کلید واژه: "شعر انتظار"

روح الله پیدایی

نوشته شده توسطرحیمی 8ام اردیبهشت, 1396
   کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقاجان گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان آنقَدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان یک قدم محض رضای تو نشد بردارم اصلا انگار فقط دردسرم آقاجان در بساط غمتان مدعی ام اما حیف غافل از ناله و اشک سحرم آقاجان… بیشتر »

شعری که رهبر انقلاب برای امام زمان (عج) خواندند

نوشته شده توسطرحیمی 6ام اردیبهشت, 1396
  دفترم هم در جیبم بود، دفتر شعر. درآوردم، گفتم آقاجان این شعر را برای شما گفته‌ام، می‌خوانم برایتان. شروع کردم شعر را خواندن. رهبر انقلاب در هنگام تعطیلات سال نو مسیحی به دیدار خانواده‌های شهدای ارمنی و آشوری تشریف می‌برند و این خانواده‌ها را به صورت… بیشتر »

سلام، در همه ساعت سلام بر مهدی

نوشته شده توسطرحیمی 31ام فروردین, 1396
  دمی که حضرت قائم قیام خواهد کرد حمایت اهل حق از آن امام خواهد کرد امام بر همه حجت تمام خواهد کرد به صالحان زمان سلام خواهد کرد ز حال تا به قیامت سلام بر مهدی خدا به خاطر او می دهد برکات ز یمن این برکات ست چرخ را حرکات ز نور اوست اگر هست بر جهان جلوات… بیشتر »

تو اگر آمده بودی همه انسان بودیم

نوشته شده توسطرحیمی 25ام فروردین, 1396
  کاشکی آمده بودی و زمین سرد نبود این همه روی زمین آدمِ نامرد نبود خسته‌ام! مهدیِ من! حال مرا می‌فهمی؟ حال من را که نصیبم به جز از درد نبود تو بهاری و اگر آمده بودی؛ گل‌ها دلشان منتظر حادثه‌ای زرد نبود تو اگر آمده بودی همه انسان بودیم نفسمان این همه هر… بیشتر »

التماست می کنم آقا بیا

نوشته شده توسطرحیمی 25ام فروردین, 1396
چرا دعا و اشک شب، به دل اثر نمی کند به کلبه حقیر من، کسی نظر نمی کند من و سکوت و هق هق و صدای آه و ناله ام ز کوی دل شکستگان، کسی گذر نمی کند سپاه ابرهه ز کین، دوباره حمله ور شد ولی ز ترس، سینه را کسی سپر نمی کند دروغ و دزدی و ربا، ترانه های پُر غنا ز هر… بیشتر »

برای عده ای چه خوب شد نیامدی!

نوشته شده توسطرحیمی 18ام فروردین, 1396
  چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن ، تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام… بیشتر »

همه امروزها مثل غروب جمعه دلگیرند

نوشته شده توسطرحیمی 18ام فروردین, 1396
  نمی از چشم های توست چشمه، رود، دریا هم کمی از رد پای توست جنگل، کوه ، صحرا هم   تو از تورات وانجیل و زبور از نور لبریزی تو قرآنی ، زمین محو شکوهت، آسمان ها هم   جهان نیلی است طوفانی، جهان دلمرده ظلمانی تویی تو نوح موسی هم، تویی تو خضر عیسی هم   نوایت… بیشتر »

بی‌تو یاصاحب‌الزمان دردیم

نوشته شده توسطرحیمی 6ام فروردین, 1396
ای نمی از عنایتت دریا قطره‌ای از حکایتت دریا دست ما خالی و لبت سرشار واژه‌های روایتت دریا پشت دیوار تشنگی ماندم کاسه‌ی لطف آیتت دریا ما نفس‌های عافیت سوزیم که به دست تو چشم می‌دوزیم بی‌تو یاصاحب‌الزمان دردیم مثل پاییز خسته و زردیم پیشکش در مسیر آمدنت دل… بیشتر »

شاید کسی از راه بیاید که تو باشی

نوشته شده توسطرحیمی 4ام فروردین, 1396
یک روز نوشتیم بر این آبی کاشی شاید کسی از راه بیاید که تو باشی یک چند گذشت و خبری از تو نیامد دل ها متلاطم شد و کاشی متلاشی یک روز گرفتار شک و شاید و تردید یک روز غلط گیری و اشکال تراشی روشن تر از آیات و روایات خدا کو؟ ما متن رها کرده به دنبال حواشی اما… بیشتر »

حُسنِ تو داده به من لذت بینایی را

نوشته شده توسطرحیمی 28ام اسفند, 1395
  حُسنِ تو داده به من لذت بینایی را عشقِ تو برده ز دل، وحشت تنهایی را ماه گردون به تماشای تو خم کرده کمر که نمایان کنی آن سینه سینایی را صید دام تو رهایی نتوان یافت ز بند گر پریشان کنی آن زلف چلیپایی را هرکه عاشق به تو شد، از همه هستی بگذشت پاکبازت چه… بیشتر »