« موانع نماز (3)لذت علم آموزی!! »

کاش باز هم کودک بودیم!

نوشته شده توسطرحیمی 18ام دی, 1391


امروز که صحنه بازی بچه های خردسال را می دیدم با خود اندیشیدم که راستی تماشای یک بچه معصوم ،تماشای یک فطرت پاک انسانی است که سنگینی و تجربه هیچ گناهی را به دوش نمی کشد و این همه لطافت که در جسم و جان بچه هاست، به خاطر آن است که نوری از معصومیت در وجود شان تلؤتلؤ می کند و مانند چراغی در درونشان می سوزد و جسمشان را روشنی و صفا می بخشد .

یکی از آنها بی هیچ قصد و غرضی دست دیگری را می گیرد و با زبان اشاره او را به بازی دعوت می کند ، مدتی با هم بازی می کنند، خوب که نگاه می کنم ، می بینم هیچ بویی از خودخواهی های معمول که در بین بزرگترها رایج است، به مشام نمی رسد . برای هیچ کدام از آنها فرقی نمی کند که کدام یک اول بازی را شروع کنند، با کدام اسباب بازی وقت خود را صرف کنند و هر وقت یکی از آنها، اسباب بازی را از دیگری می خواهد، او بدون هیچ چشم داشتی وسیله اش را به دیگری می دهد تا او هم بازی کند، حتّی دعوایشان با کینه ها و اختلافات ماهم فرق می کند ، وقتی موضوعی پیش می آید که بین آنها اختلاف می افتد به چند دقیقه نمی کشد که دوباره جمع آنها را می بینم در حالیکه هیچ یک از آنها ذره ای کینه و نفرت به دیگری در دل خود احساس نمی کند.
چشمان کوچکشان مانند دریایی است که صداقت در آن موج می زند و وقتی که می خندند حس زیبای پاکی و صفا را به ما منتقل می کنند.
من نمی توانم این حس را آن طور که می خواهم توصیف کنم چرا که آمیزه ای از همه زیباییهای معنوی است.

رقیه رحیمی

 


فرم در حال بارگذاری ...