« فـاطمـۀ زهرا عليهاالسلام گوهر ناشناخته | داعش نتیجه عبور از اهل بیت(علیه السلام) است » |
ریزترین مصادیق سبک زندگی اسلامی در كردار و سیره اهلبیت علیهم السلام
نوشته شده توسطرحیمی 19ام اسفند, 1394هنگامی که از سبك زندگي سخن ميگوييم اولاً باید شيوه زندگي ساختارمند باشد و سيستمي به قضيه نگاه كرد نه تكرفتاري؛ ثانياً متأثر از باورها و ارزشها باشد. به عبارت ديگر، رفتار نهادينه شده را سبك زندگي ميگوييم.
متن پیش رو گفتاری از حجت الاسلام و المسلمین دکتر «احمد حسین شریفی»، دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مسئول کمیته علمی همایش سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام است.
وی در این نشست در مورد اهمیت و چرایی پرداختن به سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام در پنج محور: رابطه باورها و سبک زندگی در سخن اهل بیت علیهم السلام ؛ نقش فردیت و محیط در سبک زندگی از نگاه اهل بیت علیهم السلام ؛ حصول و زوال تدریجی سبک زندگی؛ سبک زندگی مناسب ترین راه انتقال باورها و ارزش ها؛ سبک زندگی ابزاری برای نمایش عزت و هویت خودی، صحبت کردند.
متن کامل سخنان استاد شریفی به شرح ذیل است:
چرایی پرداختن به سبك زندگی اهل بیت علیهم السلام
هجمه عظیمی توسط رسانههای مختلف غربی به ابعاد مختلف سبك زندگی اسلامی ـ ایرانی ما صورت گرفته است. پادزهر اصلی مقابله با این هجمه، احیا و روزآمد كردن و ترویج سبك زندگی اهل بیت علیهم السلام است.
البته این هجمه اختصاص به سبك زندگی ایرانی و اسلامی ما ندارد، بلکه همه دنیا از آن ناراضیاند و حتی اروپائیان هم از اینكه سبك زندگی آمریكایی در كشورشان رواج پیدا میكند و هویت بومی و ملیشان را از بین میبرد، ناراحتند. ولی كشور ما در نوك این حملات قرار دارد. هزاران شبكه ماهوارهای در كشور ما قابل دریافتند؛ هرچند همه به قصد ضربه زدن به سبك زندگی ما راهاندازی نشدند، ولی طبق برخی از آمار دو یا سه هزار شبكه ماهوارهای به طور قطع در كشور ما قابل دریافت است و اغلب اینها به زبان فارسی نیستند و عموم مردم ما نمیفهمند كه اینها چه میگویند؛ اما از طریق كاركردی كه اغلب اینها دارند، میتوان فهمید که دگرگون كردن سبك زندگی جامعه مخاطبانشان را در دستور کار خود دارند.
به عنوان مثال: پخش موسیقی، آموزش رقص، نمایش مد و مدل، طراحی و دكوراسیون خانه و … هنرهایی هستند كه بدون اینكه حرفی بزنند و یا نیاز به فهم زبان باشد، منتقل میشود كه همه از مصادیق سبك زندگی هستند.
بنابراین، یكی از مهمترین پادزهرهای مقابله با این هجمه، احیا و روزآمد كردن و ترویج سبك زندگی اهل بیت علیهم السلام است. با توجه به اینكه ذهن و زبان مردم كشورها اهلبیتی است اگر سبك زندگی و رفتار آنها را اهلبیتی و روزآمد كنیم، بهترین پادزهر در راه مقابله با اینها و ترویج سبك زندگی اهلبیت در سراسر دنیا خواهد بود.
انقلاب اسلامی كه با تأسی از فرهنگ اهلبیت به پیروزی رسید و به حیات خویش ادامه میدهد، مدعی پایهگذاری تمدنی جدید در عالم اسلام و گشایش درهایی جدید برای بشریت است. سالمترین، زیباترین و ملموسترین شیوه تمدن اسلامی، شیوه زندگی اسلامی است كه در سخن و سیره اهل بیت علیهم السلام عرضه شده است.
به تعبیر مقام معظم رهبری، این تمدن نرمافزاری میخواهد تا مردم محصولش را ببینند. لذا اگر صرفاً به اعتقادات و ارزشها و سخنانی كه از اهلبیت منتقل شده اكتفا كنیم و به تعبیر دیگر، فقط آموزههای دینی را تبلیغ كنیم ممكن است برای قشر محدودی از افراد در دنیا و در جامعهمان كه دغدغههای اندیشهای و معرفتی دارند جذابیت داشته باشد، ولی انگشتشمار و محدودند؛ اما زمانی این تمدن برای عموم مردم جامعه خودمان (یعنی همین حوزه تمدنی خاص اسلامی ـ ایرانی) و برای ملتهای مختلف دنیا، جذابیت دارد و قدرت عرض اندام در مقابل سایر تمدنها را خواهند داشت كه محصول و میوه تمدنی را بچشند و ببیند و به صورت ملموس احساس كنند.
كارشناسان معتقدند كه طریقه سبك زندگی، بُعد بیانگرایانه و نمایشگرایانه دارد و هویت باطنی و درونی جامعه را نمایش میدهد. ارزشها و باورها دیدنی نیستند. زمانی میتوان درون ملكات نفسانی را دید كه به سبك و شیوه زندگی تبدیل شود و قابل عرضه و ارزیابی باشد. اگر این میوه تمدن اسلامی كه در سخن و سیره اهلبیت عرضه شده به صورت روزآمد باشد شیرینترین و جذابترین میوهای است كه میتواند برای بشریت عرضه شود.
سبك زندگی از منظرهای گوناگون مورد تعریف و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به اینکه حدود 130 سال از عمر این واژه میگذرد، تعاریف متنوعی از منظر جامعهشناختی و روانشناختی و ارزش شناختی برای آن ارائه شده است.
سبك زندگی را با توجه به معارف اهل بیت علیهم السلام و محور بحث و موضوع همایش میتوان به این صورت تعریف كرد: سبك زندگی مجموعهای از رفتارهای فردی یا اجتماعی است كه متأثر از باورها و ارزشهای پذیرفته شده، امیال فردی، محیط اجتماعی و شرایط اقلیمی، وجهه غالب رفتار فرد، گروه یا جامعه شده باشد.
به نظر بنده این دقیقترین و قابل دفاعترین تعریف از سبك زندگی است که با توجه به الهام از معارف اهلبیت و سیره و سخن آنان بیان شده است.
هنگامی که از سبك زندگی سخن میگوییم اولاً باید شیوه زندگی ساختارمند باشد و سیستمی به قضیه نگاه كرد نه تكرفتاری؛ ثانیاً متأثر از باورها و ارزشها باشد. به عبارت دیگر، رفتار نهادینه شده را سبك زندگی میگوییم. به عنوان مثال: اگر كسی یكبار در جلسهای نوشیدنی خاصی مانند دلستر خورد، نمیتوانیم بگوییم سبك تغذیهای ایشان در نوشیدنیها دلستر خوردن است؛ زیرا یك بار اتفاق افتاده است.
مثال دیگر اینکه الان در عروسیها مد شده كه دامادها شب عروسیشان كراوات میزنند. ولی نمیتوانیم بگوییم سبك پوشش این افراد كراوات زدن است. اینها رفتار موردی است و اصطلاحاً به اینها سبك زندگی گفته نمیشود. سبك زندگی باید وجهه غالب رفتار فرد یا گروه و یا جامعه شده باشد. با توجه به این تعریف، اهمیت سبك زندگی از نگاه اهلبیت و در سخن و سیره اهلبیت را توضیح خواهم داد.
رابطه باورها و سبك زندگی در سخن اهل بیت علیهم السلام
جامعهشناسان و روانشناسان این را پذیرفتهاند كه سبك زندگی متأثر از نوع باورها و ارزشهاست و فاصلهای بین اینها نیست. بنابراین، علت تامّه رفتار و سبك زندگی، باورها و ارزشهاست. هویت انسان یك هویت سه لایه است كه لایه زیرین آن، جهانبینی یا باورها و اعتقادات فرد است؛ لایه میانی، ارزشها و ایدئولوژی است و لایه روئین، بیرونی و ملموس، رفتار ظاهری انسان است. امام علی علیه السلام در خطبه 154 نهج البلاغه میفرماید:
«و اعلم أن لكل ظاهر و باطناً علی مثاله فما طاب ظاهره طاب باطنه و ما خبث ظاهره خبث باطنه … واعلم انّ لكل عمل نباتاً و كلّ نبات لا غنی به عن الماء والمیاه مختلفة فما طاب سقیه طاب عرسه وحلت ثمرته وما خبث سقیه خبث غرسه وامرت ثمرته»
هر ظاهر و هر امر ملموس بیرونی، باطن و درونی مثل خودش دارد. كسی كه ظاهرش پاكیزه و طیب باشد باطنش هم پاكیزه است و کسی كه ظاهر خبیث و آلودهای دارد باطنش هم آلوده است؛ (یعنی ظاهر، معلول و محصول میوه باطن است) هر عملی مثل گیاهی است كه رشد میكند و هر گیاهی نیازمند به آب است (یعنی باطن را به آب تشبیه میكند) و آبهایی كه به گیاه یا درختان داده میشود مختلف است؛ اگر آن آب پاكیزه و طیب و طاهر باشد، میوه آن هم پاكیزه و طاهر است؛ اما اگر آن آب آلوده باشد، ثمره تلخ و میوه تلخ در پی خواهد داشت.
فردی به محضر امام حسین علیه السلام آمد و از عصیان و آلودگی خود به گناه گفت و از آن حضرت تقاضا كرد برای رهایی از این وضعیت راهی در اختیار او قرار دهد. امام این سبك زندگی را معلول ضعف ایمان او دانست. چون نگاه به توحید و معاد ضعیف است، رفتارش متناسب با آن شكل نگرفته است، لذا باید باورها را تقویت كند. امام حسین علیه السلام در جواب فرمود : پنج روش را میگویم؛ آزاد هستی هر شیوهای را كه خواستی انتخاب و انجام دهی، به طوری كه در سبك زندگی تو چیزی به نام حلال و حرام و گناه و ثواب وجود نداشته باشد.
«افعل خمسة اشیاء و اذنب ما شئت فأوّل ذلك لا تأكل رزق الله واذنب ما شئت والثانی اخرج من ولایة الله واذنب ما شئت والثالث اطلب موضعاً لا یراك الله واذنب ما شئت والرابع اذا جاء ملك الموت لیقبض روحك فادفعه عن نفسك واذنب ما شئت والخامس اذا ادخلك مالك فی النّار فلا تدخل فی النار اذنب ما شئت»(بحار الانوار، ج 78: ص 126).
سه مورد از این پنج مورد مربوط به توحید و خداباوری و اعتقادی است و دو مورد بر اساس معاد میباشد؛ یعنی ضعف عملی این فرد و شیوه نادرست او معلول ضعف در توحید و معاد فرد است.
امام صادق علیه السلام میفرماید : «فساد الظاهر من فساد الباطن ومن اصلح سریرته اصلح الله علانیته و من خاف الله فی السر لم یهتك الله علانیته ومن خان الله فی السر هتك الله سرّه فی العلانیة» (مصباح الشریعة ص 107) آلودگی ظاهری، همان هویت لایه بیرونی است. از اینگونه احادیث و آیات قرآن زیاد آمده و این نوع ارتباط سبك زندگی را بیان میكند.
سؤالی كه اینجا مطرح میشود این است كه اگر سبك زندگی متأثر از باورها و ارزشهاست، چرا افرادی كه باور و ارزش یكسان دارند، سبك زندگیشان متفاوت است. حتی در سبك زندگی علما و مراجع هم اینطور میبینیم. آیا سبك زندگی، معلول مسائل دیگری است تا باورها و ارزشها.
در پاسخ باید گفت که اولاً: ممکن است عمق و كیفیت باورهای افراد متفاوت باشد. ایمان، درجاتی دارد كه امام صادق علیه السلام برای آن ده درجه بر میشمارد. سطوح مختلف ایمان، سطوح مختلف سبك زندگی را سامان میدهد. همه ولو در یك طیف و در یك حوزه سبك زندگی دینیاند، اما سبك زندگی دینی لزوماً یك شكل نیست، بلكه میتواند متناسب با كیفیت و عمق باورها متفاوت باشد.
ثانیاً: باورها و ارزشها كلیات و اصول حاكم بر سبك زندگی را مشخص میكنند و در جزئیات دخالتی نمیكنند. به تعبیر دیگر، تنوع غرایز و سلایق را نباید نادیده گرفت. تنوع سلایق و غرائز محوریتی در اندیشه اهل بیت علیهم السلام ندارد، یعنی ما در ساماندهی زندگیمان، نمیتوانیم محوریت را به غرائز و سلایق بدهیم و حق نداریم سلایق و غرائز را نابود كنیم. اهل بیت علیهم السلام هرگز این اجازه را نمیدادند. مانند آن خانمی كه نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت : من اهل تبتل هستم . امام فرمود : منظورت از تبتل چه است؟ گفت: میخواهم ازدواج نكنم، حضرت فرمود : برای چه؟ گفت: برای اینكه به عبادت و بندگی خدا بپردازم. امام باقر علیه السلام فرمود : این راهش نیست. این سبك عبادت، سبك نادرستی است. خدای متعال هم این را نپسندیده است. حضرت فاطمه (س) در نوجوانی ازدواج كرد و بچهدار شد، آنقدر كار كرد تا دستش پینه بسته بود و همین را عبادت میدانست. بنابراین، غرائز و سلایق را نمیتوانید نادیده بگیرید. اسلام این را نمیپذیرد.
علاوه بر این باید توجه داشت که غرائز هم در یك سطح نیستند و در افراد، مختلف هستند. یكی از فلسفههای حكم مترقی اسلام در مورد تجویز تعدد زوجات برای این است كه افراد یكسان نیستند؛ نه اینكه اسلام بگوید همه این كار را انجام بدهند. این توصیه نیست بلكه تجویز و اجازه است. بنابراین، اگر خداوند این غرائز را در سطح وسیعی در اختیار كسی قرار داد، نباید خود را به نابودی و ولنگاری بكشاند. اسلام این را سامان و جهت میدهد، لذا چون اینها اصالت دارند و مورد توجه هم هستند، طبیعتاً با باورها و ارزشها میتوانند سازگار باشند. مثلاً كسی که تنوع رنگ را دوست دارد با اسلام منافات ندارد. باورها و ارزشها لزوماً اقتضای رنگ خاصی را ندارد، البته با شرایط و ضوابط توجه داریم كه رنگ شهرت نباشد، اما تنوع غرائز اصالت دارد و مورد توجه هم هست. بنابراین، باورها و ارزشها یك سبك را سامان نمیدهند و با حفظ باورها میشود سبكهای متنوعی داشت.
ثالثاً: باورها و ارزشها جزءالعله شكلگیری سبك زندگی است؛ همانطور كه سبك زندگی نیز جزء العله تغییر باورهاست. تعبیر زیبای قرآن در آیه دهم سوره روم این است که میفرماید: «ثم كان عاقبة الذین اسائوا» اگر میگفت «فكان»، یعنی علت تغییر باورها و ارزشها سبك زندگی بود و بالعكس. ولی چون علت تامه تغییر سبك زندگی، باورها و ارزشها نیستند، فرمود: «ثم كان»؛ یعنی آرام آرام و با لحاظ شرایط دیگر ضمیمه میشود.
رابعاً: مقتضیات زمانی و محیطی در چگونگی عینیت یافتن باورها در زندگی نقش دارد (تفاوت ظواهر زندگی ائمه). ممكن است عینیت و تحقق بیرونی یک اتفاق در دو مکان یا در دو زمان متفاوت باشد. نمونه بارزش تفاوت زندگی ائمه علیه السلام است. به گونهای که ظاهر زندگی و نوع پوشش و رفتار امام صادق علیه السلام ، با زندگی امیرالمؤمنین متفاوت بود.
نقش فردیت و محیط در سبك زندگی از نگاه اهل بیت علیهم السلام
در تعریف آوردیم كه عوامل بیرونی و محیط بیرونی در سبك زندگی تأثیر دارند. یكی از دلایل تفاوت نوع پوشش و یا نوع آراستگی بیرونی ائمه اطهار مسئله تغییر اقتضائات زمان بود. این تفاوت گاهی برای مسلمانان و حتی پیروان اهل بیت علیهم السلام قابل هضم نبود.
فردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و دید كه امام دستش را حنا بسته، آرایش كرده و خانه را تزئین كرده است. این فرد میگوید این چه طور سبك زندگی است؟ پیامبر و علی چگونه بودند و اینها چگونه هستند. روز بعد دوباره امام ایشان را دعوت كرد و به خانه امام آمد و دید كه دیگر آن فضا نبود. امام فرمود: «آنها مربوط به همسرم و تأمین نیازهای همسرم بود، اینجا مربوط به خودم است». آن فرد سؤال كرد كه این چگونه است؟ امام فرمود: «تمیز و زینت بسته باشید». یعنی اسلام نمیگوید اگر حنا بستهاید حرام یا واجب است، بلكه بستگی به شرائط دارد، مقتضای زمان و زندگی اهل بیت علیهم السلام اینگونه بود.
«و سئل علیه السلام عن قول الرسول (ص) غیّروا الشیب و لا تشبهوا بالیهود. فقال علیه السلام انّما قال (ص) ذلك والدّین قلّ فأمّا الآن و قد اتّسع بطاقه وضرب بجرانه فامرو و ما اختار.» (نهج البلاغه، حكمت 17) شخصی نزد امیرالمؤمنین آمد و وضعیت حضرت را دید. سؤال كرد كه پیامبر فرمود: «غیّروا الشیب ولا تشبهوا؛ محاسن را خضاب كنید» چرا شما عمل نمیكنید؟ چرا سیره پیامبر را عمل نمیكنید و خلافش عمل میكنید؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن دستور مربوط به زمانی بود كه دینداران كم بودند و كفار و مشركان، اهل دین را یك عده پیرمرد میدیدند كه دور پیامبر را گرفتند. لذا برای ضربه زدن به اسلام امیدوار میشدند؛ چون اینها (پیرمردها) توانایی جسمی قوی و زیادی ندارند. حضرت به این دلیل فرمود كه محاسن را خضاب كنید. اما الان دین گسترده شده و پیروان فراوانی پیدا كرد. مرد و اختیارش؛ هر طور دوست دارید عمل كنید». یعنی دستور ابدی نبود كه هر مسلمانی باید تا ابدالدهر اینگونه رفتار كند، بلكه مقتضای زمان باعث این نوع سبك زندگی شد.
شهید مطهری با استناد به برخی از روایات میگوید كه تحت الحنك بستن هم مربوط به آن زمان بود و الان هیچ وجهی ندارد. ایشان از قول فیض كاشانی نقل میكند، تحت الحنك بستن مربوط به زمان پیامبر (ص) بود كه یهودیها عمامه داشتند و از بالا میبستند. پیامبر فرمود برای اینكه متفاوت باشد شما از زیر ببندید و الان هم یك عده این كار را میكنند. كراوات هم یك زمانی لباس كفار بود و الان بیشتر مسلمانان از آن استفاده میکنند. اگر اجتهاد در سبك زندگی و در فرهنگ عمومی و مسائل اخلاقی میبود، خیلی از این تنگنظریها در جامعه نبود.
در گفتگوی امام صادق علیه السلام و سفیان ثوری و یارانش نیز روح سخن امام صادق علیه السلام این است كه نوع پوشش مسئلهای زمانمند و مكانمند است؛ اسلام روح و فلسفه پوشش را مد نظر دارد نه صورت و ظاهر آن را. (كافی، ج 5، ص 70 ـ 65)
سفیان ثوری ظاهر امام را دید و از اینكه اما عبایی روی دوش مبارك انداخت كه به نازكی پوسته داخل تخممرغ بود، خیلی تعجب كرد. سفیان ثوری كه از زهاد و از اولین نحلههای صوفی بود اعتراض كرد كه این چه پوششی است؟ خلاف اسلام و قرآن است. با یك گفتگوی مفصل سفیان محكوم میشود و میرود. روز بعد عدهای از یاران سفیان ثوری میآیند و میگویند دوست ما نتوانست با شما محاجه كند، اجازه میدهید ما حرف بزنیم؟ این روش اسلامی و سبك زندگی اسلامی نیست. امام در گفتگوی مفصل با تكیه بر آیات قرآن و روایات میفرماید كه مسئله پوشش زمانمند ومكانمند است. اسلام، روح و فلسفه پوشش را مد نظر دارد نه صورت و ظاهرش. این بستگی به اقتضائات زمانی و شرائط اقلیمی دارد. ما نمیتوانیم به همه مسلمانان در همه دنیا بگوییم كه باید یك پوشش نازك بپوشید. شاید در منطقه سردسیر باشد و یخ بزند. همچنین نمیتوانیم به مسلمانان بگوییم لباس چندلایه بپوشید؛ چون ممكن است در منطقه گرمسیر باشد و از گرما اذیت شود، لذا شرایط اقلیمی مهم و اثرگذار است.
حصول و زوال تدریجی سبك زندگی
با الهام از سیره و روش اهل بیت علیهم السلام به دست میآید كه حصول و زوال سبك زندگی تدریجی است. به تدریج زایل و حاصل و با مقاومت هم زایل و حاصل میشود؛ یعنی به سادگی نمیشود سبك زندگی مردم را تغییر داد؛ زیرا یك لایه آن هویت است كه به سادگی و با یك بخشنامه و آئیننامه نمیشود آن را تغییر داد، بلکه باید بنیادی و با حوصله و آرامش به آن پرداخت.
مانند پیدایش سبك معماری اسلامی که در زمان پیامبر (ص) بلافاصله شكل نگرفته است، بلکه آموزهها مطرح شد (مهمانداری، صله ارحام و …). این آموزهها یك شكل معماری خاص را توصیه و ارائه میدهد. در عالم اسلام این معماری در سنت و آثار باستانی ما شكل گرفت. معماری جدید هم در فضای كشوری ملموس است؛ مثلاً یك دفعه بخشنامه نشد كه همه باید آشپزخانه اوپن داشته باشند و یا شیشهها تمام قد باشد. آرام آرام این سبك ایجاد شد. معماری آرام آرام تغییر پیدا كرد. بنابراین سبك پوشش و نظام تعلیم و تربیت از اول اینگونه نبود، بلكه آموزهها، این سبك علمی و دانشاندوزی را شكل داد و زوال آن هم تدریجی است. مانند زوال نظام بردهداری، خوردن گوشت خوك و …. که به مرور زمان تغییر پیدا كردند.
سبك زندگی مناسبترین راه انتقال باورها و ارزشهاست
انتقال ارزشها از دغدغههای همیشگی خانوادهها، مربیان و مبلغان و مسئولان فرهنگی بوده و هست. چه كار كنیم تا ارزشها منتقل شوند. راههای مختلفی وجود دارد كه مناسبترین شیوه برای این كار، سبك زندگی است.
«یا ایها الذین امنوا لم تقولون مالا تفعلون ؛ كبر مقتاً عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون» (صف/ 2 و 3) گفتاری كه مطابق رفتار تأیید نشود، خشم خدا را به دنبال دارد. گفتهای كه مؤید رفتاری نداشته باشد، یعنی در سبك زندگی محقق نشده باشد ارزش ندارد. البته معنایش این نیست كه اگر عمل نكردیم، توصیه هم نكنیم، خیر؛ ولی این بُعد را تأكید میكند كه عمل اصالت دارد و مهم است و بهترین راه تبلیغ است. اگر نگویی و عمل كنی بهتر است از اینکه بگویی و عمل نكنی.
امام علی علیه السلام میفرماید: «ایها الناس انی والله ما احتكم علی طاعة الا واسبقكم الیها ولا انهاكم عن معصیة الا و اتناهی قبلكم عنها.» (نهج البلاغه، خطبه 175). «لعن الله الامرین بالمعروف والتّاركین له والنّاهین عن المنكر العاملین به.» (نهج البلاغه، خطبه 129)
امام صادق علیه السلام میفرماید: «كونوا دعاةً للنّاس بغیر السنتكم لیروا منكم الورع والاجتهاد والصلاة والخیر فانّ ذلك داعیة.» (كافی، ج2، ص 78) با گفتار دعوت نكنید، بلکه دعوت باید به غیر گفتار باشد؛ زیرا عمل، نمایش ارزشها، باورها و نمود بیرونی آنهاست. باید به نمایش گذاشته شوند تا مردم ببیند، پرهیزگاری و تلاش و كوشش و نماز و خیرخواهی او را ببینند و در این صورت، دعوتكننده است.
امری كه معقول است و در شیوه تبلیغی اهل بیت علیهم السلام نمود دارد، ارائه آموزشهای كاربردی و مصداقی برای تغییر سبك زندگی است.
سؤال: پیامبر اكرم (ص) چگونه توانست سبك زندگی نیمهوحشیانه عرب جاهلی را به یك سبك زندگی تعالی جویانه و پیشرو تبدیل كند؟
جواب: به نظر بنده یكی از مهمترین ابعاد مسئله كه پیامبر (ص) به آن پرداخت، این بود كه هرگز به آموزشهای كلی و مفهومی اكتفا نكردند، بلكه ریزترین مصادیق را در گفتار و كردار خود نشان دادند.
در جلد دوم وسائل الشیعه در ذیل ابواب السواك، باب 13 درباره مسواكزدن دستورهایی بیان شده است. اینکه با چه مسواك بزنیم، چگونه و چه وقت مسواك بزنیم و … . الان خیلی عقبتر از آن زمان هستیم؛ زیرا الان میگوییم مسواك زدن خوب است، اما توصیههای دیگری نداریم. همینطور ذیل ابواب حمام و تنظیف والزینه، باب 115 ذكر شده است که چه وقت حمام بروی، چگونه بشوری، پسر بچه را پدر حمام ببرد یا مادر؟ اگر اینها را بالای منبر بگویند متعجب میشویم؛ در حالی كه پیامبر چنین میکردند.
اگر غرب در تبلیغ سبك زندگی موفق است، به این دلیل است که آموزش كاربردی میدهد. مثلاً میگوید: این نوع لوازم آرایشی را استفاده كن و این مدل لباس را بپوش. در پیامهای بازرگانی، مصداق عینی را میگویند. مثلاً نمیگوید برنج بخور، بلکه میگوید این نوع كیك را بخور تا قدّت بلند میشود. اینها اثر میگذارد؛ زیرا واقعیتهای عینی و جزئی و كاربردی گفته شدهاند.
یكی از بهترین كتابهایی كه در حوزههای مختلف سبك زندگی در یكی دو سال اخیر چاپ شده كتاب مفاتیح الحیات حضرت آیتالله جوادی آملی است. اما به نظر بنده به سیصد سال قبل عقبتر برگشتیم؛ یعنی كتاب حلیه المتقین پیشرفتهتر از این كتاب است.
سبك زندگی، ابزاری برای نمایش عزت و هویت خودی است
سبك زندگی معرف هویت اختصاصی و نشاندهنده «خود برتر» فرد و جامعه است. دانشمندان غربی هم این نگاه را در سبك زندگی دارند. سبك زندگی هر فرد یا جامعه در حقیقت معرف هویت اختصاصی جامعه است و عمل به آن سبك زندگی نشاندهنده عزت نفس و جامعه و نشاندهنده خود برترش است، لذا به هویت خودش افتخار میكند و احساس میكند برتری دارد. در مقابل، تقلید از سبك زندگی دیگران، نشانهای از آلیناسیون و خودباختگی است. ائمه علیه السلام چگونه راهنمایی میكردند؟
پیامبر اكرم (ص) میفرماید :« لیس منا من تشبّه بغیرنا.» (نهج الفصاحه، حدیث 2413) کسی که شبیه غیر ما شود از ما نیست. مسلمانی كه عزت اسلامی دارد با شبیه شدن به غیر مسلمان هویت اسلامی را نادیده گرفته است.
امام علی علیه السلام : «فانه قلّ من تشبّه بقوم الا اوشك ان یكون منهم.» (نهج البلاغه حكمت 207) اگر تشبه ظاهری به قومی پیدا كردیم، آرام آرام به آنها تبدیل خواهیم شد.
امام علی علیه السلام : «من تشبه بقوم عُدّ منهم» (دعائم الاسلام ، ج2، حدیث 1838). تشبّه، همه حوزههای سبك زندگی را شامل میشود.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «اوحی الله الی نبی من الانبیاء ان قل لقومك لا تلبسوا لباس اعدائی و لا تطعموا مطاعم اعدائی و لا تشاكلوا بما شاكل اعدائی فتكونوا اعدائی كما هم اعدائی.» (وسایل الشیعه ج 15 ح 20180).
معنای اینکه گفته میشود تشبه به سبك زندگی دیگران پیدا نكنید، این نیست كه هر چه دیگران دارند ضد اسلامی است. خیر؛ بسیاری از حوزههای سبك زندگی مربوط به نیازهای انسانی است که تفاوتی با یکدیگر ندارند. مثلاً نظم ژاپنیها. فرق بین توكیو با نیویورك این است كه در توكیو چراغ قرمز برای عابر پیاده است، اگر ماشین هم در خیابان نباشد مردم پشت چراغ قرمز میایستند ولی در نیویورك بر عكس است؛ یعنی اگر ماشین نباشد از چراغ قرمز عبور میكنند. این نظم ژاپنی كه به آن افتخار میكنند مال ژاپنی بما هو ژاپنی نیست، مربوط به انسانیت است. اسلام هم روی آن تأكید كرده است.
سخن پایانی
به بركت تعالیم گذشتگان، ذهن و زبان ما ایرانیان علوی و فاطمی و حسینی است. این یك فرصت فرهنگی و منحصر به فرد است، اما رفتار ما همسو با ذهنیت و گفتارمان نیست. شكافی عظیم میان این دو وجود دارد. به عنوان مثال در حوزه عدالت و نظم این شكاف را به شكلی بسیار وسیع میتوان دید.
ما شیعیان به عنوان مذهب عدلیه شناخته میشویم، ولی تمام توجه حوزه و جامعهمان به عدالت فردی است، مثل اینکه پیشنماز یا قاضی و شاهد عادل باشند. آیا ائمه و مذهب تشیع همین عدالت فردی را میخواست یا عدالت سیستمی را هم میخواستند؟ اگر یك انسان عادل را در سیستم آلوده بفرستیم میتواند كاری از پیش ببرد؟ به نظر بنده امكان ندارد. سیستم باید عادلانه باشد. مگر پزشكان ما سوگند یاد نكردند از حقوق بیمار دفاع كنند و برای پول كار نكنند، امّا گرفتن پول زیرمیزی فاجعه عظیم منحصر به فردی در كل دنیاست که فقط برای كشور ما است.
امام علی علیه السلام : «اوصیكما بتقوالله فی اهل بیتی و من بلغ كتابه ونظم امركم»
طی هشت سال جنگ با تمام دنیا دویست هزار كشته داشتیم ولی در ده سال گذشته در تصادفات رانندگی بیش از دویست هزار كشته داشتیم. به نظر بنده، ضمن تحلیل چرایی این وضعیت، باید دید چرا شكاف بین ظاهر و باطن ما وجود دارد و چرا شكاف بین اعتقادات و عمل ماست؟ این نیاز به تحلیل عمیق دارد و باید رسالهای پیرامون این نوشته شود. باید راهكار ارائه بدهیم. چه كار كنیم تا فاصلهها كم بشود.
«اوصیكم بتقوا الله و نظم امركم.» ظلم نكنید، تجاوز نكنید و آزار و اذیت ندهید. احترام به دیگران داشته باشید. این آموزهها انسانیترین و عقلانیترین هستند، مشكل چیز دیگری است كه باید فكر شود.
منبع : ویژه نامه همایش سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام
فرم در حال بارگذاری ...