موضوعات: "صفر" یا "پیاده روی اربعین"

لقب کریم اهل بیت برای امام حسن(ع) از کجا آمد؟

نوشته شده توسطرحیمی 21ام دی, 1391

     امام حسن (ع) آرام‌بخش دل‌هاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهيدستان و نقطه اميد درماندگان بود، گاه پيش از آنكه مستمندى اظهار احتياج كند و عرق شرم بريزد، احتياج او را برطرف مي‌ساخت و اجازه نمي‌داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد.

ولادت نخستین فرزند در خانه علی

امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت. وى نخستین پسرى بود كه خداوند متعال به خانواده على(ع) و فاطمه(س) عنایت كرد. رسول اكرم (ص) بلافاصله پس از ولادتش، او را گرفت و در گوش راستش، اذان و در گوش چپش اقامه گفت سپس براى او گوسفندى قربانى كرد، سرش را تراشید و هم وزن موى سرش، نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص) دستور داد تا سرش را عطرآگین كنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هم وزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد که این نام در جاهلیت سابقه نداشت و كنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها كنیه اوست.

هفت سال در دامان رسول خدا(ص)

امام حسن(ع) هفت سال از زمان حیات جد بزرگوارش را درك كرد و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص) كه با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت.

امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسیدند و نزدیك به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداختند در این مدت، معاویه كه دشمن سرسخت على (ع) و خاندان او بود و سال‌ها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشكارا به طلب خلافت) جنگیده بود؛ به عراق كه مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشكر كشید و جنگ آغاز كرد. امام حسن (ع) از جهت منظر و اخلاق و پیكر و بزرگوارى به رسول اكرم (ص) بسیار مانند بود.

صفحات: 1· 2

دلنوشته دخترم (روضه)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام دی, 1391

دانلود مداحی: در رحلت غم انگیز سرور کائنات

نوشته شده توسطرحیمی 21ام دی, 1391

«گریان چشمهای عالم، بی تاب سینه دنیا، می سوزه شهر مدینه، امشب از ناله زهرا»محمد کریمی

 «نگاهی کرد احمد گفت حیدر، برو آن میخ در را در بیاور» با نوای «حسن خلج»

«ای رسول مدنی وقت سحر نزدیک است» با مداحی «محمود کریمی»

ادرک یا رسول الله مداحی حاج منصور ارضی در سوگ رحلت رسول اكرم(ص)

یا محمد مصطفی نوحه خواني سید مهدی میرداماد در روز رحلت پیامبر(ص)

دست من و دامان تو یا رسول الله مداحی در عزای رحلت پیامبر(ص) با صداي سید مهدی میرداماد

دخترم گریه تو پشت مرا می شکند محمود کریمی

ای دل دیوانه راهی باز کن مداحی حاج محمود کریمی در ماتم رحلت رسول اعظم (ص)

نفسهای آخر سينه زني حاج مهدی سلحشور در سوگ رحلت پیامبر(ص)

نور محمد مداحی رحلت پیامبر(ص) توسط حاج مهدی سلحشور

فخر کائنات روضه خوانی به مناسبت رحلت جانگداز حضرت رسول الله (ص) با صدای حسن خلج

«ای محمد ای رسول بهترین کردارها، حسن خلقت شهره در اخلاق و رفتارها» با مداحی «محمود کریمی»

مداحی «حاج رضا انصاریان» به مناسبت شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه السلام) 

به مناسبت شهادت سه ساله ارباب حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1391


 عمه، بابایم کجاست؟

     اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا… امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟…»

لحظه های بی قرار

     این جا خرابه های شام، منزل گاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است. رقیه با اسیران دیگر وارد خرابه می شوند، اما دیگر تاب دوری ندارد. پریشان در جست و جوی پدر است. امشب رقیه، فقط پدر و نوازش های پدر را می خواهد. امشب رقیه علیهاالسلام است و عمه، امشب رقیه علیه السلام است و سر بابا، امشب ملائک آسمان از غم دختر حسین علیه السلام در جوش و خروشند، امشب شب وداع رقیه علیهاالسلام و زینب علیهاالسلام است. او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می آورد و دستان پر مهر او را احساس می کرد.

 

گل نازدانه پدر

     رقیه …رقیه نجیب! ای مهتاب شب های الفت حسین! ای مظلوم ترین فریاد خسته! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه!

     رقیه… رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند.

      رقیه… رقیه صبور! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.

غربتِ خرابه

     یا رب امشب چه شبی است. در و دیوار فرو ریخته این خرابه غزل کدامین خداحافظی را می سرایند؟ زینب، این بانوی نور و نافله های نیمه شب، دستی به آسمان دارد و دستی بر سر رقیه؛ بخواب عزیز برادرم!

     باز هم رقیه علیهاالسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا و بی قراری هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ رقیه علیهاالسلام را می دهند و سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند.

     آن شب، هیچ کس توان جدا کردن رقیه علیهاالسلام را از سرِ بابا نداشت. تو با سرِ بابا چه گفتی؟ چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند که مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر کشیدی و غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی.

متاب ای ماه، متاب!

     امشب، غم گین ترین ماه، آسمان دنیا را تماشا می کند. آسمان! چه دل گیری امشب، گویی غم مصیبتی به گستردگی زمین، قلبت را می فشرد. امشب فرشته های سیاه پوش، بال در بال هم، فوج فوج به زمین می آیند و ترانه غم می سرایند. در و دیوار خرابه، از اندوه زینب علیهاالسلام ، بر سر و سفیر می کوبند. امشب چشمه های آسمان، از گریه خونین زینب علیهاالسلام ، خون می بارد و چهره زمین از وسعت اندوه، تاریک است. متاب امشب ای ماه، متاب! هیچ می دانی، امشب گیسوان پریشانِ رقیه، به خواب کدامین نوازش رفته است؟ متاب که دردهای آشکار بسیار است. متاب که زخم های بی شمار بسیار است. متاب که دل پر شرار زینب علیهاالسلام به شراره جدایی نازنینی دیگر، در سوز و گداز است. متاب که امشب خرابه شام، از داغ سه ساله گل حسین، تیره ترین خرابه دنیاست. متاب ای ماه، متاب!

آرام نازنین عمه

     آرام نازنین عمه! آرام، مبادا شامیان صدای گریه و بی تابی دختر حسین را بشنوند. این خرابه کجا و آغوش گرم و نوازش های مهربان بابا کجا؟ این سر بریده بابا و این دختر کوچک حسین. هر چه می خواهد دل تنگت، بگو. بابا، امشب به مهمانی دلِ بی قرارت آمده، بگو از سیلی خوردن ها و تازیانه ها و آتش خیمه های عصر عاشورا. بگو از درد غربت و محنت غریبی، بگو از صورت های نیلی و اسیری و بیابان های بی رحمی. بگو از بی شرمی یزیدیان و کوفیان سست پیمان و استقبال شامیان، آرام، نازنین عمه! آرام. اکنون تو، به مهمانی بابا می روی. سفر به سلامت!

اندوه هجرت

     امشب به وعده گاه نخستین باز می گردی. آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق، در انتظار تو هستند. امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد خزان غبار مرگ می پاشد. گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بریده است و عشق از غم این هجران، و اندوه هجرت تو گل تازه شکفته و معطری که در قلب بهار می پژمرد، زار می نالد، آرام و قرار زینب علیهاالسلام ، رفته است. سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام کوچک زینب، از خاک تا افلاک پر کشید.

تو را چه بنامم

     تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.

میلاد نوگل امام حسین علیه السلام

     امام حسن مجتبی علیه السلام ، به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت نمود که با ام اسحاق که همسرش بود وصلت کند. امام حسین علیه السلام به سفارش برادر عمل کرد و ثمره آن ازدواج، دختر نازدانه ای به نام رقیه شد. با تولد حضرت رقیه علیهاالسلام در سال 57 قمری، مدینه نور دیگری گرفت و خانه کوچک امام، گرمای تازه ای یافت. دیری نپایید که ام اسحاق جان به جان آفرین تسلیم کرد و رقیه کوچک از نعمت مادر محروم شد. امام حسین علیه السلام او را در آغوش پر مهر خویش، بزرگ کرد و پیوسته به خواهرش زینب علیهاالسلام سفارش می فرمود که برای رقیه علیهاالسلام مادر باشد و به او محبّت کند.

     بی مادری حضرت رقیه علیهاالسلام ، پرستاری های حضرت زینب علیهاالسلام و سفارش های حضرت امام حسین علیه السلام باعث شده بود، پیوندی عمیق، بین حضرت زینب علیهاالسلام و حضرت رقیه علیهاالسلام پدید آید.

رقیه در کربلا

     از لحظه ورود کاروان به کربلا، رقیه لحظه ای از پدر جدا نمی شد، شریکِ غم ها و مصیبت های او بود و با دیگر یاران امام از درد تشنگی می سوخت. یکی از افراد سپاه یزید می گوید:

     من در میان دو صف لشکر ایستاده بودم، دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، دوان دوان خود را به امام رسانید، دامن آن حضرت را گرفت و گفت: ای پدر، به من نگاه کن! من تشنه ام. این تقاضای جان سوز آن دختر تشنه کام و شیرین زبان، چون نمکی بر زخم های دل امام بود و او را منقلب کرد، بی اختیار اشک از چشمان اباعبداللّه علیه السلام جاری گردید و با چشمی اشک بار فرمود: «دخترم، رقیه! خداوند تو را سیراب کند؛ زیرا او وکیل و پناه گاه من است.» پس دست کودک را گرفت و او را به خیمه آورد و او را به خواهرانش سپرد و به میدان برگشت.

رقیه و سجاده پدر

     گاه سجاده امام حسین علیه السلام ، با دست های کوچک حضرت رقیه علیهاالسلام باز می شد و او به انتظار پدر می نشست تا می آمد و در آن سجاده به نماز می ایستاد و رقیه علیهاالسلام از آن رکوع و سجود امام لذت می برد. در کربلا نیز رقیه علیهاالسلام ، هر بار هنگام نماز، سجاده امام را می گشود. ظهر عاشورا به عادت همیشگی منتظر بابا بود، ولی پس از مدتی، شمر وارد خیمه شد و رقیه علیهاالسلام را کنار سجاده پدر دید که سراغ او را می گرفت، آن ملعون نیز جواب این سؤال را با سیلی محکمی که به صورت کوچک او نواخت، پاسخ گفت.

رقیه در راه شام

     کاروان کربلا، از کوفه راهی شام شد، همان کاروانی که اهل بیت پیامبر بودند و به اسیری از کربلا آورده شده بودند، در بین راه که سختی و مشکلات بر رقیه کوچک فشار آورده بود، شروع به گریه و ناله کرد. یکی از دشمنان چون آن فریاد و ضجه را شنید، به رقیه علیهاالسلام گفت: ای کنیز، ساکت باش؛ زیرا این با گریه تو ناراحت می شوم. آن حضرت بیشتر اشک ریخت، بار دیگر آن نامرد گفت: ای دختر خارجی، ساکت باش. حرف های زجر دهنده آن مرد، قلب رقیه علیهاالسلام را شکست، رو به سر پدر فرمود: ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند، پس از این جمله ها، آن دشمن خدا، غضب کرد و با عصبانیت رقیه را از روی شتر بر زمین انداخت.

رقیه در خرابه شام

     بعد از ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام، آنان را در خرابه ای نزدیک کاخ سبز یزید جای دادند. روزها آفتاب و شب ها، سرما به شدت آنان را اذیت می کرد. علاوه بر آن، نگاه مردم شام که به تماشای خرابه نشینان می آمدند، داغی جان سوز بود. روزی حضرت رقیه علیهاالسلام ، به جمع شامیان که در حال برگشتن به خانه های خود بودند، اشاره کرد و ناله ای دردناک از دل برآورد و به عمه اش گفت: ای عمه، اینان کجا می روند؟ آن حضرت فرمود: ای نور چشمم اینان ره سپار خانه و کاشانه خود هستند. رقیه گفت: عمه جان مگر ما خانه نداریم، و زینب علیهاالسلام فرمود: نه، ما در این جا غریبه هستیم و خانه ای نداریم، خانه ما در مدینه است. با شنیدن این سخن، صدای ناله و گریه رقیه بلند شد.

رقیه و خواب پدر

     سختی های اسارت، رقیه علیهاالسلام را به شدت می رنجاند و او یک سره بهانه بابا را می گرفت، شبی در خرابه شام و در خواب، پدر را دید، چون از خواب برخاست و چشم گشود، خود را در خرابه یافت و از پدر نشانی ندید. از عمه سراغ پدر را گرفت و زینب علیهاالسلام بسیار گریه کرد و رقیه علیهاالسلام نیز با عمه گریست. آن شب باز صدای عزاداری زنان اهل بیت بلند شد؛ مجلسی که نوحه سرایش رقیه علیهاالسلام بود. از سر و صدای اهل بیت، یزید از خواب بیدار شد و پرسید چه خبر است؟ به او خبر دادند که کودکی سراغ پدرش را گرفته است. یزید دستوری داد، سر پدرش را برای او ببرند.

     این دستور یزید نشان از رذالت و شقاوت طینت او بود و برگی دیگر از دفتر مظلومیت های بی شمار اهل بیت را گشود.

پرواز به سوی پدر

     وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند، رقیه سر را در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد و هر چه می خواست با سر بابا گفت. آن شب رقیه علیهاالسلام ، گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش و آغوش گرم. پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست تا جان به جان آفرین تسلیم کرد. پشت خمیده زینب علیهاالسلام شکست، رو به سر برادر فرمود: آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم. دیگر کسی ناله های شبانه رقیه علیهاالسلام را در فراق پدر نشنید.

وداع زینب علیهاالسلام با رقیه علیهاالسلام

     وقتی کاروان اسیران کربلا، به مدینه بر می گشت، غمی جان کاه وجود زینب علیهاالسلام را می آزرد؛ چگونه از خرابه و شام دل بکند؟ نو گلی از بوستان حسین علیه السلام در این خرابه آرمیده، شام بوی رقیه علیهاالسلام را می دهد، رقیه ای که یادگار برادر بود و نازدانه پدر و در دست زینب علیهاالسلام امانت. زینب علیهاالسلام بی رقیه چگونه به کربلا و مدینه وارد شود؟ غم سراسر شام را گرفته و گریه ها، باز هم سکوت شهر را در هم شکسته است.

راز دل با پدر

     هنگامی که در خرابه شام، سر پدر را نزد رقیه علیهاالسلام آوردند، آن دختر کوچک بسیار گریست و سخنانی بر زبان آورد که شیون اهل بیت علیه السلام را بلند کرد و آتش بر دل زینب علیهاالسلام نشاند:

     پدر جان! کدام سنگ دلی سرت را برید و محاسن تو را به خون پاکت خضاب کرد؟

     پدر جان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پس از مادر از غم فراق او به دامان تو پناه می آوردم و محبت او را در چشم های تو سراغ می گرفتم، اکنون پس از تو به دامان که پناه برم؟

     پدر جان! پس از تو چه کسی نگهبان دختر کوچکت خواهد بود، تا این نهال نو پا به بار بنشیند؟

     پدر جان! پس از تو چه کسی غم خوار چشم های گریان من خواهد بود؟

     پدر جان! در کربلا، مرا تازیانه زدند، خیمه ها را سوزاندند، طناب بر گردن ما انداختند و بر شتر بی حجاز سوار کردند و ما را اسیران از کوفه به شام آوردند.

شام، حرم یادگار حسین علیه السلام

     رقیه کوچک و یادگار حسین علیه السلام ، پس از رحلت در خرابه شام، همان جا مدفون گردید، کم کم مقبره ای به روی قبر بی چراغ او ساخته شد و بارگاهی برای عاشقان شد. حرمش، میعادگاه عاشقان دل سوخته اباعبداللّه است. بوی حسین، از هر گوشه اش روح و جان را می نوازد. نیازمندان، دست حاجت به سویش دراز می کنند و خسته دلان بار سنگین دل را در کنار او می گشایند. زیارت حرم و

بارگاهش آرزوی هر دل داده ای است.

شهادت حضرت رقیه در سروده شاعران

سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم

روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم

تازیانه چو عدو بر سر و رویم می زد

ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم
* * *

اشک یتیم
ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم

رو از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم

پژمرد گل روی تو از تابش خورشید

در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم

لبریز شد ای عمه دگر کاسه صبرم

بر حال تو و این دل ویرانه بگرییم

نومید ز دیدار پدر گشته دل من

بنشین به کنارم، پریشانه بگرییم

گردیم چو پروانه به گرد سر معشوق

چون شمع در این گوشه کاشانه بگرییم

این عقده مرا می کشد ای عمه

پیش نظر مردم بیگانه بگرییم

پدید آورنده : الهام موگوئی

وقایع ماه صفر

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1391

وقایع ماه صفر


   شهادت مظلومانه دختر خردسال امام حسین (ع) اربعین سالار شهیدان، رحلت جانگذاز حضرت رسول (ص)، شهادت سبط اکبرش امام حسن (ع) و نیز شهادت غریبانه امام رئوف حضرت امام رضا (ع) از وقایع تلخ و جانکاه ماه صفر است. 


      شیعیان و محبان اهل بیت(ع)، ماه صفر را همانند ماه محرم از ایام سوگواری و عزاداری می دانند. زیرا در آغاز این ماه، سپاهیان یزید بن معاویه، خانواده بی پناه امام حسین(ع) و بازماندگان دشت کربلا را به حالت اسیری وارد سرزمین شام نموده و آنان را در فشار روحی و روانی قرار دادند و از هر جهت زمینه آزار و اذیتشان را فراهم کردند. طبق نقل تاریخ یکی از کودکان خردسال امام حسین(ع)، به نام حضرت رقیه(س) بر اثر تحقیر و توهین روز افزون دشمن و سختی های اندوه بی پایان از دست دادن پدر، مظلومانه و غریبانه در خرابه شام بدرود حیات گفت و غم بازماندگان کربلا را تشدید نمود. بیستم این ماه مصادف با اربعین شهادت امام حسین(ع) و یارانش در کربلا است. علاوه بر آن، رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) و شهادت جانگداز امام حسن مجتبی(ع) در بیست و هشتم و شهادت امام رضا(ع) در آخرین روز این ماه قرار گرفته است.

     بنابراین، سراسر این ماه برای محبان اهل بیت(ع)، ایام حزن و اندوه و عزاداری و سوگواری است.

 * اول صفر

  • وارد كردن سر مطهر امام حسين (ع) به شام

بنى اميه اين روز را به خاطر ورود سر مطهر امام حسين (ع) به شام عيد قرار دادند.
در این روز همچنین کاروان اسرای کربلا به شام وارد شد و یزید برای آزار و اذیت خاندان پیامبر اسلام به تزیین شهر و شادی و پایکوبی مردم داد.

  • شروع جنگ صفين

پس از بى نتيجه ماندن نامه‌ها و موعظه‌هاى اميرالمؤمنين (ع) به معاويه در ماه محرم، در روز چهارشنبه اول صفر سال 38 ه‍ لشكر اميرالمؤمنين (ع) در مقابل لشكر شام صف كشيدند. سرانجام با حيله چند برگ از قرآن بر سر نيزه كردند، و ماجراى حكمين پيش آمد.

 * دوم صفر

  • مجلس يزيد

در اين روز بنابر نقلى اسراى آل رسول را وارد مجلس يزيد كردند.

  • شهادت زيد بن على بن الحسين (ع)

در سال 121 ه‍ زيد بن على بن الحسين (ع) در كوفه به شهادت رسيد. خروج او در اول محرم بوده است. پس از دفن در اين روز يا 19 ربيع‌الاول قبر او را شكافتند و بدن آن بزرگوار را از قبر خارج نمودند و به زمين كشيده به دار زدند.

* پنجم صفر

  • شهادت حضرت رقيه (س)

در روز پنجم ماه صفر سال 61 ه‍ حضرت رقيه مظلومانه به شهادت رسيد. نام شريفش “رقيه"، “فاطمه” و “زينب” است. پدرشان مولانا الشهيد اباعبدالله الحسين (ع) و مادرشان ام اسحاق است.
ولادت آن حضرت در مدينه بود و در سن سه سالگى يا بيشتر بود.
همراه با اسرا به كوفه و شام برده شد و در مسير چهل منزل راه شام رنجهاى فراوانى ديد.
در شام بعد از ديدن سر نورانى پدر با پيشانى شكسته در خرابه، آنقدر ناله زد و گريست تا به ملكوت اعلا پيوست، و بدن شريف آن حضرت را شبانه دفن كردند.

  •  ولادت امام موسى بن جعفر (ع)

بنابر مشهور در اين روز (يكشنبه) به سال 128 ه‍ در “ابوأ” بين مكه و مدينه حضرت موسى بن جعفر (ع) به دنيا آمدند. پدر والا مقام آن حضرت امام صادق (ع) و مادر ايشان حميده المصفاة (ع) مى باشند.
مشهورترين لقبهاى آن حضرت صالح، صابر، امين و كاظم، و مشهورترين كنيه آن حضرت ابوالحسن است. اگر چه اميرالمؤمنين (ع) و امام زين العابدين (ع) هم مكنى به اين كنيه اند، ولى در كتب اخبار از امام كاظم (ع) به ابوالحسن اول، واز امام رضا (ع) به ابوالحسن ثانى و از حضرت عادى (ع) به ابوالحسن ثالث تعبير مى كنند. البته گاهى به خاصر تقيه، از آن حضرت به عنوان عبد صالح، فقيه و عالم نيز تعبير كرده اند.

 * هشتم صفر

  • وفات حضرت سلمان (ره)

حضرت سلمان (ره)در سال 36 ه‍ در مدائن از دنيا رفت. او را سلمان پاك و سلمان محمدى لقب داده اند.و در خطاب به او گفته اند: السلام عليك يا من خلط ايمانه بأهل البيت الطاهرين.

اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: “سلمان از كسانى بود كه بر حضرت زهرا (ع) نماز خواند".

همچنين امام صادق (ع) فرمودند: “سلمان علم اول و آخر را درك كرد، و او دريايى است كه هر كسى را بهره اى از آن نيست، و او از ما اهل بيت است".

شرح حال آن بزرگوار در كتابهاى مختلف بيان شده، و در بزرگى مقام و قدر او همين اندازه بس كه مولانا اميرالمؤمنين (ع) وسايل غسل و كفن او را آوردند و او را غسل داده كفن نمودند و بر او نماز خوانده دفن نمودند.

جبرئيل به پيامبر (ص) عرضه داشت : “اشتياق بهشت به سلمان بيشتر از اشتياق او به بهشت است".

 * نهم صفر

  • شهادت عمار و خزيمة

در اين روز در سال 37 ه‍ عمار ياسر به سن 93 سالگى و خزيمة بن ثابت در جنگ صفين به شهادت رسيدند.

 

  • جنگ نهروان

در نهم صفر سال 39 ه‍ فتح نهروان واقع شد؛ و ذوالثديه رئيس خوارج به درك واصل شد.

 * چهاردهم صفر

  • شهادت محمد بن ابى بكر

در اين روز در سال 38 ه‍ محمد بن ابى بكر در سن 28 سالگى به دستور معاويه و عمرو عاص به وسيله زهر به شهادت رسيد، بعد از شهادت، او را در شكم حمار مرده اى گذاشتند و سوزاندند.

 

* بیستم صفر (اربعين)

  • اربعين سيد الشهداء (ع)

در چنين روزى چهل روز از فاجعه مولمه شهادت امام حسين (ع) و اهل بيت و اصحاب باوفايش مى گذرد.

  • زيارت جابر از كربلا

در اين روز در سال 61 ه‍ جناب جابر بن عبد الله انصارى و همراهانش قريب به چهل روز بعد از شهادت امام حسين (ع) از مدينه به كربلا وارد شدند. او به همراه عطيه قبر حبيبش سيد الشهدأ (ع) را زيارت كرد.

  • بازگشت اهل بيت (ع) به كربلا

بنابر مشهور در چنين روزى اهل بيت (ع) از شام به كربلا بازگشتند.

  • ملحق شدن رأس مطهر امام حسين (ع) به بدن مطهر

در اين روز - بنا بر قول سيد مرتضى - رأس شريف امام حسين (ع) توسط امام زين العابدين (ع) از شام به كربلا آورده شد و به بدن مطهر آن حضرت ملحق گرديد(.

 * بیست و پنجم صفر

  • طلب دوات و قلم از سوی پيامبر (ص)

در اين روز پيامبر (ص) دوات و قلم طلبيدند تا بنويسند كه خلافت بلافصل براى اميرالمؤمنين (ع) است، ولى یکی از اصحاب مانع از اين كار شد و به ساحت اقدس نبوى (ص) جسارت كرد و گفت : ان الرجل ليهجر: “اين مرد هذيان مى گويد"!

همچنين پيامبر (ص) در اين روز بر منبر رفتند و خطبه خواندن و مردم را موعظه نمودند و به پيروى از قرآن و عترت فراخواندند.

 * بیست و ششم صفر

  • تجهيز لشكر اسامه

در اين روز در سال 11 ه‍ پيامبر (ص) به عده اى خاص از صحابه و به خصوص ابوبكر و عمر و عثمان امر فرمودند براى سفر به روم و جنگ با روميان به اميرى اسامه بن زيد آماده شوند. آنان از اين امر كراهت داشتند و نسبت به فرماندهى اسامه بر سپاه اسلام به خاتم‌الانبياء (ص) اعتراض كردند. حضرت فرمودند: “خدا لعن كند كسى را كه از لشكر اسامه تخلف كند"، ولى با اين حال بسیاری از اصحاب تخلف كردند و بازگشتند!

* بیست و هشتم صفر

  • ارتحال جانسوز رسول خدا (ص)

ارتحال جانگداز و مظلومانه اشرف مخلوقات خاتم‌الانبياء محمدبن‌عبدالله (ص) در سال 11 ه‍ در سن 63 سالگى بوده است؛

پيامبر (ص) هنگام بيمارى فرمودند: حبيبم را نزد من حاضر كنيد. عايشه و حفصه پدران خود را نزد آن حضرت حاضر نمودند. پيامبر (ص) روى مبارك خويش را از آنان برگردانيد و فرمود: “حبيبم را نزد من حاضر كنيد". سپس دنبال على‌بن‌ابى‌طالب (ع) فرستادند. چون نظر مبارك به آن حضرت افتاد او را نزد خود خواند و كلماتى به حضرت فرمود. هنگامى كه على‌بن‌ابى‌طالب (ع) از نزد آن حضرت خارج شد، عمر و ابوبكر به او گفتند: “خليلت به تو چه گفت"؟ فرمود: “هزار باب علم به من حديث كرد كه از هر باب هزار باب ديگر باز مى شود".

  • آغاز امامت اميرالمؤمنين (ع)

اولين روز امامت حضرت اميرالمؤمنين على‌بن‌ابى‌طالب (ع) است، و زيارت آن حضرت در اين روز مستحب است. بحارالانوار: ج 97 ص 384.

  • آغاز غصب خلافت

اولين روز غصب ظالمانه خلافت و خانه نشين كردن اميرالمؤمنين (ع) و شكستن بيعت روز غدير توسط اهل سقيفه بنى ساعده است (129).

  • شهادت امام حسن مجتبى (ع)

در اين روز در سال 50 ه‍ امام حسن مجتبى (ع) به شهادت رسيد.

جعده دختر اشعث بن قيس با زهرى كه معاويه براى او فرستاده بود آن حضرت را مسموم كرد. معاويه همراه با زهر صد هزار درهم فرستاد و وعده كرد كه او را به عقد يزيد در آورد: ولى به وعده خود وفا نكرد.

 

* آخر صفر

  • شهادت امام رضا (ع)

حضرت ثامن الحجج مولانا على بن موسى الرضا (ع) در سال 203 ه‍ به شهادت رسيدند. سن مبارك حضرت 49 يا 55 سال بوده است. ر 28 سفر مأمون انگور مسموم يا آب نار زهر آلود را به اجبار به حضرت امام رضا (ع) خورانيد).

 

منابع:

  • تقویم‌الشیعه، مستدرك سفينةالبحار. كافى، ارشاد، تتمةالمنتهى، منتهى‌الآمال، مجمع‌البحرين، مفاتیح‌الجنان، جلأالعيون، وسائل‌الشيعه
  • خبرگزاری حوزه

ماه صفر المظفر

نوشته شده توسطرحیمی 25ام آذر, 1391

     بدانكه اين ماه معروف به نـُحُوسَت است و براى رفع نـُحُوسَت هيچ چيز بهتر از تصدّق و ادعيه و استعاذات وارده نيست…

     ماه صفر دومین ماه قمری پس از محرم است. در دوران جاهلیت آن را ناجز می‌نامیدند. صفر از ریشه « صفر» به معنی تهی و خالی است. دلیل نامگذاری آن این است که چون این ماه پس از ماه محرم است و مردم دوران جاهلیت در ماه محرم - به دلیل اینکه از ماههای حرام بود - از جنگ دست می‌کشیدند، با فرارسیدن ماه صفر به جنگ روی می‌آوردند و خانه‌ها خالی می‌ماند؛ از این رو به آن صفر گفته‌اند.

     حوادث تاریخی فراوانی در ماه صفر رخ داده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

     آغاز جنگ صفین در سال 37 قمری، آوردن سر مبارک امام حسین علیه السلام به دمشق، اربعین امام حسین علیه السلام، ولادت امام محمد باقر علیه السلام در سال 57 قمری، ولادت امام کاظم علیه السلام در سال 128 قمری، شهادت زید بن علی بن الحسین علیه السلام در سال 121 قمری، شهادت عمار بن یاسر و خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین در جنگ صفین در سال 37 قمری، رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سال 11 قمری، شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در سال 50 قمری، شهادت امام رضا علیه السلام در سال 203 قمری و . . .

     بدانكه اين ماه معروف به نـُحُوسَت است و براى رفع نـُحُوسَت هيچ چيز بهتر از تصدّق و ادعيه و استعاذات وارده نيست.

     و اگر كسى خواهد كه محفوظ ماند از بلاهاى نازله در اين ماه در هر روز ده مرتبه بخواند چنانكه محدّث فيض و غيره فرموده :

     يا شَديدَ القـُوى وَيا شَديدَ المِحالِ يا عَزيزُ يا عَزيزُ يا عَزيزُ ذلـّتْ بـِعَظَمَتِكَ جَميعُ خـَلقِكَ فـَاكفِنى شَرَّ خـَلقِكَ يا مُحْسِنُ يا مُجْمِلُ يا مُنْعِمُ يا مُفـْضِلُ يا لا اِلهَ اِلاّ أنتَ سُبْحانـَكَ اِنـّى كـُنتُ مِنَ الظـّالِمينَ فـَاستـَجَبنا لَهُ وَنـَجَّيـْـناهُ مِنَ الْغـَمِّ وَ كَذلِكَ نـُنجِى الْمُؤْمِنينَ وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ.


منبع:پايگاه اطلاع رساني حجت الاسلام و المسلمين محمد علي جاودان