موضوع: "شعر"

شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1395

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز

شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

دهه آخر ماه اول راه سحر است

بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز

عیب چشم است اگر اشک ندارد،ور نه

سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز

کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم

یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز

گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است

او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز

گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست

دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز

وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت

باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز

یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد

کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز

هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی

دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز

تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است

رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز

هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی

همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز

علی اکبر لطیفیان

ما روزه دارها همه یاد لب توییم

نوشته شده توسطرحیمی 13ام تیر, 1395

ما روزه دارها همه یاد لب توییم

آغاز می کنم سخنم را به یا حسین

در می زنم به خانه ی معبود با حسین

کاری به خاطر رمضانم نکرده ام

اما گرفت دست تهیِ مرا حسین

ما روزه دارها همه یاد لب توییم

ای تشنه لب تر از همه ی تشنه ها حسین

آخر مرا برای خودش می خرد شبی

من می شوم مسافر کرب و بلا حسین

کتابی که رهبر انقلاب فرمودند جدا بگذارید/ آقا پرسیدند: شاعر این رباعی شما هستید؟

نوشته شده توسطرحیمی 5ام تیر, 1395

خبرگزاری فارس: کتابی که رهبر انقلاب فرمودند جدا بگذارید/ آقا پرسیدند: شاعر این رباعی شما هستید؟نامه‌های خانواده شهدای مدافع حرم را لای کتاب گذاشته و تقدیم آقا کردم. گفتم این کتاب غزل‎های عاشورایی من و این هم نامه‌ها است.

آقا کتاب را باز کردند و در مواجهه با نامه‌های خانواده شهدای مدافع حرم با تعجب فرمودند:

«یعنی جهرم این همه شهدای مدافع حرم دارد!» 

چهار شاعر جهرمی در دیدار چند شب پیش شاعران کشور با رهبری انقلاب که هر سال در ایام ماه مبارک رمضان انجام می‌شود، حضور داشتند. در بخشی از این مراسم پیش از صرف افطار، تعدادی از شاعران موفق به دیدار رودر رو و خصوصی با حضرت آقا شدند که این جهرمی‌ها نیز از این فیض بی‌بهره نماندند. دیدار چهره به چهره ایوب پرندآور، روح‌الله قناعتیان و بهبود صادقیان با رهبری انقلاب بهانه‌ای شد تا گفت‌وگویی با آنها داشته باشیم و تا از فیض حضور خود در دیدار آقا برای ما بگویند.

 این کتاب را جدا بگذارید!

 ایوب پرندآور که حامل نامه خانواده‌ شهدای مدافع حرم شهرستان جهرم به رهبری انقلاب است، می‌گوید: پیش از رفتن به این دیدار به خانواده شهدای مدافع حرم اطلاع داده بودیم که قصد چنین دیداری را با حضرت آقا داریم و از آنها خواستیم چنانچه نامه یا مطلبی دارند، آن را به محضر ایشان تقدیم کنند.

پرندآور که نامه خانواده شهدا به همراه دستخط مدادی رضا فرزند خردسال شهید استحکامی و نامه‌های جداگانه علی و رضا، فرزندان نوجوان شهید ذوالفقارنسب را لابه‌لای صفحات غزل‎مقتل گذاشته صدها فرسخ راه را پیموده است تا به عشق دیدار با حضرت آقا، حامل سلام خانواده سرو قامتان دیاری باشد که رهبری سال‌ها پیش نام دارالمومنین را بر آن نهاده است.

 وی با بیان اینکه بزرگترین هدف من خوشحال کردن خانواده شهدای مدافع حرم و رساندن سلام و پیامشان به رهبر عزیز بود، ادامه می‌دهد: به حضرت آقا گفتم به خانه تک تک شهدای مدافع حرم رفتم و آنها نیز برای شما نامه نوشتند.

 این شاعر جهرمی، می‌افزاید: نامه‌ها را لای کتاب غزل‎مقتل گذاشته و تقدیم آقا کردم و گفتم این کتاب غزل‎های عاشورایی من هست و این هم نامه‌هاست. حضرت آقا کتاب را گرفته باز کردند و در مواجهه با نامه‌های خانواده شهدای مدافع حرم با تعجب فرمودند: «یعنی جهرم این همه شهدای مدافع حرم دارد!» گفتم بله آقا، این‌ها نامه‌های همسران، فرزندان، پدرها و مادرهاست، همه نامه نوشته‎اند.

ادامه »

کاش می­ مردم نمی ­دیدم به خاک افتاده است(به مناسبت شهادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام)

نوشته شده توسطرحیمی 5ام تیر, 1395

 

 

دور شمع پیکرت گردیده ام خاکسترت
ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت

 

از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت

تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت

حیف شد ، از آن­همه دلواپسی کودکان
کاسه های شیر­ مانده روی دست دخترت

کاش می­مردم نمی­دیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت

خلوت شب های سوت و کور نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت

شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت

با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
الامان از کاروان دختر بی معجرت

می روی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان می نماید غیرت انگشترت

علی اکبر لطیفیان

 

 

هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا

نوشته شده توسطرحیمی 3ام تیر, 1395

السلام علیک یا اباصالح المهدی


***

من گریه میکنم که تماشا کنی مرا

مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا

حَجت قبول دلبر احرام بسته ام

ای کاش در دعایِ خودت جا کنی مرا

با گریه کردن این دلِ من زنده می شود

دلمرده آمدم که تو احیا کنی مرا

اسباب زحمتِ تو شده این گدا ، ولی

هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا

ای کاش امشبی که تو راهیِ مشعری

همراه خویش راهی صحرا کنی مرا

تو سفره دارِگریه ماه مُحَرمی

چشمی پُر اشک می شود اعطا کنی مرا ؟

آقا قسم به چادر خاکی مادرت

خواهم شریک گریه ی زهرا کنی مرا

آیا شود که مثلِ شهیدان دمِ وصال

با رویِ غرق خون شده زیبا کنی مرا

بیت الحرام سینه زنان خاک کربلاست

دارم امید مُحرِم آنجا کنی مرا

همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی

مسند نشین عرشِ مُعلا کنی مرا

ای روضه خوان تنگ غروب مِنا بیا

پرچم به دوشِ ماتمِ کرب و بلا بیا

***

حاجی فاطمه شده صحرا نشین خدا

صاحب حرم دگر بشود از حرم جدا

رضا رسول زاده

بدون عشق بی دینم، بدون عشق می‌میرم

نوشته شده توسطرحیمی 1ام تیر, 1395

شعرخوانی در محضر امین شعر انقلاب:


خبرگزاری فارس: شعر عاشقانه سیار/ بدون عشق بی دینم، بدون عشق می‌میرم

محمدمهدی سیار از شعرای کشور در دیدار شب گذشته شاعران با رهبر انقلاب شعری عاشقانه خواند:

چگونه در خیابانهای تهران زنده میمانم؟
مرا در خانه قلبی هست…با آن زنده میمانم

مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست
که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده میمانم

هوای دیگری دارم… نفسهای من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زنده میمانم

شرابی خانگی دائم رگم را گرم میدارد
که با سکرش زمستان تا زمستان زنده میمانم

بدون عشق بی دینم، بدون عشق میمیرم
بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده میمانم

منبع: فارس

تو سفره دار شهر خدا ما گداي تو

نوشته شده توسطرحیمی 31ام خرداد, 1395
اشعار مدح و ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
 

***
دست مرا بگير كه عاشق ترم كني
سلمان خانواده ي پيغمبرم كني
من در قنوت نيمه شبت دور ميزنم
شايد مرا بگيري و انگشترم كني
آن شاخه ي گلم كه به دست تو داده اند
تا هركجا كه خواست دلت پرپرم كني
من آمدم كه بين سحرهاي اشتياق
بال مرا بگيري و خرج حرم كني
بال و پر شكسته به دردم نميخورد
انگار بهتر است كه خاكسترم كني
روزي آب و سفره ي نان مني حسن
ماهِ مباركِ رمضان مني حسن
اي در هواي پاك نگاهت سلام ها
نامت نداشت سابقه اي بين نامها
اي سبزي بهار خدا سير ميشوند
از عطر سفره هاي حضورت مشام ها
بيرون بيا و چشم مرا هم قدم بزن
هم سفره ي فروتن جمع غلام ها
در كوچه ات كسي به كسي جا نميدهد
مكثي نما به شوق چنين ازحام ها
سائل شدن كنار نگاه تو واجب است
وقتي گدا به چشم تو دارد مقام ها
تو سفره دار شهر خدا ما گداي تو
مثل كبوتريم و اسير هواي تو

ادامه »

پیرو راه حسینیم و پریشان حسن

نوشته شده توسطرحیمی 30ام خرداد, 1395

 

ترکیب بند مدح و ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام

نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم

گره کور نداریم فقیر حسنیم

نسل در نسل همه خاک مسیر حسنیم

کشته و مرده فرزند صغیر حسنیم

پیرو راه حسینیم و پریشان حسن

همه گویند به ما بی سر و سامان حسن

در دل مادرمان فاطمه جایی داریم

منصب نوکری شاه وفایی داریم

از عنایات حسن نان و نوایی داریم

خودمانیم چه روزی و بهایی داریم

روی هر شاپرکی را به خدا کم کردیم

رمضان تا رمضان دور حسن می گردیم

حال دادند به ما باز چه بی اندازه

تازه شد ماه خدا حال و هوایش تازه

رمضان از قدمش گشت پر از آوازه

شده استان کرم صاحب یک دروازه

بازهم خیره کننده شده این شادی دل

آمده روز شریف حسن آبادی دل

ادامه »

راه بخشیده شدن درمه غفران این است

نوشته شده توسطرحیمی 27ام خرداد, 1395

 

روندارم که به این خانه بیارند مرا

با مناجات مگرکه بکشانند مرا

یازده ماه فراری شدنم می ارزید

تا در این ماه سرسفره نشانند مرا

چون غباری به سردامنتان بنشستم

کرمی کن که معاصی نتکانند مرا

آمدم توبه کنم بسکه سرم خورده به سنگ

پس بگو پای برهنه ندوانند مرا

من بیچاره که از فیض رجب جاماندم

چه کنم تا که به یاران برسانند مرا

روسیاهم تو که احوال مرا می دانی

وای اگر از در این خانه برانند مرا

راه بخشیده شدن درمه غفران این است

ازغلامان حسین تو بخوانند مرا

 مهدی نظری

 

​خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن

نوشته شده توسطرحیمی 22ام خرداد, 1395

خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن

نده جواب مرا لااقل جواب مکن

تمام خواسته هایم برای نفسم بود

دعای من که دعا نیست مستجاب مکن

صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم

مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن

همینکه ترس برم داشته خودش کافیست

تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن

عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست

جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن

چقدر جار زدم من که “دوستم داری”

بیا مقابل مردم مرا خراب مکن

خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم

زیاد روی من و توبه ام حساب مکن

اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم

مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن

سوا نکن که همه با همیم جان حسین

همه غلام حسینیم انتخاب مکن

علی اکبر لطفیان