شهادت از زبان شهیدان

نوشته شده توسطرحیمی 28ام دی, 1397

 

خوشا آنان که جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند.
 
خیلی ها از شهادت می گویند، خیلی ها از شهادت می نویسند، خیلی ها شهادت را وصف می کنند، اما حق این است که شهادت را که هم معنای شهود است آن کسی می شناسد که شهودش او را به شهادت برساند. و آنکه شهود دارد از دیده ها و ادراکاتش می نویسد نه از خوانده ها و دانسته هایش. 
  • زندگی زیباست اما شهادت از آن زیبا تر است، سلامت تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی میبیند که در  باغ نهاده باشند (شهید آوینی)
  • بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار … به تعداد شهدایمان(شهید آوینی)
  • شهادت قلبی است که خون حیات را در شریان‌های سپاه حق می‌دواند و آن را زنده نگه می‌دارد. (شهید آوینی)
  • شهادت، جانمایه انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است. (شهید آوینی)
  • سعادت حيات در خوشي و آرامش و آسايش نيست بلکه در درد و رنج و مصيبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره شهادت است (شهید چمران)
  • شهادت شمع است و شهید پروانه‌ای خود از جنس آتش، شهید ذبیح عشق است، شهید علمدار کاروان نجات است، شهید روح تاریخ حیات است و شهید نبض آفرینش است.( شهید حمیدرضا نظام)
  • شهادت، زیباترین، بالنده‌ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است، شهادت بهترین و روشن‌ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشیع خونین‌ترین و گویاترین تابلو نمایانگر شکوه و عظمت شهید است.( شهید حاج ابراهیم همت)
  • ای عزیزان! شهید کسی است که در میدان جنگ و در خدمت امام یا نائب او کشته شود و هرکس در زمان امام زمان (عج) در حفظ اسلام کشته شود (شهید علیرضا مردانی)
  • شهادت پایان مرگ و مردگی‌هاست. ما با خون خود به این مردگی‌ها پایان خواهیم داد و ضامن ضربان مداوم رگ‌های امت اسلامی خواهیم شد، اسلام نیازمند به شهداست و انسانیت نیازمند به تزریق خون، ما با شهادت خود همه این نیازها را برآورده خواهیم ساخت.(شهید خداوردی قنبری)
  • شهادت در راه آرمان الهی «معشوق» ماست، آیا شنیده‌ای عاشقی را از معشوق بترسانند.(شهید بهشتی
  • انقلاب اسلامی ما در تداوم پیروزیش حالا حالاها خون و شهادت می‌طلبد.(شهید بهشتی)
  • شهادت حد نهایی تکامل انسان و قله رفیع انسانیت است، شهادت، مرگ سعادت‌آمیزی است که آغاز دیدن و زندگی پر ثمر نوین را بشارت می‌دهد، شهادت یک تولدی است برای زندگی جاوید. (شهید جلال عباسی)
  • شهادت فانی شدن نیست بلکه به خدا رسیدن است، و زندگی جاوید است، شهادت موت نیست بلکه حیات است.(شهید عباس قدوسیان)
  • شهادت نعمتی بزرگ و دری است از درهای بهشت، شهادت نعمتی است، که مردان الهی به آن دست می‌یابند. (شهید عبدالله زارعکار)
  • شهادت در اسلام،‌ مرگی نیست که دشمن بر مجاهد تحمیل کند، بلکه انتخابی است که وی با تمام آگاهی و شعور و شناختنش به آن می‌رسد.(شهید عباس کریمی)
  • شهادت، قداست خود را اينجا کسب مي کند که فدا کردن آگاهانه تمام هستي خود است در راه هدف مقدس (شهید مطهری)

 
*سایت عمار نامه
*سایت شهید آوینی




فرم در حال بارگذاری ...

تقويم سال ۱۳۹۸

نوشته شده توسطرحیمی 28ام دی, 1397

 

 

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود:

اِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ أَلا فَتَعَرّضُوا لَها

 در ایام زندگی شما، اوقات و فرصت های مناسبی را خداوند در اختیارتان قرار می دهد، بکوشید از آن فرصت ها استفاده کنید.

( احیاء العلوم، ج ۱، ص ۱۳۴)

 لحظه تحویل سال ۱۳۹۸ هجری شمسی 

بر اساس اعلام مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران لحظه تحویل سال ۱۳۹۸ هجری شمسی به ساعت رسمی ایران
ساعت ۱ و ۲۸ دقیقه و ۲۷ ثانیه روز پنج شنبه ۱ فروردین ۱۳۹۸ هجری شمسی
مطابق با ۱۴ رجب ۱۴۴۰ هجری قمری و ۲۱ مارس ۲۰۱۹ میلادی

...

تقویم سال ۱۳۹۸ در یک نگاه

تقویم 1398

 روزهای قمر در عقرب سال 1397

رویداد نجومی در سال ۱۳۹۸ هجری شمسی

۱- ماه گرفتگی جزئی در تاریخ چهارشنبه ۲۶ تیر
آغاز گرفتگی:۳۲ دقیقه بامداد
حداکثر:ساعت ۲ و ۱ دقیقه بامداد
پایان گرفتکی: ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد
حداکثر پوشیدگی قرص ماه:۶۷ درصد
 این گرفتگی در آمریکای جنوبی به جز بخشی از شمال غرب آن، اروپا، آسیا به جز شمال شرق آن، آفریقا و استرالیا دیده می شود. 
۲-خورشیدگرفتگی در تاریخ پنج شنبه ۵ دی
 این خورشید گرفتگی از نوع حلقوی است که در ایران و بسیاری از نقاط جهان به صورت جزیی دیده می شود. در تهران، ماه حداکثر ۶۱ درصد از قرص خورشید را می پوشاند و قرص گرفته خورشید در حالی طلوع می کند که مراحل باز شدن را سپری می کند. در تهران، گرفتگی در ساعت ۸ و ۲۳ دقیقه پایان می یابد. زمان و حداکثر میزان پوشیدگی در سایر نقاط ایران با تهران متفاوت است. این مقدار از حداکثر ۸۶ درصد در جزایر خلیج فارس تا حداقل ۴۶ درصد در شمال شرق کشور متغیر است. این گرفتگی در آسیا، بخش هایی از شمال و غرب استرالیا، بخشی از شمال شرق آفریقا، به صورت جزیی و در بخشی از عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، عمان، جنوب هند، سریلانکا، مالزی، سنگاپور، اندونزی، فیلیپین و برونئی به صورت حلقوی قابل مشاهده است.
۳- خورشیدگرفتگی کلی: سه شنبه ۱۱ تیر
 غیر قابل رؤیت در ایران.
 این گرفتگی در بیشتر مناطق آمریکای جنوبی، بخشی از آمریکای مرکزی و اقیانوس آرام قابل مشاهده است.
 

 روزهای قمر در عقرب سال 1397

نکته: اما اگر ساکن مراکز استان نیستید، می‌توانید جدول اوقات شرعی خود را با استفاده از نرم‌افزار محاسبه اوقات شرعی، استخراج و سپس دانلود کنید

مطالب مرتبط:

  1.  اوقات شرعي شهر مکه در سال ۱۳۹۷
  2. اوقات شرعي شهر مدینه در سال ۱۳۹۷
  3.  اوقات شرعي شهر کربلا در سال ۱۳۹۷
  4. اوقات شرعي شهرنجف در سال ۱۳۹۷
  5. اوقات شرعي شهرکاظمین در سال ۱۳۹۷
  6. اوقات شرعي شهر سامرا در سال ۱۳۹۷


گالری: 
تقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران
تقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران
تقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهرانتقويم سال ۱۳۹۸ هجري شمسي از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران 



فرم در حال بارگذاری ...

دستور العمل امام صادق علیه السلام برای خودسازی

نوشته شده توسطرحیمی 28ام دی, 1397

 

دریافت کتاب ترجمه حدیث عنوان بصری

حدیث عنوان بصری:

شاید برای خودسازی نتوان حدیثی کاملتر از این حدیث از امام صادق علیه السلام پیدا نمود. چنانچه آیت الله سید علی قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های نفسانی، به شاگردان و مریدان سیر و سلوک الی الله دستور می دادند روایت عنوان بصری را بنویسند و بدان عمل کنند; یعنی، یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این روایت بود. علاوه بر این می فرمودند:

باید آن را در جیب خود داشته باشند و هفته ای یکی دو بار آن را مطالعه نمایند.

این روایت، بسیار مهم است و حاوی مطالب جامعی در بیان کیفیت معاشرت و خلوت و کیفیت و مقدار غذا و کیفیت تحصیل علم و کیفیت حلم و مقدار شکیبایی و بردباری و تحمل شدائد در برابر گفتار هرزه گویان، و بالاخره مقام عبودیت و تسلیم و رضا و وصول به اعلا ذروه عرفان و قله توحید است. (1)

...

 

ماجرای عنوان بصری

عُنوان بصرى كه پيرمردى نود و چهار ساله اى بود می گويد: حدود دو سال با مالك بن انس (پیشوای مذهب مالکی) رفت و آمد داشتم، هنگامى كه امام صادق عليه السّلام وارد مدينه شد، خدمت آن حضرت مى رسيدم و دوست داشتم از آن حضرت بياموزم چنانکه از مالك مى آموختم. روزى حضرت به من فرمود: من از طرف حكومت تحت نظر مى باشم، بعلاوه اينكه در هر ساعت از شب و روز نيز اوراد و اذكارى دارم كه بايد بگويم، مرا از گفتن ذكر باز مدار، و همان طور كه قبلا نزد مالك مى رفتى حالا هم برو و مسائلت را از او بپرس؛ من از اين سخنان غمگين شدم، و از نزد ايشان رفتم و با خود گفتم: اگر در من خيرى مى ديد مرا از خود نمى راند، و به مالك حواله نمى نمود. بار ديگر وارد مسجد رسول خدا صلّى الله عليه و آله شدم و بر او سلام كردم، سپس از كنار قبر پيامبر وارد حرم شدم و در آنجا دو ركعت نماز خواندم، و گفتم: خدايا! از تو مى خواهم كه دل جعفر بن محمد را به طرف من متمايل سازى، و از علم او نصيبم گردانى تا با آن به راه راست هدايت شوم.

بعد با غم و اندوه به طرف خانه ام رفتم، و چون محبت جعفر در دلم جاى گرفته بود ديگر نزد مالك هم نرفتم، از آن به بعد از منزلم خارج نشدم مگر براى خواندن نماز واجب، تا اينكه صبرم تمام شد، و چون دلتنگ شدم كفشم را پوشيدم و رداء بر دوش انداختم و بعد از خواندن نماز عصر به طرف منزل امام حركت نمودم، چون بدان جا رسيدم اجازه ورود خواستم، خادم ايشان بيرون آمد و گفت: چه مى خواهى؟ گفتم: خواستم خدمت آن بزرگوار برسم و سلامى بدهم، گفت: ايشان نماز مى خوانند، كنار در توقف نمودم، بعد از مدت كمى خادم بار ديگر آمد و گفت: بر بركت خدا وارد شو، وارد شدم و سلام كردم، ايشان پاسخم را دادند و فرمود: بنشين خدا تو را رحمت كند. نشستم و ايشان بعد از احوال پرسى سرش را بلند كرد و فرمود: كنيه ات چيست؟

گفتم: أبو عبد الله.

فرمود: خداوند كنيه ات را مستدام بدارد، و در آنچه رضاى اوست موفق بدارد، با خود گفتم: اگر از اين ملاقات و عرض سلام هيچ بهره ديگرى غير از اين دعا نداشته باشد، برايم خير بسيارى است.

سپس حضرت اندكى تأمّل نمود، آنگاه سرش را بلند كرد و فرمود:

ای أبا عبد الله! چه مى خواهى؟

گفتم: از خدا خواسته ام كه دلت را بر من متمايل گرداند و از علمت به من نصيب گرداند، و اميد دارم كه خداوند آنچه را از او در مورد شما خواستم به من بدهد.

در پاسخ، امام علیه السلام توصیه هایی راهگشا به عنوان بصری می کنند که در ادامه خواهد آمد:

 

متن و ترجمه حدیث

 

- … فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُبْدِيَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا مِنْ نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللهَ يُفَهِّمْكَ.

حضرت فرمود: ای أباعبدالله! علم و دانش به يادگيرى نيست، بلكه نورى است در دل كسى كه خداى متعال مى خواهد او را هدايت كند، اگر طالب علم هستى ابتدا بندگى حقيقى را در خود به وجود آور، و علم را براى عمل كردن بياموز، و از خداوند فهم بخواه تا تو را فهيم گرداند.

 

- قُلْتُ يَا شَرِيفُ فَقَالَ قُلْ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ؛ قُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ، مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّةِ؟ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ: أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللهُ إِلَيْهِ مِلْكاً لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللهُ تَعَالَى بِهِ؛ وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ؛ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَكْرَمَ اللهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ هَانَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِبْلِيسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا يَطْلُبُ عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ الْمُتَّقِينَ؛ قَالَ اللهُ تَعَالَى: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ».

گفتم: اى شريف! فرمود: بگو: يا أباعبدالله، گفتم: يا اباعبدالله! حقيقت بندگى چيست؟ فرمود: به سه چيز است: اول اينكه بنده آنچه را خدا به او بخشيده ملك خود نداند، زيرا بندگان مالك نيستند، بلكه مال را از آن خدا مى بينند، و هر كجا خدا فرمان داد مصرفش مى كنند. دوم اينكه: بنده تدبير امور خودش را نمى نمايد، سوم اينكه: تمام وقت خود را صرف انجام اوامر خدا و ترك نواهى او كند؛
بنا براين، هر گاه بنده چيزى را كه خدا به او بخشيده ملك خود نداند، انفاقش در راه خدا بر وى آسان گردد، و هر گاه تدبير امورش را به دست مدبّر واقعى سپرد، سختيهاى دنيا برايش آسان شود، و هر گاه بنده به امر و نهى خدا گردن نهاد، هيچ گاه با مردم جدال نمى كند، و به آنان فخر نمى فروشد. هر گاه خداوند به بنده اين سه خصلت را عطا فرمود، دنيا و شيطان و مردم در نظرش خوار مى شود، و به خاطر مال جمع كردن و فخر فروشى به دنبال دنيا نمى رود، و از مردم عزّت و مقام نمى طلبد، و اوقاتش را هدر نمى دهد، اين اوّلين درجه پرهيزگاران است، خداوند متعال مى فرمايد: (جهان آخرت را براى كسانى مهيّا نموديم كه در روى زمين دنبال مقام پرستى نرفته و مرتكب فساد نشده باشند و پايان نيك براى پرهيزگاران است).

 

- قُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ أَوْصِنِي. فَقَالَ أُوصِيكَ بِتِسْعَةِ أَشْيَاءَ، فَإِنَّهَا وَصِيَّتِي لِمُرِيدِي الطَّرِيقِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اللهَ أَسْأَلُ أَنْ يُوَفِّقَكَ لِاسْتِعْمَالِهِ؛ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي رِيَاضَةِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي الْعِلْمِ. فَاحْفَظْهَا وَ إِيَّاكَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِي لَهُ.
فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِي فِي الرِّيَاضَةِ: فَإِيَّاكَ أَنْ تَأْكُلَ مَا لَا تَشْتَهِيهِ فَإِنَّهُ يُورِثُ الْحِمَاقَةَ وَ الْبَلَهَ وَ لَا تَأْكُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَكَلْتَ فَكُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللهَ وَ اذْكُرْ حَدِيثَ الرَّسُولِ: «مَا مَلَأَ آدَمِيٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ كَانَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ»؛
وَ أَمَّا اللَّوَاتِي فِي الْحِلْمِ: فَمَنْ قَالَ لَكَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً- فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً وَ مَنْ شَتَمَكَ فَقُلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فِيمَا تَقُولُ- فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَهَا لِي وَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فِيمَا تَقُولُ فَاللهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَهَا لَكَ وَ مَنْ وَعَدَكَ بِالْجَفَاءِ فَعِدْهُ بِالنَّصِيحَةِ وَ الدُّعَاءِ؛
وَ أَمَّا اللَّوَاتِي فِي الْعِلْمِ: فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَةً وَ إِيَّاكَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْيِكَ شَيْئاً وَ خُذْ بِالاحْتِيَاطِ فِي جَمِيعِ مَا تَجِدُ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْيَا هَرَبَكَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَكَ لِلنَّاسِ جِسْراً.
(2)

گفتم: يا ابا عبد اللَّه! مرا نصيحتى فرما، فرمود: تو را به نه چيز سفارش مى كنم، و اين نه چيز سفارش من است به كسانى كه پويندگان راه به سوى خدا هستند، و از خداوند مى خواهم كه تو را در عمل به آنها توفيق عنايت فرمايد. سه تاى آنها در تربيت نفس است، و سه تاى آنها در بردبارى، و سه تاى آنها در علم، آنها را به خاطر بسپار، و در مورد آنها سهل انگارى مكن، عنوان گويد: دلم را براى شنيدن آماده ساختم.

 

اما سه وصيتى كه به تربيت نفس مربوط مى شود:
اول اينكه آنچه را اشتها ندارى نخور، زيرا موجب حماقت و نادانى مى شود، دوّم اينكه تا گرسنه نشدى غذا نخور، و سوم اینکه هر گاه خواستى غذا بخورى غذايت حلال باشد و بسم اللَّه بگو، و به ياد آور سخن رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) را كه فرمود: آدمى ظرفى را بدتر از شكمش پر نكند، در اين صورت اگر ناچار شد، يك سوم آن را براى غذايش، و يك سومش را براى نوشيدنى، و يك سوم ديگر را براى نفس كشيدن بگذارد.

اما آن سه خصلت كه در بردبارى است:
اول اينكه، اگر كسى به تو گفت: اگر يكى بگويى ده تا مى شنوى، بگو: اگر ده تا هم بگويى يكى نمى شنوى، دوم اينكه، اگر كسى دشنامت داد بگو: اگر تو راست مى گويى از خدا مى خواهم كه مرا ببخشد، و اگر دروغ مى گويى از خدا مى خواهم كه تو را ببخشد، سوم اينكه: اگر كسى تو را تهديد به ستم نمود، تو او را اندرز ده و برايش دعا كن.

و اما آن سه خصلت كه درباره علم است:
اول اينكه، آنچه را نمى دانى از علما بپرس، و هرگز براى اذیت كردن و آزمايش نمودن آنها سؤال نكن، و دوم اینکه از عمل كردن به رأى خود بر حذر باش، و در هر چه احتياط را مناسب مى بينى احتياط كن، و سوم اینکه از فتوى دادن بگريز همان گونه كه از دست شير مى گريزى، و گردن خود را پل براى مردم قرار مده (با فتوای نامناسب دادن، گناه مردم را به دوش نکش). (2)
_________________________
پی نوشت:
1.سه دستور العمل عرفانی از آیت الله علی آقا قاضی رحمه الله، مبلغان  بهمن 1381، شماره 37، به نقل از محمد حسین حسینی طهرانی، روح مجرد، ص 175.

2. مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، على بن حسن طبرسى، ص 326؛ بحار الانوار، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۴، کتاب‌ العلم‌، باب‌: آداب‌ طلب العلم‌ و أحکامه.

3. مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ترجمه عبدالله محمدى و مهدى هوشمند

 





فرم در حال بارگذاری ...

نابودی ظالم، سنتی قرآنی است

نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1397
تبیین قرآنی نابودی رژیم صهیونیستی در آینده نزدیک؛

نابودی ظالم، سنتی قرآنی است

 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین در تاریخ ۱۰ دی ۹۷ فرمودند: «پیروزی مردم فلسطین در سالهای اخیر، به معنای توانایی تشکیل حکومت در تل‌آویو نبوده است که البته این موضوع نیز به فضل پروردگار محقق خواهد شد، بلکه پیروزی اصلی این بوده است که رژیم صهیونیستی که ارتش های عربی نتوانستند آن را شکست دهند، به‌وسیله مردم فلسطین و گروههای مقاومت به زانو درآمد و به اذن الهی پیروزی‌های بزرگ‌تری نیز خواهید داشت.» به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر به بررسی منطق قرآنی نابودی رژیم صهیونیستی در  آینده نزدیک پرداخته است.


وعده نابودی رژیم صهیونیستی تا ۲۵ سال آینده، توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اقشار مختلف مردم مورخ ۱۳۹۴/۰۶/۱۸ مطرح شده است:
«إن‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»
این وعده البته پیش از این هم توسط رهبر انقلاب به صراحت بیان شده بود: «صهیونیسم و دولت غاصب و مجعول صهیونیستى در فلسطین، محکوم به فناست.»(۱) اما آنچه وعده‌ی سال ۱۳۹۴ را برجسته نموده است، تعیین سقف زمانی برای نابودی این رژیم است.

* مسئله چیست؟
آنچه این یادداشت بر آن تمرکز دارد، اصل نابودی رژیم صهیونیستی نیست؛ چرا که اساساً در منطق قرآن سنت پیروزی حقّ و نابودی باطل، از اصول همیشگی، همگانی و تغییرناپذیر نظام آفرینش است و بر اساس همین سنت است که در درگیری میان حق و باطل، حتماً پیشرفت از آنِ حق است. مطابق آیه «وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ: و [نیز این پیروزى‌ها و ناکامى‌ها] براى آن است که کسانى را که [از روى حقیقت‌] ایمان آورده‌اند [از عیوب و آلودگى‌ها] تصفیه و پاک کند و کافران را نابود نماید.»(۲)، آینده تاریخ با گذشت زمان، در جهت تمحیص یعنی خالص‌سازی مؤمنان از هرگونه عیب و محق یعنی نابودی تدریجی کافران پیش می‌رود.(۳) بنابراین مسئله اصلی این یادداشت این است که:
ـ با توجه به تعیین سقف زمانی ۲۵ ساله برای نابودی رژیم اشغالگر صهیونیستی از سوی رهبر انقلاب، قریب‌الوقوع بودن این نابودی چگونه با آیات قرآن تبیین میشود؟ آیا بر مبنای آیات قرآن کریم میتوان از قریب‌الوقوع بودن نابودی رژیم صهیونیستی سخن گفت؟

در این یادداشت، سعی داریم منطق پشتیبان «نابودی قریب‌الوقوع» رژیم صهیونیستی را در قرآن با تکیه بر آرای تفسیری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و استفاده از آرای دیگر مفسران بطور مختصر تبیین نماییم.
 

...


* سنت قرآنی اول: عقوبت سریع آواره‌سازی مؤمنان
آیات متعددی از قرآن کریم گویای این مطلب است که یکی از سنت‌های الهی، تسریع در عذاب و هلاکت اقوام ستمگری است که اقدام به غصب سرزمین و محل سکونت رسولان الهی و مؤمنان کرده‌اند و قصد داشته‌اند آنها را از سرزمین‌هایشان اخراج کنند.
مطابق آیات ۷۶ و ۷۷ سوره إسراء که خطاب به پیامبر اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «وَ إِنْ کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْها وَ إِذاً لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاَّ قَلِیلاً. سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلاً: و نزدیک بود [مشرکان‌] تو را از این سرزمین حرکت دهند تا از آن بیرونت کنند و در آن صورت پس از تو جز مدتى اندک درنگ نمى‌کردند [و بعد از آن دچار عذاب خدا مى‌شدند.]. [مهلت نیافتن دشمنان جز مدتى اندک‌] شیوه‌اى است که همواره درباره [امت‌هاى‌] پیامبرانى که پیش از تو فرستادیم [جارى‌] بوده است و براى شیوه ما هیچ دگرگونى و تغییرى نخواهى یافت.» بر اساس این دو آیه، یکی از سنت‌های همیشگی خدای متعال، هلاکت اقوامی بوده که پیامبران الهی را از سرزمین‌هایشان بیرون کرده‌اند. عبارت «لا یَلْبَثُونَ: دیری نمی‌پایید» نشان میدهد که عقوبت چنین ظلمی در  زمان اندکی رخ می‌دهد.(۴) بر اساس برخی از تفسیرها، این آیه اخراج پیامبران و پیروان آنها را با هم شامل میشود و منحصر به اخراج پیامبران نیست.(۵) کمااینکه دیگر آیات قرآن کریم همین معنا را تأیید میکنند؛ در آیه ۱۳ سوره مبارکه ابراهیم که مجدداً از سنت هلاکت ستمگران بخاطر اخراج پیامبران الهی سخن به میان آمده است: «وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا فَأَوْحى‌ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ: ولى کفرپیشگان به پیامبرانشان گفتند: مسلماً ما شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد، مگر اینکه هم‌کیش ما شوید. پس پروردگارشان به آنان وحى کرد: ما قطعاً ستمکاران را نابود مى‌کنیم.»، علامه طباطبایی به قرینه آیه ۸۸ سوره أعراف که تهدید اخراج از سرزمین را هم خطاب به پیامبر خدا و هم مؤمنان ذکر کرده است(۶)، بر این باور است که تهدید به اخراج در آیه ۱۳ سوره ابراهیم هم خطاب به رسولان الهی و هم مؤمنان است و آنچه سبب هلاکت کافران میشود، ستمی است که در اخراج رسولان حق و پیروان آنها از سرزمین‌هایشان مرتکب میشوند.(۷)
بنابراین اخراج مؤمنان از سرزمین‌هایشان، ستمی است که مطابق سنت‌های الهی، عقوبت قریب‌الوقوع ستمگران را به دنبال دارد.

e="text-align: center;">http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/34232/C/13940618_0234232.jpg
 
* سنت قرآنی دوم: عقوبت ظالمان به دست مؤمنانِ شایسته
دسته‌ای از آیات قرآن نشان میدهند که سنت هلاکت و عذاب ستمگران بعد از ظهور پیامبر اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، بر شکل خاصی متمرکز شده است. در اقوام پیشین و مطابق آیات متعدد قرآن، عذاب‌ها عموماً بگونه‌ای بی‌واسطه و آسمانی محقق میشدند، اما به استناد آیات قرآن از جمله آیه ۵۲ سوره برائت که می‌فرماید: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ: بگو: آیا درباره ما جز یکى از دو نیکى [پیروزى یا شهادت‌] را انتظار مى‌برید؟ در صورتى که ما درباره شما انتظار مى‌بریم که خدا از سوى خود یا به دست ما عذابى به شما برساند پس انتظار برید که ما هم با شما منتظریم.» روشن میشود که «عذاب، همیشه آسمانی و بی‌واسطه نیست، بلکه گاهی خداوند به‌وسیله‌ی مؤمنان شایسته، عذابی را بر سر دشمنان نازل میکند.»(۸)  بر اساس آیه ۱۴ سوره برائت که خطاب به مسلمانان عصر پیامبر اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شده، عذاب دشمنان اسلام مشروط به مجاهدت مؤمنان شده است:
«قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ:
با آنان بجنگید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و رسوایشان نماید و شما را بر آنان پیروزى دهد و سینه‌هاى [پر سوز و غم‌] مردم مؤمن را شفا بخشد.» این آیه به روشنی به این قاعده مهم رهنمود میکند که اگر مؤمنان وارد میدان مبارزه با کافران و ستمگران نگردند، محال است خداوند آنها را عذاب کند و مؤمنان را بر ظالمان پیروز گرداند.(۹) بنابراین در هر عصری اگر مؤمنان شایسته‌ای دست به دست هم بدهند و در میدان مبارزه با دشمن حاضر شوند، بدون تردید جبهه مقابل دچار اضمحلال قطعی خواهد شد و عذاب الهی بر ستمگران محقق میشود.
 
* سنت قرآنی سوم: ظهور حق و محو باطل
مطابق دو سنت پیش، این نتیجه حاصل شد که سرعت عقوبت ستمگرانی که اقدام به اخراج و آواره‌کردن مؤمنان کرده‌اند، زودتر از سایر ستم‌گری‌ها محقق میشود، با این تفاوت که تحقق این عذاب، وابسته به این است که مؤمنانی در میدان مبارزه حاضر شده باشند. سنت سومی که کامل‌کننده مطلب است، این است که هر چه ظهور و جلوه‌ی حقّ بیشتر گردد، محو باطل و فنای او هم در زمان سریع‌تری رخ میدهد. به هر میزان که خورشید فروزان طلوع میکند، به همان میزان هم ظلمت و سیاهی به کنار میرود، مهم این است که طلوع خورشید، به چه اندازه کامل‌تر شده باشد. از آیه شریفه «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً: و بگو: حق آمد و باطل نابود شد بى‌تردید باطل نابود شدنى است.»(۱۰) اینطور استفاده میشود که اساساً اگر باطل ظهور و وجودی دارد، بخاطر این است که حقّ آن‌طور که باید ظهور نیافته است، وگرنه به محض پیدایش حقّ، باطل نابود میشود.(۱۱)
بر همین اساس حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۱۳۹۴ وعده نابودی رژیم صهیونیستی تا ۲۵ سال آینده را اعلام کردند، با این حال یکسال بعد، در بیانی مهم بستر و زمینه‌ی تحقق این وعده را اینطور تبیین نموده‌اند: «رژیم صهیونیستی همچنان‌که قبلاً گفته‌ایم به شرط مبارزه‌ی همگانی و متحد فلسطینی‌ها و مسلمانان با صهیونیست‌ها در ۲۵ سال آینده وجود خارجی نخواهد داشت.» از این بیان روشن میشود که آنچه رژیم صهیونیستی را از پای در خواهد آورد، مبارزه‌ای همگانی و یکپارچه توسط جبهه حقّ و به تعبیر دیگر، جلوه‌یافتگی روزافزون حقّ است.
بنابراین مؤمنان به میزانی که جلوه و ظهور حقّ باشند و خصوصیات حقّ از جمله دوری جستن از منازعات درونی و تمسک به وحدت(۱۲)، مجاهدت همه‌جانبه(۱۳)، صبر و تقوای الهی(۱۴)، رعایت هم‌جبهه‌گی و قاعده ولایت(۱۵) ـ یعنی پیوند و ارتباط تنگاتنگ و مستحکم و غیرقابل انفصال و انفکاک مؤمنان با همدیگر(۱۶) ـ را بیشتر و بهتر در خود ایجاد نمایند، نصرت الهی هم زودتر شامل حال آنها میشود و در نتیجه زوال دشمنان حقّ قریب‌الوقوع‌تر خواهد شد.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/41010/C/13970905_0141010.jpg
* جمع‌بندی
وقوع انقلاب اسلامی ایران، موجب به میدان آمدن ظرفیت‌های متراکم مسلمانان و شکل‌گیری یک جبهه‌ی مقاومِ به‌هم‌پیوسته‌ای در برابر رژیم صهیونیستی شد. در سالهای پس از انقلاب اسلامی، استحکام جبهه‌ی مقاومت بطور روزافزونی افزایش یافت. نشانه‌ی چنین حدّی از اقتدار و استحکام را میتوان در شکست‌های پی‌درپی رژیم صهیونیستی توسط جبهه‌ی مقاومت مشاهده کرد. آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، با اشاره به آخرین جنگ میان رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین که در آبان ماه ۱۳۹۷ رخ داد، به این ضعف روزافزون اشاره کرده‌اند: «چند سال قبل از این، رژیم صهیونیستی در مقابل حزب‌الله لبنان شکست خورد؛ ۳۳ روز توانست مقاومت بکند و بعد شکست خورد؛ دو سال بعد از آن در مقابل فلسطینی‌ها ۲۲ روز توانست مقاومت کند و شکست خورد؛ چند سال بعد در مقابل مردم مظلوم غزّه ۸ روز توانست مقاومت بکند و شکست خورد؛ در همین هفته‌ی اخیر ۲ روز توانست مقاومت بکند و شکست خورد؛ این ضعف رژیم صهیونیستی است، ضعفِ روز‌افزون رژیم صهیونیستی است.»(۱۷) با توجه به شکل‌گیری چنین جبهه‌ی مقاومِ به‌هم‌پیوسته‌ای از مؤمنان که بارها امتحان خود را در میدان مجاهدت به خوبی پس داده‌اند و در صورت تداوم این حرکت، مطابق با سه سنت قرآنیِ پیش‌گفته، باید بطور قریب‌الوقوعی و بلکه در زمانی بسیار کمتر از ۲۵ سال، شاهد تحقق وعده‌ی قطعی الهی مبنی بر عذاب ستمگران به دست مؤمنان(۱۸) و در نتیجه محو رژیم غاصب صهیونیستی باشیم.

منابع:
۱) بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى‌ ۱۳۷۷/۰۴/۲۱
۲) آل عمران، آیه ۱۴۱.
۳) تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۲، ص۱۶۴.
۴) المیزان فی تفسیرالقرآن، محمدحسین طباطبایی، ج۱۳، ص۱۷۴.
۵) من هدی القرآن، محمدتقی مدرسی، ج۶، ص۲۸۳
۶) «قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ: اشراف و سران قومش که [از پذیرفتن حق‌] تکبّر ورزیدند، گفتند: اى شعیب! مسلماً تو و کسانى را که با تو ایمان آورده‌اند از شهرمان بیرون مى‌کنیم یا اینکه بى‌چون و چرا به آیین ما بازگردید. گفت: آیا هر چند که نفرت و کراهت [از آن آیین‌] داشته باشیم؟!»
۷) المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبایی، ج۱۲، صص۳۴و۳۵.
۸) تفسیر سوره برائت، آیت‌الله خامنه‌ای، ص۳۵۳.
۹) همان، ص۱۴۲.
۱۰) سوره إسراء، آیه ۸۱.
۱۱) من هدی القرآن، محمدتقی مدرسی، ج۶، ص۲۸۹.
۱۲) سوره أنفال، آیه ۴۶.
۱۳) سوره برائت، آیه ۴۱.
۱۴) سوره آل عمران، آیه ۱۲۵.
۱۵) سوره أنفال، آیه ۷۳.
۱۶) بیانات در دیدار با جمع کثیرى از دانشگاهیان و طلّاب حوزه‌‌هاى علمیه‌ ۱۳۶۸/۰۹/۲۹
۱۷) بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی ۱۳۹۷/۰۹/۰۴
۱۸) بخشی از آیه ۱۴ سوره برائت: «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَ یخُْزِهِمْ وَ یَنصُرْکُمْ عَلَیْهِم‌: با آنان بجنگید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و رسوایشان نماید و شما را بر آنان پیروزى دهد.»


فرم در حال بارگذاری ...

نَكَالَ الْآخِرَةِ

نوشته شده توسطرحیمی 23ام دی, 1397

 

فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولي‏

شماره صفحه : 584      حزب : 117     جزء : سي ام

ترجمه استاد بهرام پور

پس خدا او را به کیفر آخرت و عذاب این دنیا بگرفت 

 

معنی لغت

اخذ : گرفت
نَکالَ : عقوبت توضيح : عذابی که موجب عبرت دیگران شود

● مسعود ورزيده - ترجمه المیزان
نکال : تعذیبی است که هر کس آن را ببیند ، و یا بشنود از ارتکاب مثل آن خودداری می‏کند

» تفسیرنمونه:

نکال : ضعف و ناتوانى و عجز

 

معنای کلمه «نکال»
کلمه «نکال» هم به معناى تعذیبى است که هر کس آن را ببیند، و یا بشنود از ارتکاب مثل آن خوددارى مى‏کند، و عذاب آخرت از این جهت نکال خوانده شده که یکى از آثارش این است که هر کس آن را بشنود از هر عملى که وى را بدان گرفتار سازد خوددارى مى‏کند، هم چنان که عذاب استیصال و انقراض در دنیا هم به همین جهت نکال خوانده مى‏شود.
منبع : ترجمه المیزان: ج‏20، ص: 306 قالب : لغوی موضوع اصلی : عذاب گوینده : علامه طباطبایی

 

عبارت «الاَخِرَةِ وَ الْأُولى‏» اشاره به چیست؟

معناى آیه این است که: خدا فرعون را بگرفت، یعنى به عذاب دنیا و آخرت بگرفت، در دنیا او و لشکرش را غرق کرد، و در آخرت بعد از مردن به آتش دوزخ گرفتارش ساخت، پس مراد از «اولى و آخرة» دنیا و آخرت است. 

توضیح : ولى بعضى از مفسرین (روح المعانى، ج 30، ص 30) گفته‏اند: مراد از آخرت و اولى دو گفتارى است که فرعون گفته بود، کلمه اولش این بود که گفته بود: «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی» (القصص/38)، و کلمه آخرش این بود که گفته بود: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏» (النازعات/24)، و خدا او را به خاطر این دو کلمه اخذ و عذاب کرد، لیکن این معنا خالى از بعد نیست.

بعضى دیگر (روح المعانى، ج 30، ص 31) گفته‏اند: مراد از اولى تکذیب آیات خدا و نافرمانى او است، که در اول قصه نقل شده، و مراد از آخرت جمله «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏» (النازعات/24) است، که در آخر قصه نقل شده، این وجه هم مثل قبلى‏اش بعید است.

بعضى دیگر (روح المعانى، ج 30، ص 31) گفته‏اند «اولى» اولین معصیت، و «آخرة» آخرین معصیت او است، و معناى آیه این است که: خداى تعالى او را به جرم همه گناهانش بگرفت. این وجه هم خالى از خفاء نیست. [ بستن توضیحات ]

منبع : ترجمه المیزان: ج‏20، ص: 306 و 307

 

 

تفسیر المیزان - خلاصه
(فاخذه الله نکال الاخره و الاولی ):(و در نتیجه این استکبار، خداوند اورابه عذاب دنیا و آخرت مؤاخذه نمود)

فسیر مجمع البیان
پس خداى دادگر نیز گریبان آن عنصر سرکش را گرفت و او را به عذاب مرگبار دنیا و آخرت گرفتار ساخت.
واژه نکال، مصدر و در بردارنده معناى مبالغه است و تقدیر آیه مى‏تواند این‏گونه باشد: فنکل اللَّه به نکال الاخرة… پس خدا نیز او را به کیفر سخت دنیا و آخرت گرفتار ساخت.
عذاب و کیفر او در دنیا این بود که به امواج خروشان نیل سپرده شد و غرق گردید، و عذاب سراى آخرت او نیز آتش دوزخ خواهد بود.
پاره‏اى برآنند که منظور آیه این است که: پس خدا او را به گفتار آغاز و انجامش در دشمنى با دعوت موسى و اصلاح ستیزى‏اش کیفر کرد، چرا که در آغاز دعوت موسى گفت: من، خدایى جز خویشتن براى شما مردم نمى‏شناسم و سرانجام هم باگستاخى گفت: من هستم که برترین پروردگار شما مردم مى‏باشم.
از حضرت باقر آورده‏اند که: میان این دو سخن فرعون چهل سال فاصله بود.
پاره‏اى آورده‏اند که: فرعون با دیدن اژدهاى سهمگین فریاد برآورد که: هان اى مردم! من برترین پروردگار شما هستم، این اژدها را از من دور سازید! و با این وصف آن مردم تیره‏بخت و تاریک‏اندیش را به گونه‏اى خرافى بارآورده و شستشوى مغزى داده بود، که ندانستند این چه خداى بزرگى است که از آنان کمک مى‏خواهد؟
«ابن عباس» آورده است که موسى رو به بارگاه خدا کرد و گفت: پروردگارا، با این که فرعون ذات بى‏همتاى تو را انکار مى‏کرد و خود را پروردگار برتر جا مى‏زد، و با این که پیامبر و آیات تو را دروغ مى‏شمرد، چگونه و به چه دلیل به او چهل سال مهلت دادى؟
پیام آمد که: او خوش اخلاق و خوش برخورد بود و من دوست داشتم در دنیا پاداش او را داده باشم فاوحى اللَّه الیه انّه کان حسن الخلق، سهل الحجاب، فاحببت ان اکافیه.
از حضرت صادق آورده‏اند که پیامبر خدا مى‏فرمود: فرشته وحى روزى رو به بارگاه خدا کرد و گفت: یارب تدع فرعون و قد قال انا ربکم الا على‏؛ پروردگارا! در حالى که فرعون خود را پروردگار برتر و بالاتر مى‏خواند، او را به حال خود وانهادى و کیفر نمى‏کنى؟
پیام آمد که: این سخن را کسى بسان تو مى‏گوید که از فرار او و از دست رفتن‏فرصت براى کیفر بترسد، امّا ما مى‏دانیم که او هرگز از قلمرو قدرت ما نخواهد گریخت. انما یقول هذا مثلک من یخاف الفوت.


فرم در حال بارگذاری ...

نرو...بی‌تو‌ می‌پوسم، می‌میرم!!!

نوشته شده توسطرحیمی 13ام دی, 1397

 

نگرانی صهیونیست ها از تنها شدن در منطقه بعد از خروج آمریکا از سوریه

احتمال سقوط دولت نتانیاهو در ماه های پس از انتخابات آوریل بالا رفته است

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: عابدی [عضو] 

عالی بود

در وبلاگ ماهم نظرات وپیشنهادات خودتون روبگید ممنون میشم
http://ivan.kowsarblog.ir/

1397/10/19 @ 09:08
نظر از: نردبانی تا بهشت [عضو] 

سلام خانم رحیمی
خوبید
من نمیدونم چطور وبلاگم رو جز فعالین قرار بدم میشه راهنماییم کنید لطفا

1397/10/18 @ 11:19
نظر از: aryoo [بازدید کننده] 
aryoo
5 stars

سلام
خسته نباشین
با تشکر از وبلاگ خوبتون
وبلاگ بنده درباره درآمدزایی قانونی و شرعی با اپلیکیشن معتبر هفتادسی ساخته فارغ التحصیلان دانشگاه شریف هستش ک علاوه بر پرداخت تراکنشات میتونید با صبر و حوصله ازش کسب درآمد کنید…..دروغ یا شوخی نیست….ممنون میشم یه سر به وبلاگ بنده بزنید….
از صحت و سقم هفتاد سی هم میتونید تحقیق کنید تو اینترنت

aryoo7030.blogfa.com

توی تلگرام یا اینستا aryoo7030 رو سرچ کنید کانال و پیج ما رو میتونید دنبال کنید
ممنون

1397/10/18 @ 08:44


فرم در حال بارگذاری ...

فتنه تغلّب

نوشته شده توسطرحیمی 13ام دی, 1397

 

فتنه‌ی ۸۸ یک رخداد دوران‌ساز در تاریخ انقلاب اسلامی است که نمی‌توان به‌سادگی از کنار آن گذشت. از این رو دست یافتن به جزئیات بیشتر یا مرور تجربه‌های آن به شکل مستند و روایی، برای غنی‌سازی تحلیل‌ها نیز اهمیت فراوان دارد. از سوی دیگر، مسائل مربوط به فتنه‌ی ۸۸ در ذهن برخی اقشار و لایه‌های اجتماعی رسوب کرده و همچنان زنده است که باید به آن پاسخ داده شود؛ ضمن آنکه نسل‌های جوان‌تر بدون آنکه خود با بلوغ سیاسی در آن تجربه حضور داشته باشند، تحت هجوم القائات دشمنان دراین‌باره هستند. در چنین شرایطی است که هر چندوقت یک‌بار رهبر معظم انقلاب بر اساس اقتضاء به موضوع فتنه‌ی ۸۸ می‌پردازند و اجازه نمی‌دهند به‌کلی فراموش شود یا جای شاکی و متهم در رابطه با این امر، عوض شود.

اکنون با گذشت حدود یک دهه از برگزاری حماسه‌ی ۴۰ میلیونی انتخابات دوره‌ی دهم ریاست جمهوری و رخدادهایی که به علت ایستادگی در برابر نتیجه‌ی آراء و روندهای قانونی، کام مردم را تلخ کرد، انتشارات مؤسسه‌ی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، کتاب «فتنه تغلّب» را که به روایت‌هایی از متن و فرامتن فتنه‌ی ۸۸ اختصاص دارد، منتشر کرده است. این کتاب شامل روایت‌هایی است از بیانات و اقدامات رهبر انقلاب در جریان فتنه‌ی ۸۸ که می‌تواند لایه‌هایی تازه از واقعیت را نمایان کرده و رسوبات ابهام و تردید دراین‌باره را از ذهن‌ها بزداید.
 

«فتنه تغلب» شامل برخی سخنان منتشرنشده‌ی رهبر انقلاب است؛ از جمله در طلیعه‌ی کتاب که دیدگاهی کلان به موقعیت نظام اسلامی در برابر نظام سلطه عرضه می‌کند. همچنین روایت‌هایی از برخی سخنان و کنش‌های ایشان را در بر می‌گیرد که دیگران آن‌ها را بیان نموده‌اند؛ از جمله حجت‌الاسلام حمید پارسانیا شرحی از جلسه‌ی صمیمانه و گفت‌وگوهای صریح تعدادی از فضلای حوزه‌ی علمیه با رهبر انقلاب در اواخر تیرماه ۸۸ را ارائه نموده است.


آقای حسن رحیم‌پور ازغدی، خطبه‌ی ۲۰ شهریور ۸۸ آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه‌ی تهران را که به دسته‌بندی مخالفان سیاسی و روش برخورد با آن‌ها مطابق سیره‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام اختصاص داشته، تحلیل کرده است.

علاوه بر این دو مصاحبه، کتاب حاوی بخشی از خاطرات منتشرنشده‌ی دکتر علی آقامحمدی است که همراه با گروهی از دوستانش -که همگی مورد اعتماد مهندس موسوی بوده‌اند- در دو مقطع از سال ۸۸ به رایزنی برای رفع ابهامات و حل مناقشات پرداخته است؛ روندی که هم مورد توافق ارکان نظام مانند رهبر انقلاب و شورای نگهبان و هم مورد حمایت کسانی همچون مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی بوده است.

آقایان محسنی اژه‌ای و سیدمهدی خاموشی نیز که گفت‌وگوهایی نزدیک و فشرده در چند برهه از سال ۸۸ با نامزدهای انتخابات داشتند، مذاکرات خود را در این کتاب تشریح نموده‌اند. روایت مذاکرات این دو تن که از دو موضع مختلف با سران معترض انجام شده، هم نشانگر زاویه‌ی دید آقایان موسوی و کروبی و هم نشانگر ریشه‌های تردیدها و تصمیم‌های ایشان است.

یادداشتی بلند با عنوان «چرا؟» در ۱۶ بند به قلم آقای علیرضا شمیرانی، از دیگر مطالب این کتاب است. وی تلاش می‌کند تا با کنار هم قرار دادن سطور گفته و ناگفته‌ای از رخدادها و کنش - واکنش‌های سال ۸۸ که دربرگیرنده‌ی بیانات رهبر انقلاب در کنار اظهارات دیگرانی همچون مقامات مسئول کشور، برخی اعضای دفتر رهبری و چهره‌های سیاسی هوادار نامزدها است، مخاطب را با تبیینی استفهامی به تأمل درباره‌ی آنچه رخ داده، برانگیزد.

بازخوانی زمینه‌ها و پیامدهای خطبه‌ی ۲۹ خرداد ۸۸ و روایت‌هایی از چند گفت‌وگوی رودرروی رهبر انقلاب اسلامی با برخی منتقدان عملکرد نظام در جریان فتنه‌ی ۸۸، بخش‌های دیگری از این کتاب به قلم آقایان مصطفی غفاری و حسین شهسواری است.

بخش پیوست «فتنه تغلب» شامل پنج خرده‌روایت است که بیانات و مواضع رهبر انقلاب اسلامی درباره‌ی این موضوع را از یکم فروردین ۱۳۸۸ تاکنون تلخیص و تنظیم نموده و می‌تواند راهنمایی برای علاقه‌مندان به فهم دقیق‌تر منظومه‌ی فکری و عملکردی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی فتنه باشد.

اما یکی از مهم‌ترین بخش‌های این کتاب، بازنشر متن کامل نشست رهبر معظم انقلاب با نمایندگان ستادهای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ است که این روزها برخی رسانه‌ها آن را -که احتمالاً از نسخه‌ی پیش‌نویس کتاب برداشت شده- منتشر نموده‌اند. این موضوع با واکنش دستپاچه‌ی رسانه‌های بیگانه و حامی فتنه مواجه شد. آن‌ها نه‌فقط به تفسیر بلکه به روایت متن و حاشیه‌ی آن به‌زعم خود پرداختند؛ درحالی‌که با فرض صحت، هیچ کدام نفی‌کننده‌ی آنچه از مضامین صریح این دیدار منتشر شده، نیست.

«فتنه تغلب» به کوشش آقای مصطفی غفاری گرد آمده و انتشارات انقلاب اسلامی (وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای) آن را در ۴۶۰ صفحه به بهای ۳۲ هزار تومان روانه‌ی بازار کتاب نموده است.


فرم در حال بارگذاری ...

نماهنگ فتنه‌ تغلّب

نوشته شده توسطرحیمی 13ام دی, 1397

 

نماهنگ: نماهنگ | فتنه‌ تغلّب

با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :

 

کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 109.6 MB

کیفیت متوسط و فرمت Mpeg و با حجم22.9 MB

کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم 15.3 MB


فرم در حال بارگذاری ...

قلب سلیم چیست و ویژگی‌های آن کدام است؟

نوشته شده توسطرحیمی 24ام آذر, 1397

 

قلب آدمی، قوه ادراکی و احساسی بشر می‌باشد. این آفریده بی‌همتای الهی به‌طور طبیعی گرایش به سوی کمال و خوبی‌ها دارد؛ زیرا فطرت آن بر اعتدال و سلامت است مگر آنکه در یک فرآیندی به دلایل درونی و بیرونی، زنگار گرفته یا مهر شده باشد، که در آن صورت گرایش به ضد کمال و زیبایی‌ها و خوبی‌ها به عنوان یک بیماری و عارضه قلبی مطرح می‌شود و تنها با ذکر الله قابلیت درمان دارد که یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین اذکار الهی همان قرآنی است که شفاء الصدور نامیده می‌شود.

حفظ قلب بر سلامت‌، امری دشوار است، زیرا اسباب درونی هواهای نفسانی و اسباب بیرونی وسوسه‌های شیطانی، بسیاری از مردم را از فطرت پاک و سالم بیرون می‌برد و آلوده به زنگارهای گناه می‌کند و یا گاه تا آنجا پیش می‌رود که دیگر قلب ماهیت و کارکرد اصلی خود را از دست می‌دهد و از ادراک حقایق و انعطاف در برابر آن ناتوان می‌شود. از این رو آموزه‌های قرآن بر حفظ سلامت قلب بلکه تقویت آن تا رسیدن به مقام قلب سلیم تاکید می‌کند و راه‌هایی را برای حفظ و تقویت آن پیشنهاد می‌کند.

نویسنده در این مطلب راهکارهای حفظ سلامت قلب و تقویت آن را تبیین و تشریح کرده است.

...



چیستی مفهوم «قلب»

در آیات 36-37 سوره ق می‌خوانیم: (چه بسیار اقوامى را که قبل از آنها هلاک کردیم؛ اقوامى که از آنان قوى‏‌تر بودند و شهرها [و کشورها] را گشودند، آیا راه فرارى وجود داشت؟ در این تذکرى است براى آن‏ کس که قلب (عقل) دارد یا گوش فرا مى‏ دهد و حضور مى‏ یابد.)

واژه «قلب» چنانکه در قاموس، مفردات، العین و لسان العرب آمده است در اصل به معناى دگرگون ساختن چیزى است و اصطلاحاً به دو معنا استعمال مى شود:

گاه به آن عضو گوشتی و فیزیکی که وسیله رسانیدن خون به تمام بدن است گفته می‌شود و گاه به روح و عقل و علم و فهم و شعور اطلاق مى گردد؛ و این به خاطر آن است که هم قلب جسمانى و هم قلب روحانى دائماً در دگرگونى و حرکت و تغییر است. چنانکه بعضى از ارباب لغت گفته‌اند:

«ماسمى القلب الامن تقلبه *** والراى یصرف بالانسان اطوارا!»؛ («قلب» را به این خاطر قلب نامیده‌اند که دائماً دگرگون مى شود و عقیده و راى انسان را به‌اشکال مختلف در مى آورد).

همچنین «قلب» به مرکز و مغز هر چیزى نیز گفته مى شود؛ مانند: قلب لشکر. زیرا «قلب» انسان مرکز جسم و جان او است، و در قاموس نیز آمده که خالص هر چیزى را قلب آن مى‌گویند.) کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 1، ص 142).

قلب، آفریده‌ای شگفت

بی گمان افزون بر وجود و هستی که خداوند به آدمی ارزانی داشته است، نعمت‌های بسیاری را نیز به انسان بخشیده که بیرون از دایره شمارش آدمی است چه رسد که از شکر زبانی و عملی آنها بر آید. برخی از این نعمت‌های الهی به سبب تاثیرگذاری و نقش آن در فرآیند کمالی آدمی، از جایگاه و اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، از این رو خداوند در قرآن، اهتمام خاصی به آنها مبذول داشته و به عنوان نعمت‌های خاص از آنها یاد کرده و خواهان شکرگزاری مردمان نسبت به این نعمت‌های خاص شده است.

از جمله این نعمت‌های خاص نعمت قلب است. مقصود خداوند از شکرگزاری نسبت به این نعمت خاص یا برخی دیگر از نعمت‌های خاص از آن روست که آدمی اهمیت و نقش آن را در زندگی دانسته و اهتمام خاصی به آنها مبذول داشته باشد؛ زیرا شکر واقعی هر نعمتی، استفاده درست و خوب از آن نعمت است؛ چرا که خداوند نیازی به شکر بندگان و حتی ستایش ایشان ندارد؛ بنابراین مقصود از شکر گزاری توجه یابی به اهمیت و ارزش هر نعمتی است که در زندگی آدمی نقش اساسی و مهمی را ایفا می‌کند.

خداوند در آیاتی از جمله ۷۸ سوره نحل و ۷۸ سوره مومنون و ۲۳ سوره نحل و آیاتی دیگر، به مسئله آفرینش خاص قلب به امر خود ‌اشاره می‌کند و خواهان شکرگزاری نسبت به آن می‌شود، زیرا این نعمت از چنان جایگاه بلندی در زندگی انسان‌ها برخوردار است که نمی‌توان از آن چشم پوشی کرد؛ چرا که قلب، قوه ادراکی و عاطفی بشر می‌باشد و شناخت و ایمان مبتنی و متکی بر آن است، بنابراین هر کسی که بخواهد به علم و دانش و یا ایمان و عشق برسد می‌بایست به نعمت قلب توجه یابد؛ زیرا ایمان چیزی جز حب و عشق نیست و این عشق به محبوب زمانی تحقق می‌یابد که ادراک و احساس با هم گرد آید.

با این همه ارزش و اهمیتی که قلب برای آدمی و کمال یابی و کرامت و شرافت وی دارد، اما بسیاری از مردمان اهمیت آن را در نمی‌یابند و آن را در مسیر منافع خود به کار نمی‌گیرند و تباه می‌سازند. (نحل آیه ۷۸ و مومنون، آیه ۷۸، سجده، آیه ۲۳) از این روست که اندک اندک چشمه جوشان ادراکی و احساسی آن را کور می‌کنند و از توان درک حقایق و میل و گرایش به آن باز می‌ایستند و ایمانشان را از دست می‌دهند و تنها در قیامت با آتش سوزان دوزخ است که این قلب‌های سنگدل و تباه شده دوباره دگرگون می‌شود و حقایق را درک می‌کند ولی حیف که زمانی بس دیر می‌باشد و بازشدن دریچه قلب به سوی حقایق برای آنان سودی نخواهد داشت؛ زیرا تنها در آن زمان حقیقت جلال و خشم الهی را می‌بینند.(نور، آیه ۳۷ )

این آفریده شگفت الهی، چنان ارزش و جایگاه دارد که خطاب و عتاب الهی به آن تعلق می‌گیرد و به عنوان مسئول مستقیم در برابر خداوند می‌بایست پاسخ گوی رفتارها و کردارها و نیات و افکار آدمی باشد.

 

خشوع قلب، در نتیجه سلامت قلب

قلب آدمی یا همان قوه عاقله و ادراکی انسان بر سلامت و اعتدال آفریده شده است. از این رو تنها به سوی عدالت، خوبی‌ها، زیبایی‌ها و کمالات گرایش و تمایل می‌یابد و بطور طبیعی از هر آنچه انحراف و پلیدی و کژی و زشتی است روی بر می‌تابد و آن را طرد می‌کند.

قلب سالم از آنجایی که گرایش به خوبی‌ها و زیبایی‌ها دارد، نسبت به خوبی‌ها واکنش مثبت از خود نشان می‌دهد و به شکل عقیده و ایمان آن را می‌پسندد و دوست می‌دارد که همه جا خوبی‌ها و زیبایی‌ها حضور داشته و حاکم شود.

همچنین قلب سالم نسبت به جهان واقع ادراک درستی دارد، به این معنا که همان گونه که نسبت به حقایق ادراک درستی داشته و به آن گرایش دارد، درک درستی از واقعیت‌های جهان دارد و در مقام سنجش می‌کوشد تا نسبت میان حقایق و واقعیت‌ها را بدرستی دریابد؛ زیرا می‌داند که بخشی از واقعیت‌ها با حقایق تطابق ندارد و اصولا نمی‌بایست تحقق می‌یافت و اگر به ظاهر تحققی برای این دسته از واقعیت هاست همانند کف روی آب است که با حقیقتی باطل، خود را حفظ کرده و جلوه و نمایش داده است.

چنین توانایی ادراک و داوری، به انسان این امکان را می‌بخشد تا بتواند اموری را دریابد که فراتر از اندیشه‌های عادی است. این گونه است که قلب سالم به مقام خشیت می‌رسد و در نهایت خاشع و خاضع می‌شود.

اینکه در قرآن، عالمان را خداوند به عنوان اهل خشیت دانسته است، از آن روست که ایشان در مقام درک حقایق و وقایع بدرستی شناخت یافته و گرایش روشنی پیدا می‌کنند. آنان در برابر عظمت الهی و جلال کبریایی خداوند خشیت و ترسی شیرین و شگفت دارند و در نهایت خاشع می‌شوند. خداوند در آیه ۱۶ با‌اشاره به مومنان می‌فرماید که ایمان بطور طبیعی در کسانی یافت می‌شود که از قلب سالم برخوردار باشند و این قلب سالم است که قلب خشیت‌دار را پدید می‌آورد و بطور طبیعی انسانی که از جلال الهی هراسان و خشیت دارد، می‌بایست در برابر خداوندی چنین اهل خشوع و در نهایت اهل خضوع باشد.

خشیت و خشوع قلب در برابر جلال الهی آن را چنان منعطف می‌سازد که قابلیت نزول باران جمال الهی بر آن فراهم می‌آید و زمینه رویش گیاهان و گل‌های زیبای مهر و محبت را ایجاد می‌کند. از این رو خداوند خشیت و خشوع قلب را به زمینی تشبیه کرده است که فروافتاده و خاضع است و این فروتنی موجب می‌شود تا باران الهی در آن قرار گیرد و جمع شود. این گونه است که دل‌های خاشع و خاضع در برابر جلال الهی، همانند زمینی فروتن و خاضع هستند که باران رحمت جمالی را می‌پذیرد و آماده بیداری و زندگی نوین و تازه‌ای می‌شود.

ذکر و یاد الهی عامل ایجاد خشیت و خشوع در برابر خداوند و بستر ساز نزول رحمت الهی است. بنابراین می‌بایست آدمی قلب سالم خویش را در مسیر بارش باران رحمت قرار دهد و با یاد خداوند آن را نرم گرداند؛ زیرا زمین سخت و بلند را نشاید که باران را حفظ و نگه دارد و گیاهان زیبا و گلهای قشنگ را برویاند.

خداوند در آیات ۱۶ و ۱۷ سوره حدید براساس همین نگرش است که ذکر خداوند و یاد عظمت و کبریایی او را کارساز در خشوع قلب بر می‌شمارد و قرآن را به عنوان مهم‌ترین و اصلی‌ترین مصداق ذکرالله مطرح می‌سازد. بنابراین تلاوت قرآن و شنیدن آیات آن، در خشوع قلب‌ها و دلها بسیار اثر بخش و تاثیرگذار خواهد بود.(همان)

این در حالی است که هر گونه فسق و فجور و تجاوز از حوزه عدالت و اعتدال موجب می‌شود تا آدمی به جای خشوع دچار کبر و غرور شود و از مسیر کمالی دور افتد و در نهایت گرفتار سنگدلی و قساوت قلب شده و همانند سنگ خارا باران رحمت الهی را نپذیرد چه رسد که نگه دارد و از آن گیاه عشق و محبت و مهر و ایمان برویاند.(همان)

اینکه خداوند در آیات ۲ و ۴ سوره انفال خشیت قلب در برابر خداوند را نشانه ایمان واقعی دانسته است به خاطر همین معناست که قلبی که خشیت دارد، در برابر عظمت و کبریای الهی خاشع و خاضع است و هم چون زمین نرم خواهان باران وحفظ آن می‌باشد. بر این اساس آموزه‌های الهی را می‌پذیرد و نسبت به آن واکنش مثبت نشان می‌دهد و شقاوت و بدبختی دور می‌گردد و به جای آن سعادت گیاه مهر و عشق را در خود می‌رویاند.(طه، آیات ۲ و ۳)

خداوند قلبی را که دارای خشیت الهی است قلبی می‌داند که خالی از هر گونه فسق و فجور یعنی مخالفت با عدالت و اعتدال می‌باشد(حدید آیه ۱۶) تا این معنا را تبیین و تحلیل کند که اصولا قلبی که گرایش به فسق و فجور دارد، نمی‌تواند خشیت داشته باشد و خاشع و خاضع در برابر خداوند باشد و از آموزه‌های وحیانی و هدایت‌های آن بهره مند شود اما دلی که اهل خشیت است و در برابر خداوند اهل خضوع است به سادگی تن به هر آنچه خداوند خواسته از جمله نماز و انفاق و زکات و مانند آن می‌دهد.(انفال، آیات ۲ و ۳)

همین نرمی و رقت قلبی که در اثر خشوع و خشیت پدیدار می‌شود، بهترین بستر و مناسب‌ترین زمینه برای گرایش آدمی به هر آنچه حق است می‌شود.(حج، آیات ۵۳ و ۵۴) و آدمی را برای شنیدن و عمل به آموزه‌های وحیانی مهیا و آماده می‌سازد(مائده، آیات ۸۲ و ۸۳) و مومنان و اهل عشق را همچون پروانه گرد آتش مهر و محبت وجود اهل رقت و نرمخویی جمع می‌کند.(آل عمران، آیه ۱۵۹)
قلب سلیم مرتبه‌ای برتر از سلامت

چنانکه گفته شد همه قلوب آدمی براساس فطرت و طبیعت نخستین آن بر سلامت و اعتدال و عدالت بنا نهاده شده است. این قلب اگر همچنان در مسیر کمالی بماند و از فساد و انحرافی که به سبب وسوسه‌های شیطانی و هواهای نفسانی پدید می‌آید خود را حفظ کند، در یک فرآیند رشدی و بالندگی به جایی می‌رسد که به قلب سلیم می‌رسد. قلب سلیم، قلبی است که سلامت در آن به شکل ملکه در آمده است و هیچ چیزی چون وسوسه‌های ابلیسی و خواسته‌های نفسانی نمی‌تواند در آن تاثیر منفی بجا گذارد.از این رو قلب سلیم در آموزه‌های قرآنی به عنوان قلبی خالی از هرگونه شائبه شرک مطرح می‌شود؛ زیرا شرک به معنای گرایش به سوی ضد کمالی است و قلب سلیم هیچ‌گونه گرایشی حتی مخفی و نهان به سوی ضد کمال یعنی ضد خداوند پیدا نمی‌کند.

از نظر خداوند کسانی دارای قلب سلیم هستند که از هر گونه پلشتی و زشتی عقلانی و عقلایی و وحیانی رهایی یافته‌اند و در مقام متقین در آمده اند؛ زیرا کسی که تقوا ملکه وی شده است، به هیچ‌گونه از پلشتی‌ها گرایشی نداشته و از آن پرهیز می‌کند که از جمله این پلشتی‌ها شرک است. این گونه است که بهشت به معنای بزرگ‌ترین و کامل‌ترین تجلی و مظهر جمال الهی برای آنان فراهم می‌شود و به جای آنکه ایشان به سوی بهشت بروند خود بهشت به سوی ایشان کشیده و آورده می‌شود.(شعراء، آیات ۸۹ و ۹۰)

به سخن دیگر، چنین قلوب پرهیزکاری که اهل خشیت و خشوع و سلامت کامل و ملکه‌ای هستند، هیچ غم و اندوهی در آنان راه نمی‌یابد و آرامش همیشگی را دارا می‌باشند (همان‌)

آنان به سبب اینکه خداوند را به عنوان مطلق کمالات معبود خویش قرار داده و به سویش می‌روند و بلکه می‌شتابند، از هر گونه امراض روحی و روانی و اخلاقی رهایی یافته‌اند و در آرامش مطلق و کامل، همه جلوه‌های جمالی الهی را در خود می‌یابند. این گونه است که بهشت‌، مشتاق ایشان می‌شود به جای آنکه آنان مشتاق بهشت باشند؛ چرا که مطلق زیبایی‌ها و کمالات را در خود دارا می‌باشند و بهشت می‌خواهد که این کمالات را در خود داشته باشد و به کمالات ایشان زینت یابد.

اینکه در برخی از روایات آمده است که بهشت سرزمینی خالی است که با اعمال انسانی ساخته می‌شود و زیبایی آن با کارهای آدمی پدید می‌آید، بیان و شرحی دیگر از همین معناست؛ بنابراین درست است که گفته شود اهل قلب سلیم به سوی بهشت مشتاق نیستند بلکه این بهشت است که مشتاق ایشان است؛ زیرا بهشت می‌خواهد تا خود را به جمال و کمال مومنان سلیم القلب بیاراید. بر این اساس است که خداوند در آیه ۸۹ و ۹۰ شعراء از نزدیک شدن بهشت به سوی متقین سخن می‌گوید تا این معنا را برساند که بهشت آفرین همین متقین هستند و بهشت نیز به سوی صاحبان خویش مشتاق است، چنانکه مومنان متقی، به سوی خداوند یکتا و یگانه مشتاق هستند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خبرگزاری اهل بیت علیه السلام به قلم: منصور پورمحیطی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(6)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
6 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: متین [عضو] 
5 stars

سلام دوست گرامی

همیشه از دیدن مطالب خوب وبلاگ شما لذت می برم

موفق باشید

1397/10/10 @ 22:54
نظر از:  
5 stars

سلام بسیار عالی بود

1397/09/29 @ 03:24
نظر از: عابدی [عضو] 

احسنت
دعوتید به وبلاگ ما در دردودل شهدای گمنام مهمون شهر ما
http://ivan.kowsarblog.ir/
نایب
الزیاره ودعاگوی دوستان

1397/09/28 @ 08:53
نظر از: زكي زاده [عضو] 
5 stars

درود
یلداتون مهدوی

دعوتید

نگاه مهرشید

http://maedeh.kowsarblog.ir/

1397/09/27 @ 11:14
نظر از: زكي زاده [عضو] 
5 stars

درود
یلداتون مهدوی

دعوتید

نگاه مهرشید

http://maedeh.kowsarblog.ir/

1397/09/27 @ 06:09
نظر از:  

سلام
خدا به همه قلب سلیم ،عقل کافی بده

1397/09/26 @ 09:43
نظر از: زكي زاده [عضو] 
5 stars

درود گرامی
قلمت پرتوان

دعوتید
شب پرماجرا

http://reyhane-esfaha.kowsarblog.ir/

1397/09/26 @ 05:40
نظر از: مدرسه علمیه الهیه شهرستان ساوه [عضو] 
5 stars

بسیار عالی بود دوست عزیز
دعوتید
http://elahie.kowsarblog.ir

1397/09/25 @ 19:53
نظر از: زكي زاده [عضو] 

درود خیلی آموزنده بود
الهی قلب سلیم عطایم کن …التماس دعا

دعوتید

درود جالب بود و آموزنده

دعوتید

ابر لیمویی

http://maedeh.kowsarblog.ir/

1397/09/25 @ 03:07


فرم در حال بارگذاری ...

والاترین انگیزه‌ها و اهداف ازدواج

نوشته شده توسطرحیمی 24ام آذر, 1397

 

ازدواج در تمام جوامع و فرهنگ‌ها امری مقدس به‌شمار می‌رود. در امر ازدواج و تشکیل خانواده، اهداف و انگیزه‌های متعددی وجود داشته که داراى آثار و نتایج فراوانى است. این انگیزه‌ها و اهداف می‌تواند زن، مرد و حتی اجتماع را تحت تأثیر قرار دهد و به همین دلیل آگاهی از اهدافی واقعی که به آن‌ها اشاره خواهیم کرد، می‌تواند در تعیین مسیر مناسب یاری رسان باشد. 

1) ایجاد آرامش

یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های ازدواج، ایجاد کانونی است که در آن زن و مرد احساس آرامش کنند. زیرا زنان آرامش دهنده روانی مردان‌اند و زن و مرد به دوستی با هم نیازمندند. زن و مرد هسته اصلى خانواده را تشکیل می‌دهند و خداوند چنان میلى را بین آن دو قرار داده که به سوى زندگى مشترک گام بردارند. گرچه یکى از عوامل این گرایش، غریزه جنسى است ولى با انجام پیوند زناشویى، به‌تدریج نوعى همبستگى روحى و عاطفى(عشق و محبت) میان آن‌ها پدیدار مى‌شود و آن‌ها را به سوى تأمین سعادت و خوشبختى یکدیگر سوق مى‌دهد.

ضامن بقاى این آرامش، دو عنصر بسیار قوى، یکى عشق و محبت و دیگرى رأفت و رحمت است. پس اگر یکى از این دو امر بین زن و مرد وجود نداشته باشد و دوستى و عشق جاى خود را به نفرت دهد و عطوفت و گذشت تبدیل به کینه گردد، باعث تحلیل روابط و شکست در زندگى زناشویى می‌شود.

آسایش و آرامش زن و شوهر در کنار یکدیگر فواید و نتایج روحى، جسمى، فردى و اجتماعى فراوانى را به دنبال داشته و در پرورش استعدادها و حفظ امنیت جامعه، نقش به‌سزایى دارد. بنابراین کسانى که از ازدواج، این سنت الهى، روى گردانیده و به آن تن نمى‌دهند، داراى وجودى ناقص هستند.

...

زن و مرد همانند جامه‌اى که عیوب و بدی‌هاى یکدیگر را مى‌پوشانند، وسیله‌اى براى زینت هم مى‌باشند، پوشش یکدیگر بوده و در پیمودن مسیر عفاف و پاک‌دامنى، یار و یاور یکدیگر شمرده مى‌شوند.

خداوند در قرآن‌کریم می‌فرماید: «هُنَّ لِبَاسٌ لَکمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»؛ آنان برای شما پوششی هستند و شما (هم) برای آنان پوششی هستید.(1)

و همچنین می‌فرماید:

«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيات لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ»؛ و از نشانه‌های اوست که از جنس خودتان همسرانی برایتان آفرید، تا بدان‌ها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمتی نهاد. به‌راستی در این (رحمت‌ها) برای مردمی که می‌اندیشند بی‌گمان نشانه‌هایی است.(2)

در واقع، هريك از مرد و زن به تنهايى ناقص است و نياز به ديگرى دارد و اين نقص، با تشكيل خانواده، برطرف و آرامش براى هر دو طرف حاصل مى‌شود. 

2) حفظ عفت و پاکدامنی 

ميل مرد به زن، و ميل زن به مرد، به‌خصوص به هنگام شكوفایى غرائز و شهوت، شدّت و قوّت آن به‌وقت نياز به ازدواج، امرى طبيعى، انسانى و حياتى است. در این زمان برترين و محكم‌ترين روش و برنامه جهت پيشگيرى از گناه و حفظ جامعه از افتادن در دام فحشا، ازدواج پسران و دختران به وقت نياز و در زمان مناسبِ آن است.

در اثر ازدواج، غریزه جنسی كه یكی از قوی‌ترین غرایز انسانی است، در مسیر طبیعی خود قرار می‌گیرد و این پدیده به نوبه خود، موجب می‌گردد تا انسان از گناهان و اشتباهاتی كه به خاطر میل جنسی انجام می‌دهد تا حد زیادی مصون بماند و هیچ‌گاه دامن خود را به روابط جنسی نامشروع آلوده نسازد تا در مسیر كمال و خودسازی معنوی بیشتر قدم گذارد. 

تأخیر در ازدواج از سنین جوانی كه سن نیاز به همسر است، موجب مشكلات دینی و عاطفی در فرد می‌گردد؛ زیرا در این مقطع زندگی كه نیازهای عاطفی و جنسی در هر كسی فعال است و انرژی كافی جنسی در او وجود دارد، اگر این نیاز به طور صحیح ارضا نشود، یا باید سركوب گردد که موجب بروز مشکلات روانی می‌گردد و یا به شیوه‌های نامناسب و ناهنجار تأمین شود كه در این صورت نیز، دیر یا زود موجب احساس گناه شده و به عزت نفس فرد آسیب می‌رساند.

3) بهره‌مندى از لذت‌هاى جنسى

نخستين عامل کشش برای تشکیل خانواده، تأمين نياز جنسى است. زن و مرد از نظر جسمى دو جنس مخالف‌ هم بوده و به‌تدريج كه بالغ مى‌شوند، نياز جنسى خاصى در آن‌ها پديد مى‌‌آيد كه هريك را به ديگرى متمايل مى‌‌سازد. تأمين اين نياز نه تنها نكوهيده نيست، بلكه با رعايت ضوابط و شرايط، كارى پسنديده و مقدّس به شمار مى‌‌رود.

رعايت اين حقيقت درباره نياز جنسى و تأمين آن، اقتضا دارد كه بلوغ جنسى به‌طور طبيعى و در وقت مناسب خود پديد آيد تا منشأ بحران و ناهماهنگى نشود، انسان را به سقوط نكشیده و مانع رشد و کمال او نشود. بنابراين لازم است محيط زندگى و جامعه انسانى از وجود عواملى كه باعث بلوغ زودرس مى‌شود و كودكان و نوجوانان را از مسير اصلى رشد و كمال خود به مسيرهاى انحرافى مى‌كشاند، پاك و پالايش شود. البته پس از بلوغ جنسى نيز بايد تأمين اين نياز، با تأمين نيازهاى ديگر انسان هماهنگ و همراه باشد و فقط نياز جنسى، همه ذهن و فكر انسان را به خود مشغول نسازد؛ چرا كه در اين صورت، انسان موجودى تك بعدى خواهد شد و بخش عمده‌اى از نيازها و كمال‌هاى وجودی خود را فراموش خواهد كرد كه این نیز باعث سقوط انسان مى‌شود.

همه نياز‌ها و تمايل‌هاى انسان، بر اساس حكمت خداوند در او به وديعه نهاده شده و هدفى خاص را دنبال مى‌كند. در اين ميان، نكته‌ قابل ملاحظه اين است كه نياز‌هاى انسان متعدّد است و انسان بايد همه آن‌ها را به‌طور متعادل و متوازن تأمين كند تا به كمال لايق انسانى دست يابد؛ از اين‌رو، هريك از نياز‌هاى خود را بايد به صورتى تأمين كند كه مانع تأمين ديگر نيازهاى او نشود و در رشد طبيعى و همه جانبه‌اش اختلال ايجاد نكند.

بديهى است كه اين هدف به تنهايى كافى نيست و نمى‌‌تواند يگانه علّت تشكيل زندگى خانوادگى باشد؛ زيرا بدون تشكيل خانواده هم، دستيابى به چنين هدفى امكان پذير است.

4) بقاى نسل انسان و فرزندآوری (تداوم)

یكی از بزرگترین ثمرات ازدواج، بقای نسل بشریت است كه مطابق هدف آفرینش می‌باشد. همسران جوان از طریق فرزنددار شدن موجب پیوند بین نسل‌ها می‌گردند و با پرورش فرزندان صالح و مؤمن، در اصلاح جامعه انسانی شریك شده و روح بندگی خالق متعال را كه هدف اساسی خلقت انسان است، در عرصه گیتی گسترش می‌دهند.

ازدواج راهى است براى استمرار نسل بشر؛ خداوند متعال در قرآن کریم، یکى از اهداف آفریدن همسرانى از جنس خود انسان را زیاد شدن شمار افراد ذکر نموده است. یکى از دلایل اصلى ممنوعیت آمیزش دو جنس موافق در اسلام، نابودى نسل بشر است؛ زیرا قانون آفرینش، جاذبه جنسى میان دو جنس مخالف را به عنوان عامل بقاى انسان قرار داده و تغییر مسیر آن به سوى همجنس‌بازى یا استمناء و آمیزش با حیوانات را پشت کردن به فطرت اصیل انسانى و قوانین طبیعى حاکم بر آفرینش می‌داند.

در قرآن کریم به داستان قوم لوط اشاره شده است. در این داستان آن‌ها به انحراف جنسى، هم‌جنس‌گرایى و رفتار زشت و ننگین آلوده شده بودند و البته نیز پایان دردناکی داشتند، و این مى‌تواند تابلو‌ی گویایی باشد براى کسانى که به فساد گرفتار گشته و از راه‌هاى غیر مشروع، شهوت خود را ارضاء مى‌نمایند. 

ثمره ازدواج انسان مى‌تواند فرزند شایسته‌اى باشد که باعث سربلندى و افتخار او گردد. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «نِسَاؤُکمْ حَرْثٌ لَکمْ فَأْتُوا حَرْثَکمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکم؛ زنانتان کشتزار(ان) شمایند؛ پس هر گاه و هر گونه که خواهید به کشتزار خود درآیید، و (از این کشتزار) حاصلی برای خود پیش فرستید».(3) جمله «قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکمْ» در آیه ذکر شده، این حقیقت را بیان مى‌نماید که زن فقط وسیله ارضاء شهوت نبوده و هدف نهایى آمیزش زن و مرد، تنها کامیابى و لذت جنسى نیست؛ بلکه از آن باید براى حفظ حیات بشر و ایجاد و پرورش فرزندان صالح که ذخایر معنوى فرداى انسان هستند، استفاده نمود.

5) داشتن فرزند و یا فرزندانی سالم و شایسته (تکامل) 

میل به داشتن فرزند و تداوم نسل، از انگیزه‌ها و اهداف مهمی است که همواره در دوره‌های مختلف تاریخی، موجب ازدواج و تشکیل خانواده که: «فَاطِرُ ٱلسَّمَاوَاتِ وَٱلْأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ ٱلْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا  يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ  لَيْسَ كَمِثْلِهِۦ شَىْءٌ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلْبَصِيرُ»؛ پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین (بر فطرت توحید) است. از سنخ خودتان برایتان جفت‌هایی قرار داد، و از دام‌ها (نیز) جفت‌هایی‌(نهاد). بدین وسیله شما را در آفرینش آشکار و نمودار می‌گرداند. هرگز چیزی (در ذات و صفات و افعالش) همانند او نیست و اوست بسیار شنوای بس بینا».(4)

پيدايش فرزند، خانواده را وارد مرحله جديدى مى‌كند و اعضاى ديگرى وارد خانواده خواهند شد كه نسل بعد را تشكيل مى‌دهند و پايه تشكيل جامعه آينده خواهد شد.

از سوى ديگر، هنگامى كه اعضاى جامعه گسترش مى‌يابند و روابط خانوادگى و خويشاوندى در آن‌ها ضعيف و فاصله آن‌ها از هم زياد مى‌شود، اين ارزش‌هاى اجتماعى هستند كه جايگزينِ رابطه خويشاوندى و فاميلى شده، وحدت و همبستگى جامعه را تضمين و تأمين مى‌كنند؛ ارزش‌هايى كه اسلام بر آن‌ها تكيه كرده و آن‌ها را بر عقايد و بينش خاصّ خود استوار ساخته است؛ ولى بايد توجّه داشت كه انتقال اين ارزش‌ها و عقايد به اعضاى آينده جامعه نيز به عهده خانواده است كه هرچه خانواده در اين راه موفّق‌تر باشد و بتواند فرزندان بیشتر و شايسته‌ترى پرورش و تحويل جامعه بدهد، آينده جامعه، بهتر و روشن‌تر خواهد بود و اگر در مسأله فرزندآوری، رشد و تربيت فرزند كوتاهى شود، آينده جامعه تهديد خواهد شد.

6) مسئولیت پذیرى

مسئولیت به معنای ضمانت و تعهد است. هر گاه انسان متعهد به انجام کاری می‌شود، در حقیقت مسئولیت انجام آن کار را پذیرفته است. هر فرد، از منظرهای مختلف تکالیفی بر دوش دارد؛ از آن‌جا که انسان در ارتباط با سطوح مختلف مسئولیت های گوناکون و متفاوتی دارد که در قبال همسر و خانواده نیز باید چنین باشد. بنابرین لازم است مسئولیت پذیری را به نحوی در خود ایجاد و پرورش دهد تا بتواند آن را با ازدواج و زندگی جدید تطبیق دهد.

تشکیل خانواده، زن و مرد را از پریشانی و بی هدفی نجات می‌دهد و اطمینان و آرامش را به آنان هدیه می‌کند. خانواده کانونی مقدس است. بدین جهت، بنای زندگی خانوادگی را بر حقوقی که نکته های ظریف و دقیق در آن هست، استوار می‌کند. بر همین اساس، همسران در قبال یکدیگر مسئولند و حقوقی بر گردن هم دارند.

انسان وقتى مجرد است، احساس مسئولیت چندانى نمى‌کند و از نیرو و استعداد و ابتکار خویش به اندازه کافى استفاده نمى‌نماید؛ مثلًا براى کسب روزی حلال، تلاش چندانى نمى‌کند و اگر درآمدى هم پیدا نمود، در حفظ و رونق بخشیدن به آن اقدامى نمى‌کند و به همین جهت، انسان‌هاى مجرد غالباً خانه به دوش و تهیدست مى‌باشند. اما بعد از ازدواج و خارج شدن از حالت تجرد، به مرحله زندگى مشترک وارد شده و شخصیتى تازه و اجتماعى پیدا نموده و خود را شدیداً مسئول حفظ آبروى خانواده و همسر و تأمین لوازم زندگى آنان مى‌داند؛ به همین جهت تمام هوش و ابتکار خویش را به کار مى‌بندد تا درآمدى به دست آورده و در راه صحیح مصرف نماید. او دیگر خود را بى‌قید و رها نمى‌بیند که هرکجا خواست برود و با هر که خواست نشست و برخاست کند و در برابر کسى مسئول نباشد.

7) تامین نیاز‌های عاطفی

روان شناسان یکی از نیازهای اساسی و مهم آدمی را نیاز به محبت ذکر کرده‌اند. آدمی در هر سن و مرحله‌ای از حیات خویش به محبت احتیاج دارد و علاقه‌مند است که دیگران او را دوست بدارند و به او مهر بورزند.

یکی از راه‌های مهم و مؤثر ابراز مهر و محبت و برقراری دوستی بین زن ومرد، ازدواج است. آثار محبت و تبدیل آن به عشق و علاقه وافر و همبستگی عمیق روانی و عاطفی، پیوند زن و مرد را تحکیم بخشیده و فضای خانواده را به فضایی صمیمی، گرم، پرطراوت، شاداب و بالنده مبدل می‌کند. محبت کردن و محبت دیدن، رضایت خاطر پدید می‌آورد و تعادل روانی زن و مرد را ممکن می‌سازد. محبت، صفا دهنده وجود است و شفابخش دردها. 

مودّت، به معناى ظاهر ساختنِ محبّت و رحمت، نوعى تأثّرِ روحى و نفسانى است كه از مشاهده نياز طرفِ مقابل حاصل مى‌شود و شخص را به رفع نيازِ وى وا مى‌دارد. اين حالت، پيوسته به صورت يك كنش و واكنش متقابل ميان همسران ادامه مى‌يابد و عواطفى عميق‌تر و بادوام‌تر ميان آن دو ايجاد خواهد كرد كه وحدت و استحكام بنيان خانواده را در پى دارد و پرتو آن به فرزندانشان نيز سرايت خواهد كرد. مايه‌های اوليه اين حقيقت به صورت غريزه، ميل، دوستى، عشق، و مهربانى در مرد و زن به اراده حكيمانه حضرت حق قرار داده شده:

«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيات لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ»؛ و از نشانه‌های اوست که از جنس خودتان همسرانی برایتان آفرید، تا بدان‌ها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمتی نهاد. به‌راستی در این (رحمت‌ها) برای مردمی که می‌اندیشند بی‌گمان نشانه‌هایی است.(5)

«وَ هُوَ الَّذى خَلَقَ مِنَ الْمآءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَديراً»؛ و اوست کسی که از آب (منی) بشری آفرید. پس او را (دارای خویشاوندی) نسبی و دامادی نهاد. و پروردگارت بس توانا بوده است.(6)

خداوند در حقيقت به يكى از نيازهاى اصيل انسان اشاره مى‌كند كه ريشه فطرى دارد و جز در زندگى خانوادگى به‌صورت كامل ارض نمى‌شود. انسان، به‌ويژه در سنّ بلوغ، احساس نياز مى‌كند كه كسى را دوست داشته باشد و كسى نيز او را دوست داشته باشد؛ از اين‌رو هر روز به كسى دل مى‌بندد و پس از آن كه در عشق خود شكست خورد، دنبال ديگرى مى‌رود. كم نيستند جوانانى كه بهترين فصل زندگى و بخش عمده‌اى از سرمايه عمر خود را در اين موضوع هدر مى‌دهند و سرانجام با اعصابى فرسوده، از زندگى و جامعه بريده و به گوشه‌گيرى روى مى‌آورند.

بايد توجّه داشت كه راه درست تأمين اين نياز روحى و ايجاد رابطه عاطفى را مى‌توان در يك ازدواج حساب شده، جُست و محبوب خود را يافت. در اين صورت، انسان مى‌داند كه بايد به چه كسى عشق بورزد و متقابلا مورد عشق و محبّت همسر خويش نيز قرار خواهد گرفت و در زندگى پر از صفا و صميميّت، هر دو به زندگى خود ادامه خواهند داد. با اين فرض، در چارچوب اصول اخلاقى و ارزش‌هاى دينى، اين نيازِ عميقِ عاطفى و روانى اشباع خواهد شد. خانواده‌هايى كه به اين ترتيب و با رعايت اصول اخلاقى و در پوشش رعايت ارزش‌های والاى دينى تشكيل مى‌شوند، از نوعى صفا، صميميّت و لذّت در زندگى خود بهره مى‌برند كه ديگران از آن، بى‌بهره و بى‌خبرند. 

در جوامعى كه روابط جنسى، آزاد است، همسران اغلب گرفتارِ اضطراب روحى مى‌شوند و آرامش لازم را نمى‌يابند. افزون بر اين، در اين جوامع به‌طور معمول، عشقِ جدّى و با‌دوامى در خانواده پيدا نمى‌شود و همسران عموماً احساس كمبود عاطفى خواهند داشت و آامار افزایش خیانت و روابط نا‌مشروع در جوامع غربی خود می‌تواند شاهدی بر این موضوع باشد.(7)

8) تأمین و تضمین سلامت جسم و روان 

یکی از انگیزه‌های مهم ازدواج، تأمین سلامت جسم و روان زن و مرد از طریق ارضای احتیاجات جسمانی و روانی است. نیاز به امنیت خاطر، نیاز به معاشرت، نیاز به درد‌دل، نیاز به تغذیه و غیره که  اگر به درستی و به موقع ارضاء نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند، نابسامانی‌ها و زیان‌های فراوانی را در زندگی فردی و اجتماعی پدید می‌آورند. لذا ازدواج از عوامل مهم و مؤثر در ایجاد آرامش و سکون آدمی و سبب اساسی تعادل وجود است. ازدواج به زندگی زن و مرد جهت می‌بخشد و مرد و زنِ نگران، مضطرب و سرکش را آرام ساخته و موجبات حفظ سلامت تن و روان آنان را فراهم می‌کند. 

خودداری از ازدواج و در نتیجه عدم ارضای پاره‌ای از نیاز‌های آدمی ممکن است زمینه اختلالات عاطفی و بیماری‌های جسمانی و روانی را مساعد سازد و خروج از اعتدالِ وجود را ممکن نماید. 

9) فراهم نمودن بستر تکامل یکدیگر

یکی دیگر از انگیزه‌های ازدواج، کمک به رشد و تکامل زن و مرد است. زیرا محیط گرم و صمیمی و فضای پر مودت و محبت خانواده، فرصتی برای تبادل اندیشه‌ها، رشد اجتماعی، فرهنگی  و اخلاقی زن و شوهر و دیگر اعضای خانواده است. در سازمان خانواده، افراد تحت تأثیر دانش‌ها، بینش‌ها و دیدگاه‌ها و مهارت‌های یکدیگر هستند. در این فضا، پاره‌ای از استعداد‌های زن و مرد و دیگر اعضای خانواده شکوفا می‌گردد، احساس و قبول مسئولیت و رشد اجتماعی ممکن می‌شود و تعامل حاکم بر این فضا به رشد شخصیت افراد کمک می‌کند.

در پایان شایان ذکر است که باید به نحوی اصول مشخصی را برای داشتن سلامت روانی در زندگی زناشویی دنبال کنیم تا به اهداف مذکور دست پیدا کنید. این اصول می‌تواند شامل دانستنی‌های قبل از ازدواج، دوران نامزدی و دانستنی‌های همسر‌داری و… باشد که فرد را برای رسیدن به اهداف تشکیل خانواده که مفصلاً به آن‌ها پرداخته خواهد شد، یاری نماید.


1. سوره بقره، آیه 187، ترجمه دکتر صادقی تهرانی.

2. سوره روم، آیه 21، ترجمه دکتر صادقی تهرانی.

3. سوره بقره، آیه 223، ترجمه دکتر صادقی تهرانی.

4. سوره شوری، آیه 11، ترجمه دکتر صادقی تهرانی.

5. سوره روم، آیه 21، ترجمه دکتر صادقی تهرانی.

6. سوره فرقان، آیه 54، ترجمه دکتر صادقی تهرانی. 

7. به گزارش مشرق، نظر سنجی پورتال آماری آنلاین استاتیستا (Statista) که با همکاری سایت “ریچست” برگزار شد، حاکیست: اکثر مردانی که به زنان خود خیانت می‌کنند، اتباع کشورهای اروپائی هستند.

پایگاه خانواده اسلامی

نظر از:  

سلام
پیامبر فرمودند ازدواجوسنت من است هرکس از این سنت روی برگرداند از من نیست

1397/10/03 @ 11:33


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم