موضوعات: "علما و فرزانگان بروجرد" یا "آیت الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی(ره)" یا "محمدبروجردی (مسیح کردستان)"

رساله توضیح المسائل آیت الله العظمی بروجردی(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1391

زندگینـامه حضرت آیت­ الله العظمی حاج آقا حسین احمدی طباطبائی بروجردی(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1391

بسم الله الرحمن الرحیم

     (یرْفَعِ اللّهُ الّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ)

     خداوند کسانی را که ایمان آورده­اند و کسانی را که به آنان علم داده شده است،درجات عظیمی می ­بخشد. 1


فصل اول :

1 - ولادت: در آخرین روزهای ماه صفر سال 1292هـ.ق،در خانه­ ای از خاندان طباطبایی، در شهر تاریخی بروجرد، کودکی چشم به جهان گشود که او را حسین نامیدند.او از همان ایام کودکی، مورد مهر و علاقه سرشار پدرش، سید علی قرار گرفت و در سایه توجهات او تعلیم، تربیت و رشد یافت.

2 - والدین: پدر بزرگوار ایشان ، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید علی طباطبایی، عالمی جلیل القدر، موصوف به علم و تقوا، مرجع حوائج مردم، ساعی در اعلای کلمه دین و عارف به نسب بیت شریف خویش بود.2

     مادرش سیده آغابیگم ، دخت ارجمند مرحوم سید محمدعلی طباطبائی( رحمه الله) است که بانویی متدینه ، زاهده، عابده، متحفظ بر انجام مستحبات و ترک مکروهات و عالمه و پاکدامن بود.

3 - نسب: نسب ایشان، با سی و دو واسطه به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می­ رسد. گذشته از شخصیت علمی و دینی و موقعیت بسیار ممتاز ایشان، از جانب پدران، نیاکان مادری، وارث مرجعیت و ریاست دینی می ­باشد.3

ادامه »

زندگینامه طلبه شهیده پریسا زندی

نوشته شده توسطرحیمی 23ام شهریور, 1391

      بي شک حسين- عليه السلام- مثل اعلاي عشق ورزي است، با کارواني از شاگردان مکتبش، در جايي به نام کربلا، در ماهي به نام محرم و در روزي به نام عاشورا! همان روز موعود که فرشتگان منتظرش بودند، روزي که در غروب آن، بانوي صبوري ها نيز به ميدان عشقبازي آمد و با بردن دست به زير پيکر پاره پاره برادر که جان او بود فرمود:
      خدايا اين قرباني را از آل محمد- صلي الله عليه و آله- قبول کن و دوباره ملائکه شگفت زده شدند. زينب- سلام الله عليها- مانده بود و دشتي پر از شقايق پرپر و گلستاني خزان شده … خورشيد اين غمبارترين روز دنيا در پشت کوه ها پنهان شد و غمبارترين شب دنيا خود را نماياند، حال «زينب» به نماز مي ايستد- نه! مي نشيند- تا از درگاه معبود محبوبش جاني دوباره بگيرد تا بتواند پيام سرخ ترين لاله باغ آفرينش را به دنيا برساند و آن پيام، تفسير معناي عشق است که: در طرفه بازار جهان تنها کالاي عشق، ارزش خريدن دارد و او حقيقت عشق را با گفتن- ما رأيت الا جميلاً- اثبات کرد…

و البته هنوز صداي آن کاروان در طول زمان بلند است، قافله سالار آن کاروان در تمام زمانها ندا سر مي دهد:

« هل من ناصر ينصرني »

      و هميشه عده اي لبيک مي گويند و اين بار نيز در محرم 1426 بار ديگر فرزنداني از تبار عاشوراييان از جمله، شهيده «پريسا زندي» لبيک عاشقانه اي سر دادند و لباس سياه عزاي سيد شهداي عالم را احرام بستند و اين بار تلبيه نه از مسجد شجره که از مسجد ارک آغاز شد…

    و شما نيز اگر با خواندن اين اوراق هواي دلتان ابري و آسمان چشمانتان باراني شد براي تعجيل در فرج منتقم خون حسين- عليه السلام و شادي ارواح همه شهيدان دعا کنيد.

     شهيده «پريسا زندي» در دهم تير ماه سال 1363 در بروجرد به دنيا آمد، بعد از گذراندن تحصيلات متوسطه وارد حوزه علميه محدثه- سلام الله عليها- بروجرد شد وي به عنوان يکي از کنيزان آقا امام زمان- ارواحنا فداه- مشغول به تحصيل شد. ايشان بعد از دو سال تحصيل در حوزه علميه محدثه (س) با پسرخاله ي خود ازدواج کرده و براي اقامت و تحصيل به تهران مهاجرت نمودند تا مسجد ارک تهران شب هاي محرم او را به صبح عشق متصل کند…

ادامه »