موضوع: "تدبر در کلام وحی"

آنها كه دو سهم از رحمت الهى دارند

نوشته شده توسطرحیمی 1ام دی, 1395

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یؤْتِکمْ کفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یجْعَلْ لَکمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یغْفِرْ لَکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ [1]

 ای کسانی که ایمان آورده اید! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از رحمت خود، دو بهره به شما عطا کند و برای شما نوری قرار دهد که به وسیله آن (در دنیا و آخرت) راه را طی کنید، و گناهان شما را ببخشد و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

 

نکته ها:

 

مخاطب این آیه می تواند مسیحیان آیه قبل باشد تا حق ترک دنیا و رهبانیت را ادا کنند و بعد از حضرت عیسی علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ایمان آورند تا هم اجر ایمان به مسیح علیه السلام را داشته باشند و هم پاداش ایمان به محمّد صلی الله علیه و آله را. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم:

 آن مسیحیانی که به من ایمان آوردند، حق رهبانیت را ادا کردند. [2]

 البتّه می توان آیه را مستقل از آیه قبل معنا کرد که مقصود آن باشد که مسلمانان، ایمان خود به خدا و رسول را تعمیق بخشند.

 ممکن است مقصود از «کفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ»، یکی نور باطنی و یکی دیگر مغفرت الهی باشد که در ادامه آیه آمده است.

 

پیام ها:

 1- لازمه ایمان به خدا، تقوا و پرهیزکاری است. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»

 2- همواره باید ایمان خود را عمیق تر کنیم. آمَنُوا. . . آمَنُوا

 3- هر یک از ایمان وتقوا سهمی از رحمت است. آمَنُوا اتَّقُوا. . . کفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ

 4- مؤمن متّقی، هرگز در بن بست قرار نمی گیرد. آمَنُوا اتَّقُوا. . . یجْعَلْ لَکمْ نُوراً. . .

 5- مؤمن، معصوم از گناه نیست، ولی متّقی است و با سپر تقوا به میدان می آید.

 لذا خداوند خطاهای او را می بخشد. اتَّقُوا اللَّهَ. . . یغْفِرْ لَکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ

 6- در دریافت الطاف الهی، سنّ و نژاد و قبیله و ادعا ملاک نیست، ایمان و تقوا ملاک است. اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا. . . یؤْتِکمْ کفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ [3]

 

پی نوشت ها

 [1] سوره حديد، آيه 28

 [2] تفسير مجمع البيان.

 [3] محسن قرائتى، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.

تفسیر نور؛ ج 9؛ ص492؛تفسير نمونه، ج‏23، ص: 392

چگونه بفهمیم عاقبت به خیر می‌شویم یا نه؟

نوشته شده توسطرحیمی 30ام آذر, 1395

دوست دارید بدانید که آیا در قیامت از پل صراط مستقیم رد می‌شوید یا نه؟ اگر اندکی حوصله به خرج دهید و این سیاهه را تا آخر همراهی کنید، شاقول و شاخصی به دستتان خواهد داد که می توانید از همین اکنون و قبل از برپایی قیامت، دریابید که آیا آخرالامر، اهل نجات خواهید بود یا خیر؟!


طبق کریمه 71 سوره مریم، بدون ذره‌ای تردید، همه بندگان حتی اهل تقوا که مصداق کامل وفرد اتمّ‌شان، پیامبران الهی هستند، در قیامت وارد جهنم می‌شوند!

ولی در نهایت خداوند، متقین را نجات می‌دهد؛

وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا*ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا…

ذیل این آیه، بین اهل تفسیر، غوغایی است که منظور از “ورود” در جهنم چیست؟ 
 
به طور کلی دو مبنا وجود دارد: برخی معتقدند ورود به معنای مُشرِف شدن است. شاهد مثالشان هم آیه‌ای است که می‌گوید موسی علیه السلام به آب مدین، مشرف شد(نه اینکه داخل شود)؛
« وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُون»[1] برخی دیگر ورود را به معنای دخول گرفته‌اند، درست مثل کریمه 95 انبیاء که می‌فرماید:
«إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ»
شما و آنچه غیر خدا می‌پرستید، هیزم جهنّم خواهید بود؛ و همگی در آن وارد می‌شوید.
یا کریمه 98 هود که می‌فرماید:
«یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ»؛
روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود؛ و (به جای چشمه‌های زلال بهشت) آنها را وارد آتش می‌کند! و چه بد آبشخوری است (آتش)، که بر آن وارد می‌شوند!)
 

در این میان دیدگاه دو مفسر معاصر، مرحوم علامه طباطبایی و شاگرد ماجدش، استاد جوادی آملی نکته‌آموز است.

ادامه »

پیامبری که در اولین روز تولدش به داخل تنور آتش انداخته شد!

نوشته شده توسطرحیمی 30ام آذر, 1395

نام مبارک حضرت موسی علیه السلام 126 بار در 36 سوره قرآن آمده است؛ از این رو می توان گفت قرآن توجه و عنایت ویژه ای به زندگی حضرت موسی علیه السلام دارد.

نوزادی که روزی خداوند او را به پیامبری برگزید، در روز تولدش در داخل آتش انداخته شد تا دست ماموران حاکم جبار به او نرسد.
 
این پیامبر اولوالعزم الهی 240 سال عمر کرد و از نوادگان ابراهیم علیه السلام و فرزندان بنی اسراییل بود.
 
 قبل از اینکه این پیامبر الهی متولد شود، فرعون هم دوره موسی علیه السلام خواب دید که آتشی از شام شعله ور شد و زبانه کشید و به طرف مصر آمد وهمه آنها را سوزاند.سپس کاخ ها و باغ های آنها را فراگرفت و همه را به خاکستر و دود تبدیل کرد.
 
در ادامه زمانی که فرعون خواست خوابش را تعبیر کنند، دانشمندان تعبیرخواب به اوگفتند:به نظر می رسد فرزندی متولد خواهد شد و تخت و تاج تو را نابود خواهد کرد.
 
در ادامه داستان تولد موسی علیه السلام  می خوانیم که پس از طی ماجراهایی، زمان تولد موسی علیه السلام فرا رسید.مادر موسی علیه السلام به دنبال قابله ای مطمئن فرستاد تا او را یاری کند.موسی علیه السلام در مخفیگاهی دور از چشم مردم متولد شد. نور مخصوصی که در چهره نوزاد وجود داشت، جذبه خاصی به صورتش داده بود و همان دم محبت موسی علیه السلام در قلب قابله جای گرفت.
 
قابله به مادر موسی علیه السلام گفت:من تصمیم گرفته بودم تولد موسی علیه السلام را به ماموران خبر دهم و جایزه ام را بگیرم، ولی محبت این نوزاد طوری بر قلبم چیره شد که حتی حاضر نیستم مویی از سر این کودک کم شود.
 
قابله از خانه بیرون آمد اما ماموران حکومتی برای اینکه خواب فرعون تعبیر نشود و هر کودک پسری را که به دنیا آمد، در دم بکشند، همه قابله ها را از قبل شناسایی کرده بودند.این ماموران آن قابله را در مقابل خانه عمران پدر موسی علیه السلام دیدند و تصمیم گرفتند وارد خانه شوند.خواهر موسی علیه السلام از تصمیم ماموران باخبر شد و قبل از اینکه آنها وارد خانه شوند ماجرا را به مادر موسی علیه السلام خبر داد.
 
مادر موسی علیه السلام که از شنیدن این خبر سراسیمه شده بود، کودک تازه متولد شده اش را داخل دستمالی پیچید و او را داخل تنور روشن انداخت.سرانجام ماموران فرعون پس از بررسی های فراوان کودکی را یافت نکردند و خانه را ترک کردند.
 
بعد از رفتن ماموران مادر و خواهر موسی درب تنور را برداشتند و مشاهده کردند که آتش به صورت معجزه آسایی بر موسی علیه السلام خنک و گورا شده و این کودک یک روزه در حال گریه کردن است.
داستان زندگی حضرت موسی علیه السلام از قصه های بسیار آموزنده قرآن کریم است.
باشگاه خبرنگاران

سنگی که در کنار آتش سرد ماند!

نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1395

موجودات در امور خویش همواره نیازمند توجه خداوند می‌باشند، از جمله آن امور رزق و روزی است البته خداوند حکیم در نظام هوشمندانه و حکیمانه خود رزق و روزی هر شخص و هر موجودی را بدون تغییر در جای خود مشخص و معین کرده است.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ رِزْقُهَا هود/6

هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر اینکه روزی آن بر عهده خداست

حجت‌الاسلام‌والمسلمین مرحوم حاج شیخ میرزا حسین جمالی نقل می کند: در ایام جوانی به همراه چند نفر از دوستان کوهنوردی رفته بودیم ، وقتی که خواستم کتری آب جوش را برداشته و چای درست کنم، دستم به سنگ زیر کتری خورد، یکی از سنگ‌های زیر کتری سرد بود ولی سنگ‌های دیگر خیلی داغ بودند، تعجب کردم! سایر رفقا را صدا زدم. جمع شدند و سنگ را دیدند، همه متعجب شده بودند لذا سنگ را شکستیم، وقتی سنگ شکافته شد مشاهده کردیم یک کرم در میان این سنگ با مقدار کمی خاک که غذای او بود، زندگی می‌کند و به این وسیله، خدا روزی او را می‌دهد و آتش را برای او سرد می‌کند.

آن خدایی که از کرم میان سنگ در کنار آتش غافل نیست آیا از ما غافل است و روزی ما را نمی‌دهد؟! با اقتباس و ویراست از کتاب کرامات معنوی

به اعماق دریا و در بطن سنگ دهد روزی کرم را بی درنگ

سیاست شیطان، نفوذ گام به گام

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1395

سیاست شیطان، نفوذ گام به گام


یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ وَ مَنْ یتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیطانِ فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ لَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکنَّ اللَّهَ یزَکی مَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ [1]

 ای کسانی که ایمان آورده اید! گام های شیطان را پیروی نکنید و هرکس پیرو گام های شیطان شود، همانا که او به فحشا و منکر فرمان می دهد. و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، هرگز هیچ یک از شما پاک نمی شد. ولی خداوند هر کس را بخواهد، پاک می سازد و خدا شنوا و داناست.

 

نکته ها

 در آیات 14، 20 و 21 سه بار سخن از فضل و رحمت خداوند آمده است تا بگوید اگر لطف او نبود، معلوم نبود وضع شما چگونه باشد! «خُطُواتِ» جمع «خطوة» به معنای گام است. قرآن در مورد نحوۀ منحرف کردن شیطان، عبارتِ «خطوات الشیطان» را به کار برده است تا بگوید: شیطان، گام به گام انسان را به سوی انجام گناهان می کشاند. در قرآن چند مرتبه از «خُطُواتِ الشَّیطانِ» سخن به میان آمده است؛ یک جا می فرماید: «ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ»[2] همگی در صلح و آشتی درآیید و از گام های شیطان پیروی نکنید. و در جای دیگر می فرماید: «کلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ»[3] از چیزهای حلال و دلپسند بخورید و مواظب گام های شیطان باشید و از آن پیروی نکنید. در این آیه نیز پیرامون اشاعۀ فحشا نسبت به مؤمنین می فرماید: از گام های شیطان پیروی نکنید. نمونه گام های شیطان عبارت است از: دوستی با افراد فاسد، شرکت در مجالس آنان، ارتکاب گناهان کوچک، و پس از آن گناهان بزرگ و در نهایت قساوت قلب و بدعاقبتی و پایانی شوم.

 

پیام ها

 1- به ایمان خود مغرور نشویم، توجّه به هشدارهای پی در پی لازم است. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا»

 2- شیطان برای گمراه کردن مؤمنان، تلاش می کند. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ»

 3- سیاست شیطان، نفوذ تدریجی و گام به گام است. «خُطُواتِ الشَّیطانِ» (از همان گام اوّل مواظب باشیم). لا تَتّبعوا خُطوات الشیطان»

 5- با مردم مستدل سخن بگوییم. خداوند که می فرماید: از شیطان پیروی نکنید، دلیل آن را ذکر می کند: زیرا او به گناه فرمان می دهد. فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ…

 6- شیطان در آغاز وسوسه می کند و به هرکس از وسوسه او پیروی کند فرمان می دهد. وَ مَنْ یتَّبِعْ خُطُواتِ…فَإِنَّهُ یأْمُرُ…

 7- کار شیطان، با نماز در تضادّ است. شیطان به انسان دستور گناه می دهد، «فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ» (امّا نماز انسان را از گناه باز می دارد. إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ[4])

 8- تزکیه، بدون توفیق الهی امکان ندارد. وَ لَوْ لا…ما زَکی…

 9- انسان، همواره به لطف خداوند نیاز دارد. (تکرار جمله «لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ» در این آیه و آیات قبل)

 10- در مسیر زندگی انسان، فریب و فحشا وجود دارد، ولی راه توبه و نجات نیز باز است. «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ»

 11- حتّی اولیای خدا به توفیق الهی نیاز دارند. «ما زَکی مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ»

 12- خداوند حکیم، به مقدار لیاقت و ظرفیت افراد، خیر و سعادت نازل می کند. «یزَکی مَنْ یشاءُ»

 13- علم به اینکه خدا همه چیز را می بیند و می شنود، بهترین عامل بازدارنده از فحشا و منکرات است. «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»[5]

 

پی نوشت ها

[1] سوره نور، آیه 21

 [2] بقره، 208.

 [3]  بقره، 168.

 [4]  عنكبوت، 45.

 [5] محسن قرائتى، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.

منبع : تفسیر نور، ج 6، ص159-تفسير نمونه، ج‏14، ص410

 

تشبیه همسر به لباس

نوشته شده توسطرحیمی 20ام آذر, 1395

 

«هُنَّ لِباسٌ لَکمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن»[1] «آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها»

در تشبیه همسر به لباس، نکات و لطایف بسیاری نهفته است، از جمله:

* باید لباس در طرح و رنگ و جنس، مناسب انسان باشد، همسر نیز باید هم کفو انسان و متناسب با فکر و شخصیت انسان باشد.

* لباس مایۀ زینت و آرامش است، همسر و فرزند نیز مایۀزینت و آرامش خانواده اند.

* لباس عیوب انسان را می پوشاند، هریک از زن و مرد نیز باید عیوب و نارسایی های یکدیگر را بپوشانند.

* لباس انسان را از خطر سرما و گرما حفظ می کند، وجود همسر نیز کانون خانواده را از آسیب ها حفظ و آن را گرم و زندگی را از سردی می رهاند.

* لباس حریم انسان است و دوری از لباس، مایۀ رسوایی، دوری از ازدواج و همسر نیز سبب انحراف و رسوایی انسان می گردد.

* در هوای سرد لباس ضخیم و در هوای گرم لباس نازک استفاده می شود، هر یک از دو همسر نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با نیاز روحی طرف مقابل تنظیم کند؛ اگر مرد عصبانی است، زن با لطافت با او برخورد کند و اگر زن خسته است، مرد با او مدارا کند.

* انسان باید لباس خود را از آلودگی حفظ کند، هر یک از دو همسر نیز باید دیگری را از آلوده شدن به گناه حفظ نماید.

پی نوشت

[1] .بقره، 187

منبع : قرائتی، محسن، چهار صد نکته از تفسیر نور، ص 344

شلاق عذاب برای طغیان گران

نوشته شده توسطرحیمی 31ام شهریور, 1395
درنگ
1- آیا مسئله قوم عاد و ثمود «طغیان»شان بود که چون آتشی زیرِ خاکسترِ قدرت و ثروت، مخفی شده بود ؟
2- آیا خدادر کمین‌گاه است و وقتی زمانش فرارسد، شلاق عذاب را بر سر آنان می‌باراند ؟
 
تلنگر : شلاق عذاب برای طغیان گران
از مجسمه آزادی گرفته تا برج ایفل، و از کاخ‌های کنار دریا گرفته تا برج‌های بالای‌ کوه، یک‌به‌یک را به یادآور و با عمارت‌های حیرت‌انگیز هزاران سال‌ پیش قوم عاد و ثمود و فرعون مقایسه کن! اگر عقب‌تر نباشند، خیلی جلوتر نیستند. آن‌ها برای برج‌سازی، کوه‌ها را سوراخ می‌کردند تا قدرت و ثروت‌شان را به رخ جهانیان و پیامبران و خدای آنان بکشند… اما چه سود؟
بحث بر سر خانه و کاشانه نیست. این «به رخ کشیدن‌ها» و «در مقابل خدا ادعا کردن‌ها» بود که کار دست‌شان داد. آری، مسئله آن‌ها «طغیان»شان بود که چون آتشی زیرِ خاکسترِ قدرت و ثروت، مخفی شده بود و وقتی جرقه دنیاخواهی و دنیاطلبی زده شد، آتشِ طغیان فوران کرد و آن‌ها را به فساد کشاند… اما چه سود؟
اما چه سود که نه پول به دردشان خورد و نه زور، نه دنیادوستی و نه طغیانی که ریشه در این دنیادوستی داشت. چراکه خدای تو در کمین‌گاه است و وقتی زمانش فرارسد، شلاق عذاب را بر سر آنان می‌باراند. مگر ندیدی که با عاد و ثمود و فرعون چه کرد؟ بله، ای پیامبر و ای مومنان! خدا پشت و پناه شماست و طغیان‌گرانِ دنیاخواه را نابود می‌کند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ (6) إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (7) الَّتی‏ لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ (8) وَ ثَمُودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (9) وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ (10) الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ (11) فَأَکْثَرُوا فیهَا الْفَسادَ (12) فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ (13) إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ (14)

تدبر

سرانجام دنیا پرستی

نوشته شده توسطرحیمی 31ام شهریور, 1395

بِسمِ اللَّـهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحيمِ
الَّذينَ يَستَحِبّونَ الحَياةَ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ وَيَصُدّونَ عَن سَبيلِ اللَّـهِ وَيَبغونَها عِوَجًا ۚ أُولـٰئِكَ في ضَلالٍ بَعيدٍ(ابراهیم/3)

ترجمه فارسی:

همانان كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مى‌دهند و از راه خدا باز مى‌دارند و آن را منحرف مى‌خواهند. آنها سخت در گمراهى هستند.  (ابراهیم/3)

ترجمه انگلیسی:

Those who love the life of this world more than the Hereafter, who hinder (men) from the Path of Allah and seek therein something crooked: they are astray by a long distance.  (ابراهیم/3)

ترجمه فرانسوی:

Ceux qui préfèrent la vie d’ici-bas à l’au-delà, obstruent le chemin d’Allah et cherchent à le rendre tortueux, ceux-là sont loin dans l’égarement..(ابراهیم/3)

ترجمه سوئدی:

som sätter livet här på jorden högre än det eviga livet och hindrar [andra] att följa Guds väg och vill få den att framstå som krokig. De har nått syndens yttersta gräns!   (ابراهیم/3)

ترجمه روسی:

 Они настоящую жизнь любят больше будущей, уклоняются от пути Божия, стараются искривить его: они в крайнем заблуждении. (ابراهیم/3)

 ترجمه چینی:

他們寧要今世,而不要後世,並阻礙真主的大道,而且想在其中尋求偏邪道,這等人是在深深的迷誤之中的。(ابراهیم/3)

 ترجمه ژاپنی:

かれらは来世よりも現世の生活を愛し,(人びとを)アッラーの道から妨げ,曲げようとするものである。これらは遠く迷い去った者である。.(ابراهیم/3)

 

نکته ها:

زمینه های کفر
1- دنیاگرایى، زمینه ‏ى کفر، مبارزه با دین و ضلالت است. «یستحبّون الحیوة الدنیا… و یصدّون… فى ضلال بعید»

2- سرچشمه ‏ى گمراهى ‏ها عملکرد خود انسان است.«یستحبّون، یصّدون، یبغون»

3- انسان اختیار دارد و مى‏تواند راهى را بر راه دیگر ترجیح دهد و انتخاب کند. «یستحبّون»

4- کفّار سه مرحله را طى مى‏کنند:
اوّل خودشان با دنیاگرایى منحرف مى‏شوند. «یستحبّون»
آنگاه با اعمالشان دیگران را از راه باز مى‏دارند. «یصدون»
سپس با تمام توان مسیر حق ‏طلبان را منحرف مى‏کنند. «یبغونها»

5- روحیّه ‏ى کفر، عامل انحراف طلبى است. «ویل للکافرین… یبغونها»

6- گمراهى، درجات و مراحلى دارد. و هر چه عمیق‏ تر شود رجوع به حق مشکل‏ تر مى‏شود.«ضلال بعید»

منبع : تفسیر نور

بستن راه خدا
بستن راه خدا به یک یا دو موردِ خاصّ منحصر نیست، بلکه تبلیغات ناروا، گناه علنى، ترویج ابزار فساد و غفلت‏آور، القاى شبهه، ایجاد اختلاف، نشریّات و فیلم‏هاى گمراه کننده، بد معرّفى کردن دین حقّ، معرفّى نااهلان به عنوان الگوى دین و ده‏ها نمونه‏ى دیگر از مصادیق بستن راه خداست.
کامیابى از دنیا جایز است، امّا ترجیح دنیا بر آخرت خطرناک است. زیرا دنیاگرایى مانع عبادت، انفاق، جهاد، کسب حلال، صداقت و انجام تکالیف شرعى می‏شود.

منبع : تفسیر نور

معنای کلمه «استحباب»
راغب در مفردات مى‏گوید: «استحباب کفر بر ایمان»، به معناى ترجیح دادن و مقدم داشتن است، و حقیقت معناى «استحباب» این است که آدمى جستجو کند تا چیزى را پیدا کند که دوستش بدارد، و لیکن به خاطر اینکه با کلمه «على» متعدى مى‏شود، معناى ایثار و ترجیح را مى‏دهد و در آیه «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‏ عَلَى الْهُدى‏» (فصلت/17) نیز به همین معنا است.

منبع : ترجمه المیزان: ج‏12، ص: 15

ادامه »

حتمیت وقوع عذاب مصداقى از سنت‏هاى جارى در عالم است

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قُل لا أَملِكُ لِنَفسي ضَرًّا وَلا نَفعًا إِلّا ما شاءَ اللَّـهُ ۗ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۚ إِذا جاءَ أَجَلُهُم فَلا يَستَأخِرونَ ساعَةً ۖ وَلا يَستَقدِمونَ(يونس/49)

ترجمه فارسی:

  بگو: من براى خود زيان و سودى در اختيار ندارم مگر آنچه را كه خدا بخواهد. هر امّتى را اجلى محدود است كه وقتى اجلشان به سر رسيد، نه ساعتى از آن تأخير كنند و نه پيشى گيرند (یونس/47)

ترجمه انگلیسی:

Say: “I have no power over any harm or profit to myself except as Allah willeth. To every people is a term appointed: when their term is reached, not an hour can they cause delay, nor (an hour) can they advance (it in anticipation)." (یونس/47)

ترجمه فرانسوی:

 Dis: «Je ne détiens pour moi rien qui peut me nuire ou me profiter, excepté ce qu’Allah veut. A chaque communauté un terme. Quand leur terme arrive, ils ne peuvent ni le retarder d’une heure ni l’avancer».(یونس/47)

ترجمه سوئدی:

 Säg [Muhammad]: “Jag kan inte ont drabbar mig eller goda och nyttiga ting kommer på min lott, om det inte är Guds vilja . För alla människor är en frist utsatt och de kan varken förkorta den eller förlänga den, ens med ett ögonblick, när den har löpt ut."  (یونس/47)

ترجمه روسی:

Скажи: “Вредное или полезное только тогда могу я себе доставить, когда того захочет Бог. для каждого народа есть определенный срок: когда наступает для них этот срок, тогда и на один час они не замедлят его, ни ускорят". (یونس/47)

 ترجمه چینی:

你說:「我不能為我自己主持禍福,除非真主意欲,每個民族各有一個期限,當他們的期限來臨的時候,他們不能耽延一會兒;(當其未來臨的時候,)他們不能提前的一會兒。」 .(یونس/47)

 ترجمه ژاپنی:

言ってやるがいい。「わたしは,アッラーが御好みにならない限り,自分で害しまたは益する力はない。各々の民には定められた期限がある。かれらの期限が到来すれば,一刻も猶予することは出来ない。また(それに)先んずることも出来ない。」 .(یونس/47)

 

نکته ها:

تعجیز و استهزاء در کلام مشرکین نسبت به وعده الهی و پاسخ خداوند به آنها

جمله سؤالى «مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»، در معناى این است که: چه زمانى پروردگار تو به این وعده‏اى که به تو و تهدیدى که به ما داده وفا مى‏کند؟ چه زمانى است که خدا بین ما و بین تو قضاء مى‏راند، و ما را هلاک و تو و ایمان آورندگان به تو را نجات مى‏دهد؟ و جو زندگى را براى تو صاف و هموار مى‏سازد، تا زمین یکسره در اختیار شما قرار بگیرد، و شما از شر ما راحت شوید، و چرا پروردگار تو در این قضایش عجله نمى‏کند؟

چون کلام مشرکین کلامى بوده که جنبه تعجیز و استهزاء داشته، در حقیقت خواسته‏اند بگویند «پروردگار تو هیچ کارى نمى‏تواند بکند، و این تهدیدهاى تو، بیهوده‏اى بیش نیست، و گرنه چرا عجله نمى‏کنى و آن را عملى نمى‏سازى؟» شاهد بر اینکه مشرکین چنین منظورى داشته‏اند اینست که در آیات بعد که سخن از استعجال مشرکین به میان مى‏آورد از آنان حکایت مى‏کند که گفتند: «لَوْ ما تَأْتِینا بِالْمَلائِکَةِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ»(حجر/7). 

توضیح : آرى، گفتار مشرکین اگر شکافته شود چنین معنایى را مى‏رساند، و چون در چنین معنایى بود خداى سبحان پیامبر خود را تلقین کرد تا در پاسخشان این حقیقت را بیان کند که خود آن جناب مالک نفع و ضرر خودش نیست، نه مى‏تواند ضررى را از خودش دفع کند و نه مى‏تواند منافعش را به سوى خود جلب نماید، و نه در جلب آن عجله کند، مگر آن ضررهایى را که خدا خواسته باشد از آن جناب دفع شود، و آن منافعى که خدا خواسته باشد به سوى آن جناب جلب شود. وقتى آن جناب مالک نفع و ضرر خود نیست چگونه مى‏تواند پیشنهاد آنان را عملى ساخته، در قضاء و عذاب آوردن عجله کند، پس این استعجال مشرکین از جهالت آنان است. [ بستن توضیحات ]

منبع : ترجمه المیزان، ج:‏10، ص: 104

 

ادامه »

یک دهه طلائی

نوشته شده توسطرحیمی 27ام شهریور, 1395
درنگ
1-چرا خداوند به شب‌های ده‌گانه‌ای که به صبح‌گاه عید قربان ختم می‌شود(ده روز اول ذی الحجه) قسم یاد می کند؟
2-آیا می شود در این روز ها انسان دست از دل‌بستگی به دنیا بشوید؟
 
تلنگر : یک دهه طلائی
اگر دنیا قفس است، حتماً باید پنجره‌ای رو به آسمان داشته باشد. پنجره‌ای که بتواند نسیم آسمانی‌ها و بهشتی‌ها را در دنیا بوزاند و مردم دنیا را از دنیازدگی و دنیادوستی نجات دهد.
 
از بین همه پنجره‌ها، «دهه طلایی حج» خوب می‌درخشد. شب‌های ده‌گانه‌ای که به صبح‌گاه عید قربان ختم می‌شود؛ و دو روز قبل از آن یعنی روز «ترویه» که حاجیان برای ورود در صحرای عرفات آب برمی‌دارند؛ و یک روز قبل از آن یعنی روز «عرفه» که در این صحرا می‌مانند و با خدای خود مناجات می‌کند؛ و نیز شب آخری که آن را به عید قربان می‌رسانند… چه دهه فوق‌العاده‌ای!
 
ازاین‌روست که قرآن به این روزها و شب‌ها سوگند می‌خورد تا بلکه خردمندان به خود آیند و «با سوره فجر» دست از دل‌بستگی به دنیا بشویند…
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
 
وَ الْفَجْرِ (1) وَ لَیالٍ عَشْرٍ (2) وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ (3) وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ (4) هَلْ فی‏ ذلِکَ قَسَمٌ لِذی حِجْرٍ (5)
 
سوگند به سپیده دم [صبح روز قربان] (1) و به شب‌هاى ده‌گانه باعظمت [دهه اول ماه ذی¬حجه] (2) و به آن جفت و طاق [روز تَرویه و عَرَفه] (3) و به شب، آن‌گاه که در حال گذر است. (4) آیا در این‌ها که یاد شد، براى خردمندى [که حق را از باطل تشخیص دهد،] سوگندى رساست؟ (5)