موضوع: "معرفی شهرستان بروجرد"

شهر بوی محرمت را گرفته است یاحسین علیه السلام+ عکس/ashura

نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1394


حال و هوای شهر بروجرد بوی محرم است. چند روز به رسیدن ماه محرم باقی مانده، ماه عزاداری امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش و همه ارادتمندان خود را برای رسیدن این ماه آماده کرده اند و همه جای شهر رنگ و بوی محرم به خود گرفته است.

به گزارش بازتاب بروجرد چند روز تا رسیدن ماه محرم باقی مانده و شهر بوی محرم می دهد و باز هم بار دیگر ماهی فرا می رسد که عاشقان سید الشهداء علیه السلام خالصانه عشق و ارادت خود را به اهل بیت علیه السلام نشان می دهند.

از چند روز پیش حسینیه ها، مساجد، تکایا خود را برای ماه محرم آماده کرده اند و با سیاهپوش کردن این مکانها همه جای شهر سیاهپوش و عزادار شده است.

در همین روزهای باقی مانده تا ماه محرم بازار بروجرد رنگ و بوی خاصی به خود گرفته چرا که بیشتر لوازم مورد نیاز برای برگزاری مراسم های مختلف عزارداری در بازار بروجرد وجود دارد.

با ورود به بازار بروجرد بوی عود و گلاب و صدای نوحه و مداحی رسیدن ماه محرم را یادآوری می کند و انواع پرچم های سبز و سیاه، طبل، لباس های مشکی، لباس های کودکان و نوزادان ویژه محرم ، انواع شمع، چراغ، زنجیر و سربندهای عاشورایی در بازار به چشم می خورد.

کودکان زیادی در بازار دیده می شوند که اصرار به خرید طبل های کوچک و پرچم ها می کنند چرا که عشق به حسین علیه السلام در سینه همه نهفته است و همه دوست دارند در این ماه عاشقانه ارادت خود را ابراز نمایند.

البته خرید لوازم و مواد غذایی برای پخت انواع نذورات در این ایام فراوان دیده می شود به طوری که بسیاری از خانواده ها تلاش دارند تا در ایام محرم با پخت نذری و پخش کردن ان در میان هیئت ها و عزاداران ، نذر خود را ادا کنند.

پخت حلیم، شله زرد، حلوا و غذاهای دیگر در بروجرد در ایام محرم تهیه و در بین عزاداران توزیع می شود. نوجوانان و جوانان زیادی دیده می شوند که خالصانه در حال بستن پارچه های سیاه به در و دیوار تکایا و حسینیه ها هستند و می کوشند تا امسال این مراسم بهتر و باشکوهتر از سالهای قبل برگزار گردد.

با دیدن این همه شور و حال برای رسیدن محرم به خود افتخار می کنیم که جوانان و نوجوانان عاشقانه برای رسیدن ایام محرم می کوشند و در عزای حسین علیه السلام بر سر و سینه می زنند.

البته بسیاری از مردم بروجرد در ایام محرم قسمتی از منزل خود را با سیاهپوش کردن به عنوان سقاخانه پذیرای بسیاری از عزاداران در شب و روز محرم هستند به طوری که بسیاری از خانواده ها در ایام محرم به سقاخانه ها رفته و ساعتی را در آنجا عزاداری می کنند.

از چند روز پیش و قبل از رسیدن ماه محرم بسیاری از خانواده ها سقاخانه ها خود را با پارچه های سیاه برای رسیدن محرم آماده کرده اند.

از جمله برنامه های دیگر در بروجرد این است که خانواده های بروجردی به منزل تاریخی آیت الله بروجردی واقع در خیابان صفا می روند و علاوه بر طلب حاجت ساعتی را در آنجا به عزاداری می پردازند.

برگزاری مراسم شیرخوارگان حسینی، راه اندازی کاروان اهل بیت علیه السلام ، حرکت دسته جات سینه زنی و زنجیر زنی از دیگر برنامه های مهم در ایام محرم در بروجرد است.

سجده گاهی به روی چشمه(گزارشی از یک مسجد عجیب)

نوشته شده توسطرحیمی 24ام آبان, 1391

     در یک روز بارانی و خیس که هوا پر از تازگی و طراوت است ، به سمت روستای ونایی یکی از سرسبزترین و با صفاترین روستاهای شهرستان بروجرد راه می افتیم. این روستا در12 کیلومتری شهر بروجرد واقع شده است و نسبتاً باید مسیر زیادی را پیمود. راه آسفالته و صاف و هموار است و تماشای مناظر زیبای پاییزی جاده ، بُعد مسافت را از یاد آدمی می برد.

     به روستا که می رسیم دیدن خانه های روستایی و گلهای پیچکی که از روی خیلی از دیوارها به پایین آویخته شده اند ، روحیّه انسان را به کلّی عوض می کند. بسیاری از مردم این روستا ، علاوه بر دامداری و کشاورزی ، برای کسب درآمد بیشتر به تهیّه ترشیجات مختلف و خیار شور می پردازند. به همین خاطر ویترین مغازه های آنها پر از شیشه های ترشی است که هر کدام به رنگی جذّاب صف کشیده اند و در تحریک اشتهای مشتری بسی موفق اند. عمده ترین محصول کشاورزی این روستا که اقبال خوبی در شهر بروجرد به آنها می شود، خیار و لوبیا سبز است.

     مقصد ما مسجد “امام جعفر صادق علیه السلام “است. برای رسیدن به این مسجد باید از دل روستا گذشت. غیر از آنچه گفتم رودی که از میان روستا می گذرد ، روحبخشی خاصّی دارد. مسجد در کنار این رود ساخته شده است و برای ورود به آن باید از روی رود گذشت.آب رود به قدری سرد است که برای سه چهار دقیقه هم نمی توان دست را در آن نگه داشت.این رود که به خارج از روستا روانه گشته و موجب سرسبزی بسیاری شده است، درجذب مسافران و گردشگران اهمیّت بسزایی دارد ، ضمناً بخشی از آب آشامیدنی شهر بروجرد از چشمه های جوشان روستای ونایی تأمین می شود .
خلاصه… از مسجد می گفتم. مسجدی عجیب که دیدن آن حسرت زندگی در روستا و همسایه مسجد بودن را در دل زنده می کند. خیلی تماشایی و با صفا است.
     برای عبور از در مسجد و ورود به حیاط آن باید از پلی که بر روی رود نصب شده است ،گذر کرد . این آب و صدای روحبخش آن و تماشای این پل و عبور از آن باعث دگرگون شدن روح آدمی و دور شدن از دغدغه ها و دل مشغولی های روزانه و آمادگی برای خلوت یافتن با معشوق حقیقی است. پس از عبور از در مسجد وارد حیاطی می شویم که یک حوض مستطیل شکل بزرگ و چند درخت در باغچه آن جلب توجّه می کنند. دیوار روبروی در، دیواری است که از سنگ، چینه سازی شده است و حالت سنّتی زیبایی به حیاط بخشیده است. در سمت راست ، در ورودی مسجد است. بر روی دیوار مسجد و در میان کاشی هایی از طرح های اسلیمی با رنگ های آبی فیروزه ای و لاجوردی نوشته شده است:

      «احداث این مسجد از ثلث مرحوم حاج نامدار ترابی در سال 1347 ه.ش ،تجدید بنا و توسعه با همت حاج شیخ علی ستّاری و کمک مالی برادران و خواهران با ایمان و همکاری اهالی روستا در سال 1372 ه.ش پایان یافت.»

     حوض میان حیاط و درختان باغچه آدم را محو تماشای خود می کند .نمی دانم در این سنگها، درختان و این آب زلال ، چه چیزی وجود دارد که اینقدر حس زنده بودن انسان را به او یاد آور می شود.گویی اینجا و در کنار این طبیعت معنوی از همه جا زنده تری.حس زندگی خوبی به انسان دست می دهد…

     صدای ریزش نم نم قطرات باران بر روی درخت های باغچه و تماشای این چینه سنگی هوس خواندن یک نماز پر از آرامش و عرفان را به انسان می دهد. دلم می خواهد در این مسجد سر بر سجده بگذارم و ساعتها به خاطر این همه نعمتی که به ما ارزانی داشته است شکر او را کنم. اما افسوس که در مسجد بسته است…
همچنان به حوض و درختان کنار آن خیره شده ام که امواج جوشنده کوچکی از آبِ درون حوض توجّهم را به خود جلب می کند.نزدیک تر که می شوم منظره غیر منتظره ای می بینم. عجب!…
     این یک چشمه زلال و مصفّا است که دارد از زیر مسجد می جوشد و به بیرون روان می شود!… می نشینم، چند لحظه دستم را در آب فرو می برم… به این هم قانع نمی شوم، چند جرعه خنک از آن می نوشم… عجب طعم خوشی دارد… جای شما خالی… آب چشمه ای زلال و خنک با طعم عرفان نماز… تا به حال چنین آبی ننوشیده ام… این آب با این عرفان خاصّش مرا به یاد آب زمزم می اندازد.

     در اندیشه این شگفتی چند لحظه ای را سپری می کنم. سرم را به سمت چپ می چرخانم، پلکانی را می بینم؛ ولی مقصد آن را به درستی نمی بینم.گویا ساختمان نیمه کاره ای است. در کنار این ساختمان نیمه کاره چند خانه روستایی صف کشیده اند.از خانمی که وارد حیاط شده و قصد عبور از پلکان را دارد می پرسم: این پله ها به کجا می رسند؟
با مهربانی ساده ای می گوید:«قرار است آنجا یک حسینیه ساخته شود.» و با اصرار مرا به خانه اش دعوت می کند.

     کمی آن طرف تر پله ها، خانه دو طبقه ای است که جلوی پنجره های آن گلدانهایی گذاشته اند.گلهای رنگارنگ آنها زیبایی حیاط مسجد را مضاعف کرده اند.
آرزو کردم خانه ما در کنار این مسجد بود.
     خاطرتان نرود…..دیدن این مسجد و خواندن یک نماز عاشقانه را در آن از دست ندهید.

گزارشگر:رقیه رحیمی(طلبه دانش آموخته)

واقعه ای که قلب هر انسانی را به درد می آورد + عکس

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1391

  بِأَي ذَنْبٍ قُتِلَتْ    

     مرور روزهای موشک باران شهر بروجرد در دوران جنگ تحمیلی صفحه ای دردآور را در خود جای داده است، صفحه ای که روایتی تلخ از کودکان دانش آموزی است که بی گناه جان سپردند.

     روزهای جنگ تحمیلی در لرستان پر از روزهایی است که مادران لرستانی در مقابل موشک باران دشمن چه عاشقانه کودکانشان را در آغوش گرفتند و علی اکبر و علی اصغر دادند و هر لحظه منتظر ترکش های آژیر قرمز در جای جای شهر های این استان بودند.

     آری چنین است که رهبر معظم انقلاب رزم لرستانیها در دوران دفاع مقدس را بیش از آنکه شنیدنی باشد دیدنی توصیف می کند.
     با وجود این همه رشادت و پایمردی به واقع از مقاومت و رزم این مردان و زنان دلاور آنقدر کم نوشته اند که برای یافتن نشانی از این همه مقاومت شاید جستجوهای پی در پی هم نتیجه بخش نباشد.
     این در حالیست که تاریخ مقاومت این استان پر از صحنه هایی چون بمباران دبستان شهید فیاض بخش و مدرسه راهنمایی امام حسن مجتبی بروجرد، مرکز انتقال نفت تنگ فنی، موشک باران محلات سطح شهر خرم آباد، ویرانی شهرستان پلدختر و …است.
     انفجار دبستان و پروانه هایی که در آتش سوختند صحنه ای است که بمبارانی که دبستان شهید فیاض بخش را با خاک یکسان کرد تا ۶۵ دانش آموز شهید این مدرسه و مدرسه راهنمایی امام حسن مجتبی شهر بروجرد در گمنامی میان صفحات تاریخ به فراموشی سپرده شوند.
     و امروز دنیا از عکسی دلش می گیرد که در آن بدنهای بی روح ۶۵ کودک دبستانی در سالن ورزشی طالقانی در صفی طویل دراز شده اند و بر روی سینه هر یک برگ کاغذی که نشان دهنده نام و نشان شهیدان خردسال است خودنمایی می کند.
     پس از جستجوی اسناد مرتبط با موشک باران و بمبارانهای دوران جنگ تحمیلی در لرستان که به واقع از رزم این ملت کم نوشته شده است به کتابی چندین صفحه ای از خاطرات “۴۲ روز نبرد با استکبار” دست پیدا می کنم که شاید تنها گوشه ای از آنچه در آن روزها بر مردم لرستان گذشته در آن آورده شده است.
     در این کتاب با ادبیاتی اندوه بار راجع به روز این واقعه اینگونه نگاشته شده است:
     “هوای سردی از صبح امروز شروع شده بود و در خیابانها و کوچه های شهر می چرخید و بی شرمی خود را به همه معرفی می کرد…
     کسبه های محل با محاسن نیمه سپید در حالیکه پالتوها را به خود پیچیده بودند با لهجه شرین بروجردی با هم صحبت می کردند و برای اقامه نماز راهی مسجد می شدند که ناگهان دقایقی مانده به ساعت یک بعد از ظهر دو انفجار مهیب و پیوسته سراسر شهر را به لرزه درآورد.
     آری دو فروند موشک دو نقطه شهر بروجرد را به تلی از خاکستر و آتش مبدل ساخته بود…یکی ازنقاط مورد اصابت موشک یک دبستان بود، داخل محوطه از دور ناله کودکانه و محصلین به گوش می رسید. یک گودال نسبتا بزرگ در کنار محوطه دبستان شهید فیاض بخش به طور وحشتناکی ایجاد شده بود.
     پدران و مادران سراسیمه به طرف مدرسه می دویدند و سرگردان به هر طرف می چرخیدند.کودکان خردسال مثل پروانه های زیبایی در اطراف سالن بسته کلاسها به یکدیگر می زدند و در آتش خشم دشمن می سوختند.
     جمعی از دانش آموزان مثله شده در کنار گودال انفجار جان داده بودند و برخی دیگر در زیر آورها در حال جان دادن بودند…
     عملیات امداد و نجات به پایان رسید، شمار بدنهای بی روح کودکان دبستانی به ۶۵ نفر رسید؛ به سالن ورزشی طالقانی رفتم، همه شهدای دانش آموز را در صفی طویل دراز کرده بودند، روحم گرفت…
     بر روی سینه هر یک برگ کاغذی بود که نشان دهنده نام و نشان شهید خردسال بود و گویا هدیه تمام هستی و آدمیان برای این کودکان بی دفاع تنها همین پاره کاغذی بود که سند شهادتشان محسوب می شد…
    

خبرگزاری مهر

معرفی شهرستان بروجرد

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1391

موقعیت جغرافیایی:
     شهرستان بروجرد در محدوده 48 درجه و 45 دقيقه طول شرقي و 33 درجه و 53 دقيقه عرض شمالي و در شمال لرستان واقع شده است. اين شهرستان از شمال با استان همدان، از جنوب با شهرستان خرم آباد، از شرق با استان مرکزي و نيز شهرستان دورود و از غرب با شهرستان سلسله هم مرز است.
پیشینه تاریخی:

امامزاده جعفر علیه السلام بروجرد

تاریخچه مختصر شهرستان بروجرد:

     این شهرستان به واسطه قرار گرفته در کنار رشته کوهای مرتفع وگسترده گرون و وجود جلگه ای حاصلخیز در شمال غربی و جنوب شهر از زمینه بسیار مناسب و مستعددی جهت جذب وتوسعه جمعیت های انسانی برخوردار بوده است.

 

صفحات: 1· 2