« گسترده بودن سفره توبهعکس های داخل ضریح امام حسین علیه السلام از داخل+عکس »

قصه ها و عبرتها / ارزش حقیقی یا شهرت

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1394

از لباس های رنگ و رو رفته و کفش های زوار در رفته اش معلوم بود که وضع مالی خوبی ندارد؛ ولی استعداد خوبی داشت. استاد پیرش ـ که مشهورترین نقّاش کشور بودـ، او را بهترین شاگردش می دانست.

پیرمرد، آخرین لحظات عمرش را می گذرانْد و پسر، کنارش نشسته بود و اشک در چشم هایش حلقه زده بود.

پیرمرد، آخرین و باارزش ترین اثرش را به او هدیه کرد و چند دقیقه بعد، از دنیا رفت.

ناگهان، فکری به ذهنش رسید. آن شب تا صبح بیدار بود و نقّاشی می کشید. فردای آن روز، تیتر اوّل تمام رسانه ها، فروش چند میلیون دلاری دو تابلو از آخرین نقّاشی های استاد، به موزه ملّی هنر، به وسیله یکی از شاگردان استاد بود.

پسر که حالا مرد ثروتمندی بود، در آخرین لحظات عمرش، نامه ای به موزه ملّی هنر نوشت و در آن، اعلام کرد که هر دو تابلوی نقّاشی، کار خود او بوده است و استادش در به وجود آوردن آنها هیچ نقشی نداشته است.

فردای آن روز، آن دو تابلوی زیبا و باارزش، دیگر هیچ ارزشی نداشتند.

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که ارزش هایی که ما در زندگی خصوصی مان از آن دم می زنیم تا چه حد حقیقی است : لباس مارک داری که می پوشیم ، تابلویی که به دیوار داریم ، شخصیتی که از خود ارائه می دهیم و دوست داریم مردم ما را آن گونه بشناسند، یا عقایدی که به آن پایبندیم

چه اتفاقی در زندگی ما باید بیافتد تا معلوم شود که ارزش های ما حقیقی است

 یا . . . . . .هیچ ارزشی نداریم.

دفتر امور مشاوره و خانواده


فرم در حال بارگذاری ...