موضوعات: "گلستان قرآن" یا "قرآن" یا "تفسیر" یا "آموزش روخواني و روانخواني قرآن كريم" یا "تدبر در کلام وحی"

مایه حیات بشر

نوشته شده توسطرحیمی 17ام مرداد, 1394

وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيءٍ حَي أَفَلَا يؤْمِنُونَ(الأنبياء/30)

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ.(سوره‏ ملک، آيه 30)

بگو به من خبر دهيد.

اگر آبهاي سرزمين شما در زمين فرو رود چه کسي مي‏ تواند آب جاري در دسترس شما قرار دهد.

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه می فرمایند:
اين آيه درباره ‏ي امامي نازل شده است که قيام به عدل الهي مي ‏کند قائم عليه ‏السلام مي ‏گويد:

اگر امام شما پنهان گردد و نمي ‏دانيد کجاست؟

چه کسي براي شما امامي مي‏ فرستد که اخبار آسمانها و زمين و حلال و حرام خدا را براي شما توضيح دهد.

سپس امام عليه ‏السلام فرمود: بخدا سوگند تأويل اين آيه نيامده و سرانجام خواهد آمد.(نور الثقلين، جلد 5، ص 387. )

تشنه ایم…

کام تشنگان را جرعه ای آب کافی است.

اینک شایسته پرسش است که عطش و تشنگی روح برای رسیدن به سعادت حقیقی را چه چیز درمان است؟!

کدام آب جان های خشکیده را تا ابد آباد می گرداند؟!

قُل أرَءَیْتُمْ إنْ أصْبَحَ مَآؤُکُمْ غَوْراً فَمَن یَأتِیکُم بِمَآءٍ مَّعِین[23]؛

«بگو: به من خبر دهید، اگر آب [آشامیدنی] شما [به زمین] فرو رود، چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد؟».

و این قول خداوند با کلام معصومع تفسیر می گردد که مصداق ماء معین همانا امام معصوم است که با علم خود کویر تفتیده را به گلستان معرفت مبدّل می سازد.

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّاتَعْمَلُونَ(سوره : البقرة - آیه : 74 -)

سپس دل‏هاى شما پس از آن (معجزات) سخت گرديد و مانند سنگ‏پاره‏ها يا سخت‏تر شد،

زيرا پاره‏اى از سنگ‏ها هست كه از آنها نهرها مى‏ جوشد ( مانند سنگ موسى و سنگ‏هاى چشمه ‏ها)و پاره‏اى از آنها مى‏ شكافد و آب از آن مى ‏تراود

و پاره‏اى از آنها از ترس (تكوينى) خدا (از كوه‏ها) فرو مى‏ ريزد (تأثر موجودات از اراده خدا ترس تكوينى و اطاعت آنهاست، و غرض آنكه سنگ‏ها متأثر مى ‏شوند اما از دل‏هاى ايشان حالت تسليم ديده نمى ‏شود)

و خدا از آنچه انجام مى‏ دهيد غافل نيست.

 تعجیل در فرج و سلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف



اگر می‌خواهید موفق به فهم و درک کلمات کتاب خدا، نهج‌البلاغه ،صحیفه سجادیه شوید!

نوشته شده توسطرحیمی 12ام مرداد, 1394

آیت الله بهاءالدینی (ره):

اگر می‌خواهید موفق به فهم و درک کلمات انبیاء کلمات کتاب خدا، کلمات نهج‌البلاغه کلمات صحیفه سجادیه شوید، باید مزکی شوید.

اگر مزکی شدید درک می‌کنید آنچه را مستحکم اراده کرده است. معلوم نیست بفهمید، ولی مصادیق مفاهیم به اختلاف نفوس مختلف است قرآن می‌گوید: (لا یمسه الا المطهرون) (واقعه 79) کتاب عزیز را غیر از انسان مطهر نمی‌تواند بفهمد،

فهم حکیمانه میگوید: مراد از مطهر مطهر از پلیدی هاست مطهر از رذایل نفسانی و مطهر از شرک است تا زمانی که انسان از این رذایل طهارت پیدا نکند و پاک نشود با کتاب خدا آشنا نمی‌شود.

سیری در آفاق ص239

فضیلت بسم الله

نوشته شده توسطرحیمی 11ام مرداد, 1394


روزي عبدالله‌بن يحيى بر اميرالمؤمنين (علیه السلام) وارد شد، صندلى (كرسى) در برابر آن حضرت بود، حضرت امر فرمود كه بر آن كرسى بنشيند. عبدالله نشست، لحظه‌اي نگذشت كه چيزى بر سرش افتاد و سرش ‍ شكست و خون جارى گشت.

حضرت امر فرمودند آب آوردند و خون سر او را شست‌وشو دادند و فرمودند: نزديك شو به من؛ آن‌گاه دست بر شكاف سرش گذاردند، در حالى‌كه عبدالله سخت بى‌تابى مى‌كرد، جراحت سر را به هم آوردند و بهبود يافت، گويا شكستگى وجود نداشت؛

پس از آن فرمودند: «اى عبدالله! سپاس ‍ خدايى را كه قرار داد گرفتاري‌ها را كفاره گناهان پيروان ما در دنيا، تا در فرمان‌بردن حق، سالم بمانند و سزاوار مزد و اجر شوند».

عبدالله عرض ‍ كرد: يا اميرالمؤمنين! مجازات گناهان ما فقط در دنياست؟

حضرت فرمودند: «آرى؛ مگر نشنيده‌اى گفته پيامبر (صل الله علیه و آله) را كه فرمودند: الدنيا سجن المؤمن و جنة‌الكافر؛ دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.»خداوند پيروان ما را در دنيا از گناهانشان پاكيزه گرداند به‌وسيله مصائب و ناراحتي‌ها و به عفو خود، چنان‌كه مى‌فرمايد: «ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير»؛ آن‌چه مصيبت مى‌بينيد از كردار خود شماست، و بسيارى از آن بخشش مى‌كند. شورى/30»

آن‌گاه پيروان ما به قيامت وارد شوند و طاعت‌هاى آنان را زياد كند و لكن دشمنان ما را خداوند در دنيا جزاء دهد به طاعاتشان گرچه وزنى ندارد، زيرا طاعتشان اخلاص ندارد و چون وارد قيامت شوند، سنگينى گناهان و كينه‌هايشان به محمد و آل محمد و ياران واقعى آنان، بر شانه آن‌هاست و در آتش فرو روند.

عبدالله عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! استفاده كردم و به من آموختى؛ اگر به من مى‌فرموديد كه چه گناهى سبب محنت مجلس شد، بسيار نيكو بود كه ديگر مرتكب نشوم؟

حضرت فرمودند: «هنگام نشستن، بسم‌الله نگفتى، اين مصيبت كفاره گناهت گشت؛ مگر نمى‌دانى كه پيامبر از جانب خداوند مرا حديث كرد كه خداوند فرمايد: هر كارى كه در آن بسم‌الله گفته نشود، آن‌كار ناتمام خواهد ماند.»

عبدالله عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما! ديگر بسم‌الله را ترك نمى‌كنم.حضرت فرمودند: پس تو سعادتمند خواهى گشت!

عبدالله عرض كرد: تفسير بسم‌الله چيست؟ حضرت فرمودند: «بنده چون بخواهد شروع در كارى كند، مى‌گويد: بسم‌الله، يعنى من به نام اين اسم، اين كار را انجام دهم، پس در هر كارى كه به بسم‌الله ابتداء كند، آن عمل مبارك خواهد بود.»

تفسیر البرهان

 

دنیای ممدوح و دنیای مذموم

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری
تاریخ تدریس : جمعه 1391/11/6
درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری

عن مولانا امیرالمومنین علیه السلام : الدنیا دارُ مَمَرًّ لا دارُ مَقّر والناس فیها رجلان : رجلٌ باع فیها نفسَه فاوبَقَها و رجل ابتاع نفسه فاَعْتَقَها
دنیا دار گذر است نه دار اقامت و مردم در آن دو گروهند :گروهی خود را فروختند و خویش را هلاک کردند و گروهی خود را خریدند و آزاد کردند. [۱]
کلمه دنیا در فرهنگ قرآن و حدیث در چهار معنا استعمال شده است که عبارتند از :
که معنای سوم را دنیای ممدوحه و معنای چهارم را دنیای مذمومه می گویند .
سه معنای دنیا در این روایت نورانی وجود دارد :
معنای دوم : (( الدنیا دار ممّر لا دار مقرّ )) یعنی جهان قبل از مرگ که گذرگاه است نه قرارگاه .
معنای سوم : (( رجل باع فیها نفسه فأوبقها )) یعنی کسی که خودش را در دنیا به دنیا فروخته و در مقابل به خواسته های مادی خودش رسیده و هیچ بهره ای از معنویت ندارد ، این دنیای مذموم است و این تعبیرات ریشه در آیاتی مانند : (( اولئک الذین خسرو انفسهم و ضل عنکم ما یفترون ))(( لا جرم انهم فی الاخره هم الاخسرون )) دارد .
معنای چهارم : (( رجل ابتاع نفسه فأعتقها )) یعنی کسی که خودش را از دنیا خریده و از دام خواسته های مادی نجات داده و خودش را آزاد کرده است . این دنیای ممدوح است [۱] نهج البلاغه، حکمت۱۳۳

 

استخاره و تصمیم گیری‌

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394

«روهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش»


یکی از نعمت هایی که خداوند به بشر داده و او را به وسیله آن از دیگر موجودات متمایز کرده است “عقل و قوه تفکر” است. در احادیث و آیات زیادی تشویق به تفکر و دوراندیشی شده ایم. نعمت عقل آن قدر مهم است که خداوند اجازه نمی دهد ما با الکل یا مواد مخدر دیگر سبب اخلال در نظام آن شویم. گاهی ممکن است در تصمیم گیری عقل مان به جایی قد ندهد در این جا باید سراغ کارشناسان با تجربه برویم و با آنها مشورت کنیم. حال اگر بعد از تفکر و مشورت باز هم در گزیش و تصمیم گیری متحیر و سرگردان ماندیم باید از استخاره کمک بگیریم و با توکل بر خداوند یه دله شویم.

برخی از افراد بدون در نظر گرفتن مراتب استخاره بدون این که فکر و تحلیل یا مشورت کرده باشند به استخاره روی می‌آورند. از نظر دینی این استخاره درست نیست ولی استخاره غیر متداول یعنی درخواست خیر در همه حال حتی حالت تفکر و مشورت در جای خود درست است و این منافاتی با استخاره متداول بین مزدم دارد.در امر مهمی مانند ازدواج هرگز قبل از تحقیق و پرس و جو و مشورت پاسخی ندهید. عمل کردن به استخاره واجب شرعی نیست و اگر استخاره بدون در نظر گرفتن مراتبش باشد نباید به آن عمل کرد.

ادامه »

چگونه خدا را محبوب دیگران کنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مرداد, 1394

عن النّبی صلّی الله علیه وآله و سلّم :

حبِّبوا الله إلیعبادِه یُحِبُّکُمُ الله [۱]

خداوند را نزد بندگانش محبوب گردانید تا خداوند شما را دوست بدارد.

یکی از نکاتی که از این روایت نورانی فهمیده می شود این است که تنها دوست داشتن خدا کافی نیست(هرچند این خودش یک تکلیف است) ، بلکه انسان باید برنامه ریزی و تلاش کند که دیگران هم خدا را دوست داشته باشند ، که این وظیفه مبلّغین است. مبلّغ وظیفه دارد خدا را برای مردم محبوب کند خصوصاً جوان ها خدادوست شوند. اگر علاقه بیاید همه چیز هم میآید.

محبّت است که انسان را وادار به انجام دستورات محبوب می کند ؛ به همین جهت طبق روایات ، این مسأله مورد تأکید خداوند متعال قرار گرفته است.

در روایتی خداوند به حضرت داود علیه السّلام می فرماید :«أحبِبني و حبّبني إلی خَلقي قال : یاربِّ نَعَم أنّا أُحِبُّکَ فَکَیفَ أحَبِّبُکَ إلی خَلقِکَ ؟ قال : اُذکُر أیادیَّ عندَهُم فَإنّکَ إذا ذَکَرتَ لهُم ذلکَ احبّوني»[۲]

خداوند می فرماید : ای داود مرا دوست بدار و نزد خلقم نیز محبوب گردان .

داود علیه السّلام عرض کرد :

پروردگارا ! من که دوستت دارم امّا چگونه تو را نزد بندگانت محبوب گردانم؟

خداوند فرمود : نعمت هایی که به آنها دادم گوشزدشان کن که اگر خوبی هایم را یادآورشان شوی مرا دوست خواهند داشت.

البته بیان همه نعمت های خداوند که امکان ندارد «إن تعدّوا نعمت الله لا تُحصوها» [۳] بلکه مبلّغ باید این هنر را داشته باشد که بخشی از این نعمت ها را تبیین کند.

یا در روایت دیگری داریم می فرماید :«أوحی الله تعالی إلی موسی علیه السّلام حبّبنی إلی خلقی و حبّب الخلق و إلیَّ قال : یاربِّ کیفَ أفعَلُ ؟ قال : ذکِّرهُم آلآئی و نعمآئی لِیُحبّوني فَلَئِن تَرُدَّ آبِقاً عن بابي أو ضالّاً عَن فنآئی أفضَلُ لکَ مِن عبادةِ مائةِ سنةٍ بصیامِ نَهارِهاَ و قیامِ لَیلِها»[۴]

فرمود : ای موسی! مرا نزد بندگانم و بندگانم را نزد من محبوب گردان.

موسی علیه السّلام گفت :

پروردگارا چه کنم؟

فرمود : احسان و نعمت هایم را به یادشان آور تا مرا دوست بدارند که اگر گریزپایی از درگاه مرا یا گمراهی از آستان مرا بازگردانی ، برایت از عبادت صد سال که روزهایش را روزه و شب هایش را بیدار باشی برتر است.

[۱] المعجم الکبیر، ج۸، ص۹۱.
[۲] میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج۲، ص۴۴۶.
[۳] سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۴.
[۴] تبلیغ در قرآن و حدیث، ص ۱۳۰.

 

لحظه ای درنگ آدم عاقل!

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مرداد, 1394


ارزش یک مداد به مغز آن است.

مدادی که مغز ندارد چوبی بیش نیست و فقط به درد سوختن میخورد.

ارزش آدمی نیز به مغز اوست و گرنه هیچ بهایی ندارد.

دوزخ جای کسانی است که بی مغز بوده . یعنی از مغز خود هیچ بهره ای نبرده اند.

این سخن از اهل جهنم است که می گوید:

وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ(الملک/10)

و گويند اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل کرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم!

مجله الکترونیکی زندگی مهدوی

عیب جویی ممنوع!

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

 

 

«…وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ؛

به یکدیگر طعن مزنید و عیب جویی ننمایید».

یکی از پایه های تکامل روحی این است که هر فردی، وضع روحی خود را از نظر عیوب و نقایص اخلاقی، مورد بررسی قرار دهد و چهره باطنی خود را از نزدیک، در آیینه «خودشناسی» مشاهده کند، تا ریشه رذایلی را که در روح و روان او پدید آمده است، قطع نماید. مسأله «خودشناسی» از نظر دانشمندان به قدری اهمیت دارد که می گویند:

کسی که می خواهد زنجیرهای ناپاکیها را از هم بگسلد و از آثار منفی عیوب روانی نجات یابد، نه تنها در فصول خاصی از عمر باید به این موضوع بیندیشد، بلکه همه روزه به هنگامی که غوغای زندگی به سکوت و خاموشی می گراید، نتیجه و علل اعمال روز گذشته خود را روی کاغذ بیاورد و با بی طرفی کامل آنها را مورد بررسی قرار دهد و آنچه را ناشایست یافت، تصمیم بر ترک آنها بگیرد.

امیر مؤمنان علیه السّلام می فرماید:

«علی العاقل ان یحصی من نفسه مساویها فی الدّین و الرأی و الاخلاق و الآداب فیجمع ذلک فی صدره او فی کتاب و یعمل فی ازالّتها؛[1]

بر هر خردمندی لازم است که عیوب مذهبی و فکری و اخلاقی و معاشرتی خود را دقیقا مورد بررسی قرار دهد و آنها را در سینه خود ضبط نماید و یا روی کاغذی بنویسد و سپس کوشش کند که تمام آنها را ریشه کن سازد». ولی گروهی به نام «عیب جویان»، بر اثر ناآگاهی از اوصاف روحی خود و بی خبری از وضع و حال خویشتن، به دنبال لغزشهای مردم رفته و پرده از معایب و لغزشهای آنان برمی دارند؛ اینان مردمی هستند که از ذکر و بیان عیوب مردم لذت می برند؛ زیرا در خود، نوعی حقارت احساس می کنند، و با بیان نقاط ضعف مردم و آشکار ساختن عیوب آنان و کاستن از ارزش و موقعیت اجتماعی آنها، احساس حقارت خود را تسکین می دهند.

ادامه »

آسان گیری در ازدواج

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

 

قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّالِحِینَ (القصص/27)

قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّالِحِینَ

(شعیب) گفت: «من مى خواهم یکى از این دو دخترم رابه همسرى تو درآورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى; و اگر آن را تا ده سال افزایش دهى، (محبّتی) از ناحیه توست; من نمى خواهم کار سنگینى بر دوش تو بگذارم; و ان شاء الله مرا از صالحان خواهى یافت.»

تفسیر نور

ما مى‏ توانيم تمام كارهاى‏ خود را رنگ الهى‏ دهيم، چنانكه قرآن مى‏ فرمايد: (صِبغَةَ اللهِ و مَن أحسَنُ مِنَ اللهِ صِبغَةً) مثلاً هرگاه صورت خود را مى‏ شوييم، قصد وضو نماييم، هرگاه مى ‏نشينيم مثل پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روبه قبله نشينيم، به جاى‏ مدرك و مقام، براى‏ رضاى‏ خداوند درس بخوانيم، لباسى‏ كه براى‏ همسر مى‏ خريم، به مناسبت اعياد مذهبى‏ همچون عيد غدير يا تولّد حضرت زهرا (سلام الله عليها) باشد، هديه‏اى‏ كه براى‏ فرزند خود مى‏ خريم به مناسبت كسب يك كمال معنوى‏ باشد، همان گونه كه در اين آيه به جاى‏ هشت سال فرمود: به اندازه‏ى هشت حج.

1. اگر كارى‏ بر اساس جوانمردى‏ و ضعيف نوازى‏ انجام شود، علاوه بر اجر معنوي، پاداش دنيوى‏ نيز بدنبال دارد. (قال اِنّى‏ اُريد أن اُنكِحَک) (حضرت موسى‏ كه تا ساعاتى‏ پيش حتّى‏ بر جان خود ايمن نبود، اينك علاوه بر امنيّت جاني، صاحب زن و زندگى‏ و كار مى‏شود).

2. سنّت‏هاى‏ خوب ازدواج (همچون حضور در منزل دختر و گفتگو با حضور پدرش) را از انبيا بياموزيم. (اِنّ أبى‏ يَدعوک اِنّى‏ اُريد أن اُنكِحَک).

3. شناخت داماد پيش از اقدام به ازدواج، امرى‏ ضرورى‏ است. (فَلَمّا قَصّ عليهِ القَصَصَ - قال اِنّى‏ اُريد أن اُنكِحَک؛ موسى‏ سرگذشت خود را صادقانه به شعيب گفت و او به موسى‏ اطمينان پيدا كرد، آنگاه پيشنهاد دامادى‏ او را براى‏ دخترش مطرح نمود).

4. اگر از امين بودن، توانايى‏ وعلاقمندى‏ به كار جوان مطمئن شديم، (القويّ الامين) نداشتن امكانات و مسكن را مانع ازدواج قرار ندهيم.

5. پيشنهاد ازدواج از جانب پدر دختر مانعى‏ ندارد. (اِنّى‏ اُريد أن اُنكِحَک)

ادامه »

قصه ها و عبرتها / ارزش حقیقی یا شهرت

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

از لباس های رنگ و رو رفته و کفش های زوار در رفته اش معلوم بود که وضع مالی خوبی ندارد؛ ولی استعداد خوبی داشت. استاد پیرش ـ که مشهورترین نقّاش کشور بودـ، او را بهترین شاگردش می دانست.

پیرمرد، آخرین لحظات عمرش را می گذرانْد و پسر، کنارش نشسته بود و اشک در چشم هایش حلقه زده بود.

پیرمرد، آخرین و باارزش ترین اثرش را به او هدیه کرد و چند دقیقه بعد، از دنیا رفت.

ناگهان، فکری به ذهنش رسید. آن شب تا صبح بیدار بود و نقّاشی می کشید. فردای آن روز، تیتر اوّل تمام رسانه ها، فروش چند میلیون دلاری دو تابلو از آخرین نقّاشی های استاد، به موزه ملّی هنر، به وسیله یکی از شاگردان استاد بود.

پسر که حالا مرد ثروتمندی بود، در آخرین لحظات عمرش، نامه ای به موزه ملّی هنر نوشت و در آن، اعلام کرد که هر دو تابلوی نقّاشی، کار خود او بوده است و استادش در به وجود آوردن آنها هیچ نقشی نداشته است.

فردای آن روز، آن دو تابلوی زیبا و باارزش، دیگر هیچ ارزشی نداشتند.

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که ارزش هایی که ما در زندگی خصوصی مان از آن دم می زنیم تا چه حد حقیقی است : لباس مارک داری که می پوشیم ، تابلویی که به دیوار داریم ، شخصیتی که از خود ارائه می دهیم و دوست داریم مردم ما را آن گونه بشناسند، یا عقایدی که به آن پایبندیم

چه اتفاقی در زندگی ما باید بیافتد تا معلوم شود که ارزش های ما حقیقی است

 یا . . . . . .هیچ ارزشی نداریم.

دفتر امور مشاوره و خانواده