« اینفوگرافی:عید قربان | اين روز ها، در هاي آسمان گشوده است! » |
خسی در میقات
نوشته شده توسطرحیمی 21ام مهر, 1392متن زير به مناسبت ايام معنوي ذي الحجه و مناسک حج تقديم دوستان مي گردد:
من از اين شهر اميد،
شهر توحيد كه نامش مكه است ،
و غنوده است ميان صدفش كعبه پاك،
قصه ها ميدانم،
دست در دست من اينك بگذار،
تا از اين شهر پر از خاطره ديدار كنيم،
هر كجا گام نهى در اين شهر، و به هر سوى و به هر چشم انداز،كه نظر كرده و چشم اندازى،
مي شود زنده در انديشه ، بسى خاطره ها.
يادى از هاجر و اسماعيلش، مظهر سعى و تكاپو وتلاش ، صاحب زمزمه زمزم عشق ،يادى از ابراهيم ، آنكه شالوده اين خانه بريخت ، آنكه بت هاى كهن را بشكست ، آنكه بر درگه دوست ، پسرش را كه جوان بود، قربانى برد.
يادى از ناله جانسوز بلال ، كه در اين شهر، در آن دوره پرخوف و گزند به احد بود بلند، يادى از غار حرا، مهبط وحى ، يادى از بعثت پيغمبر پاك ، يادى از هجرت و از فتح بزرگ ، يادى از شعب ابيطالب و آزار قريش ، شهر دين ، شهر خدا، شهر رسول ، شهر ميلاد على عليه السلام ،
شهر نجواى حسين ابن على عليه السلام در عرفات،
شهر قرآن و حديث ، شهر فيض و بركات …،
و بسى خاطره از جاى دگر، شخص دگر….،
بانگ توحيد كه در دشت و فضا مى پيچد، موج لبيك كه در كوه و هوا مى غلطد، طور سيناى مسلمانان را، جلوه گر مى سازد، چه كسى جرات اين را دارد، كه در اينجا سخن از من گويد؟!
من و تو رنگ ز رخساره خود مى بازند، همه ما مى گردند، همه او مى گردند!
پهندشت عرفات ، جلوه گاهى است كه در آينه اش ، چهره روشن وحدت ، پيداست ، همه در زير يكى سقف بلند آسمانى نيلى ، به مناجات و عبادت ،مشغول ،اشك در ديده و غم ها به دل و بار گناهان بر دوش ، همه در گريه و در راز و نياز، جامه اى ساده و يكسان و سفيد، جامه اى ضد غرور،همه بر تن دارند،
همگى درسعى اند، ياكه درحال طواف ،
گرد اين خانه كه از روز نخست ، بهر مردم شده در مكه بنا، وطن مشتركى چون مكه ، نتوان يافت به هيچ آئينى.
امتيازات نكوهيده در اين شهر و حريم ، به مساوات مبدل گشته است .
اين مراسم كه در اين خانه بپاست ، رمزى از شوكت و از تقويت آئين است ، جلوه اى از دين است .
حاجى اينجا همه او مى بيند، نام او مي شنود،
فيض او مى طلبد، با شعار لبيك ،
پاسخ دعوت او مى گويد، غرق در جذبه پر شور خداست ،
قطره اى از درياست ، و…
از عاشورا تا غدير
محمد عسكرى
فرم در حال بارگذاری ...