موضوعات: "ادبی" یا "شعر" یا "خلوت دل"

همچو ذاکر ذکر حق کن روز و شب

نوشته شده توسطرحیمی 28ام خرداد, 1396


بندگی کن تا که سلطانت کنند

تن رها کن تا همه جانت کنند

خوی حیوانی سزاوار تو نیست 

ترک این خو کن که انسانت کنند

چون نداری درد، درمان هم مخواه 

درد پیدا کن که درمانت کنند

بنده ی شیطانی و داری امید

که ستایش همچو یزدانت کنند؟!

سوی حق نارفته چون داری طمع؟ 

همسر موسی بن عمرانت کنن

شکر و تسلیم سلیمانیت کو؟ 

ای که می خواهی سلیمانت کنند

از چَهِ شهوت، قدم بیرون گذار

تا عزیز مصر و کنعانت کنند

بگذر از فرزند و مال و جان خویش

تا خلیل الله دورانت کنند

سر بنه در کف برو در کوی دوست

تا چو اسماعیل قربانت کنند

در ضلالت مانده ای چون سامری 

آرزو داری که لقمانت کنند

چشم لاهوتی اگر داری بیا

تا به بزم قرب مهمانت کنند

چون علی در عالم مردانگی

فرد شو تا شاه مردانت کنند

همچو سلمان در مسلمانی بکوش

ای مسلمان تا که سلمانت کنند

تا توانی در گلستان جهان

خار شو تا گل به دامانت کنند

همچو خاک افتادگی کن پیش از آن

که به زیر خاک پنهانت کنند

خوانده ای گر تو یحب الصابرین

صبر کن تا از محبانت کنند

با یتیمان مهربانی پیشه کن 

تا پس از تو با یتیمانت کنند

همچو ذاکر ذکر حق کن روز و شب

تا مگر از اهل ایمانت کنند

کلیات خزائن الاشعار، ص ۲

اشعار ویژه شهادت حضرت علی علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 25ام خرداد, 1396
 
 
بسته شعری ویژه شبهای قدر
 
به مسجد می‌رود معنا کند روح عبادت را
به مسجد می‌برد با خود علی امشب شهادت را
 
دلیل محکمی دارد اگر در داخل محراب
فرادا می‌کند در سجده‌ی دوم جماعت را
 
مگر این‌بار در بستر بخوابد ساعتی آرام
که سوزانده‌ست عمری درفراقش خواب راحت را
 
برای کشتنش از بدر تا محراب، راه افتاد
ندیدم هیچ‌جا از تیغ، تا این حد سماجت را
 
چنان آغوش واکرده‌ست رفتن را که تا امروز
میان مرگ با انسان ندیدم این قرابت را
 
سحر، در کمتر از یک لحظه ارکان هُدی لرزید
مگر گویاتر از این بود تفسیر قیامت را؟ 
 
رها شد نغمه‌ی «فزت و رب الکعبه» در عالم
علی می‌خواست دریابیم معنای سعادت را
 
محسن ناصحی اصفهان

ادامه »

عشق آری عشق وقتی سر بگیرد، میرود....

نوشته شده توسطرحیمی 25ام خرداد, 1396
 
محمد زارعی از جمله شاعران شهرستانی بود که از استان اراک در دیدار نیمه ماه مبارک رمضان در محضر امین شعر انقلاب شعر خواند.
 
زارعی در این مراسم گفت: شعری درباره حضرت سید‌الشهداء علیه السلام میخوانم.
 
 
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
 
هر کسی بالا کند با نیت دیدار سر
 
هر زمان یک جور باید عشق را ابراز کرد
 
چون تو که هر بار دل میدادی و این بار سر
 
عشق آری عشق وقتی سر بگیرد، میرود
 
بر سر دروازه ها سر بر سر بازار سر
 
ای شکوه ایستا! نگذار بر دیوار دست
 
تا جهان نگذارد از دست تو بر دیوار سر
 
رهبر انقلاب پس از این دو بیت بارها این شاعر را تحسین کردند.
 
کاشف الاسرار می‌خواهد گره‌گیسوی عشق
 
خوش به هم پیچیده است این رشته‌ی بسیار سر
 
لیله القدر است این افتاده در گودال، ماه
 
مطلع الفجر است این برکرده از نیزار سر
 
در مسیر وصل سر از پا اگر نشناختی
 
می کند پندار پا تا می کند رفتار سر
 
حاصل مرگ گل سرخ است عطر ماندگار
 
پس ملالی نیست از گل میبرد عطار سر
 
شمع بی سر زنده میماند که من باور کنم
 
روی دوش مرد گاهی میشود سربار سر
 
جای دارد صبح بگذارند نام شام را
 
چون که دیگر میشود خورشید شام تار سر
 
چون طلب کرده است از اهل وفا دلدار دل
 
در طبق با عشق اهدا میکند سردار سر
 
دل به یک دست تو دادم سر به دست دیگرت
 
زیر سر بگذار دل یا زیر پا بگذار سر
 
العطش گفتی ولی آب از سر دنیا گذشت
 
یک نفس اخر کشیدی جام را انگار سر
 
زندگی یعنی عبادت، زندگی یعنی نماز
 
مرگ یعنی والسلام از سجده‌ات بردار سر
 
آسمان! از ماه بالاتر نبر خورشید را
 
نیزه را پایین بیاور، نیست یار از یار سر
 
رهبر انقلاب در پایان این سروده از شاعر تقدیر کردند.
 

 فارس

دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا

نوشته شده توسطرحیمی 13ام خرداد, 1396

دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا
به روی شانه من بار تهمت است خدایا

گل محمدی ام من سلامم و صلواتم*
به جامه ام همه عطر نبوت است خدایا

ندای  دائم تهلیلم و در آینه ی من
حدیث لا، همه الای وحدت است خدایا

عدم، اگرچه به دنیا کشانده زیستنم را
وجود من نگران قیامت است خدایا

نه نفس مطمئنی دارم و نه جرئت رجعت
تمام دار و ندارم محبت است خدایا

مرا رها مکن و ارجعی بگو که اسیرم
مرا بخوان که جدایی مصیبت است خدایا

گدای راز الستم فقیر ذات تو هستم
همین که جز تو ندارم غنیمت است خدایا

من از عشیره ی عشق محمدم، به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا

حسن اسحاقی

سکوت

نوشته شده توسطرحیمی 3ام خرداد, 1396

 

سکوت

سکوت عین سکوت است، بی همانند است
که پیشوند ندارد، بدون پسوند است

زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است

زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است
سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است
همان علی که به توصیف او قلم در دست
مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست
علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده است
علی به واقعه کار مهم تری دارد
که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است

از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!
از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند است
از آن سکوت که در عصر خود نمی گنجد
از آن سکوت که ماضی و حال و آینده است
از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست
از آن سکوت که هنگام جنگ ترفند است
از آن سکوت که دستان حیله را بسته
و دور گردن فتنه طناب افکنده است

سکوت کرد علی تا عرب خیال کند
ابو هریره به فن بیان هنرمند است
صحابه ای که فقط یک سوال شرعی داشت
پیاز عکه به ذی الحجه دانه ای چند است؟!

علی خلیفه شود پیرمرد بیغوله
یکی است در نظرش با حسن که فرزند است
ملاک او به رگ و ریشه نیست، از این رو؛
محمد بن ابوبکر آبرومند است

علی خلیفه شود شیوه ی حکومت او
برای عده ای از قوم ناخوشایند است
ستانده می شود آن رفته های بیت المال
ازین درخت اگر میوه ای کسی کنده است
اگر به پای کنیزانشان شده خلخال
اگر به گردن دوشیزگان گلوبند است

علی خلیفه شد آخر اگر چه دیر ولی
چقدر بر تنش این پیرهن برازنده است
کنون لباس خلافت چنان زنی باشد
که توبه کار شده، از گذشته شرمنده است

برادرم! به تریج قبات برنخورد
که ناگزیر زبان قصیده برّنده است

اگرچه روی زبان زبیر تبریک است
اگرچه بر لب امثال طلحه لبخند است
اگرچه دور و بر او صحابه جمع شدند
ولیکن از دلشان باخبر خداوند است

….

البته این شعر هنوز نقطه پایان ندارد

 سید حمیدرضا برقعی

 

کار جهان گره خورد عجّل علی ظهورک

نوشته شده توسطرحیمی 15ام اردیبهشت, 1396

 

لبریزِ استجابت هر چه دعا بزودی

یا سامع ٱلشکایا؛ رفع بلا بزودی

کار جهان گره خورد عجّل علی ظهورک

برگرد ای امام ِ مشکل گشا بزودی

أین بقیة ٱلله؟! قدری نگاه کافیست

تا پا بگیرد از نو صلح و صفا بزودی

گم شد خدا و… شیطان شد کدخدای ماها

تنظیم می شود این قبله نما بزودی

غم میشود زمینگیر٬ گل میشود سرازیر

عالم کنار کعبه حاجتروا بزودی

از دست رفته ایم و ای عشق دردمندیم

در جمکران بنا کن دارٱلشفا بزودی

لبریز از عدالت٬ آغاز خیر و برکت

محتاج میرسد به نان و‌ نوا بزودی

هر لحظه می نشیند بی واسطه٬ پر از عشق

آری مقابلِ هم؛ شاه و گدا بزودی

یار از سفر می آید سیراب میشود دل-

یک شب از آبِ سرداب در سامرا بزودی

آباد میشود با ذکر علی(علیه السلام)‌ بقیع و…

گلدسته غرقِ تکبیر و ربّنا بزودی

یکروز با نوای «یا مُمتَحن» می آید؛

بنیاگذارِ صحنِ خیرٱلنسا بزودی

شد آرزوی قلبم دیدار مهدی(عج) و بعد؛

با إذن مادر او یک کربلا بزودی

با شال مشکی و اشک٬ بیتاب می نشیند

در روضهٔ محرّم صاحب عزا بزودی!

مرضیه عاطفی

بسته شعری ویژه ولادت امام سجاد علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1396

 

ماییم مست جام تو یا زین العابدین

خانه خراب نام تو یا زین العابدین

 

به مناسبت فرارسیدن سالروز میلاد با برکت امام سجاد علیه السلام، مجموعه اشعار آئینی ویژۀ این ایام در دسترس مخاطبان قرار میگیرد.


بسته شعری ویژه ولادت امام سجاد (ع)
 
وارد میکده شد میکده را مست گرفت
 
نیستها را به نگاه خودش از هست گرفت
 
بیخود از کرببلا رهگذر شام نشد
 
حکمتی داشت که شمشیر دعا دست گرفت
 
من به بیراهه رسیدم ، سحری دستم را
 
با ابوحمزه ی خود آخر بن بست گرفت
 
وصله خوردم به کتاب گنه آلوده ای و
 
نامه ام را شبی از آن همه پیوست گرفت
 
دم افتادن من بود ولی دستم را
 
دید این گمشده در آخر راه است ، گرفت
 
محسن ناصحی
 
بسته شعری ویژه ولادت امام سجاد (ع)
 
می نوشم امشب واژه ها را از سبویت
 
پر میشود جام عطش از آبرویت
 
سجاده ات پهن است در محراب ، حالا
 
تر میشود ابیات از آب وضویت
 
مهر نمازت از کدامین خاک پاک است؟
 
اینگونه چرخیدست عالم رو به سویت؟
 
تکبیر میگوید غزل (الله اکبر)
 
بوی خوش سیب است اینک از گلویت . . .
 
قد قامتت کرده قیامت عالمی را
 
در سجده رب العالمین در گفتگویت
 
تبدار دار هستم در ورقهای صحیفه
 
مانند وقتی که تو دیدی روبرویت
 
مردی کمر خم کرد از داغ برادر
 
چشم انتظاری ماند آنجا که عمویت …
سید حسن رستگار

 
بسته شعری ویژه ولادت امام سجاد (ع)
 

ادامه »

ابرویت بند دلش بود كه از هم وا شد

نوشته شده توسطرحیمی 11ام اردیبهشت, 1396

 

جمعمان جمع كه تا نقش خیالی بزنیم
كوچه باغی برویم و پر و بالی بزنیم
 
پای حافظ مِی از شعر زلالی بزنیم
جمعمان جمع بیایید كه فالی بزنیم
 
شاهِ شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان
 
بگذارید از این فاصله بویی بكشیم
در ِخُم را بگشاییم و سبویی بكشیم
 
تیغ ابروی كجش را به گلویی بكشیم
صد و سی و سه نفس نعره ی هویی بكشیم

ادامه »

مجموعه اشعار آئینی ویژۀ ولادت امام حسین علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 9ام اردیبهشت, 1396

به مناسبت فرارسیدن سالروز میلاد با برکت امام حسین علیه السلام، مجموعه اشعار آئینی ویژۀ این ایام در دسترس مخاطبان قرار میگیرد

 
بسته شعری ویژه ولادت امام حسین (ع)
 
 

ای نور امید یا اباعبدالله
 
قرآن مجید یا اباعبدالله
 
با خود خبر شهادتت آوردی
 
ارباب شهید یا اباعبدالله
 
***
 
ای عافیت تمام دنیا دستت
 
وی عاقبت تمام عقبا دستت
 
تو زندگی تمام نوکرهایی
 
پس هر دو جهان شفاعت ما دستت
 

محمود ژولیده

 
بسته شعری ویژه ولادت امام حسین (ع)
 
روز الست، روز ازل، لحظه های عشق
 
روزی که آفریده شد عالم برای عشق
 
روزی که آفرینش گیتی تمام شد
 
آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق
 
بودیم گر چه در دل سر گشتگان ولی
 
کم کم شدیم بین همه آشنای عشق
 
چشمی میان آن همه ما را سوا نمود
 
دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق
 
دستی به روی شانه مان خورد و ناگهان
 
ما را صدا نمود کسی با صدای عشق
 
روز الست لحظه ی آغاز عاشقی
 
ما را خدا نمود اسیر خدای عشق
 
عکس خدا نشسته بر آئینه هایمان
 
روز ازل حسینیه شد سینه هایمان
 
هستی بهانه بود که سرّی بیان شود
 
مستی بهانه بود که ساقی عیان شود
 
خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد
 
تا معنی وجود زمین و زمان شود
 
با دست غیب وقت ظهورت نوشت عشق
 
وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود
 
قلب مدینه می طپد از خاک پای تو
 
جاروکش همیشه ی این آستان شود
 
حتی بهشت با سر مژگان رسیده است
 
تا قبله گاه وسعت هفت آسمان شود
 
تو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبری
 
سوگند بر خدا که خداییش محشری
 
حسن لطفی
 
بسته شعری ویژه ولادت امام حسین (ع)
 

ادامه »

بهشت قیمت این عشق آسمانی نیست

نوشته شده توسطرحیمی 9ام اردیبهشت, 1396

اگر چه فاصله ها تا حریم و حائر توست

دل شکستۀ ما تا ابد مجاور توست

فقط نه قلب جهان بی قرار کرببلاست

بهشت هم همه ی جمعه ها مسافر توست

بهشت قیمت این عشق آسمانی نیست

بهشت باغچه ای زیر پای زائر توست

بهشت و حور و قصورش برای زاهد ها

تمام تاب و تب من فقط به خاطر توست

به سجده های بلند شب تهجّد نیست

شرار عشق که در خلسه های شاعر توست

به هیچ خلعت دنیا عوض نخواهد کرد

عبای نور که بر شانه های ذاکر توست

تو آبروی خدایی که در دم رفتن

خدا"رضأ به رضائك” كلام آخر توست

حسن کردی