« هوشیاری در فتنه ها | پایههای اصلی دین اسلام کدامند؟ » |
فضیلت خواندن سوره «قلم» در نمازهای واجب و مستحب + صوت آیات
نوشته شده توسطرحیمی 18ام آذر, 1398
سوره قلم یا نون و القلم شصت و هشتمین سوره قرآن است که در جزء بیست و نهم آن قرار دارد.
محتوای سوره قلم، دلداری پیامبر صلی الله علیه وآله در مقابل تهمتهای مشرکان و دعوت به صبر و نهی او از پیروی مشرکان و یادآوری عذاب مشرکان در روز قیامت است.
از آیات مشهور این سوره، آیه «و ان یکاد» و آیه «خُلق عظیم» است که پیامبر صلی الله علیه وآله را دارای اخلاقی والا معرفی میکند.
امام صادق علیه السلام درباره فضیلت خواندن سوره قلم میفرماید:
هر کس سوره قلم را در نماز واجب یا مستحب بخواند، خداوند او را از فقر در امان نگه میدارد و از فشار قبر در امان خواهد بود.
در روایت دیگری نیز در این باره آمده است:
ثواب خواندن این سوره معادل اجر کسانی است که خداوند صبر (یا خِرَد) آنان را بزرگ داشته است.
فایل صوتی تلاوت سوره قلم با صدای محمد عبدالعزیز حصان
متن و ترجمه سوره قلم
s="pull-right" style="color: #46c1be; font-weight: bold; line-height: 35px; margin-top: 0px; font-family: IRANSans !important; text-align: center;">سوره 68 قرآن کریم: القلم
تعداد آیه: 52
جزء : 29
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿۱﴾
نون سوگند به قلم و آنچه مى نويسند (۱)
مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ ﴿۲﴾
[كه] تو به لطف پروردگارت ديوانه نيستى (۲)
وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ ﴿۳﴾
و بى گمان تو را پاداشى بى منت خواهد بود (۳)
وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴿۴﴾
و راستى كه تو را خويى والاست (۴)
فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ ﴿۵﴾
به زودى خواهى ديد و خواهند ديد (۵)
بِأَيْيِكُمُ الْمَفْتُونُ ﴿۶﴾
[كه] كدام يك از شما دستخوش جنونيد (۶)
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿۷﴾
پروردگارت خود بهتر مى داند چه كسى از راه او منحرف شده و [هم] او به راه يافتگان داناتر است (۷)
فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ ﴿۸﴾
پس از دروغزنان فرمان مبر (۸)
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ ﴿۹﴾
دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى نمايند (۹)
وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ ﴿۱۰﴾
و از هر قسم خورنده فرو مايه اى فرمان مبر (۱۰)
هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ ﴿۱۱﴾
[كه] عيبجوست و براى خبرچينى گام برمى دارد (۱۱)
مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ ﴿۱۲﴾
مانع خير متجاوز گناه پيشه (۱۲)
عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ ﴿۱۳﴾
گستاخ [و] گذشته از آن زنازاده است (۱۳)
أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ ﴿۱۴﴾
به صرف اينكه مالدار و پسردار است (۱۴)
إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۵﴾
چون آيات ما بر او خوانده شود گويد افسانه هاى پيشينيان است (۱۵)
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ ﴿۱۶﴾
زودا كه بر بينى اش داغ نهيم [و رسوايش كنيم] (۱۶)
إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ ﴿۱۷﴾
ما آنان را همان گونه كه باغداران را آزموديم مورد آزمايش قرار داديم آنگاه كه سوگند خوردند كه صبح برخيزند و [ميوه] آن [باغ] را حتما بچينند (۱۷)
وَلَا يَسْتَثْنُونَ ﴿۱۸﴾
و[لى] ان شاء الله نگفتند (۱۸)
فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿۱۹﴾
پس در حالى كه آنان غنوده بودند بلايى از جانب پروردگارت بر آن [باغ] به گردش در آمد (۱۹)
فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ ﴿۲۰﴾
و [باغ] آفت زده [و زمين باير] گرديد (۲۰)
فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ ﴿۲۱﴾
پس [باغداران] بامدادان يكديگر را صدا زدند (۲۱)
أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَارِمِينَ ﴿۲۲﴾
كه اگر ميوه مىچينيد بامدادان به سوى كشت خويش رويد (۲۲)
فَانْطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ ﴿۲۳﴾
پس به راه افتادند و آهسته به هم مى گفتند (۲۳)
أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ ﴿۲۴﴾
كه امروز نبايد در باغ بينوايى بر شما در آيد (۲۴)
وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ ﴿۲۵﴾
و صبحگاهان در حالى كه خود را بر منع [بينوايان] توانا مى ديدند رفتند (۲۵)
فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ ﴿۲۶﴾
و چون [باغ] را ديدند گفتند قطعا ما راه گم كرده ايم (۲۶)
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿۲۷﴾
[نه] بلكه ما محروميم (۲۷)
قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ ﴿۲۸﴾
خردمندترينشان گفت آيا به شما نگفتم چرا خدا را به پاكى نمى ستاييد (۲۸)
قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۲۹﴾
گفتند پروردگارا تو را به پاكى مى ستاييم ما واقعا ستمگر بوديم (۲۹)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ ﴿۳۰﴾
پس بعضيشان رو به بعضى ديگر آوردند و همديگر را به نكوهش گرفتند (۳۰)
قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ ﴿۳۱﴾
گفتند اى واى بر ما كه سركش بوده ايم (۳۱)
عَسَى رَبُّنَا أَنْ يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ ﴿۳۲﴾
اميد است كه پروردگار ما بهتر از آن را به ما عوض دهد زيرا ما به پروردگارمان مشتاقيم (۳۲)
كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۳۳﴾
عذاب [دنيا] چنين است و عذاب آخرت اگر مى دانستند قطعا بزرگتر خواهد بود (۳۳)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿۳۴﴾
براى پرهيزگاران نزد پروردگارشان باغستانهاى پر ناز و نعمت است (۳۴)
أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ ﴿۳۵﴾
پس آيا فرمانبرداران را چون بدكاران قرار خواهيم داد (۳۵)
مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ﴿۳۶﴾
شما را چه شده چگونه داورى مى كنيد (۳۶)
أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ ﴿۳۷﴾
يا شما را كتابى هست كه در آن فرا مى گيريد (۳۷)
إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ ﴿۳۸﴾
كه هر چه را برمى گزينيد براى شما در آن خواهد بود (۳۸)
أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ ﴿۳۹﴾
يا اينكه شما تا روز قيامت [از ما] سوگندهايى رسا گرفته ايد كه هر چه دلتان خواست حكم كنيد (۳۹)
سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذَلِكَ زَعِيمٌ ﴿۴۰﴾
از آنان بپرس كدامشان ضامن اين [ادعا] يند (۴۰)
أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ ﴿۴۱﴾
يا شريكانى دارند پس اگر راست مى گويند شريكانشان را بياورند (۴۱)
يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ ﴿۴۲﴾
روزى كه كار زار [و رهايى دشوار] شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خود توانايى نيابند (۴۲)
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ ﴿۴۳﴾
ديدگانشان به زير افتاده خوارى آنان را فرو مى گيرد در حالى كه [پيش از اين] به سجده دعوت مى شدند و تندرست بودند (۴۳)
فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۴۴﴾
پس مرا با كسى كه اين گفتار را تكذيب مى كند واگذار به تدريج آنان را به گونه اى كه در نيابند [گريبان] خواهيم گرفت (۴۴)
وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ ﴿۴۵﴾
و مهلتشان مى دهم زيرا تدبير من [سخت] استوار است (۴۵)
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ﴿۴۶﴾
آيا از آنان مزدى درخواست مى كنى و آنان خود را زير بار تاوان گرانبار مى يابند (۴۶)
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ ﴿۴۷﴾
يا [علم] غيب پيش آنهاست و آنها مى نويسند (۴۷)
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ ﴿۴۸﴾
پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايى ورز و مانند همدم ماهى [=يونس] مباش آنگاه كه اندوه زده ندا درداد (۴۸)
لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ ﴿۴۹﴾
اگر لطفى از جانب پروردگارش تدارك [حال] او نمیکرد قطعا نكوهش شده بر زمين خشك انداخته مى شد (۴۹)
فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۵۰﴾
پس پروردگارش وى را برگزيد و از شايستگانش گردانيد (۵۰)
وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾
و آنان كه كافر شدند چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند و مى گفتند او واقعا ديوانه اى است (۵۱)
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ ﴿۵۲﴾
و حال آنكه [قرآن] جز تذكارى براى جهانيان نيست (۵۲)
فرم در حال بارگذاری ...