریننده ارائه می دهد، تصویری گنگ و نامفهوم است که دوگانگی در آن موج می زند: خدای خوبی درگیر جنگ با خدای شر است و درعین حال، گرفتار امشاسپندان هفت گانه ای می باشد که جاودانه و بی مرگ هستند. این شریکان خدایی عبارتنداز: بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد[1] که در آیین زرتشت، به جای اهورامزدا، مورد ستایش و عبادت قرار می گیرند. [2]بعد از پرستش امشاسپندان، نوبت به عبادت ایزدان می رسد؛ زیرا آیین زردشت، آیین ایزدمردها و ایزدبانوهاست؛ برای نمونه آذرایزد، نگهبان آتش و یکی از بزرگ ترین ایزدان مزداپرستی در اوستاست که آتر و آترش هم گفته می شود و پرستش آن به نماد آیین زردشتی تبدیل شده است.

پیروان اوستا برای بزرگداشت برخی دیگر از ایزدها، آن ها را پسر اهورامزدا، خوانده و مورد پرستش قرار می دهند.[3]از سوی دیگر، اوستا پراست از وصف دیوها و گروهی انبوه از خدایان شر و دیوان پلید که زندگانی پیروان اُشوزرتشت را همواره به تهدید و تباهی می کشند و جلوگیری از این همه پلیدی و زشت کرداری، تنها با رسوم، آیین ها و آدابی خاص میسر است؛ این دیوهای پلید، اغلب بی نام ونشان بوده و گاه به نکوهش صفتی مذموم، نمایانده می شوند.

1-2. تجسیم

یکی از مهم ترین کج اندیشی ها در میان بحث های آغازشناسی، باورمندبودن به خدای مجسم و اعتقاد به شباهت داشتن آفریدگار به آفریدگان است. این گسیختگی اعتقادی همانند هر آیین تحریف شده، در آیین زردشتی نیز به چشم می خورد؛ پیروان اوستا در فرهنگ خود ساخته، چهره ای انسان گونه از خدایان بی شمارشان ارائه می کنند؛ برای مثال، چنان که در متون زرتشتی آمده است، خورشید چشم اَهورا مزدا است[4] اهورامزدا دارای سری است مانند سر شاهین.[5]

2. کدام کردار نیک؟

هر کردارِ اختیاری، نیازمند باور و پندار پیشین است و از پندار آشفته، نباید انتظار کرداری منظم داشت. بر همین اساس، می توان کردارهای نادرست و نامطلوب بسیاری را در رفتارهای برگرفته از فرهنگ اوستایی مشاهده کرد که به برخی از آن ها اشاره می شود:

2-1. نژادپرستی

آیین زردشت که در دوره ساسانیان رواج داشت، آیینی ویژه آریایی ها بود و در طول بیش از دوهزار سال که از رسمیت‎یافتن آن می گذرد، حتی یک مورد هم نبوده که فردی غیرآریایی به آیین زردشت پیوسته باشد و یا زردشتیان، اجازه زردشتی شدن به شخصی غیرآریایی داده باشند. این واقعیت تاریخی با ادعای هدایت کنندگی آیین زرتشت سازگار نیست؛ زیرا چگونه می توان باور داشت که آیینی در هرکجای دنیا می تواند فرزندان فردی خاص را به حقیقت رهنمون شود، ولی از هدایت فرزندان دیگر اقوام دریغ داشته باشد؛ آن هم به این دلیل که از داشتن خون و نژادی خاص بالاجبار محروم است.

2-2. جامعه طبقاتی

جامعه ایرانی در عصر ساسانیان به طبقات گوناگونی تقسیم می شد؛ خاستگاه این تقسیم پندی طبقاتی که تداعی گر گونه ای جامعه کاستی در هند بود و به شدت، عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را از بین می برد، آیین زرتشت. معروف ترین این طبقات که در اوستا به آنها اشاره شده، عبارتند از:

ـ آسرونان(آتربان) نگهبان آتش، عنوانِ موبدان و یکی از گروه های خاص اجتماعی؛

ـ ارتشتاران(نظامیان)؛

ـ واستریوشان(کشاورزان(. [6]

2-3. انحصاری بودن علم آموزی

در جامعه زرتشتی آموزش علم، ویژه طبقات ممتاز، همچون دبیران و موبدان بود و مردم دیگر طبقات از چنین حقی برخوردار نبودند. همین روند باعث شد تا هرگز تمدنی درون زا و فراگیر در دوره ساسانیان به وجود نیاید بدین ترتیب علم و کتابِ درخور توجهی از این دوره به دست ما نرسید است؛ همچنان که متون دینی نیز توان ادامه حیات نداشته در گیرودار روزگار از بین برود.

2-4. واسطه بین خدا و خلق

گروهی از نژادپرستان در مخالفت با آیین اسلام مدعی ضرورت گفتگو و نیایش با خدا به زبان فارسی؛ آنان به همیندلیل به تبلیغ آیین زرتشت ـ که به گمان شان به پارسی سخن گفته ـ می پردازند، غافل ازاینکه در این آیین نمی توان با آزادی به اجرای مناسک دینی پرداخت و با خدا نیایش کرد؛ چرا که برابر دین زرتشتی مراسم عبادی باید از سوی موبد زرتشتی اجرا شود و در امر توبه و بخشش هم اگر موبد موبدان، پادافره، گناه کار را ببخشد؛ اهورامزدا نیز، آنگاه همه آن را خواهد بخشید. [7]

2-5. بی ارزش بودن پیکر انسان

پیروان فرهنگ اوستا برای جسد مرده، ارزشی قائل نبوده و آن را نجس، و در تسخیر دیوها می دانند؛ آنان همچنین برای اینکه مرده زمین را نجس نکند، آن را دفن نکرده و در جایی به نام دخمه قرار می دهند تا خوراک حیوانات شود؛ همچنین معتقدند که باید «پیکر مرده چندان در دخمه بماند که باران بر آن و بر همه دخمه فرو بارد، بازمانده های چرکین را فرو شوید و پرندگان، مردار را بخورند» [8] آنان مرده را به گونه ای عریان در مقابل آفتاب قرار داده و گذاشتن پوششی بر روی آن را جرم می دانند. [9]

به دلیل چنین باوری است که پس از رسمیت یافتن آیین زرتشت در ایران، دیگر گورستانی ایجاد نشد و در کاوش های باستانی ـ برخلاف دوره های هخامنشی واشکانی ـ نشانی از دفن مردگان در عصر ساسانی به دست نمی آید.

2-6. شناخت نادرست از طبیعت جسمانی انسان

احکامی که در اوستا برای انسان ها بیان شده، با کارکرد اندام انسان سازگاری ندارد؛ برای مثال، برای پاک-شدن زنی که بچه اش سقط شده چنین حکم می دهد: «زن که کودکی سقط کرده باید سی گام از آتش و آب و مردم اشون و… دور باشد در درون چینه ای؛ و نخستین خوراکی او سه یا شش یا نُه جام گمیز(شاش گاو نر) آمیخته با خاکستر است تا زهدان او شسته شود و سه شبانهروز نباید آب بنوشد (امروزه چهارروز) و باید تا سیزده روز در چینه، دور از مردم بماند».[10] آنچه در نقد این حکم باید پرسید اینکه معلوم نیست زهدان چه ربطی به دستگاه گوارش دارد؟!!

2-7. نبودن معیار دقیق برای پاکی و ناپاکی

هرگاه در میان جمعیتی که دورهم نشسته اند، ناگهان یک نفر بمیرد، همه آنان بسیار ناپاک شده و تا همه ذرات وجود خود نجس می شوند؛ این ناپاکی و آلودگی به گونه ای است که گاه غیرقابل پاک شدن می شود؛ همچنین، از همان هنگامی که روح، تن را ترک می کند، جسد و لاشه نجس می شود؛ عامل مرگ نیز دیوی است که «نَسونَسوش »، نام دارد؛ این دیو هنگامی که در تن کسی حلول کند، آن فرد می میرد. «دْروخْشْنَسوشْ»، از ناپاک ترین و خطرناک ترین دیوهاست؛ به همین علت به همان اندازه ای که این دیو، ناپاک، نجس و خطرناک است، آن لاشه و مرده نیز نجس و خطرناک به شمار می رود و هر کس بیش از سه قدم به مرده ای نزدیک شود، ناپاک شده و لازم است برای پاک شدن دوباره مراسم دیوزدایی و «بَرِشنوم « درباره اش انجام شود. خویشاوندان مرده تنها به سبب خویشاوندی با مرده ناپاک می شوند و باید در «آپه مان» بماندند؛ یعنی مدت زمانی خاص را، دور از دیگران و در تنهایی سپری کنند. [11] وضعیت خانه نیز همین گونه بوده و باید پس از ناپاکی دوباره پاک شود.

2-8. تناسب نداشتن گناه و مجازات

2-8-1. مجازات کشتن سگ آبی

کسی که سگ آبی را کشته، باید بیست هزار ضربه شلاق بخورد و بیست هزار بسته هیزم به منظور استفاده در آتشگاه، به آتش اهورامزدا هدیه کند؛ همچنانکه باید ده هزار بسته بَرَسم[12] و ده هزار نوشیدنی خاص تاوان دهد و بعد، ده هزار مار، ده هزار گربه، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه، ده هزار مور دانه کِش، ده هزار مور گزنده، ده هزار کرم خاکی، ده هزار مگس و… بکُشد! و پس از دادن ده ها چیز دیگر باید دوشیزه مردنادیده ای از خواهران یا دختران خود را که بیش از پانزده سال داشته ودارای گوشواره هایی در گوش ها باشد به تاوان روح سگ آبی به اشون مردی بدهد. [13]

2-8-2. مجازات تنها بردن مرده به دخمه

کسی که مرده ای را به تنهایی به دخمه ببرد، همواره ناپاک می ماند. او را دور از آب، آتش و گیاه در قرنطینه نگه داشته و بدترین غذا و آب را به او می دهند و به هنگام پیری پوستش را کنده و سرش را قطع می کنند. [14

2-8-3. مجازات لمس عمدی یا غیر عمدی مرده

برابر آیین زرتشتیان مجازات کسی که بدون عمد و یا با تعمد مرده ای را لمس می کرد، «مرگ ارزان» [15]بوده و لازم می شد تا حد شرعی مرگ درباره اش اجرا شود.

2-9. تناسب نداشتن مطهرات و نجاسات

در فرهنگ و آیین زرتشتیان به موارد گوناگونی از نامتناسب بودن مطهرات و نجاست می توان دست یافت

ـ نوشیدن گمیز(ادرار گاو نر):اجرای این حکم ازسوی زنی که بچه خود راسقط کرده است ضروری می باشد. [16

ـ آلوده نساختن آب و خاک مقدس: مردم نباید آب و یا خاک مقدس را آلوده نمایند؛ درحالی که آنان قضای حاجت طبیعی خود را بر روی همین خاک انجام می دهند.

ـ شستشو با ادرار گاو نر: آنجاکه مزدا می گوید زائرانِ «مهر» باید پیش از تقدیم قربانی و نذر و نیاز و «هوم»[17]، دو تا سه روز، خود را با شاش گاو بشویند و برای کفاره گناهان، بیست تا سی تازیانه بخورند. این همان موضوع تطهیر و حد شرعی است که در «وندیداد» به صورت کامل تبیین، تشریع و تفریع شده است:

«مزدا گفت: به مدت سه روز و سه شب، بدن خود را بشویند و برای کفاره گناهان سی تازیانه بخورند…؛ مدت دو روز ودو شب باید بدن خود را بشویند و بیست تازیانه بخوردند.»[18]

ـ کندن شیار برای راندن دیوها: آداب کندن سه شیار، شش شیار، نه شیار و… در وندیداد آمده است: کندن شیار برای راندن دیوها، دفن ناخن و مو، کندن گودال برای تطهیر زنان و غسل است.

ـ ازدواج با محارم: «خوَئِتوَدَثَه» (زناشویی با نزدیکان) در آیین زرتشت، امری مقدس است؛ چنان که در یسنا آمده است: «من ایمان دارم به دین مزدیسنایی که جنگ را براندازد، باعث شود که سلاح را کنار گذارند و به خوَئِتوَدَثَه امر کند که حق است.»

ـ حرمت روزه گرفتن: به شخصی که روزه بگیرد «اشموغ»؛ یعنی کافر و ملحد می گویند.

10-2 پاسخ گو نبودن به مسائل جدید

پیروان فرهنگ اوستا به دلیل روحیه باستان پرستی و ستایش همه آنچه نیاکان داشته اند، نمی توانند از دستآوردهای دیگران بهره برداری کنند؛ از این رو آنان استفاده از محصولات صنعتی و دست آوردهای جدید علمی را مخالف آیین نیاکان خود می دانند. همچنین آنان به دلیل نداشتن منابع دینی، از امکان استنباط احکامِ مسائل جدید اقتصادی و تجاری، همچون بانک داری، بیمه عقود جدید و…برخوردار نیستند؛ همچنان که نمی توانند درباره جرم وحدود، و قوانین جزئی و مدنی، قانونی روشمند و قابل اجرا ارائه کنند. افزون بر آنچه بیان شد منابع دینی مورد استناد فرهنگ اوستا درباره فلسفه عبادت و مسائل خردوکلانِ عبادت، سخنی قابل توجه برای ارائه ندارند.

3.کدام گفتار نیک؟

گفتار، نشانه و ثمره ای از پندار و کردار است و اگر ایندو به پلشتی آمیخته باشد، آن نیز پلشت خواهد بود و چنانچه این دو، وصف نیک داشته باشد آن نیز، نیک نامیده خواهد شد؛ بنابراین با توجه به پندارها و کردارهای ناشایستی که از فرهنگ برگرفته از اوستای موجود نقل شد، نباید انتظار گفتاری نیک از پیروان این آیین داشته باشیم؛ زیرا اوستا خود از ارائه الگویی مناسب برای گفتار نیک ناتوان است. برای مثال می توان گفت دعا نوعی گفتار نیک است که موجب ایجاد پیوند و رابطه بین خدا و خلق، می شود؛ حال آنکه در آیین زردشت، دعا و خواستن از خداوند جلوه ای نداشته و مراسم انجام شده، نه برای رازونیاز، بلکه برای به دستآوردن دل امشاسپندان و ایزدان است و حضور خداوند در میان انسان ها و یاری کردن آنان کم رنگ و گاهی در حد هیچ است؛ گویا قائل به تفویض مطلق هستند و به اشتباه، ادعای اختیار می کنند؛ بنابراین سخن گفتن از اخلاق نیک که خداوند در آن غایب بوده و حضوری فعال ندارد، سخنی گزاف خواهد بود.

جمع بندی

با توجه به مطالب یاد شده، می توان دریافت که در فرهنگ اوستایی و آیین مردیسنا، حاکمیت برگیتی بین خدایان، امشاسپندان و ایزدان مورد کشمکش قرار گرفته و جهان هستی، جهانی پرتناقض و پرتعارض است و اهورامزدا در آن از توان مدیریت و یا حمایت از مخلوقات خود برخوردار نیست را ندارد. همچنین در زمینه عمل نیز برابر این آیین، جز برخی کارهای ناشایست و دور از کرامت انسانی و یا غیرقابل انجام، برنامه ای روشمند برای عمل وجود ندارد و نتیجه آن بی برنامگی، در عرصه گفتار است که در حد شعار گفتار نیک باقی می ماند.

پی نوشت ها

[1]. ر.ک: اوستا، ج2، ص926، تعلیقات جلیل دوست­خواه بر اوستا، تهران، مروارید، چ1، 1370.

[2]. ر.ک: سومین یشت، اوستا، ج1، ص287 ـ 292.

[3]. ر.ک: اوستا، ج2، ص897.

[4]. یسنا، 1/1/11، 2/36.

[5]. یشتها، 1/39، 1/40.

[6]. ر.ک: اوستا، ج2، ص894.

[7]. وندیداد، فرگرد5، بند25، 26.

[8]. وندیداد، فرگرد5، بند14؛ استودان، نام چاه یا گودالی در کنار دخمه یا برج خاموشی که استخوان­های مردگان را در آن می­ریزند (اوستا، ج2، ص914).

[9]. وندیداد، فرگرد5، بند61، همان، فرگرد، بند44 ـ 46.

[10]. وندیداد، فرگرد5، بند45 ـ 57، ارمشت: شخص ناپاک؛ ارمشت­گاه: جای ناپاکان و زن دشتان، (فرگرد3، بند15 ـ 18).

[11]. وندیداد، فرگرد12.

[12]. شاخه­های بریده شده درخت سرو، شمشاد و مانند آنها که موبدان زرتشتی هنگام اجرای آیین­های پشت­خوانی و مانند آنها به دست می­گیرند؛ ر.ک: فرهنگ سخن، حسن انوری، ج2، ص911.

[13]. وندیداد، فرگرد14، بند1 ـ 18.

[14]. وندیداد، فرگرد3، بند20.

[15]. در آیین زرتشت گناهان درجاتی دارند که بالاترین آنها گناه مرگ ارزان است،«مرگ ارزان» در فرهنگ زرتشتی «در خور وشایسته مرگ» تعریف شده است.

[16]. وندیداد، فرگرد5، بند45 ـ57.

[17]. هوم نام نوشابه ای مقدس بود که از گیاهی خاص که برخی آن رادر شاهدانه یا ریواس ویا انگور داشته اند به دست می آمد وبرای رسیدن به حالت خلسه از آن در مراسم‎های دینی استفاده می‎شد.

[18]- ن.ک: یشته1،/1/491، 30/122.

حوزه



فرم در حال بارگذاری ...