« ذکری که انسان را سحر خیز می کند. | شکوه اسلام » |
شرح خطبه متقين ( همام ) جلسه 3| نماز و افزايش رزق
نوشته شده توسطرحیمی 17ام شهریور, 1394شرح خطبه متقين - جلسه 3
- صفات سلبي خداوند
- عظمت خلقت خداوند
- داستان حضرت سجاد7و دزد بيابان
- حكمت خداوند
- بي نيازي خداوند
- اقسام اطاعتها
- آثار نماز
- نماز و افزايش رزق
- نماز و سلامتي
- نماز و توشه قيامت
- نماز انيس در قبر
- نماز، اصلاح كننده انسان
- نماز وچشم بصيرت
- ديگر آثار نماز
- وضعيت نمازهاي ما
- داستان اياز و سلطان محمود
- داستان ديگري از اياز و سلطان محمود
- دزدترين مردم كيست؟
- علت شروع خطبه با «سبحانه»
- معناي «سبحانه»
- صفات ثبوتي و سلب حضرت حق
- صفات ثبوتي
- علت مشور ت کردن پيامبرصلی الله علیه و آله
صفات سلبي خداوند
آنچه گفتيم صفات ثبوتي بود؛ اما صفات سلبي از اين قرارند: خداوند جسم نيست، مرئي نيست، محدود نيست، فقير نيست، مرکب نيست، محل سکو نت ندارد، شريک ندارد، محتاج نيست و… . اينها صفات سلبي است که اگر يکي از اينها در خدا باشد، نقص او است و خداوند ديگر منزّه نيست؛ در حالي كه با ادله و براهين در جاي خود ثابت شده است كه حضرت حق، منزه است؛ يعني داراي همة صفات ثبوتي است که گفتم و مبراي از همة صفات سلبي است. او را نمي شود ديد. شما اگر توانستي روح خود را ببيني و درک بکني که چه چيزي است، خدا را هم ميتواني ببيني که چيست. تا به حال، همة دانشمندان دنيا از اول خلقت تا به حال، نفهميدهاند روح چيست. خدا به نبي اکرم صلی الله علیه و آله ميفرمايد:
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي(اسراء/ 85)
و از تو درباره «روح» سؤال مىكنند؛ بگو: «روح، از امر پروردگار من است».
اي حبيب ما! از تو سؤال ميکنند که روح چيست؟ بگو او مخلوق خدا است. البته ما داراي اقسام روح هستيم؛ مثل روح جمادي، روح نباتي، روح حيواني، روح ملکوتي1. اما مراد آيه، روح ملکوتي است که اينجا دربارة آن، سؤال ميشود، نه روح حيواني كه برخي گفته اند حرارتي است در کبد.
عظمت خلقت خداوند
حضرت حق، عظيم است. بايد کتابهايي را كه در هيأت و نجوم، نوشته اند انسان بردارد و مطالعه کند. چه خبري آن بالا و در آسمانها هست؟ يا کتابهايي که دربارة اثبات توحيد نوشته اند، انسان نگاه بکند که حضرت حق، چه مخلوقاتي دارد! يک جمله اش را حضرت امام حسن مجتبي7در مقام معرفي خود ميفرمايند که:
در مشرق عالم و مغرب عالم، دو شهر وجود دارد كه دور آنها را ديواري كشيده اند كه براي آن ديوارها يك ميليون در وجود دارد. داخل هر شهر، هفتاد ميليون زبان و لغت وجود دارد كه هر يک با ديگري متفاوت است و من، همه آن لغتها را با اختلافي كه با هم دارند و همة اخبار آن سرزمينها را ميدانم و براي آنها حجتي به جز من و برادرم حسين نيست 2.
ميليونها کهکشان و ميلياردها ثوابت و سيارات هستند و در هر ثوابت و سياراتي هم ميليونها مخلوق زندگي ميکنند. اين طبقاتي که بزرگان براي عالم وجود بيان کردهاند ـ يعني عالم ملکوت و عالم لاهوت و عالم ناسوت و عالم تجردات و عالم امر و عالم ماديات که ظاهراً شش عالم ميشود ـ هر يک از آنها إلي ماشاء الله وسعت دارد. اين منظومه اي که ما در آن هستيم، کوچکترين منظومه عالم وجود است. دستگاه خلقت خداوند، بسيار با عظمت است. خداوند، مخلوقاتي دارد که اگر يکي از آنها روي زمين بيايند، جاي آنها نيست؛ در اين زمينه روايات متعدد هست. حضرت روح که شبهاي قدر براي رسيدگي به اعمال به زمين ميآيد براي او سخت است که بر روي زمين فرود بيايد. اين مخلوقات، همگي مشغول عبادت و طاعت حق هستند. در عوالم بالا مخلوقاتي هستند که مشغول رکوع و برخي مشغول سجود هستند. عده اي از آنها هم مشغول قيام هستند. هميشه مشغول عبادت و اطاعت حق هستند و کار آنها همين است. آب و نان آنها، ذکر توحيد است. ملائکه هم همين طورند. آنها که نان و غذا نمي خورند. غذاي آنها ذکر و تسبيح و تهليل حضرت حق است و مشغول عبادت و اطاعت حق هستند 3.
عبادت هيچ يک از اين مخلوقات به قدر سر سوزن به عظمت حضرت حق اضافه نمي کند. اگر تمام عالم وجود هم مخالفت بکنند، به قدر سر سوزن بر پرده کبريا ننشيند گرد. ما چنين خدايي داريم آقا! خيلي با عظمت است. اين قدر بايد او را دوست داشته باشيم و قربان او برويم که خدا خودش ميداند و بس! والله حيف اين خداست که ما داريم و قدر او را نداريم. او دارد با ما ميسازد؛ ولي ما با او نمي سازيم. با اين همه ميگويد: «براي خدا نماز خواندم». مگر خدا محتاج نماز تو است؟ به نماز اميرالمؤمنين7 هم محتاج نيست. خدا به نماز هيچ پيغمبري هم احتياج ندارد. اين نمازها مال خودت است. مال اطرافيان خودت است.
بله آقا! دستگاه خدا خيلي عريض است. اگر خداوند بخواهد ميلياردها مثل اين منظومه را خلق بکند، ميتواند:
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون 4؛
فرمان او چنين است كه هر گاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مىگويد: «موجود باش!»، آن نيز بىدرنگ موجود مىشود.
همة عالم وجود تحت فرمان او هستند. نه تنها خدا بلكه اولياي الهي، ايجاد ميکنند. ائمه اطهار:ميتوانند ايجاد بکنند؛ آن وقت خدا که خالق همه اينها است نمي تواند ؟!
داستانهاي زياد دربارة اولياي الهي شنيدهايد که آنچه را که ميخواستند، فوراً ايجاد ميشد. حالا ميتوان تعبير کرد که مستجاب الدعوه هستند و خداوند دعايشان را اجابت ميکند. به هر حال، هر چه از خدا بخواهند، فوراً به آنها ميدهد. داستانهاي زيادي از بزرگان در اين زمينه در ذهن من هست که اگر بخواهم عرض بکنم، خسته ميشويد؛ مثل پرنده ايجاد نمودن حضرت عيسي که در قرآن به آن تصريح شده است 5. منتهي از باب نمونه و تبرك، يك مورد را عرض ميکنم:
——————————
2.كافي، ج 1، ص 462؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 47؛ عللالشرائع، ج 1، ص 219.
3. رک: بحارالأنوار، ج 56، ص 144 (أبواب الملائكة ).
4. يس: 82.
5.آل عمران:49.
داستان حضرت سجاد7و دزد بيابان
حضرت سجاد7 سوار شتر، در راه مسافرت بودند. وسط راه، يک دزد جلو حضرت سجاد را گرفت و گفت: «پياده شو و لباسهايت را در آور». حضرت فرمودند: «ميخواهي چه کني؟» گفت: «ميخواهم تو را بکشم و اثاث تو را هم ببرم». حضرت فرمودند: «بيا برادر، هر چه داريم قسمت ميکنيم؛ نصف، مال من و نصف ،مال تو. تو برو دنبال کارت به زندگي ات برس. من هم بروم به زندگي ام برسم». گفت: «نميشود. آنچه داري، ميبرم و تو را هم ميکشم». حضرت فرمودند: «بيا هر چه من دارم، بردار و برو. من هم ميروم» گفت: «نه؛ مالت را ميبرم، تو را هم بايد بکشم». حضرت فرمودند: «پس خدا کجاست؟» گفت: «خدا خواب است». وقتي گفت: «خدا خواب است»، حضرت فرمودند: «بگيريد دشمن خدا را»؛ بلافاصله دو تا شير ايجاد شدند؛ يکي سر او را گرفت و يکي پاي او را گرفت. و نگذاشتند يک قطره خون او به زمين برسد 1.
خدا خواب است؟! نه بابا! تو خواب هستي. خدا بيدار است. اعمال و رفتار و گفتار ناصري را همه را مو به مو ميداند. اعمال ناصري را پرونده کرده و شاهد هم گرفته است. دوتا ملک شاهد هستند. علاوه بر آن، خود روز هم شاهد است. روايت معتبر مرحوم مجلسي از امام صادق7 نقل کرده است كه حضرت ميفرمايند:
مَا مِنْ يَوْمٍ يَأْتِي عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَ أَنَا عَلَيْكَ شَهِيدٌ فَقُلْ فِيَّ خَيْراً وَ اعْمَلْ فِيَّ خَيْراً أَشْهَدْ لَكَ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَإِنَّكَ لَنْ تَرَانِي بَعْدَهَا أَبَدا 2
هيچ روزي بر بني آدم نميگذرد، مگر اينكه آن روز ميگويد: «اي فرزند آدم! من روز جديدي هستم و شاهد اعمال تو؛ پس در من حرف خوب بزن و عمل خوب انجام بده كه من روز قيامت براي تو شهادت بدهم و تو من را ديگر نخواهي ديد». وقت طلوع فجر، آن روز به ناصري ميگويد: «کارهاي خوب در من انجام بده. حرفهاي خوب در من بزن. من روز تازه هستم. روز قيامت ميآيم برايت شهادت ميدهم». شب هم که ميشود همين مطالب را شب به من ميگويد. خدا شاهد است شب و روز هم حيات دارند. تسبيح و تهليل حق را ميکنند. قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ 3. صريح قرآن است كه شب و روز، حيات دارند. شب و روز هم حرف ميزنند، صحبت ميکنند. زمين هم که روي آن هستم، همين حرف را به من ميزند؛ پس خدا خواب نيست؛ بلكه بيدارِ بيدار است.
——————————
1. بحارالأنوار، ج 46، ص 41.
2. كافي، ج 2، ص 523؛ بحارالأنوار، ج 7، ص 325.
3. فصلت: 11.
حكمت خداوند
يكي از صفات ثبوتي خدا، علم و حكمت است. حضرت حق، همة کارهايي که انجام ميدهد، طبق حکمت و مصلحت است. هر كاري خدا با ما ميكند، يقيناً براي ما نفعي دارد. «فان الله سبحانه خلق الخلق حين خلقهم» در اين عبارت، خلق دوم به معناي مخلوق است؛ يعني حضرت حق، همه مخلوقات را طبق مصلحت و حكمت آفريده است. آري؛ حضرت حق، هر کاري که ميکند، حکمت و مصلحت دارد و تا صدها حکمت نداشته باشد، صدها نتيجه و نفع براي اجتماع نداشته باشد، چيزي را خلق نمي کند.
اين حرف، عقيده شيعه است؛ اما اشاعره كه يک طائفه اي از سنيها هستند، ميگويند: «نه بابا! خدا بي هدف کار ميکند. بعد هم پشيمان ميشود». لکن شيعه ميفرمايد: که حضرت حق جلت عظمته تمام افعال و کارها و حرکات او طبق مصلحت است. مصلحت اجتماع، مصلحت مخلوقات؛ نه مصلحت خودش. حضرت حق که خودش خالق مصلحت است، محتاج نيست. غني بالذات است. غني، عين ذاتش است؛ علم او عين ذاتش است، همه عين ذاتش است. اگر شما با او مرتبط بوديد و از عنايات الهي بهره برديد، برديد و الا خودت ضرر کردي؛ نه حضرت حق. مثل خورشيد كه وظيفه آن، اين است که نور افشاني کند. حالا هر کسي آمد و از نور خورشيد استفاده کرد، اشعه آن به نفع او است. هر کسي هم نيامد استفاده کند، خورشيد ضرر نکرده. حضرت حق، من و شما را روي يک هدفي ايجاد کرده که به عالم وجود افاضه فيض کند. فيّاض علي الاطلاق است و ميخواهد پيوسته افاضه فيض کند. کار فياض، اين است؛ ميخواهد فيضش به ديگران برسد. اين، مقصد حضرت حق است. براي آسايش مخلوقات يک قواعد و ضوابطي هم بيان کرده که طبق اين قواعد و ضوابط برويد جلو. براي آسايش و راحتي و اينكه حيات، لذت بخش باشد. حالا من استفاده کردم به نفع من است. استفاده نکردم به ضرر من است خداوند نفعي در اين زمينه نميبرد.
بي نيازي خداوند
حضرت امير7 ابتداي خطبه همام فرمودند: حضرت حق، عالم وجود را خلق کرد؛ در حالي که از اطاعت هاي مردم بي نياز است و به اطاعت کسي احتياج ندارد.
اگر واجبات خدا را انجام دهم و محرمات خدا را هم ترک بکنم، ميشوم مطيع؛ چنان که حضرت حق دستور داده است:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم (نساء/ 59)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد فرستادة خدا و اولو الأمر از خودتان [اوصياى پيامبر] را!
اطاعت پيغمبر خدا و اولي الامر هم عين اطاعت حق است،چون فاصله اي بين آنها با خدا نيست. حضرت حق دربارة پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله که ميفرمايد:
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى*إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى 1
ترجمه: و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگويد *[آنچه مىگويد،] چيزى نيست جز وحى كه نازل شده است.
آنچه پيغمبر بگويد، وحي الهي است. اين، صريح قرآن است، پس اطاعت پيغمبر هم اطاعت حضرت حق است.
——————————
1. نجم: 3و4.
اقسام اطاعتها
اطاعتهاي ما بر دو قسم است؛ يک قسمي از اطاعتها، امر وجودي است و يک قسمي، امر عدمي است. واجبات را که انجام ميدهيم، امر وجودي هستند؛ مثلا نماز بخوان. روزه بگير. حج برو. جهاد برو. اما محرمات را که ترک بکنيم، امر عدمي هستند؛ مثلا نگاه به نامحرم نکن، دروغ نگو، ربا نخور، ريا نکن، غضب نکن، چشم چراني نکن و… به هر دو، اطاعت ميگويند. حضرت امير7 ميفرمايد: حضرت حق، عالم وجود را خلق کرد؛ در حالي که بي نياز است از اطاعت اينها. اطاعت اينها به قدر سر سوزني در عظمت حق، در قدرت حق، و در علم او اثر ندارد و چيزي به او اضافه نميكند؛ چه عبادتهاي وجودي و چه اطاعتهاي عدمي؛ چون حضرت حق، مرکب نيست؛ بلکه بسيط است و علم او، قدرت او، حيات او، همه آنها عين ذات او است و به کسي احتياجي ندارد.
يکي از اطاعتهاي ما كه حالا گل سرسبد آنها هم هست، اين نماز است. عرض کردم كه تمام کارهاي خداوند روي حکمت و مصلحت است. اين نماز را گفته است، که روزي پنج بار بخوانيد. بر خلاف خيلي واجبات ديگر كه در سال، يك يا چند بار واجب ميشود؛ مثلا زکات را گفته است سالي يک بار بپردازيد. فقط هم به نُه چيز تعلق ميگيرد. يا پرداخت خمس را يک بار در سال بر ما واجب كرده است. يا روزه سالي يک ماه گرفته ميشود. يا حج در كل عمر، براي اشخاصي که استطاعت داشته باشند، يک بار واجب ميشود. همه اينها حکمت و مصلحت در آن است. هر يک از اينها آثاري دارد. من که مريضم و ميروم دکتر، دکتر مزاج من را نگاه ميکند و نسخه مينويسد، مثلاً مينويسد اين قرص را شش ساعت به شش ساعت بايد بخوري. اين کپسول را مثلاً چهار ساعت به چهار ساعت بايد بخوري. تشخيص او اين طوري است. اين تزريق را هفته اي يک بار انجام بده و … ؛ يعني احتياج بدن من را ميبيند و طبق احتياج بدن به من دارو ميدهد. حضرت حق هم طبيب است. نبي اكرم صلی الله علیه و آله ميفرمايد:
يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِين 2؛
اي بندگان خدا! شما مانند مريض هستيد و خداوند رب العالمين، مانند طبيب است و مصلحت مريض در آن چيزي است كه طبيب ميداند و براي او تدبير ميكند، نه آنچه مريض دوست دارد و درخواست ميكند، پس تسليم امر خدا باشيد كه حتما رستگار خواهيد شد.
خداوند، براي ما تشخيص داده است كه روزي پنج بار نماز بخوانيم؛ اين به نفع ما است، نه به نفع خدا. حضرت حق که فرمود اين نماز را پنج وقت بخوان، معلوم ميشود يک آثار وجودي براي خود من دارد؛ هم براي دنياي من، هم براي آخرتم. بايد به اين نماز بيشتر اهميت بدهيم. اگر بخواهيم دربارة نماز صحبت كنيم که اصلاً نمي شود. يکي از بزرگان، فقط چهار هزار مسئله راجع به نماز مطرح كرده است که اگر انسان بخواهد بگويد، طول ميکشد. تا آخر ماه رمضان هم شايد نرسيم بگوييم؛ لکن اشارتاً بعضي مطالب را عرض ميکنم و رد ميشويم.
——————————
2. بحارالأنوار، ج 4، ص106.
آثار نماز
نماز، براي ما خيلي منافع دارد؛ خدا ميداند؛ هم منافع دنيوي دارد و هم منافع اخروي دارد. بانو هاشميه 3 حدود منفعت را در كتاب اربعين حديث خود نوشته كه کتاب معتبري است 4 و در آن، آثار و نتايج نماز را جمع آوري کرده است. حدود چهل منفعت آن را تقريباً بيان کرده است كه من چندتاي آن را يادداشت کردم. فقط ببينيد که خداوند چقدر مهربان است!
نماز، يک اثر تکليفي 5 دارد و يک اثر وضعي. هر چيزي همين طور است. فرض بفرماييد مثلا شيره، اثر وضعي آن اين است که در بدنت ايجاد حرارت ميکند. هندوانه بخوري، ايجاد برودت و سردي ميكند. هر يک از خوراكيها ذاتاً اثري در وجود تو ايجاد ميکند. نماز هم همين طور است. آثار وضعي دارد.
——————————
3. منظور، بانو مجتهده امين است كه بانويي مجتهد و عالم و اهل تهذيب و سلوک اخلاقي بود. عالم و صاحب آثار علمي متعدد از جمله تفسير مخزن العرفان و اربعين الهاشميه و رساله سير و سلوك و … مي باشد. متوفاي سال 1403 ق و مدفون در تخت فولاد اصفهان مي باشد (مولف).
4. ر.ک: به اربعين هاشمي، نوشته بانو امين، حديث سي و هفتم.
5. اثر تكليفي نماز اين است كه امر و فرماني كه بر گردن مكلف آمده را ساقط مي كند. (مولف).
نماز و افزايش رزق
يکي از آثار نماز، اين است که رزق انسان را زياد ميکند. اين، اثر وضعي آن است. شما که مرتب اين نمازها را در پنج موقع، در شبانه روز خواندي، رزقت اضافه ميشود. اين، اثر وضعي آن است 1.
——————————
1.البته به شرط اينكه گناهاني كه موجب كم شدن رزق است را انجام ندهيم و نيز زيادي رزق، به صلاح ما باشد (مولف).
نماز و سلامتي
اثر وضعي نماز در بدن تو، اين است که صحت بدن تو را تضمين ميکند. گاهي انسان به واسطه گناهاني كه انجام داده است مريض ميشود. ممکن است من اشتباهاتي کرده ام و حالا آن اشتباهات پاگيرم شده و مريض شدهام؛ همان طور كه در قرآن ميفرمايد : وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير 2؛
هر مصيبتى به شما رسد، به سبب اعمالى است كه انجام دادهايد، و بسيارى را نيز عفو مىكند.
صريح آيه شريف است كه بعضي از ابتلات دنيوي ما به واسطة آثار گناهان ما است و نماز باعث ميشود اين گناهان پاك شود حضرت امير7 ميفرمايند:
الصَّلواتُ الخَمسُ كفّارةٌ لِما بينَهُنَّ ما اجتَنَبتَ مِن الكبائرِ، و هِي التي قالَ اللّه ُ: «إنَّ الحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» 3؛
ترجمه: نمازهاى پنجگانه ، گناهانى را كه در فاصله بين آنها مرتكب شوى، تا زماني كه از گناهان كبيره دورى كنى ، مى پوشاند و اين معناي فرمايش خداوند است كه فرمود: «بدرستي كه خوبيها، بديها را از بين مى برد»
و در نتيجه وقتي گناهان پاك شد، ديگر دچار بلاها از جمله مريضي نميشويم. يا اگر به سبب گناهانمان مريض شده ايم، عافيت و سلامتي به ما بر ميگردد.
البته مريضيها برچند قسم است؛ يک قسم از مريضي به سبب گناهان است و باعث پاك شدن گناهان ميشود. خدا وقتي ميخواهد گناهان تو را ببخشد؛ تو را مريض ميکند، تا بگويي: «يا الله! من توبه کردم، نفهميدم»، تا او تو را ببخشد. اما يك قسم ديگر مريضي و گرفتاريها به واسطه اين است كه خدا ميخواهد اجر و مقام به من بدهد. اگر صبر و تحمل نمودم، مقام و درجه ام بالا ميرود. نبي مكرم اسلام9 فرمودند:
إنَّ الرّجُل لَيكونُ لَه الدَّرَجةُ عندَ اللّه ِ لايَبلُغُها بعملِهِ ، حتّى يُبْتَلى ببلاءٍ في جِسمِهِ فيَبلُغَها بذلكَ 4؛
براى آدمى نزد خداوند، درجه اى است كه او با عمل خود، بدان نمى رسد، مگر آن كه بدنش به بلايى گرفتار شود و بدين وسيله، به آن درجه دست يابد.
——————————
2. شوري: 30.
3. دعائم الإسلام: ج 1، ص 135.
4. الدعوات : 172.
نماز و توشه قيامت
نماز، توشه مؤمن است در قيامت. اين مسافرت به اين طولاني که ميخواهي بروي، يک زاد و توشه اي ميخواهي و زاد و توشه تو، همين نماز است.
نماز انيس در قبر
يکي ديگر از آثار نماز، اين است که انيس و مونس تو در عالم قبر است. در روايت معتبري كه همه بزرگان نقل كرده اند، هست كه يک شخصي به نام قيس به محضر نبي اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: «که يا رسول الله! موعظه ام کن». حضرت فرمودند:
إِنَّهُ لَا بُدَّ لَك يَا قَيْسُ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حَيٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيِّتٌ فَإِنْ كَانَ كَرِيماً أَكْرَمَكَ وَ إِنْ كَانَ لَئِيماً أَسْلَمَكَ ثُمَّ لَايُحْشَرُ إِلَّا مَعَكَ وَ لَاتُحْشَرُ إِلَّا مَعَهُ وَ لَاتُسْأَلُ إِلَّا عَنْهُ فَلَاتَجْعَلْهُ إِلَّا صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ صَلَحَ آنَسْتَ بِهِ وَ إِنْ فَسَدَ لَا تَسْتَوْحِشْ إِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ فِعْلُك 5؛
اي قيس! ناچار همراهي با تو در قبر دفن ميشود كه تو مرده اي و او زنده است. اگر آن همراه، كريم باشد، تو را اكرام ميكند و اگر پست باشد، تو را رها ميكند. تو محشور نميشوي، مگر با او و سؤال نميكنند، مگر از او؛ پس او را صالح قرار بده كه اگر او صالح بود، تو با او انس ميگيري و اگر فاسد بود، نميترسي، مگر از او و آن همراه، همانا عمل تو در دنيا است.
——————————
5. بحارالأنوار، ج 7، ص 229.
يعني تجسم اعمال ميشود. فحشهايي که دادم، چشم چرانيهايي که کردم، غيبتهايي که کردم، تهمتهايي که زدم، مال مردم را که خوردم، کلاههايي که بر سر مردم گذاشتم، همه آن، به شکل سگ هاري ميشود؛ ميآيد با ناصري دفن ميشود و مرتب ناصري را دندان و چنگ ميزند. آقا! اين، عمل تو است؛ اثر عمل خودت است؛ خودت اين کارها را كردي. حضرت به قيس ميفرمايند: اين با تو دفن ميشود و از تو جدا نيست؛ مثل سايه ات با تو هست. نمازت هم همين طور است؛ با شما هست و اگر نيكو بود، تو را كمك ميكند. از امام صادق7 نقل شده است كه فرمودند:
پنج صورت زيبا با مؤمن داخل در قبر او ميشوند. زيباترين آنها روبهروي مؤمن است؛ اگر بلايي از طرف راست به مؤمن نزديك شود، صورت نماز، او را دفع ميكند و اگر از طرف چپ نزديك شود، صورت زكات آن را دفع ميكند. اگر بلا از بالاي سر نزديك شد، صورت حج او را عقب ميراند و اگر از طرف پاها نزديك شد، صورت روزهها او را منع ميكند. آن صورتي كه از همه زيباتر است، از بقيه ميپرسد: «شما که هستيد؛ خدا خيرتان دهد؟» آن گاه يكي از آنها ميگويد: «من نماز تو» و ديگري ميگويد: «من زكات تو» و ديگري ميگويد: «من حج تو» او و ديگري ميگويد: «من روزه تو» هستم. آن گاه آن چهار صورت ميپرسند: «تو كه هستي كه از همة ما زيباتري؟» جواب ميدهد: «من ولايت اين مؤمن نسبت به آل محمد هستم». 1
——————————
1. مستدركالوسائل، ج 3، ص 89؛ محاسن برقي، ج1، ص288.
نماز، اصلاح كننده انسان
اگر که نماز را مواظبت بکني، خيلي کارها از آن بر ميآيد. اگر انسان، نمازخوان شد، متشرع و متقي و خداترس ميشود؛ مثلا در شرع گفته است: اگر يک لقمه حرام بخوري، چهل روز، نمازت قبول نمي شود 2. خوب من که ميخواهم نماز بخوانم، در نتيجه ديگر لقمه حرام را نمي خورم. شرع گفته است: اگر جاي غصبي ايستادي و نماز خواندي، نماز تو قبول نيست»؛ در نتيجه من که ميخواهم نماز بخوانم، در مکان غصبي نميايستم. و همين طور، كم كم آدم به خود ميآيد و خودش را ميسازد. نمازخوان، گناه نمي کند. اثر وضعي نماز، اين است. نماز، جلوي من را ميگيرد. خود خدا فرمود:إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر 3. نماز که ميخوانم، يک پليس باطني براي من پيدا ميشود که نمي گذارد گناه بکنم. اين، اثر نماز است. به اين ترتيب، كم كم يک شخص صالح در اجتماع پرورش پيدا ميکند.
——————————
2. عَنِ النَّبِيِّ9:«مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِينَ صَبَاحا» (بحارالأنوار، ج 63، ص314).
3. عنكبوت: 45.
نماز وچشم بصيرت
اگر نماز انسان نماز باشد، چشم بصيرت انسان باز ميشود و پشت ديوارها را هم ميبيند. همان طور كه گفتم با خواندن نماز، يک پليس باطني براي من پيدا ميشود و نمي گذارد گناه بکنم. و انساني كه گناه نکرد، يعني واجبات خود را آورد و محرمات را ترک کرد، مصداق همان حديث شريف قدسي ميشود که: «عبدي اطعني حتي اجعلک مثلي» 4؛ «اي بنده من! اطاعت من را بکن، تا مثل من بشوي. من به هر چه بگويم: باش، ميباشد. تو هم به هر چه بگويي: باش، ميباشد». مرحوم امام خميني ـ اعلي الله مقامه الشريف ـ در اسرار الصلاه اين روايت را مفصلاً معنا کرده است؛ ملاحظه بفرماييد.
——————————
4.اطيب البيان، ج8، ص 415.
ديگر آثار نماز
نماز فرش قبر مؤمن ميشود؛
تاجي است كه در محشر بر سر او ميگذارند؛
بين انسان و آتش جهنم، سپر ميشود؛
انسان را از صراط عبور ميدهد؛
معراج مؤمن است؛
کليد بهشت است؛
مهريه حورالعين است.
از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در بارة جايگاه نماز، سؤال شد. حضرت فرمودند:
نماز از احكام دين است که در آن، رضايت پروردگار نهفته است و روش پيامبران است بسبب جلب محبت فرشتگان و هدايت و نور معرفت و بركت در رزق و راحتي در بدن و ناراحتي شيطان است. نماز سلاح در برابر كافران و باعث مستجاب شدن دعاها و قبولي اعمال ميشود. توشة مؤمن است از دنيا براي سفر آخرت و شفيع مؤمن است برابر ملك مأمور قبض روح و انيس انسان و فرش او در قبر و جواب نكير و منكر ميباشد. نماز مؤمن در صحراي محشر، تاج سر او و نور صورت او و لباس او و پوششي بين او و آتش جهنم است و حجت بنده برابر پروردگار متعال است. نماز نجات دهنده بدن مؤمن از آتش جهنم و مجوز عبور او از صراط و كليد بهشت و مهريه حوريههاي بهشتي و بهاي بهشت است. با نماز است كه بنده به درجات عالي ميرسد؛ چرا كه نماز، تسبيح و تهليل و حمد و تكبير و تمجيد و تقديس و گفتار و دعا است 5.
——————————
5. مستدركالوسائل ج : 3 ص : 77
توجه کنيد که نماز، فقط يکي از واجبات خدا است كه اين همه براي ما نفع دارد؛ چه رسد به همه دستورات الهي كه همه نفعش به جيب ما ميرود و هيچ نفعي براي خدا ندارد. آن کسي که قدرت بي نهايت دارد، به مخلوق خود چه احتياجي دارد. در سوره حجرات، آيه 17 حضرت حق ميفرمايد:
يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لاتَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين؛
آنها بر تو منّت مىنهند كه اسلام آوردهاند. بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذاريد؛ بلكه خداوند بر شما منّت مىنهد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرده است، اگر [در ادّعاى ايمان] راست گو هستيد».
پيغمبر9که از مکه هجرت کردند و به مدينه آمدند، عده اي از مردم مسلمان بر سر آن حضرت، منت ميگذاشتند و مکرر ميگفتند: «يا رسول الله! ما براي شما مسلمان شديم؛ پس هواي ما را داشته باش». حضرت هم متخلق به اخلاق الله بودندو ابداً اين طور نبود که چيزي به رخشان بياورند و چيزي بگويند که اينها ناراحت بشوند؛ اما اذيت ميشدند . حضرت احديت آيه اي فرستاد که: اي حبيب ما! اينهايي که ميآيند پيش تو و ميخواهند منت سر تو بگذارند که مسلمان شده و ايمان آورده اند، به آنها بگو: نه بابا! خدا برشما منت دارد که شما را مسلمان و هدايت کرده است و سعادت و تکامل ابدي را نصيبتان نموده است. تو را خدا هدايت کرده است. خدا و پيغمبر، بر گردن تو منت دارند، نه اينکه تو بر گردن خدا منت بگذاري. اين دستوراتي که حضرت احديت بيان فرموده است، اگر انسان اينها را انجام داد، نبايد طلبکار خدا باشد. نگويد كه: خدايا! اين همه نماز خواندم، اين همه روزه گرفتم! بدان که نفع آن را خودت ميبري. حج رفته اي، نفع آن در کيسه خودت است. زيارت عتبات مقدسهِ رفتي، نفع آن را خودت بردي. براي خدا ذره اي نفع و ضرر ندارد.
وضعيت نمازهاي ما
تازه نمازهاي ما که نماز نيست. الا کلنگ است.نمي دانم چيست! چه بگويم؟ در روايات آمده است كه ناصري را كه در قبر ميگذارند، از اول چيزي که سؤال ميکنند 1، بعد از سؤال از مراتب توحيد و نبوت و امامت و معاد و اينها، از نماز سؤال ميکنند. «نمازت را چطور آوردي؟» آن وقت با اين نمازها، ما چه جواب بدهيم؟ اين نماز، نماز است؟ در روايت دارد اگر ميخواهي خدا با تو صحبت بکند قرآن بخوان. ميخواهي تو با خدا صحبت بکني نماز بخوان 2. من که نماز ميخوانم، يعني دارم با خدا حرف ميزنم، درد دل ميكنم، راز و نياز ميکنم. اين نماز است؟ نه رکوع آن، نه سجده آن، هيچ شبيه نماز واقعي نيست. تازه خوش هم هستم نماز خواندم. کدام نماز؟ ناصري را ميگويم. در آيه شريف دارد: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ 3؛
رستگار شدند مؤمنان * آنهايي که در نماز خود، خاضع و خاشع هستند.
يعني چه خاشع و خاضعند؟ خضوع و خشوع را معنا کردهاند؛ يعني حالا که ايستاده اي به نماز، توجه تو به خدا باشد. آنقدر كه توجه نداشته باشي طرف راست و چپ تو چه کسي ايستاده. اين معناي خشوع است. از حضرت سؤال ميکنند: «يا بن رسول الله! خشوع در نماز يعني چه؟» حضرت فرمودند:
معناي آن، اين است که خودت را برابر حق ببيني و متوجه نباشي طرف راست و چپ تو چه کسي ايستاده 4.
آيا نمازهاي ما هم همين طور است؟ اگر اين طور است، حقيقتاً مؤمنيد. شما که صددرصد مؤمن هستيد؛ اما من بايد فکري به حال خودم بکنم. انسان که ميايستد نماز بخواند، يعني مقابل حق ايستاده است و دارد با خدا حرف ميزند، يعني خدا را در مقابل خودش ميبيند. خدا که لحظه اي از کسي غافل نيست، همه انسانها هميشه در محضر حق هستند، حرفي در آن نيست. خوب من که نماز ميخوانم، خودم را در محضر حق ميبينم؟ اگر فکر ناصري مثلاً در مسجد و منبرش باشد يا در خانه اش و زندگي خود باشد، اين نماز، نماز است؟
در روايت از حضرت امير7 هست كه:
لايَقُومَنَّ أحَدُكُم في الصَّلاةِ مُتَكاسِلاً و لا ناعِسا، و لايُفَكِّرَنَّ في نفسِهِ فإنّهُ بينَ يَدَي رَبِّهِ عَزَّ و جلَّ، و إنّما لِلعَبدِ مِن صلاتِهِ ما أقبَلَ علَيهِ مِنها بقَلبِهِ 5؛
هيچ يك از شما با كسالت و خواب آلودگى به نماز نايستد و به خودش نيز فكر نكند؛ زيرا در پيشگاه پروردگارِ خويش ـ عزّ و جلّ ـ قرار دارد . بنده را همان مقدار از نمازش نصيب است كه با توجّهِ قلبى او همراه باشد
آن مقدار از نماز را به خدا توجه داري، به همان اندازه آن قبول ميشود. اگر از اول نماز تا آخر نمازت هيچ توجه به حق نداشتي، هيچ چيز آن قبول نيست. بله؛ البته برطرف كننده تکليف هست؛ اما موجب اجر و ثواب نيست.
——————————
1. امام صادق7: اولين چيزي که بنده با آن محاسبه مي شود نماز است اگر نماز قبول شد سائر اعمالش هم قبول مي شود اما اگر نمازش رد شد بقيه اعمالش هم به او رد مي شود. منلايحضرهالفقيه ج : 1 ص : 209
2. رسولُ اللّهِ 9: «إذا أحَبَّ أحدُكُم أن يُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلْيَقرَأْ القرآنَ» (كنز العمّال، ص 257).
3. مومنون: 1و2.
4. مجمع البيان، ج 7، ص 157 .
5. خصال، ج 2، ص 612.
داستان اياز و سلطان محمود
اياز، يک غلام زرخريد بود كه فاني در سلطان محمود شده بود، يعني نوکر حلقه به گوش و فرمانبر او شده بود. يك بار مقابل سلطان محمود ايستاده بود و کنار او هم عده اي از سران مملكتي نشسته بودند. عقرب، پاي اياز را نيش ميزند؛ اما اياز مقابل سلطان محمود تکان نمي خورد. بعد از اينکه اياز اداي وظيفه کرد، سلطان محمود دستور داد كه برو اياز هم ميرود و دور از چشم سلطان محمود، ابراز ناراحتي و درد ميكند. به او ميگويند: «چرا آنجا نگفتي؟» جواب ميدهد: «خلاف ادبِ سلطان بود كه مقابل سلطان من خم بشوم يا حرفي بزنم» 1.
ما هم مقابل حق ايستادهايم؛ ببين چه ميکني؟ خالق همة عالم وجود كه اين همه نعمت به ما داده است، ببيند ما چطور مقابل او ميايستيم و نماز ميخوانيم. تو را به خدا! اين نماز است؟ ما بايد اين طور نماز بخوانيم؟ آن وقت تازه تمام اميد ما هم به اين نمازمان است. به گمان خودمان، کاري هم کرده ايم!
البته خداوند تمام اينها را ـ ان شاء الله ـ از ما ميپذيرد؛ ميگويد: «تو بيا، پشتت را به من نکن، طرف من بيا، من همه اينها را ميبخشم به تو». خدا ميداند. چرا انسان، با خداي به اين مهرباني رفيق نشود؟! در دعاها آمده است: « يَا رَفِيقَ مَنْ لَا رَفِيقَ لَهُ ، يَا أَنِيسَ مَنْ لَا أَنِيسَ لَهُ » 2 اي کساني که رفيق نداريد! بياييد من خودم رفيق شما هستم. اي کساني که انيس و مونس نداريد که با او بنشينيد و درد دل بکنيد! بياييد خودم هستم؛ با من درد دل کنيد.
——————————
1 .؟؟؟؟
2 . مفاتيح الجنان، دعاي جوشن کبير.
داستان ديگري از اياز و سلطان محمود
عرض كردم كه اياز به سلطان محمود خيلي علاقه داشت . سلطان محمود به اياز گفت: «اياز! يک خربزه بياور و پاره کن تا بخوريم». چون اياز هم خيلي مورد علاقه سلطان محمود بود، يک خربزه آوردند و سلطان گفت: «بگذار من پاره کنم». گفت: «خيلي خوب قربان؛ شما پاره کنيد». سيني و خربزه و کارد را جلو سلطان گذاشت و سلطان خربزه را پاره کرد. اول يک مقدار آن را به اياز داد تا بخورد. اياز هم شروع کرد با لذت خوردن. سلطان محمود هم يک ذره آن را بريد و خورد و ديد خيلي تلخ و بد مزه است؛ ولي اياز خورد و پوست آن را هم دندان زد و هيچ حرفي هم نزد. سلطان گفت: «اياز خربزه را خوردي؟» گفت: «بله قربان». گفت: اين که خيلي تلخ بود. گفت: «بله قربان؛ ولي خوردم». گفت: «چرا چيزي نگفتي؟» گفت: «من عمري است از دست شما شيرين خوردهام. آيا حالا که خربزه تلخ است بگويم تلخ است. نه اين را هم ميخورم. اين هم شيرين است. از دست شما هرچه برسد، شيرين است» 3.
خدا اين همه نعمتها را از اول تا به حال به ما داده است. اصلاً ما را ايجاد کرده است، اين همه نعمتهاي کلان را به ما داده است، حالا يک کسالتي به ما ميدهد كه تازه اين كسالت هم اثر عمل خود ما است، ما شروع ميکنيم ناله و شکايت کردن، فقر و فلاکتمان را اين طرف و آن طرف بردن. بندة خدا! آخر تامل بکن، ببين خدا چقدر به تو احسان کرده. اين بلا هم اثر عمل تو بوده است که خدا خواسته اثر عملت را در دنيا به تو بدهد که در آخرت، راحت باشي، تحمل کن، راضي باش به رضاي او. بگو «شکراً لله، الحمدالله». منظور اينکه بياييم راستي راستي بنده خدا باشيم، نه بنده هواي نفس .
——————————
دزدترين مردم كيست؟
حضرت نبي اكرم9فرمودند: «آيا ميخواهيد به شما از دزد ترين مردم خبر بدهم؟» عرض کردند: «بله، يارسول الله! بفرماييد». فرمودند: «کسي که از نماز خود ميدزدد». کسي که از نمازش ميدزدد، دزدترين مردم است؛ از قرائتش ميدزدد، از رکوعش ميدزدد، از سجده اش ميدزدد؛ اينها را درست انجام نمي دهد؛ ناقص انجام ميدهد و اين، همان دزديدن است ديگر. بعد فرمودند: «ميخواهيد بگويم عاجز ترين مردم کيست؟» عرض کردند: «بله، يا رسول الله! بفرماييد». فرمودند:« عاجز ترين مردم آن کسي است که از دعا عاجز است» 4. بندة خدا! بعد از نماز خود دعا بکن. هر چه ميخواهي، از خدا بخواه. اصلاً خودِ دعا كردن، عبادت است: «الدعاء مخ العبادة» 5؛ «دعاء، مغز عبادت است».
——————————
4. وَ عَنِ النَّبِيِّ9 قَالَ: «أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى أَكْسَلِ النَّاسِ وَ أَسْرَقِ النَّاسِ وَ أَبْخَلِ النَّاسِ وَ أَجْفَى النَّاسِ وَ أَعْجَزِ النَّاسِ؟» قَالُوا: «بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ9». قَالَ: «فَأَمَّا أَبْخَلُ النَّاسِ فَرَجُلٌ يَمُرُّ بِمُسْلِمٍ وَ لَايُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ أَمَّا أَكْسَلُ النَّاسِ فَعَبْدٌ صَحِيحٌ فَارِغٌ لَايَذْكُرُ اللَّهَ بِشَفَةٍ وَ لَا بِلِسَانٍ وَ أَمَّا أَسْرَقُ النَّاسِ فَالَّذِي يَسْرِقُ مِنْ صَلَاتِهِ فَصَلَاتُهُ تُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَيُضْرَبُ بِهَا وَجْهُهُ وَ أَمَّا أَجْفَى النَّاسِ فَرَجُلٌ ذُكِرْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ وَ أَمَّا أَعْجَزُ النَّاسِ فَمَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعَاءِ» (بحارالأنوار، ج 81، ص 257).
5. عَنِ النَّبِيِّ9قَالَ: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ» (وسائل الشيعة، ج 7، ص 27).
در روايت دارد بعد از اين که من نمازم را ميخوانم و بلند ميشوم و ميروم، خدا ميگويد: «آيا کسي بهتر از من پيدا کردي که بروي سراغ او؟ از من بخواه، تا من به تو بدهم». کجا ميدويد و ميرويد؟ لذا در روايت دارد که اثر تعقيب خواندن بعد از نماز در جلب رزق، از تجارت کردن، بيشتر است. تعقيب، اثرش در زيادي مال، بيشتر از تجارت کردن است.
——————————
1. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ7 قَالَ: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا قَامَ يَعْنِي فِي الصَّلَاةِ فَقَامَ لِحَاجَتِهِ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: أَ مَا يَعْلَمُ عَبْدِي أَنِّي أَنَا الَّذِي أَقْضِي الْحَوَائِجَ؟» (بحارالأنوار ج 82، ص 323).
2. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه7قَالَ: «التَّعْقِيبُ أَبْلَغُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِي الْبِلَادِ» (بحارالأنوار، ج 82، ص 315).
علت شروع خطبه با «سبحانه»
در مرور خطبه همام به اينجا رسيديم که همام حضرت امير عليه السلام را قسم داد و حضرت پذيرفتند که اوصاف شيعيان و متقين را بيان کنند. حضرت، ابتدا ميفرمايند:
أما بعد فإن الله سبحانه خلق الخلق حين خلقهم غنياً عن طاعتهم؛
اما بعد، همانا خداوند سبحان، پديدهها را در حالى آفريد كه از اطاعتشان بىنياز بود؛
اينجا حضرت امير عليه السلام تسبيح حق را ميگويند؛ يعني اول ميخواهند براي همام ثابت کنند که حضرت حق ـ جلت عظمته ـ غنيّ بالذات است و به عبادت احتياج ندارد؛ سپس بيان كنند كه وظيفه بندهها و وظيفه مخلوق مقابل خالق، اين طور بايد باشد.
معناي «سبحانه»
تسبيح يعني اينكه حضرت حق از هر نقص و احتياجي منزه است، يعني جامع جميع صفات و جامع جميع کمالات است. در شبانه روز که ما چندين بار ميگوييم: «سبحان ربي العظيم وبحمده» يا« سبحان ربي الأعلي و بحمده» همين را ميخواهيم بگوييم که: «خدايا! تو از هر عيب و نقصي منزهي»؛ مثلاً فقر يک عيب است، جهل عيب است، عجز عيب است و حضرت حق ـ جلت عظمته ـ هيچ يک اين عيوب را ندارد. خداوند در منتهي درجه قدرت و فوق جميع علوم قرار دارد. از عبارت «فإن الله سبحانه» صفات ثبوتي حق و صفات سلبي حق استفاده ميشود.
صفات ثبوتي و سلب حضرت حق
صفات ثبوتي که همه بايد در بارة خداوند به آن معتقد باشيم، هشت صفت است و صفات سلبي او هفت صفت است.
صفات ثبوتي
خداوند داراي هشت صفت ثبوتي است؛ يعني قادر است و عاجز نيست، عالم است جاهل نيست، حي است و ميت نيست، مريد است و مجبور نيست، قديم است و حادث نيست، مُدرک و متکلم و صادق است. اين هشت صفت را صفات ثبوتي ميگويند که اين صفات عين ذات حضرت حق است و از ذات او جدا نيست. عالم بما کان و ما يکو ن1 است. قدرت او فوق همة قدرتها است؛ يعني هر قدرتي را او ايجاد کرده است، هر علمي را او ايجاد کرده است. حيّ است، يعني زنده است و هر زنده اي از پرتو وجود او حيات گرفته است. او حيات بخش است. مريد است و با اراده خود هر كاري را انجام ميدهد و مجبور نيست. نياز ندارد كه با کسي در كارهاي خود مشور ت کند. خالق عقل است و هر عقلي در عالم وجود دارد، خداوند خالق آن است؛ لذا به مشور ت احتياجي ندارد.
——————————
.1 يعني آنچه تا كنون بوده و آنچه به وجود خواهد آمد.
علت مشور ت کردن پيامبر صلی الله علیه و آله
خدا كه هيچ، نبي اكرم صلی الله علیه و آله هم كه مخلوق خدا و بنا بر روايات، عقل اول هستند، احتياج به مشور ت ندارند. اگر هم در سوره آل عمران خداوند به پيامبرش دستور ميدهد: «و شاورهم في الامر»(آل عمران/159)؛ «با اصحاب مشور ت کن»، در واقع تواضع و فروتني نبي اکرم صلی الله علیه و آله و کمال مهر و محبت آن حضرت به امت را ميخواهد برساند، نه اينکه حضرت ـ نعوذ بالله ـ عقلشان نمي رسد و حالا ميخواهند مشور ت کنند. نه؛ اين طورها نيست. حضرت نبي اکرم صلی الله علیه و آله نماينده خدا و عقل کل است.
منبع: دروس اخلاق حضرت آیت الله ناصری / شرح خطبه متقین همام
فرم در حال بارگذاری ...