موضوعات: "سیر و سلوک" یا "نکات اخلاقی"

اقسام دنیا

نوشته شده توسطرحیمی 9ام اردیبهشت, 1394

 دنیا در متون دینی بر دو قسم است: دنیای مذموم و دنیای ممدوح

ویژگی‏های دنیای ممدوح

فریبنده نبودن دنیا

حضرت علی (علیه‏ السلام) می‏فرماید: از زرق و برق دنیا برحذر باشید كه غدّار مكّار و فریبنده است: «فإنّها غدّارة، غرارةٌ خدوع»، لیكن در بعضی دیگر از خطبه‏ ها، این مطلب را تحلیل كرده، می‏فرماید: «پس، دنیا انسان را فریب نمی‏دهد و مغرور نمی‏سازد؛ بلكه انسان به وسیله دنیا خود را فریب می‏دهد. دنیا وقتی فریبنده است كه آنچه را در اوست كتمان كند و ظاهری زیبا و درونی تلخ و ناگوار داشته باشد.

در قرآن كریم نیز آمده است كه زندگی دنیا شما را فریب ندهد:«…فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا …»(فاطر/5).

حضرت علی (علیه السلام) در بیان دیگری می‏فرماید:

بر شما باد كه پویا و كوشا باشید و در این جهان كه عالم حركت وعمل، ومحل برداشت توشه است، زاد راه تهیه كنید كه پس از مرگ، فراهم آوردن آن ممكن نیست. این زندگی پست و زودگذر فریبتان ندهد؛ چنان‏كه گذشتگان را مغرور كرد. پس، از دنیا برحذر باشید.


ادامه »

اثر توبه برباطن اعمال

نوشته شده توسطرحیمی 6ام اردیبهشت, 1394

 


با ارتكاب هر گناهي , به طور قهري و تكويني آن گناه در صورتهايي كه واقعيت آن با شند تجسم يافته ودر عالم برزخ همراه انسان خواهد بود .

در اين حالت اين سوال پيش مي آيد كه پس از توبه , آن صورتهاي تجسم يافته گناهان چه خواهد شد ؟

در اين باره به دوديدگاه اشاره مي شود .

مرحوم شيخ محمد حسين اصفهاني ( كمپاني ) مي فرمايند : در اين صورت ميان توبه كننده و گناهانش جدايي افكنده مي شود و اعمال زشت تجسم يافته ازاو دور مي شوند.

اين همان در خواست گنه كاران , در روز قيامت است , كه هرگز اجابت نمي شود .

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلتْ مِنْ خَيرٍمُحْضَرَّاً وَعَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَّدُ لَوْ اَنَّ بَيْنَها وَبَيْنَهُ اَمَداً بَعيداً

يعني عمل زشت و نيك هردو , در روز قيامت, حاضر مي شوند و گنهكار آرزو مي كند كه بين او و اعمالش فاصلة زيادي افتد.

مرحوم محقق كمپاني مي فرمايد :

« توبه » بين اعمال زشت انسان وخود وي چنان فاصله اي مي اندازد كه آن اعمال دست وپا پيچ او وباعث عذابش نخواهد شد .

ايشان غفران را نيزبه همين معنا مي گيرد .

كلام امام خميني در توبه واثر آن روي اعمال

امام خميني در اين باره مي فرمايد : توبه اعمال زشت و گناهان گناهكار را معدوم مي كند و پروندة سياه انسان با آب توبه شسته مي شود . به سخني ديگر اعمال ناپسند انسان كه در روز قيامت به صورت سگ و مار و مور و عقرب و زقوم و حميم و زنجيرهاي آتشين تجسم مي يابد , در اثر توبه ازبين مي رود و شعله هاي فروزان جهنم خاموش مي شود.( به نقل كتاب معاد در قرآن ج( 2)از آيت ا.. مظا هري صفحه 108)

ودر آيه شريفه آمده است :

…. الا مَنْ تابَ وَامَنَ وَعَمِلَ صالِحاً فاولِئكَ يُبَدََّلُ الله سَيِئا تِهم حَسَناتٍ وَكانَ الله غَفُوراً رَحيما .

……مگر آن كساني كه از گناه توبه كنند و به خدا ايمان آورند , و عمل صالح انجام دهند . پس , خداوند گناهان ايشان را بدل به ثواب گرداند كه خداوند در حق بندگان بسيار آمرزنده و مهربان است .

بنابراين , با توبه, آتش جهنم به بهشت تبديل مي شود و غل و زنجیرها و انهار و اشجار بهشتي مبدل مي شود .

در عين حال به نظر مي رسد ميان شخصي كه واقعيت گناهان او در او تجسم يافته و اكنون همراه او نيستند با شخصي كه ازآغاز چنين اموري با او نبوده اند و ازآغاز ماهيتي پاك داشته است,تفاوت وجود دارد همچنانكه در روايت شريفه دارد :

« التائب من الذنب كمن لاذنب له » در اين روايت توبه كننده را همانند ومثل كسي قرار داده كه گناه نكرده نه عين او .

محاسبه ؛

امام موسي بن جعفر عليها السلام مي فرمايند : ليس منا من لم يحاسب نفسه في كل يوم .

گناهكاران نخست به حساب كشي ازنفس خود بپردازند وكارها ي نادرست خود را معلوم كنند و بعد معاتبه كنند و نفس و امور عتاب و سرزنش قرار دهند كه چنين كردي ؟ و چرا پيمان شكستي ؟ با خجالت و شرمندگي در روز حساب نزد پروردگار و پيامبران و ائمه  علیهم السلام  چه كار كنم. و اگر با عقاب ها نفس سركش رام نشد آن را معاقبه كنند و براي هرگناهي عقوبتي برخود بار كند يعني اگر تفاخر و منيت داشت با تواضع بر زير دستان و…. برنفس خود سخت بگيرد .

منبع: برنامه سلوك در برنامه هاي سالكان،علي شيرواني

پژوهشکده باقرالعلوم

 

فراموشي خدا چه اثري در انسان دارد؟

نوشته شده توسطرحیمی 25ام فروردین, 1394

 

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ

أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(الحشر/19)
و چون کساني مباشيد که خدا را فراموش کردند

و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشي کرد آنان همان نافرمانانند.


 
در مرحلۀ عمل آن كس كه خدا را و حضور او (جلّ و علا) را فراموش كند
به فراموشي از خويشتن خويش مبتلا شود،
بندگي خود را فراموش كند،
از مقام عبوديت به فراموشي كشيده شود و كسي كه نداند چه است،
و كي است،
و چه وظيفه دارد و چه عاقبت؟
شيطان در او حلول نموده و به جاي خويشتن او را نشسته،
و شيطان عامل عصيان و طغيان است و اگر به خود منتقل شود شايد به صورت شيطان سطر و مطرود حق تعالي در آيد.
قسمتی از نامه حضرت امام خميني (ره) به  حاج سيد احمدخمینی(ره)


 

چند روز دیگر از عمر شما باقی است!

نوشته شده توسطرحیمی 18ام فروردین, 1394

كُلُّ مَنْ عَلَيهَا فَانٍ(الرحمن/26)

 

 
 

پیرمردی  یخ  فروش   دوره    گرد 

در  هوای  گرم  می زد  آه  سرد

کای دریغا  چشم  من در خواب شد

وان  همه  سرمایۀ من  آب شد

ای  پسر عمر  تو  آن سرمایه  است

کوش کان را رایگان ندهی ز دست

گر  رود  بخت  تو از غفلت  به  خواب

می شود سرمایۀ  عمر  تو  آب

پیش کز حسرت بر آری بانگ و جوش

پند  گیر  از کار  پیر  یخ  فروش

عمر ما برف است و گشت ماه  و روز

آفتاب   تیر  و   گرمای   تَموز

  ” استاد جلال همایی”

ادامه »

جواب­هایت را از الان آماده کن!

نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1393

 


آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
رَویَ اَبُو حَمزِهِ ثَمالی قالَ: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ عَلَیهِمَا السَّلامُ یَقُولُ: اِبنَ آدَمُ لایَزالُ بِخَیرٍ ماکانَ لَکَ واعِظٌ مِن نَفسِکَ وَ ماکانَتِ المُحاسِبَه مِن هَمِّکَ وَ ماکانَ الخَوفُ لَکَ شِعاراً وَ الحُزنُ لَکَ دِثاراً. اِبنَ آدَمُ! اِنَّکَ مَیِّتُ وَ مَبعُوثٌ وَ مَوقُوفٌ بَینَ یَدَیِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَسئُولٌ فَاَعِدَّ جَواباً
بحار الانوار، جلد 75، صفحه 147

ابوحمزه ثمالی می­ گوید: مکرّر از زین العابدین (ع) می شنیدم که می فرمودند:

ای پسر آدم!
تو همیشه به سوی خیر و نیکی می­ روی تا موقعی که از نظر درونی پند دهنده ­ای داشته باشی،
و تا موقعی که بررسی و محاسبۀ اعمال خودت را داشته باشی
و تا موقعی که خوف و اندوه از تو مفارقت نکرده باشد،
خوف، لباس رویین تو
و اندوه، لباس زیرین تو باشد.

ای پسرآدم!
تو می­ میری و برانگیخته می ­شوی و در پیشگاه عدل خداوند عزّوجل می­ایستی و در آن هنگام مورد سؤال واقع می‌­شوی، پس جواب­هایت را از الان آماده کن.

انسان در زندگی­ اش تا موقعی به سمت خیر و نیکی پیش می‌­رود که این مسائل جلوی چشمانش باشد:

اوّل: نفس لوّامه، که نکوهش گر انسان نسبت به اعمال زشت است و به انسان پند می­ دهد.
یعنی اگر آن واعظ الهی درونی انسان از بین نرفته باشد، واعظ بیرونی اثر می­ گذارد؛
یعنی باید آن عقل عملی در او باشد.

در روایات داریم اگر واعظ درونی نباشد، واعظ بیرونی کاربرد روی انسان نداشته و هیچ فایده­ ا­­ی ندارد…

اما اگر یک پند دهندۀ درونی داشته باشد، انسان خودش می ­فهمد که باید چکار کند، والا آهن سرد کوبیدن است.


دوّم: بررسی و محاسبۀ اعمال خود را می­ کنی، زیرا انسان­هایی هستند که کاری می ­کنند ولی اصلاً فکر نمی ­کنند که چه کار کرده ­اند.
باید همیشه رسیدگی کردن به اعمالت مدّ نظرت باشد.


سوّم: خوف از اعمالی که انجام داده­، داشته باشد و دارای بیم و ترس از عذاب الهی در قیامت باشد و موقعی که متوجّه شد بد کرده است، اندوه و ناراحتی از عواقب اعمال زشتش مانند لباس زیرین، او را در برگرفته و از او جدا نشود.

تا موقعی که اینها در انسان باشد، به سمت خیر و نیکی حرکت کرده و عاقبت به خیری دارد.

این مراحل، مقدّمه ­ای بود برای مراحل سخت و دشوارِ بعد که هشدار می‌­دهد.

ای انسان! تو می­ میری و در قیامت برانگیخته می ­شوی و در پیشگاه الهی نگهت می ­دارند و از تو می­ پرسند:
چه کار کردی؟

فکر کن فردا روز قیامت است و می ­خواهی جواب بدهی، حالا جوابی را که می­ خواهی بدهی از الان آماده کن.


پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

 

دنيا محل امتحان

نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1393

 

 


بسم الله الرحمن الرحیم
ای همبازی اطفال!
ای حمّال اثقال!
ای محبوس چاه جاه!
و ای مسموم مارمال!
ای غریق بحر دنیا!
و ای اسیر همومات آمال.
مگر نشنیده‌ای و نخوانده‌ای؟
«…انّما الدُنیا لعبٌ و لهوٌ» و نشنیده‌ای فرموده آن حکیم غیب دان منزّه از عیب و شین را که به فرزند ارجمند خطاب کرده:
«بُنی! انّ الدنیا بحرٌ عمیق، غرِقَ فیه الاکثرون» [فرزندم دنیا دریایی ژرف است که بیشتر مردم در آن غرق شدند]
و حقیر عرض می‌کنم عن تحقیق و نحن منهم [قطعاً ما از آن غرق شدگان در دنیاییم] و اگر بخواهی عمق دریای حکمتش [حکمت این حدیث] را بفهمی، در حقیقت لفظ عمیق فکر نما، ببین چقدر از جواهر حکمت در این صندوق کوچک [ در این روایت که دنیا را به دریا تشبیه می‌کند] برای متفکرین به عنوان هدیّه درج فرموده،‌همین قدر بدان،‌دریا نهنگ دارد، ماهی دارد، جانورهای عجیبه آن بسیار، و مهالک غریبه آن بی شمار، جزایر هولناکش زهره شیران را آب، و کوههای سهمناکش چه بسیار مردمان را نایاب نموده، اصل و میدان این دریا از ظلمات جهل ناشی شده است، و در «اودیه» اراضی قلوب اهل غفلت جا دارد، امواج اموالش بسی کشتی‌های عمر را به باد فنا داده، و جبال هموم و غمومش، بسا پشته‌ها از کشته‌ها نهاده، مارهای معاصی مهلکه آن، چه بسا اشخاص را به سمّ خود هلاک کرده، نهنگهای اوصاف مذمومه‌اش، چه کسان را فرو برده و آب محبّت تلخ و شورش، چه مردمان را کور و چه چشمها را بی نور نموده.
هر که در این دنیا غرق شد، سر از گریبان نار جحیم بیرون آورده، در عذاب الیم خواهد ماند.
آدمهای این دریا «نسناس» و سباحت ایشان در این دریا با ساحت وسواس است، راهزنانش جنود ابلیس و اسلحه جنگشان خُدعه و تلبیس است.
اگر از عمق این دریا بپرسی؟ عرض خواهم کرد: عرض خواهم کرد: که انتها ندارد و اگر باور نداری به غوّاصان این دریا یعنی:
اهل دنیا از اولین و آخرین نظر نما،‌و ببین، که همگی در آن غرق شده، احدی به قعر آن نرسیده؛ و اگر بهتر می‌خواهی بفهمی، به حال خراب خودت نگاه کن و ببین که هر قدر داشته باشی، باز زیاده از آن را طالبی و حرصت در جایی توقف نمی‌کند.

ادامه »

ريشه گمراهي انسان

نوشته شده توسطرحیمی 10ام اسفند, 1393
 
ماهر چه داریم و هر چه بر ما می‌گذرد از حب نفس است و از این انانیت است.
«اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» یک چنین تعبیری است، از همه دشمن‌ها بدتر است، از همه بتها بزرگتر است، مادر بتها است.
مادر بتها، بت نفس شماست. از همه بتها بیشتر انسان به این[نفس] عبادت می‌کند، توجهش به این بیشتر است وتا این بت را نشکند نمی‌تواند الهی بشود، نمی‌شود هم بت باشد و هم خدا، این نمی‌شود هم انانیت باشد و هم الهیت باشد، تا از این بیت، از این بتخانه از این رها نشویم و پشت نکنیم به این بت، و رو نکنیم به خدای تبارک و تعالی و از این خانه خارج نشویم، یک موجودی هستیم به حسب واقع بت‌پرست و لو به حسب ظاهر خدا پرست باشیم، ما خدا را به لفظ می‌گوییم و آنکه در دل ما است خود ما است، خدا را هم برای خودمان می‌خواهیم، اگر خدا هم بخواهیم برای خودمان، لفظا می‌ایستیم و نماز می‌خوانیم:
«ایاک نعبد و ایاک نعستعین» می‌ گوییم ولی‌ واقعا‌ عبادت‌، عبادت نفس است وقتی که توجه به خود باشد، همه جهات خودم باشد، همه چیز را برای خودم بخواهم، همه این گرفتاریهایی که برای بشر است از این نقطه شروع می‌شود همه این گرفتاریها از انانیت انسان است، تمام جنگهای عالم از این انانیت انسان پیدا می‌شود.
منبع: تفسیر سوره حمد ص30
حضرت امام خمینی (ره)

شتابزدگی عامل خسران و پشیمانی!

نوشته شده توسطرحیمی 9ام اسفند, 1393

 

 

 


عـشق آتشين به يك موضوع و افكار سطحى و محدود، و گاه سيطره هوى و هوس بر انسان ، و خوش بينى بيش از حد به يك مطلب ، عوامل عجله و شتابزدگى در كارها است ، و از آنجا كه بررسيهاى سطحى و مقدماتى غالباً براى پى بردن به حقيقت يك امر و سود و زيان آن كـافـى نـيست ، معمولاً عجله و دستپاچگى در انجام كارها، موجب ندامت و خسران و پشيمانى است .

تـلخـكـامـى هـا و شـكـسـتـهـا و مـصـائبـى كـه دامـان انـسـان را در طـول تـاريـخ بـر اثـر عـجـله و شـتـابـزدگـى گـرفـتـه اسـت ، بـيـش از آن اسـت كـه قـابـل احـصـاء و شـمـاره بـاشـد، و خـود ما در طول زندگى نمونه هاى آن را آزموده ايم ، و ثمرات تلخش را چشيده ايم !.

نـقـطـه مـقـابـل عـجـله (تـثـبـت) و (تـأنـى) يـعـنـى درنـگ كـردن ، و بـا تـفـكـر و تاءمل و بررسى همه جوانب كارى را انجام دادن است .

در حـديـثـى از رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم ) نـقل شده كه فرمود: انما اهلك الناس العجلة و لو ان الناس تثبتوا لم يهلك احد:

( مردم را عجله هلاك مى كند، اگر مردم با تأمل كارها را انجام مى دادند كسى هلاك نمى شد) .

در حـديـث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم مع التثبت تكون السلامة ، و مع العجلة تكون الندامة:

(با درنگ كردن سلامت است و با عجله ندامت ! )

و نـيـز پـيـامـبـر صـلى الله عـليـه و آله و سـلم مـى فـرمـايد: ان الاناة من الله و العجلة من الشيطان! :

(تأنى و ترك شتابزدگى از ناحيه خدا است و عجله از شيطان است.!)

البـتـه در روايـات اسـلامـى بـابـى در زمـيـنـه (تعجيل در كار خير داريم)، از جمله در حـديـثـى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم :

ان الله يحب من الخير ما يعجل: (خداوند كار نيكى را دوست دارد كه در آن شتاب شود.)

و روايـات در ايـن زمينه بسيار است كه منظور از عجله در اين روايات همان (سرعت) است در مـقـابـل اهـمـال كـارى و تـأخـيرهاى بيجا و امروز و فردا كردن ، كه غالبا سبب بروز مشكلات و موانعى در كارها مى گردد.

شـاهـد ايـن سـخـن حـديـثـى اسـت كـه در هـمـيـن بـاب از امـام صـادق (عـليـه السـلام) نـقـل شـده اسـت : مـن هـم بـشـى ء مـن الخـيـر فـليـعـجـله فـان كـل شـى ء فـيـه تـاءخـيـر فان للشيطان فيه نظرة: (كسى كه تصميم به كار خيرى گـرفـت بـايـد عـجله كند زيرا هر كارى را كه در آن تأخير كنيد شيطان در آن حيله اى مى كند.) بنابراين بايد گفت :

(سرعت و جديت در كارها آرى ، اما عجله و شتابزدگى نه.!)

و به تعبير ديگر، عجله مذموم آنست كه به هنگام بررسى و مطالعه در جوانب كار و شناخت صورت گيرد، اما سرعت و عجله ممدوح آنست كه بعد از تصميم گيرى لازم ، در اجـرا درنـگ نشود، و لذا در روايات مى خوانيم: (در كار خير، عجله كنيد) يعنى بعد از آنكه خير بودن كارى ثابت شد ديگر جاى مسامحه نيست .

سایت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم علیه السّلام

ادامه »

صفحات: 1· 2

چه کنیم که معصیت نکنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 7ام اسفند, 1393

 


انجام طاعت و ترك معصيت به حسب ظاهر مشكل است، و سلمان شدن مشكل، بلكه كالمحال است، و لذا غير از معصومين ـ عليهم‏السّلام ـ همه به ترك طاعت و فعل معصيت مبتلا هستيم و معصوم بودن مثل اين كه نشدنى است، ولى در افراد بشر، شمر هم بسيار است؛ اما آيا چيزى هست كه مطلب انجام طاعت و ترك معصيت را آسان كند؟ 

از امورى كه خيلى سَهْلُ المَؤوُنة و آسان است ـ ولو عمل بر خلاف قول باشد ـ اين است كه انسان ملاحظه كند و ببيند اگر ملتزم به طاعت و تارك معصيت باشد، آيا حال او مثل صورتى است كه ترك طاعت و فعل معصيت مى ‏كند و آيا اين حال مثل حالت اول است، يا خير؟

 فرض كنيد اگر انسان نزد رييس جمهور يا هر رييس مطلق، مقرّب باشد، اين براى او بهتر است و يا اين كه نزد يك فقير تهى دست و محروم؟!

آيا خوب است به ذاتى كه موت و حيات و مرض و صحّت و غنا و فقر به دست او است مراجعه كنيم و رابطه‏ى دوستى داشته باشيم، يا با كسى كه خود محتاج و ناتوان و بيچاره است؟!

در اطاعت اوامر الهى و نيز در معصيت و به فرمان شيطان و نفس بودن، امر داير است بين اين كه با كسى كه حيات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحّت و مريض خانه و دكتر و خزانه و ثروت و… به دست او است؛ مجالست كنيم يا با كسى كه هيچ ندارد؟!

ادامه »

اجازه‌ شوهرت را می‌دهی؟

نوشته شده توسطرحیمی 6ام اسفند, 1393

کوتاه‌ نوشته‌هایی از زندگی و رفتار خانوادگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره

این چند بند نه داستانند و نه توصیه. هر کدامشان یک گوشه‌اند. یک گوشه از زندگی مردی که جایگاهش حجتی است برای راستی رفتارش؛ حضرت آیت‌الله محمدتقی بهجت قدس‌سره. خاطرات و گفته‌های فرزند ایشان بهترین مخزنی است که می‌شود گوشه‌های زندگی خانوادگی این بزرگ مرد را در آن به نظاره نشست.


اجازه‌ شوهرت را می‌دهی؟
قرار شده بود من و آقا بدون آنکه کسی، حتی اهل منزل، مطلع بشود به حج برویم. از من پرسیدند که اگر ما بخواهیم برویم خانواده شما راضی هستند؟ بنده از این سؤال کمی جا خوردم. جواب دادم: «از خدا می‌خواهد». ایام حج شد. اغلب حاجی‌ها رفتند. خیلی وقت نمانده بود. همسرم گفتند: «نمی‌خواهی حج بروی؟ چی شد؟ همه رفتند». سؤالاتش کمی برایم عجیب بود. پرسیدم مگر چه شده است؟ گفت: «آقا اول من را صدا کرد، از من اجازه خواست که تو را ببرد». معمولاً اجازه زن را از شوهر می‌گیرند، نه شوهر را از زن. عکس این قضیه را اولین بار بود که می‌شنید. همسرم هم جواب داده بود: «این چه حرفی است که می‌زنید آقا؟».
- «آخر ایشان نباشد این اداره‌ بچه‌ها برای شما زحمت نیست؟».
- «آقا برای چی؟ ما که از خدا می‌خواهیم ایشان خدمت شما باشند».
چند روز بعد دوباره همسرم را صدا کرده بودند و گفتند: «مثل این که امسال حج قسمت ما نیست. اگر بگویم، علی آقا ناراحت می‌شود. ولی اگر صبر کند خدا بهتر از این را قسمتش می‌کند». ایشان حتی سپرده بود که من مطلع نشوم.

بیشتر مادرمان متکفل تربیت فرزندان بود
در تربیت فرزندان روی مسائل شرعی ـ واجبات و محرمات ـ خیلی حساس بودند و جبهه می‌گرفتند. حتی گاهی تند هم می‌شدند. مسائل اخلاقی هم مورد توجه‌شان بود. از بچگی و کودکی‌مان، جلوی این می‌ایستادند که بچه‌ها حرف‌های ناشایستی بخواهند یاد بگیرند و از بیرون توی منزل بیاورند. جلوی این هم می‌ایستاد. دیگر مسائل را بیشتر مادرمان متکفلش بود و وقتی مادر یاری می‌طلبید ایشان وارد معرکه می‌شدند، والا به بقیه مسائل ورود پیدا نمی‌کردند.

ادامه »