موضوع: "خطبه ها"

اوصاف پرهیزکاران از نگاه امیرالمومنین علی علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1391

 گفته ‏اند يكى از ياران امير المؤمنين (ع)، به نام همّام‏، كه مردى عابد بود گفت: «اى امير مؤمنان، پرهيزگاران را براى من بستاى! چنانكه گويى به آنان مى‏نگرم!» امام در پاسخ او درنگى نمود، سپس فرمود: «اى همّام از خدا بترس! و نيكوكار باش كه همانا خدا با كسانى است كه پرهيزگارند و آنان كه نيكو كردارند.»  همّام خرسند نگرديد و به سوگند، بر امام اصرار ورزيد. امام (ع) خدا را ستود  و بر او ثنا گفت  و بر پيامبر (ص) و آل او  درود  فرستاد، سپس فرمود:» امّا بعد، خداى سبحان و برتر از همگان، جهانيان را آفريد حالى كه بى نياز بود از طاعتشان و از نافرمانى‏شان در امان. چه از نافرمانى آن كه او را عصيان كند بدو زيانى نرسد، و طاعت آن كس كه فرمانش را برد بدو سودى ندهد. سپس روزى آنان را ميانشان قسمت كرد و بداد، و هر يك را در جايى كه در خور اوست نهاد، پس پرهيزگاران خداوندان فضيلتند در اين جهان، گفتارشان صواب است و ميانه ‏روى‏ شان شعار، و فروتنند در رفتار و گفتار، ديده‏ هاشان را از آنچه خدا بر آنان حرام كرده پوشيده‏ اند، و گوشهاشان را به دانشى كه آنان را سودمند است بداشته- و آن را نيوشيده-، در سختى چنان به سر مى‏برند، كه گويى به آسايش اندرند، و اگر نه اين است كه زندگى‏شان را مدّتى است كه بايد گذراند، جانهاشان يك چشم به هم زدن در كالبد نمى‏ ماند، از شوق رسيدن به پاداش- آن جهان- يا از بيم ماندن و گناه كردن- در اين جهان-. آفريدگار در انديشه آنان بزرگ بود، پس هر چه جز اوست در ديده‏ هاشان خرد نمود ، بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده ‏اند و در آسايش آن به سر مى‏ برند، و دوزخ چنان كه آن را ديده ‏اند و در عذابش اندرند ، دلهاشان اندوهگين است  و- مردم- از گزندشان ايمن ، تن‏هاشان نزار ، نيازهاشان اندك  و  پارسا  به جان و تن. روزى چند را با شكيبايى به سر بردند كه آسايشى دراز مدت را براى‏شان به دنبال آورد، تجارتى سودمند بود كه پروردگارشان براى آنان فراهم كرد ، دنيا آنان را خواست و آنان دنيا را نطلبيدند، اسيرشان كرد و به بهاى جان، خود را از بند آن خريدند ،

صفحات: 1· 2· 3

مقام اهل ذكر در كلام اميرالمؤ منين عليه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1391

      امير مؤ منان عليه السلام به هنگام تلاوت آيه 37 سوره نور ِ«جَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يخَافُونَ يوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»كه ترجمه آن چنين است : و صبح و شام در آن خانه ها تسبيح مى گويند، مردانى كه تجارت و معامله اى آنها را از ياد خدا غافل نمى كند فرمود:

     همانا خداى سبحان و بزرگ ياد خود را روشنى بخش دل ها قرار داد تا بدان پس از ناشنوايى بشنوند و پس از كم نورى بنگرند، و پس از دشمنى و عناد رام گردند. همواره خدا را كه - نعمت هاى او بى شمار است - در روزگارى پس از روزگارى و در دوران جدايى از رسالت (تا آمدن پيامبرى پس از پيامبر ديگر) بندگانى است كه از راه انديشه با آنان در راز است و در درون عقلشان با آنان سخن گفته است

    آنان چراغ هدايت را با نور بيدارى در گوش ها و ديده ها و دل ها بر افروختند، ايام خدا را به ياد مردان مى آورند و آنان را از بزرگى و جلال او مى ترسانند؛ چون رهمنايان در بيابان ها، آن كه راه ميانه را پيش گرفت ، ستودند و به نجات مژده دادند، و آن كه راه انحرافى راست يا چپ را پيش گرفت ، روش ‍ وى را زشت شمردند و از تباهى بر حذرش داشتند. اين چنين چراغ ظلمت ها و راهنماى پرتگاه ها بودند.

صفحات: 1· 2