چه کنم تا در زندگی زمین نخورم ؟

نوشته شده توسطرحیمی 13ام بهمن, 1396

 

همه ما در زندگیمان بارها شکست خورده ایم. برخی دوباره کمر راست کرده ایم و به راهمان ادامه داده ایم و بسیاری دیگر برای همیشه مأیوس و نا امید شده ایم. گاهی انسان در پی راه حلی می گردد که هنگام شکست و زمین گیر شدن بتواند دوباره برخیزد و به راه خود ادامه دهد و شکست خود را جبران نماید. اما شاید از آن مهمتر این سوال است که چه کنم که اصلاً در زندگی شکست نخورم؟
 
پاسخ را با یک مثال ساده بیان خواهم کرد. تصور کن در اتوبوس ایستاده ای. با هر ترمزی که راننده محترم می گیرد همه کسانی که مثل تو ایستاده اند به جلو پرتاب می شوند. در این شرایط اگر کسی دستش را به دستگیره ای نگرفته باشد حتما به زمین خواهند خورد.  حتی گاهی با وجود اینکه دستگیره را گرفته اند ممکن است به خاطر شدت حرکت اتوبوس دستگیره از دستشان رها شود و زمین بخورند. 
زندگی هم مثل همین اتوبوس در حال حرکت است. پستی و بلندی مسیر ممکن است انسان را زمین بزند در این شرایط انسان باید به دستگیره محکمی چنگ بزند تا خودش را حفظ کند. 

 

آن دستگیره چیست؟

 
تنها دستگیره ای که میتوان به آن اعتماد کرد خداست. انسان باید به خدا ایمان و اعتماد داشته باشد و تنها راهی را برود که او فرمان داده است. این راه, راه امن است 
 
لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ‏ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (بقره 256)
در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنا بر اين، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست. 
بله. پروردگار انسان که خیر و صلاح او را می خواهد هر گز کسانی را که به او تمسک کنند گمراه نمیکند. 
وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ‏ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (22لقمان)
كسى كه روى خود را تسليم خدا كند در حالى كه نيكوكار باشد، به دستگيره محكمى چنگ زده (و به تكيه‏گاه مطمئنى تكيه كرده است)؛ و عاقبت همه كارها به سوى خداست. 

نویسنده: سید مهدی خدایی




آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: تســـنیم [عضو] 
تســـنیم
5 stars

خدایا خودت هوامونو داشته باش و دستمون را رها نکن …

متشکرم از مطالب وبلاگتون . مفید و کاربردی !

1396/11/14 @ 09:43


فرم در حال بارگذاری ...

ترمزهایی در جاده زندگی

نوشته شده توسطرحیمی 13ام بهمن, 1396

 

وجود ترمز در هر وسیله ی نقلیه ای، نقش اساسی و کارساز را بر عهده دارد؛ چرا که بدون آن کنترل و هدایت ماشین در جاده های نه چندان خطرناک و معمولی نیز کاری بسیار سخت و خطرناک به شمار می آید. این در حالی است  که فقدان این عنصر و ابزار مهم در جاده های پر پیچ و خم کوهستانی این وسیله ارزشمند را به ارابه ای مرگبار و هولناک تبدیل می نماید.
به راستی اگر انسان به خوبی بیندیشد و خود را در جاده زندگی به درستی بنگرد، زندگی و حیات او بی شباهت به رانندگی در یک جاده پر فراز و نشیب نیست. از این رو اگر در مسیر زندگی خود را به اهرم های بازدارنده و نگه دارنده ای مجهز نکند، زندگی او همانند رانندگی با ماشینی بدون ترمز در جاده هایی خطرناک خواهد بود.
در آموزه های اسلامی قوی ترین اهرم های بازدارنده در جاده زندگی به شرح زیر آمده است:
 
1-تفکر و اندیشه سالم و صحیح
یکی از مهمترین و با ارزش ترین اهرم های باز دارنده در جاده زندگی، استفاده و بهره مندی از اندیشه و تفکر است. آموزه های اسلامی در رهنمودهای خود تأکید و سفارش فراوانی بر این موضوع داشته و همگان را به بهره گیری از آن در زندگی تشویق کرده است. آیات و روایات بی شماری حاکی از اهمیت و ارزش این عنصر کار آمد در زندگی است.
کتاب شریف کافی روایت بسیار زیبا و ارزشمندی را در خصوص اهرم تفکر و اندیشه نقل می نماید:
فردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و اله) آمد و عرض کرد:
ای رسول خدا! توصیه و سفارشی به من نما،
آن حضرت سه بار از آن شخص پرس
یدند:
اگر سفارشی کنم انجام می دهی؟
آن شخص در هر سه بار پاسخ داد: آری ای رسول خدا!  
پیامبر اکرم(صلی الله الله علیه و اله) فرمودند:
به تو سفارش می کنم که هرگاه خواستی کاری انجام دهی در  سر انجام آن تدبر نما؛ اگر مایه رشد و هدایت بود انجام بده و اگر مایه گمراهی بود از آن بپرهیز.[1]

...

به راستی اگر هر انسانی پیش از اعمال و رفتارهای معمول و روز مره ی خود، در عاقبت و سر انجام آن می اندیشید، از ارتکاب بسیاری از گناهان خودداری می کرد. اگر پیش از ارتکاب گناهان زشت و شوم قبل از چشیدن طعم زود گذر گناه به عذاب سخت و هولناک ابدی می اندیشید و آیات قرآن کریم را که در خصوص جهنم نازل شده است را قدری تأمل می کرد، هیچ گاه در جاده زندگی گرفتار پرتگاه شقاوت و عصیان نمی شد. خدای متعال بارها با بیان آیات عذاب جهنمیان همگان را به اندیشیدن و تفکر کردن در آن زندگی سخت و شوم تشویق کرده است.

 
آیا نباید در آموزه های نبوی قدری اندیشه و تأمل کرد؛ چرا که بسیاری از جهنمیان به واسطه بی توجهی به رسالت انبیاء در جهنم گرفتار شده اند،
« وَ سيقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا بَلى‏ وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرينَ»
«و كسانى كه كافر شدند گروه گروه به سوى جهنّم رانده مى‏ شوند وقتى به دوزخ مى‏ رسند، درهاى آن گشوده مى‏ شود و نگهبانان دوزخ به آنها مى‏ گويند: «آيا رسولانى از ميان شما به سويتان نيامدند كه آيات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات اين روز شما را بر حذر دارند؟!» مى‏ گويند: «آرى، (پيامبران آمدند و آيات الهى را بر ما خواندند، و ما مخالفت كرديم!) ولى فرمان عذاب الهى بر كافران مسلّم شده است». [زمر/71] 
2-یاد مرگ عامل نجات از خواب غفلت
یکی دیگر از اهرم های قوی و بازدارنده در مسیر زندگی بهره گیری صحیح از یاد مرگ و قیامت است. زندگی پر هیاهوی مادی و دغدغه های نه چندان پر اهمیت دنیوی به راستی همگان را از این واقعیت انکار ناپذیر غافل ساخته است، به طوری که انسانها برای دستیابی به خواسته و امیال خود به هر حیله و گناهی خود را آلوده می سازند، تا آنکه به خواسته بی ارزش خود نائل آیند، به راستی اگر ما انسانها فرشته مرگ را در کمین خود مشاهده می کردیم، هیچ گاه خود را آلوده ی رفتار و کردار های ناشایست نمی کردیم.
در کتاب شریف نهج البلاغه امام علی(علیه السلام) به خوبی از کسانی که یاد مرگ و معاد را در زندگی خود زنده نگه داشته اند تمجید می نماید: 
«طُوبى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسابِ وَ قَنِعَ بِالْكِفافِ وَ رَضِىَ عَنِ اللّهِ»
خوشا به حال كسى كه معاد را به ياد آورد، براى روز حساب كار كند و به حدّ كفاف قانع و از خداوند خشنود باشد».[2]
هر چقدر هم راننده وسیله نقلیه در کنترل ماشین خود حاذق و توانا و با تجربه  باشد، هر گاه  خستگی و خواب بر او مستولی شود باید منتظر واقعه ای هولناک در مسیر رانندگی باشد، در جاده زندگی نیز غفلت و بی توجهی عاملی خطرناک به شمار می آید که یاد مرگ می تواند افراد را از این حالت خارج نماید، امام صادق (علیه السلام) یاد مرگ را عاملی برای نجات از خواب غفلت و بی توجهی معرفی کرده اند: 
«ذِكـْرُ الْمـَوْتِ يـُمـيـتُ الشَّهـَواتِ فِى النَّفْسِ وَ يَقْلَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَ يُقَوِّى الْقَلْبَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَ يُرِقُّ الطَّبْعَ وَ يَكْسُرُ اَعْلامَ الْهَوى»
«يـاد مـرگ شـهـوتـهـا را در نـفـس مـى مـيـرانـد، ريـشـه هـاى غـفـلت را مـى كـَنـد، دل را به وعده هاى خداوند تقويت و طبع را رقيق مى كند و نشانه هاى هواى نفس را مى شكند». [3]
 
3-توجه به حضور خداوند در همه حال
بسیاری از ما انسانها حیا می کنیم که در حضور کوچکترین شخصی عمل غیر اخلاقی و منافی عفتی را مرتکب شویم؛ چرا که برای خود نزد دیگران، شخصیت و جایگاه با ارزشی قائل هستیم و دوست نمی داریم که نزد دیگران شخصی بی ارزش و بی مبالات جلوه نماییم. ولی با این حال در بسیاری از موارد این  از این قاعده چشم پوشی می نماییم و در برابر خالق هستی مرتکب زشت ترین و خطرناک ترین گناهان می شویم. این در حالی است که خدای متعال بارها خود را شاهد و ناظر بر اعمال بندگان معرفی کرده است.
« أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى »
  آيا او ندانست كه خداوند (همه اعمالش را) مى ‏بيند؟! [علق/14]
آخرین نکته
به راستی آیا هیچ راننده ای در برابر پلیس راهنمایی و رانندگی و در منظر دوربین های ثبت سرعت مرتکب رفتار منافی قانون می شود؟! به یقین بسیاری از افراد از ارتکاب اعمال مخالف قانون خودداری می نمایند، ولی سؤال اساسی اینجاست چرا ما انسانها خود را در برابر خدای قهار و آگاهی که همواره آگاه و ناظر بر اعمال ماست بی توجهی می نماییم.
 
« إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ »
«هر آينه پروردگارت در كمينگاه است». [فجر/14] 
 
 
پی نوشت:
[1]. كافي، ج‏8 ، ص149. 
[2]. نهج البلاغه ، نسخه صبحي صالح، ص476.
[3]. بحارالأنوار، ج‏6، ص133.
 
 
رهروان ولایت ( با تلخیص) 




فرم در حال بارگذاری ...

حجاب در آئین های گذشته

نوشته شده توسطرحیمی 13ام بهمن, 1396

 

آثار به‌جا مانده از انسان‌های اولیه نشانگر این است که حجاب‌ پیشینه‌ای به درازای تاریخ دارد و اختصاص به اسلام ندارد.

گاهی بعضی تصاویر خیلی قدیمی را که نگاه می‌کنم، پوشش زنان و حتی مردان برایم جالب است؛ حالا فرقی‌ نمی‌کند که عکس‌ها برای ایران خودمان باشد یا آن طرف آبی‌ها! فیلم‌های قدیمی را هم که ببینی لباس زنان و مردان، لباسی پوشیده است. اصلا چرا راه دور برویم؟ تصاویر حک شده بر آثار به‌جا مانده از هخامنشیان خودمان. هرچند شاید تصاویر زنان خیلی مشخص‌ نباشد، ولی پوشش‌ها کاملا پیداست.راستی چرا این بشر دو پا هرچه بیشتر از نظر علمی پیشرفت می‌کند، از نظر اخلاقی‌ دارد سقوط می‌کند؟

اگرچه بحث عفاف فقط به حجاب محدود نمی‌شود و حجاب و پوشش تنها یک شاخه از این درخت تناور است، اما وقتی بحث‌ عفّت در ملل و نحل عالم مطرح می‌شود،شاید بیشترین چیزی که‌ به اذهان بیاید، بحث حجاب و پوشش باشد.

آثار به‌جا مانده از انسان‌های اولیه نشانگر این است که حجاب‌ پیشینه‌ای به درازای تاریخ دارد و اختصاص به اسلام ندارد. در تصویری از یک نقاش مصری که با توجه به اهرام سه‌گانه مصر، قدمت آن به سه هزار سال قبل از میلاد می‌رسد، دختران تمام بدن‌ خود و پسران نیمه پایین بدن را پوشانده‌اند. نقش برجسته‌های‌ معبدهای کارناسوس در موزه بریتانیا، کتیبه معبد زئوس موزه برلین‌ و مجسمه کاونارنس در موزه ناپل،همگی نشان‌دهنده پوشش زنان‌ در قبل از اسلام است. در هرکدام از این موزه‌ها مجسمه‌هایی از زنان با پوشش کامل وجود دارد که قدمت آن‌ها به سه هزار سال‌ قبل از میلاد می‌رسد.از این تصاویر و نقاشی‌ها،معلوم می‌شود که‌ اصل حجاب قبل از ظهور اسلام بوده و اسلام تنها حدّ و مرز آن را مشخص کرده است.به گواهی تاریخ، زنان در یونان، روم، مصر و ایران باستان، به ویژه زنان شهرنشین و زنان طبقه اشراف،خود را می‌پوشانیدند و از نظرها دور نگه می‌داشتند.در یونان،زن هنگامی‌ که از خانه بیرون می‌آمد،بدن و صورت خو درا می‌پوشانید. زنان‌ آشوری به حجاب بدن و صورت و سر عادت داشتند.

...

 

عفاف و حجاب در آیین یهود

نگاهی به تعالیم دین یهود، بیانگر آن است که چه در کتاب آسمانی‌ و چه در سنت و سیره پیامبران و بزرگان بنی اسرائیل، ضمن اشاره به‌ رعایت عفاف و پاکدامنی و تأکید بر حجاب زنان، قوانینی نیز برای‌ حفظ عفّت و پاکدامنی و تأکید بر حجاب زنان، قوانینی نیز برای‌ حفظ عفّت عمومی وجود داشته است؛ هرچند در اثر پراکندگی قوم‌ یهود، تفاوت‌هایی در کیفیت رعایت آن دیده می‌شود، اما به‌طور کلی‌ از متون مقدس این آیین می‌توان یک قاعده اصلی و روش کلی را به دست آورد، حتی اگر بعضی از پیروان کنونی به آن پایبندی کافی‌ نداشته باشند.
ده فرمان خداوند در کوه طور به حضرت موسی(علیه السلام) مهم‌ترین‌ دستور خدا به آن حضرت است که در فرمان هفتم، امر به پرهیز از زنا و در فرمان دهم، امر به طمع نورزیدن به زن همسایه می‌باشد.1
این دو امر به رعایت عفّت جنسی و حریم ارتباط زنان و مردان‌ بیگانه اشاره دارد.در این کتاب آسمانی همچنین به رعایت عفاف‌ توسط دختران اشاره شده است: «دختر خود را بی‌عصمت مساز و او را به فاحشه وامدار.مبادا زمین مرتکب زنا شود و زمین پر از فجور گردد».2در نقل ماجرای ازدواج حضرت اسحاق(علیه السلام) با رفقه(یا به‌ زبان لاتین ربکا) در سفر پیدایش آمده است:«رفقه چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر فرود آمد؛ زیرا که از خادم پرسید این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می‌آید و خادم گفت آقای‌ من است، پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید».3 همچنین در مورد عروس یهودا، پسر حضرت یعقوب(علیه السلام) می‌گوید:«پس رخت‌ بیوگی را از خویشتن بیرون کرده و برقعی بر روی کشیده و خود را در چادری پوشیده و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، نشست».4
عبارات روینده و چادر در این جملات بیانگر رواج آن‌ها در میان‌ بنی اسرائیل است و بر سنت و سیرهء خاندان انبیای بنی اسرائیل در این زمینه دلالت دارد.در یکی از کتب عهد عتیق به زنانی که حدود الهی را رعایت نمی‌کنند و از قوانین شرعی سرپیچی می‌کنند، نسبت به نزول عذاب هشدار داده شده است.در کتاب اشعیای‌ نبی که هشدارهای الهی به قوم بنی اسرائیل بیان شده،در مورد زنان‌ گنهکار یهود آمده است: «خداوند می‌گوید از این جهت که دختران‌ صهیون(زنان یهود) متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم‌ راه می‌روند و به ناز می‌خرامند و به پای‌های خویش خلخال‌ها را به صدا درمی‌آورند؛بنابراین خداوند فرق سر دختران صهیون را کل خواهد ساخت و…».5در تعالیم تلمود نیز برای حضور زن در اجتماع،شرایط خاصی ذکر شده که عدم توجه به آن موجب بطلان‌ ازدواج آن‌ها خواهد شد: «زنانی که در موارد زیر به رفتار و کردار آن‌ها اشاره می‌شود،ازدواجشان باطل است و مبلغ کتوبا(مهریه) به ایشان تعلق نمی‌گیرد: زنی که از اجرای قوانین یهود سرپیچی‌ می‌کند و فی المثل بدون پوشانیدن سر خود به میان مردان می‌رود، در کوچه و بازار، پشم می‌ریسد و با هر مردی از روی سبکسری‌ به گفت‌وگو می‌پردازد. زنی که در حضور شوهر خود به والدین‌ او دشنام می‌دهد و زن بلند صدا که در خانه با شوهر خود به‌ صدای بلند درباره امور زناشویی صحبت می‌کند و همسایگان او می‌شنوند که چه می‌گوید».6

در طول تاریخ، حجاب همواره از سوی زنان مؤمن یهود رعایت‌ می‌شده است؛ در بعضی دوره‌ها حتی صورت نیز پوشانیده می‌شده‌ و در برخی تنها پوشش سر انجام می‌گرفته است. در بعضی روایات‌ تلمود نیز پوشاندن سر با سبد(کلاه عتوری که زنان دوک‌های‌ ریسندگی خود را بر روی آن می‌گذاشتند) کافی شمرده شده‌ است. «ویل دورانت» در«تاریخ تمدن» در مورد وضع زنان یهود در قرون وسطی می‌نویسد: «در طول قرون وسطی یهودیان همچنان‌ زنان خویش را با لباس‌های فاخر می‌آراستند؛ لکن به آن‌ها اجازه‌ نمی‌دادند که با سر عریان به میان مردم روند».7 در سفرنامه فدت‌ آفاناس نیز «یوپچ کاتف» دربارهء پوشش زنان یهودی عصر صفویه می‌گوید: «مردان و زنان آن‌ها پیراهن آلبالویی زنگ بر تن‌ دارند که از نظر ظاهر شبیه به لباس کشیش‌های روسی است. زنان‌ روسری زرد رنگی به سر می‌بندند و صورت خود را نمی‌پوشانند».8 در دوران قاجار نیز زنان یهود از چادر مشکی و روبنده مشکی استفاده‌ می‌کردند(روبنده بانوان مسلمان سفید بود).9

 

عفاف و حجاب در آیین مسیحیت

مسیحیت، احکام شریعت دین یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداد؛ بلکه قوانین آن را استمرار بخشید و در برخی موارد قدم را فراتر نهاد و با تأکید بیشتری اهمیت رعایت عفّت را مطرح ساخت؛ زیرا در شریعت یهود تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس محسوب‌ می‌شود،درحالی‌که از دیدگاه مسیحیت،تجرد امری مقدس شمردهشده است؛ بنابراین در آیین مسیحیت باید گفت برای از بین بردن‌ زمینه تحریک و تهییج، زنان به رعایت پوشش کامل و دوری از آرایش و تزیین به صورت شدیدتری فراخوانده شده‌اند. در انجیل‌ متی از قول حضرت عیسی(علیه السلام)آمده است: «شنیده‌اید که به اولین‌ (ادیان گذشته) گفته شده است زنا مکن، لیکن من به شما می‌گویم‌ هرکس به زنی نظر شهوت اندازد،همان دم در دل خود با او زنا کرده‌ است.پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند،قلعش کن و از خود دور انداز…».10 در رساله پطرس رسول نیز آمده است: «و شما را زینت‌ ظاهری نباشد،از بافتن موی و متحلی شدن به طلا و پوشش لباس؛ بلکه انسانیت قلبی در لباس غیر فساد،روح تعلیم و آرام که نزد خدا گرانبهاست؛ زیرا بدین‌گونه زنان مقدس در سابق نیز که متوکل به‌ خدا بودند،خویشتن را زینت(باطنی)می‌کردند و شوهران خود را اطاعت می‌کردند،ماننده ساره که ابراهیم را مطیع می‌بود و او را آقا می‌خواند و شما دختران او شده‌اید».11 در رساله پولس نیز چنین‌ آمده است: «همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزیّن به حیا و پرهیز،نه به زلف‌ها و طلا و مروارید و رخت گرانبها؛بلکه چنان‌ که زنانی می‌شاید که دعوی دین‌داری کنند،به اعمال صالحه».12

پولس به تیطس نیز می‌نویسد: «اما تو سخنان شایسته تعلیم صحیح‌ را بگو که مردان هوشیار و باوقار و خرداندیش در ایمان و محبت‌ و صبر صحیح باشند. همچنین زنان پیر در سیرت متقی باشند و نه‌ غیبت‌گو و نه بنده شراب زیاد،بلکه معلّمات تعلیم نیکو،تا زنان‌ جوان را خرد بیاموزند که شوهر دوست و فرزند دوست باشند و خرداندیش و عفیفه و خانه‌نشین و نیکو و مطیع شوهران خود که‌ مبادا کلام خدا متهم شود».13
آنچه از متون بالا به دست می‌آید، حاکی از پوششی غیر تحریک‌آمیز و خالی از زینت زنان مسیحی است. حضرت مریم(علیها السلام) بانوی مقدّس‌ عالم مسیحیت و الگوی زنان مسیحی، دارای سیره‌ای پاک و عفیفانه‌ بود و پوشش سراسری که از صدر مسیحیت تا اوایل رنسانس‌ همواره در شمایل و تصاویر او به تصویر کشیده شده، مؤید این‌ مطلب است.حتی پس از رنسانس نیز با وجود فضای غیر مذهبی‌ که بر همهء شئون فرهنگی غرب سایه افکند، باز حضرت مریم(علیها السلام) با پوشش سر خصوصا با شنل نیلی رنگ دیده می‌شود که این امر حکایت از رعایت حجاب با استفاده از پوشش سراسری برای سر و اندام در سیره مسیحیت دارد. نگاهی به سیره بزرگان صدر مسیحیت‌ و قرون وسطی نیز بیانگر رعایت عفّت و حجاب توسط زنان است‌ که عموم زنان مسیحی نیز به آن پایبند بوده‌اند.از قرن سیزده و سپس‌ رنسانس است که تحولات عقیدتی و اجتماعی منجر به کاهش‌ رعایت آن می‌شود.در این زمان که زنان در حفظ حجاب کوتاهی‌ می‌کردند،در رفتار و گفتار بزرگان مسیحیت،نهی سخن از چنین‌ رفتاری دیده می‌شود؛ برای مثال در کلام «برتولد» اهل «ریجنس‌ بورگ»(حدود سال 0221) آمده است: «شما ای مردان!می‌توانید به این کارها پایان بخشید و دلاورانه به مبارزه با آن قیام کنید، ابتدا با سخن خوش و اگر باز سرسختی نشان دهند، قدم میان نهید و روبند(تزیین شده) را از سر زن کشیده و پاره کنید و حتی اگر چهار دانه از موها نیز کنده شد،آن را در آتش افکنید».14 براساس تعالیم‌ مسیحیت،زنی که خارج از کانون خانواده به خودآرایی بپردازد و باعث لغزش مردان بیگانه گردد،از نظر معنوی دچار مرگ می‌شود؛ زیرا طبق گفته پولس«زن عیاش در حال حیات مرده است».15
در قرون اولیه میلادی،رهبانیت توسط بعضی مسیحیان اجرا می‌شد. در قرن چهارم میلادی به صورت دسته جمعی یا جماعت رهبانی و دیرنشینی درآمد16 و زنان راهبه در دیرها جدای از راهبان مشغول‌ خدمت می‌شدند.17 اکنون بانوان راهبه در همه فرقه‌های رهبانی‌ همچون قرون گذشته، سادگی و دوری از زینت و آرایش ظاهری‌ را همراه با پوشیدگی اندام حفظ کرده‌اند و در روابط با مردان همواره‌ حدود شرعی را رعایت می‌کنند. لباس راهبه‌ها عبارت است از: یک سرپوش سفید رنگ زیرین همراه با یک سرپوش بلندتر که‌ از پشت به زانو می‌رسد و به رنگ تیره‌تر که رنگ مشکی برای‌ مقامات عالی‌تر یا همان «مادران» و رنگ‌های روشن و سفید برای‌ مقامات پایین‌تر یا همان «خواهران» می‌باشد. دامن پیراهن آن‌ها نیز بلند و تا روی پا و جوراب‌شان نیز به رنگ تیره و ضخیم است. این‌ نوع پوشش راهبگان،حکایت از حدود حجاب سنتی (پوشش سر و اندام‌ها به جز صورت و گاهی دست‌ها) دارد، اما امروزه تحت‌ تأثیر فضای مدرنیستی غرب،حجاب زنان در فرقه‌های کاتولیک و ارتدکس،تنها در کلیسا و هنگام عبادت مورد تأکید است و برای‌ زنان مؤمن،تنها عدم زینت ظاهری و آرایش همراه با سادگی در لباس توصیه می‌شود.

حجاب و عفاف در ملل باستان

کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» درباره پوشش زنان در دوران مادها که با تکیه بر نقوش برجسته برجا مانده است، می‌گوید که پوشاک‌ زنان آن دوران از دید شکل با پوشاک مردان یکسان است و در ادامه، درباره آن نقوش می‌نویسد:«مرد و زن به واسطه اختلافی که‌ میان پوشش سرشان وجود دارد،از هم تمیز داده می‌شوند. به نظر می‌رسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذارده‌اند و از زیر آن‌ گیسوهای بلندشان نمایان است».18 به نظر می‌رسد پوشش زنان در دوران هخامنشیان با دوران مادها چندان تفاوتی نکرده باشد. پیرامون‌ پوشاک زنان در این دوره، نوشته‌اند: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان،به زنان بومی برمی‌خوریم که پوششی جالب دارند.پیراهن‌ آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته‌چین و آستین کوتاه است. به زنان دیگر آن دوره نیز برمی‌خوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز،پیراهن بلند دیگری تا به‌ مچ پا نمایان است».19

ویل دورانت درباره زنان در دوران هخامنشیان می‌گوید:«زنان‌ طبقات بالای اجتماع جرئت آن را نداشتند که جز در تخت روان‌ روپوش‌دار از خانه بیرون بیایند.هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان اختلاط کنند.زنان شوهردار حق نداشتند هیچ‌ مردی را،حتی پدر یا برادرشان باشد،ببینند.در نقش‌هایی که در ایران باستان برجای مانده،هیچ صورت زنی دیده نمی‌شود و نامی از ایشان به نظر نمی‌رسد».20
درباره حجاب زنان اشکانی نیز چنین می‌خوانیم:«لباس زنان اشکانی‌ پیراهنی بلند تا روی زمین،گشاد،پرچین،آستین‌دار و یقه‌راست بوده‌ است. پیراهن دیگری داشته‌اند که روی اولی می‌پوشیدند و قد این‌ یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمنا یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن چادری سرمی‌کردند».21 در زمان ساسانیان نیز همانند دوران‌ پیش از آن،زنان از چادر به عنوان پوشاک رو استفاده می‌کردند و در زیر آن پیراهنی می‌پوشیده‌اند.22
دایرة المعارف لاروس درباره پوشش زنان یونان باستان می‌گوید: زنان یونانی در دوره‌های گذشته،صورت و اندامشان را تا روی‌ پا می‌پوشاندند.این پوشش که شفاف و بسیار زیبا بود،در جزایر کورس و امرجوس و دیگر جزایر ساخته می‌شد.زنان فنیقی نیز دارای پوششی قرمز بودند.سخن درباره حجاب،در لابلای کلمات‌ قدیمی‌ترین مؤلفین یونانی نیز به چشم می‌خورد؛حتی«بنیلوب» (همسر پادشاه«عولیس»،فرمانروای ایتاک)نیز با حجاب بوده است. زنان شهر«ثیب»دارای حجاب خاصی بوده‌اند،به این صورت‌ که حتی صورتشان را نیز با پارچه می‌پوشاندند.این پارچه دارای‌ دو منفذ بود که جلوی چشمان قرار می‌گرفت تا بتوانند ببینند.در «اسپارته»دختران تا موقع ازدواج آزاد بودند،ولی بعد از ازدواج‌ خود را از چشم مردان می‌پوشاندند.نقش‌هایی که بر جای مانده، حکایت می‌کند که زنان سر را می‌پوشانده‌اند،ولی صورت‌هایشان‌ باز بوده است و وقتی به بازار می‌رفتند، بر آنان واجب بوده است‌ که صورت‌هایشان را بپوشانند؛خواه باکره و خواه دارای همسر باشند.حجاب در بین زنان سیبری و ساکنان آسیای صغیر و زنان‌ شهر ماد(و فارس و عرب) نیز وجود داشته است.زنان رومانی از حجاب شدیدتری برخوردار بوده‌اند،به طوری که وقتی از خانه‌ خارج می‌شدند،با چادری بلند تمام بدن را تا روی پاها می‌پوشاندند و چیزی از برآمدگی‌های بدن مشخص نمی‌شد.23 یکی از تاریخ‌ نویسان غربی نیز شواهد زیادی دال بر وجود حجاب در بین زنان‌ یونان و روم باستان آورده است. او درباره «الهه عفّت» که یکی از خدایان یونان باستان است، می‌گوید: «آرتیمس»، الهه عفّت است و عالی‌ترین نمونه(و الگو برای)دختران جوان به شمار می‌آید. دارای‌ بدنی نیرومند و ورزیده و چابک و به زیور عفّت و تقوا آراسته‌ است.24

همچنین درباره مردن یکی از قبایلی که نهصد سال قبل از میلاد زندگی می‌کرده‌اند،چنین آمده است:«بالاتر از ارمیان و در کنار دریای‌ سیاه، «سکاها» بیابانگردی می‌کردند.آن‌ها مردم وحشی و درشت‌ اندام قبایل جنگی نیمه مغول و نیمه اروپایی بسیار نیرومندی بودند که در ارابه به سر می‌بردند و زنان خود را سخت در پرده نگاه‌ می‌داشتند».25این مورخ در جای دیگر می‌نویسد:«زنان فقط در صورتی می‌توانستند خویشان و دوستان خود را ملاقات کنند و در جشن‌های مذهبی و تماشاخانه‌ها حضور یابند که کاملا در حجاب‌ باشند».از قول یکی از فلاسفه یونان باستان نیز درباره شدت پوشش‌ زن، چنین نقل می‌کند که: «نام یک زن پاک‌دامن را نیز چون شخص‌ او باید در خانه پنهان داشت».26
در زمان آشوریان زنان شوهردار،زنان دربار آشوری و اساس زنان‌ بزرگ دربار،از همان بدو تولد پوشش داشتند.اهل حرمسرا و ندیمان نیز به هنگام همراهی بانوان خود،موظف به داشتن پوشش‌ بودند. همه زنان در صورت تأهل،در خیابان‌ها و در مجامع عام باید موهایشان را بپوشانند.بانوان دربار از هنگان تولد به داشتن حجاب‌ ملزم بودند و کنیزکان آن‌ها به هنگام همراهی بانوان باید حجاب را حفظ می‌کردند. اگر مردی کنیزش را به ازدواج خود درمی‌آورد، آن کنیز از زنان شوهردار محسوب می‌شد و باید حجاب را حفظ می‌کرد.
در کتیبه‌های قدیمی نیز مطلوبی درباره زنان بلند مرتبه بابلی وجود دارد که به نیمه اول هزاره قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد.در این کتیبه‌ها، فرمان‌هایی وجود دارد که برای انتقام از بابلیان صادر شده است. زنان‌ بابلی ملزم به اجرای کارهای پست هستند و باید حجابشان را از سر بدارند و پاهایشان را برهنه کنند.نوع پوشش در آن زمان را می‌توان‌ بر دو نقش برجسته به دست آمده از بین النهرین،مشاهده کرد.این دو نقش برجسته،اکنون در موزه بریتانیای لندن موجود است.

یکی از این نقش‌ها، گروهی از زنان و دختران را در حال ترک شهر مصیبت‌زده «لاچیش» نشان می‌دهد. کتیبه دوم گروهی از زنان را مشخص می‌کند که باهم صحبت می‌کنند.این کتیبه‌ها از سال‌های‌ 186 تا 407 قبل از میلاد به دست آمده است.در نقش برجسته‌ها زنان،بالاپوش‌هایی بلند بر تن دارند و پوششی نرم و آزاد بر سر و پیشانی‌شان دیده می‌شود.در بالاپوش‌هایی که بر تن زنان گروه دوم‌ است،حاشیه‌ای به چشم می‌خورد که از استفاده نوعی دستمال گردن‌ حکایت می‌کند.27
در طول دوره جمهوری اول روم، زنان پوششی بر سر نداشتند. تعداد بی‌شماری مجسمه و نیم‌تنه از زنان این دوره بر جای مانده‌ است.در دوران اگوستوس پادشاه روم و بین سال‌های 36 قبل از میلاد و 41 بعد از میلاد،پوشش دیگری بر لباس زنان افزوده شد. چندین قرن بعد در پوشش سر،استفاده از ردای بلند در میان بانوان‌ روم نمودی طبیعی پیدا کرد؛بنابراین در نیمه اول هزاره بعد از میلاد، حجاب سر و جامه بلند در میان زنان شمال آفریقا و سواحل شرقی‌ مدیترانه گسترش یافت.
در طول دوران حکومت رومیان، مردمان آفریقای شمالی که بربر بوده‌اند، لباسی از پوست حیوانات بر تن می‌کردند و یا این پوست‌ را بر روی شانه‌شان می‌انداختند.از نظر نویسندگان رومی، یکی از متداول‌ترین شیوه‌های پوشیدن لباس در آفریقای شمالی،برگرفته از لباس رومیان البته بدون کمربند است. شکل دیگر پوشش در این‌ ناحیه،قبل از اسلام که توسط نویسندگان یونان و روم توصیف شده‌ است، پارچه بزرگی است که به منزله ردایی تمام بدن را می‌پوشاند. این‌جامه را هم مردان و هم زنان به گونه‌ای متفاوت می‌پوشیدند. در مناطق شرقی امپراتوری روم نیز حجاب وجود داشته است. یکی از مهم‌ترین منابع این اطلاعات درباره شکل پوشش در این‌ ناحیه از پالمیرا واقع در سوریه کنونی به دست آمده است. تندیس‌ها و تندیسک‌های بی‌شماری که از این ناحیه به دست آمده است، تصویری از نوع پوشش زنان و مردان را نشان می‌دهد. آنچه از این‌ منابع به دست آمده است،نشان می‌دهد که زنان خود را می‌پوشاندند و بعضی از آنان حتی خود را به سختی در لفّاف می‌پیچیدند.28

از هزاره اول بعد از میلاد مسیح، از حجاب زنان عرب نوشته‌هایی‌ بر جای مانده است که نشان می‌دهد زنان عرب در اماکن عمومی‌ و بین مردم خود را کاملا می‌پوشانده‌اند، به گونه‌ای که تنها یک‌ چشم آنان نمایان بوده است.
زنان عرب تبار که نه تنها سر،بلکه صورتشان را نیز می‌پوشاندند و مخموری برق یک چشم را بر نمایان کردن صورت ترجیح‌ می‌دادند. برای آن‌ها دیدن،برتر از دیده شدن بوده است. گواه‌ استفاده از حجاب در شبه جزیره عربستان را در برخی اشعار عربی قبل از اسلام در قرن ششم بعد از میلاد می‌توان یافت. در برخی از این اشعار،به این آرزو اشاره می‌کند که حجاب‌ از میان برداشته شود و زیبایی نهفته در پس آن عیان شود. در سال‌های پس از ظهور اسلام،زنان این شبه جزیره طبیعتا سر و صورت خود را به شکل‌های گوناگون در انظار عموم‌ می‌پوشاندند. یکی از رایج‌ترین انواع البسه در آن زمان،ردایی‌ بود که «جیل باب» نامیده می‌شد که این ردا تمام بدن به استثنای‌ یک چشم را می‌پوشاند. مراجع دیگری، مبیّن نوعی از پوشش‌ سر در آن دوره است که «ماندیل» نامیده می‌شده است،اما چگونگی آن برای ما واضح و آشکار نیست.
مردم عرب، چه آنها که بیابانگرد بودند و چه ساکنان شهرها، سنت قدیم خود را پس از اسلام نیز ادامه دادند و در همان شیوه‌ پوشش قدیم ثابت قدم ماندند.برای زنان شیوه پوشش،استفاده از ردایی بلند و فراخ در اماکن عمومی بود.این نوع پوشیدن لباس‌ در این منطقه به نظر می‌رسد که به هزاره دوم قبل از میلاد مسیح‌ مربوط می‌شد.29
حالا باز هم بد نیست اگر سرکی میان‌ عکس‌های تاریخی خیلی قدیمی-همان تحریف نشده‌ها!- و عکس‌های امروزی بکشی… بعد خودت حدیث مفصّلش را بخوان.

_________________________________________
پی‌نوشت‌ها:
(1).عهد عتیق،انجمن پخش کتب مقدسه،لندن، 2991،تورات،سفر تثنیه:7/5 و 01؛سفر خروج: 41/02 و 71.
(2).همان،سفر لاویان:03/91
(3).همان،سفر پیدایش:56/42-46
(4).همان،51/31-41
(5).عهد عتیق،کتاب اشعیاء:81/3-61
(6).تلمود،میشنا کتوبوت:6/7
(7).دورات،ویل؛تاریخ تمدن،ترجمه امیر حسین‌ آریانپور و دیگران؛تهران:انتشارات علمی و فرهنگی، 5631؛ج 21،ص 36
(8).ر.ک؛آقاحسین شیرازی،ابو القاسم؛پوشاک زنان‌ ایران از آغاز تا امروز؛انتشارات اوستا فراهانی،3831؛ ص 78
(9).فرزندان استر؛مجموعه مقالات به کوشش هومن‌ سرشار،ترجمه مهرناز نصریه؛نشر کارنگ،4831؛ ص 381
(10).عهد جدید؛انجمن نشر کتب مقدسه؛ نیویورک،4991؛انجیل متی:13/5-72.
(11).رساله پطرس:6/3-1
(12).رساله اول پولس به تیموتائوس،51/2-9
(13).رساله پولس به تیطس:7/2-3
(14).تاریخ تمدن،ج 3،ص 894
(15).رساله پولس به تیموتائوس:6/5
(16).ناس،2831:ص 046
(17).فوگل،0831:ص 872
(18).ضیاءپور،جلیل؛پوشاک باستانی ایرانیان از کهن‌ترین زمان تا پایان شاهنشاهی ساسانیان؛تهران؛ ص 45
(19).همان
(20).تاریخ تمدن،ج 1،ص 25512.پوشاک زنان‌ ایرانی،ص 491
(22).همان،ص 411
(23).وجدی،محمد فرید؛دائرهء المعارف القرون‌ العشرین؛بیروت،1791 م؛ص 3291
(24).تاریخ تمدن،ج 1،ص 025
(25).همان،ص 644
(26).همان،ص 054
(27).ایست وود،ولگسانگ؛تاریخ حجاب،زن در روزنامه زن(مجموعه مقالات منتشر شده در روزنامه‌ زن،مترجم ونوس چرمچی؛چاپ اول،تهران: انتشارات قله؛8731،ج 1،ص 291
(28).همان،ص 691
(29).ترنر ویل کاکس،روت؛تاریخ لباس،مترجم‌ شیرین بزرگمهر؛چاپ دوم،تهران:انتشارات توس؛ 0831،ص 93؛تاریخ حجاب،ج 1،ص 991.
 


زهرا رضائیان، از آن حجاب تا این حجاب چه شده؟،

«مجله فرهنگ پویا» پاییز 1389 - شماره18


فرم در حال بارگذاری ...

پنج درس آموزنده و ارزشمند از امام صادق علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 13ام بهمن, 1396

 

1. مرحوم قطب الدّين راوندى روايت كرده است:
روزى از امام جعفر صادق عليه السلام سؤ ال كردند:

روزگار خود را چگونه سپرى مى فرمائى؟

حضرت در جواب فرمود:

عمر خويش را بر چهار پايه و ركن اساسى سپرى مى نمايم:

مى دانم آنچه كه روزى براى من مقدّر شده است، به من خواهد رسيد و نصيب ديگرى نمى گردد.
مى دانم داراى وظائف و مسئوليّت هائى هستم، كه غير از خودم كسى توان انجام آن ها را ندارد.
مى دانم مرا مرگ در مى يابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مى ربايد؛ پس بايد هر لحظه آماده مرگ باشم.
و مى دانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و بايد مواظب اعمال و حركات خود باشم.(1)

2. در روايات متعدّدى وارد شده است:
هرگاه كه امام جعفر صادق عليه السلام در باغستان و مزرعه، بيل در دست داشته و مشغول كشاورزى و كارگرى مى بود؛ و اصحاب و دوستان، حضرت را با آن حالت مشاهده مى كردند، عرضه مى داشتند: ياابن رسول اللّه! چرا در اين موقعيت خود را به زحمت انداخته ايد؟!
اجازه فرمائيد تا ما كمك كنيم و شما استراحت نمائيد؟
حضرت در جواب مى فرمود:

مرا به حال خود وا گذاريد، من علاقه مندم كه خداوند مرا در حالتى مشاهده نمايد كه با دست خود زحمت مى كشم و كار مى كنم و جسم خود را براى بدست آوردن روزى حلال به زحمت و مشقّت انداخته ام.(2)

...

3. بعضى از بزرگان همانند مرحوم إ ربلى حكايت كرده اند:
روزى مگسى بر صورت منصور دوانيقى نشست و منصور با دست خود آن را دور ساخت، مگس بار ديگر برگشت و بر همان جاى اوّل نشست و باز منصور آن را دور كرد.
و اين كار چند مرتبه تكرار شد تا آن كه منصور به خشم آمد، در همان حال، امام جعفر صادق عليه السلام وارد شد.
منصور گفت: ياابن رسول اللّه! خداوند متعال براى چه مگس را آفريده است؟
حضرت در پاسخ فرمود: براى آن كه به وسيله آن، جبّاران را ذليل و متواضع گرداند.(3)

4. مرحوم نراقى در كتاب ارزشمند خود آورده است:
شخصى نزد امام جعفر صادق عليه السلام حضور يافت؛ و عرضه داشت: ياابن رسول اللّه! پدرم پير و ضعيف گشته است به طورى كه همانند بچّه كوچك بايد در خدمت او باشم؛ و نيز او را براى قضاء حاجت بغل مى كنم.
حضرت فرمود: چنانچه توان داشته باشى بايد اين كار را ادامه دهى؛ و نيز بايد با كمال ملاطفت و مهربانى برايش لقمه بگيرى و دهانش بگذارى.
و انجام اين امور فرداى قيامت، راه ورود به بهشت را برايت آسان مى گرداند.(4)

5. صفوان جمّال حكايت كند:
روزى در خدمت آن حضرت بودم، كه فرمود: اى صفوان! آيا تعداد سفيران و پيامبرانى را كه خداوند متعال براى هدايت بندگان؛ مبعوث گردانيده است، مى دانى؟
عرض كردم: خير، نمى دانم.
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بر انگيخت و به همان تعداد نيز وصىّ و جانشين منصوب و معرّفى كرده، كه تمامى آن ها اهل صدق حديث و اداى امانت و زاهد در امور دنيا بوده اند.
سپس حضرت در ادامه فرمايش خود افزود: خداوند متعال پيغمبرى بهتر و با فضيلت تر از حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله نفرستاد.
و نيز جانشينى بهتر و با فضيلت تر از جانشين آن بزرگوار يعنى؛ حضرت اميرالمؤمنين امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام معرّفى نكرده است.(5)


1. مستدرك الوسائل : ج 12، ص 172، ح 15.

2. كافى : ج 5، ص 76، بحارالا نوار: ج 47، ص 57، وافى : ج 17، ص 30 و 36.

3. كشف الغمّة : ج 2، ص 373.

4.جامع السّعادات : ج 2، ص 265.

5.بحارالا نوار: ج 16، ص 352، به نقل از اختصاص شيخ مفيد.


چهل داستان وچهل حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام،

حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی


فرم در حال بارگذاری ...

دانلود مداحی از مزار توست تا صحن نجف با نوای محمود کریمی + فیلم

نوشته شده توسطرحیمی 12ام بهمن, 1396

 

 فیلم عزاداری شب سوم فاطمیه اول، با مداحی محمود کریمی را با نام ازمزار توست تاصحن نجف، ( زمينه )

دانلود فیلم


فرم در حال بارگذاری ...

نماز آیات را چطور بخوانیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 11ام بهمن, 1396

 

بر اساس احکام شرعی، عوامل وجوب نماز آیات عبارت است از: کسوف خورشيد و خسوف ماه، زلزله و هر حادثه غيرعادى که باعث ترس بيشتر مردم شود؛ مانند بادهاى سياه يا سرخ و يا زرد که غيرعادى باشند، تاريکى شديد، فرو رفتن زمين و ريختن کوه، صيحه آسمانى و آتشى که گاهى در آسمان ظاهر مى‌‏شود.

 

به همین بهانه، گزارشی از چگونگی خواندن نماز آیات را برایتان آماده کردیم. نماز آیات را به چند شکل می‌توان خواند؛

اول؛ نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت پنج رکوع دارد. دستور آن این است که نمازگزار بعد از نیت، تکبیر بگوید و یک حمد و یک سوره تمام بخواند و به رکوع رود و سر از رکوع بردارد. دوباره یک حمد و یک سوره بخواند، باز به رکوع رود تا پنج مرتبه. بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول بجا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.

 

دوم؛ در نماز آیات نمازگزار می‌تواند، بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون این که حمد بخواند، قسمت دوم همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید. مثلا به قصد سوره «قل هو الله احد» بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید: «قل هو الله احد» دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید: «الله الصمد» باز به رکوع رود و بایستد و بگوید: «لم یلد و لم یولد» و برود به رکوع، باز هم سر بردارد و بگوید: «و لم یکن له کفواً احد» و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول بجا آورد. بعد از سجده دوم، تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

سوم؛ اگر هم نمازگزار، در یک رکعت از نماز آیات پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند، مانعی ندارد.

 

باشگاه خبرنگاران

 

 

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: حضرت مادر (س) [عضو] 
5 stars

احسنت

1396/11/13 @ 15:03


فرم در حال بارگذاری ...

خانه داری و تربیت فاطمه سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 11ام بهمن, 1396

 

از درس های مهم و حیرت انگیز حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درس خانه داری و مدیریت کانون است. او با اینکه دختر پیامبری عظیم و حاکمی قدرتمند است و می تواند چون دیگر زنان که در چنین وضع و موقعیتند برای خود جاه و جلالی فراهم سازد، کوکبه و دبدبه ای به راه اندازد ولی چنین نمی کند. همانند هر زن عادی دیگری سر گرم کار و تلاش د رخانه و گرم داشتن کانون می شود و در عین حال مسؤولیت اجتماعی خود را نیز فراموش نمی نماید.

مرکزیت خانه اش در مسیر تربیت فرزند، مشاوره و همدمی با امام علی - علیه السلام - مهرورزی به اهل خانه بود، و حاصل چنین اقدامی، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - راستین را بیش از پیش محبوب کرد و او راضی به این تقسیم کار پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود که کار درون خانه از آن او و کار بیرون خانه از آن امام علی - علیه السلام - باشد و خدای را بر این امر سپاسگزار و شاکر بود.

مکتب حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مکتبی اعجاز آمیز است. از آن آثار درخشانی پدید آمدند که مطالعه هر کدام از آنها حیرت آدمی را بر می انگیزاند. از جنبه های اعجازآمیز زندگی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ازدواج اوست که مصداق آیه مرج البحرین یلتقیان[1]است. و از آن مهمتر از مصداق آیه یخرج منها اللؤلؤ و المرجان است.[2] ابن عباس در تفسیر این آیه گوید:

- مقصود از «مرج البحرین یلتقیان» علی و فاطمه اند.

- و مقصود از «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسین اند.[3]

- آری، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مادر است، مادری که رهبران آینده اسلام را می پروراند و تحولات جهان تشیع و حتی در جامعه اسلامی از او منشأ می گیرد و بسیاری از وقایع اسلامی از آنجا آغاز می شوند. تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درباره فرزندان نمایانگر روح با عظمت این بانوی بزرگ است.

فاطمه شناسی

کار فاطمه شناسی اگر ممکن باشد یکی از راههای مهم آن مطالعه در آثار تربیتی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بویژه تربیت نسل است حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را می توان از طریق فرزندانی که او تربیت کرده شناخت، مخصوصاً در تربیت حسنین، زیرا فرزند آئینه تمام نمای والدین است بویژه مادر.

او در عین داشتن وظایف گوناگون فردی و اجتماعی به ایفای نقش مادری پرادخت و مادری شهید پرور بود فرزندانی تربیت کرد که همه رهبر، تاریخ ساز، رزمنده، روشنگر،افشاگر، او زنی است بظاهر چون زنان دیگر جامعه، ولی به تربیت نسلی پرداخت که برای بشریت آبرو آفریدند.

فرزندانی که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تربیت کرد کسانی بودند که امر رهبری جامعه فردای او را بر عهده گرفتند، آنچه را که فاطمه - سلام الله علیها - خود داشت و آنچه را که از انبیاء گذشته از کانال پدر به میراث برده بود، و آنچه که از قرآن بر پدرش و در خانه او نازل شده بود همه را به فرزندان خود به میراث داد و همه تعالیم را درباره شان عمل کرد و این مسأله ای است که در تاریخ بشر همانند ندارد. و اینک که قرنها از تاریخ فرزندداری حضرت فاطمه - سلام الله علیها - می گذرد، به زحمت قابل بررسی است که او چگونه از عهده این وظیفه های سنگین، آن هم در آن شرایط بر آمد.

...

در مسیر مادری

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - دختر بزرگ ترین رجال مذهبی و سیاسی زمان بود، برای او حضورها و موضعگیری هائی در رابطه با حیات خانوادگی ممکن و میسر بود و می توانست چون دیگر زنان نامدار از خانواده اشراف و سلاطین راهی توأم با ناز و تنعم را در پیش گیرد ولی او این چنین نکرد.

اوخود را در نظام تکوینی حیات قرار داد که خداوند او را موجودی با احساس لطیف و با عاطفه و شور آفریده بود و متحمل و او این سرمایه را در راه ساختن، بعمل آوردن ورشد دادن فرزندان بکار برد. و سند ادعای من در این راه حسن و حسین و زینب و کلثوم اند، با آن برنامه درخشان شان.

او مادری موفق بود زیرا که توانسته است به تربیت فرزندانی بپردازد که همه رزمنده، دلیر و مجاهد فی سبیل الله باشند. کدام مادر است که در طول حیات خود توانسته است فرزندانی چون حسن و حسین بپروراند؟ و کدام زن شجاعی را سراغ داریم که دختر شجاع و قهرمانی چون زینب بپروراند؟

فرزندانش هر کدام الگوی کامل مادر و پدر در همه صفات اخلاقی و انسانی و هر کدام مجسمه فضیلت و پاکی و تقوا بودند و اگر از ما نمونه های مکتب معجزه آسای اسلام را بخواهند ناگزیر باید فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را معرفی کنیم و این ادعائی است که در آن گزافه و انحرافی نیست، دوست و دشمن بدان اعتراف دارند - و مادری چون حضرت فاطمه - سلام الله علیها - موجد این اسوه هاست.

دیدگاه های حضرت فاطمه - سلام الله علیها -

موفقیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را در مسیر مادی که باید سرمشقی برای زنان جهان باشد مرهون دیدگاهی است که این بانوی بزرگ اسلامی با استفاده از اندیشه اسلامی برای خود پدیدآورده و اتخاذ کرده است و ما را توان بررسی همه جانبه این دیدگاه نیست فقط با رعایت اختصار به چند نمونه آن اشاره می کنیم:

1 - در مورد خانواده:

خانواده از دیدگاه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - کانونی مقدس است و میزان قداست آن بحدی است که او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود رادر آن بگذارند و آن را سنگری محکم در جبهه کارزار جهانی بسازد.

همه چیز از خانواده آغاز می گردد، حتی سعادت یا بدبختی یک ملت در خانواده رقم می خورد و عزت و سعادت جامعه از آنجا منشأ می گیرد. هم چنین اگر با دیدی وسیع تر نگریسته شود جنگها و صلحها در محیط و جو خانواده تکون می یابد. و در آنجاست که کودکان، یعنی پدران فردای بشر درس ها می آموزند بدین سان اگر بنای رشدی در جامعه ای است آغاز آن باید از خانواده باشد.

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به کانون خانوادگی دل بسته است، آنچنان که وقتی مسأله تقسیم کار را پدرش با او مطرح می کند و معلوم می شود که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - باید در کانون خانواده به امور داخلی آن بپردازد، خدای را سپاس می گذارد. و به گرمی و سر و سامان دادن خانواده می پردازد و آن را چون کارگاهی برای تربیت رهبری قرار می دهد.

2 - در مورد فرزند:

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درباره فرزند این تصور و اندیشه را دارد که امانتهای خداوند در دست پدر و مادرند و والدین در برابر حفظ و رشد این امانت مسؤولند. او فرزند را بعنوان کالائی بی ارزش نمی شناسد که او را به دست لله ها و دایه ها بسپارد بلکه آنها را وجودهائی ارزنده و در خور احترام و کرامت ذاتی می شناسد که باید شخص مادر امر رسیدگی آنها را به عهده گیرد.

او فرزند داری را شأن کوچکی نمی دانست که امر اداره آن ها را به دیگران واگذارد. و یا با احساس حقارت از بچه داری بدنبال مشاغل پر سر و صدای بیرون رود. او خانه را مرکز انسان سازی می شناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود که در خور هرگونه اعتنا هستند. او این احساس را درباره فرزندان خود بیشتر دارد از آن بابت که از زبان پیامبر شنیده است خداوند ذریه پیامبران را در صلب من پیامبر قرار داده ولی نسل مرا در صلب علی - علیه السلام - پس من پدر اولاد فاطمه ام[4]، پس فاطمه - سلام الله علیها - طبعاً سرمایه گذاری را درباره اینان لازم تر می شناسد.

3 - در مورد تربیت:

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - امر تربیت را امری تحول انگیز، سازنده، نجات ده بشر از خطرات و عوارض می شناسد. او می داند که رمز پیشرفت و انحطاط فرد و جامعه در سایه تربیت قابل خلاصه شدن است. جامعه ای پیشرفته است که تربیت آن پیشرفته باشد و قومی منحط بحساب می آیند که تربیت آنها منحط باشد هم او معتقد است که این مادران اند که زمینه را برای بهشتی شدن فرزندان فراهم می سازند (الجنة تحت اقدام الامهات[5] و طبعاً رمز جهنمی شدن، انحراف و انحطاط فرد و جامعه هم در سایه تربیت و مخصوصاً تربیت مادران است این حقیقتی است که ما پایه های رشد و انحراف را در سایه تربیت های صواب و یا انحراف آمیز بدانیم و تاریخ نمونه های مستندی را از آن به ما عرضه داشته است.

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این دیدگاه را درباره تربیت دارد که غفلت از آن موجب صدمه ای عظیم برای فرد و جامعه است و صدماتی غیر قابل جبران را در پی دارد. بویژه در دوران خردسالی که کودک همانند شاخه تری قابل انعطاف است بدین نظر او خود را وقف زندگی فرزندان و سازندگی و تربیت آنها می کند. هم چنین او سخن پدر را بیاد دارد که فرموده بود. فرزندان خود را بزرگ بشمارید و آنها را نیکو تربیت کنید (اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم)[6] و می داند نوع ادب و تربیت آنها مسؤولیت آور است. ادبوا اولادکم فانکم مسؤولون.[7]

در طریق تربیت

اما در طریق تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - توجه به شرایط و عوامل، اصول و ضوابطی دارد که بعنوان نفوذها نقش اساسی را ایفا می کنند و ما در این زمینه هم بعنوان عوامل درس آموز نکاتی را ذکر می کنیم.

1 - محیط و شرایط:

از عوامل مهم تربیت محیط و شرایطی است که بعنوان عامل مهم در سر راه رشد است. نقش محیط در تربیت به میزانی است که بسیاری از صاحبنظران آن را مهمترین عامل از بین همه عوامل تربیت می دانند محیط رنگ ده شخصیت و سازنده خلق و خوی آدمی است و اثر آن را تا بدان حد مهم دانسته اند که گفته اند انسان است و محیط او. دامنه محیط وسیع و شامل محیط خانه که مهم است، محیط دامن مادر و پدر که از آن مهمتر است، محیط اجتماعی، شرایط و جو بیرون و… و زنی است که محیط خانه را مدرسه می سازد و در آن برنامه های تربیت اسلامی را پیاده می کند در کلاس خانه اش موضوع تربیت فرزندانند و و هدف او انسان پروری و شهید پروری، برنامه اش قرآن است و سنت، معلمانش رسول الله است و امام علی - علیه السلام - و فاطمه - سلام الله علیها -، شیوه آن مهر و محبت است و ارج گذاری به وجود فرزندان.

آری خانه فاطمه - سلام الله علیها - کلاس عالی تربیت است، کلاسی است پر از شور و اخلاص جو آن سراسر ایمان، پایه های آن، حرکت، فضیلت، مقصد آن شهامت آفرینی، تحت نظارت و رهبری مستقیم پیامبر - صلی الله علیه و آله - و دامن عفیف و پر عزت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - طریقه آن و آموزش های صحیح، و تلاش در آن برای انتقال میراث پیامبران، و طبیعی است که در آن افرادی پدید آیند مهذب، بی آلایش و معصوم، وارثان آدم تا خاتم، ثارالله، متعهد و مسؤول، انسان دوست و متعهد، و در راه خدا و در کار جلب رضای خدا.

2 - اصول و ضوابط:

در این کلاس و مدرسه اصول و ضوابطی حاکمند که همه آنها از جانب خدایند و پیامبر - صلی الله علیه و آله - صادق و مصدق آن ها را ذکر کرده و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و امام علی - علیه السلام - دو شاگرد مهم و دور کن این امت آن ها را مورد عنایت و استفاده قرار داده و به مرحله اجرا و عمل می گذارند.

تربیت براساس اصل توحید است و ضابطه ایمان و باوری راستین، اصل جرأت دهی و با شهامت سازی در این خانه حاکم است، اصل اخلاق و انضباط، اصل تقوا و پاکدامنی، اصل غلبه حق بر هوای نفس، ترجیح همسایه بر خانه، ترجیح معنی بر ماده…خانه او خانه زهد است بگونه ای که دنیا آنها را نفریبد و مالک وجودشان نگردد، بلکه خود مالک دنیا باشند، زرق و برق های ظاهری در آن ارزش نداشته باشد. آنچه مهم است و می ارزد، رضای خداوند است و همه افرادی که در این خانه اند بر این اساس و در مسیر این هدف زندگی می کنند.

هم چنین در این خانه اصل هماهنگی بین زن و شوهر در تربیت فرزندان وجود دارد، اصل اعتدال در امور، اصل سلطه ایمان، اصل غلبه اخلاق انسانی بر خواسته های حیوانی حکومت می کند و مبانی اسلام راستین مورد توجه است و سعی در اعمال اراده خداوندی و همسانی مشیت خود با مشیت خداوند.

3 - شیوه های و روش:

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - یک مادر است و مادری از سوئی مرکب از دو عنصر است عنصر نوازش، و عنصر مهربانی و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این هر دو را به حد کمال واجد است و این خود زمینه را برای تربیت خوب فرزندان فراهم می سازد. روح مادرانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و عطوفت و غم خوارانه او خود سبب پیروی فرزندان است و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از این بابت مصداق این سخن پیامبر است که:

- خیر نسائکم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن[8]- بهترین زنان شما کسانی هستند که به همسرشان لطیف تر و مهربانتر و به فزرندان خود رحیم تر باشند. یا مصداق حدیث دیگر که بهترین زنان شما کسانی هستند که زاینده و زایا، سرپرست و والی، شیرده به فرزندان، دلسوز به آنان، و علاقمند به همسر خود باشند:

خیر نسائکم حاملات، والدات، مرضعات، رحمات باولادهن، مایلات الی ازواجهن[9]حضرت فاطمه - سلام الله علیها - با فرزندان خود همدم و هم انس است. کارهای شان را زیر نظر دارد و در موارد لازم به آنان تذکر می دهد و یا در مورد کارشان داوری می کند. حسنین - علیه السلام - خط می نویسند نزد مادر می آورند که بگوید خط کدامشان بهتر است. مادر برای اینکه دلها را نشکند آنها را بنزد پیامبر می فرستد و رسول خدا مجدداً آنها را نزد حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بر می گرداند. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - رشته گردن بند را به زمین می ریزید که هر کدام بیشتر جمع کردند خط او بهتر است.[10]

تربیت در عین کار

این همه کوشش دقت گذاری حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درباره فرزندان بخاطر آن نبود که او را فراغی و آسایشی فوق العاده بود. او این خدمات را در کنار دیگر مشاغل شخصی و اجتماعی، آنهم در آن برهه از زمان انجام داد. داشتن تصویری از وضع حیات در آن روزگار، مخصوصاً در دورانی که فقر و ناداری هم حکومت کند خود عظمت کار او را بیشتر نشان می دهد.

او زنی است جوان، مادر چند کودک خردسال، در خانه ای زندگی می کند که محقر است، آب را از بیرون باید به خانه بیاورد و از مسافتی نسبتاً دور، گندم یا جو را باید شخصاً با دستاس آرد کند، خود باید آنرا خمیر کند، و نان بپزد، خود باید لباس خود و فرزندان را بشوید، با هیزم آتش درست کند، و با دهان در آن بدمد تا آتش شعله ور گردد، خود خانه را جارو کند، شمشیر خونین امام علی - علیه السلام - را بشوید، محیط را برای آرامش امام علی - علیه السلام - ساکت سازد. به زنان مدینه درس و مسأله دینی بیاموزد، گاهی هم به زخم بندی مجروحان جنگی بپردازد، کارهای دستی چون پشم ریسی را انجام دهد تا کمکی برای زندگی مشترک باشد، به حق طلبی برود، به مبارزه بپردازد و…حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نشان داد که انجام وظایف مادری با آن امور متناقض نیست، در عین کثرت مشغله می توان فرزندانی شایسته تربیت کرد و بگفته دکتر بنت الشاطی ء می توان چون چشمه ای شد که از سینه کوهی بجوشد و با خود هزاران گوی و گوهر زرین و سیمین بیرون بریزد، پذیرش خدمات خانوادگی مانع از خدمات اجتماعی و سیاسی نیست و بالعکس.

حاصل تربیت

حاصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در محیط خانه، فرزندان است صاحب فضیلت های بسیار و متعدد و در محیط بیرون،زنانی است عفیفه و کم نظیر که هر کدام چراغ و مشعل هدایتی برای دیگر زنان در دنیای اسلام بودند. اما در آنچه که به فرزندان مربوط می شود اصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را لااقل از سه دید بررسی می کنیم.

1 - در جنبه شخصیت:

او فرزندانی تربیت کرد که هر کدام از آنها در جنبه شخصیتی انسانهائی آزاد، مستقل، با روحیه، و دارای سلوک و رفتاری هستند که توجه به هر کدام از آنها آدمی رابه یاد آیه آیه های قرآن می اندازد. به دست نورانی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - شیر مردان و شیر زنان شجاع، با عرضه و قهرمان پدید آمدند، که دارای عزت نفس، اعتماد بنفس و به دور از فرومایگی و تن دادن به ذلت ها بودند. فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - همگی شجاع، با اراده، از نظر روحی قوی، فدائی اسلام و قرآن بودند. این درک و اراده را داشتند که در مواقع حساس به یاری انسانهای مظلوم و اسلام مظلومتر بشتابند. کسانی بودند که آخرین قطره خون را دادند ولی در برابر ناحقی و ستم سرفرود نیاوردند.

2 - در جنبه حرکت آفرینی:

حاصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرورش نسلی بود حرکت آفرین و زندگی ساز، نسلی که هر کدام مشعل هدایتند وچراغ فرا راه حیات همه انسانها و سیاستمداران راستین هستند. فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در تاریخ حیات اسلامی مردم موجها آفریدند و کشتی اسلام را که گاهی شدیداً، در تلاطم و در حال غرق شدن بود از خطر نجات دادند.

- حسن بن علی - علیه السلام - را ببینید که در چه شرایطی و چگونه با نرمش قهرمانانه و تاریخی خود زحمت صلح را بخود خرید ولی نابودی اسلام و فنای توان مسلمین را پذیرا نشد. صلحی تاریخی کرد که زمینه ساز قیامهای بعدی بود و خود شهید صلح به نفع اسلام شد.

- حسین بن علی - علیه السلام - را بنگرید که قیام جانانه خویش از خون دل خود گذشت تا در رگهای مسلمانان خمود و جامد خونی جدید وارد سازد و آنها علیه ستمگران و عیاشان به مبارزه وادارد و خانه ستم را ویران کند والحق که با این قیام چه نصیبی وافر برای اسلام فراهم آورد.- زینب - سلام الله علیها - را ببینید که زبانش چون جلادی برای ابن زیاد و یزید بود و هم چون شمشیر امام علی - علیه السلام - برّائی داشت - با سخنان خود در کوفه و شام زلزله در ارکان خصم انداخت و دنیای دشمن را بحرکت و عصیان علیه نظام خودشان وا داشت. و به همین گونه بود کلثوم و در کل حاصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها -.

3 - درخدمت به اسلام:

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خادمانی ارزنده و راستین برای اسلام تربیت کرد. که بقای اسلام را تضمین کردند و جمله معروف الاسلام نبوی الحدوث و حسینی البقاء خود نمونه ای از آن است. اینان به گونه ای پرورش یافته بودند که دشمنی اسلام را نمی پذیرفتند و اعمال خلاف اسلام را طرد و نهی می کردند از سر و جان مایه می گذارند تا اسلام زنده بماند. در تاریخ اسلام دیدید که چگونه با معاویه ستیز می کرد، آن دیگری با پسرش یزید، آن سومی حامل پیام شهادت شد، آن چهارمی افشاگر مفاسد بنی امیه و همه آنها پشتوانه انقلاب اسلامی پیامبر - صلی الله علیه و آله - که کوشیدند ارکان فساد و آلودگی را متزلزل سازند و مردم را به حقایق پشت پرده حکومت آشنا نمایند و نشان دهند آنچه خلفا عرضه می دارند اسلام نیست.

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بانوی بزرگی بود که توانست نسل امام تربیت کند و فرزندانی شهادت طلب و فدائی این که در مواقع حساس و لازم از جان خود برای اسلام مایه بگذارند و جلو مقاصد شوم خصم را بگیرند. نسل حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نسل شهید است. زیرا همه آنان درراه اسلام خود را فدا کردند وفراموش نکنیم حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خود شهیده اسلام است و شوهرش نیز شهید مسجد و محراب.

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و کانون خانه

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - دختر پیامبر است، راه و رسمی را در زندگی پدید آورد که الحق حجت را بر همه زنهای عالم تمام کرد. با شیوه ای که او در پیش گرفت راه عذر را در انجام وظیفه ای که خداوند برای زنان مقرر داشته است بر روی آنان بست. اگر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نبود ما چگونه می توانستیم دریابیم وظایف متعدد برای یک زن چگونه قابل جمع است؟ چگونه می توانستیم دریابیم که زن هم در سیر به سوی کمال می توانند چنان گامی به پیش نهد که حتی از مردان هم جلو افتد؟.

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - با عمل خود به جهانیان درس داده، درس مادری، درس همسری، درس کانون داری، درس خدمت اجتماعی و هدایت و روشنگری، بدون حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درک این مسأله ممکن نبود که زن در عین فرزند داری می تواند عابده ای بی مانند باشد و بدون انتخاب نسبت و مقام می تواند در نقش یک انسان کامل ایفاء وظیفه کند و شهره گردد.

از درس های مهم و حیرت انگیز حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درس خانه داری و مدیریت کانون است. او با اینکه دختر پیامبری عظیم و حاکمی قدرتمند است و می تواند چون دیگر زنان که در چنین وضع و موقعیتند برای خود جاه و جلالی فراهم سازد، کوکبه و دبدبه ای به راه اندازد ولی چنین نمی کند. همانند هر زن عادی دیگری سر گرم کار و تلاش د رخانه و گرم داشتن کانون می شود و در عین حال مسؤولیت اجتماعی خود را نیز فراموش نمی نماید.

برای اینکه اهمیت قضیه روشن شود به گوشه هائی از این حیات درخشان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - اشاره می کنیم و از تلاش و کوشش او در این جنبه حرف می زنیم، باشد که راهنمای عملی برای ما، آن هم باالگوگیری اززنی معصومه باشد.

خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها -

نخست از خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - حرف بزنیم، جائی که او و امام علی - علیه السلام - در آن زندگی سر کرده اند و گلهای بوستان خود را در آن پرورش داده اند. تا مدتهای زیاد آنها در اطاق اجاره ای زندگی را سر کردند که دور از خانه پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود. بعدها رسول خدا - صلی الله علیه و آله - با یکی از صحابه سخن گفت و خانه اجاره ای آنها را به محلی نزدیکتر به خود آورد، و سالها گذشت تا آنها خود صاحب خانه ای و حجره ای کوچک شدند.

این خانه که در کنار خانه پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود، و بیش از یکی دو متر با آن فاصله نداشت، خانه ای بود کوچک و محقر، گلین، فرش آن شامل حصیری بود که تنها نیمی از اطاق را می پوشاند و نیم دیگر با شن نرم مفروش بود. درب آن یک لنگه ای و معرّف فقر اهل خانه.

در این خانه فاطمه - سلام الله علیها - با امام علی - علیه السلام - همراز و بهتر بگوئیم هم بند و هم سلول بود. از دیدی محلی برای زندگی و مسکن است، از سوئی دیگر کارگاهی است برای کارهای دستی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - که برای کمک معاش و یا در بسیاری از موارد برای خدمت به فقرا و مساکین انجام می گرفت و از جهتی مرکز آمد و شد یاران علی - علیه السلام -، دوستان فاطمه - سلام الله علیها -، زنان مسأله دار و هدایت خواه بود. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این خانه را مدرسه و دانشگاهی ساخته بود، نه تنهابرای فرزندان خود، بلکه برای زنان مسلمان که سؤالات مذهبی خود را از او می پرسیدند. آن را کانون مقدسی ساخته بود که اعضای خانه، آن را سنگری دانسته و پناه و سکون خود را در آنجا می جستند. و خواهیم دید که این کانون مطمئن ترین محل آرامش و پناه امام علی - علیه السلام - بود.

اهمیت خانه داری

فاطمه - سلام الله علیها - از کسانی نبود که خانه داری را کاری کوچک شمرد و یا خانه را به شوق اداره و منصبی ترک گوید و یا آن را محل و مرکزی برای بلند پروازی خود قرار دهد. او به این نکته آگاه بود که کانون خانوادگی و اداره آن کمتر از اداره یک کشور نیست و حتی پایه کشور داری بحساب می آید. و هم می دانست و اززبان پیامبر شنیده بود که خدمت در خانه و خانه داری دارای اجر و حسنه است، حسنه ای که هیچ کاری از زن با آن برابری نمی کند.

روزی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از اصحاب خود پرسید زن در چه حالی به خدا نزدیکتر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند: حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این سخن را شنید و پیام فرستاد زن در حالی به خدا نزدیکتر است که ملازم خانه باشد و از آن بیرون نشود.[11]

او می دانست که خانه سنگر است، پایگاه اجتماعی اعضاء است، همانند یک نهاد اجتماعی گرانقدر است و کاری برای زن از نظر ارزشمندی معادل خانه داری نیست. بدین سان همّ خود را به خانه داری نهاد و اداره و مدیریت آن و نیز تربیت فرزند را در آن به وجهی نیکو پذیرا شد. او در این راه احساس خجلت و ننگی نداشت و از زیر بار وظایف آن شانه خالی نمی کرد. مرکزیت خانه اش در مسیر تربیت فرزند، مشاوره و همدمی با امام علی - علیه السلام - مهرورزی به اهل خانه بود، و حاصل چنین اقدامی، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - راستین را بیش از پیش محبوب کرد و او راضی به این تقسیم کار پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود که کار درون خانه از آن او و کار بیرون خانه از آن امام علی - علیه السلام - باشد و خدای را بر این امر سپاسگزار و شاکر بود.

مسؤولیت او در خانه

او بفرموده رسول گرامی اسلام، رئیس خانه است و المراة سیدة اهلها[12] کدبانوئی است مجرب که گوئی تمام دوره های مدیریت خانواده را گذارنده و به وظایف خود نیکو آشناست. مسئولیتش سنگین است

- در آن روزگار دشوار، آن هم در دوره فقر خاندان پیامبر او باید به امور زیر برسد:

- امر سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه ای که مرکز آمد و رفت است و چند کودک خردسال در آنند.

- امر تربیت و اداره و نظافت و سرپرستی فرزندان که آن هم کاری اندک و آسان نیست.

- امر پیشه وری و صنعتگری چون بافتن پیراهن برای فرزندان و یا پشم ریسی برای کمک معاش.

- امر آسیاب کردن گندم یا جو با دستاس که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرموده دست حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در این راه زخمی شده بود.

- امر آوردن آب از بیرون که در آن روزگار این هم مشکلی برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و خانه ها آب نداشتند.

- امر هدایت و سرپرستی زنان جدید الاسلام که از برکت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مهتدی می شوند ویا دیگران.

- و بالاخره کارهای دیگری که هر زنی بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه می دوند ولی باز هم کارشان نیمه کاره می ماند. برای تهیه مختصر غذائی آن همه وقت می گذارند ولی باز هم مطبوع طبع آنها قرار نمی گیرد. درک سنگینی مسؤولیت او میسر نیست، مگر آنگاه که آدمی خود در شرایط آن قرار گیرد.

سکون خانه

خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از آن خانه هائی که خدای خواسته است نام او در آنجا بلند گردد و مورد تسبیح و تقدیس باشد. فی بیوت اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیه اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال[13] و طبیعی است که چنین خانه ای نمی تواند مرکز آشفتگی و هرج و مرج باشد نخستین چیزی که در آن باید حضور داشته باشد سکون و آرامش است و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سعی دارد چنین کند.

او می داند که ترقی و عظمت شوهر، کوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زیادی مرهون زندگی آرام و ساکن او در محیط خانه است و خانه باید سنگر آرامش و محل تجدید قوا باشد تا شوهر بتواند بنشیند، درست نقشه بکشد و درست طراحی کند، و درست تصمیم به اجرا و عمل بگیرد. خانه باید در سکون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتی کرده و مشقات بیرون را از تن به در نماید.

خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای امام علی - علیه السلام - چنین وضعی را داشت. امام علی - علیه السلام - در کنار زهرا - سلام الله علیها - احساس آرامش می کرد و حتی هر آنگاه که از حوادث و مشکلات زندگی به ستوه می آمد به سنگر خانه پناه می برد و در آنجا کمی با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سخن می گفت و تجدید قوا می کرد و از نو سرگرم کار و تلاش و مبارزه می شد و این امر در سراسر زندگی امام علی - علیه السلام - وجود داشت، حتی پس از وفات حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و در سر مزارش.

گرمی و روشنائی کانون

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در محیط خانه چون ماهی درخشان بود که نور وجودش کانون خانه و دل امام علی - علیه السلام - را روشن می کرد. او مصداق این آیه قرآن بود که: و اذا رایتهم حسبتهم لؤلؤاً منثوراً.[14] او روشنی بخش خانه بود، دیدارش رنجها و غصه ها را از دلها می زدود. امام علی - علیه السلام - خود فرمود وقتی به خانه می آمد و به زهرا نگاه می کردم تمام غم و غصه ام زدوده می شد.[15]

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - کانون خانواده را گرم می داشت، امام علی - علیه السلام - و فرزندان را دل به این خوش بود که د رکنار حضرت فاطمه اند و در آن کانون اند. از دیدی، او چون شمعی بود که پروانه ها را بدور خود جمع کرده، به آنها گرمی و نور می داد خانه اش کانون انس و صفا بود. اعضای خانه با هم انس و آشتی و معاونتی داشتند، و در کمال همرنگی و صداقت، در سایه ایمان به خدا و رسول و کتاب او زندگی می کردند. اگر امام علی - علیه السلام - تصمیمی می گرفت، همگان همراه او بودند و اگر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تصمیمی اتخاذ می کرد دیگر افراد خانه با او همگام می شدند و نمونه روشن آن موردی است که در آن سه روز تمام اعضای خانواده افطاری خود را به فقیران و یتیم و مسکین دادند و خود با آب افطار کردند.[16]

و بالاخره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در گرم داشتن کانون، لطف و عنایت به همسر، رحمت و دلسوزی به فرزند مصداق حدیث پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود که خیر نسائکم الطفهن بازواجهن، و ارحمهن باولادهن و…[17] و مصداق احادیث دیگر رسول خدا چون عفیفه بودن، شوهر دوست وفرزند دوست بودن و ضمن اینکه او خود ملهم به الهامات الهی است.

مشقت زندگی

با چنین وصفی که گذشت و با آن همه کار و تلاش طبیعی است که زندگی بر او آسان نبود. پیامبر - صلی الله علیه و آله - روزی بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - وارد شد و دید که با دستهای خود آسیاب را می گرداند و در عین حال به کودک خردسالش سرگرم شیر دادن است. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از دیدن چنین وضع آب در دیده گردانید و فرمود دخترم: تلخی های زندگی دنیا را بچش برای وصول به حلاوتهای آخرت فاطمه - سلام الله علیها - گفت خدای را بر این نعمت ها سپاسگزارم و بر کرامت های او عرض تشکر دارم.[18]

شدت، کارش در خانه به حدی بود که گاهی توان را از او می گرفت، بدنش رنجور می شد و به فرموده امام علی - علیه السلام - دستانش از شدت آسیاب کردن تاول زده و پینه بست.[19] در عین حال این کار یک روز و دو روز نبود و هم این برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تنها کار نبود که از کارهای دیگر فراغتی داشته باشد. مسأله نظافت خانه هم مسأله بود که گاهی سر و روی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - راگرد آلود می کرد و غبار بر او می نشست.

روزی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - احوال بپرسید که چگونه ای؟ حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ظاهراً از حالات زندگی و مشقت های آن، و سختی معیشت و شاید هم از گرسنگی خود و فرزندان و از خالی بودن خانه اش ازآذوقه سخن گفت. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود دخترم آیا به این راضی نیستی که سیده زنان جهان باشی؟ حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرسید مگر مریم دختر عمران سیده زنان نیست؟ پیامبر فرمود: او سیده زنان عصر خود بود و تو سیده همه زنانی.[20] و بر این اساس ملاک خانمی و بانوئی وارونه گشت و در نظر پیامبر - صلی الله علیه و آله - زنان پر خور و پر آذوقه و متجمل و آنهائی که در جلال و جبروت مادی زندگی می کنند بانو وخانم بحساب نمی آیند. اگر ملاکی برای بانوئی و سیده بودن مطرح باشد در تلاش و جهد هدفدار، در عین تحمل فقر و ناداری است. در عابده بودن و زاهده بودن و در راه خدا رنجها را بخود خریدن است و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این چنین بود.

کمک کاری ها

حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در تنگا و خستگی و دشواری زندیگ بود ولی چنان نبود که شوهری خود خواه و تن پور داشته باشد که این همه کارها تلاش ها را وظیفه خاص زن بداند و کمک کارش نباشد. نه - علی چنین مردی نبود. او در کار و تلاش مردانه اش کمتر از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نبود. چه بسیار ازکارهای خانه را او انجام می داد حتی باحضرت فاطمه - سلام الله علیها - می نشست و گندم آسیاب می کرد و حتی در مواردی نان می پخت رسیدگی به امور بیرون، تهیه نان برای چنان خانواده ای با فرزندان متعدد، آن هم کار و اشتغالی مشروع، آب کشی برای مزرعه و درختان، کارمزدی برای آبیاری درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگیری از بینوایان، بردن نان و آذوقه برای دردمندان، عبادت رسمی و حضور در عرصه های سیاسی خود کاری بس وسیع و پر دامنه بود.

او حتی برای سیر کردن فرزندان تن به کار مزدی می داد. در مزرعه ای کار می کرد و قرار بسته بود برای هر سطل آبی که از چاه بیرون می کشد یک دانه خرما بستاند و بر این اساس برای اهل خانه غذا تهیه می کرد، با این اتکا که در مواردی بسیار دیگران را بر خود مقدم می داشت و از همین غذائی که با مرارت به دست می آمد به فقیران می داد.

در عین حال هر آنگاه که از کار روز مره فارغ می شد و بخانه می آمد با همان بدن خسته به کمک حضرت فاطمه - سلام الله علیها - می شتافت. گاهی خانه را تمیز می کرد، زمانی با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - آسیاب را می گرداند، گاهی در نظافت خانه به او کمک می کرد. او در محیط خانه تلاش بسیار داشت، بدان خاطر که به حال حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از شدت کار او رقت می کرد و دلش به درد می آمد.

روزی پیامبر - صلی الله علیه و آله - بر آنها وارد شددید امام علی - علیه السلام - و فاطمه - سلام الله علیها - سرگرم آسیاب کردن جویا گندمند. خطاب به آنان که کدام خسته ترید. برخیزید من بجای شما آسیاب کنم - امام علی - علیه السلام - عرض کرد فاطمه خسته تر است. پیامبر فرمود دخترم برخیز آنگاه خود بجایش نشست و با علی - علیه السلام - سرگرم آسیاب کردن شد.[21]

حاصل کانون داری

حاصل کار و تلاش حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در محیط خانه و ثمره کارش عبادت و دارای ارزش بسیار است زیرا:

- خدمت به مردی که عزیز خداست و مرد رزم و جهاد است و خدای را بر او نظر عنایت بسیاری است.

- علی شدن امام علی - علیه السلام - در سایه همدلی با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و فاطمه شدن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در سایه انس با امام علی - علیه السلام - و هم مسکنی اوست و چه زیباست کار برای چنین افراد.

- خدمت به فرزندان و تربیت نسلی است که انسان دوست، متعهد، مکتبی، و نمونه عالی تربیت اسلامند.

- خدمت به اسلام بود زیرا که در سایه آن موجبات خدمت به اسلام و مسلمین فراهم آمد و ضدیت ها با این سرکوب شد و مردم توانستند راه خود را بیابند.

- و سرانجام حضرت فاطمه - سلام الله علیها - با مدیریت خود درس زندگی توأم با سعادت به زنان داد، تجاربی فراهم آورد که بهره گیری از آن عامل رشد انسانیت انسان و مخصوصاً زنان جهان است و کدام عبادت است که بدین میزان دارای ارزش و ثمره اجتماعی باشد.

پی نوشت ها

[1] سوره الرحمن، آیه 19.

[2] سوره الرحمن، آیه 22.

[3] تفسیر الدرالمنثور، ج 7، ص 697.

[4] مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 387.

[5] حدیث نبوی.

[6] حدیث نبوی.

[7] حدیث نبوی.

[8] حدیث نبوی.

[9] حدیث نبوی.

[10] بحار، ج 104، ص 309.

[11] منتهی الامال ج 1، ص 134.

[12] روضة الواعظین.

[13] سوره نور، آیه 36.

[14] سوره انسان، آیه 19.

[15] مناقب خوارزمی ص 256.

[16] سوره انسان، آیه 8.

[17] نهج الفصاحه.

[18] منتهی الامال، ج1، ص 133.

[19] همان منبع، ص 134.

[20] حلیه الاولیاء ج 2، ص 42.

[21] بحار ج 43، ص 5.

 

 

حوزه نت


فرم در حال بارگذاری ...

سینه زنی فاطمیه در حضور امام خمینی (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 11ام بهمن, 1396

 

یا فاطمه من عقده دل وا نکردم

گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم

چشم انتظارم مهدی بیاید

تا تربتت را پیدا نماید

ای قبر نا پیدای تو شمع دل ما

ای با تولّایت عجین آب و گل ما

تا کی به یادت دلها پریشان

تا کی مزارت از دیده پنهان

کی گفته تو در دامنِ صحرا بسوزی

در بیت الاحزان یکّه و تنها بسوزی

جای تو نبوَد در دشت و صحرا

مظلومه زهرا مظلومه زهرا

عزاداری به مناسبت شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

در محضر امام خمینی (ره) در حسینیه جماران

زمان: 125 ثانیه (02:05)(4.25 MB)


فرم در حال بارگذاری ...

چرا مردم مدینه در قبال کشته شدن دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله توسط عمر سکوت کردند؟

نوشته شده توسطرحیمی 11ام بهمن, 1396

 

شبهه 

چرا مردم مدینه در قبال کشته شدن دختر رسول خدا «صلی الله علیه و آله» توسط عمر سکوت کرده و هیچ اقدامی نکردند؟

پاسخ 

تذکر: در پاسخ به این شبهه تنها منابع اهل سنت استفاده شده است.

     أ. آیا بنی هاشم و همه کسانی که به ماجرای سقیفه و حوادث آن روزها اعتراض کرده و در خانه حضرت فاطمه زهرا «سلام الله علیها» جمع شده و از بیعت با ابوبکر امتناع کرده اند، از اهالی مدینه محسوب نمی شوند؟
     ب. آیا رسول خدا «صلی الله علیه و آله» اهالی مدینه را معیار شناخت حق و باطل معرفی کرده بود و یا حضرت علی «علیه السلام» را؟
اگر رفتار و عملکرد مردم مدینه معیار شناخت حق و باطل است پس کشتن خلیفه سوم، تعرض و دست کشیدن به باسن همسرش نائله،[1] شرکت نکردن در تشییع جنازه خلیفه، ممانعت از دفن شدن وی در قبرستان مسلمانان، دفن کردن خلیفه در قبرستان یهودیان و … مباح و جایز بوده و قاتلین خلیفه نه تنها مقصر و معصیت کار نیستند؛ بلکه مستحق پاداش الهی نیز می باشند و از آنان باید تقدیر و تشکر شود؛ زیرا مردم مدینه هنگام کشته شدن عثمان نیز سکوت کرده و هیچ اقدامی نکردند.

اگر رفتار و عملکرد مردم مدینه معیار شناخت حق و باطل باشد پس یزید در حمله به مدینه و کشتن صحابه و مباح کردن خون و ناموس مسلمانان مقصر نیست و مرتکب هیچ گناهی نشده است! چون مردم مدینه در مقابل عمل یزید عکس العمل خاصی از خود نشان نداده و هیچ اقدامی نکرده اند.

[1]) «فغمز أوراکها و قال: إنّها لکبیرة المجیزة». تاریخ طبری، ج 2، ص 676، حوادث سال 35 هجری.

پاسخ به چند شبهه فاطمی؛ نجم الدین طبسی





فرم در حال بارگذاری ...

«فاطمه» گفتیم اما حقیقت این اسم را درک نکردیم

نوشته شده توسطرحیمی 11ام بهمن, 1396

 

آیت الله‌العظمی وحید خراسانی:

«فاطمه» گفتیم اما حقیقت این اسم را درک نکردیم

حضرت آیة‌الله وحید خراسانی ایام فاطمیه را فرصتی برای احیای محدثه عظمی و تلاش در جهت شناخت حضرت فاطمه زهرا‌ سلام‌الله‌علیها دانستند و اظهار داشتند: ما هیچ‌کدام حضرت فاطمه زهرا‌ سلام‌الله‌علیها را نشناختیم و این نشناختن، مقتضای قاعده است؛ نه خلاف قاعده، یعنی ممکن نیست شناخت او.
 
متن کامل سخنان این مرجع تقلید به مناسبت ایام فاطمیه به این شرح است:
 
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
الحمد‌لله رب‌العالمین وصلی‌الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیّما بقیةالله فی‌الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین.
پیشامد ایام فاطمیه فرصتی است که نام صدیقه کبری، محدثه عظمی احیا بشود. ما هیچ‌کدام حضرت فاطمه زهرا‌ سلام‌الله‌علیها را نشناختیم و این نشناختن، مقتضای قاعده است؛ نه خلاف قاعده، یعنی ممکن نیست شناخت او. این روایت معتبراست:
«إنّما سمّیت فاطمة فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها»؛
خلق، نه انسان، جن و ملک تا اعلا علیین فطموا، انقطعوا عن معرفتها
 
حضرت فاطمه زهرا‌ سلام‌الله‌علیها عطیه‌ای الهی به رسول خدا‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم

این چه گوهری است؟ یک جمله در قرآن بس است که این عظمت را مجسم کند. تمام خلقت، مقدمه بعثت و خلقت خاتم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. هم‌چو خاتمی، هم‌چو شخصیتی تعبیرش این است نسبت به صدیقه کبری- این تعبیر بهت‌انگیز است خدا منت گذاشت بر همه مؤمنین از اولین و آخرین به بعثت خاتم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ؛ همان خدا منت گذاشت بر خاتم به عطیه صدیقه کبری. «إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر».

...

 
 اسامی حضرت فاطمه زهرا‌ سلام‌الله‌علیها پرده‌ای از اسرار او
کسی که اسمائش عندالله است، آیا مسمات مستقرش کجاست؟ «لها تسعه أسماء عندالله». عندیت ملیک مقتدر قابل درک نیست. از این روایت استفاده می‌شود: واضع اسما خود ذات قدوس خداست.
اما اسماء که هر یک بحری است: اول: فاطمه. فطم، قطع است. تفسیر از امام ششم است: إنّما انّما مفید حصر است «إنّما سمّیت فاطمة فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها».
دوم: صدیقه. سوم: مبارکه. این اسم در انجیل است. مبارکه! چه برکتی؟! حلم حسنی، شجاعت حسینی، عبادت سجاد، مآثر باقر، آثار جعفری، علوم کاظمی، حجج رضوی، جود تقوی، نقاوت نقوی، هیبت عسکری، آن‌ کسی که تمام انبیا و مرسلین همه چشم در راه ظهور او هستند، او آخرین میوه معصوم این شجره طیبه است. این است فاطمه. «إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر».
محدثه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، زهرا، حوراء انسیه. هریک از این اسما شرحی دارد. تنها انس نیست، حوراء انسیه است، حوری است در پوشش انسان. حوراء الانسیه. مبارکه؛ چه برکتی؟! صدفی که یازده گوهر دارد، یک گوهرش کسی است که خدا شیشه‌ای داد به‌دست او‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که خون فرزند او را بگیرد، این خون را در قائمه عرش گذاشت، آن قائمه تا قیامت می‌لرزد. این هم برکت.
 
عظمت نور زهرا‌ سلام‌الله‌علیها از کجا و تا کجاست؟
کجا معرفت او میسّر است؟ ما اکتفا می‌کنیم به این حدیث: روایت در علل، آن هم سند در کمال قوت. «جابر، عن أبی‌عبدالله، قلت: لم سمّیت فاطمةالزهرا‌ سلام‌الله‌علیها » علت تسمیه فاطمه زهرا به زهرا چیست؟ فقه این حدیث بسیار مبسوط است منتهی به قدر میسور «فقال: لأنّ الله عزّوجلّ خلقها من نور عظمته». مبدأ این است. مخلوق است اما از چه مخلوق است؟ از نور عظمت الله. یک عمر در رکوع گفتید: سبحان ربّی‌العظیم، آن اسم عظیم مبدأ آفرینش فاطمه است. «من نور عظمته». هم نورالله، هم عظمةالله. این مبدأ خلقت.
بعد که آفرید از هم‌چو مبدأی. «فلما أشرقت… أشرقت…» اشراق کرد، نورباران کرد همه عوالم وجود را هم‌چو مبدأی. «فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها و غشیت أبصار الملائکة و خرّت الملائکة لله ساجدین».
فقه حدیث محتاج به بحث مفصلی است. امیرالمؤمنین حضرت علی‌ علیه‌السلام در وصف ملائکه بیانش این است: «من ملائکة أسکنتهم سماواتک ورفعتهم عن أرضک، هم اعلم خلقک بک». سر، از آسمان هفتم بالاتر، پا از ارضین پایین‌تر… «خرّت الملائکة ساجدین، غشیت أبصارهم»؛ وقتی آن نور را دیدند. این معنی زهراست. این است سرّ این‌که خلق از معرفت عاجزند، همه خلق؛ نه‌تنها انسان. ما عمری فاطمه گفتیم، اما حقیقت این اسم را درک نکردیم.
«قالوا: إلهنا و سیّدنا! ما هذا النور؟» شماها باید فقه حدیث را دقت کنید «فأوحى الله…» خدا وحی کرد، طرف وحی کیست؟ حضرت جبرئیل. «علّمه شدید القوى، ذو مرّة فاستوى، وهو بالأفق الأعلى». هم‌چو کسانی غشیت أبصارهم. این باطن فاطمه است- «فأوحى الله إلیهم» این‌جا عقل مبهوت است «هذا نور من نوری…» این نوری است از نور خود من. کسی می‌فهمد که آیه نور را بفهمد. «الله نورالسماوات والأرض مثل نوره کمشکاة». مشکاة حضرت فاطمه زهرا‌ سلام‌الله‌علیها است؛ مصباح اول امام حسن مجتبی‌ علیه‌السلام است، المصباح سیدالشهدا‌ علیه‌السلام است، نور علی نور آن ظهوری است که تمام انبیا‌ علیهم‌السلام، همه مرسلین در انتظار اشراق او هستند، «یهدی الله لنوره من یشاء». نتیجه این شد: آیه نور فاطمه است، مصباح اول حسن‌بن علی‌ علیه‌السلام، المصباح حسین‌بن علی‌ علیه‌السلام، نور علی نور ولیّ‌عصر‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، آخرین فرزند معصوم اوست.
بعد که فرمود: «هذا نور من نوری أسکنته فی سمائی خلقته من عظمتی»، أخرج از صلب پدر او هم‌چو کسی را. بعد او اشرف انبیاست، آن‌چه به او می‌دهیم سیدة النسا اما سیده نساء مؤمنین، سیده نساء بنی‌آدم، سیده نساء اهل جنت. فهم این مطلب… اهل جنت کی هستند؟ یکی آسیه که میخ‌ها بر سینه آسیه کوبیده شد، هم‌چو گوهری کنیز صدیقه کبری است. آیا فهم مقامات او فوق تصور ما هست یا نه؟
بعد «أوحی الله إلیهم هذا نور من نوری أسکنته فی سمائی خلقته من عظمتی» أخرج از صلب نبی من انبیائی این گوهر را که «أفضله على جمیع الأنبیاء وأخرج من ذلک النور…» از این نور ائمه‌ای اخراج می‌کنم که آن‌ها قیام به امر من می‌کنند.
 
 
عطیه الهی، عطیه رسول‌الله‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم
 
نتیجه این شد که فاطمه‌ سلام‌الله‌علیها صدفی است که حلم حسنی‌ علیه‌السلام تا غیبت الهیه ولی‌عصر‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، همه گوهرهای این صدفند و این صدف اجر رسالت خاتم انبیا‌ علیهم‌السلام است. این شمه‌ای از مقام صدیقه کبری‌ سلام‌الله‌علیها است، هم‌چو گوهری!
نتیجه: این مبدأ اما منتهی. منتهی این است:
رأی النبی فاطمه… آمد به دیدن. دخترش را دید اما با این وضع: لباس یک پوششی از پشم شتر. هم دستاس می‌کرد، هم فرزندش را شیر می‌داد. بعد که پیغمبر اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم این منظره را دید، شروع کرد به اشک ریختن، جبرئیل نازل شد، گفت:
«یا رسول‌الله! ولسوف یعطیک ربّک فترضى». فقه حدیث این است: آن‌چه خدا عطیه کرد به خاتم، اثر آبله دست فاطمه‌ سلام‌الله‌علیها بود. «ولسوف یعطیک ربّک فترضى». بحث مفصل، پیشامد بسیار مهم. صاحب عزا ولیّ‌عصر صاحب‌الزمان‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف .
 
شفقنا


فرم در حال بارگذاری ...