« تنها زیر بارانكم ترين سپاسگزارى »

ده خصلتی که با محبت به اهل بیت بدست می آید

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1398

 

کسی که در مقام محبت اهل بیت علیهم السلام است،

به مقام اخلاص در توحید رسیده است

        و مقام اخلاص در توحید مقامی است

که در آن انسان جز از خدای متعال از همه مأیوس است.

متن پیش رو گزارشی تفصیلی از شب اول فاطمیه سخنرانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری در هیأت میثاق با شهداء در دانشگاه امام صادق علیه السلام تهران به تاریخ 1 اسفند 94 می باشد. ایشان پس از بیان اینکه ما ارزاقی داریم و این ارزاق ما یا نورانی و یا ظلمانی اند فرمودند:

محبت ائمه اطهار بالاترین رزق ماست و طبق روایت نبوی موجب رسیدن به تمام خیرات دنیا و آخرت می شود و صاحب این محبت حتما اهل بهشت است.

در این روایت برای محب اهل بیت ده خصلت در دنیا و ده خصلت در آخرت وجود ذکر شده است که این خصلت ها از ثمرات محبت ائمه اطهار می باشد.

این ده صفت عبارتند از :

زهد در دنیا ، حرص بر عمل ، ورع در دین، رغبت در عبادت، توبه پیش از مرگ، نشاط در قیام لیل، نا امیدی از آنچه در دست مردم است، حفظ امر و نهی الهی، بغض نسبت به دنیا و سخاوت…

محبت ائمه اطهار بالاترین رزق و موجب رسیدن به تمام خیرات دنیا و آخرت

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیِّدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین.

در کتاب شریف خصال نقل شده است که نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند:

«مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَقَدْ أَصَابَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَلَا یَشُکَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِی الْجَنَّةِ»(1)

اگر خدای متعال کسی را به این رزق برساند که محبت ائمه از اهل بیت مرا در سفره او قرار دهد، به تمام خیر دنیا و آخرت راه پیدا کرده است بنابراین کسی تردید نکنه که چنین کسی در بهشت است.

در ادامه حضرت فرمودند در محبت اهل بیت من بیست خصوصیت و خصلت می باشد -که این خصوصیات آثارِ این محبت است- که ده خصلت در دنیا و ده خصلت در آخر است. در ادامه و پس از چند نکته به توضیح این حدیث شریف می پردازیم.

نکته اول: رزق هایی که از طرف خداوند بر ما نازل می شوند بسیار گسترده اند. یکی از مهم ترین آن رزق ها رزق قلوب ماست که رزق های قلب ما نیز متفاوت است و یکی از مهم ترین رزق های قلب ما رزق محبت می باشد. ما همیشه در قلب مان محبت و نفرت داریم که اینها ارزاق ما هستند اما همانگونه که رزق های دیگر حلال و حرام، و نورانی و ظلمانی دارند رزق قلب نیز اینگونه است.

درست است که ما همیشه سر سفره خدا هستیم و سر سفره او رزق می خوریم اما گاهی رزق خود را -در خوردنی ها، پوشیدنی ها و سایر ارزاق- به حرام تبدیل می کنیم. همه ارزاق اینگونه اند که گاهی نورانی و گاهی ظلمانی و گاهی حلال و گاهی حرامند. در ثواب زیارت سیدالشهداء آمده است: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ عَلَى مَوَائِدِ النُّورِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ- فَلْیَکُنْ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ»(2) در روز قیامت زائرین سیدالشهداء بر سفره هایی از نور می نشینند و از مائده های نورانی استفاده می کنند.

بنابراین ارزاق یا نورانی اند یا ظلمانی. تمام ارزاقی که از دست مبارک پیامبر به ما می رسد ارزاق نورانی و طیب اند اما آنچه از دست شیطان و وادی ولایت آن هاست، رزق ناپاک است. تمام ارزاق ما حتما از یکی از دو وادی فوق -وادی ولایت نبی اکرم یا شیطان- عبور می کنند یعنی تمام ارزاق ما یا ارزاق نورانی اند و یا ظلمانی.

شاید با توجه به این آیه بتوان نکته فوق را برداشت کرد که خداوند متعال می فرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» تمام ارزاق آنان که تحت ولایت الله قرار می گیرند نورانی است اما «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»(بقره/257) تمام ارزاق کسانی که کافر شدند و تحت ولایت طاغوت قرار گرفتند ظلمانی است.

بنابراین یکی از مهم ترین ارزاق ما رزق محبت می باشد که گاهی نورانی و گاهی ظلمانی است. هر محبت و الفتی که با کسی برقرار می کنیم، از دو رشته دیگر عبور می کند. هر رشته ای بین دو نفری که با هم ارتباط محبت آمیز دارند، از دو رشته دیگر ناشی است کما اینکه هنگام برقراری ارتباط با وسایل جدید ارتباطی، هر ارتباط به دو ارتباط با مرکز متوقف است.

این ارتباط ما با شخصی دیگر دارای دو پشتوانه ارتباطی است که یا ارتباط های ظلمانی و یا نورانی است. اگر این ارتباط ها از بستر ارتباط با خدا و اولیاء اش عبور کند نورانی و الّا ظلمانی می باشد. قرآن کریم می فرماید: «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ»(زخرف/67) جز متقین که در خُلت و محبت در وادی تقوی عمل کرده اند، محبت سایرین به دشمنی و دوستی هایشان به عداوت تبدیل می شود.

به هرحال یکی از مهم ترین ارزاق ما رزق محبت می باشد و در حدیث نبوی که ابتدای بحث ذکر شد آمده است اگر خدای متعال در کسی رزقِ محبت ائمه اهل بیت مرا قرار دهد تردید نکنید که این انسان بهشتی است. شاید معنای حدیث این است که از همین الآن در بهشت می باشد چرا که بهشت خداوند متعال از نقدترین چیزهاست و خداوند اصلا با کسی معامله نسیه نمی کند این چشمان ماست که بسته است و گمان می کنیم که معامله های خداوند نسیه و موکول به آینده است.

شاید معنای آیه «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ»(انفطار/13) همین است که ابرار همین الآن وسط بهشت اند «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفی جَحیمٍ»(انفطار/14) و فجار هم همین الآن وسط جهنم اند. شاهد آن این است که «یَصْلَوْنَها یَوْمَ الدِّینِ»(انفطار/15) روز قیامت ورود خاصی به جهنم دارند اما در حال حاضر در جهنم اند. اگر کسی وارد وادی محبت اهل بیت شد همین الآن وسط بهشت است.

بر این مطلب روایات متعددی وجود دارد که در روایتی نقل شده است شخصی اعرابی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد یا رسول الله «مَتَى قِیَامُ السَّاعَةِ» چه زمانی قیامت برپا می شود؟ وقت نماز رسید و حضرت نماز را خواندند و پس از آن سؤال کردند چه کسی بود این سؤال را پرسید؟ آن شخص پاسخ داد من بودم. حضرت فرمودند: «فَمَا أَعْدَدْتَ لَهَا؟» تو برای قیامت چه آماده کرده ای؟ عرض کرد: من برای آن نماز و روزه زیاد آماده نکرده ام ولی یک صفت دارم که «إِلَّا أَنِّی أُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» خدا و شما را دوست دارم.

حضرت فرمود: «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»(3) انسان با آن کسی است که او را دوست دارد. در واقع محبت شعاعِ محبوب در وجود انسان و معیّتی حقیقی است و جدا شدنی هم نیست مگر اینکه رشته محبت قطع شود. اینکه در روایت آمده است: «حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَة»(4)؛ که یعنی محبت حضرت علی علیه السلام حسنه ای است که با آن هیچ سیئه ای به انسان ضرر نمی رساند؛ یک معنایش این است کسی که به مقام حبّ امیرالمؤمنین علیه السلام می رسد با ایشان همراه است.

هرچند که توضیح این روایت مد نظر نیست و تنها قسمتی از آن که با بحث ما مرتبط بود مقصود ماست اما از باب توضیح اجمال آن اشاره می کنیم که این روایت به دو صورت معنا شده است.

یکی اینکه یعنی اگر کسی با اینکه محبت و ولایت امام را در او وجود دارد به گناهی مبتلاء شد، این ولایت و محبت به توبه تبدیل و موجب ندامت و مغفرت می شود. معنایی دیگر این است که هرجا محبت باشد، امکان ورود شیطان نیست و «لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَة» زیرا «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ» هرکجا که امام است جایی برای شیطان نیست. اگر انسان به مقام محبت رسید هر زاویه ای از زوایای وجود انسان که به نور محبت نورانی شده، جای پای شیطان نیست.

پس از آنجا که یکی از ارزاق محبت است و «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»، اگر این محبت محبتِ ظلمانی بود، این معیت معیتِ با اهل ظلمات خواهد بود و اگر محبت، محبت نورانی بود معیت با اهل نور است لذا رزقی بالاتر از این وجود ندارد که انسان به محبت امام علیه السلام برسد.

به خصوص اینکه اگر به این توجه کنیم امام در مقامی است که محبت او محبت خداست که در زیارت جامعه فرمودند: «مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّه» اصلا برای رسیدن به محبت خدا جز از طریق محبت به امام راهی برای ما وجود ندارد و ما نمی توانیم مستقیما واجد محبت خدا شویم و این محبت باید از طریق محبت امام به ما برسد. امام سرچشمه حب الهی است و ما به اندازه ای که به وادی محبت الهی راه پیدا می کنیم از آن وادی محبت الهی سیراب می شویم.

ده خصلت در دنیا و ده خصلت در آخرت ثمره محبت ائمه

خصلت اول زهد در دنیا

حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث فوق فرمودند اگر کسی به محبت ائمه از اهل بیت من برسد به تمامی خیرات دنیا و آخرت رسیده است بنابراین تردید نکنید چنین کسی که در وادی محبت قرار دارد و با امامش همراه است، حتما در بهشت است. البته روشن است که ما بهشتی بالاتر از امام نداریم و بهشت شعایی از وجود امام می باشد پس اگر کسی با امام باشد در بهشت است. تمام مقامات بهشت مقامات وجودی امام است و به اندازه ای که انسان در درجات ولایت امام سیر می کند در درجات توحید و بهشت طی مسیر می کند و بیرون از محیط ولایت امام هیچ خبری نیست. پس اینگونه نیست که ما یک بهشت داشته باشیم و یک امام و این تصور از اوهام است.

در ادامه حدیث فوق حضرت توضیح دادند که در محبت اهل بیت من ده خصلت دنیوی و ده خصلت اخروی است که محبین اهل بیت به آن راه پیدا می کنند. اولین صفت از ده صفت دنیوی، زهد در دنیاست که فرمود: «أَمَّا الَّتِی فِی الدُّنْیَا فَالزُّهْدُ». زهد به معنای داشتن و نداشتن نیست و در بیرون انسان شکل نمی گیرد بلکه زهد در ارتباط انسان با نعمت ها و امکانات شکل می گیرد. از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا یَفْرَحُ بِشَیْ ءٍ مِنَ الدُّنْیَا وَ لَا یَأْسَى عَلَى شَیْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ فَهُوَ مُسْتَرِیحٌ»(5)

زاهد کسی است که تمام غصه ها و شادی های دنیا از قلب زاهد خارج شده است به همین خاطر اگر دنیا به دستش برسد خوشحال نمی شود و اگر چیزی از دنیا از او فوت شود او را ناراحت نمی کند و زاهد در مقام راحتی و خلاص است. زاهد از آمد و شد دنیا فارغ و به امر بالاتری مشغول است.

بنابراین زهد یعنی فراغت و بزرگتر شدن از دنیا به گونه ای که در عین حال حضور در دنیا، آمد و شد دنیا او را مشغول نکند و دل مشغولی چنین کسی به چیز دیگری است که در زیارت امین الله می خوانیم: «مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیَا بِحَمْدِکَ وَ ثَنَائِکَ» علت اینکه محب اهل بیت زاهد می شود این است که اگر کسی وارد وادی ولایت امام شد و محبت رفیع امام در دلش آمد، محبت های کوچک از دل او می روند زیرا بین محبت امام و محبت دنیا جمع نمی شود.

شرط محبت ایمان و محبت امام، فراغت از محبت دنیاست که فرمود: «حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا»(6) خدای متعال بر قلب های شما حرام کرده که شیرینی محبت خدا را بچشید مگر اینکه در دنیا زاهد شوید. معنای روایت فوق این است که با تعلق به دنیا حب الله و ایمان نمی آید. در روایت دیگری آمده است: «إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْیَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّه»(7) مؤمن آنگاه که از دنیا خالی شد و سماواتی شد و رفعت پیدا کرد، می تواند شیرینی محبت خدای متعال را بچشد.

پس اگر کسی به مقام محبت رفیع رسید این محبت های کوچک از دل او رخت بر می بندند و طبیعتا این آمد و شد دنیا او را به خود مشغول نمی کند و زاهد می شود زیرا محبوب بزرگتری دارد و معنای زهد همین است. بنابراین اولین خصلت محبت زاهد شدن در دنیاست.

حرص بر عمل دومین خصلت از خصلت های دنیوی محبّ اهل بیت

صفت دوم محبین «وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ» است. کسی که به مقام محبت برسد، حریص بر عمل می شود. حب امام علیه السلام در انسان حرص بر عمل ایجاد می کند. محبِّ امام در عین اینکه زاهد است و آمد و شد دنیا تاثیری بر دل او نمی گذارد، انگیزه ای بالاتر برای عمل کردن دارد. محببین در دنیا مشغول به کارند اما این کارشان برای دنیا نیست. محبین بیش از همه عمل می کنند و خالص ترین اعمال را دارند.

در روایتی که می فرماید عبادت کنندگان خداوند سه دسته اند، بالاترین افراد از این سه دسته را کسانی ذکر می کند که از روی محبت و شکر عمل می کنند(8). بنابراین محبت عمل می آورد و انسان را به عملی وادار می کند که محبوب آن را دوست دارد. لطیف ترین اهل عمل، اهل محبت هستند. در زیارت امین الله -که تمام دعاها و حمدهایی که در زیارت امین الله وجود دارد ناظر به محبین و شیعیان امیرالمؤمنین است.

اگر کسی وارد ولایت امیرالمؤمنین شد، نفس او نفسی می شود که در دعاهایی که در امین الله شده به سیزده صفت آن اشاره شده است. حمدهایی که در این زیارت ذکر شده نیز ناظر به نوع ارتباط خداوند با محبین و محبین با خداوند است. تمام این حمدها نیز ناظر به اوصاف شیعیان امیرالمؤمنین می باشد- می گوییم:

«اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیْکَ وَالِهَةٌ». اگر کسی در مقام شیدایی بود، «مُخْبِت» است.

مُخْبِت یعنی کسی که تمام عبادات را انجام می دهد اما در عین حال خود را بدهکار می داند. به کسی که در محبت بدهکار است مُخْبِت می گویند. محبّ حقیقی کسی است که در محبت خود خائف و نگران است که مبادا آنگونه که باید نباشم و این رابطه محبت قطع شود. بنابراین اگر کسی به مقام محبت رسید، این محبت نه تنها عمل و حرص بر آن، بلکه لطیف ترین اعمال را می آورد. هیچ عملی مانند عمل محبین نیست زیرا در آن هیچ طمع و خوفی وجود ندارد و عمل بخاطر طمع پاداش و خوف عقاب صورت نگرفته بلکه خود محبت و در خواست و طلب محبوب باعث انجام عمل شده است.

محبین به جایی می رسند که با تمام وجود و بدون هیچ طمعی عبادت می کنند و در عین حال خود را بدهکار می دانند لذا محبین مشغول ترین افراد به عمل اند و فارغ و بیکار نیستند. پس دومین صفت محبین حرص بر عمل است و هرگاه آنان را ببینید حریص بر عمل اند و هرچه عمل کنند سیر نمی شوند.

بررسی سایر صفات محبین اهل بیت علیه السلام

سومین صفت محبین «الورع فی الدین» است. محبین در دینشان اهل ورع اند. توضیح و ترجمه این فراز بماند و روایات فراوانی در مورد آن وجود دارد از جمله اینکه با تقوا متفاوت است. چهارمین صفت محبین این است که در عبادت و بندگی خداوند رغبت دارند و مشتاق آن هستند.

اگر کسی محب ائمه علیه السلام شد، اثر آن این است که به بندگی خدا راغب و مایل می شود و شیفته آن می شود. صفت پنجم توبه پیش از مرگ و صفت ششم نشاط در قیام اللیل است که فرمود: «وَ التَّوْبَةُ قَبْلَ الْمَوْتِ وَ النَّشَاطُ فِی قِیَامِ اللَّیْلِ». اگر کسی اهل محبت شد نه تنها اهل قیام لیل و شب زنده داری می شود بلکه در آن نشاط هم دارد. ممکن است کسی که به مقام محبت نرسیده با ریاضت کشیدن اهل قیام لیل باشد چرا که اصلِ شب زنده داری مختص به محبین نیست بلکه آن دو دسته دیگر از بندگان -یعنی کسانی که از روی رغبت به بهشت و کسانی که از سرِ خوف از جهنم عبادت می کنند- هم به قیام اللیل می رسند.

اما محبین که گروه سوم از بندگانند و بالاترین درجه را دارند، با سایرین متفاوت اند و تفاوت آنان در نشاط در قیام اللیل است. اگر شب بر می خیزند، با نشاط بر می خیزند زیرا می خواهند سراغ محبوب خود بروند. در حدیثی نورانی آمده است که موسای کلیم چهل شب -یعنی ماه ذی القعده و دهه اول ذی الحجه- در کوه طور بود و به او وعده دیدار داده بودند.

هنگامی که برای مناجات رفت، در این چهل روز نه خورد، نه خوابید، نه آشامید، و عجیب تر اینکه نه گرسنه و نه تشنه شد و علتش این بود که به او وعده دیدار داده بودند و این وعده دیدار موسای کلیم را بی قرار کرده بود و از نشاط آن وعده ای که به او داده بودند طی این چهل روز، خواب و خوراک نداشت و تشنه و گرسنه هم نشد. این خاصیت محبت است.

اینکه در قرآن می فرماید ملائکه در یک مقاماتی خداوند را تسبیح می کنند و خسته نمی شوند، به همین معناست که طبق روایت رزق آنان همین تسبیح شان است. بهر حال در روایت مذکور فرمود یکی دیگر از صفات اهل محبت، نشاط در قیام اللیل است. صفت هفتم: «وَ الْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ» می باشد. کسی که به مقام محبت رسیده از آنچه در دست مردم است مأیوس می شود. یک معنای صفت فوق این است که چون آنچه در دست مردم است با جنس آنچه طلب می کند تناسبی ندارد.

پس کسی که به محبت امام رسیده و دنبال امامش می گردد، چیزی در دست مردم نمی بیند تا به آن طمع داشته باشد زیرا آنچه در دست مردم وجود دارد تعلقات دنیایی است و محبّ اهل بیت زاهد از دنیاست پس از آنچه در دست مردم است مأیوس می باشد چرا که چیزی در دست مردم نمی بیند. معنای دوم فراز فوق این است که کسی که در مقام محبت اهل بیت است، به مقام اخلاص در توحید رسیده است و مقام اخلاص در توحید مقامی است که در آن انسان جز از خدای متعال از همه مأیوس است.

محبین اهل رجاء بالله و یأس از ما سوی الله هستند. اگر دیدید کسی هنوز به دست مردم طمع دارد، معنایش این است که هنوز به مقام محبت راه پیدا نکرده است. صفت هشتم کسی که در مقام محبت ائمه(علیهم السلام) قرار دارد، محافظت نسبت به امر و نهی الهیست که فرمود: «وَ الْحِفْظُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیِهِ عَزَّ وَ جَلّ». محبّ اهل بیت نه تنها مراقب امتثال امر و نهی است بلکه اهل محافظت بر امر و نهی الهی هم می باشد که به بهترین و زیباترین وجه انجام شود. محبین از سر اشتیاق به امر و نهی الهی عمل می کنند و از بر آن نیز محافظت می کنند. اینکه فرمود «الْحِفْظُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیِهِ» غیر از عمل کردن به امر و نهی است. محبین حافظ امر و نهی الهی هستند و نه اینکه فقط خودشان عمل می کنند بلکه حافظ آن نیز هستند.

صفت بغض نسبت به دنیا / بررسی حقیقت مذموم دنیا

نهمین صفت محبین، بغض نسبت به دنیاست که فرمود: «التَّاسِعَةُ بُغْضُ الدُّنْیَا». حبّ امام با حبّ دنیا جمع نمی شود. اگر کسی به حبّ امام رسید، ثمره آن بغض نسبت به دنیاست. البته این مطلب واضح است که مقصود از دنیا عالم طبیعت نیست بلکه همانگونه که در روایات توضیح داده شده است، مقصود از دنیا محیط ولایت ائمه جور است چرا که انسان یا در دنیاست که محیط ولایت ائمه جور است و یا در آخرت که محیط ولایت اهل بیت می باشد و محبین در آن قرار دارند.

اکثر صفاتی که برای دنیا در قرآن ذکر شده مربوط به عالم طبیعت نیست و منظور محیط ولایت ائمه جور است. البته منظور این نیست که دنیا در تمام قرآن و روایات غیر از عالم طبیعت است بلکه منظور اکثر موارد آن می باشد که منظور از دنیا در آن ولایت ائمه جور است. ذیل آیه «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا * وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى»(اعلی/16-17) روایت شده است که آخرت محیط ولایت ما و دنیا محیط ولایت ائمه جور و دشمنان ماست(9).

ایثار دنیا یعنی بر گزیدن محیط ولایت دشمنان اهل بیت. اینکه انسان در دنیا می خورد و می آشامد اهل دنیا بودن و مخالفت با بندگی خدا نیست و اگر این موارد مخالف با بندگی خدا بود خداوند آن را نمی آفرید بلکه این موارد ابزار بندگی خداوند هستند. مهم این است که این خورد و خوراک در کجاست؟ آیا در محیط ولایت امام است که آخرت می باشد یا در محیط ولایت ائمه جور است که دنیاست. ما با فقر و نیازهایمان به خدا نزدیک می شویم.

تفاوت اهل دنیا و آخرت در این است که اهل آخرت نیازها و فقرهای خود را می شناسند و آن را به خدای متعال ارجاع می دهند و از دست او می گیرند و او را حمد می کنند اما اهل آخرت چنین نیستند بلکه از اسباب می گیرند. اهل آخرت هنگامی که گرسنه می شوند این گرسنگی را علامت عجز بالله می دانند و از طریق این عجز متوجه خداوند متعال می شوند و از او طلب می کند.

هنگامی هم که خداوند آن ها را اداره کرد خدا را حمد می کنند. پس محبین بین اظهار عجز و حمد حرکت می کنند. اگر کسی وارد وادی توحید و ولایت الله دائما نسبت به خدای متعال اظهار عجز می کند و همیشه هم او را حمد می کند و به او احساس فقر دارد که اگر کسی در دنیا اینگونه زندگی کند وسط بهشت است.

کسی که در دنیا و عالم طبیعت به حضرت حق می رسد در بهشت است اما اگر کسی در دنیا و عالم طبیعت در محیط ولایت ائمه جور زندگی کرد اهل دنیا می شود و در نتیجه خودش را فقیر و ذلیل اسباب می بیند و نیازهایش را هم از دست اسباب می گیرد. چنین کسی خود را فقیر غیر خدای متعال می بیند و غیر خدا را حمد می کند. تفاوت محیط ولایت معصوم و غیر معصوم این است کسی که در محیط ولایت معصوم قرار گرفت موحد می شود و در عین حالی که در عالم طبیعت است وارد وادی ولایت می شود.

تنزل امام به دنیا برای سیر دادن ما، ائمه ابواب توحید و آخرت در مدخل دنیا

در سیری که داریم دنیا معبر ماست و امام را هم در عالم دنیا تنزل داده اند تا از ما دستگیری کند. تفاوت ما با امام این است که ما برای سیر کردن آمده ایم اما امام برای سیر دادن. گمان و عقیده بنده این است که عبور وجود مقدس معصومین(علیهم السلام) به عالم دنیا برای دستگیری ماست نه سیر خودشان.

آنان به این عالم آمده اند تا ما را دستگیری کنند. اگر کسی در عالم دنیا وارد وادی ولایت امام شد، در دنیا نیست بلکه در آخرت است زیرا محیط ولایت امام محیط توحید است و ائمه ابواب الله اند. ظاهر آیه «لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(بقره/189) مربوط به بدعتی بود که در دروه جاهلیت نسبت به داستان حج وجود داشت اما در مورد باطن آن روایت شده که مقصود وادی توحید است. پس این آیه می فرماید هنگامی که می خواهید وارد وادی توحید شوید، از باب آن وارد شوید.

وادی توحید وادی نیست که انسان بتواند نقب بزند و از هر راهی که خودش انتخاب کرد وارد شود به همین خاطر فرمود: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها». در روایتی آمده است که منظور از ابواب ما می باشیم و در روایتی دیگر فرموده وادی توحید ولایت امام است. هنگامی که می خواهید وارد وادی توحید شوید باید از باب امام وارد شوید و مدخل ورود به آن دنیاست و انسان از دنیا می تواند وارد آن شود. یعنی اگر ما وارد عالم آخرت شدیم ولی هنوز به امام نرسیده و وارد وادی توحید نشده بودیم، دشوار است که بتوانیم در عالم آخرت به وادی توحید برسیم. شاید اینکه اینهمه به مرحله دنیا اهمیت داده شده به همین خاطر است.

دنیا دار بسیار مهمی است و دنیاست که انسان وارد وادی توحید و بهشت و یا وارد وادی جهنم می شود. اگر کسی در دنیا به امام رسید و وارد وادی امام شد و به آستان امام حلول کرد و «حَلَّتْ بِفِنَائِک» شد به بهشت وارد می شود. امام تنها این جسم فیزیکی که ما می بینیم نیست بلکه امام آن حقیقتی است که تمام کائنات تحت ولایت اوست. امام اسم اعظم الهی می باشد که لباس بشر پوشیده است.

تمام عوالم محیط ولایت امام است. بنابراین ورود به وادی ولایت امام از همین دنیا ممکن است. امام باب الله است و باید از باب توحید که امام است وارد وادی توحید شد. اینگونه نیست که کسی خودش از هر راهی که می خواهد وارد وادی توحید شود و ورود به وادی توحید متواضعانه است که فرمود: «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ»(بقره/58) درب توحید به روی هیچ کس جز با خشوع و عبودیت در برابر خداوند متعال گشوده نمی شود که طریق این تواضع، تواضع در برابر خلیفه خداست و این همان کاریست که ملائکه انجام دادند.

پس ورود به وادی توحید از همین دنیاست، مدخل توحید هم امام است و نحوه ورود هم تواضع و خشوع است. اگر کسی در این دنیا وارد وادی ولایت شد همین الآن در بهشت است زیرا «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ»(انفطار/13) چنین کسی همین الآن در وادی آخرت است و «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»(عنکبوت/64) اما اگر کسی در همین دنیا وارد وادی ولایت الله و ولایت امام نشد -که مهم بودن دنیا هم بخاطر همین است که دنیا دو مدخل دارد و شخص به یکی وارد می شود- وارد وادی ولایت ائمه جور می شود و تمام حرکات و سکنات و خوردن و خوابیدن او تحت ولایت ائمه جور قرار می گیرد.

ما گمان می کنیم که مثلا جناب سلمان و کافری که در دنیا هستند، هر دو در یک عالم قرار دارند و حال اینکه عالَم سلمان با عالَم کافر متفاوت است کما اینکه دو مؤمن که در درجات ایمان متفاوتند در دو عالم متفاوت در حال سیر کردن با امام هستند و مدار سیر و رزق آنان نیز متفاوت است.

بنابراین دارِ طبیعت مَدخَل ورود به دو عالم بهشت و نار، نور و ظلمت، ولایت اهل بیت و ائمه جور و دار حیوان و دار موت است. اگر کسی وارد وادی ولایت امام شد و به محبت امام رسید نسبت به محیط ولایت ائمه جور بغض پیدا می کند و نمی تواند وارد آن شود.

علامت حبّ ائمه این است که انسان به محیط ولایت ائمه جور بغض پیدا می کند و دنیا یعنی این. کسی که به امیرالمؤنین برسد نسبت به همه چیز معاویه بغض پیدا می کند زیرا خاصیت این محبت بغض نسبت به طرف مقابل آن است. بنابراین نهمین خصلت از ده خصلت دنیویِ کسی که به محبت ائمه برسد، این است که نسبت به دنیا یعنی محیط ولایت ائمه جور بغض پیدا می کند.

آخرین و دهمین صفت دنیویِ محبّ اهل بیت علیهم السلام سخاوت است که فرمود: «وَ الْعَاشِرَةُ السَّخَاءُ». سخاوت یعنی همه چیزش را می دهد و هیچ طمعی هم ندارد. سخی کسی است که از داشته های خود بدون هیچ طمعی می گذرد. کسی که سخی است از بخشش رنج نمی برد و امکاناتی که خدا به او داده است به آسانی می بخشد و لذت می برد که آن را در راه محبوب خود خرج کرده است.

سخاوت یعنی در نهایت زیبایی و محبت خرج و بخشش کردن و از بخشش خود هم نگران بودن است که آیا محبوبش می پسندد یا نه. بنابراین خصال دنیوی محبین از زهد در دنیا شروع می شود و به مقام سخاوت می رسد. این ده خصلت دنیوی محبین اهل بیت بود که در این روایت ذکر شده است. السلام علیک یا فاطمه الزهرا….

پی نوشت ها:
(1) الخصال، ج 2، ص: 515
(2) کامل الزیارات، النص، ص: 135
(3) علل الشرائع، ج 1، ص: 139
(4) کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، ج‏1، ص: 93
(5) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 456
(6) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 128
(7) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 130
(8) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص: 84
(9) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 1، ص: 418

جهان نیوز

 


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم