« کلمه ” لا الله ” بر روی لباس تیم پرسپولیس | معرفی شهرستان بروجرد » |
کجایید ای شهیدان خدایی
نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1391جلالالدین محمد بلخی نامور به مولوی (۶ ربیعالاول ۶۰۴، بلخ یا وخش ۵ جمادیالثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) از مشهورترین شاعران ایران پارسیگوی است . نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده میشدهاست. در قرنهای بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفتهاست و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. زبان مادری وی پارسی بوده است.مولوی زادهٔ بلخ یا وخش در خراسان بزرگ (در افغانستان و تاجیکستان امروزی) بود و در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در قونیه در دیار روم میزیست. با آنکه آثار مولوی به عموم جهانیان تعلق دارد، ولی پارسیزبانان بهرهٔ خود را از او بیشتر میدانند، چرا که آثار او به زبان پارسی سروده شده،
پارسی گو گرچه تازی خوشتر است عشق را خود صد زبان دیگر است
آثار مولانا تأثیر فراوانی روی ادبیات و فرهنگ ترکی نیز داشتهاست. دلیل این امر این است که اکثر جانشینان مولوی در طریقهٔ تصوف مربوط به او از ناحیهٔ قونیه بودند و آرامگاه وی نیز در قونیه است.
ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان
برخی مولویشناسان (ازجمله عبدالحسین زرینکوب) برآناند که در دوران مولوی، زبان مردم کوچه و بازار قونیه، زبان فارسی بودهاست.
قصهی هدهد و سلیمان در بیان آنک چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود
چون سلیمان را سراپرده زدند جمله مرغانش به خدمت آمدند
همزبان و محرم خود یافتند پیش او یک یک بجان بشتافتند
جمله مرغان ترک کرده چیک چیک با سلیمان گشته افصح من اخیک
همزبانی خویشی و پیوندی است مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست همدلی از همزبانی بهترست
غیرنطق و غیر ایما و سجل صد هزاران ترجمان خیزد ز دل
جمله مرغان هر یکی اسرار خود از هنر وز دانش و از کار خود
با سلیمان یک بیک وا مینمود از برای عرضه خود را میستود
از تکبر نه و از هستی خویش بهر آن تا ره دهد او را به پیش
چون بباید برده را از خواجهای عرضه دارد از هنر دیباجهای
چونک دارد از خریداریش ننگ خود کند بیمار و کر و شل و لنگ
نوبت هدهد رسید و پیشهاش و آن بیان صنعت و اندیشهاش
گفت ای شه یک هنر کان کهترست باز گویم گفت کوته بهترست
گفت بر گو تا کدامست آن هنر گفت من آنگه که باشم اوج بر
بنگرم از اوج با چشم یقین من ببینم آب در قعر زمین
تا کجایست و چه عمقستش چه رنگ از چه میجوشد ز خاکی یا ز سنگ
ای سلیمان بهر لشگرگاه را در سفر میدار این آگاه را
پس سلیمان گفت ای نیکو رفیق در بیابانهای بی آب عمیق
صفحات: 1· 2
میلاد امام هشتم و هفته دفاع مقدس مبارک
فرم در حال بارگذاری ...