« سن ازدواج دخترانچهل حدیث امام مهدى (عج) از زبان امیرالمومنین امام على علیه السلام »

اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1397

 

روش‌ها و شیوه‌هاى آموزش نماز در کودکان و نوجوانان، بر اصولى استوار است که به ذکر مهمترین آنها در این نوشتار پرداخته شده است:
۱ـ اصل فطرى بودن مسائل دینی.
۲ـ اصل اختیارى بودن مسائل دینی.
۳ـ اصل تدریجى بودن آموزش مسائل دینی.
۴ـ اصل اعتدال و میانه روى در آموزش مسائل دینى
۵ـ اصل تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینى
۶ـ اصل آسانگیرى در آموزش مسائل دینی.
۷ـ اصل هماهنگى خانه، مدرسه و جامعه(مسجد، رسانه‌ها و…) در آموزش مسائل دینى.

اکنون به شرح و بررسى این روش‌ها و شیوه‌ها مى پردازیم:

۱ـ اصل فطرى بودن مسائل دینى

نیاز به پرستش و نیایش، یکى از نیازهاى اساسى و عمیق در عمق روان بشر است. در بررسى تاریخى، این موضوع ثابت شده که پرستش، جزیى از وجود و کشش فطرى انسان است. گاهى که میل و روح پرستش از سوى انبیاء در مسیر صحیحى قرار گرفته، به خدا پرستى ختم شده است. و گاهى بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیاى گوناگون پرستش شده اند. طبق نص صریح دین اسلام، براى ما مسلّم و متقن است که میل به پرستش، نیایش، کمال طلبى، حقیقت جویى و… در کودک امرى فطرى و درونى است.
این موضوع را شواهد تاریخى ـ همچون: پرستش بت، خورشید و گاو و ساختن بهترین مکان‌ها براى معابد ـ و آیات و روایات تأیید می‌کند. خداوند تبارک و تعالى در قرآن مجید می‌فرماید:

«فأقم و جهک للدین حنیفاً فطرهَ الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون»(روم / ۳۰)

(پس روى خود را با گرایش تمام به حق، به سوى این دین کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. در آفرینش خدا، تغییرى نیست. این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمی‌دانند).

اگر ملاحظه می‌شود که گروهى از کودکان و نوجوانان، نسبت به مسائل دینى رغبت و تمایلى از خود نشان نمی‌دهند، مربوط به عوامل محیطى است که فطرت کودک را از مسیر خودش تحریف کرده است. متأسفانه، بعضى از والدین به دلیل حساسیت نداشتن و اهمیت ندادن به مسائل دینى و بعضى، به دلیل سخت گیرى ها، آموزش‌هاى غلط و نا آشنایى با سیره و روش معصومان(علیهم السلام) و روش‌هاى تربیتى، به گونه‌اى با کودک رفتار می‌کنند که آنان نسبت به مسائل دینى، بى تفاوت، کم رغبت و حتى متنفر می‌شوند.

با کمال تأسف باید گفت که بعضى از والدین، حساسیت و دقتى را که درباره‌ى امور دنیوى ـ همچون: تغذیه، لباس، مسائل درسى، کلاس کنکور، معلم خصوصى و… ـ فرزندانشان از خود نشان می‌دهند، نسبت به مسائل معنوى و دینى اظهار نمی‌کنند. به راستى، این گروه از والدین، مصداق کلام نورانى رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلّم) می‌باشند که فرمودند: واى بر فرزندان آخر الزمان از دست پدرانشان. گفته شد: یا رسول الله! منظور شما پدران مشرکند؟ فرمودند: خیر؛ بلکه پدران مؤمنى که واجبات دینى را به فرزندان خود آموزش نمی‌دهند و اگر آنان خود بخواهند احکام دین را فرا گیرند، ایشان جلوگیرى می‌کنند،(و حال آنکه) اگر کالایى به دست بیاورند، از آنان راضى و خوشحال خواهند شد. من از ایشان بیزارم و آنان نیز از من بیزارند»[۱]

با توجه به این اصل که خدا جویى، امرى فطرى و درونى است، باید علماى اسلامى و دانشمندان تعلیم و تربیت، به فکر تهیه و تدوین کتاب هایى باشند که شیوه‌هاى صحیح رشد و پرورش این حس را بر مبناى اصل فطرى بودن، به والدین آموزش دهند تا آنان، متوسل به شیوه‌ها و روش‌هاى نادرست نشوند.

۲ـ اصل اختیارى بودن مسائل دینى

انسان به اقتضاى داشتن فطرت الهى، وجود چند بعدى و کرامت وجودى، موجودى مختار است که کرامتش را با اختیار خود می‌تواند کسب کند.
در واقع از دیدگاه اسلام، انسان، میل‌ها و جاذبه‌هاى معنوى دارد که دیگر موجودات، آن را ندارند. انسان قادر است که در برابر میل‌هاى درونى خود، ایستادگى کند و فرمان آنها را اجرا نکند، یا به بعضى از آنها، پاسخ گوید و بعضى دیگر را کنترل نماید، یا از آنها در جهتى خاص استفاده کند. این توانایى انسان، به حکم نیروى اراده است که به فرمان عقل عمل می‌کند. این توانایى بزرگ، از مختصات انسان است. اساس این توانایى، آن است که انسان، موجودى آزاد، انتخابگر و صاحب اختیار می‌باشد(مطهرى، راهنمایى و مشاوره از دیدگاه اسلام، ۴۲).

در دعوت کودکان و نوجوانان به دین، باید به گونه‌اى عمل نماییم که احساس آزادى کنند. با توجه به این موضوع که انسان فطرتاً خداجو است، لازم است که با تذکر روش‌هاى صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار کنیم و به طرف پذیرش دین سوق دهیم. پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله و سلّم) نیز با نرمخویى و با زبان نرم، افراد را به دین اسلام دعوت می‌کردند. به تجربه هم ثابت شده است که با زور و اکراه، نمی‌توان کسى را به راه راست هدایت کرد. خداوند ـ تبارک و تعالى ـ می‌فرماید: «ا فانت تکره الناس حتى یکونوا مؤمنین»[۲](پس آیا تو مردم را به اجبار وا می‌دارى که ایمان بیاورند؟!).

اگر به مفاد آیه‌ی: «لا اکراه فى الدین، قد تبیین الرشد من الغی…»[۳] توجه نماییم، معلوم می‌شود که پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلّم)، وظیفه تبیین دارند. لذا پس از تببین، دیگر جاى اکراه و جاى انتخاب کردن به جاى مردم وجود ندارد. همچنین خداوند می‌فرماید: «فانما علیک البلاغ»[۴](پس بر تو تبلیغ است و بس). کار پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلّم) بیان، توضیح، تشبیه، ابلاغ، انذار و بشارت است. کار پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلّم) اجبار نیست، که به جاى مردم بخواهد انتخاب کند و آنها را مجبور نماید.
بهتر است که هیچ گاه کودکان یا نوجوانان را به دیندارى مجبور نکنیم. همچنین، به خاطر این که آنان دین دار شوند، بهتر است به آنان پاداش خیلى زیاد ندهیم. اگر بدون استفاده از این دو حربه تهدید و تطمیع، بتوانیم آنان را به عقیده‌اى معتقد کنیم، آن اعتقاد درونى خواهد بود؛ یعنى اعتقادى که نه به خاطر جلب منفعت، و نه ترس از قدر دانى به وجود می‌آید[۵]. وقتى نوجوان مجبور به دین دارى نشود ـ و در دوره کودکى، سالم و عارى از انحراف، پرورش یافته باشد و دین به نحو منطقى و در شرایط مناسب به او عرضه گردد، با توجه به این که به تفکر انتزاعى رسیده است، دین یا مذهب محکم و قابل دفاع را خواهد پذیرفت.

این دیندارى او، وراثتى، ریا کارانه و همراه با ناخالصى نخواهد بود، بلکه «دین خالص» خواهد داشت و سپس به دستورهاى دینى عمل خواهد کرد. در دین اسلام تأکید فراوان می‌شود که اصول دین، تقلیدى نیست، بلکه فرد باید با آگاهى و آزادى آن را بپذیرد. بنابراین، باید تلاش کرد که کودک و نوجوان را به طریقى مثبت و ترغیب کننده، به دین دعوت کرد و از افرادى که مبناهاى اعتقادى و فکرى قوى دارند، کمک گرفت. باید توجه داشت که کودک و به ویژه نوجوان، در مقابل برخوردهاى آمرانه مقاومت می‌کند[۶].

خانم زهرا مصطفوى، فرزند امام خمینى(ره) نقل می‌کند: «همسرم به جهت عادت خانوادگى، دخترم را از خواب صبح گاهى بیدار می‌کرد و به نماز وا می‌داشت. امام(ره) وقتى از این ماجرا خبردار شدند، برایش پیغام فرستادند: چهره شیرین اسلام را به مذاق بچه تلخ نکن. این کلام آن چنان مؤثر افتاد و اثر عمیقى بر روح و جان دخترم به جاى گذاشت که بعد از آن خودش سفارش کرد که براى نماز صبح به موقع بیدارش کنم»[۷].

والدین اگر می‌خواهند فرزندان‌شان، نماز خوان و معتقد بار آیند، موارد ذیل را در نظر بگیرند:

اولاً، خودشان معتقد به دستورها و تعالیم دینى باشند و به دور از ریا و با خلوص، نماز را به پا دارند.

ثانیاً: در دوران کودکى، فرزندانشان را با نماز و مجالس و محافل مذهبى مأنوس کنند. از این رو، لازم است خاطرات خوشى را در ذهن آنان ایجاد نمایند و به شدت از سخت گیرى، اجبار و اکراه خوددارى کنند. پدرى که براى بیدار کردن دختر تازه بالغ خود براى اداى نماز صبح، دستى به گیسوان او می‌کشد و با نوازش و محبت او را از خواب شیرین صبح گاهى بیدار می‌کند، انجام دادن این تکلیف دینى را با شیرینى محبت پدرانه خویش، می‌آمیزد و عبادت را در کام فرزندش، شیرین می‌سازد.

ثالثاً: والدین نسبت به مسئله نماز و مسائل اعتقادى همچون دیگر مسائل، حساسیت نشان دهند. اگر والدین و مربیان به سفارش‌ها و سیره‌ى معصومان(علیهم السلام)  و بزرگان دین عمل کنند، قطعاً فرزندانى معتقد و نماز خوان خواهند داشت.

 

پى نوشت ها
[۱] . نورى، مستدرک الوسائل، ج ۲، ۶۲۵
[۲] . یونس / ۹۹ [۳] .
[۳] . بقره / ۲۵۶٫
[۴] . آل عمران / ۲۰٫
[۵] . ارونسون، روان شناسى اجتماعى، ۳۴٫
[۶] . کاظمى، آموزش و پرورش از خردسالى تا نوجوانى، ۸۷٫
[۷] . ستوده، پا به پاى آفتاب، ج ۱، ۱۲۳٫
[۸] . سادات، راهنماى آموزش تعلیمات دینى در مدارس، ۲۷٫

 

اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان2

۳ـ اصل تدریجى بودن آموزش مسائل دینى

آموزش معارف و مسائل دینى، مراتب و درجاتى دارد که اصول و مقتضیات آن باید مراعات شود. این مراتب و درجات، به دلیل تفاوت‌هاى فردى در رشد استعدادهاى ذهنى و روحى، تفاوت در معلومات و تجربیات، و شرایط گوناگون اجتماعى و فرهنگى در متعلمان است[۸].
لذا، باید مطالب و مفاهیم آموزشى و دینى، متناسب با سطح درک و قواى ذهنى و روانى متعلمان باشد. والدین و بزرگسالان نباید توقع و انتظار داشته باشند که کودکشان، خیلى سریع اهل عبادت و نماز شود. برنامه عادت دادن او به نماز و آموزش او، باید بر اصل تدریج مبتنى باشد. کودک نباید یکباره بار سنگینى از وظایف بار دینى را بر دوش خود احساس کند و خود را به انجام دادن آن موظف بداند.

تکالیف سنگین، زود هنگام و خارج از طاقت و توان کودک، ممکن است صدمه‌ای جبران ناپذیر بر اعتقادات دینی و مذهبی کودکان وارد آورد. در تعالیم اسلامی، توصیه‌های فراوانی در زمینه آموزش تدریجی مسائل دینی آمده است. امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: وقتی کودک به سن سه سالگی رسید، از او بخواهید که هفت بار عبارت «لا اله الا الله» را بگوید. سپس، او را به حال خود وا گذارید تا به سن سه سال و هفت ماه و ۲۰ روز برسد.

در این هنگام، به او آموزش دهید که هفت بار بگوید: «محمد رسول الله». سپس، تا چهار سالگی او را آزاد بگذارید. در آن هنگام، از وی بخواهید که هفت مرتبه عبارت: «صلی الله علیه و آله» را تکرار نماید. سپس تا پنج سالگی او را آزاد بگذارید. در این وقت، اگر کودک دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را در برابر قبله قرار دهید و سجده را به او بیاموزید، در سن شش سالگی، رکوع، سجده و دیگر اجزای نماز را به او آموزش دهید.

وقتی هفت سال او تمام شد به او بگویید که دست و صورت خود را بشوید(در مورد وضو نیز به تدریج وضو گرفتن را بیاموزید). سپس، به او بگویید که نماز بخواند. آنگاه کودک را به حال خود وا گذارید تا نه سال او تمام شود… در این هنگام، وضو گرفتن صحیح را به او بیاموزید و او را به نماز خواندن وادارید[۱]. درباره روزه گرفتن نیز وضع به همین ترتیب است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «ما اهل بیت هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند، دستور می‌دهیم که نماز بخوانند. پس شما کودکان خود را از هفت سالگی به نماز دستور دهید و در هفت سالگی، ما امر می‌کنیم تا به اندازه توانایی شان، نصف روز یا بیشتر یا کمتر روزه بگیرند، هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب آمد، دستور می‌دهیم که افطار کنند.

این عمل، برای آن است که به روزه گرفتن عادت نمایند، پس، شما کودکان(پسران) خود را در نه سالگی به اندازه توانایی شان به روزه گرفتن امر کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند»[۲]. تعالیم اسلام به صورت تدریجی به مردم عرضه شده، و قرآن هم تدریجاً بر مردم خوانده شده است. متأسفانه، بعضی از والدین و مربیان قصد دارند در فرصتی کوتاه و خیلی سریع، فراگیران خود را به سر منزل مقصودی که در ذهن خود دارند برسانند؛ بدون این که فرصت دست یابی خود بخودی آن را فراهم کنند.

صاحب نظران تعلیم و تربیت، در این باره چنین اظهار نظر کرده اند: «اگر پیام تربیتی با سرعت و تعجیل و بدون در نظر گرفتن فرصت درون سازی از جانب کودک صورت گیرد ـ هر چند مظاهر یک انتقال صوری انجام گرفته است ـ ، اثر آن، پایدار و ماندنی نخواهد بود». لذا، بهتر است کودک، هر چیزی را اندک ـ ولی آن اندک را خوب ـ یاد بگیرد و هضم و جذب نماید و گرنه دیگران و خود را با دانش سطحی و قشری خویش گول خواهد زد. آنچه تاکنون مشخص شده، نشان دهنده آن است که سرعت بیش از اندازه و به دور از توانمندی و جذب ظرفیت طبیعی کودک، فرآیند درون سازی مفاهیم تربیتی را مختل می‌سازد.

در واقع، هماهنگی مشترک بین توانایی و قابلیت تربیت شونده از یک سو و امکانات مناسب تربیتی از سوی دیگر، سرعت متناسبی را می‌طلبد که تشدید یا تخفیف بیش از حد آن، به اختلال در فرایند تربیت و حتی اختلال در تعادل شخصیت تربیت شونده منجر می‌گردد.

۴ـ اصل اعتدال و میانه روی در آموزش مسائل دینی

اعتدال و میانه روی، زیر بنای تعالیم اسلام است به طوری که در همه دستورها و مقررات آن، از هر گونه افراط و تفریط، جلوگیری شده است. اصل تعادل، از اصولی است که در قرآن کریم بدان عنایت شده است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «و کذالک جعلناکم امه وسطاً»[۳](و شما را امت میانه و معتدل قرار دادیم).

همچنین، در حیات سراسر نورانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه هدی(علیهم السلام)، این اصل را در همه اعمال و رفتارشان مشاهده می‌کنیم. امام علی(علیه السلام) درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «سیرته القصد»(سیره اش تعادل و میانه روی بود). انسان موجودی چند بعدی و چند کانونی است. اسلام نیز که دین جامع و کاملی است، به تمام نیازهای انسان توجه دارد. برای رشد، تعالی و کمال بشر لازم است همه ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تکامل یابند. بی‌توجهی به همه ابعاد وجودی انسان یا توجه بیش از حد به یک بعد و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، جامعیت و وحدانیت وجود آدمی را نادیده می‌گیرد و انسانی یک بعدی و تک ساختی می‌سازد[۴].

اگر انسان را فقط در یک بعد ببینیم و او را در همان بعد تربیت کنیم. در حقیقت موجبات نابودی شخصیت انسانی او را فراهم کرده ایم. متأسفانه، بیشتر انسان‌ها و بسیاری جوامع، فاقد این اصل در زندگی‌اند، و در دام افراط یا تفریط غلطیده‌اند. ریشه‌ی بسیاری از انحرافات: فردی، اجتماعی، اخلاقی و روانی را می‌توان در رعایت نکردن اصل تعادل جستجو کرد. میانه روی در عبادت هم باید مراعات شود.

درست است که توصیه‌ها و تشویق‌های پیشوایان دین، هر انسان محب پروردگار را به انجام دادن عبادات راغب می‌گرداند، اما توانایی‌ها و آمادگی‌های روحی او نیز شرط است. اگر او با تحمیل عبادت بر خود، لذت عبادت را از خویش سلب کند و خود را در آن امر به تکلف اندازد، نه عبادت او عبادتی سالم محسوب می‌شود، و نه خود او از عبادتش بهره‌ی معنوی می‌برد»[۵]. ظرفیت انسان برای عبادت، یک ظرفیت محدود است. لذا باید سعی شود عبادت با نشاط باشد. اگر نشاط از بین برود، عبادت تحمیلی می‌شود.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «ان هذا الدین متین فأوغلوا فیه برفق و لا تکرهوا عباده الله الی عباد الله فتکونوا کالداکب المنبت الذی لاسفراً قطع و لاظهراً ابقی»[۶] دین اسلام، دینی متین، محکم، منطقی و مبتنی بر ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی است. لذا، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) سفارش می‌کند که با مدارا و متانت حرکت کنید و عبادت خود را مغبوض و منفور نفس خویش قرار ندهید یعنی طوری عمل نکنید که نفس شما، عبادت را دشمن بدارد، بلکه طوری عمل کنید که نفس، عبادت را دوست بدارد و مجذوب آن شود.

مانند اسب سواری نباشید که در اثر تندی و شتاب زیاد ـ که میزان توانایی مرکوب را در نظر نمی‌گیرد و فقط تازیانه را می‌شناسد ـ، نه خود به مقصد می‌رسد و نه برای مرکب او کمر و توانایی می‌ماند. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) همان طور که با غرق شدن در مسائل مادی و شهوانی مخالف بودند، با رهبانیت و عبادت‌های صوفیانه نیز مخالفت می‌کردند. ایشان در برخورد با کسانی که نسبت به مسائل زندگی، بی اعتنا شده و به عبادت پرداخته بودند، فرمودند: «بدن شما و زن، فرزند و یاران‌تان، حقوقی بر شما دارند و باید آنها را رعایت کنید».

امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: در جوانی، سخت مشغول عبادت بودم، پدرم به من فرمودند: فرزندم!(زیاد خود را خسته مساز) کمتر از این مقدار هم می‌توانی انجام دهی. به درستی که خداوند اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد، به عبادت اندک او راضی خواهد شد»[۷]. فجیع عقیلی گوید: «امام حسن(علیه السلام) به من فرمودند: هنگامی که پدرم در حال احتضار بودند، شروع به وصیت کردند و فرمودند: در عبادت میانه رو باش و آن چه را که همیشه می‌توانی انجام دهی و در توان تو است، انجام ده»[۸].

متأسفانه عده‌ای از والدین، مبلغان و مربیان به دلیل نا آگاهی از مراحل رشد و تحول روانی کودکان و نوجوانان و همچنین بی اطلاعی از شیوه و روش‌های برخورد ائمه اطهار(علیهم السلام) در این زمینه، با اتکا به دانسته‌ها و تجربیات غیر علمی و غلط خویش، اعمالی را مرتکب می‌شوند که بعضاً مضر به حال کودکان و نوجوانان است. علاقه مفرط برخی والدین به مذهبی شدن فرزندانشان و اصرار بیش از حد آنان در این زمینه، بی توجهی به توان، استعداد و نیازهای روحی و روانی کودکانشان و خارج شدن از مرز اعتدال، عواقب ناگوار و نامطلوبی ـ همچون بدبینی به مذهب ـ را در پی خواهد داشت.

۵ـ اصل تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینی

تکرار و استمرار، خود بخود سبب یادگیری درست، سرعت عمل و کسب مهارت در هر زمینه‌ای می‌شود. همه، مَثَل معروف: «کار نیکو کردن از پر کردن است» را شنیده اند. و همه نیز واقفند که بازی یا رانندگی روی یخ، فقط در نتیجه‌ی تمرین و تکرار ممکن است. هیچ کس نمی‌تواند منکر باشد که اگر مفاهیم و لغات آموخته شده از زبان بیگانه تمرین و تکرار نشوند، دیر یا زود به دست فراموشی سپرده می‌شود.[۹] دکتر قائمی در این باره می‌نویسد: «برای تقویت و ایجاد رفتاری ثابت و عادتی استوار در کودک و نوجوان، باید از مجرای تکرار وارد شد. بسیار از افکار و اعمال، در سایه‌ی تمرین و عمل مکرر در انسان تثبیت می‌شوند. حتی ایمان آدمی هم، نوعی تثبیت در سایه‌ی عمل است، «لا یثبت الایمان إلاّ بالعمل»[۱۰] هر قدر، عمل، مکرر باشد، امکان تثبیت آن بیشتر خواهد بود. همچنین در تربیت دینی، این اصل وجود دارد که از راه ظاهر و عمل ظاهری، می‌توان در باطن نفوذ داشت؛ و بر عکس.

نویسنده: محمد رضا مطهری

پی‌نوشت‌ها
[۱] . سادات، راهنمای پدران و مادران، ج ۲، ۱۵۹؛ یکصد و چهارده نکته درباره نماز، ۶۶٫
[۲] . طباطبائی، سنن النبی، ۱۵۷٫
[۳] . بقره / ۱۴۳٫
[۴] . مطهری، مقدمه‌ای بر مفاهیم و کاربردهای راهنمایی و مشاوره از دیدگاه اسلام، ۶۸ ـ ۶۹٫
[۵] . مظلومی، با تربیت مکتبی آشنا شویم، ۱۴۲٫
[۶] . کلینی، اصول کافی، ج ۲، ۸۶ ـ ۸۷٫
[۷] . کلینی، اصول کافی، ج ۲، ۸۷٫
[۸] . نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱، ۱۳۰؛ مسلم، صحیح، ج ۳، ۱۴۴٫
[۹] . شعبانی، مهارت‌های آموزشی و پرورشی، ۲۳٫
[۱۰] . کلینی، اصول کافی، ج ۱، کتاب الفکر و الایمان.
 
 

منبع: مجله مسجد، ش۵۰ ، ص۲۱؛ به قلم  محمد رضا مطهرى


فرم در حال بارگذاری ...