« برگزاری جلسه هفتگی فرهنگی حوزه محدثهخصوصيات رفتار علوى در کلام رهبری 4 »

زندگي نامه شيخ جعفر مجتهدي (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام آذر, 1391

« ما بدون گريه بر حضرت امام حسین (علیه‌السلام) نمی‌توانیم زنده بمانیم »


     این زندگی نامه .. متعلق به کسی هست که موفق شد به درجه ای از انسانیت برسه که هر کسی قادر به رسیدنش نبود.. اون خواست و اتفاق افتاد .. تو هم بخواه تا برات اتفاق بیفته..

     این رو برای این اینجا میذارم که افکار باطل بعضی ها نتونه روی دین و ایمان و اعتقاداتتون تاثیر بذاره و بدونید که مردان و زنانی که عشق خدا تو دلشونه با یه حرف از خود بی خود نمی شن و اعتقاداتشون رو از دست نمی دن..

     هر چند عشق او شدن کاری نه بس دشوار بود…. هر کسی نتوان شدن عشق کرم در کار بود …

ولادت

     جناب شیخ جعفر مجتهدی در اول بهمن ماه 1303 هـ.ش در خانواده‌ای متدین و مرفه در شهر تبریز دیده به جهان گشودند.

خانواده‌ای كه از نظر نجابت و اصالت جزء خانواده‌های مشهور آن سامان به شمار می‌آمد.

والدین

     پدر ایشان جناب حاج میرزا یوسف از دلباختگان آستان ولایتمدار قبله العشاق ، حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) بودند، تا جایی كه مكرر قافله سالاری زائرین كربلای معلی را از تبریز به عهده می‌گرفته و خرج زوار تهی‌دست دل شكسته را خود عهده‌دار می‌شدند و در طول مسیر حراست این قافله با دو شیر تربیت شده بود كه در ابتدا و انتهای آن حركت می‌كردند و زوار امام حسین (علیه‌السلام) را سلامت به مقصد می‌رساندند.

     ایشان بعد از فقدان پدرشان جناب حاج میرزا یوسف، تحت كفالت و سرپرستی مادر بزرگوارشان، آن بانوی علویه قرار گرفتند.

از همان اوان خردسالی به خاطر فطرت پاک و زلالی که داشتند بارها در عالم رویا مورد عنایات حضرت صدیقه طاهره و سایر حضرات معصومین (علیهم السلام ) قرار می گیرند .

تحول

     ایشان می فرمودند :

    از همان سنین نوجوانی علاقه عجیبی به تزکیه نفس داشتم و شروع به تهذیب نفس و خودسازی و تقویت اراده نمودم و در قبرستان متروكه شهر تبریز كه یكی از قبرستانهای بسیار مخوف ایران به شمار می‌رود و رعب و وحشت عجیبی بعد از استیلای شب به خود می‌گیرد، قبری حفر نموده و در آن شب را تا صبح به ذکر حضرت باری می پرداختم چون بسیار دوست داشتم به بینوایان و مستمندان كمك كرده و زندگی آنها را از فقر و تنگدستی نجات بخشم، سعی و تلاش بسیاری می‌نمودم تا معمای لاینحل كیمیا به دست من حل گردد، لذا قسمتی از سرمایه پدری را در این راه صرف نمودم ولی به نتیجه‌ای نرسیدم، اما چون این كوشش من همراه با توسلات شدید بود، یك روز ناگهان هاتف غیبی به من ندا در داد:

     جعفر؛ كیمیا، محبت ما اهل بیت عصمت و طهارت است، اگر کیمیای واقعی می خواهی بسم الله این راه و این شما .

     با شنیدن آن ندای غیبی هدف و مسیر زندگیم بكلی دگرگون شده و بر آن شدم تا به جای تسخیر جن و انس و ملك و اكتساب كیمیا به دنبال حقیقت همیشه جاوید و پاینده، یعنی محبت و دوستی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) بروم.

  

اللهم صل علي محمد و آل محمد

صفحات: 1·


فرم در حال بارگذاری ...