موضوعات: "سیر و سلوک" یا "نکات اخلاقی"

تصویر اراده الهی در قرآن

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1393

إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ(النحل/40)

ما وقتي چيزي را اراده کنيم

همين قدر به آن مي‏گوييم باش بي‏درنگ موجود مي ‏شود.


امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :

خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی نمود :

ای داوود ، تو اراده می کنی و من هم اراده می کنم

ولی فقط اراده ی من تحقق می یابد .

پس اگر تو تسلیم اراده ی من شوی ،

من آنچه را که تو اراده کرده ای به تو می دهم .

و اگر تسلیم اراده ی من نشوی ،

تو را در آن چیزی که اراده کرده ای ، دچار رنج و تعب می کنم

و باز هم فقط اراده ی من تحقق می یابد .


ارادۀ خدا، مشیت و خواست خداوند، این مفهوم از ریشۀ شَیَء َ۲۰۸ بار، رَوَدَ ۴۹ بار و قَضی۴ بار آمده است.

خداوند هر چه بخواهد و برای هر که بخواهد تحقق می‌بخشد.

صفحات: 1· 2

پوشش مناسب والدین در حضور کودکان، چگونه باید باشد؟

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مهر, 1393

عفت جنسی والدین در مقابل کودکان

در دوران شیر خوارگی و خصوصاً نوزادی، کودک خود را از مادرش جدا نمی بیند. به نحوی که خود و مادر را موجود واحدی می بیند.
کودک آن چنان خود را به مادر نزدیک می بیند که وقتی سینه ی مادر را می مکد احساس می کند، دارد مادرش را می خورد.
در دوران طفولیت، دیدن یا لمس کردن سینه ی مادر، پاسخ های مکیدن را در کودک پدید می آورد که می توان این خواسته را با شیر دادن به کودک، ارضا کرد.
اما در دوران کودکی ( 3 تا 4 سالگی به بعد) دیدن پدر یا مادر برهنه، بر انگیخته شدن و تحریک و میل جنسی کودک را سبب می شود که به هیچ وجه نمی توان در یک زمینه، کودک را ارضا کرد.
متأسفانه بعضی از والدین، برهنگی را با تمدن اشتباه می گیرند و فکر می کنند که هر چه برهنه تر باشند متمدن تر هستند. در حضور فرزندان پسر و دختر خود به صورت عریان و نیمه عریان حاضر می شوند. برای از آن ها فکر می کنند با این کار، حساسیت جنسی فرزندانشان کم خواهد شد و چشم فرزندشان از دیدن صحنه ها پر خواهد شد. در صورتی که سن 3 تا 4 سالگی، سن بیداری جنسی و تشکیل خاطرات در ذهن کودکان است و در سن 5 تا 7 سالگی، کودکان، وقتی با بدن برهنه ی والدین مواجه می شوند، کنجکاو می شوند که بدن آن ها چه ویژگی هایی دارد و همین ممکن است خطرآفرین و نگران کننده باشد.
میزان پوشش در خانواده های مختلف، با فرهنگ ها و اعتقادات مختلف، متفاوت است. رعایت پوشش مناسب بر اساس الگوهای اخلاقی و اسلامی در خانوده بسیار مهم و با ارزش است و ثبات و آرامش و امنیت در خانواده ایجاد می کند. پوشش مناسب نه تنها سبب آرامش والدین می شود بلکه رشد طبیعی کودکان را نیز تضمین می کند. بر عکس، عریان و نیمه عریان بودن، پوشیدن لباس های تنگ و چسبان که اعضای بدن را به صورت برجسته نشان می دهد، در حضور فرزندان که به سن تمیز رسیده اند. خصوصاً فرزندان غیر هم جنس، می تواند بسته به سنین متفاوت آن ها، تبعات و اثرات منفی متفاوتی به جای بگذارد.
شایسته است والدین با نشان دادن حساسیت و رعایت پوشش مناسب در حضور کودکان و در ارتباط با غیرمحارم، کودکان را از سن 4 سالگی به بعد با محارم و غیرمحارم آشنا کنند. میزان پوشش مناسب و عدم تماس بدن با نامحرم را باید به وضوح برای کودکان توضیح داد.

 

والدین برای سلامت جنسی فرزندانشان در خانواده، چه نکاتی را باید رعایت کنند؟

رعایت اصول اخلاقی جنسی در خانواده، نقش مهمی در سلامت جنسی کودکان دارد. علاوه بر پوشش مناسب که به تفصیل توضیح داده شد، والدین باید از فتارهای زیر در حضور فرزندان، پرهیز کنند:

1. پرهیز از دیدن فیلم های نامناسب جنسی که در آن زنان و مردان با پوشش های نامناسب، عریان و نیمه عریان، روابط و رفتارهای زننده، رقص های تحریک آمیز، معاشقه و روابط جنسی را به نمایش می گذارند.
2. پرهیز والدین از شوخی های رکیک و زننده، ایماها، اشاره ها، کنایه های جنسی، لمس و در آغوش کشیدن هم دیگر که معنی جنسی بدهد.
3. پرهیز از ناز و نوازش، بوسیدن و معاشقه با همدیگر در حضور فرزندان.
4. پرهیز از حرف ها، طنزها و فحش های رکیک جنسی ( چون کودکان ممکن است بعداً حرف ها را کلمه به کلمه معنی کنند و همین، سبب انگیزش و تحریک جنسی زودرس آن ها شود).

رعایت پوشش مناسب و عفاف در خانواده کمک شایانی به رشد طبیعی جنسی کودکان و پیشگیری از انحرافات اخلاقی در نوجوانی و جوانی خواهد داشت.

 

پوشش کودکان چگونه باید باشد؟

در حدود سن 3 تا 4 سالگی کودکان دوست دارند بدنشان محرمانه باشد و از این که دیگران آن ها را عریان ببینند، احساس خجالت و شرم می کنند و دوست ندارند برهنه و عریان باشند. بنابراین لازم است که والدین این احساس را در فرزندشان تقویت کنند تا حجب و حیا و عفت در آن ها تقوت و بی پروایی جنسی در آن ها ضعیف شود. والدین، هنگام تعویض لباس کودکان 2 تا 3 ساله که کاملاً متوجه جنسیت خود شده اند، باید مواظب باشند که فرد دیگری، خصوصاً کودک دیگری، بدن برهنه ی او را نبیند. هم چنین باید به آن ها تأکید کرد که هیچ کس اجازه ندارد به قسمت تناسلی آن ها نگاه کند یا دست بزند. اگر سؤال کنند حتی پدر و مادر؟ باید به آن ها توضیح داد، پدر و مادر فقط تا سن 5 تا 6 سالگی اجازه دارند داخل دستشویی و حمام و موقع عوض کردن لباس به آن نگاه کنند و بعد از این سن که توانایی حمام رفتن، دستشویی رفتن و تعویض لباس را مستقلاً پیدا می کنند، هیچ کس، حتی پدر و مادر هم اجازه ندارند قسمت تناسلی آن ها را نگاه یا لمس کنند.
برخی والدین فقط به پوشش دختران حساسند و دختران را بیش تر از پسران می پوشانند و حساسیتی روی برهنگی پسران در سنین کودکی و حتی تا بلوغ ندارند که ممکن است باعث سرخوردگی جنسی دختران در بزرگ سالی شود. توصیه می شود والدین، کودکان را همواره با لباس و پوشش هر چند بسیار کم مانند شورت و زیر پوش بپوشانند تا به برهنگی عادت نکنند و حتی موقع خوابیدن هم نباید برهنه و بدون لباس به رختخواب بروند، چرا که تماس اندام و اعضا به همدیگر و تماس بدن برهنه به رختخواب، می تواند تحریک جنسی کودک را فراهم آورد.

 

هنگام رابطه زناشویی، والدین، چه نکاتی را باید رعایت کنند؟

گاهی والدین به علل مختلف، مثل نداشتن اتاق خواب مجزا، محدودیت فضای خانه، داشتن بچه ی زیاد و شلوغ بودن خانه و گاه اهمال کاری و سهل انگاری، نمی توانند شرایط و محیطی امن و آرام برای روابط زناشویی خود فراهم کنند.
برخی دیگر از والدین، کودکانشان را با عروسک اشتباه می گیرند و فکر می کنند، آن ها نه احساس دارند، نه می فهمند، نه می شنوند و نه می بینند. ولی کودکان نه کر هستند و نه کور. کودکان، خیلی خوب احساس می کنند، خیلی خوب می فهمند، همه چیز را می بینند و خیلی خوب صداها را می شنوند و درک می کنند حتی اگر خواب باشند یا خود را به خواب زده باشند. هر چند کودکان دو ساله بیان خوبی ندارند و نمی توانند مسائل را توضیح بدهند ولی از حافظه ای قوی برخوردارند و همه ی مناظر، تصاویر و صداهای دور و بر خود را مثل یک دوربین و ضبط صوت، در ذهن و خیال خود ثبت می کنند.
کودکان که نزد والدین می خوابند یا کودکانی که به علت بی مبادلاتی والدین و باز بودن در اتاق خواب، شاهد روابط زناشویی آن ها شوند.
درباره ی روابط زناشویی پدر و مادر دچار ترس، نگارنی و اضطراب شدید می شوند، چرا که رابطه ی زناشویی را نوعی خشونت پدر علیه مادر تصور می کنند و فکر می کنند که پدر می خواهد با مادر دعوا کند یا آسیبی به او برساند. والدینی که در حضور کودکان و فرزندان خود روابط زناشویی انجام می دهند، نه تنها در حق آن ها خیانت بلکه بزرگ ترین جنایت را مرتکب می شوند، چرا که باعث تحریک و بیدار شدن زودرس غریزه ی جنسی کودکان و عامل تباهی و انحراف اخلاقی آن ها در آینده می شوند.
پیامبر اکرم (ص) چه قدر زیبا، جامع و عمیق، می فرمایند:
به خدا قسم اگر مردی با همسر خود آمیزش کند و کودک بیداری، آن دو را ببیند، سخنان آنان یا صدای نفس شان را بشنود، آن کودک در بزرگ سالی هرگز رستگار نخواهد شد، چه دختر باشد و چه پسر، خیلی زود به زناکاری آلوده می شود.
رابطه ی زناشویی والدین، در اتاقی که فرزندی یا کودکی حضور دارد، چه کوچک باشد، و چه بزرگ، چه خوابیده باشد و چه بیدار و به هر علتی که باشد، دانسته و ندانسته، غیر موجه و ناپسند است.
امام صادق (ع) می فرمایند:
در اتاقی که کودکی در آن است هرگز نبایستی با همسر، هم بستر شد، چرا که این عمل زمینه ی زناکاری را ( در آینده ) برای فرزند فراهم خواهد کرد ( او را تحریک می کند).
منبع مقاله: امین زاده، دکتر مجتبی، مسائل جنسی کودکان (تعلیم و تربیت فرزندان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول، (1389).

منبع: راسخون

از خدا حیا کنیم!

نوشته شده توسطرحیمی 24ام مهر, 1393

خداوند کریم در قرآن می فرماید:

«أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَری»،(1)

«مگر ندانسته كه قطعاً خدا [همه كارهايش را] مى‏‌بيند؟»

و در آیه ای دیگر می فرماید:

«وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً»،(2)

«وهيچ عملى را انجام نمى‏‌دهيد مگر اين‌كه ما شاهد و ناظر بر شما هستیم».

حیا کردن از خدا مانند حیا از مردم نیست. چون حیا از مردم در جایی است‌که در منظر آن‌ها باشد. و لذا در جایی‌که کسی نیست، چه بسا همان کار خلاف را انجام می‌دهد. ولی در مورد خدا، آشکار و نهان یکسان است. و در نتیجه باید در همه حال از خداوند در قبال کارهای زشت و قبیح حیا نمود.

امام موسی بن جعفر علیه السلام در این رابطه می‌فرمایند:

«فَاسْتَحْيُوا مِنَ‏ اللَّهِ‏ فِي سَرَائِرِكُمْ كَمَا تَسْتَحْيُونَ مِنَ النَّاسِ فِي عَلَانِيَتِكُم‏»،(3)

«از خدا در خفا و سرّتان حیا کنید، همان‎طور که در آشکار و علن، از مردم حیا می‌کنید.» یعنی همان‌طور که کار زشت و خلاف را جلوی مردم  انجام نمی‌دهید، در برابر خدا حتی در نهان و تنهایی و جایی‌که کسی نیست هم همان‏‌طور باشید.

در برابر دوستانمان شرم داریم!

امّا دربرابرخدای سبحان نه !

این از لباسی که در نماز می پوشیم هوید است …


 

پاورقی:

1.علق/14

2.یونس61

3.تحف العقول،ص 394


تعیین جنسیت فرزند به صورت تضمینی!

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1393

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

يخْلُقُ مَا يشَاءُ

يهَبُ لِمَنْ يشَاءُ إِنَاثًا وَيهَبُ لِمَنْ يشَاءُ الذُّكُورَ(شوري/49)

أَوْ يزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَإِنَاثًا

وَيجْعَلُ مَنْ يشَاءُ عَقِيمًا

إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ(شوري/50)

مالکيت و حاکميت آسمانها و زمين از آن خداست؛

هر چه را بخواهد مي‌آفريند؛

به هر کس اراده کند دختر مي‌بخشدو به هر کس بخواهد پسر،

يا (اگر بخواهد) پسر و دختر -هر دو- را براي آنان جمع مي کند

و هر کس را بخواهد عقيم مي‌گذارد؛

زيرا که او دانا و قادر است.


این روزها بحث تعیین جنسیت جنین به موضوع داغی تبدیل شده است. برای بسیاری از زوج‌های جوان حتی در جوامع پیشرفته مهم است که بتوانند جنس فرزندشان را انتخاب کنند. سال‌هاست كه دانشمندان و پژوهشگران علوم پزشکی نتایج تحقیقات خود درباره تاثیرگذاری کروموزوم‌های x وy مردان در تعیین جنسیت جنین را مطرح و اعلام کرده‌اند.

اما واقعیت روشن آن است که هيچکس از خود چيزى ندارد، و هر چه هست از ناحيه او است اينکه :

(به هر کس اراده کند دختر مى بخشد و به هر کس بخواهد پسر) (يهب لمن يشاء اناثا و يهب لمن يشاء الذکور).

(يا اگر بخواهد پسر و دختر هر دو را به آنها مى دهد، و هر کس را بخواهد عقيم و بى فرزند مى گذارد) (او يزوجهم ذکرانا و اناثا و يجعل من يشاء عقيما).

و به اين ترتيب مردم به چهار گروه تقسيم مى شوند : آنهائى که تنها پسر دارند و در آرزوى دخترى هستند، و آنها که دختر دارند و در آرزوى پسرى ، و آنها که هر دو را دارند، و گروهى که فاقد هر گونه فرزندند و قلبشان در آرزوى آن پر مى کشد.

و عجب اينکه هيچکس نه در زمانهاى گذشته و نه امروز که علوم و دانشها پيشرفت فراوان کرده قدرت انتخاب در اين مسئه را ندارد، و على رغم تمام تلاشها و کوششها هنوز کسى نتوانسته است عقيمان واقعى را فرزند ببخشد،

و يا نوع فرزند را طبق تمايل انسان تعيين کند گر چه نقش بعضى از غذاها و داروها را در افزايش احتمال تولد پسر يا دختر نمى توان انکار کرد، ولى بايد دانست که اينها فقط احتمال را افزايش مى دهد، و نتيجه هيچيک قطعى نيست .

و اين يک نمونه بارز از عدم توانائى انسان از يکسو، و نشانه روشن از مالکيت و حاکميت و خالقيت خداوند از سوى ديگر است ، چه مثال زنده و آشکارى !!

جالب اينکه : در اين آيات اناث (دختران ) را بر ذکور (پسران ) مقدم داشته تا از يکسو بيانگر اهميتى باشد که اسلام به احياى شخصيت زن مى دهد، و از سوى ديگر به آنها که به خاطر پندارهاى غلط از تولد دختر کراهت داشتند بگويد او بر خلاف خواسته شما آنچه را که به آن تمايل نداريد مى دهد، و اين دليل بر اين است که انتخاب به دست شما نيست .

تعبير به (يهب ) (مى بخشد) دليل روشنى است که هم دختران هديه الهى هستند و هم پسران ، و فرق گذاشتن ميان اين دو از ديدگاه يک مسلمان راستين صحيح نيست ، هر دو (هبه ) او مى باشند.

تعبير (يزوجهم ) در اينجا به معنى تزويج نيست ، بلکه منظور جمع کردن ميان اين دو موهبت براى گروهى از انسانها است ، و به عبارت ديگر واژه (تزويج ) گاه به معنى جمع کردن ميان اشياء مختلف ، يا اجناس گوناگون مى آيد، چرا که زوج در اصل به معنى دو چيز يا دو شخص است که با يک  ديگر قرين گردند.

بعضى تعبير فوق را به معنى تولد پسران و دختران به ترتيب پشت سر هم دانسته اند، و بعضى به معنى تولد فرزندان دوقلو که يکى پسر و ديگرى دختر باشد.

ولى در تعبير فوق هيچ نشانه اى بر اين تفسيرها وجود ندارد.

بعلاوه با ظاهر آيه نيز سازگار نيست ، زيرا آيه مى خواهد از گروه سومى خبر دهد که هم صاحب دخترند و هم صاحب پسر.

به هر حال نه تنها در موضوع تولد فرزندان که در همه چيز ،

.مشيت خداوند حاکم مطلق است ، و او قادرى است آگاه و حکيم که علم و قدرتش با هم قرين است ، لذا در پايان آيه مى افزايد: (او دانا و قادر است ) (انه عليم قدير).

توجه به اين نکته نيز لازم است که (عقيم ) از ماده (عقم ) (بر وزن بخل و همچنين بر وزن فهم ) در اصل به معنى خشکى و يبوست است  که مانع از قبول اثر مى شود، و زنان عقيم به زنانى مى گويند که رحم آنها آمادگى براى پذيرش نطفه مرد و پرورش فرزند ندارد، بادهاى (عقيم ) را از اين جهت عقيم مى گويند که قادر بر پيوند ابرهاى باران زا نيست ، و روز (عقيم ) به روزى گفته مى شود که سرور و شادى در آن نباشد، و اينکه از روز قيامت به عنوان (يوم عقيم ) ياد شده به خاطر آن است که روزى بعد از آن نيست که بتوانند به جبران گذشته بپردازند.

و بالاخره اگر به غذاهائى که ميکرب آنها کاملا کشته شده (معقم ) مى گويند به خاطر آن است که اين موجودات مضر ديگر در آن پرورش ‍ نمى يابند.( تفسیر نمونه )

 

نکته:

از آنجا كه اعراب جاهلى پسر را برتر از دختر مى ‏دانستند، خداوند در این آیه درباره آفرینش هر دو كلمه «یَهَبُ» را به كار برد تا بفهماند پسر و دختر، هر دو هدیه‏ ى الهى هستند و كلمه «ذكور» را با حروف «ال» آورد تا بگوید: آن پسرانى كه شما به آن دل خوشید، آنان نیز هدیه الهى هستند.

مراد از «یزوّجهم» آن است كه خداوند گاهى پسر و دختر را توأم با یكدیگر عطا مى‏كند.( تفسیر نورالثقلین)


پيام ها

1. كفر و ناسپاسى مردم، اثرى در حاكمیّت خداوند ندارد. «فان الانسان كفور للّه ملك السموات…»

2. فرزند، هدیه‏ ى الهى است. «یَهَبُ»

3. پسر یا دختر بودن فرزند را به او واگذار كنیم او بهتر مى‏ داند. «یهب لمن یشاء اناثاً… علیم قدیر»

4. نمونه فرمانروایى مطلق خداوند این است كه به هر كس هر نوع فرزندى كه بخواهد مى‏ دهد. «للّه ملك السموات… یهب لمن یشاء»

5. ناخرسندى از داشتن فرزند دختر یا پسر، كفران نعمت الهى و هدیه اوست. «فان الانسان كفور… یهب لمن یشاء…»

6. خداوند همواره در حال آفرینش است. «یهب… یخلق… یشاء» (فعل مضارع، نشانه‏ ى استمرار است.)

7. فرزند دادن یا عقیم ساختن انسان، نمودى از علم و قدرت خداوند است. «یهب… انه علیم قدیر»

8. عقیم بودن، دلیل عدم قدرت خدا نیست. «عقیماً… قدیر

(تفسیر نور- سوره 42. شوری آيه 50،49 - حجه الاسلام قرائتی)

 

«… وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسَانَ كَفُورٌ»(شوري/48)

… و هنگامي که ما رحمتي از سوي خود به انسان بچشانيم به آن دلخوش مي‌شود، و اگر بلايي بخاطر اعمالي که انجام داده‌اند به آنها رسد (به کفران مي‌پردازند)، چرا که انسان بسيار کفران‌کننده است!

 

بندگى کن تا که سلطانت کنند.

امام صادق (ع) مي فرمايد: حقيقت عبوديت و بندگى سه چيز است:

1. عبد در آنچه رب به او سپرده است برای خود ملکیتی نمی بیند.

2. عبد مصلحت و تقدیر را در دست رب می بیند و برای خود مصلحت اندیشی نمی کند.

3. عبد غرق است در آنچه رب برایش امر و نهی فرموده.

پس اگر بنده خود را مالك عطايا و بخششهاي خداي تعالي نداند، مصرف آنها در مواردي كه خدايش دستور داده، برايش آسان آيد.

و چون بنده خدا تدبير امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب و مشكلات دنيا برايش سهل و آسان مى‏ گردد.

و زمانى كه به آنچه خداوند به وى امر كرده و نهى نموده است اشتغال ورزد، ديگر فراغتى نمى‏يابد تا مجال و فرصت خودنمايى و فخر نمودن بر مردم پيدا نمايد.

و اگر خداي تعالي اين سه را به بنده اي كرامت كند، دنيا و شيطان و تمامي خلايق در مقابل ديدگانش چيزي به حساب نيايند و دنيا را براي فخر فروشي و زياده طلبي نخواهد، و مال مردم را براي توانمندي و برتري جويي خود طلب نكند، و دنياي چند روزه‎ي خود را به تنبلي از دست ندهد.

و چون چنین شد امام باقر علیه السلام می فرماید خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: این بنده خود را براى من خالص کرده پس اورا به کرمش می‌پذیرد».(بحارالانوار، ج 67، ص 111)

نکته پایانی:

بهتر آن است که به جای تعیین جنسیت فرزندانمان، تسلیم مشیت الهی باشیم و با دعا و طلب خیر برای فرزندانمان، از او بخواهیم که فـرزندانی:

«سالم، زیـبا صـورت، مومن ،پاک ،زیـبا سیرت وعاقبت بخیر» به ما عنایت فرماید.

ان شاءالله

قلب آرام

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1393

امیر مومنان حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

«خداوند سبحان ذکر و ياد خود را صيقل دهنده و موجب روشنايي دل ها قرار داده است.»

 

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(الرعد/28)

همان کساني که ايمان آورده ‏اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مي ‏گيرد آگاه باش که با ياد خدا دلها آرامش مي ‏يابد.

انسان مؤمن به خدا، خویشتن را در مأمن امنی قرار می‏دهد، که از خطرها در امان قرار گیرد. تنها مأمن امن و پناهگاه مطمئن از هر خطر ایمان به خداست. هر کس به خدا ایمان آورد و خویشتن را به خدا سپرد خدای سبحان ایمن‏ترین پناهگاه وی خواهد بود. پناهگاه مطمئنی جز خدای سبحان وجود ندارد، و لن تجد من دونه ملتحدا. [1] «غیر از خدا پناهگاه امنی نمی‏ یابی».

همان گونه که ایمان مراتب دارد، امنیت در پناهگاه خدا نیز مراتب دارد. تا به آن مرحله والایی برسد که تمام اضطراب‏ها و ناامنی‏ها را بزداید و آرامش کامل مستقر سازد. از این مرحله امنیت و آرامش همه انسان‏های مؤمن بهره‏مند نیستند. بلکه آن گروه که از ایمان مرحله والا بهره‏مند شده‏اند، آنان که یاد و نام خدا، تمام زندگی آنان را فرا گرفته است، در آرامش کامل قرار خواهند گرفت. ذکر خدا پناهگاه ایمن است.

یاد خدا امنیت از هر خطر برای آنان خواهد بود، الا بذکر الله تطمئن القلوب [2] «با یاد خدا قلب‏ها آرامش می‏گیرند.»

این حقیقت در سخن عترت این گونه تحلیل شده است؛ موجودی که به یاد خدا باشد هیچ آسیبی وی را تهدید نمی‏ کند. حتی در مورد حیوانات این گونه رسیده است، که حیوان آنگاه در دام صیاد می‏ افتد که از یاد خدا غافل شده باشد.

حیوانی که به یاد خداست در دام صیاد قرار نمی‏ گیرد. امام صادق علیه‏ السلام می‏فرماید:

ما من طیر یصطاد الا بترکه التسبیح. [3] «هیچ پرنده‏ای در دام صیاد قرار نمی ‏افتد، مگر زمانی که از تسبیح و یاد خدا غفلت کرده باشد.» که این نقش یاد خداست.

امام صادق علیه ‏السلام در این باره می‏فرماید: انسان مؤمن به هر گونه مرگ ممکن است بمیرد. غرق شود، آوار بر روی وی منهدم شود، درنده وی را بدرد، صاعقه و رعد و برق آن را بگیرد، لیکن به انسان ذاکر خدا، این حوادث اصابت نمی‏کند، و لا تصیب ذاکر الله تعالی. [4] . اینک این حقیقت در اندیشه زلال و عرشی باقر العلوم علیه ‏السلام این گونه تجلی یافته است، که حوادث تلخ و ناگوار مانند صاعقه بر انسان مؤمن ممکن است فرود آید، لیکن بر انسان ذاکر یعنی کسی که به یاد خداست فرود نمی‏آید. انسان ذاکر از صاعقه در امان است. این نقش یاد خداست، الصواعق تصیب المؤمن و غیر المؤمن و لا تصیب الذاکر. [5] .

بر همین اساس است که حضرت تلاش می‏ کرد افراد با ظرفیت و با استعداد مانند خانواده خویش را به این نکته اساسی توجه دهد. هماره آنان را وادار به ذکر و یاد خدا می‏نمود. در اندیشه نیز اهمیت آن را شفاف می‏سازد و اضافه می‏کند سه چیز از بهترین و سخت‏ترین عبادت‏هاست، اشد الاعمال ثلاثة، ذکر الله علی کل حال و انصافک من نفسک و مواساة الاخ. [6] «سه چیز از سخت‏ترین اعمال است، یاد خدا، انصاف داشتن، یکسان و برابر برخورد نمودن».امام اهل خانه خویش را وادار به این رفتار می‏کرد،

امام صادق علیه‏ السلام می‏فرماید: پدرم ما را دور هم جمع می‏ کرد و وادار به قرائت قرآن (که آن نیز ذکر الله است) می‏نمود. و هر کس قرآن تلاوت نمی‏کرد به ذکرهای دیگر تا طلوع آفتاب مشغول می ‏شد، یأمرنا بالذکر حتی تطلع الشمس [7] که البته این یاد خدا بر لب است.

اساس و پایه یاد خدا به روح و دل است که انسان هماره به یاد خدا باشد. این نیز از آموزه‏ های عرشی است که از اندیشه و رفتار عترت می‏توان آموخت.

پی نوشت ها:
[1] کهف، 27.
[2] رعد، 28.
[3] فروع کافی، ج 3، ص 505 حدیث 18.
[4] فروع کافی، ج 3، ص 112.
[5] مطالب السؤول، ج 2، ص 101، حلیة الاولیاء، ص 181.
[6] اعیان الشیعه، ج 1، ص 653، کشف الغمه، ج 2، ص 345.
[7] همان، ص 651.


منبع :پایگاه جامع عاشورا

آرزوى حقيقى

نوشته شده توسطرحیمی 17ام مهر, 1393

مرا، اى معبود من!

از آنانى قرار مده كه نام بى ‏معنا را مى‏ پرستند،

و از آن نيم‏نگاه ‏هايت، نيم‏نگاهى ‏به من بيفكن تابدان، دل مرابه نورمعرفت خودت و معرفت اوليايت ، روشن گردانى، كه به راستى تو بر هر كارى توانايى.


ـ به نقل از نَوف بِكالى ـ : اميرمؤمنان ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ را ديدم كه پشت كرده، شتابان مى‏ رود.

گفتم: كجا مى ‏روى، سروَرم؟

فرمود: «رهايم كن ، اى نوف! آرزوهايم مرا به سوى معشوق مى ‏راند.

گفتم : سرورم! آرزوهايت چيست؟

فرمود: «آن كه آرزويم به اوست، خود، آنها را مى‏ داند و مرا نيازى نيست تا آنها را به غير او بازگويم . در ادب بنده ، همين بس كه در برخوردارى‏ ها و نيازهايش ، كسى جزخداوندگار خويش را شريك نگرداند» .

گفتم : اى اميرمؤمنان! من از آزمندى و چشمداشت به آرزويى از آرزوهاىِ دنيوى بر نفس خويش بيمناكم.

فرمود: «چرا به حمايتگاه بيمناكان و پناهگاه خداشناسان ، پناه نمى ‏برى؟» .

گفتم : آن را نشانم بده .

فرمود: «خداوندِ والا و بزرگ.

آرزويت را به حُسنِ تفضّل او پيوند بزن و با تمام خواست، به او روى بياور ، و اگر هر آنچه [جز خدا] در دلت وارد مى ‏شود ، درمان كنى، من ، ضامنِ جايگزين آنم. با تمام وجود، به خداوند پاك، رو كن؛ زيرا او مى‏فرمايد:

“به عزّت و جلالم سوگند، اميد هركس را كه‏به غير از من اميد بندد ، به يأس مبدّل مى‏ سازم و جامه خوارى در ميان مردم بر او مى‏ پوشانم و او را از قُرب خويش ، دور مى‏ سازم و پيوندم را با او مى ‏بُرم و او را گم‏نام مى ‏سازم؛ زيرا به غير من توجّه مى ‏كند.

واى بر او!

آيا در گرفتارىو‏هايش به جز من آرزومند مى ‏شود با آن كه رفعِ سختى‏ ها و گرفتارى ‏ها در دست من است؟! و به كسى جز من ، اميد مى‏ بندد ، در حالى كه زنده پاينده منم؟! و درهاى بسته بندگانم را مى‏كوبد و در خانه مرا كه باز است ، رها مى‏ كند؟!

كيست كه با همه گناهانش به من اميد بندد و من نوميدش كنم؟!

آرزوهاى بندگانم را پيوسته به خويش قرار داده‏ام و اميدشان را نزد خود ، براى آنان اندوخته‏ ام و آسمان‏هايم را از كسانى كه از تسبيح‏گويى من خسته نم ى‏شوند، آكنده ساخته ‏ام و به فرشتگانم فرمان داده‏ ام كه درها را ميان من و بندگانم نبندند. آيا آن كه بلايى از بلاياى من كمرش را خم كرده است ، نمى ‏داند كه هيچ كس نمى ‏تواند آن بلا را برطرف سازد ، جز با اجازه من؟!

پس، چرا بنده، با اين كه آنچه از من درخواست نكرده است ، به او عطا كرده ‏ام، آرزويش را از من مى ‏گردانَد و از من ، درخواست نمى ‏كند و از غير من مى‏ خواهد؟!

آيا منى كه بى‏ درخواست بنده‏ ام به او مى ‏دهم، اگر از من درخواست شود ، پاسخ درخواست كننده ‏ام را نمى ‏دهم؟!

مگر من بخلى ورزيده ‏ام كه بنده ‏ام به من، گمان بخل مى ‏بَرَد؟ آيا دنيا و آخرت، از آنِ من نيست؟ آيا آقايى و بخشندگى، صفت من نيست؟ آيا فضل و رحمت ، در دست من نيست؟ آيا نه اين است كه آرزوها جز به من، ختم نمى ‏شوند؟ پس، جز من كيست كه آرزوها را قطع كند؟ و چگونه است كه آرزومندان ، غير مرا آرزو مى ‏كنند؟!

به عزّت و جلالم سوگند ، اگر آرزوهاى زمينيان و آسمانيان را جمع كنم، سپس ، آرزوهاى يكايك آنان را برآورده سازم ، به اندازه يك عضو مورچه از مُلك من كاسته نمى ‏شود.

چگونه چيزى كه من ، بخشنده آنم، كاستى گيرد؟!

بيچاره ، نوميدانِ از رحمت من! نگون‏بخت ، آن كه نافرمانى كند و به حرام‏ هاى من پردازد و مرا در نظر نگيرد و بر من دليرى كند!"» .

امام عليه‏ السلام ـ كه بر او و خاندانش سلام باد ـ سپس فرمود:

«اى نوف! اين دعا را بخوان:

“معبود من! اگر تو را مى ‏ستايم ، به واسطه موهبت‏ هايى است كه به من داده‏ اى و اگر تو را تمجيد مى ‏كنم، به خواست خودِ توست و اگر تقديست مى ‏كنم ، به نيروى توست و اگر توحيد تو را مى ‏گويم ، به قدرت و توانى است كه مرا داده ‏اى و اگر مى ‏نگرم، به رحمت تو مى ‏نگرم و اگر [لقمه‏اى ]مى ‏جَوَم ، نعمت تو را مى‏ جَوَم.

معبود من! هر آن كه اشتياق ياد تو به خود ، مشغولش ندارد و سفر ، او را به جوار قرب ، نزديك نمى‏ كند، زندگى‏ اش براى او مُردن است و مُردنش، مايه افسوس او.

معبود من! نگاه‏ هاى آنان كه با باطن دل‏ها مى ‏نگرند ، به تو منتهى شده است و گوش‏هاى آنان كه نجواهاى سينه‏ ها را مى‏ شنوند ، به تو دوخته شده ، و هيچ چيز ، مانع نگاه‏هاى آنان در برابر آنچه مى ‏خواهند ، نيست. ميان خود و آنان ، پرده‏ هاى غفلت را دريدى . پس در نور تو آرميدند و با نسيم تو ، دَم زدند. دل‏هايشان ، نهالستان هيبت تو شد و ديدگانشان ، سرشكباران قدرتت. جان‏هايشان را به مقام قُدس خود ، نزديك ساختى . پس با وقارِ همنشينى و خضوعِ هم‏سخنى با نام تو همنشين شدند و تو چونان يارى شفيق ، به آنان رو كردى و رفيقانه ، به ايشان گوش سپردى و دوستانه ، پاسخشان را دادى و چونان همدمان ، با آنها به نجوا پرداختى. پس، مرا نيز به جايگاهى كه آنان رسيدند، برسان و از فكر و ياد خودم ، به ياد خودت منتقل كن و هر درى را كه ميان من و ملكوت عزّت توست ، به رويم بگشاى و همه پرده‏ هاى غفلت را از هم بِدَر، تا روح مرا در ميان روشنايى عرشت، اقامت بخشى و برايش مقامى در برابر نور خودت قرار دهى، كه بى‏ گمان، تو بر هر كارى توانايى.

معبود من! چه تنها و دلگير است آن راهى كه آرزومندى ‏ام به تو هم‏سفرم نباشد، و چه دور و دراز است آن سفرى كه اميدم به تو ، راهنماى راهم نباشد! هر آن كه به ريسمان غير از تو چنگ در زد، ناكام شد و تكيه‏ گاه كسى كه به غير از تكيه‏ گاه تو تكيه كند، سُست است . پس، اى آن كه به آرزومندانش آرزو مى‏ آموزد و اندوه ترس و وحشت را از آنان مى ‏بَرَد! مرا از كردار نيك و شايسته ، محروم مگردان و مرا آن گونه نگهدارى كن كه از بيچاره درمانده ، نگهدارى مى ‏كنى. چگونه خوارىِ فقر به آرزومندانت رسد، در حالى كه تو از گزندهاى گنهكاران، بى‏ نيازى؟!

معبود من! هر حلاوتى ، سر به آمدنى است ؛ امّا حلاوت ايمان، با رسيدن به تو، افزايش مى ‏يابد.

معبود من! دلم اميد فراوان به تو بسته است، پس تو نيز شيرينى رسيدن به آرزو را فراوان به او بچشان، كه تو بر هر كارى توانايى.

معبود من! چونان درخواست كسى كه حقيقت تو را نيك مى ‏شناسد ، هر خيرى را كه سزاوار است مؤمنْ آن را در پيش گيرد ، از تو درخواست مى‏ كنم و از هر شرّ و فتنه ‏اى كه دوستانت را از آنها پناه داده ‏اى، به تو پناه مى ‏برم، كه به راستى تو بر هر كارى توانايى.

معبود من! از تو درخواست مى ‏كنم، چونان درخواست بينوايى كه در اميدش سرگشته مانده است و هيچ پناه و تكيه‏ گاهى كه با آن به تو برسد و به تو ره يابد ، جز تو نمى ‏يابد.

به حقّ اركان و مقاماتت كه توسّط تو تعطيل بردار نيستند، و به حقّ آن نامت كه به واسطه آن بر اولياى ويژه ‏ات آشكار گشتى و در نتيجه، تو را يكتا دانستند و شناختند و تو را چنان كه هستى، پرستيدند، از تو درخواست مى‏ كنم كه خودت را به من بشناسانى تا، از سرِ ايمانى راستين به تو، به پروردگارى ‏ات اقرار نمايم.

مرا، اى معبود من! از آنانى قرار مده كه نام بى ‏معنا را مى‏ پرستند، و از آن نيم‏نگاه ‏هايت، نيم‏نگاهى ‏به من بيفكن تابدان، دل مرابه نورمعرفت خودت و معرفت اوليايت ، روشن گردانى، كه به راستى تو بر هر كارى توانايى.

چگونه گناه کنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مهر, 1393

 

آیا نمی دانید كه خداوند می بیند(علق/14)

 

امام خمینی می فرمایند:

انسان باید همواره به این نکته توجه داشته باشد که خداوند در هر حالی شاهد و ناظر اعمال و کارهای او است. اگر انسان متوجه باشد که خداوند همه‌جا وجود دارد و در هر حالی اورا می بیند، گناه نمی کند و دائماً مراقب کارهای خودش است. حضرت امام خمینی می­فرمودند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.[صحیفه نور،انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1362، جلد 13، ص234]

انسان عارف، عالم را محضر خدا  و او را شاهد، حاضر و ناظر بر جمیع امور می داند. چنین اعتقادی، نه تنها مانع از انجام گناه و خلاف از انسان می شود؛ بلکه سبب آسان شدن تحمّل سختی ها و مصیبتها نیز می‌گردد. روایت شده که مردی خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت:

می  خواهم گناه نکنم ولی نمی توانم، مرا موعظه‌ای کن (تا مانع صدور گناه از من شود).

امام فرموند: پنج کار انجام بده و بعد از آن، هرچه خواستی گناه کن (وگرنه دست از گناه بکش).

1. روزی خدا را نخور و بعد هرچه خواستی گناه کن. «فاوّلُ ذلک: لا تَأکُل رزقَ اللهِ واذنِب ما شِئتَ.»

2. از ولایت خدا خارج شو و سپس هرچه خواستی گناه کن. «والثانی: اُخرُج مِن ولایهِ اللهِ واذنِب ما شِئتَ.»

3. جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و بعد هرچه خواستی گناه کن. «والثالث: اُطلُب موضِعاً لایَراکَ واذنِب ما شِئتَ.»
4. آنگاه که ملک‌الموت برای قبض روح تو آمد، اگر می توانی او را از خود دور کن و از دستش نجات پیدا کن، برو و هرچه می خواهی گناه کن. «والرّابع: اذا جاءَ مَلکُ الموتِ لِیَقبِضَ روحَکَ فَادفَعهُ عن نفسِکَ واذنِب ما شِئتَ.»

5. وقتی مأمور جهنّم خواست تو را وارد جهنّم کند اگر می توانی داخل نشو و هر چه می خواهی گناه کن. «والخَامس: إذا أدخلکَ مالک فی النّارِ فلا تَدخل فی النّارِ واذنِب ما شِئتَ.»[بحار الانوار، ج75، ص126]

 


صحبتهای بی مورد با نامحرم!

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1393

خانم … لازم نیست از مغازه دار کلی تشکر کنی،

▣ آقا … مشتری شما با شما محرم نیست که بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد!

▩ خانم … لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی، یا اگه جنس گرونه .. شروع کنی به نالیدن از گرونی !

نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی که گاهی به شوخی کردن هم می کشه! نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری …

▣ آقای فروشنده … شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی … زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه ت برن.

▩ خانم … کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته … حواست باشه.

▣ آقای فروشنده … تو مغازه ت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه.

خانمها … آقایون … آرامش خونوده هاتون در گرو رفتارهای شماست …

شوخی و بگو و بخند با نامحرم روی روح شما اثر می گذاره و این اثر به خونه هاتون منتقل میشه، در رفتارتون با همسرتون نمود پیدا می کنه و باعث سرد شدن محیط خونه تون میشه.

 

منبع:افسران جوان جنگ نرم

دهه‌ی ذی‌الحجه را مغتنم بشمار. . .

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1393

اندر حکایت خاموشی

نوشته شده توسطرحیمی 31ام شهریور, 1393

معاویه خلیفه اموی با عقیل، برادر امام علی علیه السلام نشسته بودند. معاویه رو به حاضران کرد و گفت: ای اهل شام! این کلام خداوند متعال را شنیده اید که می فرماید: «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ» (بریده باد دو دست ابی لهب) گفتند: آری. معاویه گفت: «ابولهب» عموی عقیل است. عقیل هم بلافاصله گفت: ای اهالی شام این کلام خداوند متعال را شنیده اید که می فرماید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ» (و زن او که حمل کننده هیزم است.) گفتند: آری. عقیل گفت: «حمّالة الحطب» عمه معاویه است.

در این حکایت، جامی فواید خاموشی در برابر عیوب دیگران را یادآور می شود. اگرچه سکوت و خاموشی در برابر انحراف ها، ستم ها، حق کشی ها و سم پاشی های دشمنان دین، عملی ناپسند و نابخشودنی است، ولی در برابر عیوب خود و دیگران نشانه خرد، آگاهی، تیزهوشی و عبادت است. چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:

«سکوت والاترین عبادت هاست» .

زیرا استوارتر از شیوایی در گفتار، خموشی است در جایی که سخن گفتن شایسته نیست. از سوی دیگر، چون خموشی، عیب ها را در خود پنهان می دارد، «خزانه داری برتر از خاموشی نیست» .

با وجودی که سکوت در برابر عیب های خود و دیگران سهل و آسان می نماید، ولی در عمل کاری بس مشکل است که گاه حتی باهوش ترین افراد از آن به دلایل گوناگون از جمله غوطه ور شدن در گناه، خودخواهی و خودپسندی غافل می شوند. به گونه ای که پرده های غرور بر چشمان آنها سایه می افکند و بدون توجه به عیب های خود به عیب جویی از دیگران می پردازند و با زبان خویش، زمینه برملاشدن عیب های خود را فراهم می کنند. این واقعیتی است که در منابع دینی هم بدان تأکید شده است. امام علی علیه السلام می فرماید:

«هر که عیب جویی کند، عیب جویی شود وهرکه دشنام دهد پاسخ شنود».

در حکایت بالا نیز معاویه با تمام سیاسی کاری و هوشمندی اش، به سبب غوطه ور شدن در گناه و خودخواهی، یک لحظه از نسب خویش غافل شد و به قصد تحقیر، نَسب عقیل را به ابولهب نسبت می دهد، ولی غافل از اینکه عقیل جسورتر و نکته سنج تر از آن است که بتوان از او عیب جویی کرد. ازاین رو، با آگاهی کامل از پیشینه ننگین معاویه با پاسخی به هنگام او را سرافکنده می سازد. در حالی که معاویه می توانست با سکوت و خاموشی و حفظ اسرار و عیب خویش مرتکب گناه عیب جویی از دیگران هم نشود.

بی شک، سعادتمند و خردمند کسی است که بر عیب دیگران سرپوش بگذارد و بر عیب خود بینا باشد.

عیب مردم را مگو ای خودپرست

عیب جویی هم به دنبال تو هست

تو عیوب دیگران سازی بیان

دیگری عیب تو آرد بر زبان

گر خردمندی و داری عقل و هوش

تا توانی عیب ها را پرده پوش

صغیر اصفهانی

منبع :معاونت تهذیب حوزه