سه رکن سیر و سلوک از منظر شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(ره)
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395به مناسبت 17 شعبان سالروز رحلت عارف بالله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی مروری کوتاه بر شخصیت ویژه این عالم اهل سیرو سلوک کرده که در ذیل می آید.
شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی از عارفان قرن سیزدهم و چهاردهم است. وی در سال ۱۲۷۹ در اصفهان به دنیا آمد. اشتهار وی به نخودکی در اواخر عمر به سبب اقامتش در نخودک، یکی از روستاهای اطراف مشهد بود.
پدر نخودکی، علی اکبر مقدادی فردی عامی و از کاسبان اصفهان و متصف به زهد و پارسایی بود وی همچنین مرید محمدصادق تخت پولادی، مشهور به استجابت دعا و کرامت بود.
* عبادت سحرگاهی از طفولیت
از دیگر افتخارات ملا علی اکبر ـ پدر مرحوم شیخ حسنعلی ـ که بعدها آن فرزند خلف و صالح با عشق و علاقه آن را دنبال کرد، خدمت به سادات و فرزندان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بود. مرحوم ملا علی اکبر در تربیت و پرورش فرزندش، نهایت دقت و تلاش را به عمل آورد. وی فرزند دلبندش را از همان کودکی در هر سحرگاه که خود برای عبادت و شب زندهداری برمی خاست، بیدار می کرد تا او لذت مناجات، نماز، دعا و راز و نیاز را از همان سال های کودکی بچشد و ذکر و یاد خدا، شیره جانش شود.
...
* رحلت استاد و هجرت به شهرضا
علی اکبر فرزندش، حسنعلی را نیز نزد مرشدش برد و از او خواست تا تربیت و مراقبت از وی را برعهده بگیرد. حسنعلی از هفت سالگی تا یازده سالگی زیر نظر محمدصادق تخت پولادی به ریاضت های شرعی مشغول شد.
در سال ۱۲۹۰ محمدصادق تخت پولادی درگذشت و حسن علی سه سال دیگر نیز به ریاضت پرداخت، چنانکه شبها تا صبح بیدار می ماند و هر روز، روزه می گرفت. پس از آن برای بهره بردن از محضر سیدجعفر حسینی قزوینی که گویا از مجذوبان سالک بود، به شهرضا رفت.
شیخ حسنعلی، تحصیل علم و دانش را همراه با سیر و سلوک معنوی و تهذیب اخلاق از همان اوان کودکی، تحت نظارت پدر و مرحوم حاج محمدصادق تخت پولادی شروع کرد. وی در زادگاهش اصفهان، مقدمات و ادبیات عرب را فراگرفت. فقه، اصول، منطق و فلسفه را در همان شهر نزد استادان بزرگ آن عصر آموخت.
* استادان
«جهانگیرخان قشقایی»، «آخوند ملامحمد کاشی» و «سید سینا، فرزند سید جعفر کشفی» برخی از اساتید وی بودند.
شیخ حسنعلی در سال ۱۳۰۳ به مشهد رفت و حدود یک سال در آنجا اقامت گزید و در یکی از حجره های فوقانی صحن عتیق در حرم امام رضا علیه السلام به ریاضت پرداخت. سپس به اصفهان بازگشت و در ۱۳۰۴ به نجف رفت و تا سال ۱۳۱۱ در آنجا ماند. وی نزد استادان حوزه علمیه نجف به تکمیل معلومات خویش در درس های خارج فقه و اصول پرداخت؛ «میرزا حبیب الله رشتی»، «سید محمد فشارکی اصفهانی»، «سید محمدکاظم طباطبائی یزدی»، «محمدحسن مامقانی» و «ملا اسماعیل قره باغی» استادان وی در نجف اشرف بودند.
او در همین شهر به دیدار عالم و زاهد مشهور، سید مرتضی کشمیری رفت و مدتها با او ارتباط داشت و در تهذیب نفس از راهنمایی های وی بهره برد.
* کبوتر بام حرم رضوی علیه السلام
وی تحصیلات عالی فقه، اصول و عرفان را در آن شهر نزد سرآمدترین استادان گذراند و در سال ۱۳۱۱ق دوباره از نجف اشرف راهی ایران شد و در مشهد مقدس در مدرسه «حاج حسین» و «فاضل خان» اقامت گزید. او در ضمن در حجره ای در صحن عتیق به ریاضت و عبادت مشغول شد و بیش از یکسال، هر شب ختمی از قرآن مجید در حرم رضوی داشته است و روزها به کسب علم و تدریس و تربیت شاگردان مشغول بود.
نخودکی از ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۴ در مشهد اقامت گزید و به ریاضت های شرعی پرداخت و از درس استادانی همچون: محمدعلی خراسانی (مشهور به حاجی فاضل)»، «سید علی حائری یزدی»، «حاجآقا حسین قمی» و «عبدالرحمن مدرس» استفاده کرد.
* طبابت در شیراز با قانون بوعلی
اقامت وی در شهر مشهد، چهار سال به طول انجامید و در سال ۱۳۱۵ق دوباره به اصفهان بازگشت و از آنجا راهی نجف اشرف شد و تا سال ۱۳۱۸ق در آنجا ماند. در سال ۱۳۱۹ق به اصفهان و سپس به شیراز سفر کرد و در آنجا عصرها به فراگیری کتاب قانون ابوعلی سینا نزد طبیب مشهور عصر، حاج میرزا جعفر طبیب پرداخت و صبح ها نیز در مطب آن طبیب بزرگ به مداوای مریضان و نسخه نویسی مشغول بود.
نخودکی در رمضان همان سال به بوشهر و از آنجا از طریق دریا به مکه رفت. وی چند بار دیگر نیز به نجف و اصفهان سفر کرد و سرانجام در سال ۱۳۲۹ به مشهد رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند.
* رفع گرفتاری حاجتمندان و مداوای بیماران
نخودکی در مشهد بیشتر اوقات خویش را به عبادت، ریاضت، اعتکاف و زیارت قبور عرفا، مانند ابوعلی فارمدی، شیخ محمد کارَندِهی (مشهور به پیر پالان دوز) و شیخ محمد مؤمن گذراند. وی با وجود عبادت بسیار، گاه در فقه و اصول و ریاضیات، کتاب هایی چون: شرح لمعه، معالم الدین و خلاصه الحساب را تدریس می کرد.
نخودکی به علوم غریبه نیز مسلط بود و در این رشته شاگردانی داشت. پاره ای از اوقاتِ او نیز صرف پاسخگویی به سؤالات طالبان سیر و سلوک و دادن دعا و دوا به گرفتاران و بیمارانی می شد که از شهرهای دور و نزدیک به او مراجعه می کردند.
* شاگردان
علی مقدادی اصفهانی (فرزند)، عبدالنبی خراسانی، ذبیح الله امیر شهیدی، محمدحسین خراسانی، محمود حلبی، محمد احمدآبادی (مشهور به طبیب زاده)، سیدعلی رضوی و ابوالحسن حافظیان، آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی و غلامرضا عرفانیان یزدی.
* سیر و سلوک عرفانی
او بیشتر شب ها تا صبح بیدار می ماند و از پانزده سالگی تا پایان عمر پربرکتش، هر ساله ماه رجب، شعبان و رمضان و ایام البیض هر ماه را روزه دار بود. وی در شهرضا با عارفی دلسوخته، به نام «سید جعفر حسینی قزوینی» ملاقات کرد و با دیدن کرامات معنوی آن مرد خدا، شیفته او گردید.
در این ملاقات، آن عارف بزرگ از باطن او خبر داد و گفت: نُه روز است که چیزی نخورده ای؛ جز با آب روزه نگشوده ای؛ ولی در ریاضت هنوز ناقصی؛ زیرا که اثر گرسنگی در رخسارت هویدا و ظاهر گشته و آن را شکسته و فرسوده کرده است؛ در حالی که مرد کامل، از چهل روز گرسنگی نیز چهره اش شکسته نمی شود.
شخص دیگری که در تکوین شخصیت عرفانی شیخ حسنعلی تاثیر داشته، مرحوم حاجی سید مرتضی کشمیری بوده است که حسنعلی در شهر نجف اشرف در مدرسه بخارائی ها با او آشنا شد و بعد از آن تحت تعلیمات و دستورات او قرار گرفت.
سالها بعد که شیخ حسنعلی در مشهد و در کنار آستان قدس رضوی علیه السلام سکونت گزید و به حل مشکلات مردم و شفای بیماران مشغول شد، نیز استادش سید مرتضی کشمیری را فراموش نکرد و بسیاری از طالبان، نیازمندان و گرفتاران را به سوی آن مرحوم و فرزندانش راهنمایی میکرد.
* احیا و شب زنده داری از هفت سالگی
شیخ حسنعلی اصفهانی از عارفانی است که شیوه او همان روش امامان، معصوم علیهم السلام بوده است. وجود او سرشار از عشق به ولایت بود و هیچ گاه از مسیر آنها جدا نشد. او بیشتر عمر خویش را در نجف اشرف و بعد از آن در کنار حرم شریف رضوی علیه السلام گذراند و تا آخرین لحظات عمر خود، ذکر علی بر لب داشت؛ چنان که در هنگام مرگ، زبانش به نام مقدس مولی گویا بود. وی شرط ورود به مباحث عرفانی و مکاشفات را آشنایی با اخبار ائمه اطهار علیهم السلام می دانست و سیر در این مسیر را بدون این مقدمه ضروری، غیرممکن می دانست. او شب های جمعه از هفت سالگی تا هنگام وفاتش به انجام نوافل و نماز، احیا برپا می کرد.
* شب زنده داری، لقمه حلال و توجه به نماز
شیخ حسنعلی درباره راه و روش عرفانی خود در جواب نامه یکی از سادات دزفول می نویسد: «در طریقه حقیر، خصوصاً نماز خیلی مورد توجه است که هر چه زحمت و توجه است، به نماز معطوف دارید. بدانید که مدار و معیار امر و طریقه ما بر سه چیز است؛ شب زنده داری، لقمه حلال و توجه به نماز، به ویژه نماز اول وقت و حضور قلب در آن».
* رحلت
شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی، پس از عمری خدمت به مردم و کسب مراحل عالی کمال، سرانجام در هفدهم شعبان سال ۱۳۶۱ق رحلت نمود. او در روزهای آخر عمر جز سادات، کس دیگری را بر بالین خود راه نمی داد.
پیکر مطهرش روی دست هزاران نفر از ارادتمندان سوگوارش تا ده سمرقند تشییع شد و در آنجا بر حسب وصیتش در آب روان غسل داده شد و سپس همراه با برپایی و راه اندازی دسته های بزرگ سینه زن تا حرم رضوی علیه السلام تشییع گردید و در صحن عتیق، کنار ایوان عباسی به خاک سپرده شد.
منبع: گلشن ابرار، ج ۶. با تلخیص و ویراست.
فرم در حال بارگذاری ...
از تأثیر شغل و محیط آن بر روح خود چه می دانیم؟
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395
انسان به طور معمول، در چهار محیط روش میگیرد. این یادگیری از محیط خانوادگی شروع شده، در محیط آموزشی ادامه مییابد، در محیط سوم یعنی فضای رفاقتی و چهارمین محیط که محیط شغلی است، کامل میشود.
مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی درسلسله مباحثی با موضوع تربیت در محیط شغلی، شارع نسبت به آثار تخریبی و یا سازندگی این حرفهها بر روی روح انسانها نظر داشته است، لذا برخی از شغلها را مورد تحسین قرار داده است، چون برای انسان نقش سازندگی داشته و برخی از حرفهها را مذمّت کرده است، چون نقش تخریبی داشته است.
* تأثیر تربیت تدریجی است
روشهایی را که انسان یاد میگیرد، غالباً یا از طریق دیداری است، یا گفتاری و یا رفتاری. انسان معمولاً از این سه راه، روش میگیرد. یعنی این امور در قوه خیال انسان تأثیر میگذارد و انسان الگو برداری کرده و یک نوع رفتار را یاد میگیرد ، امّا این امر در صورتی است که آن عمل تکرار شود. اگر عملی تکرار شد، به تدریج برای انسان به صورت ملکه در آمده و ما اسم آن را «روش» میگذاریم. روش یعنی چه؟ یعنی همان ملکهای که بر اثر تکرار عمل برای انسان حاصل شده است.
...
*سه بحث محوری پیرامون محیط شغلی
بحث محیط شغلی یک بحث بسیار گستردهای است. اگر ما بخواهیم وارد آن شویم، بحث خیلی مفصل خواهد شد، اگر بخواهیم درباره شغل بررسی کنیم، باید بگوییم که گاهی بحث ما در ارتباط با نفس شغل و خود شغل است که به انسان روش میدهد؛ یک وقت هم بحث پیرامون محیط شغلی است. این دو، با هم فرق دارند و هر کدام تأثیر خودشان را بر روی انسان میگذارند. شغل من یک تأثیر بر روی من دارد و محیط کاریام نیز تأثیر دیگری دارد.
گاهی هم هست که جدای از شغل و محیط شغلی، مراجعاتی در محیط کاری هست که این را هم باید از موارد قبلی تفکیک کرد. حالا من اشارتاً عرض کنم که ممکن است شغل خوب باشد، ولی در محیطی باشد که آن محیط مناسب نباشد و نقش تخریبی داشته باشد. ممکن است شغل خوب باشد، محیط هم خوب باشد ولی مراجعانی که به آنجا مراجعه میکنند، افراد مناسبی نباشند.
اینکه من این سه مورد را تفکیک کردم برای این است که اینها هر کدام بحث خاص خود را دارد. ما باید ابتدا به سراغ خود شغل برویم، بعد هم محیط و بعد هم مراجعهها مثل مشتریهایی که به آدم مراجعه میکنند. در ادارات هم همینطور است که مراجعه کنندگانی هستند که در روشگیری انسان تأثیرگذار هستند. این مسائل، از امور مبتلیبه روز همه ما است.
* تأثیر شغلها از نظر تربیتی
ما در اسلام راجع به حرفه ها احکام متفاوتی داریم. مثلاً حرفه هایی هست که حرام هستند و برخی حرفهها مکروهاند و … ما به سراغ حرفه های حرام نمیرویم. بحث در مورد آنها معلوم است و لازم نیست بگوییم چه آثار تخریبی بر روی تربیت انسان میگذارند.
*بررسی انواع شغلهای غیر حرام
ما میبینیم که شارع مقدّس، از بعضی مشاغل به نوعی تنزیه کرده و به اصطلاح آنها را به عنوان شغلهای مکروه معرفی نموده است. مثلاً گفته است که فلان شغل، مکروه است. یک دسته از مشاغل و حرفهها را هم میبینیم برعکس ترغیب کرده و گفته است که مستحب است. هر دو مورد اشکال شرعی ندارد ولی یکی مکروه و دیگری مستحب است. چرا اینطور است که نسبت به یک شغل، تنزیه شرعی وجود دارد و به یکی ترغیب شده است؟ چون بحث را به صورت کلی مطرح میکنم، لذا اوّل پاسخ را نیزبه صورت کلی میگویم و بعد بعضی از مصادیق را نیز با روایات توضیح میدهم.
* کراهت داشتن برخی شغلها
در همان روایاتی که درباره نهی از بعضی شغلها و حرفهها وارد شده است، اشارهای هم به جهت حکم هم وجود دارد. مثلاً در روایاتی اینطور آمده است که شما به دنبال این حرفه نباشید و به سراغ آن نروید، در ادامه هم به جهت این کراهت اشاره کردهاند که دلیل این حکم آن است که این شغل، بر روی روح شما نقش تخریبی دارد. بهطور کلّی نقش تخریبی یک حرفه نسبت به روح انسان، دلیل کراهت داشتن آن شغل است. این همان نکتهای است که ما در باب تربیت میگوییم که انسان باید مواظب چیزهایی که بر روی روش و ملکات او تأثیر میگذارند باشد؛ لذا چون این شغلها بر روی روح انسان اثر منفی گذاشته و به آدمیملکه و روشی میدهد که زشت است، به ضرر انسان بوده و مکروه است.
عکس این قضیه هم در شرع وجود دارد که شارع بعضی از مشاغل را تحسین کرده و گفته است که فلان شغل و حرفه نه تنها نقش تخریبی ندارد، بلکه سازنده است. آن وقت نقش تخریبی و سازندگی مشاغل نسبت به روح انسان، هر کدام ابعادی دارد که من الآن به آنها نمیپردازم و اگر بخواهیم مباحث را خرد کنیم، باید دهها جلسه بلکه بیشتر بیاییم و مورد به مورد مشاغل را بررسی کنیم و با معارفمان تطبیق بدهیم.
*آثار تخریبی شغل
جهت کلّی این تنزیهها و ترغیبهای شرعی نسبت به مشاغل و حرفهها، این است که شارع نسبت به آثار تخریبی و یا سازندگی این حرفهها بر روی روح انسانها نظر داشته است، لذا برخی از شغلها را مورد تحسین قرار داده است، چون برای انسان نقش سازندگی داشته و برخی از حرفهها را مذمّت کرده است، چون نقش تخریبی داشته است.
*بررسی معیار انتخاب شغل از منظر ائمه اطهار(علیهمالسلام)
اما من میخواهم بعضی از مشاغل را به عنوان مثال ذکر کنم و این مطلب را در مورد آنها توضیح و تطبیق دهم. ما در مجموعه روایاتمان، روایات متعددی نسبت به مشاغل داریم که شارع مقدس بعضی از آنها را نهی کرده است. در روایت مفصلی از امام صادق(علیهالسلام) که اسحاقبنعمار آن را نقل میکند، آمده است که: اسحاق به حضرت وارد شد و به ایشان گفت: خداوند پسری را به من داده است و… اسحاق میگوید: به حضرت عرض کردم: «فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِي أَيِّ الْأَعْمَالِ أَضَعُهُ؟» من میخواهم فرزندم را بر سر یک کار گذاشته و شغلی برایش انتخاب کنم. چه کنم و او را بر سر چه کاری بفرستم؟ سائل از حضرت میپرسد که شما دوست دارید پسرم چه کاره شود؟
* زرگری نزدیک به ربا است!
حضرت به او فرمودند: او را بر سر یکسری از کارها مگذار! «لَا تُسْلِمْهُ صَيْرَفِيّاً»، او را به زرگری نفرست. جهت آن را هم گفتند و من عین آن را میخوانم: «فَإِنَّ الصَّيْرَفِيَّ لَا يَسْلَمُ مِنَ الرِّبَا»[2]، اگر او را به زرگری بفرستی، سر از ربا در میآورد. چون شما میدانید که زرگری از شغلها و معاملاتی است که به سرعت ربا در آن پیدا میشود. مثلاً در تبدیل طلا به طلا، اگر یک گرم اضافهتر شود، این ربا است. آدم یکباره به چاله حرامخواری میافتد. این شغل مخاطره دارد. اصل شغل حرام نیست ولی چون ممکن است تو را به گناه بیاندازد، و گناه هم روح تو را تخریب کرده و استمرار آن روش صحیح تو را تخریب میکند، لذا شغل مکروهی است و از آن نهی شده است.
*زراعت کار انبیاء است
حالا من میخواهم به یک نکته روانی اشاره کنم که در روایاتمان هست و آن مقابل این حرف است. یعنی در روایات ما نسبت به زرگری نهی وجود دارد و در مقابل آن نسبت به شغلی دیگر ترغیب و تشویق وجود دارد که اینها از نظر روانی در مقابل هم هستند. یکی نهی است، حالا مقابلش آن شغلی که امر است را نگاه کنید! تا ببینیم چه نکتهای از آن به دست میآید. در میان مشاغل، شغلی که به آن بسیار امر شده است «فلاحت و زراعت» است. هارون واسطی که از اصحاب امام صادق(علیهالسلام) است، میگوید: «سَأَلْتُ جَعْفَرَبْنَمُحَمَّدٍ علیهماالسلام عَنِ الْفَلَّاحِينَ» از امام صادق(علیهالسلام) درباره فلّاحان سؤال کردم؛ «فَقَالَ هُمُ الزَّارِعُونَ كُنُوزُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ مَا فِي الْأَعْمَالِ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الزِّرَاعَةِ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا زَارِعاً إِلَّا إِدْرِيسَ عَلیهِالسَّلامُ فَإِنَّهُ كَانَ خَيَّاطاً للفلاحین»[3] حضرت فرمودند: آنها کشاورز بودند و هیچ کاری نزد خداوند از کشاورزی بهتر نیست. هیچ پیغمبری نبود مگر آنکه زراعت میکرد جز إدریس که خیاط بود.
*کار با «گِرَم» و کار با «خروار» فرق دارد!
من میخواهم نکته دقیقی را عرض کنم؛ این شغلها از نظر اثرگذاری بر روی روح، کاملاً تقابل دارند. یکی تنگنظری میآورد، یکی وسعتنظر میآورد. چرا این را نهی میکند و به آن امر میکند؟ چون زرگری، با وزن کم یعنی مثقال و گرم سر و کار دارد و تنگنظری میآورد. آدمیکه هر روز با «گرم» کار میکند، از نظر روحی تنگنظری پیدا میکند. امّا زراعت کاری است که سر و کار آدم با خروار است و روح انسان را کوچک نمیکند. این شغل از نظر روانی حسن دارد و برای آدم بلندنظری میآورد. معارف ما خیلی دقیق است.
*به اندازه مطمئن وزن کنید!
این مطالبی را که من میگویم، از خودم نیست، همه از آیات و روایات ما گرفته شده است و محصَّل معارف ما است. «وَ زِنوا بِالقِسطاسِ المُستَقیم»[4] با مکیال و ترازوی دقیق وزن کنید. کم گذاشتن که حرام است، منظور این است که طوری وزن کنید که مطمئن شوید، کم نگذاشتهاید. این کار، با روحیه تنگنظری قابل انجام نیست. لذا حضرت در روایت قبلی به این سراشیبی اشاره میکنند که این حرفه انسان را به سمت سقوط در گناه سوق میدهد. بسیار احتمال دارد که انسان در این شغل به حرام آلوده شود. وقتی تنگنظر شدی، به ربا میافتی، ربایی که در روایات و در آیات قرآن کریم شدیداً از آن نهی شده است.
*شکسته شدن قبح ربا
انسان با چنین شغلی، از نظر روحی و روانی، حریمش نسبت به ربا، از بین میرود. یعنی یک انسان مسلمان، که آیات و روایات، اینهمه دارند او را از ربا میترسانند، وقتی وارد این کار میشود، کمکم ترسش از بین میرود و آرامآرام به رباخواری عادت میکند. حرمت این کار شکسته میشود و کار تمام میشود. این شغل اثر سوء روی روح میگذارد. وقتی هم که رباخواری عادی شد که دیگر وامصیبت است! به این میگویند: نقش تخریبی در بعد دینی و حضرت هم به همین مطلب اشاره میکنند، لذا نهی میکنند که فرزندت را بر سر این کار نگذار!
*تأثیر تدریجی از تکرار عمل
البته اینطور نیست که فقط به همین خاطر از این کار نهی شده باشد و چه بسا ابعاد گوناگون و نقشهای دیگری وجود داشته باشد، که به خاطر آنها از این شغلها نهی کردهاند، ولی آنچه اشاره شده است این جنبه است. روح با استمرار یک عمل، روش میگیرد و کار برایش عادی میشود. وقتی یک چیز عادت شد یعنی ملکه شده است و ملکه هم همان تربیت است. در اینجا محیط شغلی و خود شغل، مربی من شده است. «شغل» چگونه دارد من را تربیت میکند؟ با تکرار عمل، تربیت تخریبی و اثر سوء دارد. چنین روشی را میدهد که قبح برخی گناهان را از بین میبرد. زرگری قبح رباخواری را پیش من از بین میبرد.
* قصّاب دلسخت میشود!
بعد در ادامه حدیث دارد: «وَ لَا تُسْلِمْهُ جَزَّاراً»، جزار یعنی سلّاخ؛ حضرت فرمودند: فرزندت را به کار سلاخی نگمار! در روایت دیگری که آن هم از امام صادق(علیهالسلام) است آمده است که امام صادق از پیغمبر اکرم نقل میکند: «عن أبی عبدالله جعفربنمحمد(علیهماالسلام) قال: إن رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قال:» پیغمبر فرمودند که من به خالهام غلامیرا هدیه دادم و گفتم: «إِنِّي أَعْطَيْتُ خَالَتِي غُلَاماً وَ نَهَيْتُهَا أَنْ تَجْعَلَهُ قَصَّاباً»، این غلام را برای کار قصابی نگذار! «أَوْ حَجَّاماً أَوْ صَائِغاً»[5] «صائغ» همان زرگر است.
*قصاب با گوشت فروش فرق دارد
دربرخی روایات دارد «جزار» و در اینجا دارد «قصاب» که البته معنای اینها قصابی به معنایی که امروزه متداوّل است، نیست. اصل آن از نظر لغت، به کسی گفته میشود که شتر و گوسفند را سر میبرد، یعنی کارش سر بریدن است نه گوشت فروختن.[6] روایت میگوید ولو اینکه قصاب سر حیوان را میبرد، ولی این شغل و حرفه، از نظر تربیتی اثر سوء دارد. حضرت در ادامه جهت این نهی را بیان میفرماید که: «فَإِنَّ الْجَزَّارَ تُسْلَبُ مِنْهُ الرَّحْمَةُ»، چرا که قصاب، مهربانیاش را از دست میدهد. در روایت دیگر در مورد جهت این نهی آمده است: «وَ امّا الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ يَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِهِ»[7] قصاب آنقدر ذبح میکند تا مهر و عطوفت از دلش میرود.[8]
*تضعیف روحیّات و ملکات فطری
انسان از نظر فطری اینگونه است که از کشتار بدش میآید. این جزء فطرت همه ما است. انسان از کشتن بدش میآید. چه بسا انسان از کشتن بعضی از جانوران موذی هم خوشش نمیآید. اگر بنا شود که کشتار، حرفه آدم شود، این روحیه ملکه خواهد شد. میدانید اگر این روش، برای انسان ملکه شود، چه میشود؟ فطرت انسان ضربه میخورد. این شغل به فطرت، ضربه میزند. اگر این یک روش شود، روش بدی است. ملکه، ملکهای است که برای انسان مضر است. این شغل به بعد انسانی تو ضرر میزند.
همه اینها مربوط به نفس شغل است. اینکه من عرض کردم محیط شغلی، ممکن است هم نقش سازندگی داشته باشد و هم نقش تخریبی، این در ربط با نفس شغل است و ما در روایاتمان هم این مطلب را داریم. شغلی انتخاب کنید که بر روی روح شما نقش تخریبی نداشته باشد، بلکه بر عکس، شغلی انتخاب کنید که بر روی روح شما نقش سازندگی داشته باشد.
منابع :
[1]. وسائلالشیعه، ج 20، ص 154
[2]. اصولالكافي، ج 5، ص 114
[3]. تهذيبالأحكام، ج 6، ص 384
[4]. سوره مبارکه شعراء، آیه 182
[5]. وسائلالشيعة، ج 17، ص 136
[6]. البته بحث ما در مورد آثار تربیتی این کار است به جنبههای دیگر کاری نداریم و بررسی آنها بحث مستقلی میطلبد.
[7]. منلايحضرهالفقيه، ج 3، ص 158
[8]. روایت متعددی در این رابطه مطرح است که من، تنها بخشی از این مجموعه را خواندم وگرنه مباحث بسیار گسترده است.
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله آقا مجتبی تهرانی
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/hashemi.olya/profile_pictures/_evocache/_-_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1480228516)
سلام
مطلب مفید و جالبی بود
ممنون
فرم در حال بارگذاری ...
سالم بودن جسد شیخ صدوق بعد از نهصد سال!
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395اجساد برخی از افراد متقی و با ایمان بعد از گذشت مدت ها در قبر، سالم می ماند، علت آن را شاید بتوان تقوای بالا و طهارت روح آن بزرگواران نامید، اما هر چه هست، سلامت جسم پس از مرگ یک موهبت الهی برای صالحان است.
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ حجرات/13
در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست
حدود سال 1238 هجری قمری در اثر بارندگی زیاد و جریان سیل، قبر مرحوم شیخ صدوق در شهر ری که در میان سردابی بود خراب شد احتیاج به تعمیر پیدا کرد، موقعی که قبر را برای تعمیر شکافتند، روی لحد باز شد و جسد آن مرحوم نمودار شد، دیدند بدن همانطور مانند روزهای اول دفن تازه و بدون هیچ تغییری مانده، فقط کفن پوسیده شده و شبیه فتیله فتیله به اطراف بدن ریخته بود. مردم همه از علما و مومنین می رفتند آن بدن پاک را در آن سرداب زیارت و مشاهده می کردند که برای تمامی اهالی شهر هیچ گونه شکی نماند حتی برای آنهائی که نمی توانستند بروند هم از کثرت شهرت، یقین حاصل شد. وقتی که این خبر به سلطان وقت فتحعلی شاه رسید، با عده ای از درباریان در آن مکان شریف حاضر شد وبرای همه این کرامت واضح و روشن گردید، آن وقت شاه دستور داد قبر را تعمیر نموده و قبه ای با کمال استحکام و با تمام زینت روی آن بنا نمودند که هم اکنون محل زیارت مومنین و شیعیان می باشد.( با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل)
فرم در حال بارگذاری ...
سرود جدید ضد آمریکایی حاج میثم مطیعی + دانلود
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395سرود جدید حاج میثم مطیعی را با نام «مثل همیشه باز میگیم مرگ بر آمریکا» بشنوید و دانلود کنید.
به خون شهیدا که ما مرد رزمیم
فرم در حال بارگذاری ...
چهار سفارش خداوند به حضرت موسی علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395خداوند متعال وحی کرد به حضرت موسی علیه السلام ؛ای موسی! سفارش مرا دربارۀ چهار چیز به خاطر بسپار.
فرم در حال بارگذاری ...
درس خرمشهر
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395مبارزه ی مجدانه ی توأم با ایمان با پیروزی همراه است.
مبارزه ی مجدانه ی توأم با ایمان، در همه ی مراحل با پیروزی همراه است.
همیشه هم که جنگ نیست؛ این مبارزه در میدان های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم هست؛
این مبارزه در میدان درس و بحث و در میدان تولید هم هست.
بنابراین همه جا مبارزه وجود دارد.
یک وقت هم دشمن دیوانگی می کند؛ آنگاه مبارزه در میدان جنگ است.
یک ملت وقتی به خود متکی شد، وقتی مؤمن شد، وقتی این ایمان را با عمل صالح و جهاد همراه کرد، در همه ی میدان ها پیروزی او قطعی است.
درس خرمشهر برای ما این است؛ ملت ایران این درس را نباید فراموش کند.
۳ /خرداد/ ۱۳۸۴
فرم در حال بارگذاری ...
مدافع حرمی که فقط شال سیدی کمرش سالم تفحص شد + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395در این ویدئو پیکر مطهر شهید موسوی و شال سبز دور کمر ایشان که کاملا سالم باقی مانده را مشاهده خواهید کرد.
![مدافع حرمی که فقط شال سیدی کمرش سالم تفحص شد + فیلم مدافع حرمی که فقط شال سیدی کمرش سالم تفحص شد + فیلم](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/3/4/4579026_237.jpg)
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/tezeri/profile_pictures/_evocache/emam-sadegh8.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1500400636)
سلامن دوست عزیز
پناه بر خدا ، لا اله الا الله .
موفق باشید .
فرم در حال بارگذاری ...
پشیمانی بعد از گناه پیک دعوتی است تا مجدد به راه برگردی.
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395گناه بین ما و خداوند، یک دره درست می کند که شاید این دره دیگر پر نشود. گناه خروج از ولایت است و در روایت است که آن شخصی که گناه می کند، در آن لحظه از ولایت ما به دور است، این عملش تحت سرپرستی شیطان است، ذاتش شیعه است اما عملش بد است، لذا بعد از انجام گناه، انسان پشیمان می شود و این پشیمانی نشانه ی ذات خوب اوست.
جشن میلاد امام زمان عجّل الله تعالی فرجه با سخنرانی حجت الاسلام عالی و مداحی حاج سید مهدی میرداماد و حاج روح الله بهمنی در مهدیه تهرانپارس برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان حجت الاسلام عالی را می خوانید:
![حجت الاسلام عالی: پشیمانی بعد از گناه پیک دعوتی است تا مجدد به راه برگردی حجت الاسلام عالی: پشیمانی بعد از گناه پیک دعوتی است تا مجدد به راه برگردی](http://vareth.ir/files/fa/news/1395/3/3/255345_705.jpg)
پشیمانی بعد از گناه پیک دعوتی است تا تو را مجدد برگردانند
چون پشت ما به امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف است او را نمی بینیم. وقتی در کارهایمان متوجه او باشیم و رو به او باشید، آن وقت او را می بینیم و لمس می کنیم. اگر در خانه ای پرده ها کشیده باشد، نور اتاق به داخل نمی آید، این دلیل نمی شود که خورشید وجود نداشته باشد بلکه خود انسان پرده ها را کشیده است.
این عقیده، خیلی امید برای انسان ایجاد می کند و بن بست و گره کور در زندگی انسان وجود ندارد. کسی که به اذن الله، همه کاره ی عالم است، در کنار شماست. موتور حرکت انسان در زندگی، امید است. در برابر سختی ها بدون امید، نمی توان مقاومت نمود. در جنگ احد مشرکین یک شایعه ای پخش کردند که جنگ روانی ایجاد کنند و گفتند که پیغمبر صلی الله علیه و آله کشته شده است. بسیاری از مسلمانان که این مطلب را شنیدند، شروع به فرار کردند، چون امیدشان را از دست داده بودند. هرچه آن هایی که ثابت قدم بودند به آنان گفتند که پیغمبر صلی الله علیه و آله اگر شهید شده باشد، خدایش که هست! بمانید و نروید، فایده نداشت. تا این که یک نفر فریاد زد: من پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیده ام، ایشان زنده است ولی زخمی شده است.
...
>
امام شیعه که همه کاره ی عالم است، پس در کنارش هیچ وقت نا امیدی پیدا نمی شود. یکی از سفرای انگلیس در زمان های قبل به یک پیرمردی گفته بود که تاریخ ایران را با جزئیات مطالعه کرده است و با وجود حوادث سنگینی که برای آن ها به وجود آمده است، باید چند بار از نقشه محو می شده اند، که یکی از این حوادث سنگین، حمله ی مغول ها بود که همه چیز را نابود می کردند. آن سفیر از زنده ماندن ایران و ایرانی ها تعجب کرده بود. آن پیرمرد به او گفت: ایرانی ها عقیده دارند که امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف در بین آن هاست و نگه دارشان است.
شیعه به مو بند می شد اما پاره نمی شد و از بین نمی رفت. این مطلب یکی از آثار این اعتقاد است که حضرت در بین ما، در خوشی و ناخوشی ما، در کنارمان است. در روایات هم این وجود دارد که اهل بیت علیهم السلام فرموده اند: اگر شما شیعیان محزون باشید، ما هم محزونیم و اگر شاد باشید، ما هم شاد هستیم. اهل بیت علیهم السلاام از پدر و مادر، مهربان تر هستند.
نجات انسان از سقوط در درّه ی گناه به وسیله اهل بیت علیهم السلام
دومین اثری که بودن امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف در بین ما دارد، این است که جلوی بسیاری از گناهان ما را می گیرد. گناه بین ما و خداوند، یک دره درست می کند که شاید این دره دیگر پر نشود. گناه خروج از ولایت است و در روایت است که آن شخصی که گناه می کند، در آن لحظه از ولایت ما به دور است، این عملش تحت سرپرستی شیطان است، ذاتش شیعه است اما عملش بد است، لذا بعد از انجام گناه، انسان پشیمان می شود و این پشیمانی نشانه ی ذات خوب اوست.
همانطور که وقتی پدر و مادری می بیند که فرزندشان در گردنه ای می روند که دره ی خطرناک دارد، فرزندانشان را به خودشان می چسبانند و اگر پایشان لغزیده باشد، به دنبالشان می روند و رهایشان نمی کنند و اگر صدمه ای دیده باشند، پانسمان می کنند و فرزندانشان را سرپا می کنند تا راه بیفتند. اهل بیت علیهم السلام تا جایی که امکان داشته باشد، اجازه نمی دهند که شیعیانشان سقوط کنند، البته زوری و اجباری نیست اما اگر کسی دستش را از دست اهل بیت علیهم السلام بیرون کشید و به درّه ی گناه افتاد، اهل بیت علیهم السلام رهایش نمی کنند، شفاعت و دست گیری اهل بیت علیهم السلام فقط برای آخرت نیست. دست گیری اهل بیت علیهم السلام از دنیا شروع می شود، پشیمانی بعد از گناه، پیک دعوتی است تا تو را مجدّد برگردانند.
وقتی در دلت پشیمانی آمده است، این را خدا در دلت انداخته است. خداوند توّاب است، یعنی توبه از طرف عالم بالا شروع می شود. خداوند دو توبه دارد، یکی این که خدا به دلت رجوع می کند و پشیمانی به دلت می اندازد و تو توبه می کنی و دو مرتبه خدا به تو رجوع می کند و توبه ات را می پذیرد.
دعای امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف برای شیعیان
سومین ثمرات حضور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف در بین ما و کنار ما، این است که آقا دائم ما را دعا می کند، این طور نیست که امام ما را رها کند.، برای سلامتی دعا می کنند. برادران بزرگوار، صبح ها برای سلامتی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف، صدقه بدهید و مطمئن باشید که امام دعایتان می کند. اصلا صدقه را به نیّت حضرت بدهید، برکت به زندگی تان می آید.
دانلود گزارش تصویری
باسلام و وقت بخیر
ممنون و سپاسگذارم بابت مطالب آموزنده تان
خوشحال میشویم به وبلاگ ما هم مراجعه کنید و با کتابهای پیشنهادی ما آشنا شوید
پیشنهاد ما به شما پک 14 جلدی برگزیده سیره چهارده معصوم علیه السلام(سبک زندگی) است.
این مجموعه شامل چهارده جلد ازسیره عملی هر یک از معصومین (ع) با رویکرد به سه آموزه ی اساسی حدیث، سیره و کرامات، است.
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/f.ahmadiyan/profile_pictures/_evocache/228103_342776575814520_1952214243_n.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1423920014)
سلام
کاش پیک دعوت پشیمانی هماوره در پیشاروی ما باشد
فرم در حال بارگذاری ...
وسیله"کلیم الله" شدن!
نوشته شده توسطرحیمی 5ام خرداد, 1395حجةالاسلام و المسلمین کاظم صدیقی:
قرآن کریم کتاب نجات است،
کتاب عزّت است،
کتاب تأمین زندگی بقا است،
کتاب آشنایی با خدا یا آشنایی با اولیای الهی است،
در میان همه درد هاست، کتاب دشمن شناسی است، کتاب مبارزه با تنبلی و رکود است، کتاب حفاظت از ارزش هاست،
نشانی خداست! کتاب دل است، کتاب عشق است در عین حال کتاب عقل است و کتاب فکر است، کتاب بصیرت و موعظه است، کتاب رفع نیاز ها در همه ی زمان هاست و در نهایت کتاب خداست و وسیله ی “کلیم الله” شدن است.
منبع: وارث/بخشی از سخنرانی حجةالاسلام و المسلمین کاظم صدیقی در هیئت شهدای گمنام ؛ 20 اردیبهشت 1393
فرم در حال بارگذاری ...
چرا برخی دوست دارند عیب دیگران را افشا کنند؟
نوشته شده توسطرحیمی 4ام خرداد, 1395
قال علی علیه السلام:
ذَوُوا الْعُيُوبِ يُحِبُّونَ إِشَاعَةَ مَعَايِبِ النَّاسِ لِيَتَّسِعَ لَهُمُ الْعُذْرُ فِي مَعَايِبِهِمْ.
افراد عيب دار، دوست دارند تا عيوب مردم را پخش كنند، تا بهانه اى براى معايب خويش فراهم آيد (با يافتن شريك جرم، مى كوشند خطاى خويش را پنهان كنند).
غرر الحكم و درر الكلم، ص: 371.
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/11091m/profile_pictures/_evocache/img_20200219_121852_422.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1582102173)
سلام و احترام .
تامل برانگیز بود ممنون .
فرم در حال بارگذاری ...