موضوع: "مهدویت"

وقت ظهور؟؟؟

نوشته شده توسطرحیمی 6ام دی, 1392

يكى از سؤال هايى كه از گذشته تا امروز مطرح بوده است و همواره از امامان مى پرسيده اند، سؤال از وقت ظهورحضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. از اين رو، در اين زمينه روايات زيادى به دست ما رسيده است. از آن جا كه اين مسأله اهميت دارد، آن را در اينجا بررسى مى كنيم.
وقت ظهور آن حضرت تعيين نشده و علم به وقت ظهور، از آن خداوند است و جز او كسى نمى تواند وقت ظهور را تعيين كند. در اين زمينه، روايات بسيار صريح و معتبرى از پيشوايان معصوم عليهم السلام وارد شده كه به برخى از آنها اشاره می شود:

1ـ «سيوطى» از ابن مردويه، از ابو هريره روايت كرده است كه گفت:
مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آمد وگفت:   

يا رسول الله! موقع فرا رسيدن ساعت كى است؟

آن حضرت فرمود: «در اين مورد، مسئول از سئوال كننده آگاه تر نيست».

آن مرد گفت: اى كاش ما را از نشانه هاى آن باخبر مى ساختى!

فرمود: «هنگامى كه بازارها و محل داد و ستدها به يكديگر نزديك شوند».

آن مرد گفت: نزديك شدن بازارها به يكديگر چيست؟

فرمود: «اين كه برخى از مردم به برخى ديگر از كمبود در آمد شكايت كنند، و اولاد زنا فراوان گردد، و غيبت كردن گسترش يابد، و صاحبان مال و ثروت مورد تعظيم قرار گيرند، و صدا و آواز مردمان فاسق در مساجد بلند شود و اهل منكر آشكار گردند، و ستمگرى بسيار شود [آن وقت است كه ساعت فرا رسد]».(1)

از احاديث شريفه زيادى كه در مورد كلمه «ساعت» وارد شده، چنين استفاده مى شود كه «ساعت» در اصطلاح شرع مقدس، به دو چيز اطلاق مى شود:

يكى روز ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف، و ديگرى روز قيامت.بنابر اين، مقصود از «ساعت» يا زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام است يا زمان ظهور و قيامت. زيرا اين دو زمان در بسيارى از نشانه ها با هم مشترك اند؛خداوند علم و آگاهى اين دو روز را به خود اختصاص داده و هيچ يك از انبيا و اولياى خود را از فرا رسيدن اين دو روز، مطلع نساخته است.

2ـ در حديثى از امام حسن مجتبى(عليه السلام) آمده است كه فرمود:

«از جدّم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيدم كه امامان بعد از او چند نفرند؟

فرمود: امامان بعد از من، به تعداد نقباى بنى اسرائيل، دوازده نفرند. خداوند علم و فهم مرا به آنها عطا فرموده است. تو اى حسن! يكى از آنها هستى.

عرضه داشتم: يا رسول الله! قيام قائم ما اهل بيت كى خواهد بود؟

فرمود: اى حسن! حكايت قيام«قائم»،مثل روز قيامت است كه علمش نزد خداست وناگهان فرا مى رسد.(2)

3ـ درکتاب«اصول كافى»و«غيبت»نعمانى، و«بحار الانوار» از فضل بن يسار، روايت كرده اند كه گفت:
به حضرت باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: آيا براى اين امر وقتى تعيين شده است؟ فرموند:
«كَذِب الوَقّاتُون، كَذِب الوَقّاتُون،كَذِب الوَقّاتُون» كسانى كه وقتى براى ظهور تعيين كنند، دروغ مى گويند. و اين جمله را سه بار تكرار فرمود».(3)


4ـ مفضل بن عمر گويد:

به پيشگاه امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: آيا براى ظهور مهدى منتظر(عليه السلام) وقتى تعيين شده كه مردم آن را بدانند؟ فرمود:

«نه، خداوند اجازه نداده است كه براى آن وقت معينى باشد كه شيعيان ما از آن آگاهى داشته باشند.

عرض كردم: اى آقاى من! چرا نمى توان از وقت آن مطّلع شد؟

فرمود: زيرا وقت ظهور ا، همان ساعتى است كه خداوند مى فرمايد: «وَ يَسْئلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ أيّانَ مُرْساها قُلْ إنَّما عِلْمُها عِندَ رَبِّى لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِى السَّمواتِ و الأرْضِ لا تَأتِيكُمْ إلاّ بَغْتَةً(4): از تو در مورد ساعت ـ ظهور ـ مى پرسند كه زمان فرا رسيدن آن كى خواهد بود؟بگو علمش در نزد پروردگار من است و هيچ كس جز او نمى تواند آن را آشكار سازد، وآن (حتّى) در آسمانها و زمين سنگين آمده است و جز به طور ناگهانى به سراغ شما نمى آيد».

و نيز آن همان ساعتى است كه خداوند فرموده است: «يسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيانَ مُرْسَاهَا»(5):و از تو درباره قيامت مي‌پرسند که در چه زماني واقع مي‌شود؟!».
و نيز فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ»(6):

«علم ساعت ـ قيامت ـ در نزد خداوند است».

و همچنين فرموده است: «فَهَلْ ينْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا»(7):«آيا آنها جز اين انتظارى دارند كه ساعت قيام به طور ناگهانى فرا رسد، در حالى كه هم اكنون نشانه هاى آن آمده است».

. . . و هم فرموده است: «وَمَا يدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًاً»(8):«و تو چه مى دانى، شايد ساعت قيام نزديك باشد».

و باز فرموده است: «يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذينَ لا يُؤمِنُونَ بِها وَ الَّذِين آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَيَعْلَمُونَ أنَّهَا الحَقُّ ألا إنَّ الَّذين يُمارُون فى السّاعَةِ لَفى ضَلال بَعيد»(9):«كسانى در مورد آن (ساعت قيام) شتاب مى كنند كه آن را باور ندارند; ولى آنان كه آن را باور كرده اند، پيوسته با ترس و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند آن حق است. آگاه باش! آنان كه در مورد ساعت مجادله مى كنند در گمراهى عميقى هستند».

مفضّل مى گويد: پرسيدم معناى مجادله در مورد ساعت چيست؟فرمود:يعنى مى گويند: قائم(عليه السلام) كى متولّد شده؟ چه كسى او را ديده؟ حالا كجاست؟ كى ظاهر مى شود؟

اين پرسشها و مجادله ها شتاب در امر خدا و شك و ترديد در قضاى الهى و دخالت در قدرت خداست. اينان كسانى هستند كه در دنيا زيانكارند و در آخرت بازگشت بسيار بدى دارند.مفضّل گويد: عرض كردم: آيا براى او نمى توان وقتى تعيين كرد؟ فرمود:

اى مفضّل! نه من وقتى براى آن تعيين مى كنم و نه هم وقتى براى آن تعيين شده است. هر كس براى ظهور مهدى ما(عليه السلام)وقت تعيين كند خود را در علم خدا شريك دانسته و ـ به ناحق ـ خود را بر اسرار الهى واقف پنداشته است که اين ادّعايى بى اساس است».(10)

با توجّه به آنچه گذشت معلوم مى شود كه امر ظهور مربوط به خداوند است و تنها اوست كه وقت ظهور را مى داند. بنابر اين، هر كس براى ظهور وقتى تعيين كند، دروغ گفته است; زيرا اراده و مشيّت خدا تابع اراده و خواست مردم نيست و خداوند به خاطر عجله و شتاب مردم شتاب نمى كند. زيرا كسى در كارى شتاب مى كند كه از دست دادن آن بهراسد و خداوند از اين جهت، ترس و هراسى ندارد و هر گاه مصلحت ايجاب كند خواست خدا انجام مى پذيرد.انشاءالله

پي نوشت:
1.    تفسير درّ المنثور، ج 6، ص 50.
2.    منتخب الأثر، ص 30، ح 41 و كفاية الاثر، ص 168.
3.    كافى، ج 1، ص 368، ح 5; غيبت نعمانى، ص 294، ح 13، باب 16; بحار الانوار، ج 52، ص 118، ح 45.
4.    سوره اعراف، آيه 187.
5.    سوره نازعات، آيه 42.
6.    سوره لقمان، آيه 34.
7.    سوره محمّد، آيه 18.
8.    سوره احزاب، آيه 63.
9.    سوره شورى، آيه 18.


ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)
از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان
سيد اسد اللّه هاشمى شهيدى

نقش زنان در حكومت امام زمان عليه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 30ام شهریور, 1392

زنان در حكومت قائم آل محمد عليه السلام چه مى‏ كنند، چه كسانى هستند، چند نفرند، از كجا مى ‏آيند وچه مسؤوليتى بر عهده دارند.

بر اساس برخى از روايات، حضور و نقش اين زنان از نظر زمان وموقعيت، چهار گونه است:

الف: حضور پنجاه زن در بين ياران امام

اولين گروه از زنانى كه به محضر امام زمان مى‏ شتابند آنهايند كه در آن ايّام مى‏زيسته ‏اند وهمانند ديگر ياران امام عليه السلام به هنگام ظهور در حرم امن الهى به خدمت امام عليه السلام مى‏ رسند. در اين باره دو روايت وجود دارد:

روايت اول: امّ سلمه ضمن حديثى درباره علايم ظهور، از پيامبر روايت كرده است كه فرمود: (يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس اليه كالطير الوارده المتفرقه حتى يجتمع اليه ثلاث مأة واربعة عشر رجلاً فيه نسوة فيظهر على كل جبار وابن جبار…).(1

يعنى: در آن هنگام پناهنده‏ اى به حرم امن الهى پناه مى‏آورد ومردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به يك سو هجوم مى‏برند به سوى او جمع مى‏شوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد وچهارده نفر گرد آمده كه برخى از آنان زن مى‏باشند كه بر هر جبار وجبار زاده ‏اى پيروز مى ‏شود.(2)

روايت دوم: جابربن يزيد جعفى، ضمن حديث مفصلى از امام باقر عليه السلام در بيان برخى نشانه‏هاى ظهور نقل كرده كه: (و يجيى‏ء والله ثلاث مأة وبضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امراة يجتمعون بمكة على غير ميعاد قزعاً كقزع الحزيف يتبع بعضهم وهى الاية التى قال الله اينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً ان الله على كل شى‏ء قدير…).(3)

به خدا سوگند، سيصد وسيزده نفر مى ‏آيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلى در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد. اين است معناى آيه شريفه: هر جا باشيد خداوند همه شما را حاضر مى‏ كند. زيرا او بر هر كارى توانا است.

 

پنجاه زن از سيصد وسيزده نفر!

نكته شگفت در اين دو روايت اين است كه مى ‏فرمايد: سيصد وسيزده مرد گرد آيند كه پنجاه نفر ايشان زن هستند!

دوم آنكه: در روايتى كه نام ياران برشمرده شده است نام هيچ زنى وجود ندارد.(4)

در پاسخ اين شبهه مى‏توان گفت: اين چند نفر در زمره همان سيصد وسيزده نفر هستند. زيرا اولاً امام عليه السلام مى ‏فرمايد: (فيهم). يعنى در اين عده پنجاه زن مى‏ باشد.

دوم: شايد تعبير مردان بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند واين كلمه از باب فزونى عدد مردان، چنين ذكر شده است.

سوم: اگر مقصود همراهىِ خارج از اين عده بود امام مى‏فرمود: (معهم)، نه اينكه بفرمايد (فيهم). زيرا اين سيصد وسيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده‏اند وهمه ياران وفرماندهان عالى رتبه واز نظر مقام وقدرت در حد بسيار بالايى هستند كه برخى با ابر جا به جا مى ‏شوند واينها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند. بنا بر اين اگر بگوييم آنها جزو همان سيصد وسيزده نفر هستند رتبه وموقعيت ويژه قائل شده و اگر در زمره ياران ديگر حضرت هستند از امتياز كمترى برخوردارند.

ب: زنان آسمانى

دسته دوم چهارصد بانوى برگزيده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى عصر عليه السلام در آسمان ذخيره كرده است وبا ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسى عليه السلام به زمين مى ‏آيند.

ابوهريره از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم روايت كرده كه: (ينزل عيسى بن مريم على ثمان‏ماة رجل واربع مائة اِمرأة خيار من على الارض وأصلح من مضى).(5)

عيسى بن مريم به همراه هشتصد مرد وچهارصد زن از بهترين وشايسته ‏ترين افراد روى زمين فرود خواهد آمد.

در اينكه اين زنان از امتهاى پيشين هستند يا امت اسلامى زمان پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم ومعصومين قدس سرهما هستند يا از دورانهاى مختلف، واز چه زمان وبه چه علت به آسمان برده شده‏اند وبراى عهده دارى منصبى در حكومت حضرت مى‏آيند يا براى مسايل ديگر؟ اينها پرسش‏هايى است كه اين حديث از آن چيزى نمى ‏گويد.

ج: رجعت زنان

سومين گروه از ياوران حضرت بقية‏الله عليه السلام زنانى هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد وبار ديگر به دنيا رجعت خواهندنمود. اين گروه دو دسته‏اند: برخى با نام ونشان از زنده شدنشان خبر داده شده وبرخى ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان آمده است.

پيش از ادامه بحث، عقيده شيعه نسبت به رجعت را بررسى مى‏ كنيم.

يكى از عقايد مسلّم شيعه اين است كه همزمان با ظهور مهدى آل محمد عليه السلام برخى از پيامبران مانند حضرت خاتم الانبياء ومعصومين قدس سرهما همانند امير مؤمنان عليه السلام وامام حسين عليه السلام وبرخى از مؤمنان حقيقى وپيروان اهل بيت به اذن پروردگار زنده خواهند شد وبار ديگر به دنيا باز مى‏گردند. بازگشت اين عده نه تنها غير ممكن نيست بلكه از نظر قرآن كريم اين پديده امرى مسلم است كه آيات متعددى از آن سخن گفته است. در سوره بقره مى‏ خوانيم:

آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ از خانه‏هاى خود فرار كردند وآنان هزاران نفر بودند! خداوند به آنها گفت بميريد. سپس خدا آنها را زنده كرد وماجراى زندگى دوباره آنهارا درس عبرتى براى آيندگان قرار داد… .(6)

همچنين قرآن كريم در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد: يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن به روى سقفها فرو ريخته بود و(اجساد واستخوان‏هاى اهل آن در هر سو پراكنده بود. او با خود) گفت: چگونه خداوند آنها را پس از مرگ زنده مى‏كند! (در اين هنگام) خدا او را يكصد سال ميراند، سپس زنده كرد وبه او گفت: چه قدر درنگ كردى؟ گفت: يك روز يا بخشى از يك روز. فرمود: نه بلكه يكصد سال درنگ كردى. نگاه كن به غذا ونوشيدنى خود (كه همراه داشتى وبا گذشت سالها) هيچ گونه تغيير نيافته است؛ ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده است. اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر تو است وهم) براى اينكه تو را نشانه براى مردم قرار دهيم. اكنون به استخوان‏هاى مركب خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مى‏دهيم وگوشت بر آن مى‏رويانيم. هنگامى كه اين حقايق بر او آشكار شد، گفت: مى‏دانم خدا بر هر كارى توانا است.(7)سيد مرتضى علم الهدى در اين باره مى ‏نويسد: علت اينكه شيعه عقيده دارد كه خداوند در موقع ظهور امام زمان عليه السلام برخى از مردگان را زنده مى‏گرداند اين است كه به ثواب يارى امام زمان نايل شوند ودولت حق آل محمد را كه در انتظار آن بوده‏اند از نزديك شاهد باشند وتا انتقام عده‏اى از ظالمان را به چشم ببينند واز ظهور حق واعتلاى كلمه توحيد لذت ببرند.(8)

در منابع معتبر اسلامى نام سيزده زن ياد مى‏شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم زنده خواهند شد ودر لشكر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى وسرپرستى بيماران خواهند پرداخت .طبرى در دلائل الامامة، از مفضل بن عمر نقل كرده كه امام صادق فرمود: همراه قائم (آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم) سيزده زن خواهند بود. گفتم آنها را براى چه كارى مى ‏خواهد؟

فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بيماران را به عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرماييد.

فرمود: قنواء، دختر رشيد هجرى، ام ايمن، حبابه والبيه، سميه، مادر عمار ياسر، زبيده ام خالد احمسيّه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنّيه.(9)

صيانه ماشطه در زمان حضرت موسى مى ‏زيسته است ومادر عمار ياسر در ابتداى بعثت به شهادت رسيد. حبابه در زمان على عليه السلام وقنواء در زمان امام حسن وامام حسين عليه السلام وبقيه در زمان‏هاى ديگر زندگى مى‏كرده‏اند.

اين گروه سيزده نفرى رجعت خواهند كرد وخداوند براى قدردانى از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.

در اين روايت امام صادق عليه السلام از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مى‏كند. در كتاب خصايص فاطمى(10) به نام نسيبه، دختر كعب مازينه، ودر كتاب منتخب البصائر به نام وتيره وأحبشيه اشاره شده است.(11)

جز اين سه نفر، نام ديگرى به ميان نيامده است.

منبع : زنان در حكومت امام زمان (عليه السلام)/ محمد جواد طبسى

پی نوشت:

——————————————————————————-

(1) مجمع الزوائد، ج7، ص315؛ معجم احاديث الامام المهدى، ج1، ص500.

(2) همان.

(3) بحار الانوار، ج52، ص223.

(4) دلائل الامامة، ص314.

(5) معجم الامام المهدى، ج1، ص534؛ به نقل از فردوس‏الاخبار، ج5، ص515.

(6) سوره بقره، آيه 243.

(7) سوره بقره، آيه 259.

(8) سفينة‏البحار، ج1، ص511.

(9) دلائل الامامة، ص260.

(10) رياحين الشريعه، ج5، ص41؛ به نقل از خصايص فاطميه.

(11) چشم اندازى از حكومت مهدى عليه السلام ، ص74؛ به نقل از بيان الائمه، ج3، ص338.

کتاب پیامک و اشعار مهدوی نسخه دوم + دانلود (مخصوص موبایل)

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مرداد, 1392

در این نسخه قسمت های جدیدی به کتاب اضافه شده است،که عبارت اند از: اضافه شدن پیامک در ایام مختلف مانند ماه مبارک رمضان، ایام فاطمیه، نیمه شعبان،ماه محرم و عید نوروز. این کتاب هدیه به تمام دوست داران و عاشقان حضرت بقیه الله اعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف است. این کتاب در سه نسخه جاوا، اندروید و آیفون تولید شده است.


اندروید

برای دانلود نرم افزار اینجا کلیک کنید
حجم نرم افزار: 780 کیلوبایت

آیفون

برای دانلود نرم افزار اینجا کلیک کنید
حجم نرم افزار: 124 کیلوبایت


جاوا

برای دانلود نرم افزار اینجا کلیک کنید
حجم نرم افزار: 980 کیلوبایت

منبع: دریچه فناوری اطلاعات باشگاه خبرنگاران

ظهور اتفاق افتاده !!

نوشته شده توسطرحیمی 31ام فروردین, 1392

علامه حسن زاده آملی

به گزارش حریم یاس در حالی که برخی از دیرباوران هیچ دورنمای امیدوارکننده ای را برای نزدیکی ظهور نمی بینند بزرگانی مانند علامه حسن زاده آملی با بیاناتی حکیمانه ، آنچنان ظهور را ملموس و در دسترس نشان می دهند که امید و نیروی مضاعفی برای پیمودن اندک فاصله باقیمانده تا آن دوران طلائی در جامعه منتظر ایجاد می نماید ، این بیانات پرمغز و امیدوار کننده که در سال 80 و در جمع برخی از طلاب محقق و مشتاق ظهور ایراد شده است ، از چنان اهمیت بالایی برخوردار است که می طلبد منتظران ظهور بارها و بارها با مطالعه ، پیرامون آن بیندیشند…

 

« بسم الله الرحمن الرحیم »

 اوائل روزهای سال 1380 با جمعی از دوستـــان عازم شهر مقدس قـــم شدیم در ایام حضور در قم با محقق بزرگواری آشنا شدیم که در مورد ظهور و نشانه های آن تحقیقات گسترده ای انجام داده بود و با استدلالهای روائی جالب معتقد بود که ظهور بسیار نزدیک است  نکات علمی سخنان ایشان، هر شنونده ای را به تفکر وامیداشت و قضیه فراتر از یک ادعای احساسی و بی بنیان بود تا این که در همان ایام توفیق، یارِ جمع دوستان شد و در صبح یک روز بهاری موفق به حضور در بیت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی) شدیم و از نزدیک این دانشمند گرانقدر را زیارت کردیم داستان چگونگی حضور در محضر ایشان و ساعتی که در خدمت معظم له بودیم خود جریانی شیرین و درس آموز است که وقت مستقلی برای بیان میخواهد که در این مقاله مختصر نمی گنجد.

اما آنچه باعث شد آن جلسه برای این حقیر به یاد ماندنی و سرنوشت ساز شود مطرح شدن ماجرای تحقیق برادر محققمان درمورد ماجرای ظهور ونشانه های آن بود آن طلبه فاضل به تفصیل موضوع را برای حضرت علامه شرح دادند و ایشان با ادب و حوصله مثال زدنی به دقت به سخنان ایشان گوش دادند همه دوستان حاضر در جلسه لحظه شماری میکردند تا عکس العمل علامه حسن زاده را در قبال مسائل مطرح شده مشاهده کنند بعد از پایان سخنان برادر بزرگوار، استاد لحظه ای تامل کردند و سپس با خنده شیرین و معنا داری به جمع نگاه کرده و با آن لهجه شیرین فرمودند خلاصه عرائض حضرات این است که میخواهید بفرمایید که ظهور حضرت نزدیک است؟ با تایید دوستان ایشان فرمودند:


اگر بــــگویم ظــــهور اتفـــاق افتـــــاده چه؟

همه جا خوردیم. اصلا انتظار چنین مطلبی را از ایشان نداشتیم همه مات و متحیر این سخن ایشان بودیم و نمیدانستیم چه بگوییم؛

علامه که متوجه تحیر جمع شده بود با بیانی حکیمانه این گونه مطلب را توضیح دادند برای توضیح مطلب باید مثالی بیان شود پرودگار متعال قواعد عالم ملکوت را نظیر و شبیه قواعد عالم ملک قرار داده و عالم تکوین را منطبق با عالم تشریع خلق کرده تا بشر با پی بردن به اسرار و قواعد عالم ملک و تکوین، پی به اسرار ملکوت و تشریع ببرد و از این هماهنگی و شباهت حکمتهایی  استفاده کند یکی از این قواعد مسلم و عمومی طبیعت، تدریجی بودن تحولات میباشد فی المثل حرکت وضعی زمین و در پی آن طلوع و غروب خورشید یک فرایند تدریجی است اگر خورشید به یک باره در آسمان زندگی مادی و طبیعی طلوع یا غروب کند در روند حیات اختلال ایجاد میشود و هیچ موجود زنده ای قادر به تطبیق خود با تغییر وضعیت نور در میدان حیات نخواهد بود و نظم زندگی به هم می ریزد.

خورشید باید به تدریج غروب و طلوع کند تا موجوداتِ تحت تاثیر خورشید بتوانند خود را با تغییرِ رخ داده تطبیق کرده و حیات به چرخه ی نظم خود ادامه دهد نظیر همین اتفاق نیز در حیات معنوی و ملکوتی بشر، در حال، اتفاق افتاده است.

علامه بزرگوار در توضیح این مطلب فرمودند :

 امام معصوم، خورشید آسمان حیات معنوی بشر است و طلوع و غروب ایشان در صحنه حیات بشر تابع قواعدی شبیه قواعد طبیعی خورشید است اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت بطور دفعی و بدون هیچ زمینه ای واقع شود، مسلما جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت.

بدین علت حکمت الهی مقتضی  تدریجی بودن این اتفاق عظیم است با بررسی تاریخ حیات با برکت حضرت در میابیم که این اتفاق درمورد غیبت حضرت واقع شده است غیر از اینکه حیات سه امام همام قبل از امام عصر(عج) تقریبا به حالت غیبت بوده و نوعی تمرین برای شیعیان برای زندگی مومنانه بدون ارتباط فیزیکی با امام بود.

غیبت حضرت به دو مرحله غیبت صغری و کبــــــری تقسیم میشود مرحله غیبت صغری به مثابه آماده کردن مردم برای غیبت اصلی و طــــــولانی حضرت بوده است.

همین حکمت در دوران ظهور حضرت هم رعایت خواهد شد بشری که در طول صد ها سال در دل ظلمت زندگیِ بدون حاکمیت فرهنگ توحیـــــدی-ولایــــــی نشو و نما پیدا کرده ظرفیت تحمل ناگهانی نور وجودی که به تعبیر قرآن زمین را اشراق میکند “اشرقت الارض بنور ربها…” را ندارد لذا باید واسطه در این بین وجود داشته باشد بدین معنا که مجالی برای تجلی نور ایشان در وسعت های محدود بوجود آید، که مردم بتوانند خود را برای حضور آن مقام رفیع آماده کنند.

سپس آن عارف روشن ضمیر تاملی کرده و با قاطعیت، جملاتی فرمودند که باعث شد جمع حاضر به وجد آمده و طوفانی از شادی و سرور در دل و جان حضار پدید آید؛

و آن از این قرار بود :

 قرائن و شواهد نشان می دهد انقــــلاب اســـلامی و نــــظام مقـــــدس جمهـــــوری اســـــلامی ایران ظهور صغرای حضرت بقیه الله الاعظم

و بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه می باشد.

آنگاه این مژده بزرگ را بیان مثال هایی شرح دادند ایشان فرمودند:

مثلا این مراسمات عبادی و معنوی را ببینید

http://www.sahebzaman.org/images/stories/other/maraseme-2a.jpg

روزی در همین شهر قم، اگر چند طلبه بصورت انفرادی و با هزینه شخصی چند روزی اعتکاف میکردند، میگفتیم الحمد الله معنویت در حوزه پیشرفت کرده ولی اکنون میبینیم چند هفته قبل از ایام اعتکاف شاهد جوانانی هستیم که چندین شبانه روز و در سخت ترین شرایط و با کم ترین امکانات در مساجد و حرمها معتکف میشوند و عمده هدف خود را خود سازی برای آمادگی ظهور اعلام میکنند مگر در ایام رژیم گذشته عموم مردم از معارف اهل بیت و ادعیه ایشان اینقدر اطلاع داشتند!؟

 در روز عرفه در غیر صحرای عرفه شاید خواصی پیدا میشدند که دعای عرفه سید الشهدا را با آن مضامین بلند و عرشی را قرائت میکردند؛ اما اکنون چه؟ از ظهر تا عصر عرفه، مساجد ، حرمها و خیابانهای اطراف و رسانه ها بسیج می شوند تا میلیونها انسان اعم از نوجوان و جوان و پیر و زن و مرد و عامی و عالم در کنار هم نشسته و با ناله و تضرع، این دعای به این حجم را قرائت می کنند ،

اینها فرج امام زمان نیست، پس چیست؟

 http://www.sahebzaman.org/images/stories/agha-emam/aqa-majles-qoran.jpg

زمانی بر این ملت گذشت که حتی در میان خواص کمتر کسی پیدا میشد که بتواند قرآن را از روی مصحف، به درستی قرائت کند

تا چه رسد به درک معانی و معارف قرآن

اما اکنون میبینیم که درسراسر کشور دهها هزار حافظ و قاری قرآن تربیت شده اند که بدنبال درک حقائق قرآن و عمل به آنها هستند ،

آیا اینها جلوه های ظهور نیست؟ 

 http://www.sahebzaman.org/images/stories/shohada/sky-shoahda.jpg

نمـــاز جمـــعه ها، راهپیـــمایی ها، جهـــادها و شهــــادت ها، احیـــاء مهـــدیه ها و جمـــکران، اقـــــبال مردم به دعـــــای ندبــــه و…
همه و همه نشان از یک خیزش عظیم و تحولی بی سابقه در تاریخ تشیع و همه جلوه هایی از ظهور صغری است
 انقـــــلاب اســـــلامی ایـــــران
ظهـــــور برنــــامه ای، شخصیـــــتی و حقــــوقی حضرت مهـــــــدی موعـــــود(عج) بوده و
 ظهــور جهانی و اصلی حضرت، ظهـــور شخصی و حقیـــقی ایشــان میباشد
هر کس هر کاری میخواهد در دوران ظهور انجام دهد الان شروع کند
چون وقتش فرا رسیده و زمینه اش از هر جهت آماده است.

راوی : حجت الاسلام حسین نژاد

مهدى به مفهوم و اصطلاح خاص

نوشته شده توسطرحیمی 30ام فروردین, 1392

مهدى يك عنوان و لقب خاص است كه بر شخص خاص با اوصاف و خصايص خاص اطلاق شده است يا مفهوم و لقب عام است كه بر هر كس كه خدا او را هدايت كرده باشد اطلاق مى شود و به عبارت ديگر مهدى و اعتقاد به مهدويت شخصى و يا نوعى است؟

مفهوم لفظ مهدى مفهومى عام است كه در عرف و لغت به كار بردن آن به هرفرد كه خدا او را هدايت كرده باشد جايز است. با اين مفهوم همه انبيا و اوصيا مهدى هستند و به كار بردن آن در حقّ شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين و ساير ائمه(عليهم السلام) جايز است زيرا همه مهدى و هدايت شده بودند. بلكه به كار بردن اين واژه درباره افراد ديگرى كه در مكتب آن بزرگواران تربيت شده و هدايت يافته اند جايز است. به عنوان مثال اصحاب امام حسين(عليه السلام) همه هدايت شده بودند. همچنين به كار بردنش نسبت به شيعيان خاص و بلكه همه شيعيان و هركس كه به حق هدايت شده باشد و در حال هدايت باشد جايز است. ولى همه مى دانند كه مقصود از مهدى كه بر لسان مبارك حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) جارى شده ـ مانند:

«المهدى من ولدى»مهدى از فرزندان من است»(1).

يا «المهدى من عترتى من ولد فاطمه»مهدى از اهل بيت من و از فرزندان فاطمه است»(2).

يا «المهدى من ولدك»مهدى از فرزندان تو است»(3).

اين يك عنوان خاص و لقب مختص شخص معيّن و فوق العاده عزيزى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)به ظهور او بشارت داده است و اهل بيتش (عليهم السلام) و همه مسلمانان را فراخوانده است كه در رديف منتظران ظهور آن حضرت باشند.

مهدى به معناى هدايت شده به حسب معانى متعدد هدايت از قبيل ارائه طريق و ايصال الى المطلوب و موارد ديگر در غير انسان نيز به كار مى رود و آيه

(رَبُّنَا الَّذى اَعطى كُلَّ شَىء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى)(4).

(«گفت: پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آن چه را لازمه آفرينش او بوده داده; سپس هدايت كرده است!».)

به اين معنى دلالت دارد.

با اين همه به نظر مى رسد از بررسى مواردى كه اين كلمه در آن ها به كار رفته است، اين نتيجه به دست مى آيد كه هدايت، اغلب در افرادى كه هدايت خدا در آن ها مؤثر بوده است به كار مى رود.

بر اين اساس بايد گفت:

«المهدى من هداه الله و قبل هدايته و اهتدى بها بعناية منه و توفيقه».

يعنى كسى كه هدايت خدا شامل حال او شده، مهدى است. به عبارت ديگر هدايت به معناى ارائه طريق، متوجه او شده است و به واسطه عنايت و توفيق الهى در او نتيجه بخش واقع شده است كه عالى ترين مصاديق آن انبيا و ائمه (عليهم السلام) هستند.

بر حسب اخبار معتبر، «مهدى» لقب همان موعود آخرالزمان است كه حتى نسب و اوصاف او در احاديث معتبر مورد اشاره قرار گرفته است كه آن جز بر امام دوازدهم فرزند حضرت امام حسن عسگرى(عليه السلام) بر احدى قابل تطبيق نيست و لقب مهدى به اين معنى كه مورد هدايت خدا و احياء كننده اسلام و پر كننده جهان از عدل و داد و داراى صفات ممتاز، است ـ اولين بار در مورد آن حضرت به كار رفت و اين كار در عصر خود پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به توسط شخص آن حضرت انجام گرفت و مهدى به عنوان منجى و رهايى بخش ـ و الفاظ مترادف ديگر از اين قبيل از جانب خدا تنها ـ لقب اوست.

و مهدويت به مفهوم نوعيّه از هيچ يك از روايات نقل شده از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمه (عليهم السلام) قابل استفاده نيست.

  1. بحارالانوار، ج 36، ص 309، ح 148.
  2. بحارالانوار، ج 51، ص 102.
  3. بحارالانوار، ج 51، ص 78.
  4.  سوره طه (20)، آيه 50.

منبع:گفتمان مهدويّت/آيت الله العظمى صافى گلپايگانى 

برتری سخن بر سکوت

نوشته شده توسطرحیمی 16ام فروردین, 1392

 از امام زين العابدين (ع ) پرسيده شد: سخن گفتن و سكوت كدام برتر خواهد بود؟

حضرت فرمود: براى هر كدام از آنها آفت هائى است، پس اگر از آفت ها سالم بمانند سخن گفتن بالاتر است . از سبب آن پرسيده شد؟

فرمود: براى اين كه خداوند بزرگ و با عظمت پيمبران و جانشينان آنان را به سكوت مبعوث نفرموده ، بلكه به سخن گفتن برانگيخته است و بهشت با سكوت به كسى داده نمى شود و ولايت خدا به سكوت واجب نگشته و از آتش بسبب سكوت نگهداشته نشده است .(1)

بنابراين بايد گفت : بطور كلى در بسيارى از روايات فضيلت زبان بيان شده است چنان كه امام صادق (ع ) در مجلس درس خود اهميت آنرا به شاگرد ارزنده خود مفضل معرفى كرده و فرمود: اى مفضل در آن چه خداوند پاك و منزه بر انسان از سخن گفتن مرحمت كرده تامل نما! سخنى كه بسبب آن از آن چه در نهاد خود است و آن چه در دل خويش ‍ مى گذراند و انديشه او به نتيجه مى رسد خبر مى دهد و بوسيله آن آنچه در دل ديگرن است مى فهمند (چون تاكسى سخن نگويد ديگرى ما فى الضمير او را نمى داند، با مكالمه است كه نيت و ماهيت ديگرى هم به دست مى آيد) و اگر سخن نبود انسان بمنزله چهار پايان بى فائده اى بود كه نه از نفس خود به چيزى خبر مى داد و نه چيزى را از ديگرى مى فهميد (2) و يا آن كه از امیر مؤمنان حضرت على علیه السلام نقل شده كه فرموند: تمام نيكى در سه خصلت جمع گرديده است : نظر كردن ، سكوت نمودن ، حرف زدن (3)

ولكن بايد روايات ديگرى را هم ديد، مثلاً در همين روايت چنين دارد: پس هر نظرى كه در آن اعتبار و پند گرفتنى نباشد، آن غفلت است و هر سكوتى كه در آن انديشه و فكر نباشد بي خبرى است و هر سخنى كه در آن يادى از خدا نباشد لغو و بيهوده است . و نيز از آن حضرت روايت شده : خيرى در خاموشى از حكم نيست ، چنان كه خيرى در سخن گفتن با نادانى نيست . (4)

و يا در روايات ديگرى تعبيرهاى عجيبى از زبان شده است : زمانى كه على (ع ) براى فرزند خود محمد حنفيه نقش زبان را در اجتماع بيان مى كند چنين مى فرمايد: بدان كه زبان سگى است گزنده ، اگر آن را واگذارى ، مى گزد و چه بسا كلمه اى كه نعمتى را بگيرد، پس زبان خود را نگهدار چنان كه طلا و اسكناس خود را نگه مى دارى . (5)

در قرآن هم بسيار ديده شده كه از افراد پست و رذل و كسانى كه عمل به علمشان نمى كنند و يا به خدا معتقد نيستند، تعبيرهاى جالب كه ظاهرا زشت به نظر مى آيد گرديده است .

مثلًا در حالات بلعم باعورا كه از دانشمندان و از كسانى بود كه اسم اعظم را مى دانست و بر اثر گناه مرتد شد، خداوند در حق او چنين تعبيرى دارد: صفت او در دنائت مثل سگى است كه اگر بر آن حمله كنى زبان از دهان بيرون مى افكند، و اگر آن را واگذارى ، باز هم زبان از دهان بيرون مى افكند. (6)

و يا مى فرمايد: مثل آنها مثل الاغ است كه كتابها را بر پشت مى كشد: بد است مثال كسانى كه آيات خدا را تكذيب مى كنند (7)


پاورقي:
1) بحار ج 71، (ص ) 274، سيل على بن الحسين عليهماالسام عن الكلام و السكوت ايهما الضل ؟ فقان (ع ): لكل واحد منهما آفات فاذا سلما من الافات فالكلام افضل من السكوت ، قيل كسف ذلك يابن رسلو الله (ص ) قال : لان الله عز و جل ما بعث الانباء و الاوصياء بالسكوت ، انما بعثهم بالكلام ، و لا استحقت الجنة بالسكوت و لا استوجبت و لاية الله بالسكوت ، و لا توقت النار بالسكوت انما ذلك كله بالكالم ، ما كنت لاعدل القمر بالشمس انك تصف فضل السكوت بالكلام ولست تصف فضل الكلام بالسكوت .
2) تامل يا مفضل ما انعم الله تقدست اسمائه به على الانسان من هذا المنطق الذى يعبر به عما فى ضميره و ما يخطر بقلبه ونتيجة فكره ، و به يفهم عن غيره ما فى نفسه و لولاذلك كان يمنزلد البهائم المهملة التى لاتخبر عن نفسها بشى ء و لا تفهم عن مخبر شيئا. بحارج 1، ط قديم . ط جديدص 82، ج 3.
3) جميع الخير فى ثلاث خصال : النظر، والسكوت ، و الكلام ، فكل نظر ليس فيه اعتبار فهو سهو، و كل سكوت ليس فيه فكر فهو غفله ، و كل كلام ليس فيه ذكر فهو لغو بحلار، ج 71،ص 275، امالى صدوق ،ص 18
4) لا خير فى الصمت عن الحكم كما انه لا خير فى القول بالجهل نهج البلاغه .
5) واعلم ان اللسان كلب عقور ان خليته عقر و رب كلمة سلبت نعمة فاخزن لسانك كما تخزن ذهبك و ورقك اختصاص ،ص 229، بحار،ج 71،ص 287
6) فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث سوره اعراف ، آيه 176
7) مثل الذين حملوا التورية ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا بس مثل القوم الذين كذبوا بايات الله سوره جمعه ، آيه 5.

منبع:
مناظره زبان و اندامها/ سيد حسين شيخ الاسلامى

زنان در آخرالزمان؛

نوشته شده توسطرحیمی 14ام اسفند, 1391

سلطه و نفوذ زنان در امور سیاسی آخرالزمان


یکی از مهمترین مشکلاتی که بشر در آخرالزّمان با آن سخت دست به گریبان است، مشکلات اقتصادی است. نابسامانی اقتصادی در جهان به وقوع می‌پیوندد و زنان از این واقعه شوم، در امان نخواهند بود . . .


خبرگزاری شبستان: یکی از مسائلی که در حکومت‌های آخرالزّمان مطرح است، بنا بر اخباری که از معصومان(ع) وارد شده است، سلطه و نفوذ زنان در امور سیاسی است:
امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: “… و آن هنگامی است که زن‌ها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند."1
“هنگامی که زن‌ها بر تخت سلطنت چیره شوند و بر هر مردی چیره باشند و جز خواسته آنها عملی نشود."2
امام صادق(ع) می‌فرمایند: “و زنان را می‌بینی که به‌سان مردان، مجالس (کنفرانس) راه می‌اندازند."3

وضعیّت اقتصادی زنان درآخرالزّمان
یکی از مهمترین مشکلاتی که بشر در آخرالزّمان با آن سخت دست به گریبان است، مسائل و مشکلات اقتصادی است. نابه‌سامانی عظیم اقتصادی در سراسر جهان به وقوع می‌پیوندد و زنان از این واقعه شوم، در امان نخواهند بود؛ بلکه بیشترین ضربه را آنها خواهند خورد.
امام صادق(ع) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: “بعضی از مردان را می‌بینی که از راه فساد زنان خود ارتزاق می‌کنند."4
حضرت علی(ع) در بیان نشانه‌های ظهور می‌فرمایند: “زنان در آخرالزّمان به خاطر حرص به دنیا در کسب و کار همسران خود شرکت می‌نمایند."5

وضعیّت اجتماعی زنان در آخرالزّمان
1. عدم امنیّت برای زنان: از انحرافات خطرناک که جامعه پیش از ظهور به آن گرفتار می‌گردد، بی‌امنیّتی خانوادگی و ناموسی است، این مسئله آن‌چنان فراگیر می‌شود که کمتر کسی می‌تواند یا می‌خواهد از آن جلوگیری نماید."6
حضرت علی(ع) در این خصوص می‌فرمایند: “سفیانی درحالی که نیزه‌ای در دست دارد، زنی باردار دستگیر می‌نماید و به یکی از یارانش می‌گوید: به او تعدّی نما و او سپس شکم زن را می‌درد و جنینش را بیرون می‌آورد و هیچ کس نمی‌تواند چنین وضعیّت هولناکی را تغییر دهد."7
2. هبوط مسائل اخلاقی و انسانی در زنان: جامعه پیش از ظهور، جامعه‌ای مملوّ از فساد و بی‌بند و‌ باری‌های
اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان‌نما، آن‌چنان فراگیر می‌شود که حالت عادّی به خود می‌گیرد. روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‌اند، بسیار زیاد است.
محمّد بن مسلم می‌گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام(ع) فرمودند: “آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زن‌ها شبیه مردان شوند، آنگاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان."8
و در حدیثی از امام صادق(ع) است که فرمودند:
«… در آن زمان زنان را می‌بینی که از بذل خود به کفّار هیچ واهمه‌ای ندارند.»9
امام علی(ع) می‌فرمایند: «ظاهر می‌شود در آخرالزّمان که بدترین زمان‌هاست، زنانی که در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند.»10
3. افزایش زنان بی‌سرپرست: در آخرالزّمان وضعیّت به گونه‌ای است که بر اثر جنگ‌های پی در پی، تعداد مردان کاهش چشمگیری می‌یابد و به همین دلیل، زنان زیادی بی‌سرپرست می‌گردند و به دنبال کسی هستند تا سرپرستی ایشان را به عهده گیرد.
رسول خدا(ص) می‌فرمایند: “قیامت برپا نمی‌شود، مگر اینکه برای پنجاه زن یک سرپرست باشد."11
و در حدیث دیگری می‌فرمایند: “زمانی فرارسد که 50 زن با یک مرد رو به رو شده، یکی می‌گوید: ای بنده خدا مرا بخر و دیگری می‌گوید به من پناه ده."12
با مقایسه اخباری که در مورد زن آخرالزّمان به ما رسیده و وضعیّت کنونی زن از حیث اجتماعی و اخلاقی، بین زن امروز و زن آخرالزّمان شباهت بسیاری دیده می‌شود. امّا این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که نمی‌توان فساد اخلاقی را برای تمام زنان تعمیم داد، زیرا در آن زمان، زنان آگاه، عفیف و باایمانی نیز وجود دارند که از اوضاع بد آن زمان متأثّرند. امّا وضع عمومی به شکل دیگری است.13

منبع: ماهنامه موعود شماره 122

پی‌نوشت‌ها:
1. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ترجمة علی اکبر مهدی‌پور، ج2، ص 761 به نقل از بشار\ الاسلام، صص 41 و 44.
2. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 259.
3. همان، ص 257.
4. همان.
5. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 428.
6. سیّده ارغوان حیدری، «زن، انتظار، ظهور»، ماهنامة شمیم یاس، سال سوم، ش 8، آبان 1382، ص 8.
7. همان، ص 9. به نقل از مقدّسی شافعی سلمی، عقدالدرر، ص 409.
8. منتخب الاثر، ص 292.
9. بحارالانوار، ج52، صص 257 و 258.
10. منتخب الاثر، ص 426.
11. «زن، انتظار، ظهور»، همان، ص 9، به نقل از احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص 120.
12. همان، به نقل از بحارالانوار، ج52، ص 250.
13. همان.

عقيده به رجعت در ارتباط با اعتقاد به مهدويت

نوشته شده توسطرحیمی 5ام اسفند, 1391

     عقيده به ظهور مهدى و منجى از اهل بيت و فرزندان فاطمه(عليهم السلام)يك اعتقاد عمومى و اجتماعى مسلمين است و اختصاص به شيعه ندارد، اگرچه شيعه شخص او را نيز از نظر حسب و نسب معرفى مى كند ولى اصل اين عقيده، يك اعتقاد همگانى است كه در اديان گذشته در تورات و زبور نيز به آن بشارت داده شده است، و اصلى است كه بر حسب اصول مذهب شيعه اثنى عشريه ايمان بدون آن كامل نمى گردد و قبولى اعمال مشروط به قبول آن است و كسى كه بميرد و به اين مسأله ايمان نداشته باشد و يا حضرت مهدى ـ ارواح العالمين له الفدا ـ را به امامت نشناخته باشد به حكم

«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية»(1).

به مرگ جاهليت از دنيا رفته است، اين باور از جهت تاثير و اهميت در اين حدّ است.

     اعتقاد به مسأله رجعت هم گرچه ريشه در قرآن و روايات دارد ولى اينطور نيست كه مسأله غيبت و مهدويت بدون آن مطرح نباشد.

     بنابر اين اصل امامت و مسأله مهدويت بدون مسئله رجعت هم در كتاب ها مورد بحث قرار گرفته است.

     با اين همه لازم به تذكر است كه اصل مسئله رجعت و بازگشت اموات يك مسئله اسلامى است و وقوع آن در زمان هاى گذشته بر حسب آيات متعدد قرآن مجيد ثابت است، وقتى اين طور شد به دليل اين كه در گذشته نظير داشته است امكان وقوع مجدد آن در آخر الزمان نمى تواند مورد انكار باشد.

     زمانى كه در امم گذشته رجوع اموات اتفاق افتاده و بر طبق يك خبر مشهور در بين اهل سنت:

«لتسلكن سبل من كان قبلكم حذوا النعل بالنعل و القذة بالقذة حتى لو ان احدهم دخل حجر ضب لدخلتموه»(2).

     آن ها بايد وقوع آن را در اين امت نيز جايز بدانند. بنابر اين نفى امكان و وقوع آن از طرف غير شيعه بر طبق مضمون اين روايت صحيح نيست.

     در خاتمه ـ با صرف نظر از آياتى كه وقوع رجعت را در امم گذشته خبر داده اند ـ براى تيمّن و تبرّك آيه اى را كه شاهد بر وقوع رجعت در اين امت است يادآور مى شويم:

(وَ يَومَ نَحشُرُ مِن كُلّ اُمّةً فَوجاً مِمَّن يَكذِبُ بِآياتِنا فَهُم يُوزَعُون)(3).

     («به خاطر آور روزى را كه ما از هر امتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مى كردند محشور مى كنيم; و آن ها را نگه مى داريم تا به يكديگر ملحق شوند!».)

     اين آيه دلالت بر روزى دارد كه در آن از هر امتى گروهى از كسانى كه تكذيب آيات الهى را كرده اند محشور مى شوند كه طبعاً اين روز غير از روز قيامت است.

و لا حول و لا قوّة الاّ بالله العلى العظيم

پیامک های ظهور

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1391

 

پیامک های ادبی مهدویت

ارباب زمین، امیر مریخ، بیا

تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا

از قول همه منتظران می گویم

ای پیرترین جوان تاریخ بیا

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.- .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند

همه اهل جهان، جمله گرفتار شبند

چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم

شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند.

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.- .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

وقتی میگیم خدا کند که بیایی شاید او می فرماید خدا کند که بخواهید…

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.- .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

 ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد

ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت

ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت

تقدیم به حضرت مهدی عزیزم.

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.- .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

ای کاش همه می دانستند دنیایی که در آن حجت خدا نباشد جهنمی بیش نیست.

جهنمی که اگر نیک بنگری زبانه های آتش آن را خواهی دید.

آری ای دوست ! تا زمانی که بهشت ظهور نکرده است من و تو مقیم جهنمیم…

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.- .-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

صفحات: 1· 2

پیامک های ظهور

نوشته شده توسطرحیمی 6ام بهمن, 1391

پیامک های حدیثی مهدویت

انا بقیه الله فی ارضه، والمنتقم من اعدائه.

من ذخیره خدا در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان هستم.

بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۴/کمال الدین.

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

انا خاتم الاوصیا و بی یدفع الله عزوجل البلا عن اهلی و شیعتی.

من آخرین وصی هستم که خداوند بزرگ به وسیله من گرفتاریها را از خاندان و شیعیانم دور می گرداند.

کمال الدین، ص ۴۴۱.

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

… لیس بین الله عزوجل و بین احد قرابه و من انکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح (ع)

بین خدای بزرگ و هیچ کس خویشاوندی نیست، وهر کس مرا انکار کند از من نیست، و راه او راه پسر نوح (ع) است.

کمال الدین، ص ۴۸۴.

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

صفحات: 1· 2