شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1395همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد،ور نه
سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت
باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی
دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز
تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است
رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز
هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی
همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز
علی اکبر لطیفیان
فرم در حال بارگذاری ...
تهمت زدن با استغفار بخشیده نمی شود فقط باید جبران شود (شرح دعای روز بیست و نهم )
نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1395تهمت زدن با استغفار حل نمی شود و فقط باید جبران شود،تهمت نظام اجتماعی را به هم می زند، عدالت اجتماعی را خدشه دار می کند، بی گناه گرفتار و اعتماد عمومی سلب می شود.
در ادامه شرح دعا های روزانه ماه مبارک رمضان به قلم حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی رسولی جویباری شرح دعای روز بیست و نهم را منتشر می کند .
اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.
خدایا در این روز مرا به مهر و رحمتت فرا بگیر( با رحمتت بپوشان)، و توفیق دوری از گناه روزی ام فرما، و قلبم را از آلودگی های و تیرگی های تهمت پاک فرما، ای خدایی که نسبت به مومنان اهل ترحم و مهربانی هستی.
...
>اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ
غشّ به معنی پوشاندن و مخفی کردن؛ کسی که عیب جنس را بپوشاند و از خریدار مخفی کند، می گویند غشّ در معامله کرده است. ليسَ مِنّا مَن غَشَّ مُسلِما (وسائل الشیعه، ج12، ص 210(، کسی که غش در معامله می کند، مسلمان نیست. در اینجا منظور آن است که رحمت آنقدر زیاد باشد که عیوب را بپوشاند.
مرا با رحمتت بپوشان به حدی که همه وجود مرا رحمت تو بگیرد و مرا غرق در رحمتت کن.
واژه رحمت بیش از 500 بار در قرآن آمده و به معنای مهربانی، شفقت، دلسوزی و دل نازکی می باشد.
در دعای مسح سر هنگام وضو هم داریم: اَللّهُمَّ غَشِّنِي بِرَحْمَتِك وَ بَرَكاتِك وَ عَفْوِك
رحمت خدا واسعه است، در رحمت الهی ناامیدی راه ندارد و کسی نباید ناامید شود. (و َمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ، حجر/56) جز گمراهان، چه کسی از رحمت خدا ناامید می شود؟
پس ناامیدی ضعف و ویژگی گمراهان است.
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ، (عنکبوت/23) کسانی که به آیات خداوند و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مأیوسند و برای آنها عذاب دردناکی است.
پس مأیوس از رحمت الهی کافر است و عذاب دردناکی دارد.
آنقدر رحمت الهی واسعه است که امام صادق(ع) می فرماید: روز قیامت حتی ابلیس هم به رحمت الهی طمع می کند.
رحمت الهی حد و مرز ندارد
رحمت الهی لایزال است، حد و مرز ندارد و همیشگی است و شامل همه می شود لذا چیزی از رحمت کم نمی شود.
خداوند به داود(ع) می فرماید: ای داود! همانگونه که از خورشید با تابش چیزی کم نمی شود، رحمت الهی هم کم شدنی نیست.
رحمت عام الهی( رحمانیت)، شامل همه انسان ها اعم از مسلمان و غیر مسلمان می شود، مثل زندگی کردن، نفس کشیدن و غیره؛ اما رحمت خاصه او( رحیمیت)، مخصوص اهل ایمان است، مثل حیات طیبه، نورانیت در دنیا و آخرت و غیره.
عوامل نزول رحمت:
* منشا نزول همه رحمت ها، اهل بیت(ع) هستند. أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ [اللَّهُ] وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ … بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ … بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلا بِإِذْنِهِ …كَلامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ؛ عجیب است لَولا الحجه اساخت الارضُ باهلها!!!
* صبر، وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ… أُوْلَئک عَلَیهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئک هُمُ الْمُهْتَدُونَ (بقره/157-155)
* عفو و بخشش، على(ع): بِالْعَفْوِ تَنْزِلُ الرَّحْمَةَ(غرر الحكم، ص246(
* توبه، علی(ع): التّوبَةُ تَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَة(تصنیف غررالحکم ودررالکلم ، ص 195)
* ترحم به دیگران، علی(ع): بِبَذلِ الرحمَةِ تُستَنزَلُ الرحمَةُ )jصنیف غررالحکم ودررالکلم،ص۲۴۶(
* ایمان و تقوی
وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ
توفیق، عبادت و بندگی است که نیاز انسان مومن است.
عصمت، ترک معصیت است.
توفیق و عبادت، انسان را به خدا نزدیک می کند ولی با گناه انسان از دایره خدا خارج می شود. پس در کنار توفیق، خودنگهداری و عصمت هم باید باشد.
وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ
قلبم را از آلودگی و تیرگی تهمت پاک کن.
تهمت، یا تهمت شخص به دیگرا ن است یا تهمت دیگران به شخص.
کسی که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند یا درباره او چیزی بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلّی از آتش قرار می دهد تا از مسئولیت آنچه گفته، درآید.
غیبت این است که در غیاب شخص، واقعیتی از او بگوید که راضی نیست اما تهمت حرفی است که از اساس دروغ است.
تهمت نظام اجتماعی را به هم می زند
تهمت با استغفار حل نمی شود و فقط باید جبران شود،تهمت نظام اجتماعی را به هم می زند، عدالت اجتماعی را خدشه دار می کند، حق و باطل را ممزوج می کند، بی گناه گرفتار می شود و اعتماد عمومی سلب می شود
فرم در حال بارگذاری ...
دعای وداع ماه رمضان +دانلود متن، ترجمه و صوت با نوای مداحان مشهور
نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1395دعاى وداع ماه مبارك رمضان:
جابر بن عبدالله انصاری، می گوید: در جمعه آخر ماه رمضان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم، هنگامی که چشم آن حضرت بر من افتاد فرمود: ای جابر! این جمعه آخر ماه رمضان است. پس با آن وداع کن و بگو:«خدایا! این رمضان را آخرین روزه ما قرار نده و اگر چنین مقرّر کردی، ما را مورد رحمت خود قرار ده و محروممان مساز». هر کس این را بگوید، به یکی از دو امر نیکو می رسد: یا آنکه طول عمر می یابد و ماه رمضان بعدی را درک می کند، و یا آنکه مورد بخشش و رحمت خدا قرار می گیرد
اولین مطلبی که در ملحقات بیان می شود، دعای وداعی است که در ماه مبارک رمضان می خوانیم:
شيخ كلينى رضوان الله عليه در كتاب كافى روايت كرده از ابو بصير از حضرت صادق عليه السلام اين دعا را براى وداع ماه رمضان
دعای وداع ماه مبارک رمضان از حاج محمود کریمی
دعای وداع با ماه مبارک رمضان” امام زین العابدین (علیه السلام) با نوای حاج میثم مطیعی، 94/04/23
رمضان است و میهمانی یار (مناجات با خدا) 8.62 MB
دعای وداع زین العابدین (علیه السلام) با ماه مبارک رمضان در صحیفه سجادیه 50.42 MB
متن دعا:اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُاى خدا تو خود در كتابى كه نازل كردى فرمودى ماه رمضان آن ماهى است كه در آن قرآن نازل شده
وَ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَدْ تَصَرَّمَ فَأَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَ كَلِمَاتِكَ التَّامَّةِ
و اين شهر مبارك رمضان به پايان رسيد پس از تو درخواست مى كنم به حق ذات بزرگوار كريمت و به حق كلمات تامه خاصانت
إِنْ كَانَ بَقِيَ عَلَيَّ ذَنْبٌ لَمْ تَغْفِرْهُ لِي أَوْ تُرِيدُ أَنْ تُعَذِّبَنِي عَلَيْهِ أَوْ تُقَايِسَنِي بِهِ
كه اگر تا اكنون بر من گناهى باقى است كه هنوز نبخشيده اى و اراده عذاب و رنج مرا به آن گناه دارى
أَنْ لاَ يَطْلُعَ فَجْرُ هَذِهِ اللَّيْلَةِ أَوْ يَتَصَرَّمَ هَذَا الشَّهْرُ إِلاَّ وَ قَدْ غَفَرْتَهُ لِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
اى خدا آن گناه را پيش از آنكه صبح اينشب آخر رمضان طلوع كند و اين ماه تمام به پايان رسد كرم كن و از آن گنه درگذر اى مهربانترين مهربانان عالم
...
اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بِمَحَامِدِكَ كُلِّهَا أَوَّلِهَا وَ آخِرِهَا مَا قُلْتَ لِنَفْسِكَ مِنْهَا
اى خدا تو را ستايش مى كنم به جميع صفات كمالت از اول تا به آخر آنچه را تو خود در ستايش خويش فرموده اى
وَ مَا قَالَ الْخَلاَئِقُ الْحَامِدُونَ الْمُجْتَهِدُونَ الْمَعْدُودُونَ (الْمُعَدِّدُونَ) الْمُوَفِّرُونَ (الْمُؤْثِرُونَ) ذِكْرَكَ وَ الشُّكْرَ لَكَ
و آنچه خلايقى كه با كمال جهد و توجه پس به حمد و ستايشت و با تعظيم به ذكر و شكرت مى پردازند
الَّذِينَ أَعَنْتَهُمْ عَلَى أَدَاءِ حَقِّكَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ مِنَ الْمَلاَئِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ
يعنى آن كسانى كه تو آنان را بر اداء حق بندگيت يارى كردى از انواع خلق از ملائكه مقرب
وَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَصْنَافِ النَّاطِقِينَ وَ الْمُسَبِّحِينَ لَكَ مِنْ جَمِيعِ الْعَالَمِينَ
و پيمبران و رسولان و اصناف ناطقين به ذكرت و تسبيح گويان حضرتت تمام عالميان به همه اين حمدها تو را ستايش مى كنيم
عَلَى أَنَّكَ بَلَّغْتَنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ عَلَيْنَا مِنْ نِعَمِكَ وَ عِنْدَنَا مِنْ قِسَمِكَ وَ إِحْسَانِكَ وَ تَظَاهُرِ امْتِنَانِكَ
كه تو ما را به اين ماه رمضان رسانيدى در حالى كه نعمتهايت بر ما وافر و نزد ما از قسمت روزيت و كرم و احسان و امتنانت متظاهر بود
فَبِذَلِكَ لَكَ مُنْتَهَى الْحَمْدِ الْخَالِدِ الدَّائِمِ الرَّاكِدِ الْمُخَلَّدِ السَّرْمَدِ
پس در مقابل اين نعمتها تو را حمد كنيم ستايش شايسته در منتهاى حد حمدى هميشگى و بر دوام و ثبات و مخلد و سرمدى
الَّذِي لاَ يَنْفَدُ طُولَ الْأَبَدِ جَلَّ ثَنَاؤُكَ أَعَنْتَنَا عَلَيْهِ
كه طول ابديت آن حمد را پايان ندهد اى خدا ثناى تو بزرگ است تو ما را يارى كردى بر اداء وظيفه اين ماه شريف
حَتَّى قَضَيْتَ عَنَّا صِيَامَهُ وَ قِيَامَهُ مِنْ صَلاَةٍ وَ مَا كَانَ مِنَّا فِيهِ مِنْ بِرٍّ أَوْ شُكْرٍ أَوْ ذِكْرٍ
تا آنكه روزه آن و اقامه نماز و آنچه از اعمال خير و شكر و ذكر تو كرديم تو از ما ادا فرمودى
اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا بِأَحْسَنِ قَبُولِكَ وَ تَجَاوُزِكَ وَ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ وَ غُفْرَانِكَ وَ حَقِيقَةِ رِضْوَانِكَ
پروردگارا پس تو از كرم اعمال خير ما را بحد كامل بپذير و مقبول درگاهت بگردان و از ما بكرمت درگذر و ما را مشمول عفو و ملاطفت و آمرزش خود و حقيقت خوشنودى خويش قرار ده
حَتَّى تُظَفِّرَنَا (تُظْفِرَنَا) فِيهِ بِكُلِّ خَيْرٍ مَطْلُوبٍ وَ جَزِيلِ عَطَاءٍ مَوْهُوبٍ
تا ما را در اين ماه فيروز و موفق بر هر كار نيكوى مطلوب و عطاى بزرگ موهبت گردانى
وَ تُوقِيَنَا فِيهِ مِنْ كُلِّ مَرْهُوبٍ أَوْ بَلاَءٍ مَجْلُوبٍ أَوْ ذَنْبٍ مَكْسُوبٍ
و هم از كرم از هر چه مخوف و ترسناك است و هر بلا كه بسوى ما مى كشند و هر گناه كه به عمل آريم ما را از آن محفوظ دار
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظِيمِ مَا سَأَلَكَ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِكَ مِنْ كَرِيمِ أَسْمَائِكَ وَ جَمِيلِ ثَنَائِكَ وَ خَاصَّةِ دُعَائِكَ
اى خدا از تو درخواست مى كنم به عظيم امرى كه احدى از خلقت درخواست كننداز اسماء كريم و ثناى جميل و دعاى خاص تو
أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
كه نخست درود فرستى بر محمد و آل محمد (ع)
وَ أَنْ تَجْعَلَ شَهْرَنَا هَذَا أَعْظَمَ شَهْرِ رَمَضَانَ مَرَّ عَلَيْنَا مُنْذُ أَنْزَلْتَنَا إِلَى الدُّنْيَا بَرَكَةً فِي عِصْمَةِ دِينِي وَ خَلاَصِ نَفْسِي
و اين ماه رمضان ما را بزرگترين و با بركتترين ماه مباركى قرار ده كه از هنگامى كه ما را به دار دنيا آوردى تا كنون بر ما گذشته است هم از جهت حفظ دين و خلاص و نجات جانم
وَ قَضَاءِ حَوَائِجِي وَ تُشَفِّعَنِي فِي مَسَائِلِي وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ عَلَيَّ وَ صَرْفِ السُّوءِ عَنِّي وَ لِبَاسِ الْعَافِيَةِ لِي فِيهِ
و هم از جهت برآمدن حاجتهايم و مرا تو خود شفيع باش در مسئلتهايم از درگاهت و اعطاى نعمت كامل و برطرف شدن بديها از من و پوشيدن لباس ببخش و عافيت برايم در اين ماه شريف
وَ أَنْ تَجْعَلَنِي بِرَحْمَتِكَ مِمَّنْ خِرْتَ (خُرْتَ) (ادَّخَرْتَ) لَهُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا لَهُ خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
و هم در اين ماه از لطف و رحمتت مرا از آنان قرار ده كه ثواب ليلة القدر را كه بهتر در اجر از هزار ماه است بر آنها اختيار و ذخيره كرده اى
فِي أَعْظَمِ الْأَجْرِ وَ كَرَائِمِ الذُّخْرِ وَ حُسْنِ الشُّكْرِ وَ طُولِ الْعُمْرِ وَ دَوَامِ الْيُسْرِ
و هم ذخيره هاى پر بهاى ديگر و شكرگزارى نيكو و طول عمر و آسايش دائم
اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ وَ طَوْلِكَ وَ عَفْوِكَ وَ نَعْمَائِكَ وَ جَلاَلِكَ وَ قَدِيمِ إِحْسَانِكَ وَ امْتِنَانِكَ
اى خدا و از تو سؤال مى كنم به حق رحمت واسعه و احسان و عفو و بخشش نعمتهايت و به حق جلال و عظمت عطاء و احسان قديم ازليت
أَنْ لاَ تَجْعَلَهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنَّا لِشَهْرِ رَمَضَانَ حَتَّى تُبَلِّغَنَاهُ مِنْ قَابِلٍ عَلَى أَحْسَنِ حَالٍ
كه اين رمضان را آخر عهد عمر من با ماه مبارك رمضان قرار ندهى تا در سال آتيه هم بر بهترين حال مرا نايل سازى به ثواب ماه مبارك
وَ تُعَرِّفَنِي هِلاَلَهُ مَعَ النَّاظِرِينَ إِلَيْهِ وَ الْمُعْتَرِفِينَ (وَ الْمُتَعَرِّفِينَ) لَهُ فِي أَعْفَى عَافِيَتِكَ وَ أَنْعَمِ نِعْمَتِكَ
و هلال ماه رمضان را بمن نشان دهى با ساير مؤمنانى كه بنظاره ماه شب اول پرداخته و مقر و معترف باحترام اين ماهند در حالى كه در عافيت و آسايش كامل باشم و بهترين نعمتها
وَ أَوْسَعِ رَحْمَتِكَ وَ أَجْزَلِ قِسَمِكَ يَا رَبِّيَ الَّذِي لَيْسَ لِي رَبٌّ غَيْرُهُ
و وسيعترين رحمت و عظيمتر قسمت اى پروردگار من كه جز تو مرا پروردگارى نيست
لاَ يَكُونُ هَذَا الْوَدَاعُ مِنِّي لَهُ وَدَاعَ فَنَاءٍ وَ لاَ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِلِقَاءٍ حَتَّى تُرِيَنِيهِ مِنْ قَابِلٍ
اين وداعى كه با ماه رمضان كردم وداع فنا و مرگ و آخرين عهد ملاقاتم با ماه مبارك رمضان نباشد تا آنكه به من در سال آتيه باز ماه رمضان را بنمايى
فِي أَوْسَعِ النِّعَمِ وَ أَفْضَلِ الرَّجَاءِ وَ أَنَا لَكَ عَلَى أَحْسَنِ الْوَفَاءِ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ
در حالى كه در وسيعترين نعمت باشم و بهترين اميد و با تو در بهترين عهد وفادارى باشم البته تو مستجاب كننده دعاى خلقى
اللَّهُمَّ اسْمَعْ دُعَائِي وَ ارْحَمْ تَضَرُّعِي وَ تَذَلُّلِي لَكَ وَ اسْتِكَانَتِي وَ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ
اى خدا دعاى مرا اجابت كن و به تضرع و زاريم ترحم فرما و بر ذلت و خواريم و اعتماد و توكلم بر حضرتت رحم آر
وَ أَنَا لَكَ مُسَلِّمٌ لاَ أَرْجُو نَجَاحاً وَ لاَ مُعَافَاةً وَ لاَ تَشْرِيفاً وَ لاَ تَبْلِيغاً إِلاَّ بِكَ وَ مِنْكَ
و من تسليم فرمان توام و اميد نجاح و رستگارى و سلامت و شرافت و نيل به مقصد جز به حضرتت و از درگاه كرمت ندارم
وَ امْنُنْ عَلَيَّ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ بِتَبْلِيغِي شَهْرَ رَمَضَانَ
و بر من منت گذار اى خدايى كه ثنايت بزرگ و نامهاى مباركت مقدس است و عمر مرا تا به رمضان ديگر برسان
وَ أَنَا مُعَافًى مِنْ كُلِّ مَكْرُوهٍ وَ مَحْذُورٍ وَ مِنْ جَمِيعِ الْبَوَائِقِ
در حالى كه مرا سلامتى و آسايش از هر امر ناگوار و ترسناك و عافيت از هر سختى و بلاء عطا فرما
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَعَانَنَا عَلَى صِيَامِ هَذَا الشَّهْرِ وَ قِيَامِهِ حَتَّى بَلَّغَنِي آخِرَ لَيْلَةٍ مِنْهُ
شكر و ستايش خداى را كه ما را براى روزه اين ماه شريف يارى فرمود و بر قيام نماز تا آخرين ليله ماه مبارك مرا نايل گردانيد.
منبع:موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت
فرم در حال بارگذاری ...
احکام کفاره روزه/کدام روزهها قضا و کفاره دارند؟
نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1395فطریه بر چه افرادی واجب میشود؟
افراد مسافر، زنان باردار و شیرده، بیماران و همه افرادی که به هر دلیلی نتوانستهاند در ماه رمضان روزههای خود را بجا آورند، این گزارش را بخوانند.احکام مختلف پرداخت فطریه و قضا و کفاره روزه برای بیماران، زنان حائض، زنان باردار و شیرده، مسافران و غیره به تفصیل در این گزارش آمده است.احکام کفاره روزه از توضیح المسائل امام خمینی(ره):- كسی كه كفاره روزه رمضان بر او واجب است، بايد يك بنده آزاد كند يا به دستوری كه در مساله بعد گفته می شود، دو ماه روزه بگيرد يا شصت فقير را سير كند يا به هر كدام، يك مد كه تقريبا ده سير است، طعام يعنی گندم يا جو و مانند اينها بدهد، و چنانچه اينها برايش ممكن نباشد، هر چند مد كه می تواند به فقرا طعام بدهد و اگر نتواند طعام بدهد بايد استغفار كند، اگر چه مثلا يك مرتبه بگويد: «استغفرالله»، و احتياط واجب در فرض اخير آن است كه هر وقت بتواند، كفاره را بدهد.- كسی كه می خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد، بايد سی و يك روز آن را پی در پی بگيرد، و اگر بقيه آن پی در پی نباشد، اشكال ندارد.- كسی كه می خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد، نبايد موقعی شروع كند كه در بين سی و يك روز، روزی باشد كه مانند عيد قربان روزه آن حرام است.- كسی كه بايد پی در پی روزه بگيرد، اگر در بين آن بدون عذر يك روز روزه نگيرد، يا وقتی شروع كند كه در بين آن به روزی برسد كه روزه آن واجب است،مثلا به روزی برسد كه نذر كرده آن روز را روزه بگيرد، بايد روزه ها را از سر بگيرد.- اگر در بين روزهايی كه بايد پی در پی روزه بگيرد، عذری مثل حيض يا نفاس يا سفری كه در رفتن آن مجبور است، برای او پيش آيد، بعد از برطرف شدن عذر واجب نيست روزه ها را از سر بگيرد، بلكه بقيه را بعد از برطرف شدن عذر بجا می آورد.- اگر به چيز حرامی روزه خود را باطل كند، چه آن چيز اصلا حرام باشد مثل شراب و زنا، يا به جهتی حرام شده باشد مثل نزديكی كردن با عيال خود در حال حيض، بنا بر احتياط كفاره جمع بر او واجب می شود، يعنی بايد يك بنده آزاد كند و دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند، يا به هر كدام آنها يك مد كه تقريبا ده سير است گندم يا جو يا نان و مانند اينها بدهد، و چنانچه هر سه برايش ممكن نباشد، هر كدام آنها را كه ممكن است بايد انجام دهد.- اگر روزه دار دروغی را به خدا و پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم نسبت دهد، كفاره جمع كه تفصيل آن در مساله پيش گفته شد بنابر احتياط بر او واجب می شود.- اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه جماع كند، يك كفاره براو واجب است، ولی اگر جماع او حرام باشد يك كفاره جمع واجب می شود.- اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه غير جماع كار ديگری كه روزه را باطل می كند انجام دهد، برای همه آنها يك كفاره كافی است.- اگر روزه دار جماع حرام كند و بعد با حلال خود جماع نمايد، يك كفاره جمع كافی است.- اگر روزه دار كاری كه حلال است و روزه را باطل می كند، انجام دهد،مثلا آب بياشامد، و بعد كار ديگری كه حرام است و روزه را باطل می كند انجام دهد، مثلا غذای حرامی بخورد، يك كفاره كافی است.- اگر روزه دار آروغ بزند و چيزی در دهانش بيايد، چنانچه عمدا آن را فرو ببرد، روزه اش باطل است و بايد قضای آن را بگيرد و كفاره هم بر او واجب می شود، و اگر خوردن آن چيز حرام باشد، مثلا موقع آروغ زدن خون يا غذايی كه از صورت غذا بودن خارج شده به دهان او بيايد و عمدا آن را فرو برد، بايد قضای آن روزه را بگيرد، و بنابر احتياط كفاره جمع هم بر او واجب می شود.
...
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/4/4739046_153.png)
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/4/4739046_153.png)
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/4/4739046_153.png)
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/4/4739046_153.png)
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/4/4739046_153.png)
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/4/4739046_153.png)
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/4/4739046_153.png)
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/4/4739046_153.png)
سؤال: آیا زکات فطره را مى توان به سادات محترم داد؟
جواب: تنها زکات فطره سادات را به سادات نیازمند مى توان داد.
سؤال: مصرف زکات فطره براى درمان بیمارهاى بى بضاعت چه حکمى دارد؟
فرم در حال بارگذاری ...
دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان + صوت و فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1395![دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان + صوت و فیلم دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان + صوت و فیلم](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/4/14/4788904_288.jpg)
متن، ترجمه ، تفسیر و تصویر گرافیکی دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان را همراه با فایل صوتی و کلیپ تصویری در این گزارش دریافت کنید.
دعای روز بیست و نهم ماه رمضان به شرح زیر است:
اَللّهُمَّ غَشِّنى فیهِ بِالرَّحْمَةِ وَارْزُقْنى فیهِ التَّوْفیقَ
خدایا فراگیر مرا در این ماه به مهر خود و روزیم کن در آن به توفیقوَالْعِصْمَةَ وَطَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَیاهِبِ التُّهَمَةِ یا رَحیماً بِعِبادِهِ الْمُؤْمِنینَو خودنگهدارى و پاک کن دلم را از تیرگیهاى تهمت اى مهربان نسبت به بندگان مؤمن خود.
در روز محتمل به روز پایانی ماه مبارک رمضان، بنده از خدا میخواهد که رحمتهایش در این روز را بر وی بپوشاند. چرا که در این روز که به نوعی روز مزد است، خدا رحمتهایش را بر زمین نازل میکند و بنده ثمره عبادتش را میبیند. سپس بنده توفیق عبادت و دوری از گناه را میخواهد.در بخش پایانی خواسته ها بنده میگوید که خدا دل مرا از تاریکیهایی که نتیجه گناه است پاک کن. در پایان بنده خدا را به صفت مهربانیش با بندگان مؤمن قسم میدهد و به گونه ای میخواهد که با این صفت خدا نگاه مهربانانهای به او داشته باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
توصیه به زوجهایی که فعلا نمیخواهند بچهدار شوند
نوشته شده توسطرحیمی 14ام تیر, 1395
زوجهایی که برای مدت زمان طولانی بعد از ازدواج قصد بچهدار شدن ندارند، میتوانند با افزایش آگاهی تصمیمی درست در این زمینه اتخاذ کنند.
برخی زوجها به علل پایین بودن سن، عدم ثبات وضعیت مالی و اقتصادی، ابتلا به برخی بیماریها یا مشکلات دیگر ممکن است در ابتدای زندگی تا چند سال قصد بچهدار شدن نداشته باشند و زمانی به خود بیایند که امکان پدر و مادر شدنشان کم یا بسیار دشوار شود.گاهی اوقات یکی از طرفین در ازدواج میلی به بچهدار شدن ندارد به همین دلیل بهتر است قبل از ازدواج و در صحبتهای نهایی این موضوع بررسی شود. البته گاهی برخی زوجها با هم به توافق میرسند که تا پایان زندگی یا دست کم مدتی طولانی بچهدار نشوند که بهتر است نسبت به عواقب این تصمیم خود آگاهی پیدا کنند.چرا بعضیها دوست ندارند بچهدار شوند؟گاهی اوقات برخی زوجها به علت عدم رضایت از زندگی مشترک و شریک زندگیشان میل به بچهدار شدن را از دست میدهند که بهتر است در چنین شرایطی با کمک یکدیگر، خانواده و مراجعه به مشاور این مشکل را ریشه کن کنند.علاوه بر این، برخی مشکلات و اختلالات روحی نیز میتواند میل به پدر و مادر شدن را به شدت کاهش دهد؛ به عنوان مثال، بیماری افسردگی، اختلالات روحی و جسمی شدید و همچنین خاطرات تلخ دوران کودکی نیز به این مشکل دامن میزند. در چنین شرایطی مشورت با یک مشاور میتواند بهترین گزینه باشد.در این بین، برخی از افراد نیز به علت عدم پایبندی و وفاداری به شریک زندگی، بچهدار شدن را مانند سرعتگیری بر سر خوشگذارنیها و وابستگیهای خود به زندگی قلمداد میکنند و از آن سر باز میزنند.
...
![توصیههایی به زوجهایی که فعلا نمیخواهند بچهدار شوند توصیههایی به زوجهایی که فعلا نمیخواهند بچهدار شوند](http://www.bachegane.com/sites/default/files/styles/large/public/field/image/baby-clip-art-4.jpg?itok=E3Roe5ldhttp://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/3/4/4577608_608.jpg)
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/11091m/profile_pictures/_evocache/img_20200219_121852_422.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1582102173)
سلام و احترام .
مطلب مفیدی بود .
ممنون از شما دوست عزیز .
فرم در حال بارگذاری ...
ماجرای عالمی که به فرد تکفیر کنندهاش، اقتدا کرد
نوشته شده توسطرحیمی 14ام تیر, 1395
چه خوب می شد اگر نگاهمان نسبت به یکدیگر با حسن ظن و خضوع وخشوع بود تا با کوچکترین بی احترامی از سوی دوست و آشنای دیرینهای، از کوره در نرویم و با غرور و تکبر مسیری را نرویم که به کینه توزی و ناراحتی های بلند مدت ختم شود.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا فرقان/63
و بندگان خداى رحمان، كسانىاند كه روى زمين با تواضع و فروتنى راه مىروند
آقا محمود نواده مرحوم وحید بهبهانی و از علمای بزرگ و عالیقدر است. حاج میرزا مسیح که یکی از علمای معاصر ایشان بود در اثر سوءتفاهمی، آقا محمود را تکفیر کرده بود، مدتی گذشت تا آنکه حاج میرزا مسیح به قصد زیارت آستان مقدسه حضرت معصومه (علیهاالسلام) به قم مشرف شد و در آن شهر در مسجد امام حسن عسکری(علیه السلام) نماز جماعت میخواند، از قضا آقا محمود نیز برای زیارت قبلاً به قم آمده بودند و در آن روزها هنگامیکه متوجه شد میرزا مسیح اقامه جماعت میکند، برای شرکت در نماز جماعت خاضعانه و بدون هیچ ناراحتی حاضر شد و به میرزا اقتدا نمود.
نزدیکان آقا محمود به او گفتند: میرزا شما را تکفیر کرده و شما به او اقتدا میکنید؟
در پاسخ گفت: مسئلهای رخ نداده و چیزی نیست، منافاتی ندارد که امر برای میرزا مشتبه شده باشد و مرا کافر بداند ولی من وی را عادل بدانم و طبق مبانی فقهی هر دو نفر مطابق نظریه خویش عمل نمودهایم زیرا او طبق اخبار اشتباهی که در دست دارد من را تکفیر کرد و من هم ایشان را عادل می دانم و به او اقتدا میکنم و هر دو مثاب و مأجور هستیم.
جریان که به اطلاع حاج میرزا مسیح رسید شگفتزده به دیدار آقا محمود شتافت و جدایی به دوستی تبدیل شد و همواره از اخلاق والای آقا محمود در تعجب بود.
1. با اقتباس و ویراست از کتاب قصص العلماء
فرم در حال بارگذاری ...
به چه کسی مستضعف گفته می شود/ اهل تکبر چه کسی است؟( شرح دعای افتتاح (28))
نوشته شده توسطرحیمی 14ام تیر, 1395
انسان باید دقت داشته باشد که حالت استکبار مراتب زیادی دارد اساساً اگر انسان در برابر حق و شنیدن حق و التزام بهحق حالت خضوع نداشته باشد و این عدم حالت خضوعش را بخواهد بهگونهای ظهور بدهد اهل تکبر است.
به گزارش خبرگزاری «حوزه» حجتالاسلام والمسلمین محمدباقر تحریری در ادامه شرح فقرات دعای افتتاح در این فراز از دعا به چگونگی مقابله انسان با حالت تکبر می پردازد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يُؤْمِنُ الْخَائِفِينَ وَ يُنَجِّي الصَّادِقِينَ [الضَّالِّينَ الصَّالِحِينَ] وَ يَرْفَعُ الْمُسْتَضْعَفِينَ وَ يَضَعُ الْمُتَكَبِّرِينَ [الْمُسْتَكْبِرِينَ] وَ يُهْلِكُ مُلُوكاً وَ يَسْتَخْلِفُ آخَرِينَ
توضیحی کوتاه راجع به معنای «وَ يَرْفَعُ الْمُسْتَضْعَفِينَ»
بحث در مسئله بالابرده شدن مستضعفین توسط خدای متعال بود که عرض کردیم مستضعف دو گونه است، مستضعف ظاهری و مستضعف اعتقادی، استضعاف ظاهری هم بهگونهای از استضعاف فکری سرچشمه میگیرد، خدای متعال راههای بیرون آمدن انسانها از استضعاف را با تعالیم انبیاء و اولیاء (ع)، در وجود انسان قرار داده است. کسانی که در این جهت تنبهی پیدا کنند که باید به آن کمالات وجودی خودشان برسند و امور بالقوه خودشان را به فعلیت برسانند، باید در آن راستا حرکت کنند.
عرض کردیم این کمالاتی که به خدای متعال نسبت داده میشود در رابطه با انسان با توجه به خصوصیاتی که در انسان نهاده است باید معنا بشود و معنای بالا بردن مستضعفین اجمالاً به اینگونه بود، منتها برخی از افعال الهی یک ظهور و نمود ویژهای دارند که خدای متعال خواسته است آن شخصیتهایی که برای استکمال بشر آورده است و اینها با تلاش پی گیرشان نتوانستهاند راه الهی را دنبال کنند، قضای الهی اینطور حکم میکند که این افراد بهصورت تکتک و یا بهطورکلی طرز فکر و مرامشان از استضعاف بیرون بیاید و آنها را بالا بیاورد.
...
«وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ».(1)
ما مىخواستيم به آنان كه در آن سرزمين به ناتوانى و زبونى گرفتهشده بودند، نعمتهای باارزش دهيم، و آنان را پيشوايان مردم و وارثان [اموال، ثروتها و سرزمينهاى فرعونيان] گردانيم.
که علی (ع) در ذیل این آیه فرمودند: ایشان آل محمد (ع) هستند(2) که خدای متعال بهواسطه ظهور امام زمان (عج) این مکتب را عزیز میکند. اما این «وَ يَرْفَعُ الْمُسْتَضْعَفِينَ» همه اقسام استضعاف را شامل میشود و خدای متعال زمینه رفع استضعاف مستضعفین فکری را که آمادگی رفع استضعاف دارند را نیز مهیا میکند.
به چه کسی مستضعف گفته میشود؟
اجمالاً مستضعفین فکری و اعتقادی؛ احکامی دارند که باید در جای خودش از جنبههای فقهی و اعتقادی بررسی کرد و بهصورت اجمالی در روایات آمده کسی که حجت به او برسد و بتواند حجت را بفهمد مستضعف نیست، امام موسی کاظم (ع) میفرماید: ضعیف کسی است که حجت بر او تمام نشده و اختلاف را هم نشناخته است،(3) یعنی بفهمد در یک مرامی اختلاف هست و حق و باطلی وجود دارد، ممکن است کسی مطالب متعددی به گوشش بخورد اما قوه تشخیص ندارد امروزه هم ممکن است کسانی پیدا بشود که اگر از او بپرسی تو شیعه هستی یا سنی نتواند جوابی بدهد، اسمی از اسلام به گوشش خورده است.
راه رسیدن به معنویات بر مستضعفین بسته نیست
البته ازنظر امکانی ممکن است کسی در این راستا معلومات دینیای هم پیدا بکند و نسبت به واقعیات اسلام تعبدی خالصانه هم پیدا کند، ممکن است خداوند متعال از جهاتی در جنبههای معنوی او را بالا ببرد، اگر در یک محیط مستضعفی شخصی باشد و تعبدی داشته باشد، راه رسیدن به معنویات برای او بسته نیست و امکان دارد که خدای متعال گشایشهایی برای او داشته باشد و ما نمیتوانیم تشخیص بدهیم که مستضعف چه کسی است تا روی افراد بحث کنیم که این شخص آیا شیعه بوده یا از اهل تسنن بوده؟ و آیا ممکن است کسی در طایفه اهل سنت باشد و به مقامات معنوی هم برسد و امثالذلک.
اجمال این مطلب ثابت است، بهطور قطعی نمیتوانیم از آثار تدوینی یا ظاهری شخص بگوییم او اهل تسنن است، خیر، ممکن است بر روال تقیه عمل میکند، ما خبر نداریم، این نکتهای است که باید در آن دقت داشته باشیم.
و بحثی هم در استضعاف مادی شد که اگر کسی استضعاف مادی داشته باشد، معنایش این نیست که همیشه در این استضعاف بماند، اگر زمینهای برای بیرون آمدن از این استضعاف را دارد باید حرکت کند و بهاندازه شئون و اداره زندگی مادیاش خودش را از این حالت ضعف بیرون بیاورد.
وَ يَضَعُ الْمُتَكَبِّرِينَ [الْمُسْتَكْبِرِينَ]
ذلت و خواری از آثار تکوینی تکبر است
خدای متعال مستکبرین را پایین میآورد، یعنی کسی که حالت استکبار داشته باشد و خود را برتر از دیگران بداند و در مسیر برتریجویی هم حرکت کند و کارهایی را انجام بدهد و برخوردهایی بکند و بخواهد به انحاء گوناگون دیگران را پایمال کند. مخصوصاً کسی که در مورد مؤمنین چنین حالتی را داشته باشد، خدای متعال نمیتواند این حالت را بهطور دائم در او ببیند، بههرحال به کسانی که اعمال قبیح و اوصاف نامطلوبی دارند مهلت میدهند، و گاهی اموری را و مراحلی را برای شخص پیش میآورند که خود شخص مستکبر متوجه بشود که حالت ذلت دارد او خیال میکند که عزت دارد اما درواقع مسائلی بهصورت تکوینی یا در برخوردهای اجتماعی برای او پیش میآید که حالت کوچکی خودش را حس میکند و باید از این حالت عبرت بگیرد و اگر عبرت نگرفت و ادامه داد، خدای متعال مراحل سختتری را برای او پیش میآورد، که هم این حالت پایین آمدن شأنش در این دنیا برای او ظهور پیدا میکند و هم اگر ادامه بدهد در آخرت اهل جهنم است و با او برخوردهایی میشود که ذلت و خواری را بفهمد، و این سنت الهی است.
از مستکبرین نباشیم!
عمدتاً برخی از آیات قرآنی در مقام بیان سنن الهی در عالماند که هشداری است برای همگان، حالا ممکن است استکبار برای دو نفر باشد یا بین یک قوم و جمعیت زیادی باشد یا در زندگی زناشویی مرد یا زن نسبت به همسرش حالت استکبار داشته باشد و نخواهند بر محور حق حرکت کنند و حق یکدیگر را پایمال کنند و دیگری را یا با سخن گفتن و یا با عمل خود کوچک کنند که این کار به هر نحوی که باشد اگر به این حالت نکوهیده و مذموم توجه داشته باشد و از تنبههای خدای متعال استفاده نکند قهراً جایی کوچک خواهد شد و توسط خدای متعال کاری انجام میشود که ناخودآگاه آبرویش میریزد.
بالاترین استکبار، استکبار در برابر خدای متعال است
بالاترین استکبار، استکبار در برابر خدای متعال است که انسان آیات الهی را بشنود ولی باحالت علو و خودبزرگبینی بشنود، این حالت گاهی برای انسانهای خوب هم رخ میدهد و ممکن است در هنگام تلاوت و توجه به برخی از آیاتی که برای انسانهای بد آمده است با خود بگوید: این آیات که برای ما نیست و خودش را برتر از شئون این آیات ببیند، این هم یک نوع استکبار است و باید خیلی دقت داشته باشیم، لذا فرمودهاند: انسان مؤمن هم با آیات تشویق نسبت به بهشت و انسانهای خوب تحریک میشود و هم با آیاتی که تحذیر میکند و او از جهنم و جهنمیها تنبه پیدا میکند و خودش را از امکان شمول این آیات مستثنا نمیکند.
بنابراین انسان باید دقت داشته باشد که حالت استکبار مراتب زیادی دارد اساساً اگر انسان در برابر حق و شنیدن حق و التزام بهحق حالت خضوع نداشته باشد و این عدم حالت خضوعش را بخواهد بهگونهای ظهور بدهد اهل تکبر است، لذا درباره عدهای ازجمله منافقین که ایمان در دلشان رسوخ نکرده است میفرمایند:
«وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا وَلَّى مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ في أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَليم»(4)
چون آيات ما بر او خوانده شود متكبرانه روى برمىگرداند، گويى آنها را نشنيده است، انگار در دو گوشش سنگينى است، پس او را به عذابى دردناك خبرده
و باز در سوره منافقون آیه 5 میفرماید:
«وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُون»
چون به آنان گويند: بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد [از روى كبر و غرور] سرهاى خود را بر مىگردانند، و آنان را مىبينى كه متكبرانه [از حق،] اعراض مىگردانند.
بنابراین قرآن کریم همواره غیر مؤمنین را و مؤمنین را از داشتن این اوصاف و حالات متنبه میکند، ممکن است کسی با انجام کارهای خوب دچار حال استکبار بشود و آنها را در جامعه و در برخوردهای اجتماعی و احکام حقوقی و امثال اینها ملاک امتیاز برای خودش بداند، در مسائل حقوقی با انسان خوب هم باید مثل دیگران برخورد بشود و توقعی نداشته باشد که با او با دید دیگری و بهصورت ممتاز گونه برخورد بشود و یا در برخوردهای اجتماعی توقع داشته باشد که دیگران در برابر او حالت خضوعی داشته باشند، همچنین نباید شخصی که عالم است و مشغول تحصیل علم است، چه در علوم دینی و چه در علوم غیردینی، با این تحصیلات برای خودش علوی ببیند و بهواسطه این علو بر نفس خودش آثاری را مترتب کند، لذا در این زمینه خیلی به ما هشدار دادهاند. و مرا نهی کردهاند از اینکه دوست داشته باشیم جلوی پایمان بایستند یا پشت سرمان حرکت کنند و از صدای کفش افراد پشت سرمان خوشحال بشویم، گیرهای زیادی داریم و انسان باید خیلی دقت کند و کسانی که مراقبت خوبی به حالات نفسشان دارند، در این برخوردها همواره باحالت تحذیر و شکستگی برخورد میکنند، ما باید خودمان را در این مراحل اولیه بسازیم که این حالات در نفس ما کاشته نشود و رشد نکند.
وقتی دو نفر باهم بحث میکنند امتحان میشوند که من حاضرم بهطرف مقابل که مطالب را خوب بیان میکند گوش بدهم، وقتی من فهمیدم که او حق را فهمیده، نباید بهگونهای اشکال کنم که او نتواند جواب بدهد و او را خراب کنم، در زندگی خانوادگی هم همینطور است، این مراحل در زندگی کسبی هم هست، انسان باید دقت خود را در این ضوابط کوچک شروع کند که حالات نفسانیاش جهت خوبی پیدا کند تا وقتیکه در جامعه افتاد به صفت تکبر مبتلا نشود و ضرر روحی نبیند.
چگونه با تکبر مقابله کنیم؟
وقتی این حالات بهصورت خطورات در نفس انسان خلجان میکند، انسان باید به قبلش نگاه کند که چه بوده است و به بعدش نگاه کند که چه خواهد شد، اول نطفهای بوده است و آخرش هم میته ای خواهد بود. الآن هم حامل کثافات و قاذورات است، این در رابطه با دیگران است، اما در رابطه باخدای متعال هم اگر انسان این حالات را توجه کند، قهراً طغیان درونیاش فروکش میکند، و اگر انسان نسبت به خدای متعال توجه دیگری هم داشته باشد، همواره به عظمت الهی توجه میکند و این حالت عظمتی که برای خودش تصور کرده است ضعیف میشود.
امام حسن (ع) فرمودند: سزاوار نیست کسی که عظمت الهی را میشناسد برای خودش حالت بزرگی داشته باشد، لذا فرمودهاند: انسان مستکبر و متکبر هم به کوچک شدن از جانب خدای متعال مبتلا میشود و قهراً رفیق نخواهد داشت، اینها فرمایشات علی (ع) است، و کسی که تکبر داشته باشد تعلم نمیکند، «لَا يَتَعَلَّمُ مَنْ يَتَكَبَّر» (5)، و دربیانی امام کاظم (ع) در رابطه با مسئله تواضع و تکبر برای متعلم، مثال میزند که اگر گیاهی در بالادست باشد، آب به او نمیرسد و خشک میشود، اینکه انسان خودش را بالا ببیند همینطور است و حکمت در قلب او قرار نمیگیرد.
وَ يُهْلِكُ مُلُوكاً وَ يَسْتَخْلِفُ آخَرِينَ
خدای متعال ملوکی را از بین میبرد وعدهای را بهجای آنها مینشاند و عرض کردیم این از افعال الهی است که بهواسطه اختیار انسانها در جامعه انسانی ظهور پیدا میکند، و در آیاتی این نکته را به ما توجه میدهند، دعاها بهگونهای مفسر آیات قرآنی هستند، اولاً این مطلب که انسان به حاکمیت نیاز دارد، در نهاد انسان وجود دارد انسانها نیازمندیهای مختلفی دارند که برای رفع این نیازمندیها اقدام به تعاون و کمک گرفتن از سایر انسانها میکنند که در این صورت اجتماع ایجاد میشود و اجتماع اگر بخواهد شکل بگیرد و درراه تحقق مسائل انسانی حرکت کند به حاکمی نیاز دارد که این تحلیل مختصر علمی نیاز انسانها به حاکم است که در بیانات معصومین (ع) آمده است و علی (ع) میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِر»(6) انسانها به امیر یا حاکمی نیکوکار یا فاجر نیاز دارند، اما خدای متعال در مرحله اول این حاکم را معین کرده و نیاز را در وجود انسان قرار داده و در بیرون هم این کار را کرده است لذا به بنیاسرائیل میفرماید:
«وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ»(7)
و [ياد كنيد] هنگامیکه موسى به قومش گفت: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاهکه در ميان شما پيامبرانى قرارداد، و شمارا حاكمان [بر ديگران] قرارداد، و به شما نعمتهای ويژهاى داد كه به هیچیک از جهانيان [روزگارتان] نداد.
و چنین تعبیراتی در قرآن آمده است اما روند این حرکت انسانی قوانینی دارد که خدای متعال خواسته است اگر این حاکمان در جهت مصالح انسانها قرار بگیرند، تا مدتی که در این جهت هستند باقی میمانند، انسان اول باید دنبال حاکم دینی باشد اگر حاکم دینی نشد حاکم دیگری غیر از حاکم دینی بود اما این تفکر را نسبت به انسانها داشت که انسانها در دنیا حقوقی دارند و باید به آن حقوق برسند و در این جهت هم حرکت کرد، خدا او را نگه میدارد، لذا فرمودهاند: ««الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم»(8) این معنایش همین است که خدای متعال اینطور خواسته است.
کدام حاکمان به هلاکت میرسند؟
خداوند حاکمانی را هلاک میکند که اولاً: در برابر انبیاء و اولیاء بایستند و ثانیاً کسانی که در برابر حقوق حقه مردم مقاومت کنند، اینها به هلاکت میرسند، دوامی پیدا نمیکنند که این را نشان داده است، ممکن است حاکمی متدین باشد اما اعتنایی به رعایت حقوق مردم ندارد چنین شخصی هم به هلاکت خواهد رسید چراکه خدای متعال عنایت زیادی به استیفای حقوق دارد در مرحله اول حقوق خودش و در مرحله بعد حقوقی را که برای مردم بهصورت فطری قرار داده و بهگونهای اعلام کرده است، گاهی خدای متعال از حقوق ربوبیت خاصش میگذرد اما از حقوق بندگانش نمیگذرد، این نکته در بحث مجازات و عقوبات آخرتی اهمیت دارد که بین حقالله و حقالناس تفکیکی وجود دارد که منشأ این مسئله در این جهان هم هست که نمونهاش را عرض کردیم، ازاینجهت سیره ائمه معصومین (ع) اینچنین است و سعی میکنند که تا بشود حکومت الهی و حاکمیت حقتعالی را از طریق حاکمیت خودشان تحقق بدهند و اگر نشد لااقل بهگونهای حقوق مردم استیفا بشود و ازاینجهت علی (ع) بعد از اتمامحجت نسبت به غاصبین، در حل مشکلات و به سامان رساندن اوضاع مسلمین تا حدودی شرکت داشتند و گاهی مشورت نظامی یا قضائی و غیره نیز میدادند و اینها به این جهت است که چنین اهتمامی داشتند و سایر ائمه (ع) تا جایی که میتوانستند این کارها را انجام میدادند، لذا موسی بن جعفر (ع) به علی بن یقطین میفرمایند: تو در دربار هارون باقی بمان و حقوق شیعیان ما را استیفا کن و این دستور ایشان به این جهتی بود که عرض شد.
«وَ يُهْلِكُ مُلُوكاً وَ يَسْتَخْلِفُ آخَرِينَ»
فرازهای دعاها بهگونهای مشیت خدای متعال را در عالم و در نظام انسانی بیان میکند که این مشیت چگونه تحقق پیدا میکند، یک مشیت اولیه و بعدازآن مشیت ثانویه، لذا خداوند همواره به این حاکمان مهلت میدهد، وقتی پیمانه آنها پر بشود حتی گاهی بهواسطه فرزندشان آنها را نابود میکند مانند متوکل عباسی، «وَ يُهْلِكُ مُلُوكاً وَ يَسْتَخْلِفُ آخَرِينَ» بههرحال این هم تنبهی است برای کسانی که بهنوعی حاکمیت را به دست میگیرند تا توجه داشته باشند که این حاکمیت دائمی و وفادار نیست، این حاکمیت اگر در جهت استیفای حقوق باشد برای خود حاکم بهنوعی نتیجهبخش است و اگر در جهت استیفای اولاً حقوق الهی باشد که مقصد اصلی خلقت و نظام دینی و انسانی همین است که باید در جهت این امر حرکت کرد که اگر کسانی درک کنند که شرایط هست و این توان رادارند که حاکمیت خدای متعال و دینش را ظهور بدهند در هر مرحلهای که باشد ولو کامل هم نباشد باید اقدام کند همانطور که فتوای برخی بزرگان گذشته مانند مرحوم صاحب جواهر همین است و چنین نظری ارائه دادهاند، لذا گاهی دیدهشده است که برخی از فقها برخی از امور حق را خودشان امضاء کردهاند تا این امور صبغه دینی و ولایی پیدا کند، خدای متعال هم که فرمودهاند ما این وعده خودمان را حتماً استیفا و پیاده میکنیم «وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْض»(9) که خدای متعال وعده استخلاف مؤمنین را داده است، که این وعده امیدوارکننده است، باید در جهت حاکمیت ایمان و تقوا ساکت ننشست و حرکت داشت؛ ظهور امام زمان (عج) که میرسد باید یک زمینه عمومی پیدا بشود که بخواهند حقوق عموم مردم استیفا بشود و کسی درروی زمین بیاید که این حقوق را استیفا کند، لذا در همه ادیان حالت بهگونهای حالت انتظار هست و به ما هم فرمودهاند که باید بهطور خاص این حالت انتظار را داشته باشیم و در جهت استخلاف حرکت حق اقدام کنیم خدای متعال ما را از منتظرین واقعی امام زمان (عج) و همواره در مسیر آن حضرت قرار داده و ثابتقدم بفرماید.
پینوشتها:
1 قصص 5
2 - عن عَلِيٍّ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ قَالَ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ يَبْعَثُ اللَّهُ مَهْدِيَّهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَيُعِزُّهُمْ وَ يُذِلُّ عَدُوَّهُمْ. «الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 184»
3عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الْخُزَاعِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الضُّعَفَاءِ فَكَتَبَ إِلَيَّ الضَّعِيفُ مَنْ لَمْ تُرْفَعْ إِلَيْهِ حُجَّةٌ وَ لَمْ يَعْرِفِ الِاخْتِلَافَ فَإِذَا عَرَفَ الِاخْتِلَافَ فَلَيْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ. «الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 406»
4 لقمان 7
5غرر الحكم و درر الكلم، ص: 773 ح 150
6نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 82، خطبه 40
7 مائده 20
8شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج9، ص: 285 پاورقی 1
9اعراف 129
فرم در حال بارگذاری ...
نوافل هدیه بنده به مولی است/شرح دعای روز بیست و هشتم
نوشته شده توسطرحیمی 14ام تیر, 1395
قطعا هدیه به خدا، هدیه ای بهتر و بیشتر را برای بندگان به دنبال خواهد داشت ،هدیه خداوند، رضایت، عفو و بخشش، اجر و پاداش، مقام و جایگاه و غیره است .در ادامه شرح دعا های روزانه ماه مبارک رمضان به قلم حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی رسولی جویباری شرح دعای روز بیست و هشتم را منتشر می کند .
«اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین»
خدایا در این روز بهره ام را از مستحبات زیاد فرما، و مرا با آماده کردن مسائل گرامی ام بدار، و از بین همه وسایل برای نزدیک شدن به خودت، وسیله مرا نزدیک کن، ای خدایی که سماجت بندگان تو را مشغول و غافل از دیگران نمی کند.
...
>اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ- بهره ام را از مستحبات زیاد کن
مراد از زیادی حظ از نوافل از جهت کمیت و کیفیت است، کیفیت یعنی با حال و هوای خوب و اجر و ثواب زیاد
نوافل در اسلام زیاد است:
الف) مکانی مثل: مسجد و حرم و غیره.
ب) زمانی مانند: بعد از نماز و غیره
اجر و پاداش نوافل زیاد است؛ چون نوافل هدیه ای است از طرف بنده به مولی؛ آن هم مولای کریم، که هرچه بخواهد می بخشد.
هدیه هم تشکر را به دنبال دارد و هم هدیه ای را از طرف مقابل که یا مساوی با آن هدیه است یا بهتر و بیشتر است، را درپی خواهد داشت؛ قطعا هدیه به خدا، هدیه ای بهتر و بیشتر را برای بندگان به دنبال خواهد داشت.
هدیه خداوند
هدیه خداوند، رضایت، عفو و بخشش، اجر و پاداش، مقام و جایگاه و غیره است.
چند نمونه هدیه خداوند:
* وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا (إسراء/79) هدیه، مقام محمود است که همان شفاعت است.
* قرب به خدا و دوستی با خدا: إنّ من عبادی المومنین لَیتقرّبُ إلیَّ بالنافله حتیّ أُحبُّه؛
* عفو و بخشش؛ امام صادق(ع): صلاهُ المومن ِ باللیل تذهبُ بما عمِلَ من الذنب بالنهار.
رسول(ص): إذا قام العبد من لذیذ مضجعه و النّعاسَ فی عینه لِیرضی ربّه بصلاهِ اللیل باهیَ الله به الملائکهَ و قال أَشهدوا أنّی قد عَفوتُ لَه.
* اجر و پاداش نامحدود؛ امام صادق(ع) فرمود: ما من عملٍ حسنٍ یعمَله العبد الا و له ثوابٌ فی القرآن الا صلاهَ اللیل فإنّ الله لم یبین ثوابَها لعظیمِ خطرِه.
پس در ارسال هدیه به خدا باید دقت کنیم که هدیه، خوب، باکیفیت و با ارزش باشد؛ یعنی هدیه با اخلاص باشد.
نوافل و مستحبات قطعا هدیه خالص تر است؛ چرا که واجبات را ممکن است از روی ترس انجام دهیم، به دلیل این که ترک واجبات عقاب دارد؛ اما انجام نوافل با طیب خاطر و از سر اخلاص است؛ لذا هرچه هدیه با اخلاص تر باشد، عطای خداوند هم نامحدود خواهد بود.
یک خصوصیت دیگری که عطیه و هدیه الهی دارد این است که علاوه بر دادن هدیه فراوان به بنده، بیش از حد برای او ارزش قائل می شود که در فراز دوم دعا آمده است.
واكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ
وظایف و مسئولیت ها، یک واقعیتی است که اتفاق می افتد.
تمام شخصیت های معنوی و روحانی، علما و مراجع، ابهت و محبوبیت آنها از همین باب است که علاوه بر پاداش خداوند این مقام را هم به آنها داده است.
وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل
قرب به خدا، یعنی نزدیک شده به او و کم کردن فاصله بین خود و خدا
حب دنیا و مافیها، بین انسان و خدا فاصله می اندازد، و تقرب یعنی پشت سر گذاشتن اینها و نزدیک شدن به خدا.
در درجه اول انجام واجبات و ترک محرمات و در مرحله بعدی انجام نوافل و مستحبات، وسیله تقرب به خدا هستند.
نوافل خیلی زود و سریع انسان را به خدا نزدیک می کنند.
منبع:حوزه
فرم در حال بارگذاری ...
زیان کار واقعی چه کسی است؟
نوشته شده توسطرحیمی 14ام تیر, 1395اميرالمؤمنين عليه السّلام درحدیثی ویژگی شخص مغبوط ومغبون را بیان نمودند .
قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السّلام) :
فِي خُطْبَةٍ لَهُ أَيُّهَا النَّاسُ سَلُوا اللَّهَ الْيَقِينَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِي الْعَافِيَةِ فَإِنَّ أَجَلَّ النِّعْمَةِ الْعَافِيَةُ وَ خَيْرَ مَا دَامَ فِي الْقَلْبِ الْيَقِينُ وَ الْمَغْبُونَ مَنْ غُبِنَ دِينَهُ وَ الْمَغْبُوطَ مَنْ غُبِطَ يَقِينَهُ.
امير المؤمنين علی عليه السّلام فرمودند:
اى مردم از خداوند بخواهيد به شما يقين عطا كند، و شما را عافيت دهد، بزرگترين نعمتها عافيت مىباشد، و خيرى كه همواره در قلب جاى دارد يقين است، مغبون كسى است كه در دين خود زيان كند، و مغبوط شخصى است كه در يقين مورد غبطه ديگران باشد.
بحارالانوار ج67 ص176
فرم در حال بارگذاری ...